شعر زندگی شاعر مجتبی دشتی

زندگی، دیباچهای از خستگی ست
زندگی، تکرارِ یک همبستگی ست
زندگی، در یک سبد تقدیم ماست
زندگی، مملو از خوب و بدی ست
هر زمان که مسندت، خودمحوری ست
زندگی، رنج و غم و دیوانگی ست
زندگی را میتوان شاد آفرید
شرط آن، خدمت و بعد افتادگیست
زندگی، سرمایه او دست ماست
زندگی، راز و نیاز و بندگی ست
زندگی، واژه نیست یک حرکت است
زندگی، جاری شدن در زندگی ست
زندگی، انعکاس فعل ماست
زندگی، هرچه کند با ما رواست
برچسبها: شعر , زندگی , مجتبی دشتی , شاعر
مسئله بزهکاری اطفال و نوجوانان

مسئله بزهکاری اطفال و نوجوانان از جمله مسائل پیچیده اجتماعی است که دنیای امروز را شدیدا به خود مشغول داشته است.درباره ی علت افزایش بزهکاری اطفال در روزگار ما عقاید مختلفی وجود دارد.برخی آن را نتیجه سستی اعتقادات دینی و مذهبی و برخی نیز معتقد که جنگ علت اساسی ازدیاد جرایم ارتکابی اطفال و نوجوانات است و برخی آن را اختصاص به جوامع متمدن می دانند و معتقدند که بشر به همان سرعتی که به سوی ترقی و تکامل صنعتی و مادی پیش می رود از معنویت دور شده و در نتیجه به تبهکاری و قانون شکنی روی می آورد.این عوامل ذکر شده به تنهایی نمی توانند عامل منحصر در افزایش جرایم اطفال و نوجوانان باشند بلکه تاثیر عوامل مختلف در کنار یکدیگر می توانند زمینه ساز این جرایم شوند و در این تحقیق کوشش شده با بررسی علل و عواملی که می توانند زمینه ساز گرایش اطفال به بزهکاری شوند،شناسایی و تاثیر نقش خانواده در افزایش بزهکاری اطفال بررسی شود و راه کارهایی جهت پیشگیری خانواده ها از بزهکاری اطفال و پیشنهاد رفتارهای متناسب خانواد جهت از بین بردن زمینه های مساعد ارتکاب بزهکاری ارائه شود تا شاید با اطلاع رسانی به خانواده این نهاد مهم اجتماعی و زیربنای جامعه که نقش مهم و سازنده در تربیت اطفال و نوجوانان و جلوگیری از بزهکاری آن را بر عهده دارد بتوان تا حد زیادی ارتکاب به این نوع جرایم را کاهش داد.از جمله شناخت پدیده بزهکاری و پیدایش جرایم اطفال در فصل اول و مشکلات و نابهنجاریهای موجود در خانواده و مهمترین علل بزهکاری اطفال که در فصل دوم بیشتر به آن پرداخته خواهد شد و نقشی که خانواده در پیشگیری از ارتکاب بزهکاری می تواند ایفا کند در فصل سوم به آن می پردازیم.
مقدمه
خانوده کوچکترین واحد اجتماعی است که به وسیله ازدواج زن و مرد تشکیل می شود و با تولد فرزندان تکامل می یابد اما اینکه فرزندان چگونه پرورش یابند تا به این تناسل بقا ادامه دهند و صحت و سلامت جامعه را تامین نمایند،خود زائیده ی تفکر، تلاش و روشهای تربیتی خانواده است.
بزهکاری در کودکان و نوجوانان هرچند می تواند به عوامل بسیار،ازجمله مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و غیر وابسته باشد اما در گام نخست این خانواده است که کودک را به مسیر صحیح هدایت می کند یا بستر گناه و جرم و انحراف را برای او مهیا می سازد.انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تاثیر افکار،عقائد و رفتار اطرافیان قرار می گیرد و بعدها به تقلید از این رفتارها و گفتارها الگوههایی را که بنحوی در ارتباط با او هستند سرمشق رفتاری خود قرار خواهد داد.
به این ترتیب اگر با گسترش بزهکاری در کودکان و نوجوانان روبرو هستیم باید خانواده را بعنوان اولین کانال ورودی فرد به اجتماع مورد بررسی قرار دهیم و علل و انگیزه های اولیه را در آن جستجو نمائیم و در این تحقیق تاثیر خانواده با کارکرد پائین بر بزهکاری کودکان و نوجوانان تاکید می نمایند،را مطالعه کنیم.
کودکان و نوجوانان بزهکار معمولا دارای والدین بسیار خشن و سخت گیر یا بسیار بی تفاوت و بی توجهی هستند و عدم توجه و اهمیت به نیازها و خواسته های جسمی و روحی کودک،ذهن و فکر او را مغشوش کرده و دچار ناآرامی و التهاب می نمایند.از طرفی خشونت ها،سرزنش و سرکوفت های بی مورد،بی لیاقتی، سرخوردگی و در نهایت اضطراب دائمی را به ناخداگاه فرد انتقال می دهد.
در چنین وضعیتی کودک که جایگاه مشخصی برای خود در خانواده نمی یابد و کم کم از حالت عادی خارج شده و به اعمالی روی می آورد تا شاید از این طریق توجه دیگران را به خود معطوف دارد.برای کودک در این مرحله زیاد مهم نیست که این امر دارای نتایج مثبت و یا منفی هستند بلکه آنچه برای او حائز اهمیت است فقط نیاز به نگاه و توجه دیگران است که در اثر کمبودهای عاطفی در وجود او ریشه دوانده و او را وادار به چنین کارهایی کرده است.برخی از والدین در ایجاد ارتباط بین افراد خانواده دچار خطا و اشتباهاتی می گردند که بعضا غیر قابل جبران است.
وضعیت و شرایط متفاوت بین دختران و پسران یک خانواده،طرز فکر والدین در مورد تک تک آنها و ارتباطی که بین فرزندان حاکم است در استواری یا تزلزل بنیاد خانواده موثر است.تبعیض بین فرزندان از لحاظ سن،جنس،استعداد، توانائیها عاملی است که کودکان و نوجوانان را به فکر می برد و چون به دلیل قانع کننده ای نمی رسند وادار به ارتکاب جرم می شوند.
اگر پدر و مادر از سنین پیش از دبستان کودک را تحت آموزشهای صحیح و پیش بینی شده قرار دهند و مراحل مختلف تحصیلی،تکیه گاه و مشاوری مناسب برای او باشند،خواهند توانست همگام با شناخت نقاط ضعف و قوت آنان یاری رسان و مددکار واقعی فرزند خود باشند.سردی و نابسامانی خانواده،هرج و مرج و بی انضباطی و پایبند نبودن به اجرای قانون،کوتاهی در انجام وظایف و مسئولیت های اعضاء در کنار فقدان روحیه اخلاق و تربیت اسلامی از دیگر عوامل روی آوردن فرزندان به بزهکاری است.
در مورد نقش اعتیاد و عوارض وخیم آن در خانواده بحث های بسیار به میان آمده است حتی اگر والدین از نظر اقتصادی زندگی مرفهی را برای فرزندان بوجود آورند اما خود معتاد به موادمخدر یا الکل باشند باز هم عوارض ناشی از این اعتیاد باعث ایجاد سستی زنجیره خانواده و جدایی تک تک حلقه های آن میگردد.
بررسی دانشمندان آسیب شناسی نشان می دهد که حاصل اعتیاد والدین، تقلید، سردی کانون خانواده و تباهی آن و سستی پیوند عاطفی است.
همچنین عوارض ناشی از این آلودگی و تباهکاری والدین برای اطفال و نوجوان بدآموزی و تقلید ناروا،احساس شرمساری، نابسامانی زندگی، انحراف و سرانجام منجر به ارتکاب جرم خواهد شد.کسانی که در خانه مورد تقلید کودکان قرار گیرند با عکس العملهای نامناسب و پاسخهای بی ربط ترسانده و گام توام با بد ذهنی و خشونت،زمینه انحراف روحی و فکری فرزندان را بوجود می آورند.
در زمینه تقلید شاید دختران کمتر از پسران دچار مشکل باشند.دختران از بدو تولد تا زمان ازدواج در کنار مادر و تحت آموزش و تربیت همه جانبه وی قرار دارند اما در مورد پسران وضع متفاوت است؛چراکه آنها در سنین اولیه تحت تاثیر مادر و پس از آن ناچار به همانند سازی و تقلید از رفتار پدر هستند و در واقع نیاز به تغییر الگوی مردانه دارند.بطور خلاصه می توان گفت یکی از عوامل مهم تکوین و تغییر انسان شرایط مختلف طبیعی از قبیل:زمان، مکان و محیط اجتماعی است. در بسیاری موارد با تغییر شرایط خانواده و فراهم نمودن محیط تربیتی مساعد و مناسب می توان رفتار،افکار و خصلت های فرزندان را در دامان مادران شایسته و زیر چتر حمایت پدران اندیشمند با تامین صحیح نیازها و تکریم شخصیت آنان از خطر محیط های فاسد مصون نگاه داشت. مجتبی دشتی
برچسبها: مجتبی دشتی , کمپیتا , موسسه تسهیلگرن مسیر توانمندی
مواد مخدر کمیکال چیست؟

مواد مخدر کمیکال یکی از انواع روانگردان خانواده AM است که در آزمایشگاهها تولید میشوند و به عنوان کانابینوئیدهای سنتتیک (Synthetic Cannabinoids) دستهبندی میشوند و گاهی آن را با نام ماریجوانای صنعتی نیز می شناسند. این مواد، بر روی مواد گیاهی خشک شده (مانند مریمگلی یا گیاهان دیگر) اسپری میشوند و سپس به صورت سیگار یا از طریق ویپ (Vape) مصرف میگردند.
اثرگذاری کمیکال به این دلیل است که گیرندههای کانابینوئیدی (CB1 و CB2) در مغز و بدن را هدف قرار میدهد؛ همان گیرندههایی که THC (ماده فعال ماریجوانا) آنها را فعال میکند. با این تفاوت که کانابینوئیدهای سنتتیک میتوانند تا صدها برابر قویتر به این گیرندهها متصل شوند. این قدرت بالا منجر به بروز اثرات روانگردان شدید، توهمات جدی و عوارض جسمی و روانی غیرمنتظره میشود که در مصرف ماریجوانا یا گل طبیعی کمتر دیده میشود.
ترکیبات مواد مخدر کمیکال
یکی از بزرگترین خطرات و دلایل غیرقابلپیشبینی بودن کیمیکال، تنوع و ناشناختگی ترکیبات آن است. این مواد تحت یک فرمول ثابت و استاندارد تولید نمیشوند و تولیدکنندگان زیرزمینی به طور مداوم فرمول شیمیایی خود را تغییر میدهند تا از قوانین کنترل مواد مخدر فرار کنند. با این حال، ترکیبات کمیکال به طور کلی شامل موارد زیر هستند:
ماده پایه گیاهی: اغلب گیاهان معمولی و بدون اثر روانگردان مانند مریمگلی، یونجه یا حتی مواد خرد شده دیگر که به عنوان بستر برای اسپری شدن مواد شیمیایی عمل میکنند.
کانابینوئیدهای سنتتیک (SCs): این مواد، مولکولهای شیمیایی هستند که به صورت آزمایشگاهی سنتز شده و بر روی گیاه اسپری میشوند. نمونههای شناختهشدهای مانند JWH-018، HU-210 و CP 47,497 در گذشته رایج بودند، اما در حال حاضر صدها نوع جدید از آنها در بازار وجود دارد.
مواد حلال و نگهدارنده: از حلالهایی مانند استون یا اتانول برای حل کردن پودر کانابینوئید سنتتیک و اسپری کردن یکنواخت آن بر روی گیاه استفاده میشود.
آلایندههای ناشناخته: به دلیل تولید غیرقانونی و بدون نظارت، احتمال آلودگی با فلزات سنگین، مواد شیمیایی سمی یا حتی مواد مخدر دیگر (مانند متآمفتامین یا مواد افیونی) بسیار بالاست.
علائم مصرف مواد کمیکال چیست؟
علائم مصرف کمیکال میتواند بلافاصله پس از استعمال ظاهر شده و در مقایسه با مواد دیگر، شدید و حتی ترسناک باشد. مصرفکننده ممکن است به طور ناگهانی دچار تغییرات فیزیکی و روانی جدی شود:
علائم جسمی:
افزایش شدید و خطرناک ضربان قلب (تاکی کاردی) و فشار خون بالا.
شل شدن و سستی عضلات (احساس عدم کنترل بر اندامها).
حالت تهوع، استفراغ و سرگیجه شدید.
گشاد شدن مردمک چشم و تعریق غیرعادی.
تشنج و لرزشهای کنترلنشده بدن.
علائم روانی و رفتاری:
رفتارهای پرخاشگرانه، خشن یا غیرقابلپیشبینی.
توهمات دیداری و شنیداری (شنیدن یا دیدن چیزهایی که وجود ندارند).
اختلال در تمرکز، قضاوت و از دست دادن حافظه کوتاهمدت.
اضطراب شدید، حملات پانیک و پارانویا (توهم توطئه یا احساس تعقیب شدن).
تجربه حالت روانپریشی (Psychosis) که در آن فرد ارتباط خود با واقعیت را از دست میدهد.
فرق موادمخدر کمیکال و گل
یکی از مهمترین اطلاعاتی که باید درباره کمیکال بدانید، فرق کمیکال و گل است. این دو ماده اغلب به اشتباه مشابهه هم شناخته میشوند، در حالی که تفاوتهای اساسی و زیادی دارند:
ویژگی | ماده مخدر گل | ماده مخدر کمیکال |
ماده فعال | THC (تتراهیدروکانابینول) | مولکولهای سنتتیک (مانند JWH-018) |
منشأ | از استحصالات گیاه شاهدانه (Cannabis) | تولید شده در آزمایشگاه به صورت 100% شیمیایی |
عوارض اصلی | بیشتر روانی (اضطراب، افزایش اشتها) | فیزیکی شدید (تشنج، حمله قلبی، نارسایی کلیه) و روانپریشی |
قدرت اثر
| نسبتا آرامتر، قابل پیشبینیتر و کوتاهمدتتر | چندین برابر قویتر، غیرقابلپیشبینی و بسیار شدیدتر |
اعتیاد آوری
| ایجاد وابستگی روانی | سرعت بالای ایجاد وابستگی جسمی و روانی شدید |
پس بنابراین، کمیکال به هیچ عنوان ماریجوانای قویتر نیست، بلکه یک ماده سم شیمیایی دیگری است که شباهت عملکردی به ماریجوانا دارد، اما ماهیت و خطرات آن کاملاً متفاوت و بسیار مهلکتر است. کیمیکال یک ماده مخدر جدید با پتانسیل مرگبار است.
شیوع مصرف کمیکال بین سنین ۱۸ تا ۲۵ بیشتر مشهود است.
طبق آمارهای بدست آمده نرخ بیشترین شیوع مصرف مواد مخدر کمیکال به گروه سنی ۱۸ تا ۲۵ سال اختصاص داده میشود. دلایل متعددی در این شیوع نقش دارند که درک آنها برای پیشگیری حیاتی است:
کنجکاوی و هیجانطلبی: جستجوی تجارب روانگردان جدید در مهمانیها و دورهمیهای دوستانه.
باور غلط به اعتیادآور نبودن: تبلیغات غلط مبنی بر بیخطر بودن یا گیاهی بودن آن (به دلیل اسپری شدن بر روی گیاهان خشک).
قیمت پایین و دسترسی آسان: ارزان بودن و سهولت تهیه این ماده در مقایسه با سایر مواد مخدر.
وابستگی به کمیکال چه زمانی اتفاق میافتد؟
برخلاف بسیاری از مواد مخدر دیگر که اعتیاد آنها به تدریج رخ میدهد، وابستگی به کمیکال با سرعتی باورنکردنی و بسیار سریع اتفاق میافتد. ساختار شیمیایی فوقالعاده قوی آن باعث میشود که سیستم پاداش مغز به شدت تحریک شده و در عرض تنها یک تا چند بار مصرف، فرد دچار وابستگی عمیق روانی شود.
پس از اولین تجربه خوشایند (که اغلب با خواب و آرامش همراه است)، مغز به شدت برای تکرار آن حالت وسوسه میشود. هنگامی که مصرفکننده تلاش میکند مصرف را قطع کند، علائم ترک شدید فیزیکی و روانی مانند درد عضلانی، تهوع، بیقراری و افسردگی شدید بروز میکند. این علائم به قدری آزاردهنده هستند که فرد را مجبور به مصرف مجدد برای فرار از آنها میکند و این چرخه معیوب، وابستگی را تثبیت میسازد. برای درمان این وابستگی شدید، مراجعه به مشاوره تخصصی ترک اعتیاد در یک مرکز معتبر ضروری است.
عوارض مصرف مواد مخدر کمیکال
عوارض ناشی از مصرف کمیکال به دلیل ماهیت صنعتی و ناشناخته بودن ترکیبات، بسیار مخربتر از انواع سنتی مواد هستند. این ماده میتواند تقریباً بر تمامی سیستمهای حیاتی بدن، از مغز گرفته تا اندامهای داخلی، تأثیرات جبرانناپذیری بگذارد.
عوارض جسمی و سلامتی
مصرف مکرر مواد مخدر کمیکال عواقب مرگباری برای جسم به همراه دارد:
مشکلات قلبی-عروقی: افزایش فشار خون، ضربان قلب نامنظم و خطر سکته قلبی و مغزی به دلیل فشار شدید بر سیستم عروقی.
آسیبهای کلیوی و کبدی: مواد شیمیایی سمی موجود در کمیکال، کبد و کلیهها را برای دفع بیش از حد تحت فشار قرار داده و منجر به نارسایی این اندامها میشود.
عوارض روانی و عصبی
آسیب مغزی دائم: تأثیر بر سلولهای عصبی و کاهش دائمی قدرت حافظه، تمرکز و قضاوت.
اختلالات روانی حاد: تشدید یا بروز اختلالات دو قطبی، اختلال اضطراب فراگیر، حملات پانیک و روانپریشی.
خودکشی و رفتارهای پرخطر: توهمات و قضاوتهای نادرست ناشی از مصرف، فرد را در معرض رفتارهای پرخطر و تمایل به خودکشی قرار میدهد.
مشکلات تنفسی: استنشاق دود و حلالهای شیمیایی به ریهها آسیب میزند و میتواند باعث تنگی نفس و برونشیت مزمن شود.
ناباروری: گزارشهایی مبنی بر تأثیر مخرب کمیکال بر DNA و کاهش توانایی باروری، بهویژه در مردان، وجود دارد.
برچسبها: کمیکال , گل , ماری جوانا , مجتبی دشتی
تماشای فیلم های پورن توسط کودکان

تماشای فیلم های پورن توسط کودکان می تواند به آسیب های روانی و اجتماعی متعددی منجر شود. برخی از این آسیب ها شامل موارد زیر است:
1. تصور نادرست از روابط جنسی : فیلم های پورن معمولا تصویری غیرواقعی و اغراق آمیز از روابط جنسی و عواطف انسانی ارائه می دهند. کودکان ممکن است نتوانند تفاوت بین واقعیت و تخیل را درک کنند و انتظارات نادرستی از روابط داشته باشند.
2. تاثیر بر خودپنداری : تماشای پورن می تواند تاثیر منفی بر تصور فرد از بدن خود و بدن دیگران بگذارد، و ممکن است منجر به مقایسه های نامناسب و احساس عدم کفایت شود.
3. تروما و اضطراب : محتویات خشن و غیرقابل قبول در برخی فیلم های پورن می تواند باعث اضطراب، ترس و حتی بروز تروما در کودکان شود.

4. اختلالات اجتماعی : کودکان ممکن است به جای یادگیری نکات مثبت اجتماعی و عاطفی، الگوهای نادرستی از رفتار اجتماعی و عاطفی را از پورن بیاموزند، که می تواند بر روابط بین فردی آنها تاثیر منفی بگذارد.
5. سوءاستفاده و خشونت : برخی فیلم های پورن شامل عناصر خشونت آمیز هستند که ممکن است به ایجاد و تقویت رفتارهای خشونت آمیز یا سوءاستفاده جنسی منجر شوند.
6. افزایش میل جنسی زودرس : مواجهه با محتوای جنسی در سنین پایین می تواند منجر به تمایلات جنسی زودرس و مشکلاتی در کنترل میل جنسی گردد.
برای کاهش این آسیب ها، اطلاع رسانی، گفتگو با کودکان در مورد مسائل جنسی به شکلی سالم و سازنده، و نظارت بر محتوای مصرفی آنها اهمیت دارد. والدین و معلمان باید به طور فعال در این زمینه ها مشارکت کنند.
محافظت از کودکان در برابر محتوای مستهجن و نامناسب از اهمیت بالایی برخوردار است. در اینجا راهکارهایی برای کمک به این هدف ارائه می شود:

1. آموزش و گفتگو: با کودکان خود در مورد محتوای مناسب و نامناسب صحبت کنید. به آنها بیاموزید که چرا برخی محتواها نادرست هستند و چگونه می توانند آنها را شناسایی کنند.
2. تنظیمات حریم خصوصی: در دستگاه ها و پلتفرم های آنلاین از تنظیمات حریم خصوصی و فیلترها استفاده کنید. بسیاری از نرم افزارها و ابزارهای آنلاین قابلیت فیلتر کردن محتوای نامناسب را دارند.
3. برنامه های فیلترینگ: از نرم افزارهای فیلترینگ وب استفاده کنید که می توانند محتوای ناخواسته را شناسایی و مسدود کنند. برخی از این برنامه ها قابلیت گزارش دهی نیز دارند.
استفاده از نرم افزارهای کنترل والدین:
- نرم افزارهایی مانند Net Nanny، Norton Family و Qustodio می توانند به شما کمک کنند تا محتوای نامناسب را کنترل کرده و زمان استفاده از دستگاه ها را محدود کنید.
- به صورت فعال بر فعالیت های آنلاین کودکان خود نظارت کنید. نه تنها با استفاده از نرم افزارهای کنترل، بلکه با گفتگو درباره تجربیات و فعالیت هایشان.
- بیشتر پلتفرم ها و شبکه های اجتماعی دارای تنظیمات حریم خصوصی و فیلتر محتوا هستند. این تنظیمات را بررسی و فعال کنید.
- با استفاده از فیلترهای DNS مانند OpenDNS می توانید محتوای نامناسب را در سطح شبکه مسدود کنید.
- پیش از نصب هر برنامه یا بازی، نقدها و امتیازات آن را بررسی کنید تا مطمئن شوید مناسب سن فرزندتان است.
4. نظارت بر فعالیت ها: به طور منظم بر فعالیت های آنلاین کودکان خود نظارت کنید. این کار می تواند شامل بررسی تاریخچه مرورگرها و گفتگو با فرزندتان در مورد تجربیات آنلاین شان باشد.
5. ایجاد محدوده زمانی: زمان استفاده از دستگاه های دیجیتال را محدود کنید. تعیین زمان های خاص برای استفاده از اینترنت و بازی های ویدیویی می تواند بهره وری بیشتری ایجاد کند.
6. تشویق به فعالیت های دیگر: کودکان را تشویق کنید تا در فعالیت های غیر آنلاین مانند ورزش، هنر یا مطالعه کتاب های مناسب سن خود شرکت کنند. این کار می تواند زمان کمتری برای دسترسی به محتوای نامناسب فراهم کند.
7. مدل سازی رفتار: با رفتار خود به کودکان نشان دهید که چگونه به محتوای آنلاین نزدیک شوند. استفاده معقول و مسئولانه از فناوری از طرف والدین می تواند الگوی خوبی برای کودکان باشد.
8. گفتگو درباره خطرات آنلاین: کودکان را در مورد خطرات احتمالی اینترنت و چگونگی محافظت از خود آموزش دهید. به آنها بیاموزید که هرگز اطلاعات شخصی خود را به اشتراک نگذارند و در صورت مواجهه با محتوای نامناسب، با شما صحبت کنند.
با انجام این اقدامات می توان به کودکان کمک کرد تا در یک محیط آنلاین امن تر قرار گیرند و توانایی تفکر انتقادی درباره محتوایی که با آن مواجه می شوند را تقویت کنند.
9.ایجاد محیط امن:
- فضایی را برای بحث و گفتگو فراهم کنید، تا فرزندان بتوانند آزادانه احساسات و نگرانی های خود را با شما در میان بگذارند.

10.محدودیت زمان استفاده:
- زمان استفاده از دستگاه های دیجیتال را محدود کنید تا از بروز مشکلات ناشی از استفاده بیش از حد، جلوگیری شود.
11.تشویق به فعالیت های غیردیجیتال:
- فرزندان خود را به شرکت در فعالیت های ورزشی، هنری و جمعی تشویق کنید تا وقت کمتری را در فضای مجازی بگذرانند.
12.ایجاد قوانین خانوادگی:
- قوانینی در مورد استفاده از اینترنت و دستگاه های دیجیتال در خانواده تعیین کنید و آن ها را به کودکانی که به سن درک این قوانین رسیده اند، بیاموزید.
برچسبها: پورنوگرافی , پورن , کودکان , فرزندپروری
خودکشی در دانش آموزان یک مساله جدی و پیچیده است و می تواند ناشی از ترکیبی از عوامل فردی، اجتماعی و محیطی باشد. در ادامه به برخی از دلایل متداول خودکشی در دانش آموزان اشاره می شود:

۱. فشار تحصیلی
- انتظارات بالا: انتظارات والدین و فشار رقابتی در مدارس می تواند منجر به استرس و اضطراب شدید شود.
- ترس از شکست: اضطراب درباره نتایج تحصیلی و ترس از عدم موفقیت می تواند شدید باشد.
۲. مشکلات روانی
- افسردگی: یکی از شایع ترین مشکلات روانی در میان دانش آموزان است که می تواند منجر به افکار خودکشی شود.
- اضطراب: مشکلات اضطرابی مانند اضطراب اجتماعی یا اختلالات دیگر می تواند احساس ناامیدی ایجاد کند.
۳. مشکلات خانوادگی
- اختلافات خانوادگی : وضعیت نامناسب خانوادگی، مانند طلاق یا جدایی والدین، ممکن است فشار روحی زیادی بر دانش آموز وارد کند.
- عدم حمایت عاطفی : نبود حمایت عاطفی و توجه از سوی خانواده می تواند منجر به احساس تنهایی و ناامیدی شود.

۴. آزار و اذیت
- Bullying : آزار و اذیت های جسمی و روانی در مدارس می تواند اثرات جدی بر سلامت روان دانش آموزان بگذارد.
۵. انزوا اجتماعی
- تنهایی : نداشتن دوستان نزدیک و احساس تنهایی می تواند احساس بی معنایی و ناامیدی را افزایش دهد.
۶. مشکلات هویتی
- جست وجوی هویت : برخی از دانش آموزان ممکن است با مسائل هویت و پذیرش خود مشکلاتی مواجه باشند، به ویژه در مواردی مانند گرایش های جنسی یا تفاوت های فرهنگی.
۷. ناتوانی در مدیریت احساسات
- **کنترل نداشتن بر هیجانات**: نبود مهارت در مدیریت احساسات و فشارهای روانی می تواند به بحران ها کمک کند.
۸. تاثیر رسانه ها
- مضامین منفی : نمایش های رسانه ای و مقالات مربوط به خودکشی می تواند تاثیر منفی بر بیننده بگذارد و احساسات منفی را تشدید کند.
۹. عدم دسترسی به مشاوره
- کمبود منابع : عدم دسترسی به خدمات مشاوره و روان درمانی به موقع می تواند در تشدید مشکلات نقش داشته باشد.

توجه به این دلایل و فراهم کردن حمایت های لازم از مدارس، خانواده ها و جامعه می تواند در پیشگیری از این معضل موثر باشد. همچنین، ارتقاء آگاهی در مورد سلامت روان و تشویق به گفتگوهای باز و صادقانه در مورد احساسات و مشکلات، گام مهمی در راستای کاهش خودکشی در دانش آموزان است.
برچسبها: خودکشی در دانشآموزان , تاب آوری خودکشی , پیشگیری از خودکشی , مجتبی دشتی
انتخاب یک (همسفر زندگی) پارتنر مناسب فرآیندی مهم و حساس است که نیاز به دقت و توجه ویژه ای دارد. در اینجا چند نکته کلیدی برای کمک به شما در این زمینه آورده شده است:

1. شناسایی نیازها و ارزش ها : ابتدا باید بدانید که چه نیازهایی دارید و چه ارزش هایی برایتان مهم هستند. این شامل مسائلی مثل هدف های زندگی، علاقمندی ها، و ارزش های اخلاقی می شود.
2. تعارف و آشنایی : با افراد جدید آشنا شوید، چه از طریق دوستان، چه در محیط های اجتماعی یا آنلاین. شناخت افراد مختلف به شما کمک می کند که بفهمید کدامیک بیشتر با شما هم خوانی دارند.
3. گفتگو و ارتباط : ارتباط موثر یکی از کلیدی ترین جنبه های رابطه است. سعی کنید به طور مستمر درباره احساسات، خواسته ها و نگرانی های خود با شخص مورد نظر صحبت کنید.
4. بررسی تناسب شخصیتی: به شخصیت و رفتار طرف مقابل دقت کنید. آیا او به شما احترام می گذارد؟ آیا می تواند با شما به بحث های عمیق تری بپردازد؟ تناسب شخصیتی اهمیت زیادی دارد.

5. اعتماد و صداقت: برای یک رابطه سالم، اعتماد و صداقت بسیار حیاتی است. اطمینان حاصل کنید که پارتنر شما قابل اعتماد و صادق است.
6. پذیرش تفاوت ها: هیچ دو نفر کاملا مشابه نیستند. شما باید به تفاوت ها و خصوصیات مختلف یکدیگر احترام بگذارید و پذیرای آن ها باشید.
7. توجه به احساسات: به احساسات و احساس راحتی خود در کنار فرد توجه کنید. آیا با او احساس خوشایندی دارید یا خیر؟ این احساسات می توانند نشانه هایی از تناسب شما با آن فرد باشند.
8. چالش ها و حل مشکلات: هیچ رابطه ای بدون چالش نیست. مهم است که ببینید چگونه با مشکلات کنار هم برخورد می کنید و آیا می توانید به یکدیگر کمک کنید.
9. تست زمان: زمان را بخشی از فرآیند انتخاب پارتنر در نظر بگیرید. روابط به مرور زمان بهتر می شوند و شما می توانید در طول زمان شخص را بهتر بشناسید.
10. به احساسات شهودی توجه کنید : در نهایت، به احساسات درونی خود درباره فرد توجه کنید. گاهی اوقات، احساسات می توانند به شما گفت که آیا فرد مناسب شما هست یا خیر.
با رعایت این نکات، می توانید به انتخاب یک پارتنر مناسب نزدیک تر شوید. برقراری ارتباط و احترام به خود و دیگران در این فرآیند از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
برچسبها: مجتبی دشتی , همسفر زندگی , پارتنر , عشق
تله های فکری به الگوهای فکری یا برداشت هایی اطلاق می شود که ممکن است به طور ناخودآگاه افراد را به سمت تصمیم گیری های نادرست یا نتیجه گیری های اشتباه هدایت کند. این تله ها معمولا شامل پیش فرض ها، تعصبات یا تفکرات خطای رایج هستند که به جای کمک به تفکر منطقی، باعث انحراف از واقعیت و تحلیل صحیح می شوند.

چند نمونه از تله های فکری عبارتند از:
1. تله تایید: تمایل به جستجوی اطلاعاتی که باورهای قبلی را تایید می کند و نادیده گرفتن یا کم اهمیت شمردن اطلاعاتی که با آن باورها در تضاد است.
2. تله کلیشه ای: قضاوت بر اساس کلیشه ها و تصورات رایج درباره گروه ها یا افراد، بدون در نظر گرفتن ویژگی های فردی آن ها.
3.تله جهانی سازی: تعمیم دادن یک مورد خاص به کل وضعیت یا افراد، مثلا اگر یک بار یک تجربه منفی داشته اید، فکر کنید که همیشه اینطور خواهد بود.
4. تله احساسات: اجازه دادن به احساسات شخصی برای تاثیرگذاری بر تصمیم گیری ها، به ویژه در مواقعی که باید منطقی و عقلانی عمل کرد.
5. تله انتخاب: وقتی که با گزینه های زیاد مواجه هستیم، ممکن است احساس سردرگمی کنیم و تصمیم گیری را دشوارتر کنیم، حتی به انتخاب گزینه ای که ممکن است بهترین نباشد.
شناخت این تله های فکری می تواند به افراد کمک کند تا در فرایند تصمیم گیری خود بیشتر دقت کنند و از اشتباهات رایج جلوگیری کنند.
برچسبها: تله های فکری , مجتبی دشتی , آسیب شناس , Mojtaba Dashti
سیگار الکترونیکی (که معمولا به عنوان vape یا e-cigarette نیز شناخته می شود) یک دستگاه الکترونیکی است که برای شبیه سازی عمل کشیدن سیگار طراحی شده است. این دستگاه ها با استفاده از یک باتری و یک سیستم گرمکن، مایع مخصوصی به نام "مایع ویپ" را بخار می کنند. مایع ویپ معمولا شامل نیکوتین، گلیسیرین گیاهی، پروپیلن گلیکولی، طعم دهنده ها و سایر مواد است. خیلی ها تصور می کنن سیگارهای الکترونیکی چندین مزیت نسبت به سیگارهای معمولی دارند، از جمله:

1. کمتر آسیب رسان: بسیاری از افراد معتقدند که سیگارهای الکترونیکی کمتر آسیب رسان هستند، زیرا دود حاصله از احتراق تنباکو شامل تعداد زیادی ماده شیمیایی خطرناک نیست.
2. تنوع طعم: مایعات مختلف برای سیگارهای الکترونیکی با طعم های مختلف قابل دسترسی هستند و این امکان را برای کاربران فراهم می کند که انتخاب های متنوعی داشته باشند.
3. عدم ایجاد بوی سیگار: بخار تولید شده از سیگار الکترونیکی معمولا بوی بسیار کمتری نسبت به دود سیگار دارد.
با این حال، برخی نگرانی ها نیز در مورد سیگارهای الکترونیکی وجود دارد، از جمله اثرات بلندمدت آن بر سلامتی، وابستگی به نیکوتین و تاثیرات احتمالی بر جوانان و نوجوانان. بنابراین، استفاده از این دستگاه ها باید با احتیاط و با آگاهی از خطرات و مزایا همراه باشد.و مهمان محترم برنامه ما جناب مجتبی دشتی روانشناس و درمانگر اعتیاد هستکه بیش از دو دهه و با بیش از پنجاه عنوان کتاب در این حوزه حرفهای زیادی برای کاهش آسیب جوانان داره
خبرنگار: جناب دشتی در خصوص سیگارهای الکترونیکی برامون توضیح بدید

ویپ و پاد (پاد) از جمله محصولات نیکوتینی جدیدی هستند که به سرعت در بین جوانان و نوجوانان محبوب شده اند. تاریخچه ورود و شیوع این محصولات به چندین سال قبل برمی گردد.
تاریخچه
1. معرفی ویپ:
- ویپ به معنای "بخار گرفتن" است و به دستگاه هایی اطلاق می شود که برای تولید بخار استفاده می شوند. این دستگاه ها معمولا نیکوتین، گلیسیرین گیاهی و طعم دهنده ها را در خود دارند.
- اولین ویپ ها در اوایل دهه ۲۰۰۰ معرفی شده اند و هدف اصلی آن ها کمک به ترک سیگار بود.
2. گسترش پاد:
- پادها نوعی از ویپ ها هستند که طراحی کوچکتر و کاربری آسان تری دارند و عمدتا برای مصرف نیکوتین مایع استفاده می شوند. پادها معمولا به صورت یک بار مصرف یا قابل شارژ در بازار موجودند.
- برند JUUL که در سال ۲۰۱۵ معرفی شد، تبدیل به یکی از مشهورترین برندهای پاد در آمریکا و سایر نقاط جهان شد و موجب افزایش شدید استفاده از این محصولات در بین جوانان گردید.
خبرنگار : چرا سیگارهای الکتر شیوع در میان جوانان پیدا کرده؟
1. محبوبیت در میان نوجوانان:
- از اوایل دهه ۲۰۱۰ به بعد، استفاده از ویپ و پاد به سرعت در میان نوجوانان و جوانان افزایش یافت. این محصولات به دلیل طراحی مدرن، تنوع طعم ها و ادعای "بدون ضرر بودن" به شدت مورد توجه قرار گرفتند.
- در سال های اخیر، آمار شیوع استفاده از این محصولات در میان دانش آموزان و جوانان نگرانی های زیادی را برای مدارس و والدین ایجاد کرده است.
2. تبلیغات و دسترسی آسان:
- تبلیغات جذاب و همچنین دسترسی آسان به این محصولات، باعث شد تا بسیاری از جوانان بدون هیچ محدودیتی به این محصولات دسترسی پیدا کنند.
- برخی از شرکت ها به صورت خاص بر روی بازاریابی محصولات خود به نوجوانان تمرکز کرده اند.
خبرنگار: جناب دشتی استفاده از سیگار الکترونیکی چه پیامدها و چالش هایی میتونه داشته باشه؟
استفاده از ویپ و پاد می تواند پیامدهای جدی بهداشتی داشته باشد، از جمله:
- اعتیاد به نیکوتین: نیکوتین موجود در ویپ ها و پادها می تواند به سرعت منجر به اعتیاد شود.
- مشکلات تنفسی: مصرف بخار ناشی از این محصولات می تواند به مشکلات تنفسی و زمینه ساز بیماری های ریوی باشد.
- نگرانی های اجتماعی: شیوع این عادت در میان جوانان می تواند به مشکلات اجتماعی و فرهنگی نیز منجر شود.
سیگارهای الکترونیکی معمولا شامل محلولی به نام "نیکوتین مایع" هستند که به صورت بخار درآمده و استنشاق می شود. این محلول معمولا شامل اجزای زیر است:
1. نیکوتین : ماده ای که در تنباکو نیز وجود دارد و عامل اعتیاد آور است. نیکوتین می تواند تاثیرات فوری مانند افزایش ضربان قلب و احساس خوشحالی به همراه داشته باشد، اما همچنین می تواند منجر به افزایش فشار خون و ایجاد وابستگی شود.
2. پایه مایع (وه آب یا گلیسیرین): این مواد معمولا به عنوان پایه در محلول استفاده می شوند تا بخار تولید کنند. پروپیلن گلایکول (PG) و گیلیسیرین (VG) از جمله پایه های رایج هستند. این مواد به تنهایی بی خطر تلقی می شوند، اما در دماهای بالا می توانند مواد مضر تولید کنند.
3. طعم دهنده ها: بسیاری از سیگارهای الکترونیکی شامل طعم دهنده های مختلف هستند که می توانند از طبیعی یا مصنوعی تهیه شده باشند. برخی از این طعم دهنده ها ممکن است عوارضی داشته باشند، به ویژه زمانی که گرم می شوند و بخار می شوند.

تاثیرات روی انسان
استفاده از سیگارهای الکترونیکی می تواند تاثیرات مختلفی روی سلامت انسان داشته باشد:
- نیکوتین: می تواند وابستگی ایجاد کند و بر سیستم عصبی تاثیر بگذارد. همچنین ممکن است بر روی خلق و خو و خواب تاثیر منفی داشته باشد.
- مسائل تنفسی: بخار سیگارهای الکترونیکی می تواند باعث تحریک ریه ها، سرفه و مشکلات تنفسی شود. تحقیقات نشان می دهند که برخی از طعم دهنده ها و مواد شیمیایی موجود در بخار ممکن است به التهاب ریه ها و بیماری های تنفسی بینجامد.
خبرنگار: چه تاثیر روی سیستم تنفس داره؟
سیگارهای الکترونیکی یا ویپ ها می توانند مشکلات تنفسی متعددی برای کاربران ایجاد کنند. برخی از این مشکلات عبارتند از:
1. تحریک مجاری تنفسی: بخار تولید شده توسط سیگارهای الکترونیکی می تواند باعث تحریک ریه ها و مجاری تنفسی شود، که ممکن است منجر به سرفه، تنگی نفس و احساس سوزش در گلو شود.
2. بیماری های ریه : استفاده طولانی مدت از سیگارهای الکترونیکی می تواند به بیماری های مختلف ریوی، نظیر برونشیت مزمن و بیماری های مزمن انسدادی ریه (COPD) منجر شود.
3. آسیب به سلول های ریه: بعضی از مواد شیمیایی موجود در مایع ویپ، مانند گلیسرول و پروپیلن گلیکول، می توانند به سلول های ریه آسیب برسانند و احتمال عفونت های ریوی را افزایش دهند.
4. پاسخ های التهابی: نیکوتین و سایر مواد شیمیایی موجود در سیگارهای الکترونیکی می توانند باعث ایجاد پاسخ های التهابی در ریه ها و مجاری تنفسی شوند.
5. احتمال آسم: استفاده از سیگارهای الکترونیکی ممکن است خطر بروز آسم یا تشدید علائم آسم در افرادی که از قبل به این بیماری مبتلا هستند، افزایش دهد.
6. مهمترین نگرانی ها: برخی از موارد جدی مانند "سندروم آسیب ریه ناشی از دخانیات الکترونیکی" (EVALI) به علت استعمال سیگارهای الکترونیکی گزارش شده است که می تواند باعث مشکلات شدید تنفسی و حتی مرگ شود.
سیگارهای الکترونیکی یا واپ ها به عنوان جایگزینی برای سیگارهای سنتی معرفی شده اند، اما مصرف آن ها هم خطراتی برای سلامتی، به ویژه در زمینه بیماری های قلبی عروقی، به همراه دارد. برخی از خطرات قلبی عروقی مربوط به سیگارهای الکترونیکی عبارتند از:
- خطرات قلبی-عروقی: نیکوتین و برخی ترکیبات دیگر موجود در بخار می توانند به افزایش خطر بیماری های قلبی و عروقی منجر شوند.

1. افزایش فشار خون: نیکوتین موجود در مایعات سیگارهای الکترونیکی می تواند باعث افزایش موقت فشار خون شود، که در طولانی مدت ممکن است خطر ابتلا به بیماری های قلبی را افزایش دهد.
2. تاثیرات بر عروق خونی: نیکوتین و سایر مواد شیمیایی در سیگارهای الکترونیکی می توانند به عروق خونی آسیب برسانند، که ممکن است منجر به تنگی عروق و افزایش خطر حملات قلبی و سکته مغزی شود.
3. التهاب: مصرف سیگارهای الکترونیکی می تواند منجر به التهاب در بدن شود، که این وضعیت می تواند خطر ابتلا به بیماری های قلبی را افزایش دهد.
4. خطرات ناشی از مواد شیمیایی: برخی از مواد شیمیایی موجود در بخار سیگارهای الکترونیکی، مانند فرمالدهید و مواد آلاینده دیگر، می توانند باعث آسیب به بافت های قلب و عروق شوند.
5. اختلال در عملکرد قلب: تحقیقات نشان می دهد که مصرف سیگارهای الکترونیکی می تواند عملکرد قلب را تحت تاثیر قرار داده و باعث اختلال در ریتم قلبی شود.
6. افزایش ریسک لخته شدن خون: نیکوتین می تواند به شکل گیری لخته های خونی کمک کند، که این وضعیت ممکن است به بروز مشکلات قلبی و عروقی منجر شود.
در کل، گرچه سیگارهای الکترونیکی ممکن است کمتر از سیگارهای سنتی مضر به نظر برسند، اما استفاده از آن ها هنوز هم با خطرات جدی برای قلب و عروق همراه است. برای حفظ سلامت قلب، بهترین روش خودداری از استعمال هرگونه نیکوتین و دخانیات است.
- خطرات برای نوجوانان و جوانان: استفاده از سیگارهای الکترونیکی در سنین پایین می تواند به وابستگی به نیکوتین و مشکلات شناختی منجر شود.
خبرنگار: در خصوص استفاده از سیگارهای الکترونیکی در بین دختران برامون توضیح بدین؟
استفاده از سیگارهای الکترونیکی (ویپ) به ویژه در بین دختران جوان در سال های اخیر رو به افزایش بوده است. این پدیده به چند دلیل بروز یافته که به برخی از آن ها اشاره می کنم:
1. تسکین استرس و اضطراب:
دختران نوجوان ممکن است به دلیل فشارهای تحصیلی، اجتماعی یا خانوادگی به سمت سیگارهای الکترونیکی بروند تا استرس و اضطراب خود را کاهش دهند.
2. علاقه به طعم و بوی خوش:
سیگارهای الکترونیکی در طعم ها و عطرهای مختلفی موجود هستند که می توانند جذابیت بیشتری برای دختران داشته باشند، به ویژه در بین نوجوانان. برای مثال، طعم هایی مثل توت فرنگی، نعناع و وانیل.
3. تاثیر همسالان:
دختران ممکن است تحت تاثیر همسالان خود قرار گیرند و به عنوان یک روش برای پذیرش اجتماعی یا افزایش محبوبیت در گروه های خود به سیگارهای الکترونیکی روی آورند.
4. تصور نادرست از سلامت:
برخی از دختران ممکن است تصور کنند که سیگارهای الکترونیکی نسبت به سیگارهای سنتی کم خطرتر هستند، در حالی که شواهد نشان می دهد که مصرف این محصولات نیز می تواند خطرات جدی برای سلامت داشته باشد.
چندمثال ها:
- گروه های دوستانه:
تحقیقی نشان داده که در یک گروه دوستی، اگر یک یا چند نفر از دختران از ویپ استفاده کنند، احتمال اینکه دیگران نیز به این کار بپردازند افزایش می یابد. به عنوان مثال، در یک دورهمی، یکی از دختران شروع به کشیدن ویپ با طعم میوه ای می کند و بقیه نیز به خاطر کنجکاوی یا تمایل به پیوستن به او، اقدام به استفاده از آن می کنند.
- شبکه های اجتماعی:
دختران نوجوان ممکن است از طریق پست ها، عکس ها و ویدیوهای شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام یا تیک تاک تحت تاثیر قرار بگیرند. به عنوان مثال، ویدیوهایی که در آن ها افراد با سیگارهای الکترونیکی در حال تفریح و خوش گذرانی به نمایش گذاشته می شوند، می توانند جذاب باشند و دختران را به امتحان این محصولات ترغیب کنند.
استفاده از سیگارهای الکترونیکی در بین دختران موضوع مهمی است که نیازمند بررسی های دقیق تری است. لازم است برنامه های آموزشی و پیشگیرانه برای اطلاع رسانی درباره خطرات این محصولات و تاثیرات منفی آن ها بر سلامت به ویژه در سنین جوانی طراحی شود.

خبرنگار: جناب دشتی ممنونم ا توضیحات مبسوط تون چه راهکارهای برای رها شدن از شر سیگار الکترونیکی می تونید به مخاطبینمون بدید؟
رها شدن از سیگار الکترونیکی می تواند چالش برانگیز باشد، اما با رعایت چند راهکار می توانید این کار را آسان تر کنید. در ادامه تعدادی از این راهکارها را ملاحظه می کنید:
1. تعیین هدف: هدف مشخصی برای ترک سیگار الکترونیکی تعیین کنید. تاریخ معین، دلایل قوی برای ترک و مزایای آن را یادداشت کنید.
2. کاهش تدریجی: به جای ترک ناگهانی، میزان استفاده از سیگار الکترونیکی را به تدریج کاهش دهید. می توانید به تدریج نیکوتین موجود در مایع سیگار خود را کاهش دهید.
3. پشتیبانی اجتماعی: از خانواده، دوستان و گروه های حمایتی کمک بگیرید. مکالمه و بیان احساسات و چالش ها می تواند بسیار موثر باشد.
4. شناسایی و مدیریت محرک ها: عوامل و موقعیت هایی که شما را به استفاده از سیگار الکترونیکی ترغیب می کند شناسایی کنید و راه هایی برای مدیریت یا اجتناب از آن ها پیدا کنید.
5. جایگزین های سالم: برای دلتنگی ها و محرک های خود، جایگزین های سالم مانند ورزش، مدیتیشن، یا فعالیت های هنری پیدا کنید. 6. استفاده از نیکوتین پچ و قرص های جایگزین: اگر نیاز به کمکی برای کنار گذاشتن نیکوتین دارید، به پزشک مراجعه کنید و درباره محصولات جایگزین نیکوتین مشورت کنید.
7. آموزش و اطلاعات: درباره عوارض و خطرات سیگار الکترونیکی مطالعه کنید. آگاهی بیشتر ممکن است انگیزه شما برای ترک را افزایش دهد.
8. تقویت روحیه: به یاد داشته باشید که ترک یک فرآیند است و ممکن است شکست هایی نیز داشته باشید. از هر شکست به عنوان فرصتی برای یادگیری استفاده کنید و دوباره تلاش کنید.
9. مراقبت از خود: به سلامت جسمی و روحی خود اهمیت دهید. رژیم غذایی سالم، خواب کافی و فعالیت بدنی می تواند به شما در فرآیند ترک کمک کند.
10. پیگیری پیشرفت: پیشرفت خود را ثبت کنید. ممکن است شما بخواهید زمانی که بدون سیگار الکترونیکی گذرانده اید را ثبت کنید، تا احساس موفقیت کنید.
خبرنگار: جناب دشتی ممنون از حضور سبزتون در برنامه خودتون با توجه به وقت برنامه سخن پایانی تون رو هم بفرمایید.
رها شدن از سیگار الکترونیکی ممکن است دشوار باشد، اما با اراده و پیگیری می توانید موفق شوید. مهم این است که با خودتان صبور باشید و به تلاش ادامه دهید.
- قانون گذاری و استانداردها: به دلیل عوارض بالقوه، بسیاری از کشورها در حال تنظیم مقررات دقیق تری برای استفاده از سیگارهای الکترونیکی و مواد تشکیل دهنده آن هستند.
به طور کلی، اگرچه سیگارهای الکترونیکی به عنوان یک جایگزین برای سیگارهای سنتی معرفی شده اند، اما همچنان عوارض بالقوه جدی بر سلامت انسان دارند.
در نهایت، مبارزه با شیوع ویپ و پاد نیازمند همکاری بین والدین، معلمان، مسئولان بهداشتی و قانون گذاران است تا جوانان را از خطرات مصرف این محصولات آگاه سازند و زمینه های ترک آن ها را فراهم کنند.
اعتیاد مجتبی دشتی سیگارهای الکترونیکی نیکوتین ویپ
برچسبها: اعتیاد , مجتبی دشتی , سیگارهای الکترونیکی , نیکوتین

طلاق به معنای پایان دادن به رابطه زناشویی و جدایی قانونی زن و مرد از یکدیگر است. انواع طلاق در قوانین ایران به دو دسته کلی طلاق رجعی و طلاق بائن تقسیم میشوند. همچنین از نظر فرد درخواستکننده، طلاق میتواند توافقی، از سوی مرد یا از سوی زن باشد
آمار طلاق در ایران در سال ۱۴۰۳ نشان میدهد که از هر ۱۰۰ ازدواج ثبت شده، حدود ۳۹ مورد به طلاق منجر شده است. در شهر تهران این نسبت به ۵۲ طلاق در هر ۱۰۰ ازدواج میرسد. این آمار نشاندهنده افزایش طلاق نسبت به ازدواجها در کشور است.
بررسی اجمالی آمار:
نسبت طلاق به ازدواج:
در هفت ماهه ابتدایی سال ۱۴۰۳، از هر ۲۷۴ هزار و ۵۹۶ ازدواج ثبت شده، ۱۰۸ هزار و ۶۷۳ مورد به طلاق منجر شده است.
آمار طلاق در تهران:
در شهر تهران، از هر ۱۰۰ ازدواج، ۵۲ مورد به طلاق ختم شده است.
کاهش ازدواج:
به گزارش برخی رسانهها، ازدواج از سال ۱۳۸۹ تا ۱۴۰۲ حدود ۴۶ درصد کاهش یافته است.
عوامل موثر:
عوامل مختلفی مانند مشکلات اقتصادی، بیکاری جوانان، تغییرات فرهنگی و اجتماعی، و افزایش آگاهی زنان از حقوق خود در افزایش آمار طلاق و کاهش ازدواج نقش داشتهاند.
افزایش طلاق در پاییز:
در پاییز ۱۴۰۳، آمار طلاق به ۴۹ هزار و ۷۳۸ مورد رسید که نسبت به فصل قبل (تابستان) افزایش داشته است.
افزایش طلاق در مقایسه با سال قبل:
در مقایسه با سال قبل، آمار طلاق در پاییز ۱۴۰۳ افزایش چشمگیری داشته است.
آمار طلاق در شهرهای مختلف:
بیشترین تعداد طلاق در شهرهای تهران، مشهد، خوزستان، فارس و آذربایجان شرقی و کمترین تعداد در شهرهای ایلام، خراسان جنوبی، سمنان، کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری ثبت شده است.

نکات مهم:
افزایش طلاق در تهران:
آمار طلاق در تهران به طور قابل توجهی بالاتر از میانگین کشوری است.
طلاق به عنوان یک پدیده اجتماعی:
افزایش آمار طلاق در ایران به عنوان یک پدیده اجتماعی در حال افزایش است.
لزوم توجه به عوامل موثر:
برای کاهش آمار طلاق، بررسی و توجه به عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که در این زمینه موثر هستند، ضروری است.
به گزارش مشرق، دهنوی، سخنگوی مجمع تشخیص مصلحت نظام در توئیتی نوشت:
طبق آخرین آمار ثبت احوال مربوط به پایان سال ۱۴۰۳، نرخ طلاق ۲.۳ است یعنی در سال ۱۴۰۳ از هر ۱۰۰۰ نفر جمعیت ایرانی، ۲.۳ نفر طلاق گرفتهاند.
میزان این شاخص در سال قبل از آن، ۲.۴ بوده که نشاندهنده افت ۴ درصدی نسبت به سال قبل است.
تعداد طلاقها در سال ۱۴۰۲، رقم ۲۰۲۱۹۱ بوده که نسبت به رقم ۱۷۱۵۳۷ در سال ۱۳۹۲، افزایش ۱۸ درصدی در بازه ۱۰ سال را حکایت میکند.
نرخ طلاق کل در مقایسه سال ۱۳۹۲ با ۱۴۰۲ به میزان ۱.۳ درصد افزایش داشته است.
تعداد طلاق در همین بازه ۱۸ درصد افزایش داشته که البته با توجه به افزایش جمعیت کشور و افزایش تعداد زوجها این میزان افزایش در تعداد طلاق، قابل توجیه است.

دلایل طلاق در ایران متنوع و پیچیده است و معمولاً ترکیبی از عوامل فردی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را شامل میشود. عدم تفاهم، اختلافات مالی، خیانت، اعتیاد، دخالت خانوادهها، و مشکلات روانی از جمله مهمترین دلایل طلاق هستند.
دلایل اصلی طلاق در ایران را میتوان به دستهبندیهای زیر تقسیم کرد:
1. عوامل فردی:
- عدم تفاهم و ناسازگاری:
این مورد یکی از شایعترین دلایل است که شامل تفاوتهای شخصیتی، عدم توافق در مسائل مهم زندگی، و عدم توانایی در حل تعارضات میشود.
- مشکلات ارتباطی:
فقدان مهارتهای ارتباطی مؤثر، عدم بیان نیازها و انتظارات، و ناتوانی در گوش دادن به یکدیگر، میتواند منجر به ایجاد شکاف و در نهایت طلاق شود.
- انتظارات غیرواقعبینانه:
داشتن انتظارات غیرواقعی از زندگی مشترک و همسر، میتواند باعث سرخوردگی و نارضایتی شود.
- اعتیاد:
اعتیاد به مواد مخدر، الکل، قمار، و حتی اعتیاد به فضای مجازی، میتواند به روابط زناشویی آسیب جدی وارد کند و منجر به طلاق شود.
- خیانت:
یکی از مهمترین دلایل طلاق است که میتواند شامل خیانت عاطفی یا جنسی باشد.
- خشونت خانگی:
خشونت فیزیکی، جنسی، و کلامی از سوی هر یک از زوجین میتواند زندگی مشترک را غیرقابل تحمل کند.
- مشکلات جنسی:
این مورد میتواند ناشی از عوامل جسمی یا روانی باشد و عدم رضایت جنسی یکی از عوامل موثر در طلاق است.
- بیماریهای روانی:
بیماریهایی مانند افسردگی، اضطراب، و اختلالات شخصیتی میتوانند بر روابط زناشویی تأثیر منفی بگذارند.
2. عوامل اجتماعی:
- دخالت خانوادهها:
دخالت بیش از حد خانوادهها در زندگی زوجین، میتواند یکی از عوامل اصلی ایجاد اختلاف و در نهایت طلاق باشد.
- فشارهای اقتصادی:
مشکلات مالی، بیکاری، و عدم توانایی در تأمین هزینههای زندگی، میتواند استرس زیادی را به خانواده وارد کند و منجر به طلاق شود.
- تغییرات اجتماعی و فرهنگی:
تغییر سبک زندگی، افزایش فردگرایی، و تغییر نگرشها نسبت به ازدواج و خانواده، میتواند بر آمار طلاق تأثیرگذار باشد.

- نبود آموزشهای پیش از ازدواج:
آموزشهای لازم برای آمادگی برای زندگی مشترک و مهارتهای حل تعارض، میتواند از طلاق جلوگیری کند.
- افزایش طلاق عاطفی:
این نوع طلاق به معنی از دست دادن علاقه و صمیمیت بین زوجین است، حتی اگر هنوز به صورت رسمی جدا نشده باشند.
3. عوامل اقتصادی:
- فقدان شغل و درآمد:
یکی از عوامل اصلی در افزایش طلاق، عدم توانایی در تأمین هزینههای زندگی است.
- تورم و گرانی:
افزایش قیمتها و کاهش قدرت خرید، میتواند فشار زیادی را بر خانوادهها وارد کند و به اختلافات منجر شود.
- مشکلات مسکن:
عدم توانایی در تأمین مسکن مناسب، میتواند یکی از عوامل استرسزا در زندگی مشترک باشد.
4. عوامل فرهنگی:
- تفاوتهای فرهنگی:
تفاوتهای فرهنگی در سبک زندگی، ارزشها، و باورها میتواند منجر به اختلاف و ناسازگاری شود.
- تغییر نگرشها:
با تغییر نگرشها نسبت به ازدواج و خانواده، طلاق به عنوان یک راه حل در برخی موارد پذیرفتهتر شده است.
- طلاقهای توافقی:
در سالهای اخیر، طلاقهای توافقی به دلیل کاهش بار روانی و مالی، افزایش یافته است.
عواقب طلاق:
طلاق میتواند تأثیرات منفی بر روی فرد، خانواده و جامعه داشته باشد.
برچسبها: طلاق , مجتبی دشتی , گرانی , بیکاری
ترک مواد مخدر و جلوگیری از اعتیاد یک فرآیند دشوار اما ممکن است. در ادامه چند راهکار مفید برای این منظور آورده شده است:

1. آگاهی و آموزش: اطلاعات کافی درباره خطرات و عوارض مواد مخدر و تأثیرات آنها بر جسم و روان به دست آورید. هرچقدر بیشتری درباره عواقب آنها بدانید، انگیزه شما برای دوری از آنها بیشتر خواهد بود.
2. حمایت اجتماعی: از دوستان، خانواده و افرادی که در ترک مواد مخدر موفق بودهاند، کمک بگیرید. حمایت اجتماعی میتواند به شما انگیزه و اعتماد به نفس بیشتری بدهد.
3. مشاوره و درمان: در صورت نیاز، به مشاوران یا درمانگران متخصص مراجعه کنید. مشاوره میتواند به شما در شناسایی علل اعتیاد و روشهای مقابله با آنها کمک کند.
4. فعالیتهای جایگزین:به جای صرف وقت در مکانهای پرخطر یا با افراد مصرفکننده، سعی کنید فعالیتهای مفید و سالمی مانند ورزش، هنر، مطالعه یا یادگیری یک مهارت جدید را انجام دهید.

5. مدیریت استرس:یاد بگیرید چگونه با استرس و فشارهای روحی مقابله کنید. تکنیکهایی مانند یوگا، مدیتیشن و تنفس عمیق میتواند کمککننده باشد.
6. برنامهریزی:اهداف کوتاهمدت و بلندمدت برای خود تعیین کنید و برنامهریزی کنید که چگونه به آنها برسید. این کار به شما کمک میکند تا تمرکز خود را حفظ کنید.

7. اجتناب از موقعیتهای پرخطر:از مکانها و افرادی که ممکن است شما را به سمت مصرف مواد مخدر بکشند، دوری کنید.
8. پشتیبانی از دیگران:به دیگران که در شرایط مشابه قرار دارند، کمک کنید. این کار به شما احساس مفید بودن و رضایت خواهد داد.

به خاطر داشته باشید که ترک مواد مخدر یک مسیر دشوار است و ممکن است با چالشهایی روبهرو شوید، اما با حمایت و اراده میتوانید به این هدف دست پیدا کنید.
برچسبها: فرزانه کریمی , دکتر محمدرضا مقدسی , دکتر مریم فرجی , مجتبی دشتی
نظریه های مرتبط با پدیده اعتیاد

جامعه شناسان و نظریه پردازان طی یکی دو قرن گذشته نظریات متفاوت و راهگشایی در زمینه انحرافات اجتماعی منتشر کرده اند که هر کدام با توجه به ساختار جامعه و شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جوامع توسعه یافته و در حال توسعه می تواند تبیین کننده انحرافات و ارائه دهنده راه حل در این زمینه باشد.
در اینجا به هفت نظریه که به طور کلی می تواند تبیین کننده اعتیاد به مواد مخدر در جامعه ایران باشد به خصوص با توجه به اعتیاد در اقشار مختلف جامعه، اشاره می نماییم.
۱- نظریه انحرافات مرتون
نظریه انحرافات که متعلق به رابرت کی مرتون جامعه شناس مشهور آمریکایی می باشد، تبیین کننده پدیده اعتیاد در کشورهایی مانند ایران نیز می باشد. مرتون علت ریشه ای انحرافات را شرایط ساختی جامعه می داند و بر خلاف دورکیم معتقد است که فرد در جامعه به ارزش ها و هنجارها توجه زیادی ندارد و به جای اعتنا به آنها، هنجارها را در معرض انتقاد قرار می دهد.
به نظر وی دو ساخت اساسی در جامعه وجود دارد یعنی «اهداف نهادی شده» و «وسایل نهادی شده» که ارزش ها و امور مطلوب و شیوه های استاندارد کنش برای رسیدن به آن اهداف در جامعه است. تعامل بین این دو ساخت موجب بروز رفتارها و شخصیت های مختلف و گاه متناقض در جامعه می شود.
به نظر مرتون، چهار تیپ «مناسک گرا» یا «شعائر گرا»، «انزوا طلب»، «نوآور» یا «بدعت گذار» و «انقلابی» یا «شورشی» در کنار «همنوایان» معلول شرایط جامعه و برخورد این دو ساخت هستند که هر کدام شیوه خاص انطباق فردی با این دو ساخت است.
یکپارچگی و انسجام در جامعه هنگامی است که میان این دو ساخت اساسی تعادل وجود داشته باشد. اما اگر اهداف و ارزش های نهادی شده مانند منزلت و ثروت در جامعه تبلیغ شود و جامعه پذیری، ارزش ها و هنجارها، آموزش و پرورش و رسانه ها و تبلیغات برآن تأکید ورزند و در کنار آن وسایل دسترسی به این اهداف وجود نداشته باشد، تیپ های مختلف شخصیتی و رفتاری بروز و ظهور می یابند.
درباره پدیده اعتیاد به مواد مخدر دو تیپ انزوا طلب و بدعت گذار می توانند مورد توجه قرار گیرند. انزوا طلب، شیوه انطباقی فردی است که در آن، افراد به دلیل ناموفق بودن در دسترسی به اهداف اجتماعی سعی کرده اند خود را از جامعه دور نگهدارند.
شیوه نگرش منفعت جویانه را به طور کلی رها کرده اند و به این ترتیب هم ارزش های مسلط و هم وسایل مورد قبول دستیابی به آنها را رد می کنند. این افراد احتمالاً بارها تلاش کرده اند تا با شیوه های هنجاری به سمت اهداف اجتماعی حرکت کنند اما عدم توفیق مکرر آنها، باعث سرخوردگی و دور شدن از مسیر تبلیغ اهداف و وسایل استاندارد شده است.
برای تحلیل مسأله اعتیاد در ایران از منظر تئوری مرتون باید جامعه فعلی ایران را از بعد تغییر ارزش ها از سنتی و مذهبی به ارزش های مدرن مورد توجه قرار دارد. در کنار این مسأله تبلیغ مصرف گرایی، نابرابری های شدید اقتصادی، رشد روزافزون فقر و در نتیجه ارزشمند شدن ثروت در جامعه، تغییر نظام ارزشی جامعه را تشدید می کند.
در این شرایط تأکید بر اهدافی که وسایل دسترسی به آن به طور قانونی فراهم نیست نه فقط فرد فرد انسان ها بلکه کل نظام اجتماعی را دچار عدم تعادل و آشفتگی و نابسامانی می کند و بستر را برای ظهور رفتار انحرافی فراهم می کند. همین مسأله فرد را از جامعه و ارزش های آن جدا می کند و در اکثر موارد نیز وی را با ناکامی روبه رو می سازد که برای جبران ناکامی ها گرایش به مواد مخدر امری عادی است.
اما نوآورها هم در پدیده اعتیاد نقش دارند چه آنها اهداف نهادی شده و کسب منزلت و ثروت را دنبال می کنند اما نه با روش ها و هنجارهای عادی و پذیرفته شده که قاچاقچیان مواد مخدر و سوداگران مواد افیونی که نقش بسزایی در گسترش اعتیاد به مواد مخدر دارند نمونه بارز نوآوران و بدعت گذاران در جامعه می باشند.
به طور کلی از نظر مرتون، شرایط نابسامان اقتصادی و اجتماعی موجب گرایش به اعتیاد می شود و در اصل اعتیاد جرم نیست، نوعی بیماری اجتماعی است که اگر از ابتدای وقوع آن به فکر اصلاح و پیشگیری نباشیم ممکن است به دیگران نیز سرایت کند و بیماری عمومی و بحرانی اجتماعی پدید آورد.
در هر حال، این نظریه که در اصل میانبرد بوده، می توان به تبیین اعتیاد به مواد مخدر در جوامع بسیاری از جمله ایران بپردازد. چرا که منزلت و ارزش ثروت در چند ساله اخیر بسیار زیاد شده، در حالی که راه های رسیدن به آن بسیار کم است و براین مبنا قاچاق مواد مخدر و در کنار آن منزوی های بسیاری به وجود آمده اند که مأیوس و سرخورده به اعتیاد روی می آورند.
۲- نظریه برچسب زنی
نظریه برچسب زنی که توسط لمرت و بکر منتشر شد براین مبناست که انحراف، فرآیندی است که توسط آن برخی مردم موفق می شوند برخی دیگر را منحرف تعریف کنند.
در مورد اعتیاد، اولین بار کسی که از روی کنجکاوی، آزمایش یا سرخوردگی رو به مواد مخدر می آورد، اصلاً این عمل را اقدامی انحرافی نمی پندارد اما چون این کنش توسط افراد مهم دیگر چون دوستان، والدین، مقامات رسمی و پلیس و… انحراف تلقی می شود و با مجازات روبه رو می گردد، فرد برچسب بزهکار، منحرف و معتاد را از دیگران دریافت می کند و طرز رفتار دیگران با وی بر مبنای همین برچسب تنظیم می شود.
در نتیجه فردی که از ابتدای قصد عمل انحرافی و کجروی نداشته به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه خود نیز این برچسب را می پذیرد، تصویری جدید از خود می سازد و کنش وی با دیگران نیز بر مبنای همین برچسب تعریف و تنظیم می شود. این مسأله می تواند به انحرافات ثانویه و ناهمنوایی مداوم فرد در جامعه نیز منجر می شود.
مشاهدات و تحقیقات در ایران بر این مسأله گواه است که تلقی عمومی و نگاه حاکمان و سیاست پردازان از اعتیاد، مسأله ای شخصی و فردی است و فرد معتاد نیز مجرم تلقی شده و همیشه مورد سرزنش و نفرت است.
معمولاً افراد معتاد از جامعه طرد شده اند و با سخت ترین مجازات از سوی حکومت، خانواده و دوستان مواجه شده اند و همین برچسب مجرم بر معتاد وی را در عزلت و انزوا و دوری از جامعه قرارداده و این گونه افراد نیز هر روز سعی می کنند رفتار خود را با این برچسب وفق دهند که خطرات فراوانی برای فرد و جامعه در پی دارد.

۳- نظریه اختلال هنجاری
یکی از نظریاتی که بیشتر از دورکیم و پارسونز و به طور کلی کارکردگرایان وام گرفته شده نظریه اختلال هنجاری می باشد. بعد هنجاری ساختار اجتماعی در جامعه بسیار با اهمیت است که اگر در آن اختلال روی دهد، حس همبستگی و انسجام در جامعه را مختل کرده و فرد را از نظر الگوی رفتاری دچار مشکل کرده و آنومی را در وی تقویت می نماید که از این لحاظ گرایش به انحرافاتی چون اعتیاد به مواد مخدر اجتناب ناپذیر است.
این اختلال به صورت های مختلف در جامعه حضور پیدا می کند که به آنها اشاره می نماییم.
۱- قطبی شدن هنجارها؛ هنگامی که دو قطب مخالف یا جدا از همدیگر برای فرد هنجار فرستی کنند و توزیع جمعیت بر حسب میزان فشار هنجاری، نرمال نباشد، توزیع جمعیت دونمایی بوده و به جای اکثریت، اقلیت جامعه، متوسط هنجاری را درک کنند، قطبی شدن هنجاری ایجاد می شود. برای مثال اگر خانواده فرد را به هنجارهای سنتی و مذهبی دعوت کند و از سوی دیگر گروه دوستان، فرد را به مصرف مواد مخدر تشویق نماید، این مسأله ممکن است به نفع هر کدام از طرفین تمام شود که میزان اهمیت و احترام هر طرف در پذیرش هنجار مورد نظر از سوی فرد مؤثر خواهد بود.
۲- تضاد هنجاری؛ در برخی جوامع، اعضای جامعه به دو گروه تقسیم می شوند و هر گروه در فضای هنجاری متفاوت سیر می کند که این مسأله به ظهور دو مجموعه هنجار متفاوت می انجامد که ممکن است هنجارهای طبقه متوسط با طبقه حاکم، نسل امروز با نسل گذشته و یا گروه های مختلف با همدیگر متضاد باشد و در کنار این مسأله که گروه هایی ممکن است به انحرافات سوق پیدا کنند و هنجارهای غیر اخلاقی را رواج دهند.
۳- ناپایداری هنجاری؛ تناقض منطقی میان دو یا چند هنجار در یک نظام هنجاری موجب می شود که هر کدام از هنجارها براساس خرده فرهنگ های متفاوت بر مسأله خاصی تأکید کنند و فرد با ناپایداری هنجاری مواجه شود. در مورد اعتیاد برخی خرده فرهنگ ها که اعتیاد را امری مطلوب و منزلت بخش می دانند در ناپایداری هنجاری تأثیر فراوان دارند.
۴- ضعف هنجاری؛ هنگامی که احساس تعلق و تعهد نسبت به هنجارها پایین تر از میانگین لازم باشد و فشار هنجاری لازم وجود نداشته باشد، ضعف هنجاری ایجاد می شود که در این شرایط فرد الگوی رفتاری لازم برای کنش در جامعه را ندارد و با مشکلات جدی در این زمینه مواجه می شود و حتی ممکن است برخی انحرافات مانند اعتیاد به مواد مخدر را اصلاً انحراف تلقی نکند.
۵- بی هنجاری؛ بی هنجاری یا آنومی که تأخر هنجاری و خلأ هنجاری در جامعه است، بیشتر مخصوص جوامع در حال گذار است که فرد به دلیل تغییرات سریع فرهنگی و اجتماعی هیچ هنجاری را نمی شناسد و قبول ندارد و این مسأله عامل و نیز تشدید کننده پدیده هایی مانند اعتیاد است.

در مجموع جامعه ایران را می توان در چهار بعد اولیه، دچار ضعف و اختلال دانست که چنین روندی، فرد فرد ایرانیان را به تدریج دچار آنومی کرده و در فضای آنومیک و اختلال هنجاری وجود و گسترش انحرافاتی مانند اعتیاد اجتناب ناپذیر است.
۴- نظریه یادگیری
نظریه یادگیری یا فراوانی معاشرت که از سوی نسل دوم محققین شیکاگو مورد توجه قرار گرفت، با مطالعات قوم نگاری و مصاحبه و تحقیقات انسان شناسی اجتماعی به این عقیده رسید که جنایت و انحراف از طریق انتقال فرهنگی در گروه های اجتماعی واقع می گردد. «سادر لند» با این تحقیقات، خرده فرهنگ های گوناگون در شهرهای بزرگ را مورد توجه قرار داد و معتقد بود در برخی مناطق شهری، کجرفتاری در جریان کنش متقابل با دیگران آموخته می شود.
بخش اصلی یادگیری رفتار کجرو در اثر ارتباط صمیمی درون گروه انجام می گیرد و در جریان این یادگیری، تکنیک های ارتکاب جرم، توجیهات و انگیزه ها و گرایش ها آموخته می شود و الگوی رفتار انحرافی برای فرد مهم تر و ارزشمندتر از الگوی قانونی موجود تلقی می گردد و با توجه به فراوانی معاشرت، این رفتار به هنجار جا افتاده در فرد مبدل می شود.
این محققان نتیجه می گیرند که جامعه دارای سازمان های متفاوتی است که این سازمان ها در رفتار فرد تأثیر می گذارند و تنها زمانی رفتار انحرافی مانند اعتیاد به مواد مخدر آموخته می شود و رواج می یابد که توسط گروه های مختلف و خرده فرهنگ های متفاوت در معاشرت بین افراد انتقال یابد و به قول «هاوارد بکر» اگر فردی به تنهایی و بدون یادگیری از مواد مخدر استفاده کند نه تنها لذتی از آن نبرده، بلکه احساس نارضایت و وحشت نیز خواهد کرد.
بر مبنای این نظریه می توانیم در جای جای شهرهای بزرگی مانند تهران، خرده فرهنگ هایی را به خصوص در مناطق حاشیه ای مشاهده کنیم که اعتیاد را امری نه چندان ناهنجار تلقی می کنند و در اثر معاشرت جوانان و نوجوانان در رابطه های دوستی و خانوادگی و حتی در مدرسه این الگوی رفتاری آموخته شده و مورد تأیید قرار می گیرد، تا آنجا که اعتیاد به الگوی رفتاری مطلوب فرد بدل شده و از طریق معاشرت بیشتر، برای فرد درونی می گردد.
در اینجا می توانیم به این نظریه نکته دیگری نیز اضافه کنیم که تنها یادگیری، در مناطق حاشیه ای و در حال تغییر و تبدل صورت نمی گیرد و ما به خصوص در ایران نباید از یادگیری کجروی در دو مکان، یکی زندان و دیگری میهمانی ها و پارتی ها غافل شویم چرا که آمار و مشاهدات فراوانی در این زمینه وجود دارد که افراد زیادی پس از حضور در زندان به اعتیاد مبتلا می شوند و یا جوانان بسیاری در میهمانی ها و… برای کسب منزلت و عقب نماندن از دیگران، این رفتار را آموخته و به آن دچار می گردند که این مورد اصلاً متعلق به گروه های پارازیتی و حاشیه ای نیست و اعضای طبقه متوسط و حتی فرزندان نخبگان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را در بر می گیرد.
۵- نظریه اوقات فراغت
جرج زیمل یکی از جامعه شناسان کلاسیک آلمانی بود، که یکی از نظریات او درباره جامعه شناسی اوقات فراغت می تواند تبیین کننده رواج اعتیاد به مواد مخدر در جامعه باشد. به اعتقاد او در فرهنگ مدرن و در روند تاریخ جدید، آزادی فزاینده فرد از بندهای وابستگی شدید اجتماعی و شخصی ظهور می یابد، صورت های فرماندهی و فرمانبری نیز خصلت تازه ای به خود می گیرند و هیچ فردی تحت چیرگی تام دیگران در نمی آید.
انواع گسترده ای برای گذران فراغت وجود دارد که به فرد امکان می دهد خود را از دیگران متمایز سازد که روش ها و اعمال پرشتاب و مد این تمایز هویت شخصی را شکل می دهند.
بر این مبنا هر کس برای متمایز شدن، روش خاص پی می گیرد که ماجراجویی در زندگی مدرن را رواج می دهد. فرد در این فضا می کوشد تا از جریان های یکنواخت زندگی روزانه بیرون رود و در قلمرو فعالیتی با قواعد ویژه گام نهد.
بنابراین در جوامع مدرن و جوامعی که به سوی مدرنیسم گام بر می دارند و فرهنگ مدرن در آن تبلیغ شده، فرد در قلمرو اوقات فراغت، جهان عقلگرا، بوروکراتیک و افسون زدایی شده را کنار می نهد و فرصتی برای او فراهم می شود تا اجبارها و محدودیت های نظم اجتماعی را فراموش کند و به کنش غیرهنجاری دست زند.
با توجه به این دیدگاه، می توانیم به افراد آزاد و فردگرای امروزی اشاره کنیم که با توجه به ذات حیات مدرن، پا را فراتر از قید و بندها نهاده و جستجوگرانه و ماجراجویانه برای تفریح و گذر وقت، به اعتیاد روی می آورند و این امر را تنها تفریح و نوعی گذراندن اوقات فراغت ویژه و متمایز از دیگران می پندارند.
این نظریه می تواند تبیین کننده بسیار خوبی برای اعتیاد در اقشار مرفه و طبقات بالای جامعه باشد، چرا که آنان همیشه سعی می کنند در اعمال خود از دیگران متمایز باشند، حتی در تفریحات، گرچه این تفریح خاص، مصرف مواد مخدر باشد و به اعتیاد بینجامد.
۶- نظریه فرصت های نابرابر
«کلاوارد» و «اوهلین» از جامعه شناسانی هستند که بر پایه نظریه مرتون و بوم شناسی، به مسئله فراوانی فرصت های نابرابر پرداخته اند. آنها با تحقیقات خود متوجه شده اند که در مناطق خاصی که جوانان طبقه پایین در رقابت برای دستیابی به اهداف، ناموفق هستند و یا از قبل تلقی ناموفقیت می کنند. در حالی که جامعه آنان را به اهداف و ارزش ها تشویق می کند، این افراد نظام اجتماعی را مانع پیروزی و عامل شکست خویش می پندارند با استفاده از خشونت و شیوه های غیرقانونی خرده فرهنگ هایی را در این مناطق شکل می دهند.
نکته مهم اینجاست که همه این افراد در کاربرد شیوه های غیرقانونی و دستیابی به اهداف از راه های نامشروع موفق نمی شوند و همین نابرابری فرصت برای رفتار انحرافی، موجب ایجاد خرده فرهنگ های متمایز در این مناطق و در بین افراد کجرو می گردد.
دو گروه موفق تر بوده و دو نوع خرده فرهنگ کجرو و جنایتکار را تشکیل می دهند. اما افرادی که خرده فرهنگهای دوگانه(که یا به کجروی و دستیابی به اهداف از روش های غیرمشروع دست می یازند و یا خشونت گرا شده و به اموال شهری تجاوز می کنند) آنها را پذیرفته اند و هم در جامعه و هم در زاغه های زیرزمینی با ناکامی مواجه گشته اند، به خرده فرهنگ کناره گیر روی می آورند که شرط عضویت در آن علاقه به مصرف مواد مخدر است.
در ایران، افراد حاشیه ای و طبقات بسیار پایین که در سرقت و جنایت و فساد و فحشا شکست خورده اند، به زندان افتاده اند، بین گروه دوستان سرخورده و شکست خورده تلقی می شوند و بر مبنای نظریه فرصت های نابرابر، در نیل به اهداف غیرمشروع از دیگران عقب مانده اند، به خوبی قابل مشاهده می باشند که اکثر این افراد خرده فرهنگ کناره گیر را تشکیل می دهند و در انزوای خویش به اعتیاد روی می آورند.

۷- نظریه ناکامی منزلتی
جامعه شناس معاصر آمریکایی آلبرت کوهن که نظریه ناکامی منزلتی را از نظرات مرتون استخراج کرده، معتقد است طبقات پایین در جامعه از نظر دستیابی به منزلت دچار ناکامی هستند و این در حالی است که جامعه آنها را به کسب منزلت تشویق می کند و امکان دستیابی را در اختیار آنها قرار نمی دهد. طبقات پایین در جامعه پذیری، آموزش و پرورش و هنجارها و ارزش ها با تبلیغ خصایص و ارزش های طبقه متوسط روبرو هستند در حالی که از تحرک اجتماعی و حضور در این طبقه محروم هستند.
همین مسئله موجب احساس یأس، سرخوردگی و ناکامی در این طبقه شده و افراد را به خرده فرهنگ های بزهکاری در مکان های سکونت خویش متمایل می کند که این خرده فرهنگ ها معمولاً خصوصیاتی چون گرایش لذت جویانه، منفی نگری، میل به خشونت، آزادی و تنوع در کجرفتاری و استقلال و انسجام گروهی و میل به رفتار غیرمدنی دارد.
در ایران نیز به علت شکست و سرخوردگی جوانان در کسب منزلت و ارزش، ناچاراً افراد به خرده فرهنگ های بزهکار روی می آورند که در این خرده فرهنگ ها کجروی هایی مانند اعتیاد خود ارزش و راه حل و حتی راه رسیدن به منزلت تعریف می شود. میل به اعتیاد از این منظر نه با هدف سودمندگرایانه بلکه برای لذت جویی و کسب منزلت انجام می شود و ناکامی منزلتی چنین پدیده ای را در میان طبقه های پایین جامعه ایجاب و ایجاد مِی کند.
البته مسئله ای که اغلب نظریه ها از آن غافلند پدیده اعتیاد به مواد مخدر در میان طبقه های بالای جامعه است که اینگونه افراد نه انزواطلب هستند و نه مشکل زیستی و روانی دارند و نه با ناکامی منزلتی مواجه هستند.
بلکه معمولاً هر اقدامی برای تفریح و سرگرمی و وقت گذرانی و لذت جویی انجام می دهند که اعتیاد نیز برای آنها حکم چنین مسئله ای را دارد اما به تدریج با اعتیاد و وابستگی به مواد مخدر، فعالیت، مشارکت و تعهد اجتماعی خویش را از دست می دهند که البته این افراد کمتر منحرف محسوب می شوند چه به دنبال اعتیاد آثار اجتماعی چندانی در جامعه ندارند و شاید نتوان آنها را منحرف و کجرو محسوب کرد.
برچسبها: پرهام عامری , مرتضی عامری , فرزندپروری , والدین سمی
پیشگیری از اعتیاد چه سطوح و مراحلی دارد؟

سطوح پیشگیری از اعتیاد
در الگوی سنتی، تقسیمبندی سطوح پیشگیری از اعتیاد بر اساس خدماتی است که ارائه میشود که شامل موارد زیر است:
پیشگیری سطح اول یا اولیه
پیشگیری سطح دوم یا ثانویه
پیشگیری سطح سوم یا ثالث
پیشگیری پایه
پیشگیری از اعتیاد سطح اول یا اولیه
در راستای پیشگیری از اتیاد در اقدامات پیشگیرانه اولیه سعی میشود از ابتلای فرد به اعتیاد یا بیماری قبل از شکلگیری آن جلوگیری شود. هدف این نوع پیشگیری محدود کردن میزان بروز و درنتیجه کاهش میزان شیوع است. اقدامات ارزان و مطمئن پیشگیری اولیه کاربرد وسیع آن را توجیه میکند. روشهای پیشگیری اولیه شامل از بین بردن علل، کاهش عوامل مخاطرهآمیز، افزایش مقاومت فرد و جلوگیری از سرایت بیماری است.
پیشگیری اولیه از طریق آموزش بهداشت و ارتقای سلامتی نظیر بهبود شرایط زندگی مردم قابل اجراست. این روش مستلزم تغییرات رفتاری یا تغییر در سبک زندگی افراد است. آگاه کردن جامعه از خطرات و زیانهای مصرف مواد، آموزش مهارتهای زندگی و ارتقای فرهنگ جامعه، مثالهایی برای روشهای پیشگیری اولیه در بحث سوء مصرف مواد هستند.
یکی از اقدامات پیشگیری از اعتیاد اولیه، شناسایی عوامل خطرزای اعتیاد و افراد در معرض خطر و تقویت عوامل محافظت کننده است. هر چه تعداد عوامل خطرزا بیشتر باشد، احتمال آسیبپذیری بیشتر است و هر اندازه تعداد عوامل محافظت کننده بیشتر باشد، احتمال خطر کاهش مییابد و درنتیجه احتمال مصرف مواد کمتر میشود. عوامل خطرزا و محافظتکننده میتوانند در افراد گروههای مختلف وجود داشته باشند زیرا در هر سطحی فرد با دیگران در تعامل است. دختران و پسران فراری، کودکان خیابانی، فرزندان خانوادههای معتاد و طلاق نمونههایی از گروههای در معرض خطر اعتیاد هستند. همچنین افرادی که مصرف را شروع کردهاند، اما هنوز در آستانه تشخیص سوء مصرف یا وابستگی نیستند در این دسته قرار میگیرند. موقعیتهایی مانند شکست تحصیلی، رفتار ضد اجتماعی، عدم نظارت بر رفتار فرزندان، محرومیت اقتصادی و اجتماعی و در دسترس بودن مواد نیز نمونههایی از موقعیتهای خطرساز اعتیاد هستند.
عوامل محافظتکننده شامل عواملی مانند سلامت جسمی و روانی، اعتماد به نفس بالا، رضایت شغلی، رضایت زناشویی، مسئولیتپذیری، امیدواری، ثبات هیجانی، برخورداری از مهارتهای اجتماعی، ارتباط مناسب والدین و فرزندان و باورها و عقاید مذهبی است. عوامل محافظت کننده عواملی هستند که میتوانند از مصرف مواد پیشگیری کنند، آن را به تأخیر اندازند و یا آثار نامطلوب آن را کاهش دهند. اهمیت عوامل خطرزا و محافظت کننده در شکل گیری اعتیاد و پیشگیری از آن متفاوت است. هر یک از این عوامل پیامدهای مختلفی دارد. بهعلاوه درجه اهمیت آنها در گروهها و افراد مختلف فرق دارد. به عنوان مثال، ممکن است در گروهی دسترسی به مواد اهمیت بیشتری داشته باشد، اما در یک گروه دیگر نداشتن نگرشهای مذهبی به عنوان یک عامل خطرساز محسوب شود.
با وجود تأثیر عوامل خطرساز اعتیاد، در مواردی مشخص شده که حتی اگر فرد در طول زندگی خود با تعداد قابل توجهی از عوامل خطرساز مواجه شود، لزوماً به مصرف مواد و مشکلات آن مبتلا نخواهد شد. دلیل آن تأثیر عوامل محافظت کنندهای است که مانند یک سپر از فرد در برابر اعتیاد محافظت میکند. یکی از این عوامل بسیار مهم که امروزه مورد توجه قرار گرفته مفهوم تابآوری است. تاب آوری به معنی توانایی برای رهایی از شرایط مشکل یا مخرب و پشت سر گذاشتن آن است. تابآوری عبارت است از تطابق مثبت در واکنش به شرایط ناگوار که در دو دسته مطرح میشود، یکی با عنوان شرایط چالش برانگیز زندگی مانند مصرف مواد توسط والدین و دیگری ضربه مثل تجربه خشونت خانگی است.
مطالعه نظامدار تابآوری در روانشناسی با مطالعه کودکان در معرض خطر در دهه 1970 آغاز شد. گروهی از روانشناسان رشدنگر توجه خود را به کودکانی معطوف کردند که با وجود تجربه عوامل خطر، دچار مشکل خاصی نمیشدند. عواملی مانند مؤثر بودن در کار و بازی، مثبت اندیشی، منبع کنترل درونی، شوخ طبعی، مهارتهای حل مسئله و مهارتهای تفکر انتقادی. از جمله ویژگیهای کودکان تاب آور دلبستگی ایمن، هوش بالا، احساس توانمندی، روابط بین فردی مطلوب، داشتن استقلال و ابتکار عمل و خود پنداره مثبت است. همچنین احساس موفقیت، ارتباط خوب، برخورداری از مهارتهای اجتماعی بالا، برخورداری از منابع حمایتی به ویژه حمایت خانوادگی، احساس ارزشمندی و تسلط بر موقعیت های استرسزا از جمله عوامل مؤثر در تابآوری نوجوانان در برابر مصرف مواد هستند.
جملهای که معمولاً در مورد افراد تابآور تکرار میشود این است که افراد تابآور خوب کار میکنند، خوب بازی میکنند، خود را دوست دارند و از خود انتظارات متعادلی دارند. به طور کلی با کاهش عوامل خطرساز مثل آموزش مهارتهای اجتماعی به کودکان و تقویت عوامل محافظت کننده مانند حمایتهای خانوادگی میتوان از ابتلای افراد به بیماریها و از جمله اعتیاد پیشگیری کرد. بنابراین، آموزش و صحبت درباره پیامدهای نامطلوب مصرف مواد ممکن است افراد را از استفاده آنها باز دارد اگر نوع آموزش، صحیح، کافی و خیلی زود انجام شود به ویژه در افرادی که در معرض خطر هستند بسیار مؤثر است.

پیشگیری از اعتیاد سطح دوم یا ثانویه
در پیشگیری از اعتیاد ثانویه تشخیص به موقع و درمان زودهنگام انواع اختلال مورد توجه قرار میگیرد. در این سطح از سطوح پیشگیری از اعتیاد تلاش بر این است که افرادی را که به تازگی مبتلا به سوء مصرف مواد شدند را شناسایی و با مداخله سریع از مزمن شدن اعتیاد آنها پیشگیری کنند. زیرا هر چه اعتیاد زودتر تشخیص داده شود به مراتب کم خطر است و پیامدها و ناتوانیهای کمتری را خواهد داشت و راحتتر درمان میشود. روش اساسی در پیشگیری سطح دوم برای رسیدن به تشخیص و درمان سریع و پیگیریهای مرتب درمانی، بیماریابی است که از طریق غربالگری انجام میشود. از آنجا که در غربالگری تعداد زیادی از افراد مورد ارزیابی قرار میگیرند. آزمونهای غربالگری باید ساده، قابل اطمینان و ارزان قیمت باشد. به علاوه مثبت و منفی کاذب نداشته باشد. کسانی که بر اساس آزمونهای غربالگری معتاد تشخیص داده میشوند معمولاً به مرحله ارزیابی جامعتری ارجاع داده میشوند تا تشخیص قطعی در مورد آنها داده شود.
در ارتباط با موضوع اعتیاد، تشخیص دقیق و به کارگیری روشهای درمانی مؤثر، از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. برخی از روشهای مشخص پیشگیری ثانویه در بحث اعتیاد عبارت است از:
طراحی برنامههای بیماریابی با استفاده از توان شبکه مراقبتهای بهداشتی اولیه
استفاده از بهورزان، کارشناسان و سایر افراد ذیربط
تقویت مراکزبستری و درمان رپایی
روشهای کاهش آسیب به ویژه جلوگیری از تبدیل شدن اعتیاد خوراکی و تدخینی به تزریقی
افزایش آگاهی خانوادههای معتادان برای شناخت روشهای سازگاری با آنها
همانقدر که آموزش در پیشگیری اولیه نقش مهمی دارد، برای رسیدن به اهداف پیشگیری ثانویه نیز حائز اهمیت است.
با این حال اجرای برنامههای پیشگیری ثانویه مستلزم هزینههای بیشتر و گاه کماثرتر از پیشگیری اولیه است. اما پس از ابتلای افراد و جامعه چارهای از آن نیست و بهویژه وقتی بحث کاهش آسیب و خطر ابتلای فراگیر جامعه به ایدز و هپاتیت ناشی از اعتیاد تزریقی مطرح میشود اقدامات پیشگیری ثانویه ضرورت و اهمیت فراوان مییابد.

پیشگیری از اعتیاد سطح سوم یا ثالث
در بهداشت روانی پیشگیری از اعتیاد ثالث وقتی مطرح میشود که بیماری شکل گرفته و مدت زمان زیادی از آن گذشته و پیشرفت کرده است. این سطح از سطوح پیشگیری از اعتیاد با هدف جلوگیری از پیشرفت بیشتر و طولانیتر شدن بیماری است. برای رسیدن به این هدف سعی میشود که با ایجاد امکاناتی خاص مانند تاسیس مرکز بستری جهت ترک اعتیاد، طوری بیمار را درمان کنند که به جامعه بازگشته تا بتواند فعالیتهای اجتماعی را به طور نسبی یا کامل از سر بگیرد. این کار با استفاده از روشهای مختلف توانبخشی امکانپذیر است.
از آنجا که یکی از اهداف اصلی ترک اعتیاد و یا عنوان درست آن درمان اعتیاد، پیشگیری از بازگشت و عود آن است، گاه تمایز بین پیشگیری سطح دوم و سوم دشوار است. در پیشگیری از اعتیاد، اقداماتی مانند:
روشهایی برای کاهش رفتارهای پرخطر نظیر آموزش و استفاده از سرنگ یک بار مصرف برای جلوگیری از عود اعتیاد
بازگرداندن معتادان به کانون خانواده، شغل و جامعه
آموزش مهارتهای ارتباطی و خانوادگی و کاریابی
از جمله فعالیتهای پیشگیری ثالث است.
تعدادی از فعالیتها، بیش از یک نوع پیشگیری را شامل میشود. برنامه کاهش آسیب، ایجاد گروههای معتادان و مشاوره و درمان مصرف کنندگان تزریقی مواد، هم مربوط به پیشگیری ثانویه و هم پیشگیری ثالث است، در حالی که برنامههای آموزش مهارتهای زندگی ، خدمات مشاورهای در اعتیاد و ایدز میتواند ارزش هر سه نوع پیشگیری را داشته باشد.
در تقسیمبندی سطوح پیشگیری از اعتیاد بر اساس الگوی سنتی بر نوع خدمات تأکید میشود، اما امروزه الگوی جدیدتری وجود دارد که بر جمعیت هدف تأکید میکند که شامل سه سطح همگانی یا عمومی، انتخابی و موردی یا نشانگر است.
سطح همگانی: برنامههای پیشگیری از اعتیاد برای جمعیت عمومی مثلاً همه مردم یک کشور یا همه دانشآموزان یک شهر یا تمامی اهالی یک استان اجرا میشود و در آن از قبل هیچ غربالگری صورت نمیگیرد.
سطح انتخابی: شامل آن عده از افراد یا گروهها میشود که به دلایلی در معرض خطر ابتلا به یک بیماری قرار دارند. در این سطح شناسایی عوامل خطر و عوامل محافظت کننده اهمیت زیادی دارد.
اگر این دو دسته از عوامل بهخوبی تعریف و شناخته شوند با اجرای برنامههای مناسب و ارزشیابی آنها میتوان از بروز یک مشکل پیشگیری کرد. تأکید مهم در این سطح کاستن از عوامل خطر در جمعیتهای در معرض خطر و افزایش و تقویت عوامل محافظتکننده در آنهاست.
سطح موردی: افراد یا گروههایی موردتوجه هستند که اگرچه هنوز معیارهای تشخیص یک مشکل مثلاً اعتیاد در آنها وجود ندارد، اما نشانههای نگرانکننده مثل بعضی از رفتارهای آسیبزا مثلاً سیگار کشیدن یا افت تحصیلی وجود دارد. در این سطح مداخلات عمدتاً بر جنبههای فردی نه محیطی تأکید میشود.

پیشگیری از اعتیاد سطح پایه
یکی از سطوح پیشگیری از اعتیاد که در یک دهه اخیر مورد توجه جدی قرار گرفت، پیشگیری پایه نام دارد که با پیشرفت دانش همه گیرشناسی در زمینه بیماری های قلبی-عروقی مطرح شده است. هدف پیشگیری پایه جلوگیری از ظهور و استمرار آن گروه از الگوهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که در افزایش خطر بیماری نقش شناخته شدهای دارند. ارزشهای فرهنگی و اجتماعی نقش مهمی در رشد و تکامل سلامت روانی مناسب در هر جامعهای ایفا میکند. دستیابی به پیشگیری پایه از طریق ارتقای سلامتی و بهبود کیفیت زندگی با آموزش دادن کارکنان بهداشتی به مردم و افزایش سطح رفاه اقتصادی اجتماعی توسط مؤسسات دولتی امکان پذیر است.
در بحث پیشگیری از اعتیاد، کارکنان مراقبتهای بهداشتی اولیه نقش مهمی در ارائه خدمات بهداشت روانی و تقویت رفتارهای سالم مردم دارند. کیفیت زندگی وابستگان به مواد پایینتر از افراد سالم است. پژوهشهای انجام شده در این زمینه از وابستگان به مواد در شهر رشت نشان داد که بیشتری نارضایتی این افراد در درجه اول عدم تأمین مالی و سپس نداشتن امکاناتت تفریحی مناسب است. بنابراین، لازم است ضمن بهبود سطح زندگی این افراد از گسترش شیوههای زندگی ناسالم پیشگیری به عمل آید، قبل از اینکه این شیوهها در جامعه و فرهنگ ریشه بدواند. هر چه این مداخلات سریع تر انجا شود، اثربخشتر خواهد بود.
و در آخر:
برنامه ریزی برای پیشگیری از اعتیاد سطوح مختلفی دارد و بسته به جامعه هدف و نتیجه ای که از راه های پیشگیری از اعتیاد داریم مختلف است. اینکه جامعه درگیر اعتیاد باشد یا در معرض خطر نمیتوان از برنامه و راهکارهای یکسان استفاده کرد و هر کدام جداگانه باید بررسی شود. اینبار هم مانند مقاله پیشگیری از اعتیاد تاکید بر این بود که درمان اعتیاد خود نیز یکی از راههای مهم در پیشگیری از اعتیاد است، سطح سوم.
پس نباید با این فرض که اعتیاد اتفاق افتاد و دیگر نمیشود کاری کرد دست از تلاش برداریم. با ارجاع سریع فرد به مرکز بستری ترک اعتیاد به نوعی از پیشرفت اعتیاد و آسیبهای آن جلوگیری میکنیم.
برچسبها: مجتبی دشتی , پیشگیری سطح یک , پیشگیری سطح دو , پیشگیری سطح سه

فرزندپروری بر اساس طرحواره درمانی به والدین کمک میکند تا با درک عمیقتر از نیازهای خود و فرزندانشان، روابط سالمتری برقرار کنند. این رویکرد با شناسایی و اصلاح طرحوارههای ناسازگار در والدین و کودکان، به بهبود رفتارهای هیجانی و ایجاد تابآوری بیشتر در خانواده منجر میشود.
مبانی طرحواره درمانی در فرزندپروری:
شناخت طرحوارهها:
طرحوارهها الگوهای فکری، احساسی و رفتاری هستند که در دوران کودکی شکل میگیرند و میتوانند ناسازگار باشند.نیازهای اساسی:
طرحواره درمانی بر نیازهای اساسی عاطفی کودک، مانند امنیت، حمایت، خودمختاری، و ابراز وجود تأکید دارد.سبکهای فرزندپروری:
طرحوارهها میتوانند بر سبکهای فرزندپروری والدین تأثیر بگذارند و منجر به الگوهای ناسازگار شوند. شناخت این الگوها برای اصلاح آنها ضروری است.تغییر و ترمیم:
با شناسایی طرحوارههای ناسازگار، والدین میتوانند با تغییر رفتارها و الگوهای خود، به ترمیم آسیبهای احتمالی در کودکان کمک کنند و روابط سالمتری ایجاد کنند.
مزایای فرزندپروری با رویکرد طرحواره درمانی:
کاهش تعارضات:
درک طرحوارهها و نیازهای اساسی به کاهش تعارضات و درگیریها در خانواده کمک میکند.بهبود ارتباط:
با ایجاد فضایی امن و حمایتی، ارتباط والدین و فرزندان بهبود مییابد و اعتماد به نفس در کودکان افزایش مییابد.
افزایش تابآوری:
با اصلاح طرحوارهها و یادگیری مهارتهای مقابلهای سالم، تابآوری در برابر مشکلات و چالشها در کودکان تقویت میشود.رشد سالم:
فرزندپروری مبتنی بر طرحواره درمانی به رشد سالم و متعادل کودکان کمک میکند و آنها را برای مواجهه با چالشهای آینده آماده میسازد.
راهکارهای عملی:
آموزش و آگاهی:
والدین باید در مورد طرحوارهها و نیازهای اساسی کودکان آموزش ببینند.ارزیابی طرحوارهها:
با کمک مشاوران متخصص، طرحوارههای ناسازگار خود و فرزندان را شناسایی کنند.تغییر رفتارها:
با تغییر الگوهای رفتاری و سبک فرزندپروری، به سمت روابط سالمتر حرکت کنند.مشاوره:
در صورت نیاز، از کمک مشاوران و متخصصان طرحواره درمانی استفاده کنند.
با بهکارگیری این رویکرد، والدین میتوانند به پرورش نسلی سالم، شاد و با اعتماد به نفس کمک کنند.
برچسبها: پرهام عامری , مرتضی عامری , فرزندپروری , والدین سمی
برای برخورد با فرزندان پرتوقع، مهم است که ابتدا دلایل این رفتار را درک کنید و سپس با استفاده از راهکارهای مناسب، به اصلاح این رفتارها کمک کنید. این راهکارها شامل تعیین مرزهای مشخص، آموزش قدردانی، ارائه پاداش های مناسب و ایجاد فرصت برای مشارکت در کارهای خانه است.

دلایل پرتوقعی:
الگوی رفتاری والدین:
گاهی اوقات والدین خودشان الگوی رفتاری پرتوقعی هستند و این رفتار را به فرزندانشان منتقل میکنند.محبتهای بیش از حد:
محبتها و حمایتهای افراطی و نابه جا میتواند باعث شود که کودک احساس کند همواره باید در مرکز توجه قرار داشته باشد.پاداشهای بیجا:
دادن پاداشهای نامتناسب با رفتار کودک، به ویژه پاداشهای مادی، میتواند منجر به توقعات بیجا شود.عدم درک واقعیتها:
گاهی اوقات والدین به دلیل عدم درک درست از شرایط زندگی یا عدم توانایی در نه گفتن، به تمام خواستههای فرزندشان پاسخ مثبت میدهند که این امر میتواند باعث پرتوقعی شود.
راهکارهای مقابله با پرتوقعی:
تعیین مرزهای مشخص:
یکی از مهمترین کارها، تعیین مرزهای مشخص و صریح برای رفتار کودک است. این مرزها باید به طور واضح و قاطع به کودک توضیح داده شوند و والدین باید در اجرای آنها ثابت قدم باشند.آموزش قدردانی:
به کودک بیاموزید که قدردان محبتها و نعمتهایی باشد که در اختیار دارد. این کار را میتوان با تشویق او به تشکر کردن از دیگران، مشارکت در کارهای خانه و توجه به دیگران انجام داد.ارائه پاداشهای مناسب:
در پاداش دادن به کودک، به تناسب رفتار او توجه کنید. پاداشها باید متنوع باشند و همیشه به شکل مادی نباشند. گاهی اوقات یک آغوش گرم، یک بازی مشترک یا یک فعالیت تفریحی میتواند پاداشی مؤثرتر از یک هدیه مادی باشد.ایجاد فرصت برای مشارکت:
به کودک فرصت دهید تا در کارهای خانه مشارکت کند و مسئولیتپذیری را بیاموزد. این کار میتواند اعتماد به نفس او را افزایش دهد و به او نشان دهد که برای خانواده مهم است.الگوی مناسبی باشید:
والدین باید خودشان الگوی خوبی برای قدردانی و مسئولیتپذیری باشند. رفتارهای شما میتواند تأثیر زیادی بر روی فرزندتان داشته باشد.
صحبت با کودک:
در مورد احساسات و انتظارات خود با کودک صحبت کنید. این کار به او کمک میکند تا درک بهتری از شرایط پیدا کند و رفتارش را اصلاح کند.مشورت با متخصص:
اگر احساس میکنید که با این مشکل به تنهایی نمیتوانید مقابله کنید، از یک متخصص روانشناس کودک کمک بگیرید.
برچسبها: کودک پرخاشگر , پرهام عامری , بابک دیلمی زاده , دکتر کدا

الکلیسم که امروزه به عنوان اختلال مصرف الکل شناخته می شود، وضعیتی است که در آن فرد تمایل یا نیاز فیزیکی به مصرف الکل دارد، حتی اگر این مصرف تأثیر منفی بر زندگی او داشته باشد. در گذشته، به فردی که این بیماری را داشت، “الکلی” می گفتند. با این حال امروزه، این لقب به عنوان یک برچسب غیر مفید و منفی دیده می شود. امروزه متخصصان بهداشت می گویند که فرد دارای اختلال مصرف الکل (AUD) است. بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت (WHO)، در سراسر جهان، سالانه 3.3 میلیون مورد مرگ و میر ناشی از مصرف مضر الکل است.
مؤسسه ملی سوء مصرف الکل و الکلیسم (NIAAA) اختلال مصرف الکل را به عنوان “توانایی اختلال در توقف یا کنترل مصرف الکل علیرغم پیامدهای نامطلوب اجتماعی، شغلی یا سلامتی” توصیف می کند. فرد مبتلا به این وضعیت نمی داند چه زمانی یا چگونه نوشیدن الکل را ترک کند. آنها زمان زیادی را صرف فکر کردن در مورد الکل می کنند و نمی توانند میزان مصرف خود را کنترل کنند، حتی اگر این مصرف باعث ایجاد مشکلات جدی در خانه، محل کار و مالی شود. مصرف بیش از حد یا نامناسب الکل لزوماً با وابستگی به الکل یکی نیست. مصرف متوسط الکل به طور کلی هیچ آسیب روانی یا جسمی ایجاد نمی کند. با این حال، اگر فردی که از نوشیدنی اجتماعی لذت می برد، مصرف خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهد یا به طور منظم بیش از مقدار توصیه شده مصرف کند، ممکن است در نهایت AUD ایجاد شود.
علائم اعتیاد به الکل
فردی که به مقدار بیش از حد الکل می نوشد، اغلب اولین کسی نیست که متوجه این موضوع می شود. برخی از علائم و نشانه های AUD عبارتند از:
نوشیدن به تنهایی یا مخفیانه
عدم توانایی محدود کردن میزان مصرف الکل
سیاه رفتن چشم و ناتوانی در به خاطر سپردن زمان
داشتن آیین خاص و عصبانی شدن اگر شخص دیگری در مورد این آیین ها نظر بدهد، مثلاً قبل، حین، یا بعد از غذا یا بعد از کار نوشیدنی بنوشد.
از دست دادن علاقه به سرگرمی هایی که قبلاً از آنها لذت می بردند
احساس میل به نوشیدن
احساس تحریک پذیری هنگام نزدیک شدن به زمان نوشیدن الکل، به خصوص اگر الکل در دسترس نباشد
ذخیره الکل در مکان های نامحتمل
خوردن نوشیدنی برای داشتن حس خوب
داشتن مشکلاتی در روابط، قانون، امور مالی یا کاری که ناشی از نوشیدن الکل است
نیاز به الکل بیشتری برای احساس اثرگذاری آن
احساس تهوع، عرق کردن، یا لرزش هنگام عدم مصرف الکل
برخی از افراد برخی از این علائم و نشانه ها را تجربه می کنند اما به الکل وابسته نیستند. مصرف الکل زمانی مشکل ساز می شود که بر سایر فعالیت ها ارجحیت داشته باشد. ایجاد وابستگی ممکن است چندین سال طول بکشد. مشکلات مرتبط با وابستگی به الکل گسترده است. اثرات آن می تواند جسمی، روانی و اجتماعی باشد.

علل الکلیسم
ایجاد وابستگی به الکل می تواند از چند سال تا چند دهه طول بکشد. برای برخی از افرادی که به ویژه آسیب پذیر هستند، ممکن است در عرض چند ماه اتفاق بیفتد. با گذشت زمان، مصرف منظم الکل می تواند تعادل موارد زیر را مختل کند:
گاما آمینوبوتیریک اسید (GABA) در مغز
گلوتامات
GABA (گابا) تکانشگری را کنترل می کند و گلوتامات سیستم عصبی را تحریک می کند. سطح دوپامین در مغز پس از مصرف الکل افزایش می یابد. سطوح دوپامین ممکن است تجربه نوشیدن را لذت بخش تر کند. در درازمدت یا میان مدت، نوشیدن بیش از حد الکل می تواند به میزان قابل توجهی سطح این مواد شیمیایی مغز را تغییر دهد. این باعث می شود بدن برای داشتن احساس خوب و اجتناب از احساس بد، هوس الکل کند.
عوامل خطر احتمالی
برخی از عوامل خطر نیز ممکن است با نوشیدن بیش از حد الکل مرتبط باشند.
ژن ها: برخی از عوامل ژنتیکی خاص ممکن است برخی افراد را بیشتر در معرض ابتلا به الکل و مواد دیگر قرار دهند یعنی ممکن است سابقه خانوادگی وجود داشته باشد.
سن اولین نوشیدنی الکلی: یک مطالعه نشان داده است که افرادی که قبل از سن 15 سالگی شروع به نوشیدن الکل میکنند، احتمالاً در آینده در زندگی با الکل مشکل دارند.
دسترسی آسان: به نظر می رسد ارتباطی بین دسترسی آسان به الکل مانند قیمت ارزان و سوء مصرف الکل و مرگ و میر ناشی از الکل وجود دارد. یک مطالعه کاهش قابل توجهی در مرگ و میر ناشی از مصرف الکل پس از افزایش مالیات الکل توسط یکی از ایالت ها ثبت کرد. این اثر تقریباً دو تا چهار برابر سایر استراتژیهای پیشگیری، مانند برنامههای مدرسه یا کمپینهای رسانهای است.
استرس: برخی از هورمون های استرس با سوء مصرف الکل مرتبط هستند. اگر سطح استرس و اضطراب بالا باشد، ممکن است فرد برای از بین بردن این آشفتگی، الکل مصرف کند.
نوشیدن الکل توسط دوستان: افرادی که دوستانشان به طور منظم یا بیش از حد مشروب می نوشند، احتمال بیشتری دارد که بیش از حد الکل بنوشند. این امر در نهایت می تواند منجر به مشکلات مربوط به الکل شود.
اعتماد به نفس پایین: احتمال دارد کسانی که اعتماد به نفس پایینی دارند، بیش از حد الکل مصرف کنند.

افسردگی: افراد مبتلا به افسردگی ممکن است عمدا یا ناخواسته از الکل به عنوان وسیله ای برای خود درمانی استفاده کنند. از سوی دیگر، مصرف بیش از حد الکل ممکن است خطر افسردگی را به جای کاهش آن افزایش دهد.
رسانه و تبلیغات: در برخی از کشورها، الکل به عنوان یک فعالیت پر زرق و برق، دنیوی و جالب به تصویر کشیده می شود. تبلیغات الکل و پوشش رسانه ای آن ممکن است با انتقال این پیام که نوشیدن بیش از حد الکل قابل قبول است، خطر را افزایش دهد.
چگونه بدن الکل را پردازش (متابولیسم) می کند؟
افرادی که برای رسیدن به اثر دلخواه به الکل نسبتاً بیشتری نیاز دارند، در معرض خطر بالاتری برای ایجاد مشکلات سلامتی مرتبط با الکل هستند.
تشخیص اعتیاد به الکل
معیارهای تشخیص اختلال نوشیدن الکل شامل داشتن یک الگوی مصرف است که منجر به اختلال یا ناراحتی قابل توجهی می شود. حداقل سه مورد از معیارهای زیر باید در 12 ماه گذشته وجود داشته باشد:
تحمل الکل: فرد برای احساس مستی به مقدار زیادی الکل نیاز دارد. با این حال، زمانی که کبد آسیب دیده باشد و نتواند الکل را به خوبی متابولیزه کند، ممکن است این تحمل کاهش یابد. آسیب به سیستم عصبی مرکزی نیز ممکن است سطح تحمل را کاهش دهد
علائم ترک: هنگامی که فرد از الکل خودداری می کند یا مصرف آن را کاهش می دهد، دچار لرزش، بی خوابی، حالت تهوع یا اضطراب می شود. بنابراین ممکن است برای اجتناب از این علائم بیشتر بنوشد.
فراتر از مقاصد: فرد میزان الکل بیشتری یا در مدت زمان طولانیتری از آنچه در نظر داشت، مینوشد.
تلاش های ناموفق برای کاهش: فرد به طور مداوم در تلاش است تا مصرف الکل را کاهش دهد اما موفق نمی شود. آنها ممکن است تمایل مداوم به کاهش مصرف داشته باشند.
زمان مصرف شده: فرد زمان زیادی را صرف تهیه، استفاده یا بهبودی از مصرف الکل می کند.
کنارهگیری: فرد از فعالیتهای تفریحی، اجتماعی یا شغلی که قبلاً در آن شرکت میکرده، کنارهگیری میکند.
پایداری: فرد به مصرف الکل ادامه می دهد، حتی اگر می داند که از نظر جسمی و روانی به او آسیب می رساند.
برخی از علائم و نشانه های سوء مصرف الکل ممکن است به دلیل شرایط دیگری باشد. برای مثال افزایش سن می تواند منجر به مشکلات حافظه و زمین خوردن شود. یک فرد ممکن است در مورد یک بیماری پزشکی مانند مشکل گوارشی به پزشک مراجعه کند و به میزان مصرف الکل خود اشاره نکند.
این امر می تواند تشخیص را برای پزشک دشوار کند. اگر پزشک مشکوک باشد که الکل مشکل ساز است، می تواند یک سری سوالات بپرسد. اگر بیمار به روش خاصی پاسخ دهد، پزشک ممکن است از یک پرسشنامه استاندارد برای کسب اطلاعات بیشتر استفاده کند.
الکل تا چند روز در خون باقی میماند؟
الکل معمولاً تا حدود ۱۲ ساعت پس از مصرف در خون قابل شناسایی است. البته پاسخ صحیح به این سوال که تست الکل تا چند ساعت مثبت است، بسته به مقدار مصرف، وضعیت سلامت کبد و متابولیسم فرد کمی متفاوت باشد، اما به طور کلی، بعد از ۱۲ ساعت، میزان الکل در خون به حدی کاهش مییابد که توسط آزمایش خون قابل تشخیص نیست.

تست اعتیاد به الکل
آزمایش خون فقط می تواند مصرف اخیر الکل را نشان دهد. پزشکان از این طریق نمی توانند تشخیص دهند که آیا یک فرد برای مدت طولانی مشروب زیاد مصرف کرده است یا خیر. اگر آزمایش خون نشان دهد که اندازه گلبول های قرمز افزایش یافته است، می تواند نشانه ای از سوء مصرف طولانی مدت الکل باشد.
کربوهیدرات کمبود ترانسفرین (CDT) یک آزمایش خون است که به تشخیص مصرف زیاد الکل کمک می کند. سایر آزمایشها میتوانند نشان دهند که آیا کبد آسیب دیده است و یا در مردان کاهش سطح تستوسترون اتفاق افتاده است یا خیر. هر دوی اینها ممکن است نشان دهنده مصرف مزمن الکل باشد.
برچسبها: الکلیسم , پرهام عامری , موسوی چلک , دکتر کدا
آنچه در این مقاله می خوانید
لغزش شکست نیست

• هر موقع که دوباره به سراغ مواد مخدر می روید بدانید که در واقع با زندگی خود بازی می کنید.
• در جلسات انجمن این شعار را بارها می شنویم که می گوید٫ این آخرین مصرفمان نبود که باعث بدبختی ما شد بلکه اولین بار مصرف مان بود. منظور از این شعار این است که با شروع دوباره مواد ما کنترل را از دست میدهیم و دوباره خود را در چرخه باطل قرار می دهیم؛چرخه ای که می تواند ما را با خطر مرگ روبهرو کند برخی از ما معتادان در حال بهبودی دوباره شروع به مصرف می کنیم؛به این گمان که می توانیم همان مقدار پیش از ترک را دوباره استفاده کنیم و این طرز فکر غلط باعث مرگ بسیاری از ما میشود. باید توجه داشته باشیم که پس از مدتی پرهیز از مواد مخدر میزان تحمل جسمی ما در برابر مواد مخدر به شدت کم می شود و به همین علت وقتی مصرف دوباره مواد مخدر را شروع می کنیم, میزان مواد مخدری که مصرف میکنیم به مراتب بیشتر از آن است که بدن ما بتواند آن را تحمل کند.
• مسئله جالب دیگر این است که بسیاری از ما که طعم بهبودی را چشیده ایم دیگر از مصرف مواد مخدر لذت نمیبریم اما دوباره مواد استفاده میکنیم چون این راهی است که یک عمر عادت کردهایم که با مسائل زندگی مان مقابله کنیم. استفاده از مواد آسان ترین و طبیعی ترین کاری است که ما بدون فکر کردن به آن رجوع می کنیم. با وجود این حتی در صورت لغزش باید توجه داشته باشیم که این یک شکست نیست. آیا کسی که از بیماری دیابت در عذاب است اگر یک روز شیرینی و شکر مصرف کرد پرهیز از شیرینی را کنار خواهد گذاشت،یا کسی که از ناراحتی قلبی رنج می برد اگر یک روز فراموش کرد تدابیری را که برای کنترل بیماریش لازم است انجام دهد آیا زندگی خود را به نابودی خواهد کشاند و دیگر برای درمان خود تلاش نخواهد کرد؟باید بدانیم که لغزش جزئی از فرآیند بهبودی ما محسوب می شود. بسیاری از ما به علت مزمن بودن بیماری لغزش می کنیم. علاوه بر این بهبودی از اعتیاد یعنی تغییر کامل طرز فکر و راه و رسم زندگی. این کار چندان آسانی نیست و بی تردید با پستی و بلندی و فراز و نشیب همراه است
• ما فقط با کارکرد دوازده قدم میتوانیم با زندگی جدید سازگاری و هماهنگی داشته باشیم. اگر دوباره مصرف مواد کردیم نباید خود را سرزنش کنیم بلکه باید با خود مهربان باشیم باید ماهیت بیماری خود را درک کرده و بدانیم که بهبودی از این بیماری تا چه اندازه سخت و دشوار است.

• بهترین طرز برخورد با لغزش این است که این حالت را برای خود نوعی تجربه به حساب بیاوریم و از خود بپرسیم لغزش میخواهد چه درسی به ما بدهد که به فرآیند بهبودی ما کمک کند. باید بدانیم که امروز کسی هستیم که حق انتخاب داریم میتوانیم از لغزش به عنوان بهانهای برای سرزنش کردن و احساس شکست و درماندگی استفاده کنیم و از این طریق بهانه ای برای ادامه مصرف مواد مخدر به دست آوریم یا اینکه با این پدیده به طور مثبت و نوعی تجربه آموزشی نگاه کنیم. می توانیم با خود بگوییم درست است که دوباره به سراغ مواد مخدر رفتم چون این کاری هست که یک عمر به طور غریزی و طبیعی با آن سرگرم بودم اما اجازه نخواهم داد تا این امر به ادامه مصرف و ناامیدی و بدبختی به کشاند. عقل و منطق خود را به کار خواهم بست و اجازه نخواهم داد تا دوباره اسیر و قربانی بیماری اعتیاد شوم چون امروز حق انتخاب دارم و علاوه بر این خدایی دارم که از من مواظبت می کند. به جای احساس ناامیدی و بدبختی به خاطر لغزش باید با یک طرز فکر حقیقی و مثبت به لغزش مان به عنوان یک تجربه نگاه کنیم، چون لغزش باعث می شود تا ما بهتر بتوانیم به ماهیت بیماری خود پی ببریم و یاد میگیریم که در آینده چه کارهایی را باید انجام دهیم و چه کارهایی را نباید انجام دهیم تا بتوانم بهبودی خود را حفظ کنم اما باید توجه داشته باشیم وقتی که لغزش می کنیم بار دیگر کنترل مان را از دست میدهیم و وسوسه فکری و ویار جسمی ما دوباره بر میگردد،یعنی مغز و جسم ما دوباره فعال می شوند. احتمال اینکه بخواهیم مصرف مان را ادامه بدهیم بسیار زیاد است چون مصرف مواد به ما احساس لذت و آرامش می دهد گرچه می دانیم این راه سرانجام به بدبختی و جهنم ختم میشود.

نکته دیگر این است که بسیاری از ما ممکن است پس از لغزش احساس گناه کنیم و با خود بگوییم که ما انسانی ضعیف هستیم و در تلاش خود برای بهبودی از بیماری اعتیاد شکست خورده ایم. ممکن است بیماری ما بخواهد ما را گول بزند و متقاعد کند که برنامه دوازده قدم در مورد ما موثر و کارگر نیست یا اینکه غرورمان به ما اجازه ندهد که دوباره به انجمن بازگردیم. باید از چنین افکار و اندیشههای پرهیز کنیم و متوجه باشیم که این بیماری اعتیاد مان است که ما را دوباره به چنگ انداخته است. باید به یاد داشته باشیم که بسیاری از ما معتادین در حال بهبودی؛ لغزش کرده ایم و این اتفاق را جزئی از روند بهبود ایمان به حساب بیاوریم. بعضی از ما حتی سپاسگزار این تجربه بودهایم چون باعث کارکرده بهتره قدمهای مان شده است. نباید فراموش کنیم که طول پاکی همگی ما فقط ۲۴ ساعت است و هیچکس در بین ما به خاطر لغزش بهتر یا بدتر محسوب نمی شود. نباید فراموش کنیم که همه ما که در انجمن گرد هم می آییم معتادانی هستیم که با مشکلات روبرو هستیم. در واقع می توانیم با در میان گذاشتن تجربه های خود درباره لغزش به دیگران در این پدیده اطلاعات و آگاهی لازم را فراهم آوریم و از این کار خود احساس خوبی داشته باشیم که توانسته ایم به دیگران نکات تازهای درباره لغزش آموزش دهیم.

نباید فراموش کرد که ما معتادان نیز انسان هستیم انسانی که از یک بیماری مزمن و جدی در عذاب است شاید لغزش این فرصت را فراهم آورد تا اطلاعات بیشتری درباره بیماری خود را به دست آوریم و بدانیم که با چه نوع بیماری سر و کار داریم و در نتیجه برای حفظ بهبودی خود هر روز بهتر از روز قبل از خود مواظبت و مراقبت کنیم.
برچسبها: پرهام عامری , مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی
کودکان در ابتدای تولد در نگاه والدین، مانند فرشتههایی هستند که بروز هیجان خشم برای آنها محال به نظر میرسد. همه ما میدانیم، تماشای فرشتههای کوچکمان که در کسری از ثانیه تبدیل به موجودی عصبانی و آسیبزننده میشوند، چقدر سخت است. اولین باری که هر کودکی نمیتواند خشمش را مدیریت کند و آن را تبدیل به رفتار پرخاشگرانهای میکند، والدین متعجب میشوند و نمیدانند نحوه درست رفتار با کودک پرخاشگر چیست.
دقیقا از زمانی که فرزند شما در یک مهمانی بزرگ، دست کودک دیگری را گاز میگیرد یا با لگد به او ضربه میزند، پیدا کردن یک روش برخورد صحیح به نظر دشوار میرسد. اگر عکسالعمل شما در جهتی باشد که این رفتار پرخاشگرانه را تثبیت کند احتمالا چند سال بعد در منزل خود یا مدرسه بچهها شاهد دعواهای فیزیکی کودکان خواهید بود. شاید رفتار با کودک پرخاشگر همراه با فریاد و عصبانیت آسان باشد، اما به یاد داشته باشید، کودک شما هم از پرخاشگری لذت نمیبرد. در این مقاله همراه ما باشید تا تکنیکهای موثر رفتار با کودک پرخاشگر را مرور کنیم.

تکنیک۱-برای مهار پرخاشگری کودک، قانونهای محکم و ثابتی را تعیین کنید
کودکان باید بدانند چه رفتاری مجاز است و چه رفتاری مجاز نیست. اطمینان حاصل کنید که همه مراقبان کودک هم، از قوانینی که شما برای رفتار با کودک پرخاشگر تعیین کردید؛ تبعیت میکنند. به قانونهای خود پایبند باشید. تا آنجا که ممکن است، هر بار به اقدامات پرخاشگرانه فرزندتان، یکسان پاسخ دهید. هرچه قابل پیشبینیتر باشید، زودتر الگویی را ایجاد میکنید که فرزندتان آن را تشخیص دهد و انتظارش را داشته باشد. در واقع ملاکی که کودکان مطابق با آن بازخورد مثبت یا منفی دریافت میکنند، همان قانونهای خانه و خانواده یا اصول تربیتی شما است. به طور کلی در برابر کودک عصبی و پرخاشگر باید رفتاری قاطع داشته باشید تا در مواقع لزوم بتوانید به او نه بگویید.
تکنیک۲- راههای جایگزین پرخاشگری را به کودک معرفی کنید
یکی از راهکارهای مهم برای رفتار با کودک پرخاشگر و عصبی، ارائه راههای بهتر برای نشان دادن عصبانیت به کودک است. بچهها میتوانند مقداری از هیجان خشم خود را با لگد زدن به توپ، کوبیدن مشت به بالش، یافتن یک فرد بزرگسال برای میانجیگری اختلاف یا بیان احساس در قالب کلمات ساده مثل: «من واقعا عصبانیام چون کتابمو به زور گرفتی.»، تخلیه کنند. ورزش، رقصیدن یا پیادهروی نیز ممکن است کمککننده باشد. تشویق کودک به انجام کارهایی که از آنها لذت میبرد یا او را آرام میکند(مثل نقاشی کردن، راه رفتن، وقت گذراندن با حیوان خانگی، گوش دادن به موسیقی، کتاب خواندن، صحبت کردن با یک دوست امن، خوردن یک نوشیدنی سرد یا یک دمنوش و…) میتواند به تسلط مجدد او به اعصابش کمک کند.
در این راهکار، هدف این است که به فرزندتان بیاموزید احساسات خود را بشناسد، درک کند و در عین حال گزینههای دیگری را برای ابراز آنها در نظر بگیرد. همچنین میتوانید به او پیشنهاد کنید، از موقعیتها و افرادی که او را خشمگین میکنند دور شود تا زمانی که بتواند راه بهتری برای پاسخگویی محترمانه پیدا کند. توضیح دهید به جای این که اجازه دهد مشتهایش برای ضربه زدن به دیگران و وسایل، تصمیم بگیرند با مغزش به این رفتار فکر کند.
تکنیک۳- برای کاهش پرخاشگری کودک به او خودکنترلی را آموزش دهید
گاهی اوقات برای کنترل پرخاشگری کودک نیاز است به آنها آموزش دهید. کودکان، توانایی ذاتی برای کنترل و مدیریت رفتار خود را ندارند. باید این مهارت، به آنها آموزش داده شود. آموزش خودکنترلی به بچهها، میزان رفتارهای پرخاشگرانه آنها را کاهش میدهد. کودک به راهنمایی والدین نیاز دارد تا بتواند احساسات خود را تحت کنترل داشته باشد و قبل از هر رفتاری، به علت، انگیزه و پیامد آن فکر کند. شما میتوانید همچنین راه هایی برای مدیریت احساسات به کودک پیشنهاد کنید.
به طور مثال آموزش مهارت حل مسئله به کودکان میتواند یکی از موثرترین راهکارهای رفتار با کودک عصبی باشد. به فرزند خود بیاموزید که بیش از یک راه برای حل هر مشکل وجود دارد و ارزیابی چندین راه حل بالقوه قبل از شروع تمام کارها مفید است. بنابراین، او را تشویق کنید تا حداقل ۳ راه ممکن برای حل یک مسئله را قبل از تصمیمگیری در مورد این که چه کاری انجام دهد، بررسی کند.
برای نمونه اگر دوستش به او توهین کرده است ۳ راه احتمالی از او بخواهید. مثلا: او را کتک بزند، به او قاطعانه بگوید کارش اشتباه است و حق ندارد دیگر، این گونه صحبت کند و با والدین یا معلم این موضوع را در میان بگذارد. مزایا و معایب هر کدام از این راهها را بررسی کنید و توضیح دهید کمکم خودش باید بتواند در مواقعی که عصبانی میشود، کم آسیبترین روش را انتخاب کند.

تکنیک۴- محرکهای پرخاشگری کودک را شناسایی کنید
شما میتوانید برای رفتار با کودک پرخاشگر خود، برخی از الگوهای زمانی و مکانی که فرزند شما، پرخاشگرانه رفتار میکند را مشخص کنید. بررسی کنید پرخاشگری و عصبانتیت کودک کجا اتفاق میافتد؟ خانه؟ مهدکودک؟ مرکز خرید؟ آپارتمان مادربزرگ؟ یا فرقی نمیکند در هر جایی که فرزند شما در آن قرار دارد این اتفاق میافتد؟ اگر فقط در یک محیط اتفاق میافتد، ممکن است ویژگی آن محیط (به عنوان مثال: شلوغ بودن زیاد، داشتن نور زیاد، خیلی گرم بودن یا سرد بودن، و… ) این رفتار را تحریک میکند.رویدادهایی مانند تغییر اتاق کودک، جابهجایی خانه، به دنیا آمدن نوزاد جدید یا از دست دادن حیوان خانگی. هر کدام از این تغییرات میتواند باعث شود کودک شما احساس ناامنی کند و کمتر قادر به کنترل رفتار خود باشد.
این موارد محرکهای رایج برای رفتار پرخاشگرانه در کودک هستند و به شما یک الگوی کلی از بروز پرخاشگری کودکتان میدهند. این الگو به شما کمک میکند بفهمید که دلیل احتمالی رفتار فرزندتان چه میتواند باشد. میتوانید از این اطلاعات برای به حداقل رساندن محرکهای پرخاشگری یا رفتار با کودک پرخاشگر خود استفاده کنید.
برای مثال ممکن است متوجه شوید که فرزندتان در زمانهایی مانند تعطیلات یا انتظار برای شروع کلاسها، پرخاشگری بیشتری نشان میدهد. شاید در این حالت نیاز داشته باشد موقعیتها کمی ساختارمندتر باشند یعنی برنامهریزی برای چنین زمانهای آزادی وجود داشته باشد. احتمالا با چند راهکار ساده پرخاشگری کودک در این زمینه کاهش یابد. به طور مثال او میتواند در این زمانها همراه با یک دوست مورد اعتماد شما، برای تعطیلاتش برنامهریزی کند یا میتواند به کمک شما فهرستی از فعالیتهای سرگرمکننده را تهیه کند یا حتی به عنوان یک دستیار به معلم خود برای آمادهسازی کلاسها کمک کند. همه این موارد در اجرای یک راهکار موثر برای رفتار با کودک پرخاشگر به شما کمک میکند.
تکنیک۵-در کنترل خشم، الگوی کودک پرخاشگر باشید
اگر اجازه میدهید فرزندانتان شاهد درگیریهایی باشد که در خانه شما به وجود میآیند؛ حل شدن چالشها به شیوهای مسالمتآمیز را نیز به او نشان دهید. کودکان از بزرگسالان تقلید می کنند. روشی که شما خشم و ناامیدی خود را کنترل میکنید، بر فرزندتان تاثیر میگذارد. برای رفتار با کودک پرخاشگر از مهارتهای مقابلهای مثبت(مانند انجام کاری که شما را آرام میکند یا دور شدن از یک موقعیت برانگیزاننده خشم) بهره بگیرید و احتمالا فرزندتان در موقعیتهای مشابه نیز همین کار را میکند.
دقت کنید در رفتار با کودک پرخاشگر مهم نیست چقدر عصبانی هستید، هرگز فریاد نکشید، کتک نزنید یا به فرزندتان نگویید که چه بچه بدی است. زمانی که با پرخاشگری، فرزندتان را وادار به تغییر رفتارش میکنید، او میآموزد که پرخاشگری کلامی و فیزیکی راه حلی برای زمانهایی است که عصبانی شده است. در عوض، با کنترل خلق و خوی خود و حفظ آرامش، الگوی خوبی برای فرزندتان باشید.
تکنیک۶-نسبت به پرخاشگری کودک عکسالعمل فوری نشان دهید
بهترین رفتار با کودک پرخاشگر این است که وقتی فرزندتان را در حال پرخاشگری میبینید فورا او را متوقف کرده و پیامدهای رفتارش را به او گوشزد کنید. این که صبر کنید تا برای بار سوم برادرش را بزند و بعد بگویید: «این رفتار درستی نیست! بسه!» تاثیری نخواهد داشت.
حتی میتوانید کودک را برای مدت کوتاهی از موقعیت خارج کنید به طور مثال برای یک کودک پیش دبستانی، ۳یا ۴ دقیقه کافی است. برای یک کودک بزرگتر، با صلاحدید روانشناس فرزندتان میتوانید در پاسخ به طغیانهای پرخاشگرانه، امتیازی را برای او کم یا حذف کنید. مثلا: وقت تلویزیون دیدنش کاهش یابد یا پول توجیبی یک هفتهاش قطع شود. دادن بازخورد به این دلیل است که او رفتار خود را با پیامد آن مرتبط کند و بفهمد که اگر ضربه بزند یا فریاد بکشد، ممکن است چیزی را که دوست دارد از دست بدهد.

تکنیک۷- درباره رفتار پرخاشگرانه کودک با او صحبت کنید
یکی از درست ترین شیوهها در رفتار با کودک پرخاشگر این است که با او ، درباره علت پرخاشگریاش صحبت کنید. اجازه دهید فرزندتان کمی آرام شود سپس با آرامش درباره آن چه اتفاق افتاده حرف بزنید. بهترین زمان برای انجام این تکنیک در زمینه رفتار با کودک پرخاشگر، پس از آرام شدن او و قبل از این است که همه چیز را فراموش کند. این زمان در حالت ایدئال، ۳۰ دقیقه تا ۱ ساعت بعد از رخ دادن پرخاشگری کودک است. از او بپرسید که آیا میتواند توضیح دهد که چه چیزی باعث طغیان او شده است. مثلا: «فکر میکنی چرا اینقدر از دست دوستت عصبانی شدی؟»
به کودک توضیح دهید که عصبانی شدن کاملا طبیعی است، اما هل دادن، ضربه زدن، لگد زدن یا گاز گرفتن، مورد تایید شما نیست. اگر فرزندتان نمیخواهد این موضوع را با شما در میان بگذارد، ممکن است با یک حیوان خانگی، عروسک یا دوست خیالی خود احساس راحتی کند. در این صورت شما میتوانید این تکنیک را به وسیله یک بازی نمادین همراه با عروسکها یا حیوانات اجرا کنید.
تکنیک۸- به جای رفتار پرخاشگرانه، روی رفتار خوب کودک تمرکز کنید
روانشناسان کودک اذعان میکنند یکی از راهکارهای کلیدی برای رفتار با کودک پرخاشگر این است که والدین توجه مثبت خود را در زمانهایی که کودک رفتار خوبی دارد به او نشان بدهند. مثلا وقتی که او به جای کشیدن تبلت از دست برادرش، نوبت را برای بازی کردن رعایت میکند، او را تحسین کنید و به او بگویید که چقدر به این رفتار او افتخار میکنید. حتی زمانی که کاری غیرعادی انجام نمیدهد به او توجه مثبت نشان دهید. اگر زمان شام رفتارش عاری از هر گونه پرخاشگری است، بگویید: «من واقعا رفتارتو موقع شام دوست دارم». به فرزندتان نشان دهید که خودکنترلی و حل تعارض رضایتبخشتر است و نتایج بهتری از هل دادن یا کتک زدن بچههای دیگر دارد.
تکنیک۹-در هر مرحله کنترل پرخاشگری، کودک را تشویق کنید
یک جدول مخصوص روی یخچال یا روی دیوار اتاق خواب کودک بزنید و زمانی که موفق شد عصبانیتش را کنترل کند، با یک برچسب رنگی به او جایزه بدهید. حدود ۲/۵ تا ۳ سالگی بهترین سن برای استفاده از این روش در برخورد با کودک پرخاشگر است. در این سن، برخی از کودکان شروع به درک مفهوم پاداش میکنند و احتمالا با چیزی به سادگی یک برچسب انگیزه میگیرند. همچنین به رفتار خوب بچهها پاداش دهید، همیشه هدیه و جایزه لازم نیست. تعریف و تمجید به تنهایی قدرتمند هستند. روی اهداف مالی یا مادی تمرکز نکنید. در عوض، جوایزی مانند نیم ساعت وقت ویژه برای بازی کردن با دوستانش، در نظر گرفتن یک حق انتخاب ویژه در مورد شام خانواده یا فیلمی که در شب خانواده قصد دارند تماشا کنند، از جمله راهکارهای موثر در زمینه رفتار با کودک پرخاشگر است.
تکنیک۱۰- مسئولیتپذیری در برابر پرخاشگری را به کودک آموزش دهید
اگر پرخاشگری فرزندتان به اموال کسی آسیب میزند یا باعث مشکلی میشود، او باید کمک کند تا دوباره آن را اصلاح کند. این یک تکنیک مهم در زمینه رفتار با کودک عصبی است. برای مثال، او میتواند اسباببازی شکسته خواهرش را، خودش به هم بچسباند، یا فرش را از تمام خرده بیسکوئیتهایی که با عصبانیت پرتاب کرده است، تمیز کند.
در رفتار با کودک پرخاشگر، این عمل را نه به عنوان یک تنبیه یا مجازات، بلکه نتیجه طبیعی یک اقدام پرخاشگرانه معرفی کنید. مثلا بگویید: این کاری است که هر کسی، در صورت شکستن چیزی، باید انجام دهد. همچنین مطمئن شوید که فرزندتان متوجه میشود که باید در صورت انجام این نوع رفتار، عذرخواهی کند. عذرخواهی او ممکن است در ابتدا غیرصادقانه به نظر برسد، اما این درس را در نهایت یاد میگیرد که یکی از قسمتهای عذرخواهی صحیح، علاوه بر پذیرفتن اشتباه، ارائه پیشنهاد برای جبران آسیب است.
تکنیک۱۱- تسلیم عصبانیت یا رفتار پرخاشگرانه کودک نشوید
در مسیر رفتار با کودک پرخاشگر، این موضوع را فراموش نکنید که قانونهای شما در اکثر مواقع قابل تغییر نیست مگر شرایط خاصی پیش بیاید. تغییر اصول تربیتی در موقعیتهای مختلف، کاری اشتباه است. به عنوان مثال: اگر فرزند شما در سوپر مارکت برای خرید یک خوراکی خاص شروع به لگد زدن به شما میکند، تسلیم پرخاشگری او نشوید و آن را نخرید. دریافت خوراکی در این موقعیت پاداشدهنده است و رفتار نامناسب او را تقویت میکند. در واقع تسلیم خواسته کودک شدن از موارد ممنوعه در زمینه برخورد با کودک پرخاشگر است.
تکنیک۱۳- مشاهده خشونت مجازی را برای کودک به حداقل برسانید
هرگز تاثیر بازیهای رایانهای خشن بر کودکان و شبکههای اجتماعی را دستکم نگیرید. این روزها در شبکههای اجتماعی، انواع پرخاشگری در قالب ویدئوهای آزار و اذیت دیگران، کامنتهای توهین آمیز، موسیقیهای اعتراضی (مثل رپ) یا اخبار جرم و جنایت به اشتراک گذاشته میشود. همچنین گاهی اوقات فیلمها یا بازیهای دیجیتالی مملو از فریاد، تهدید، هل دادن و کتک زدن هستند و برای کودکان در نظر گرفته نشدند. یکی از اثرات منفی حضور زودهنگام کودکان در شبکههای اجتماعی، تماشای این گونه فیلمها و انیمیشنهای نامناسب یا انجام این بازیها برای کودکان، یادگیری و عادیسازی پرخاشگری است. بنابراین سعی کنید علاوه بر نظارت بر هر کدام این موارد در مورد زمان استفاده کودکتان از آنها، دقت کنید. به خصوص اگر او مستعد پرخاشگری است.
آکادمی اطفال آمریکا، والدین را تشویق میکند که رسانههای مناسب سن کودکان را برای این کار انتخاب کنند و مدت زمان استفاده از صفحههای نمایش مختلف را به ۱ ساعت در روز محدود کنند. این سازمان همچنین از والدین میخواهد برای نظارت بیشتر،َ با فرزند خود فیلمهای مناسب آنها را تماشا کنند و در مورد آن صحبت کنند.
اگر تصمیم دارید روی بازیهای کودک خود هم نظارت داشته باشید، بهتر است اپلیکیشنهایی را که برای کودکان و با هدف ارتقای مهارتهای آنها ساخته شدهاند را در اختیارشان بگذارید. در اپلیکیشن همبازی شما میتوانید یک شهربازی مجازی را در اختیار فرزندتان قرار دهید؛ بدون این که نگران باشید این بازیها تاثیر منفی بر آنّها داشته باشند. در واقع کار نظارتی، از عهده شما برداشته شده و توسط روانشناسان این برنامه انجام میشود تا هر بازی از ابعاد مختلف بررسی شود.

بار کنترل پرخاشگری فرزندتان را به تنهایی به دوش نکشید
در این مقاله تلاش کردیم راهکارهای مختلفی برای رفتار با کودک پرخاشگر ارائه دهیم، اما برخی از کودکان بیشتر از بقیه مشکل پرخاشگری دارند. اگر رفتار پرخاشگرانه کودک شما مکرر و شدید است، در مدرسه و سایر فعالیتهای او تداخل ایجاد میکند و منجر به حملات فیزیکی میشود، با روانشناس کودک مشورت کنید. با هم میتوانید ریشه مشکل را پیدا کنید. گاهی اوقات یک اختلال یادگیری یا رفتاری تشخیص داده نشده پشت پرخاشگری و عصبانیت کودک است یا گاهی پرخاشگری به مشکلات خانوادگی یا عاطفی مربوط میشود.
برچسبها: پرهام عامری , مرتضی عامری , فرزندپروری , والدین سمی

ارتباط موثر چیست؟ اهمیت، مهارت ها و اصول برقراری ارتباط موثر
ارتباط موثر یکی از ارکان اساسی در زندگی فردی و اجتماعی انسانها به شمار میرود. در دنیای مدرن امروز، توانایی برقراری ارتباطات سازنده و مؤثر نهتنها در محیطهای کاری، بلکه در روابط شخصی و خانوادگی نیز حائز اهمیت است. ارتباط موثر به معنای انتقال صحیح و مفهوم دار پیامها، ایجاد درک متقابل و بهبود روابط انسانی میباشد. اصول برقراری ارتباط موثر نیز بر پایه ایجاد اعتماد، احترام متقابل و درک عمیق از دیدگاههای طرفین استوار است. در این مقاله به بررسی اهمیت، مهارتها و اصول برقراری ارتباط موثر خواهیم پرداخت.
مقدمهای بر ارتباط موثر
ارتباط مؤثر یکی از ارکان اساسی در هر نوع تعامل انسانی، از روابط شخصی گرفته تا حرفهای، محسوب میشود. در دنیای پیچیده و پرسرعت امروز، توانایی برقراری ارتباطی شفاف و موثر نهتنها به ایجاد روابط سالم کمک میکند؛ بلکه زمینهساز پیشرفت و موفقیت در زمینههای مختلف زندگی و حتی مسیر شغلی نیز میباشد. در واقع، ارتباط موثر، شامل توانایی بیان افکار و احساسات به طور واضح و قابلفهم، شنیدن فعال دیگران و درک نیازها و نظرات آنها است. این مهارتها میتوانند در بهبود روابط بینفردی، افزایش همکاری در تیمها و بهبود جو عمومی محیط کار و جامعه تأثیر بسزایی داشته باشند. از سوی دیگر، مشکلات و سوءتفاهمها در فرایند ارتباطی میتواند به تنشها، استرسها و کاهش بهرهوری کار منجر شود. به همین دلیل، یادگیری تکنیکهای ارتباط مؤثر و بهکارگیری آنها در زندگی روزمره یک ضرورت است. در این زمینه، موضوعاتی همچون زبان بدن، لحن صدا، انتخاب کلمات مناسب و همچنین فنون گوشدادن فعال از اهمیت ویژهای برخوردارند.
ارتباط موثر به فرایندی اطلاق میشود که در آن پیام به گونهای به گیرنده منتقل میشود که او آن را به درستی درک کرده و در نتیجه، رفتار یا نگرش او مطابق با هدف فرستنده تغییر کند. به عبارت دیگر، ارتباط موثر به این معناست که پیام شما به درستی به طرف مقابل منتقل شود و او را به سمت هدف مطلوب شما سوق دهد.
عناصر ارتباط موثر:
فرستنده:فردی که پیام را ارسال میکند.
پیام:اطلاعات، افکار، احساسات یا ایدههایی که فرستنده قصد انتقال آنها را دارد.
کانال:وسیلهای که پیام از طریق آن منتقل میشود (مانند گفتار، نوشتار، زبان بدن و غیره).
گیرنده:فردی که پیام به او میرسد و باید آن را درک کند.
بازخورد:واکنشی که گیرنده به پیام نشان میدهد و به فرستنده اطلاع میدهد که پیام را دریافت و درک کرده است یا خیر.
زمینه:شرایط و محیطی که ارتباط در آن شکل میگیرد.
ویژگیهای ارتباط موثر:
شفافیت: پیام باید به گونهای باشد که ابهام و سوءتفاهم ایجاد نکند.
صداقت: پیام باید با واقعیت مطابقت داشته باشد.
دقت: اطلاعات باید به طور دقیق و صحیح منتقل شوند.
همدلی: درک احساسات و نیازهای طرف مقابل.
احترام: در نظر گرفتن نظر و دیدگاه طرف مقابل.
گوش دادن فعال: توجه کامل به صحبتهای طرف مقابل و نشان دادن علاقه به او.
بازخورد: ارائه بازخورد مناسب به طرف مقابل برای بهبود ارتباط.
زبان بدن: استفاده از زبان بدن مناسب برای انتقال پیام.
اهمیت ارتباط موثر:
بهبود روابط:ارتباط موثر به ایجاد روابط قویتر و صمیمیتر کمک میکند.
افزایش بهرهوری:در محیط کار، ارتباط موثر به افزایش بهرهوری و کارایی کمک میکند.
کاهش تعارضات:ارتباط موثر به کاهش سوءتفاهمها و تعارضات کمک میکند.

افزایش اعتماد به نفس:مهارتهای ارتباطی قوی میتواند اعتماد به نفس فرد را افزایش دهد.
بهبود سلامت روان:ارتباط موثر و مثبت میتواند به بهبود سلامت روان و کاهش استرس کمک کند.
تکنیکهای ارتباط موثر:
گوش دادن فعال: تمرکز کامل بر صحبتهای طرف مقابل و نشان دادن علاقه به او.
همدلی: درک احساسات و نیازهای طرف مقابل و نشان دادن درک متقابل.
شفافیت و صداقت: انتقال پیام به طور واضح و صادقانه.
زبان بدن: استفاده از زبان بدن مناسب برای انتقال پیام.
انتخاب کانال مناسب: انتخاب روش مناسب برای انتقال پیام (مانند گفتار، نوشتار، تماس چشمی و غیره).
ارائه بازخورد: ارائه بازخورد سازنده و مفید به طرف مقابل.
با یادگیری و به کارگیری مهارتهای ارتباط موثر، میتوانیم روابط بهتری با دیگران برقرار کنیم، در محیط کار موفقتر باشیم و از زندگی شادتری برخوردار شویم
مهارتهای کلیدی در برقراری ارتباط موثر
برقراری ارتباط موثر نیازمند مجموعهای از مهارتهاست که میتواند به تقویت روابط شخصی و حرفهای کمک کند. در زیر به برخی از مهارتهای کلیدی در این زمینه اشاره شده است:
بیان واضح و مؤثر: توانایی بیان افکار، احساسات و ایدهها بهصورت روشن و بدون ابهام دارای اهمیت است.
مدیریت تضاد: توانایی رسیدگی به اختلافنظرها و مدیریت تنشها بهصورت سازنده و بدون تشدید مشکلات برای برقراری ارتباط موثر لازم میباشد.

انعطافپذیری: توانایی سازگاری با تغییرات و شرایط مختلف و درنظرگرفتن نیازها و نقطهنظرهای دیگران در تعامل با دیگران نقش مهمی دارد.
فیدبک گرفتن: توانایی بیان نظرات و انتقادات به شیوهای سازنده و همچنین پذیرش انتقادات از دیگران بهمنظور بهبود خود جزو مهارتهای اصلی ارتباط موثر است.
پژوهش و سؤال پرسیدن: توسعه مهارتهای تحقیق قبل از برقراری ارتباط و توانایی پرسشهایی که به روشنتر شدن موضوع کمک میکنند.
احترام و ادب: برخورد با دیگران با احترام و حفظ آداب معاشرت که به ایجاد فضای مثبت کمک میکند
اصول اصلی برقراری ارتباط موثر
برقراری ارتباط مؤثر یک مهارت اساسی در زندگی شخصی و حرفهای است. در اینجا به برخی از اصول اصلی برقراری ارتباط مؤثر اشاره میشود:
وضوح و دقت: پیام خود را بهصورت واضح و دقیق بیان کنید. از زبان ساده و قابلفهم استفاده کنید تا دیگران بهراحتی درک کنند.
اعتمادبهنفس: با اعتمادبهنفس صحبت کنید. این احساس بهطرف مقابل منتقل میکند که شما به اطلاعات و نظرات خود باور دارید.
همدلی: درک احساسات و نگرانیهای طرف مقابل به شما کمک میکند تا ارتباط بهتری برقرار کنید.
تنظیم پیام: پیام خود را باتوجهبه طرف مقابل تنظیم کنید. اطلاعات و نحوه بیان را باتوجهبه نیازهای فرد مقابل تغییر دهید.
دقت به زمان و مکان: انتخاب زمان و مکان مناسب برای برقراری ارتباط میتواند تأثیر زیادی بر کیفیت گفتوگو داشته باشد.
آمادگی: قبل از گفتگو، آمادهسازی لازم را انجام دهید.آمادهسازی شامل تحقیق و جمعآوری اطلاعات مرتبط با موضوع میشود.
مدیریت استرس: در مواقع فشار و استرس، سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید. این اقدام کمک میکند تا تفکر منطقیتری داشته باشید و ارتباط بهتری برقرار نمایید.

تکنیکهای بهبود ارتباط موثر
بهبود ارتباط موثر یکی از کلیدهای موفقیت در هر رابطه، سازمان یا جامعهای است. در ادامه، پنج تکنیک مهم برای بهبود ارتباط موثر اشاره شده است:
۱.گوشدادن فعال
گوشدادن فعال به معنای توجه کامل به گوینده و درک عمیق پیام او است. این تکنیک شامل مراحل زیر است:
توجه کامل: باید به گوینده نگاه کنید، زبان بدن مثبت داشته باشید و به هیچچیز دیگری فکر نکنید.
تکرار و خلاصهسازی: پس از اتمام صحبت گوینده، با تکرار یا خلاصهسازی نکات کلیدی، فهم خود را از پیام او نشان دهید. این کار نشاندهنده احترام به نظرات او است.
شفافیت در بیان
بیان شفاف و واضح پیامها از اهمیت بالایی برخوردار است. برای شفافسازی بیانات خود میتوانید از موارد زیر استفاده نمایید:
استفاده از زبان ساده: بهجای استفاده از اصطلاحات پیچیده یا تخصصی، از زبان ساده و قابلفهم استفاده کنید.
ساختاردهی به پیام: قبل از بیان یک ایده، آن را در ذهن خودسازماندهی کنید. از مقدمه، بدنه و نتیجهگیری استفاده کنید تا گیرایی پیام افزایش یابد.
زبان بدن مثبت
زبان بدن تاثیر زیادی بر درک و احساس دیگران نسبت به شما دارد. نکات زیر را رعایت کنید:
تماس چشمی: تماس چشمی مناسب میتواند احساس اعتمادبهنفس و ارتباطی مثبت را منتقل کند.
حرکات دست: استفاده مناسب از حرکات دست در حین صحبتکردن میتواند به جذابیت پیام شما افزوده و کمک کند تا افکار خود را بهتر منتقل نمایید.
همدلی
همدلی به معنای توانایی درک احساسات و دیدگاههای دیگران است. برای تقویت همدلی میتوانید از روشهای زیر استفاده کنید:
ابراز احساسات: همواره احساسات خود را دررابطه با موضوعات مرتبط ابراز کنید تا طرف مقابل احساس کند که شما او را درک می نمایید.
پاسخهای همدلانه: بهجای قضاوت یا سرزنش، تلاش کنید از جملات همدلانه استفاده کنید.
بازخورد مؤثر
بازخورد مؤثر یکی از عناصر کلیدی در ارتباطات است. برای ارائه و دریافت بازخورد مؤثر تسلط به امور زیر مفید است:
صریح و سازنده بودن: بازخورد خود را به طور واضح بیان کنید و به نکات مثبت و منفی بهصورت متعادل اشاره نمایید.
مشارکت در حل مشکل: پس از ارائه بازخورد، پیشنهاداتی برای بهبود وضع موجود ارائه دهید و به افراد کمک کنید تا راهکارهایی برای پیشرفت پیدا نمایند.
پذیرش بازخورد: برای بهبود ارتباط، بازخوردهای دیگران را نیز با ذهن باز بپذیرید و از آنها درس بگیرید.
با استفاده از این تکنیکها میتوانید ارتباطات بهتری با دیگران برقرار کنید و به بهبود روابط در محیطهای مختلف کمک نمایید.
برقراری ارتباط موثر در هر زمینهای از زندگی، از جمله کسبوکار، روابط شخصی و اجتماعی، با چالشها و موانع مختلفی مواجه است:
اختلاف فرهنگی
در دنیای امروز، ارتباطات بینفرهنگی به امری رایج تبدیل شده است. افراد از فرهنگهای مختلف با ارزشها، باورها و الگوهای رفتاری متفاوت به یکدیگر نزدیک میشوند. این اختلافها میتواند منجر به سوءتفاهمها و عدم درک متقابل شود. برای مثال، برخی از حرکات بدنی یا ژستها ممکن است در یک فرهنگ نشانهای مثبت باشند، درحالیکه در فرهنگ دیگری معانی منفی داشته باشند. آگاهی از این اختلافات فرهنگی و رعایت حساسیتهای مربوطه میتواند به بهبود ارتباطات کمک کند.
احساسات و هیجانات
احساسات میتوانند نقش بسیار بزرگی در نحوة ارتباط افراد ایفا کنند. زمانی که افراد تحتفشار عاطفی یا استرس هستند، ممکن است نتوانند پیام خود را به درستی منتقل کنند یا از نظر منطقی و معقول واکنش نشان دهند. در این شرایط، احتمال بروز تعارضات بیشتر میشود. یادگیری روشهای کنترل و مدیریت احساسات میتواند به افراد کمک کند تا در موقعیتهای پرتنش به طور موثرتر ارتباط برقرار نمایند.
عدم وضوح در پیام
یکی از چالشهای دیگر در برقراری ارتباط موثر، عدم وضوح در انتقال پیام است. اگر پیام ارسالی مبهم یا پیچیده باشد، دریافتکننده ممکن است نتواند بهدرستی آن را درک کند و این امر منجر به ناکامی در ارتباط میشود. استفاده از زبان ساده و شفاف، مثالهای واضح و منطقی و اطمینان از اینکه پیام بهدرستی دریافت شده، میتواند به کاهش این مشکل کمک نماید.
سخن پایانی
ارتباط مؤثر نهتنها کلید موفقیت در زندگی شخصی و حرفهای است؛ بلکه ابزاری حیاتی برای ایجاد روابط سالم و پایدار و راهی برای جلوگیری از فرسودگی شغلی نیز محسوب میشود. باتوجهبه اهمیت روزافزون ارتباطات در دنیای امروز، یادگیری مهارتها و اصول برقراری ارتباط مؤثر از اولویتهای اصلی هر فرد به شمار میآید. توانایی گوشدادن فعال، بیان شفاف و صریح، و بهکارگیری زبان بدن مناسب از جمله مهارتهایی هستند که میتوانند به ما در انتقال صحیح پیامها و درک بهتر دیگران کمک کنند. همچنین، با درک اصول ارتباطی، مانند همدلی و احترام به نظرات دیگران، میتوانیم فضایی مثبت و سازنده برای گفتگوهای خود ایجاد کنیم.
برچسبها: ارتباط موثر چیست , پرهام عامری , مرتضی عامری , مجتبی دشتی
خانوادهدرمانی مینوچین، که به نام خانوادهدرمانی ساختاری نیز شناخته میشود، یک رویکرد درمانی است که توسط سالوادور مینوچین توسعه یافته است. این رویکرد بر ساختار خانواده و نحوه تعامل اعضای خانواده با یکدیگر تمرکز دارد. مینوچین معتقد بود که ساختار خانواده میتواند بر سلامت روانی اعضای خانواده تأثیر بگذارد و الگوهای ارتباطی ناکارآمد میتوانند منجر به مشکلات عاطفی و رفتاری شوند.

اصول کلیدی خانوادهدرمانی مینوچین:
ساختار خانواده:
مینوچین خانواده را به عنوان یک سیستم در نظر میگرفت که دارای ساختار و مرزهای خاص خود است. این ساختار شامل سلسله مراتب، نقشها، و قوانین است که رفتار اعضای خانواده را هدایت میکند.
مرزها:
مرزها به خطوط نامرئیای اشاره دارند که بین افراد و خردهنظامهای خانواده (مانند رابطه والد-فرزند) وجود دارند. مرزهای سالم به اعضا اجازه میدهند تا هویت و استقلال خود را حفظ کنند، در حالی که مرزهای ناسالم میتوانند منجر به درهمتنیدگی یا گسستگی شوند.
نقشها:
هر عضو خانواده نقشهای خاصی را ایفا میکند که با ساختار خانواده همخوانی دارد. تغییر در این نقشها میتواند منجر به اختلال در عملکرد خانواده شود.
الگوهای تعامل:
خانوادهها الگوهای تعاملی خاصی دارند که در طول زمان شکل میگیرند. این الگوها میتوانند سالم یا ناسالم باشند و بر رفتار و احساسات اعضا تأثیر بگذارند.
هدف خانوادهدرمانی مینوچین:
هدف اصلی این رویکرد، کمک به خانوادهها برای ایجاد ساختار و الگوهای تعاملی سالمتر است. این امر با تغییر مرزها، نقشها و الگوهای تعامل خانواده انجام میشود.
تکنیکهای خانوادهدرمانی مینوچین:
نقشهبرداری خانواده:
این تکنیک شامل ترسیم یک نقشه از ساختار خانواده و الگوهای تعامل آن است.تغییر مرزها:
درمانگر به خانواده کمک میکند تا مرزهای خود را به گونهای تغییر دهد که عملکرد خانواده بهبود یابد.تغییر نقشها:
درمانگر میتواند به اعضای خانواده کمک کند تا نقشهای خود را به گونهای تغییر دهند که تعادل و هماهنگی بیشتری در خانواده ایجاد شود.ایجاد تعادل:
درمانگر به خانواده کمک میکند تا تعادل بهتری بین نزدیکی و استقلال اعضا برقرار کند.
درمانگر در خانوادهدرمانی مینوچین:
درمانگر در این رویکرد، یک نقش فعال و هدایتکننده دارد. او با خانواده تعامل میکند، الگوهای ناسالم را شناسایی میکند و به آنها کمک میکند تا ساختار و الگوهای جدید و سالمتری را ایجاد کنند.
خانوادهدرمانی مینوچین در عمل:
این رویکرد درمانی برای طیف وسیعی از مشکلات خانوادگی، از جمله مشکلات ارتباطی، اختلافات خانوادگی، مشکلات رفتاری کودکان و نوجوانان، و مشکلات روانی اعضای خانواده مؤثر است.
کتابهای مرتبط:

- خانواده و خانوادهدرمانی (Families and Family Therapy): اثر سالوادور مینوچین.
- فنون خانوادهدرمانی: اثر سالوادور مینوچین، ترجمه فرشاد بهاری.
با توجه به رویکرد ساختاری و تأکید بر تغییر الگوهای تعاملی، خانوادهدرمانی مینوچین میتواند یک ابزار قدرتمند برای کمک به خانوادهها در بهبود روابط و ارتقای سلامت روان باشد.
برچسبها: خانوادهدرمانی مینوچین , مجتبی دشتی , مرتضی عامری , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی
نظریه مثلث عشق استرنبرگ، مدلی است که عشق را به سه مؤلفه اصلی تقسیم میکند: صمیمیت، شور و اشتیاق (شهوت)، و تعهد [1، 2]. به عقیده استرنبرگ، انواع مختلف عشق بر اساس ترکیبی از این سه مؤلفه به وجود میآیند

مولفههای مثلث عشق:
شور و اشتیاق (شهوت):
احساسات و انگیزههایی است که منجر به جذابیت فیزیکی، عاشقانه و جنسی میشود.
تعهد:
تصمیم برای ماندن در رابطه و تلاش برای رسیدن به اهداف مشترک است. این مولفه شامل احساس مسئولیت نسبت به طرف مقابل و تلاش برای حفظ رابطه است.
صمیمیت:
شامل احساس نزدیکی، پیوند و ارتباط عاطفی با شخص دیگر است. این مولفه بر پایه همدلی، وابستگی، درک متقابل، حمایت عاطفی، احترام و اعتماد بنا شده است
انواع عشق:
ترکیب این سه مؤلفه با درجات مختلف، انواع مختلفی از عشق را به وجود میآورد. به عنوان مثال:
- عشق رمانتیک: ترکیبی از صمیمیت و شور و اشتیاق است.
- عشق رفاقتی: ترکیبی از صمیمیت و تعهد است.
- عشق ابلهانه: ترکیبی از شور و اشتیاق و تعهد است.
- عشق کامل: زمانی به وجود میآید که هر سه مؤلفه به میزان بالایی وجود داشته باشند
- عشق تهی (پوچ): فقط شامل تعهد است و فاقد صمیمیت و شور و اشتیاق است
- فقدان عشق: زمانی است که هیچ یک از سه مؤلفه عشق به میزان کافی وجود ندارند.
اهمیت نظریه مثلث عشق:

نظریه مثلث عشق استرنبرگ به ما کمک میکند تا جنبههای مختلف عشق را درک کنیم و بفهمیم که چگونه این جنبهها با هم ترکیب میشوند و روابط عاشقانه را شکل میدهند . این نظریه میتواند به ما کمک کند تا روابط خود را بهتر بشناسیم و در صورت لزوم برای تقویت آن تلاش کنیم
برچسبها: مثلث عشق استرنبرگ , مجتبی دشتی , مرتضی عامری , پرهام عامری
هرم مازلو، که با نام سلسله مراتب نیازهای مازلو نیز شناخته میشود، یک نظریه روانشناختی است که نیازهای انسان را به صورت سلسله مراتبی در پنج سطح طبقهبندی میکند [1، 2]. به ترتیب از پایین به بالا، این نیازها عبارتند از: نیازهای فیزیولوژیکی، نیازهای ایمنی، نیازهای اجتماعی (عشق و تعلق)، نیاز به احترام و نیاز به خودشکوفایی. بر اساس این نظریه، نیازهای سطوح پایینتر باید قبل از ارضای نیازهای سطوح بالاتر برآورده شوند.

توضیح سطوح هرم مازلو:
1. نیازهای فیزیولوژیکی (Physiological Needs):
این نیازها شامل اساسیترین نیازهای زیستی انسان مانند غذا، آب، هوا، خواب، سرپناه و غیره هستند.
2. نیازهای ایمنی (Safety Needs):
این سطح شامل نیاز به امنیت، ثبات، حفاظت از خطرات، امنیت شغلی، و سلامت جسمانی و روانی است.
3. نیازهای اجتماعی (Love and Belonging Needs):
این نیازها شامل احساس تعلق به یک گروه، داشتن روابط عاطفی، دوستی، خانواده و عشق هستند.
4. نیاز به احترام (Esteem Needs):
این سطح شامل نیاز به عزت نفس، احترام به خود، موفقیت، به رسمیت شناختن از سوی دیگران، و احساس ارزشمندی است.
5. نیاز به خودشکوفایی (Self-Actualization Needs):
این بالاترین سطح از هرم است و شامل تحقق پتانسیلهای فردی، خلاقیت، رشد شخصی، و رسیدن به کمال است.
اهمیت هرم مازلو:
- این نظریه به درک انگیزش انسان در سطوح مختلف کمک میکند.
- در زمینههای مختلفی مانند روانشناسی، مدیریت منابع انسانی، بازاریابی، و آموزش کاربرد دارد.
- به افراد و سازمانها کمک میکند تا نیازهای خود و دیگران را شناسایی کرده و برای برآورده کردن آنها تلاش کنند.
نکته: این نظریه یک مدل کلی است و ممکن است در افراد مختلف و در شرایط مختلف، ترتیب و اهمیت نیازها متفاوت باشد.

هرم مازلو، که به سلسله مراتب نیازهای انسان اشاره دارد، میتواند در درک روابط و ازدواج نیز کاربرد داشته باشد. در این چارچوب، نیازهای اساسی مانند امنیت و تعلق خاطر باید برآورده شوند تا زوجین بتوانند به سطوح بالاتر مانند نیاز به عزت نفس و خودشکوفایی دست یابند.
هرم مازلو و ازدواج:
هرم مازلو به پنج سطح نیاز اشاره دارد:
1. نیازهای فیزیولوژیکی:
نیازهای اولیه مانند غذا، مسکن و خواب. در ازدواج، این نیازها شامل تأمین نیازهای اولیه زندگی مشترک است.
2. نیاز به امنیت:
احساس ایمنی و ثبات در رابطه، از جمله امنیت عاطفی و مالی.
3. نیاز به عشق و تعلق خاطر:
نیاز به داشتن روابط صمیمانه و احساس تعلق به شریک زندگی و دیگران. این نیازها از طریق دوستی، روابط عاشقانه، و خانواده برآورده میشوند.4. نیاز به احترام و عزت نفس:
نیاز به احساس ارزشمندی، احترام به خود، و اعتماد به نفس.
5. نیاز به خودشکوفایی:
تحقق پتانسیلهای فردی و رشد شخصی. این سطح بالاترین سطح در هرم مازلو است و شامل خلاقیت، حل مسئله، و پذیرش واقعیت است.
کاربرد در ازدواج:
شناخت نیازها:
درک اینکه هر یک از طرفین چه نیازهایی در رابطه دارند و تلاش برای برآورده کردن آنها، میتواند به تقویت رابطه کمک کند.
موقعیت یابی مشکلات:
اگر یکی از طرفین در سطوح پایینتر هرم با مشکلاتی مواجه باشد (مثل امنیت مالی)، ممکن است برقراری ارتباط عاطفی و خودشکوفایی با مشکل مواجه شود.
افزایش آگاهی:
درک این هرم میتواند به زوجین کمک کند تا انتظارات واقعبینانهتری از رابطه خود داشته باشند و به جای تمرکز بر نیازهای سطوح بالاتر، ابتدا نیازهای اساسی را برطرف کنند.
رشد فردی:
ازدواج میتواند بستری برای رشد و خودشکوفایی فردی باشد، اما این امر مستلزم برآورده شدن نیازهای اساسیتر در رابطه است.
به طور خلاصه، هرم مازلو نشان میدهد که برای داشتن یک ازدواج موفق و پایدار، لازم است نیازهای اساسی هر دو طرف برآورده شود و سپس به سمت سطوح بالاتر رشد و خودشکوفایی در رابطه حرکت کرد.
برچسبها: پرهام عامری , هرم مازلو , مثلث کارپمن , مرتضی عامری
شیوه خروج از مثلث کارپمن

وقتی وارد مثلث کارپمن می شویم، احتمالاً همه ی این نقش ها را تجربه خواهیم کرد؛ حتی ممکن است در یک دقیقه، همه ی این اتفاق ها رخ دهد. اهمیتی ندارد که از کدام یک از این نقش ها وارد می شوید، ورود به این مثلث، تضمین کننده ی این است که شما در انتها حتماً قربانی خواهید بود.کسی که در بازیهای این مثلث گرفتار میشود در واقع با تغییر بین نقشها تصور و توهم بهبودی میکند حال آنکه او در لحظه جابجایی بین نقشها فقط از رنج و درد نقش قبلی درآمده و در نقش جدید هم بزودی با درد و رنج آن مواجه خواهد شد؛ بنابراین: «شفای حقیقی نه در تغییر وضعیت بین نقشها، که در تحول در نقشها ست» از این منظر مثلث کارپمن به مثلث تد تبدیل میگردد.
الف) مثلث TED
در مقابل مثلث کارپمن، مثلث TED پیشنهاد شده است؛
اگر شما زمانی در تعاملات خود احساس کنید که درگیر این نقش های مثلث کارپمن شده اید، بهتر است همان جا تغییر نقش داده و به نقش های مثلث تِد، وارد شوید.
سه نقش مطرح در مثلث تد
خلاق (CREATOR)
فردی که در مثلث کارپمن قربانی بود، با ورود به مثلث تد نقش خلاق را پیدا می کند؛ چنین شخصی به جای تمرکز بر حوادث پیش آمده، روی حل مسئله توجه دارد. این تغییر نقش سبب می شود تا او آن چالش را به خوبی مشاهده کرده و بهترین پاسخرا انتخاب کند.
مربی (COACH)
فردی که در مثلث کارپمن در نقش ناجی بوده است، در این جا، در نقش مربی ظاهر می شود؛ این فرد به جای آن که به طور بی قید و شرط از فرد قربانی حمایت کند و یا سبب شود که او مشکلاتش را خود به دوش دیگری بیندازد، در نقش یک مربی ظاهر می شود و به فرد راهکار و آموزش های لازم را می دهد و زمینه های رشد او را فراهم می کند.
چالشگر (CHALLENGER)
فردی که در مثلث کارپمن در جایگاه ستمگر قرار داشته است، در اینجا در نقش چالشگر ظاهر می شود و انتقادات خود را به صورت کاملاً برابر و نه از جایگاه بالاتر و به قصد تخریب کردن شخص دیگر، بلکه تنها به قصد اصلاح، بیان می کند.
ب) بیان احساسات
از دیگر موارد تاثیرگذار برای خروج از مثلث کارپمن بیان احساسات و اشتراک گذاری آنها با شریکتان است. وقتی به گزارش شفاهی افکار خود بپردازید احتمال اینکه از انجام آنها بپرهیزید بیشتر میشود. برای مثال میتوانید احساسات خود را اینگونه بیان کنید: «حس میکنم میخوام تو را بابت این ضعف سرزنش کنم» یا «احساس میکنم باید تو را نجات دهم و مسئولیت بهبودی تو را برعهده بگیرم» و…

سعی کنید خودتان را در نقطه میانی نگهدارید، فراموش نکنید که شما مسئول احساسات شریک عاطفیتان نیستید حتی اگر او به سرزنش شما بابت درد و غمهای خود بپردازد. اجتناب از ورود به نقشهای مثلث کارپمن و گفتگو در این مسیر به شما کمک میکند.
ج) تغییر باورهای غلط وقدیمی
از دیگر مواردی که برای بهبود وضعیت خود میتوانید استفاده کنید، تغییر باورهای غلط و قدیمی است. همچنین اشتراک گذاری این مقاله با شریک عاطفی خود یا فردی که با آن به بازیهای روانی میپردازید، برای آگاه کردن او میتواند تاثیر بسزایی در خروج از مثلث کارپمن داشته باشد.
با گذشت زمان شما متوجه تفاوتها و تغییرات ایجاد شده در روابط عاطفی خود میشوید و هنگام گرفتار شدن به مثلث کارپمن از آن مطلع میشوید و به سرعت میتوانید از آن خارج شوید.
ممکن است ایجاد این تغییرات ترسناک به نظر برسد اما اینکه مدت زیادیست که این نقشها را پذیرفتهاید یا شریک عاطفیتان نقش مکمل شما را بازی میکند نباید دلیلی برای عدم تلاش شما باشند. وقتی از مثلث قربانی خارج شوید شرایط برای رشد و موفقیت هردوی شما بسیار بهتر میشود و میتوانید رابطهای پربارتر، مفیدتر و لذتبخشتر را تجربه کنید.
آیا راهی برای خارج شدن از مثلث وجود دارد؟
لازم است بدانیم که برای تحقق خواسته های خود، فرد فقط به خود نیاز دارد. شما باید زندگی خود را به دست خود بگیرید و بدون نگاه کردن به کسی رفتار کنید. چگونه می توانید از مثلث خارج شوید اگر قربانی هستید شکایت از زندگی را متوقف کنید. کاملاً این بار را صرف جستجوی فرصت هایی برای بهبود چیزهایی کنید که مناسب شما نیست. یک بار و برای همیشه به یاد داشته باشید: هیچ کس به شما چیزی مدیون نیست. حتی اگر آنها قول داده اند ، اگر واقعاً می خواستند ، اگر خودشان پیشنهاد می دادند. شرایط به طور مداوم در حال تغییر است، مانند خواسته های بشر. دیروز آنها نمی خواستند چیزی به شما بدهند ، امروز آنها نمی خواهند. منتظر نجات باشید. تنها کاری که انجام می دهید انتخاب و مسئولیت شماست. و شما حق دارید اگر این مورد برای شما مناسب نباشد انتخاب دیگری انجام دهید. اگر به نظر می رسد انتظارات شخص دیگری را برآورده نمی کنید، بهانه نکنید و خود را مورد نفرت قرار ندهید.
اگر نقش قربانی را دارید ، پس باید رفتار خود را تغییر دهید – برای خلاص شدن از راه گریه کردن برای زندگی خود. درعوض ، روشهایی را برای بهبود زندگی خود بدون کمک دیگران پیدا کنید. باید درک کنید که هیچ معتادی به غیر از شما نباید مشکلات شما را برطرف کند. مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید. به یاد داشته باشید که پنیر رایگان فقط در یک موس موس است. اگر انتظار حمایت از کسی را دارید ، در مقابل آماده باشید تا چیزی را بدهید. اگر می خواهید از نقش قربانی خلاص شوید ، پس از گزارش دادن به شخصی برای اقدامات خود متوقف شوید. فقط کاری را که می خواهید انجام دهید.
اگر شما یک آزار دهنده هستید ، قبل از اینکه دوباره به کسی سوار شوید ، به این فکر کنید که چرا به آن احتیاج دارید و با آن چه می خواهید؟ غالباً در پس سانسور، تمایل به صرفه جویی در ذهن منفی است. آزار دهنده باید درک کند که همه مرتکب اشتباه می شوند و او نیز از این قاعده مستثنی نیست. به همین دلیل سعی کنید روی اشتباهات شخصی و منهای خود تمرکز کنید. همه مشکلات اطراف خود را سرزنش نکنید. به دنبال علت اصلی در خود باشید. انتظار نداشته باشید که مردم به شما گوش دهند و طبق توصیه های شما راهنمایی شوند. آنها نباید این کار را انجام دهند.
اگر شما به عنوان یک آزار دهنده می خواهید چیزی را از کسی بدست آورید ، پس به ترور و اجبار متوسل نشوید ، آرام ترین روش را پیدا کنید. منطقه ای را پیدا کنید که در آن بتوانید خود را تحقق بخشید. و سپس شما فراموش می کنید مثلث کارپمن چیست ، رابطه وابسته به هم از بین می رود.

اگر سؤال “مثلث کارپمن ، روابط وابسته ، چگونگی خارج شدن” چیست ، توسط نجات دهنده سؤال می شود ، برای این که از مشارکت متوقف شود ، ابتدا باید در صورت نیاز به او ، نجات قربانی را متوقف کند. حمایت ناخواسته هر فرصتی برای مخالفت دارد. خود را باهوش تر نپندارید و به دیگران یاد ندهید زندگی کنند. همچنین از دادن تعهدات غیرممکن خودداری کنید. هنگام حمایت از کسی ، از کلمات قدردانی و فایده انتظار نداشته باشید. فقط در صورت نیاز به پشتیبانی از خود نشان دهید.
باید بدانید که چه نقشی بازی می کنید ، چه مزایا و ضررهایی را برای شما به همراه دارد. فقط پس از درک می توانید جلوی عضویت خود را بگیرید و از مثلث کارپمن خارج شوید.
اگر نقش قربانی را دارید ، پس باید رفتار خود را تغییر دهید – برای خلاص شدن از راه گریه کردن برای زندگی خود. درعوض ، روشهایی را برای بهبود زندگی خود بدون کمک دیگران پیدا کنید. باید درک کنید که هیچ معتادی به غیر از شما نباید مشکلات شما را برطرف کند. مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید. به یاد داشته باشید که پنیر رایگان فقط در یک موس موس است. اگر انتظار حمایت از کسی را دارید ، در مقابل آماده باشید تا چیزی را بدهید. اگر می خواهید از نقش قربانی خلاص شوید ، پس از گزارش دادن به شخصی برای اقدامات خود متوقف شوید. فقط کاری را که می خواهید انجام دهید.
اگر شما یک آزار دهنده هستید ، قبل از اینکه دوباره به کسی سوار شوید ، به این فکر کنید که چرا به آن احتیاج دارید و با آن چه می خواهید؟ غالباً در پس سانسور، تمایل به صرفه جویی در ذهن منفی است. آزار دهنده باید درک کند که همه مرتکب اشتباه می شوند و او نیز از این قاعده مستثنی نیست. به همین دلیل سعی کنید روی اشتباهات شخصی و منهای خود تمرکز کنید. همه مشکلات اطراف خود را سرزنش نکنید. به دنبال علت اصلی در خود باشید. انتظار نداشته باشید که مردم به شما گوش دهند و طبق توصیه های شما راهنمایی شوند. آنها نباید این کار را انجام دهند.
اگر شما به عنوان یک آزار دهنده می خواهید چیزی را از کسی بدست آورید ، پس به ترور و اجبار متوسل نشوید ، آرام ترین روش را پیدا کنید. منطقه ای را پیدا کنید که در آن بتوانید خود را تحقق بخشید. و سپس شما فراموش می کنید مثلث کارپمن چیست ، رابطه وابسته به هم از بین می رود.
اگر سؤال “مثلث کارپمن ، روابط وابسته ، چگونگی خارج شدن” چیست ، توسط نجات دهنده سؤال می شود ، برای این که از مشارکت متوقف شود ، ابتدا باید در صورت نیاز به او ، نجات قربانی را متوقف کند. حمایت ناخواسته هر فرصتی برای مخالفت دارد. خود را باهوش تر نپندارید و به دیگران یاد ندهید زندگی کنند. همچنین از دادن تعهدات غیرممکن خودداری کنید. هنگام حمایت از کسی ، از کلمات قدردانی و فایده انتظار نداشته باشید. فقط در صورت نیاز به پشتیبانی از خود نشان دهید.

در زندگی تعداد زیادی از نمونه ها را می توان به این نظریه روابط نسبت داد. در میان آنها، رابطه مادر شوهر و داماد، جایی که اولی قربانی را بازی می کند، و دوم – تعقیب کننده. نجات دهنده در این شرایط شوهر است. علاوه بر این ، روابط بین همسران و فرزند تحت این شکل از روابط قرار می گیرد. در این حالت کودک قربانی محسوب می شود و پدر و مادر آزار دهنده و نجات دهنده خواهند بود. خطرناک است وقتی مثلث کارپمن در خانواده یک الکلی مشاهده می شود. در این حالت ، شما باید فوراً به دنبال کمک های پزشکی حرفه ای باشید.
هر شخص در کل زندگی خود را در مثلث همبستگی کارپمن پیدا می کند و یکی از نقش ها را ایفا می کند. اگر این وضعیت طولانی نماند ، هیچ آسیبی به همراه نخواهد داشت. اما اگر اوضاع شروع به کشیدن کرد ، باید زودتر از آن خارج شوید. فوراً متوجه نتیجه خواهید شد ، تغییرات مثبت در زندگی شروع می شوند. از اینکه عضو این بازی نشوید، نترسید، زندگی خود را فقط برای بهتر شدن تغییر دهید.
برچسبها: پرهام عامری , مثلث تد , مثلث کارپمن , مرتضی عامری
آنچه در این مقاله می خوانید:

لغزش
اعتیاد نوعی بیماری مزمن است که با لغزش ( از سرگیری مصرف مواد مخدر پس از مدتی پاک بودن )همراه است .لغزش جزئی از اعتیاد و بهبودی از این بیماری محسوب می شود. در این قسمت اطلاعاتی جهت آگاهی شما درباره ماهیت بیماری اعتیاد و آسیب پذیری در برابر لغزش و روی آوردن دوباره به مصرف مواد مخدر ارائه شده است.
• اعتیاد قسمتی از زندگی طبیعی ما می شود
• باید از بیماری اعتیاد بهبود کرد نه از علائم آن
• بهبودی مستلزم یک برنامه روزانه است
• لغزش شکست نیست
• لغزش یکباره و بی دلیل اتفاق نمیافتد بلکه فرایندی است که مدتها پیش از آنکه بار دیگر مصرف مواد مخدر را از سر بگیریم آغاز میشود معمولاً علت لغزش این است که با افکار و ذهن خود اجازه می دهیم که به حالت منفی خود یعنی به دوران اعتیاد فعال باز گردد. با بازگشت و افکار زمان مصرف مان رفتار ما نیست تغییر می کند و بار دیگر به استفاده از مواد برمی گردیم تا بتوانیم با زندگی کنار بیاییم. در این وضعیت فراموش میکنیم که از نوعی بیماری مزمن غیر قابل درمان در عذاب هستیم و برای بهبودی از این بیماری می بایست به طور روزانه برنامه مان را چک کنیم. بیماری اعتیاد در ذهن و فکر ما ریشه دارد. ما معتادان به علت نداشتن سلامت عقل نمیتوانیم در مورد مصرف نکردن مواد مخدر تصمیم درست بگیریم علت ناتوانی ما در گرفتن تصمیم درست درباره مواد مخدر این است که پس از سالها مصرف مواد مخدر به اینگونه مواد عادت میکنیم و اعتیاد در واقع قسمتی از زندگی طبیعی ما می شود. مصرف مواد مخدر کاری است که بی اختیار و بدون فکر کردن به عواقب آن انجام میدهیم. علاوه بر این بیماری اعتیاد ماهیتی مرموز و شگفت آور دارد و اگر قدم های مان را به طور روزانه کار نکنیم و از حمایت انجمن استفاده نکنیم ناخودآگاه به سوی استفاده دوباره از مواد برمیگردیم. واقعیت این است که بسیاری از ما معتادان در حال بهبودی که لغزش کردهایم به خوبی میدانیم که استفاده نکردن از ابزارهای لازم برای ایجاد تغییر در افکار و رفتار مان به لغزش و افتادن دوباره در دام اعتیاد کمک کرده است.

• خطر لغزش در اولین سال بهبودی از هر زمان دیگری بیشتر است. برای بسیاری از ما معتادان سال اول بهبودی دشوارترین و طاقت فرسا ترین دوران است چون در این دوره است که جسم و فکرمان تلاش می کنند تا خود را با عدم مصرف مواد منطبق کنند و حالت طبیعی خود را به دست آورند. ترمیم و بهبودی جسم و روان ما از آسیب هایی که مواد مخدر به آنها وارد کرده است احتیاج به زمان دارد. در سال اول بهبودی قاعدتاً از علائم خماری رنج میبریم و بسیاری از ما برای رهایی از این علائم دوباره به سراغ مواد مخدر میرویم. سانس اول بهبودی دوران سختی است چون ما راه روش جدیدی را برای زندگی کردن یاد می گیریم و در این دوره احتمال اینکه به زندگی و راه و رسم قبلی خود برگردیم بیشتر است. آمار نشان میدهد که پس از گذراندن پنج سال در حال بهبودی و پاک بودن امکان لغزش به میزان زیادی کاهش پیدا میکند و دیگر برای کنار آمدن با زندگی و مقابله با مشکلات به مصرف مواد مخدر نیازی نداریم ولی در مورد بیماری اعتیاد این مهم نیست که چند هفته چند ماه یا چند سال از زمان پاک بودن و بهبودی ما گذشته است بلکه مهم این است که بدانیم از یک بیماری مزمن رنج می بریم که برای بهبودی خود می بایست به طور روزانه قدم ها را کار کنیم به علاوه قبل از هر چیز باید بدانیم که ماهیت بیماری ما طوری است که هرگز درمان نمی شود و اگر میخواهیم بهبودی خود را حفظ کنیم با جنبه های مختلف بیماری خود مقابله کنیم چارهای جز کار کردن روزانه قدم ها نداریم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
خانواده به عنوان هستۀ اصلی و مرکزی یک جامعه منشاء تولید آموزش های مورد نیاز افراد برای زندگی در جامعه می باشد. همچنین خانواده به عنوان یکی از مهمترین عوامل محیطی، اجتماعی و فرهنگی در نحوه رفتار افراد و اعضای خانواده به گرایش به مسائل مختلف از جمله اعتیاد نقش بسیار مهمی دارد.

شناخت خانواده معتاد ساز
همان طور که می دانیم خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی کوچک از افرادی شکل میگیرد که میتوانند تحت تاثیر موضوعات مختلفی قرار بگیرند که بعدها در زندگی اجتماعی آنها نیز تأثیرگذار خواهد بود. برخی از این تأثیرات عبارتند از :
- روابط و مسائل ارتباطی
- تصمیم گیری ها
- کنش ها و واکنش ها
- ایفای نقش
- شرایط اجتماعی و اقتصادی
همچنین برای آنکه نظام یک خانواده بتواند تاثیرات خود را به شکلی صحیح و موثر بر افراد و اعضای خود بگذارد، باید از طریق آموزش ارزش ها و هنجارهای اجتماعی عمل کند و اگر در درون آن خانواده به این ارزشها و معیارهای اجتماعی اهمیت داده نشود، آن خانواده دستخوش بینظمی شده و رفتارهای ساختارشکنانه ای چون اعتیاد را در درون خود ایجاد می کند و اصطلاحا تبدیل به یک خانواده معتاد ساز می شود. با این توضیحات به نظر میرسد که مجموعهای از عوامل عاطفی، روحی و روانی با یکدیگر تعامل پیدا می کنند تا شرایط به گونه ای شکل بگیرد که باعث به هم ریختگی غیر قابل پیش بینی و تعارضات میان اعضا گردد. از طرف دیگر بین نسل ها و شتاب تغییرات باعث می شود تا جوانان ارتباط خود را با والدین به حداقل رسانده و با دیدی انتقادی و مشکوک به آداب و طرز فکر والدین خود بنگرند.
خانواده معتاد ساز؛ خانواده بیمار و نابهنجار
در یک خانواده بیمار غالبا نوعی واژگونی سنتی وجود دارد، به این معنا که به علت عدم حضور پدر در خانه، متخاصم و بی تفاوت به نظر می رسند و ارتباط عاطفی با فرزندان خود ندارند. این در حالی است که مادران در این خانوادهها به صورت کاملاً مبالغه آمیز، فعال و پر تحرک هستند و نسبت به فرزندان خود چسبندگی بسیاری دارند، به همین منظور در چنین خانواده هایی احتمال گرایش فرزندان به مواد مخدر بسیار زیاد است.
خانواده سالم
بر عکس خانواده های بیمار و معتاد در خانواده ای که افراد از ارزشهای مشترک برخوردار هستند و سعی میکنند که کنش های خود را بر اساس انتظارات متقابل با دیگر اعضای خانواده تنظیم کنند، شرایطی وجود خواهد داشت که از زمینه سازی و شکلگیری سوء رفتار و اعتیاد به مواد مخدر و دیگر اعتیادهای رفتاری جلوگیری به عمل آید. به عبارت دیگر هرگاه در نظام خانواده افراد و اعضای اصلی آن در انجام کارکردها و ایفای نقش های خود وقت بیشتری صرف می کنند و مسئولیت بیشتری به عهده می گیرند، اقتدارشان در نظام خانواده افزایش خواهد یافت. بدین معنا که در خانواده ای که بر اثر غیبت های طولانی، پدر بر اثر مشغله زیاد در خارج از خانواده و خانه حضور دارد، مادر خانواده طبیعتاً اقتدار بیشتری پیدا می کند.
از طرف دیگر در خانواده معتاد ساز به دلیل عدم وجود تجربه مستقیم با پدر به عنوان یک الگو یا داشتن پدری با رفتارهای ناهنجار و بیمار گونه شرایطی ایجاد می شود که اختلال در کنش های اجتماعی فرزندان را رقم خواهد زد. به عبارت دیگر اگر کارکرد خانواده آسیبزا باشد، میزان آسیب پذیری اعضای آن خانواده مخصوصاً کودکان و نوجوانان افزایش پیدا میکند و فرزندان نمی توانند مطابق ارزشهای موجود در جامعه رشد و نمو نمایند و زمینه اعتیاد در فرزندان ایجاد خواهد شد.
مهمترین عوامل اعتیاد در خانواده معتاد ساز
همانطور که پیشتر توضیح داده شد، عواملی در ایجاد گرایش فرزندان به اعتیاد وجود دارد که هر کدام میتواند زمینه ساز بروز اعتیاد و رفتارهای معتادگونه در زندگی اعضای خانواده شود. برخی از مهمترین آنها عبارتند از :
- کج روی و عدم پیروی از قوانین و ارزش ها در خانواده
- طلاق و ازدواج مجدد والدین
- ستیزه جویی، جر و بحث و خشونت و تنبیه
- والدینی که با هم مشکل دارند و با وجود اینکه ارتباط عاطفی ندارند
- رفت و آمدها و معاشرت های ناسالم در خانواده
- مشغله ی زیاد کاری و غفلت از فرزندان
- انجام رفتارهای غلط و نادرست در خانواده
- سابقه ی اعتیاد در خانواده و دسترسی آسان به مواد
- نداشتن ارتباط اجتماعی و عاطفی
- فقر و بیکاری
- از هم پاشیدگی خانواده معتاد ساز به علت وجود مشکلات و اختلافات فراوان
- سپردن فرزندان به افرادی غیر از والدین
- عدم اعتماد نوجوان به خانواده
- وجود تعارضات شدید
- وجود حالات اضطرابی و افسردگی در نوجوانان و والدینش
- عدم توجه والدین نسبت به ارزش های معنوی، اعتقادی و اخلاقی
- عدم توجه والدین به نیازهای واقعی فرزندان
- نبود احساس امنیت در خانواده
- عدم حضور الگوی تربیتی ثابت و عدم اجرای الگوهای تربیتی و اجرای انضباط صحیح در خانواده
- ناهماهنگی در روش های تربیتی فرزندان از سوی والدین
- نبود ارتباط عاطفی مابین والدین و فرزندان و محرومیت از آن
- سرزنش، تحقیر، تنبیه، تهدید و انتقاد مکرر والدین از فرزندان
- حمایت های افراطی والدین و بی توجهی شدید نسبت به فرزندان
سخن پایانی
به طور کلی افرادی که در خانواده معتاد ساز رشد و پرورش می یابند، بروز رفتارهای معتادگونه برای آنها عادی شده و در نتیجه آن ترس از تجربه مصرف مواد مخدر در آنها کاهش می یابد. اما گاهی اوقات نیز مصرف مواد والدین میتواند تاثیر منفی بر گرایش فرزندان نسبت به اعتیاد و مصرف مواد مخدر داشته باشد و آنها را برای همیشه از مصرف مواد بیزار سازد.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
نود روز نود جلسه

کتاب بسیار مفید برای افراددر حال بهبودی و تازه وارادان است این کتاب توسط مل بی نوشته شده و در سال 1392 گروه آموزشی پژوهشی ققنوس آن را ترجمه و بازنویسی و تصحیح و بومی سازی 90 جلسه کوتاه و در پایان هر جلسه، دعایی برگرفته از کتاب سخن عشق نوشته مجتبی دشتی اضافه گردیده لازم به ذکر است مدیر گروه آموزشی پژوهشی ققنوس آقای مجتبی دشتی بود که تنی چند از دانشجویان و همکاران داخل و خارج ازکشور را به همکاری دعوت کرده بود که بیش از 60 عنوان کتاب راترجمه نمودند که تعدادی از آنها مجوز چاپ گرفت
در زیر لینک کتاب نودروز نود جلسه را ملاحظه فرمایید این کتاب را دانلود فرمایید .
https://cdn.imgurl.ir/uploads/s6497___.pdf
برچسبها: مجتبی دشتی , مل بی , نودروزنودجلسه
در این مقاله می خوانید:
ترس کودکان چگونه برخورد کنیم؟

والدین به فرزندان خود میآموزند که در برابر برخی خطرات مانند آتشسوزی یا عبور از خیابان بترسند و محتاط باشند. داشتن کمی اضطراب، کودکان را از خطرات بالقوه دور نگه میدارد. اما گاهیاوقات کودکان از هر موقعیت یا برخی اجسام که خطرناک و تهدیدکننده نیستند، میترسند. با این ترسهای کودکان چه باید کرد؟
بعضی از کودکان ترسوتر از کودکان دیگر هستند که برخی از دلایل زیر علت آن است:
* آسیبپذیری ژنتیکی
برخی از کودکان بهطور ذاتی و ژنتیکی خلق و خویی حساس و احساسیتر از دیگر کودکان دارند و به همین دلیل ترسوتر میشوند.
* اضطراب والدین
اگر پدر و مادر یا هر دو والدین مضطرب باشند، کودک با مشاهده رفتار آنها، این ویژگی را میآموزد.
* والدین بیش از حد مراقب
والدین بیش از حد مراقب ( که به والدین هلیکوپتری هم معروفاند)، کودک را به خود وابسته میکنند. کودکان وابسته وقتی دور از والدین هستند احساس ناتوانی میکنند و به همین دلیل به اختلال اضطراب عمومی (فراگیر) مبتلا میشوند. در این نوع اختلال، کودک بیش از اندازه و غیرمنطقی مضطرب است.
* حوادث اضطرابآور
جدایی والدین یا بیماریهای سخت کودک یا یکی از اعضای خانواده، کودک را به اضطرابهای مزمن مبتلا میکند.
ترس رایج نوزادان
وقتی نوزادان به ۶ تا ۷ ماهگی میرسند، ارتباطی قوی با والدین یا مراقبان خود برقرار کردهاند. جدایی از این افراد که برای آنها «خاص» هستند، حتی برای مدتی بسیار کوتاه، آنها را بهشدت مضطرب میکند تا جاییکه بیوقفه گریه میکنند. گاهیاوقات ترس از این جدایی باعث میشود، تا اندازهای از غریبهها هم بترسند.

نوزادان بهمرور زمان و با بزرگتر شدن از این مرحله عبور می کنند. اما برای اینکه این اضطراب جدایی و ترس از غریبههای نوزادان خود را مهار کنید، چند روش زیر پیشنهاد میشود:
* در خانه هر وقت از اتاقی به اتاق دیگر میروید و نوزادتان ناراحت میشود، در صورت امکان او را با خود ببرید یا هر وقت جلوی چشم او نبودید، با صدای بلند با او حرف بزنید تا صدایتان را بشنود.
* وقتی از اتاق بیرون میروید، به او بگویید برمیگردید و هر وقت به اتاق برگشتید، با صدای بلند برگشتتان به اتاق را اعلام کنید. با این کار او به شما اعتماد میکند.
* اجازه دهید کودکتان با افراد جدید آشنا شود. البته در این زمان، کودکتان باید در آغوش خودتان باشد. بدینترتیب کودک متوجه میشود که آن فرد جدید خطری ندارد.
* هر زمان که کودکتان مضطرب میشود، با کلامی آرام و مطمئن با او صحبت کنید.
* اگر نوزاد را که در حال گریه است، همانطور رها کنید، اضطراب او شدید میشود. بنابراین به گریههای کودک اهمیت بدهید.
ترسهای رایج کودکان نوپا
کودکان وقتی به ۲ تا ۳ سالگی خود میرسند، بهمرور یاد میگیرند چگونه از پس احساساتی چون خشم برآیند. اما بزرگترین ترسشان این است که گرفتار همین احساسات قوی خود شوند. این کودکان معمولا درک کمی از اندازه خطر دارند و گرفتار ترسهای غیرمنطقی میشوند. مثلا، ممکن است از افتادن به درون چاه دستشویی بترسند.
برای کمک به کودکان در این سن میتوانید کارهای زیر را انجام دهید:
* کودکتان را تشویق کنید از ترسها و اضطرابهایش صحبت کند.
* وقتی کودک ترسی غیرمنطقی دارد، به احساس او احترام بگذارید. زیرا کودکان در این سن، درک صحیحی از اندازه واقعی خطر ندارند.
* کودکتان را مجبور نکنید با ترسهایش روبهرو شود و با آنها مقابله کند، زیرا این کار شرایط را بدتر میکند. این برخورد با ترسها باید بهآهستگی صورت گیرد.
ترسهای رایج کودکان دبستانی
هرچه کودکان، دنیای اطراف خود را بیشتر میشناسند، ترسهای آنها هم بزرگتر میشود. برخی از ترسها واقعی و برخی دیگر ناشی از تصوراتشان است. از ترسهای رایج این کودکان باید به ترس از تاریکی، دزد، جنگ، مرگ، جدایی یا طلاق والدینشان اشاره کرد. روح و هیولا هم از ترسهای ناشی از تصوراتشان است.
برای مهار ترس کودکی که در این سن قرار دارد، کارهای زیر توصیه میشود:
* به کودکتان نشان دهید که شما ترسهای او را جدی میگیرید.
* به سوالهای او درباره مرگ یا جنگ، جوابهای درست بدهید و به او بفهمانید که به تمام سوالهایشان پاسخ خواهید داد.
* کودکتان را تشویق کنید تا با ترسهایشان روبهرو شود. البته فراموش نکنید که آنها را مجبور به این کار نکنید. این تقابل با ترسها باید آهسته و قدم به قدم انجام شود.
* به کودکتان اجازه دهید کنترل برخی چیزها را در دست داشته باشد. مثلا، اگر از ورود دزدها به خانه میترسد، از او بخواهید خودش پنجره یا در اتاقش را شب هنگام ببندد و در صورت لزوم قفل کند.
* نوشتن خاطرات روزانه، به کودکان در داشتن حس ثبات و امنیت کمک میکند و موجب کاهش اضطراب فراگیر آنها میشود.
چگونه از کودکانمان در برابر اخبار بد مراقبت کنیم؟
ترس از تاریکی
بسیاری از کودکان از تاریکی میترسند. از آنجاییکه ما انسانها در تاریکی نمیتوانیم اطراف را بهراحتی ببینیم، بسیار آسیبپذیر به نظر میرسیم و ممکن است دچار ترس و وحشت شویم و این موضوع هم در کودکان صدق می کند. همچنین وقتی کودکان به رختخواب میروند، موضوعات بسیار کمی برای فکر کردن دارند و به جای افکار واقعی، شروع به خیالپردازی میکنند و چون قدرت تخیل کودکان بسیار قوی است، بیشتر مواقع بین واقعیت و تصوراتشان نمیتوانند تمایزی قایل شوند. به همین دلیل وجود هیولاها را باور کرده و به محض تاریک شدن اتاق، وحشت میکنند.
کمک به کودکی که از تاریکی میترسد
با روشهای زیر میتوانید ترس از تاریکی کودکتان را درمان کنید:
* از او بپرسید که دقیقا از چی میترسد.
* به او نشان دهید که احساس او را درک میکنید. البته مراقب باشید شریک ترسهایش نشوید.
* به او اطمینان دهید که هیچ چیز تهدیدکنندهای وجود ندارد و اینکه هیولاها واقعی نیستند. در ضمن این کار را با بررسی کردن اتاق او مثلا، داخل کمدها یا زیر تخت انجام ندهید. زیرا با این کار کودک تصور میکند شما هم به وجود هیولاها باور دارید.
* اگر کودکتان از تاریکی به دلیل احتمال وجود دزدها میترسد، به او تمام قفلهایی که درهای خانهتان را قفل میکنند نشان دهید تا خیال او از بابت بسته بودن کامل درها راحت شود.
* از کودک بپرسید، چه کارهای دیگری میتوان انجام داد تا از ترسهایش کم شود. شاید بهتر باشد موقع خواب یکی از اسباببازیهایش را بغل کند.
* گاهیاوقات نگرانیهای دیگر مانند ترس از جدایی یا مرگ والدین، ترس از تاریکی کودکان را شدت میبخشد. بنابراین با کودکتان درباره این مسائل صادقانه صحبت کنید.

کمک گرفتن از متخصصان روانشناختی کودکان
اگر ترسهای کودکتان در زندگی روزمره و بازیهای او تداخل ایجاد میکند، حتما باکمک متخصصان روانشناختی کودکان، مشکل او را حل کنید تا بهتر بتوانند اضطراب و نگرانیهایشان را مدیریت کنند.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
در این مقاله می خوانید
انواع تیپهای خانوادگی در زمینه ترک اعتیاد

خانوادهها را از حیث کیفیت روابط درونی و میزان استحکام آنها، میتوان به چهار نوع تقسیم نمود که هر یک از ویژگیها، کارکردها و تأثیرات خاص خود را داراست و عبارتند از:
خانواده متلاشی
خانواده متزلزل
خانواده متعادل
خانواده متعالی
خانواده متلاشی
تعریف این نوع خانواده عبارت است از شکستن واحد خانوادگی یا تجزیه برخی از نقشهای اجتماعی به علت آن که یک یا چند تن از عهده انجام تکالیف ناشی از نقش خود آن طور که باید و شاید بر نیامدهاند.
برخی از صفات موجود در این تیپ خانوادهها عبارتند از :
عدم ثبات : مثلا پدر وظایف خود را انجام نمیدهد و این وظایف توسط جامعه یا مادر انجام میگیرد.
جدایی، طلاق و ترک : در اینجا یکی از همسران تصمیم به جدایی میگیرد و بدین ترتیب از اجرای تکالیف ناشی از نقش خود باز میایستد.
خانواده درون تهی : اعضای آن به زندگی با یکدیگر ادامه میدهند ولی روابط و کنش متقابل با یکدیگر ندارند و از حمایت احساسی یکدیگر محرومند.
غیبت غیر ارادی یکی از دو همسر خانواده : خانواده به دلیل مرگ زن یا شوهر یا زندانی بودن آنها جنگ یا فاجعهای دیگر تجزیه میشوند.
عدم موفقیت غیر ارادی در اجرای نقشهای اساسی : در اینجا علت فاجعه خانوادگی ممکن است انواع امراض روانی ، احساسی یا بدنی باشد.
خانواده متزلزل
این خانوادهها معمولا با عناوینی همچون دشوار، نابسامان و نامتعادل نیز شناخته میشوند.
ویژگیهای خانواده متزلزل عبارتند از:
خانواده از هدف اصلی زندگی بازمانده و آرمانش را از دست داده.
جایگاه و منزلت اعضا مشخص نبوده یا حفظ نگردیده است.
فردای روشن و امید به زندگی وجود ندارد.
مدیریت در این خانواده تجزیه شده و تصمیم گیری در آن به غایت دشوار است.
جذابیت زندگی به میزان قابل ملاحظهای کاهش یافته و انگیزه چندانی برای پایبندی اعضای آن به میثاق زندگی وجود ندارد.
مسئولیت پذیری از توزیع عادلانه برخوردار نیست و در قبال ایفای وظایف، برخورد مشوقانه صورت نمی گیرد.
مشکلات و مسائل جزئی به سادگی به بحران یا تشنج تبدیل میشود.
انتقالهای اعضا از یکدیگر به شکلی مستقیم، مستمر و غیرمنصفانه صورت میگیرد. لازم به ذکر است که در تیپ خانواده متزلزل، ساخت خانواده قابل ترمیم بود و با بهره گیری از شیوههای درمانی به ویژه خانواده درمانی، توانایی افراد برای غلبه بر مشکلات افزایش می یابد و به تدریج به الگوی خانواده متعادل نزدیک میشود.

خانواده متعادل
با اصطلاحاتی نظیر خانواده بهنجار، متوازن و موفق نیز یاد میشود. ویژگیهای این نوع خانواده عبارتند از:
هر فرد در موقعیت واقعی خویش قرار گرفته و از جانب دیگران نیز مورد حمایت و تایید واقع میگردد. عواطف ،مسئولیتها و امتیازات به طور عادلانه میان افراد توزیع میشود.
امنیت و جذابیت برای افراد کافی است و چیزی بر دلبستگی به خانواده ترجیح داده نمیشود.
مدیریت متکی بر روابط انسانی و برخوردار از مشورت و هماهنگی با افراد اعمال می شود.
رویکرد مثبت به انسان، زندگی، نقشها و آینده وجود دارد.
انتقادها به شیوهای غیرمستقیم، موردی، فردی و منصفانه انجام میگیرد.
مشکلات از افراد تفکیک شده و به جای حمله به فرد تلاش برای بازشناسی مسئله و حل آن انجام میگیرد.
تبادلات عاطفی به شیوههای قلبی، کلامی و عملی انجام میگیرد.
خانواده متعالی
این نوع با عنوان متکامل، بالنده و خودشکوفا نیز شناخته میشود. این الگوعالیترین الگوی زندگی در میان سایر الگوها به شمار میرود. ویژگیهای این نوع خانواده عبارتند از:
نه تنها مشکلات مورد بررسی قرار میگیرد و تلاش برای حل آنها میشود بلکه ظرفیتها و استعدادهای افراد تا مرز خودشکوفایی مورد استفاده قرار میگیرد.
توجه افراد غالبا معطوف به آینده است آنان به هدفی نیاز دارند که توجهشان را به آینده معطوف سازد.
افراد از هویتی پرمعنا و منسجم برخوردار هستند.
افراد نه تنها به رشد و پیشرفت خویش، بلکه به اعتلای جمعی اعضای خانواده میاندیشند و برای تحقق آن طرح واندیشه جدیدی ارائه میدهند.
کار و مسئولیت به زندگی معنا و دوام میبخشد. به گفته آلپورت بدون داشتن کاری مهم و ارزشمند، تعهد و مهارت کافی برای انجام آن و نیز امکان رسیدن به بلوغ و سلامت روانی میسر نیست.
تعقیب هدف هرگز پایان نمیپذیرد. اگر هدفی را باید کنار گذاشت، باید بی درنگ انگیزه نوین آفرید. تفسیر و تعبیر وقایع و رویدادهای زندگی خوشبینانه است. هر شکست یک تجربه و فرصتی برای ارزیابی موقعیت در نیل به پیروزی تلقی میشود. (محمودیان و همکاران)

حالا که با تعریف خانواده و انواع تیپهای خانوادگی آشنا شدید میتوانید تیپ خانوادگی خود را شناسایی کنید و سپس در جهت تیپ خانوادگی دلخواه خود حرکت کنید. اما پیش از آن که درباره گامها و روشهایی بحث کنیم که باید استفاده کنید تا به تیپ خانوادگی مورد نظر خود برسید، لازم است در مورد سیستم خانوادگی توضیحاتی بدهیم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
مهمترین آسیبهای اجتماعی

- آسیبهای اجتماعی دانش آموزان
- آسیب اجتماعی فضای مجازی
- آسیب اجتماعی (بزهکاری)
- آسیب اجتماعی اعتیاد
- آسیب اجتماعی طلاق
- آسیب اجتماعی بیکاری
- آسیب اجتماعی خودکشی
- آسیب اجتماعی نوجوانان
عوامل مؤثر در ایجاد آسیبهای اجتماعی
۱-نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی
۲-رفاه اقتصادی خانواده
۳-فقر مادی خانواده
۴-بیکاری
۵-رشد صنعت و پیشرفت تکنولوژی
اگر در جامعهای رشد صنعت بهسرعت افزایش یابد و درآمد ناشی از آن صنعت بهطور عادلانه توزیع نگردد، امکان وقوع سه اتفاق وجود دارد:
اولاً کارکنان برای اداره زندگی خود مجبور میشوند ساعات بیشتری را به کار مشغول شوند و این بهنوبه خود موجب خستگی جسمی و روحی در افراد میشود.
اگر در آن جامعه برای تفریح و گذراندن اوقات بیکاری مردم از طرف دولت برای استفاده از اوقات فراغت، برنامهریزیهای اجتماعی نشده باشد، زمینه مساعدی برای گرایش به انحرافات اجتماعی فراهم میشود.

ثانیاً مشکل ترافیک در شهرهای بزرگ منجر به خستگی ناشی از کار در افراد شده درنتیجه والدین قدرت تربیت و سرپرستی فرزندانشان را نخواهند داشت و بیتوجهی نسبت به پرورش کودکان و نوجوانان به گرایش آنان به سمت انحرافات اجتماعی از قبیل اعتیاد، سرقت و… کمک خواهد کرد.
ثالثاً رشد شهرها باعث افزایش فاصله و شکاف طبقاتی شده و این خودبهخود باعث میشود برقراری ارتباط با دوستان و خویشاوندان کمتر شده و زمینه برای ایجاد انحرافات اجتماعی فراهم شود.
۶-ستیزه والدین
۷-شیوههای تربیتی والدین
۸-عدم آگاهی و بینش صحیح والدین
آسیبهای اجتماعی فضای مجازی عبارت است
- از دست دادن هویت اسلامی ایرانی
- قبح شکنی نسبت به ناهنجاریهای دینی و اجتماعی
- عدم مسئولیتپذیری
- اشاعه سستی و تنبلی
- تبدیلشدن سرگرمی به هدف
- ناتوانی در مدیریت زمان
- تمایل به گوشهنشینی و انزوا
- افزایش روحیه پرخاشگری و خشونت
- تزلزل اعتمادبهنفس
- توسعه وسواسهای فکری و عملی

آسیب اجتماعی بزهکاری
از عوامل روانی-عاطفی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
محیط اجتماعی نادرست
محیط خانوادگی مختل شده
عوامل اجتماعی-محیطی نیز شامل موارد زیر است:
تفاوت طبقاتی و شکاف اقتصادی
زاغهنشینی شهرهای بزرگ
معاشرت با افراد ناصالح
آسیبهای دوران کودکی
ناکامیهای متعدد
احساس نارضایتی
علل افزایش طلاق را میتوان به شرح زیر است:
- مشکلات اقتصادی
- عدم توافق اخلاقی
- ناکارآمدی و نارضایتیهای جنسی
- عدم علاقه و کراهت طرفین از یکدیگر درنتیجه ازدواجهای تحمیلی
- دخالت دیگران بهویژه خانوادهها
- عدم پایبندی به مذهب و ارزشهای اخلاقی و اجتماعی
- اعتیاد
- تنوعطلبی
- انتخاب نادرست اولیه
- پایین بودن سن ازدواج
- ناآگاهی
- تفاوت فرهنگی
- بیکاری و مشکلات اقتصادی
- مشکلات مربوط به مسکن و محل سکونت
علل خودکشی
بر اساس مجموع تحقیقات که تاکنون انجامشده، علل و انگیزههای خودکشی در ایران را میتوان چنین برشمرد:
مشکلات زناشویی و نامناسب بودن شرایط زندگی خانوادگی
عدم موفقیت در عشق و علاقه
اختلالات روانی و شخصیتی
فقر و بیکاری
اعتیاد
تورم و شرایط نامساعد اقتصادی
گذار جامعه از حالت سنتی به صنعتی
حس پوچی و بیهویتی در جوانان
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
اعتیاد رفتار مشغولیت ذهنی

مشغولیت ذهنی
اعتياد، ذهن و فكر انسان را به خود مشغول مي كند. حتي زماني كه فرد معتاد در حال مصرف مواد نيست يا كاري را كه اعتياد رفتاري محسوب مي شود انجام نمي دهد بازهم به اعتياد فكر مي كند و براي مصرف بعدي يا رفتار اعتيادي بعدي نقشه مي كشد. آن ها عاشق آرامشي هستند كه از مصرف مواد يا انجام رفتاری كه حالت اعتياد پيدا كرده است، به دست مي آورند. اين احتمال وجود دارد كه آن ها براي خودداري از مصرف يا انجام كار اعتيادي تلاش كنند و قسم بخورند كه ديگر اين كار را تكرار نخواهند كرد اما لذت مصرف و اعتياد رفتاري به اندازه اي كه فرد معتاد بدون توجه به بهاي سنگيني كه بابت اعتياد خود مي دهد و زندگي خود و ديگران را به آشوب مي كشد بازهم به سراغ مواد مي رود و كار اعتيادي را تكرار مي كند. آن ها به ماده اندروپين كه مغز در موقع مصرف مواد يا رفتار اعتيادي انجام مي دهد اعتياد پيدا كرده اند و در آن موقع كه مشغول اين كار هستند به خطرات و مشكلاتي كه اعتياد برايشان ايجاد مي كند فكر نمي كنند. به زبان ساده و در يك كلام احساس نشئگي و سرخوشي به اندازه زياد است كه فرد معتاد نمي تواند از آن دست بردارد.
اعتيادهاي رفتاري، به تدريج همه زندگي فرد معتاد به اين گونه رفتارها را تحت تاثير قرار مي دهد و انجام كاري كه به آن اعتياد پيدا كرده است در اولويت قرار مي گيرد. براي مثال فردي كه به قمار معتاد است فراموش مي كند كه بايد در جلسه اولياء و مربيان فرزندش در مدرسه شركت كند چون بيشتر وقت خود را در قمار خانه مي گذراند. كسي به به پرخوري اعتياد پيدا كرده است به حدي فكر و دهنش مشغول خوردن يا نخوردن مي شود كه فراموش مي كند بايد به جلسه اي كه در مدرسه براي والدين دانش آموزان تشكيل شده است و او قبل از اينكه به اعتياد رفتاري مبتلا شود هميشه در اين جلسات حاضر مي شد، حضور پيدا كند. فردي كه به اينترنت اعتياد پيدا كرده است ساعت ها پاي كامپيوتر مي نشيند و به صفحه نمايش خيره مي شود و آن چنان محو تماشاي دنياي مجازي مي شود كه دنياي واقعي را فراموش مي كند. در دنياي دهني فرد معتاد هيچ چيز ديگري به غير از مصرف مواد يا انجام كاري كه فرد به آن اعتياد پيدا كرده است وجود ندارد و همه وقت و انرژي فرد معتاد به فكر كردن يا انجام كاري كه به آن اعتياد دارد يا مصرف مواد صرف مي شود.

۳- وسواس فكری
وقتي كه يك فعاليت و رفتار به وسواس فكري تبديل مي شود، آن وقت است كه مي توان گفت اعتياد در وجود فرد ريشه دوانيده است. وسواس فكري يعيني اينكه يك كار يا فعاليت همه ذهن انسان را به خود مشغول كند و اجازه ندهد كه فرد به چيز ديگري فكر كند. وسواس فكري در واقع مرحله و حالت شديد تر مشغوليت ذهني است و معمولاً هم يك مساله يا احساس غير منطقي است كه ذهن فرد را درگير خود مي سازد.
با ايجاد وسواس فكری، فردي كه به اين بيماري مبتلا شده است ديگر نمي تواند واقعيت هاي زندگي و جهان را به خوبي درك كند و تفاوت قايل شدن بين توهم و واقعيت برايش مشكل مي شود. كساني كه در اطراف فرد معتاد زندگي مي كنند به روشني متوجه مي شوند كه رفتارهاي وي حالت غير عادي و غير منطقي پيدا كرده است. اما خود فرد معتاد كه غرق در وسواس فكری و توهم آن چنان گرفتار اعتياد است كه متوجه بيماري و ناسالم بودن عقلي خود نمي شود. فردی كه به قمار معتاد است تصور مي كند تصميم درستي گرفته است و مي خواهد پول هايي را كه باخته است با بردن در قمار به دست آورد اما بiوقفه به باختن ادامه مي دهد تا اينكه شغل خود را از دست مي دهد و اعضاي خانواده و دوستان و آشنايان خود را نيز از خود دور مي كند. همين كه فرد دچار وسواس فكري شد فرد معتاد انواع توجيه ها را برای انكار بيماري و اعتياد رفتاري خود مي تراشد. فرد معتاد براي توجيه مشكل خود سعي مي كند تا براي اعتياد خود دليل منطقي بياورد، آن را كوچك جلوه دهد تا به هر وسيله اي كه شده است به اعتياد خود ادامه دهد. هر چه شدت اعتياد بيشتر مي شود ميزان انكار اعتياد نيز افزايش پيدا مي كند. در اصل، فرد معتاد در چنين مرحله اي به هيچ وجه نمي خواهد تا واقعيت شرايطي را كه در آن قرار گرفته است بپذيرد چون اگر قبول كند كه معتاد و بيمار است در آنصورت بايد با بيماري خود مقابله و آن را درمان كند. تا زمانيكه فرد معتاد به شدت از مصرف مواد يا اعتياد رفتاري خود صدمه نديده است به انكار بيماري خود ادامه مي دهد و زماني به بيماري خود اعتراف مي كند كه تقريبا كار از كار گذشته است و چون اعتراف به اعتياد براي فرد معتاد بسيار تلخ و ناخوشايند است، به ندرت فرد معتادي پيدا مي شود كه به اعتياد خود و مشكلات ناشي از آن اعتراف كند.

عواقب منفی
عواقب اعتيادهای رفتاریبسيار زياد و بسيار جدی و خطرناك هستند. با توجه به اينكه بيماري اعتياد حالت پيش رونده و روز به روز شديد تر شدن دارد در نتيجه عواقب و پي آمدهاي آن نيز با گذشت زمان شديد تر و جدي تر مي شوند. اما با توجه به توهمي كه فرد معتاد به آن دچار است و نمي تواند واقعيت هاي جهان و زندگي خود را درك كند و با آنكه مي بيند اعتياد چه آسيب هاي جسمي و روحي و رواني به وي وارد كرده و چه مشكلاتي براي خود و اطرافيانش به بار آورده است، همچنان به مصرف مواد يا اعتياد رفتاري خود ادامه مي دهد.
به هر نوع اعتيادي، بيماري خانوادگي گفته مي شود چون فرد معتاد علاوه بر اينكه زندگي خود را مختل و به تباهي مي كشاند براي اطرافيانش و به ويژه خانواده خود نيز مشكلات فراوان و پايان ناپذيري ايجاد مي كند. از آنجاكه فرد معتاد فقط به خود و اعتياد خود فكر مي كند چه زن و فرزند و چه پدر مادر يا ديگر بستگان و دوستان و آشنايان نبايد انتظار داشته باشند كه فرد معتاد به خواست ها و نياز هاي آن ها توجهي نشان دهد. همسر فرد معتاد به قمار احتمالاً ناچار خواهد شد براي تامين زندگي خود و فرزندانش كار دومي براي خود پيدا كند چون شوهر قماربازش هر آنچه را كه به دست مي آورد در قمار مي بازد و هيچ نوع كمكي براي تامين زندگي خانواده خود نمي كند. همسر فردي كه به قمار اعتياد دارد احتمالاً مجبور خواهد شد براي جلوگيري از به زندان افتادن يا ديگر مشكلاتي كه ممكن است همسرش به علت بدهي هايي كه به بار آورده است، بدهي هاي او را نيز پرداخت كند. همسر فردي كه به اعتياد جنسي مبتلا مي باشد با خطر آلوده شدن به انواع بيماري هاي عفوني قرار دارد چون شوهر بي بندوبارش در روابط جنسي احتياط لازم را از خود نشان نمي دهد. همسر فردي كه به كار معتاد است در واقع ناچار است همه مسايل زندگي روز مره را خود به دوش بكشد و غم تنهايي و دور بودن از شوهرش را تحمل كند. فردي كه معتاد است به هيچ يك از ديگر نيازهاي شخص خود نياز توجه نشان نمي دهد تا چه رسد به خواست ها و نيازهاي اطرافيان و دوستان و اعضاي خانواده. فرد معتاد فقط براي خودش زندگي مي كند و زندگي ديگران برايش چندان اهميتي ندارد. اعضاي خانواده فرد معتاد به انواع بيماري هاي روحي و رواني از جمله نگراني و افسردگي مزمن دچار مي شوند. زندگي كردن با فردي كه زندگي اش آشفته و نابسامان و غير قابل كنترل است باعث مي شود تا زندگي اطرافيان فرد معتاد نيز تحت تاثير قرار گيرد و با آشفتگي و مشكلات فراوان همراه شود.
ناتواني و زندگی غیر قابل اداره

نداشتن اراده و ناتواني در اداره و سامان دادن زندگي از جمله عوارض و عواقب مهم اعتياد است. فرد معتاد با رفتار غير مسئولانه و ويرانگر خود در واقع زندگي خود را زير و رو مي كند. وي به علت وسواس فكري كه دچار آن شده است نمي تواند از عهده مسايل و مشكلات روز مره زندگي برآيد. زندگي او از هم گسيخته مي شود و او نمي تواند به آن سرو سامان دهد. كار كردن، پايبند بودن به روابط و ارتباط با ديگران و انجام وظايفي كه بر عهده والدين است به حدي براي وي دشوار محسوب مي شود كه نمي تواند از عهده آن ها برآيد. در برخی از مواقع فرد معتاد پس از تلاش فراوان برای مدتی کوتاه دست از مصرف مواد یا اعتیاد رفتاری برمی دارد اما پس از چندی طاقت خود را از دست می دهد و دوباره به سوی اعتیاد کشانده می شود چون فرد معتاد به تنهایی و با تکیه به اراده شخصی خود نمی تواند از شر بیماری اعتیاد خلاص شود و بهبود پیدا کند. ممکن است که وی از صمیم قلب به خانواده خود قول بدهد که اعتیادش را ترک کند و واقعاً هم برای این کار تلاش کند اما نمی تواند به وعده خود عمل کند چون وی در برابر اعتیاد ضعیف و ناتوان است و تاب مقاومت ندارد.
این مرحله ممکن است سال ها طول بکشد و فرد معتاد را به در مسیری قرار دهد که در بیشتر مواقع به تاریکی و تباهی ختم می شود. فرد معتاد چاره ای جز حرکت در این مسیر تا رسیدن به مرحله ای که ماهیت و ابعاد خطرناک بیماری خود را درک کند و چشمش به روی واقعیات زندگی باز شود، ندارد. فقط با رسیدن به مرحله ناامیدی مطلق و آشفتگی کامل زندگی و حالت جنون است که فرد معتاد سر انجام تصمیم می گیرد کاری را که برای بهبودی بیماریش لازم است، انجام دهد. این تجربه ای است که از زندگی دهها هزار معتاد به دست آمده است. همانطور که معتادان بهبود یافته می توانند شهادت دهند مساله اعتیاد و خلاص شدن از شر آن به مساله ضعف یا نداشتن اراده یا شخصیت فرد معتاد نیست. نباید فراموش کرد که اعتیاد نوعی بیماری است و فرد معتاد باید بپذیرد که بیمار است و برای بهبودی به کمک دیگران نیاز دارد. اعتراف به بیماری و به اين نتيجه رسيدن كه به تنهايي و تكيه به اراده شخصي نمي توان از بيماري اعتياد بهبود يافت و بايد از ديگران كمك خواست در واقع اولین قدم در راه بهبودی فرد معتاد، از بیماری اعتیاد است.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
در این مقاله در خصوص اعتیاد رفتاری....
مقدمه اعتیادهای رفتاری

این بخش از کتابچه، اطلاعاتی کلی و اجمالی در باره اعتیادهای رفتاری در اختیار خواننده قرار می دهد. در این قسمت، روند کلی و عوارض رایجی که در انواع اعتیادها مشاهده می شوند، تشریح شده اند. علاوه بر این، اطلاعات دیگری نیز درباره برنامه های۱۲ قدم انجمن هاي گمنام که ثابت شده است موثرترین روش برای بهبودی از هر گونه اعتیادهای رفتاری است، در این قسمت ارایه شده است.
بخش مربوط به معرفی اعتیادهای رفتاری به قسمت های زیر تقسیم شده است:
۲- اعتیاد رفتاری چیست
اعتیادهای رفتاری همانند اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد واقعی محسوب می شوند و زندگی افراد مبتلا را تباه می کنند. این گونه اعتیادها بر اثر وسواس و رفتارهای اجباری و مشغول شدن ذهن با مسایلی همچون قمار، عشق و علاقه، روابط جنسی یا پر خوری به وجود می آیند. اعتیادهای رفتاری نیز همانند اعتیاد به مواد مخدر، بیماری خانوادگی محسوب می شود چون زندگي بستگان و اطرافیان فرد مبتلا را نيز تحت تاثير قرار داده و به آشوب مي كشد. در این بخش از کتابچه، اطلاعات کلی و اجمالی در باره انواع اعتیادهای رفتاری که دانشمندان آن را نیز همانند اعتیاد به مواد مصرفي ، بسیار متداول و ویرانگر می دانند، ارایه شده است.
اعتیاد رفتاری چیست
• اعتیاد رفتاری به رفتاری اجباری وسواس مانند گفته می شود که فرد مبتلا نمی تواند آن را کنترل کند و با وجود آسیب های که به خود وی و دیگران می رساند نمی تواند فقط با اراده خود از آن دست بردارد. این گونه رفتارهای اعتیادی عبارتند از قمار، روابط جنسی ، اعتیاد به غذا یا پرخوری، اعتیاد به کار و اینترنت. اصطلاح رفتارهای اعتیادی را می توان درباره انواع رفتاری ها مزمن و وسواس گونه که باعث می شود فرد مبتلا دچار اضطراب و تشویش شود اما با مصرف مواد شميايي مخدر همراه نیست، به کار برد.
• درك و پي بردن به ماهيت رفتارهای اعتيادی كار چندان ساده اي نيست. تشخيص اعتياد به مواد مخدر به علت اينكه فرد معتاد مواد عملاً مصرف مي كند و عوارض و نشانه هاي اعتياد به مواد نيز كاملا مشخص هستند به سادگي امكان پذير است. براي مثال وقتي فردي به كوكائين اعتياد داشته باشد، مردم به راحتي مي توانند معتاد بودن اين فرد را تشخيص دهند. شخص معتاد به مواد مخدر با آنكه مي داند مصرف اين ماده مخدر پي آمدهاي بسيار مخرب و زيان آوري براي خود او و ديگران دارد اما نمي تواند مصرف آن را فقط با تكيه به اراده خود قطع کند یا مصرف مواد را كنترل كند. مصرف كنندگان مواد مخدر معتاد هستند و از ظاهر و رفتار آن ها به خوبي مي توان معتاد بودن آن ها را تشخيص داد. بر خلاف رفتارهای اعتيادی كه تحقيق و پژوهش چنداني درباره آن صورت نگرفته است درباره اعتياد به مواد مخدر تحقيقات بسيار گسترده و فراواني انجام شده است و نتيجه همه تحقيقات نشان مي دهد كه اعتياد به مواد مخدر در واقع يك نوع بيماري است كه بر اثر آسيب ديدن مغز ايجاد مي شود. مصرف مواد شيمايي مخدر باعث مي شود كه سيستم ارتباطي مغز فرد معتاد به تدريج از حال عادي و طبيعي خارج شود. خلاصه اينكه اعتياد به مواد مخدر اعلائم و نشانه هاي بسيار مشخصي دارد و به راحتي مي توان معتاد بودن يك فرد به مواد مخدر را تشخيص داد.

• بر خلاف اعتياد به مواد مخدر، رفتارهای اعتیادي در بيشتر مواقع ناديده گرفته شده و چندان جدي گرفته نمي شوند چون اين نوع اعتياد با مصرف مواد شيمايي همراه نمي باشد. از جمله عوامل و مسايل ديگري كه باعث مي شود تشخيص رفتارهای اعتیادی دشوار شود اين است که رفتارهايي كه حالت اعتياد پيدا كرده اند در واقع جزيي از رفتارهاي روز مره انسان ها هستند و رفتارهاي عجيب و غريبي نيستند كه بتوان غير عادي بودن آن ها را به راحتي تشخيص داد. كارها و رفتارهايی همچون خوردن و نوشيدن، كار كردن و لذب بردن از رابطه جنسي در واقع بخشي از زندگي هر انساني را تشكيل مي دهند. به همين علت است كه به اعتياد رفتاري ” اعتياد فرايند” نيز گفته مي شود. برخلاف مصرف مواد مخدر كه كاري غير طبيعي و غير عادي براي يك انسان سالم محسوب مي شود، رفتارهاي اعتيادي بخشي از فرايند زندگي انسان محسوب مي شوند. فقط زماني كه اين گونه رفتارها حالت وسواس و مخرب پيدا مي كنند به آن ها رفتاري اعتيادي گفته مي شود. متخصصان و مراكز علمي در غرب به تازگي به ماهيت رفتارهاي اعتيادي پي برده و به تشريح و معرفي آن پرداخته اند.
• الگوهاي رفتاري افرادي که به رفتارهاي اعتيادي مبتلا هستند و كساني که به مصرف مواد مخدر اعتياد دارند در بسياري از زمينه ها به يكديگر شباهت دارد. در واقع بسياري از كساني كه به مصرف مواد مخدر اعتياد دارند از رفتارهاي اعتيادي نيز رنج مي برند. همه معتادها براي اينكه در درون خود احساس بهتري داشته باشند به چيزهايي در خارج از وجود خود متوسل مي شوند. ( در جلسات انجمن هاي گمنام اين جمله اغلب تكرار مي شود كه “بهبودي مساله اي است كه بايد در درون انسان ايجاد شود”). معتادان، اعم از معتاد به مواد مخدر يا روابط جنسي تلاش مي كنند تا از احساس ناخوشايند و ناراحت كننده اي كه آن ها را عذاب مي دهد فرار كنند و سعي مي كنند تا احساس خوبي به دست آورند تا بتوانند با تشويش هايي كه با آن دست به گريبان هستند كنار بيايند يا از احساس درماندگی و عاجز بودن و اين گونه احساسات آزار دهنده خلاص شوند. براي مثال بسياري از كساني كه به مواد مخدر اعتياد پيدا كرده اند در ابتدا براي اينكه احساس آرامش كنند و مشكلات اجتناب ناپذير زندگي را تحمل كنند و با ناراحتی ها و تشويشي كه از آن رنج مي برند كنار بيايند به مصرف مواد مخدر روي آوردند. در واقع مواد مخدر آن كاري را براي افرادي كه به اعتياد روي آورده¬اند انجام مي داد كه خود آن ها فقط با تكيه به قدرت دروني خود قادر به انجام آن نبودند. برخي از افراد نيز براي فرار از مشكلات زندگي و تشويش ها و نگراني هاي خود و پيداكردن احساس بهتر و آرامش، به قمار روي مي آورند يا اينكه تمام طول روز را براي فرار و مقابله با مشكلات زندگي پشت كامپيوتر مي گذراند.
• افراد معتاد، معتاد بودن خود را به شدت انكار مي كنند چون متخصصان درمان اعتياد، انكار كردن را يكي از نشانه هاي اين بيماري محسوب مي كنند. اعتياد تنها بيماري است كه فرد بيمار، بيمار بودن خود را انكار مي كند بايد توجه داشت كه انكار اعتياد يكي از عمده ترين عوامل و موانع بهبودي از بيماري رفتارهاي اعتيادي نيز مي باشد. است. با توجه به اينكه رفتارهاي اعتيادي بخشي از رفتارهاي روز مره زندگي هستند در نتيجه كساني كه از اين نوع اعتياد رنج مي برند راحت تر مي توانند حالت اعتيادي رفتارهاي خود را انكار كنند چون آن رفتارها در واقع بخشي از رفتارها و اقداماتي هستند كه انسان¬ها هر روز آن ها انجام مي دهند و فرد معتاد نيز انكار مي كنند كه رفتار او از حالت عادي خارج شده و حالت غير طبيعي و ناسالم پيدا كرده است. بيشتر كساني كه به رفتارهاي اعتيادي مبتلا هستند مي گويند ما كه مواد مصرف نمي كنيم كه معتاد بشويم و با گفتن اين حرف مشكلي را كه از آن رنج مي برند يعني رفتارهاي اعتيادي خود را توجيه مي كنند. بيشتر معتادان به اعتيادهاي رفتاري به عواقب خطرناكي چون زندان و تيمارستان كه بسياري از معتادان به مواد مخدر با آن روبرو مي شوند، دچار نمي شوند و براي پيدا كردن مواد مخدر خود را به آب و آتش نمي زنند و به همين علت به راحتي ادعا كنند كه مشكل آن ها بسيار ناچيز است و مساله مهمي محسوب نمي شود. بسياري از معتادان به رفتارهاي اعتيادي پس از گذشت زمان طولاني از اعتيادشان، سرانجام از انكار دست بر مي دارند و رفتارهاي اعتيادي خود اعتراف مي كنند و پس از كنار گذاشتن انكار است كه مي توانند در راه بهبودي خود از رفتارهاي اعتيادي قدم بردارند.
• عواقب و پي آمده هاي رفتارهاي اعتياديه به همان اندازه اعتياد به مواد مخدر واقعي و شديد هستند. رفتارهاي اعتيادي نيز مي توانند همانند اعتياد به مواد مخدر زندگي انسان را تباه و عواقب بسيار مخرب و ويرانگري داشته باشد. در ميان عواقب و پي آمدهاي رفتارهاي اعتيادي مي توان به از دست دادن شغل، متلاشي شدن كانون خانواده، فلاكت و مشكلات مالي، بستري شدن در بيمارستان رواني و در نهايت خودكشي اشاره كرد.
• عوارض و نشانه هاي رفتارهاي اعتيادي شباهت بسياري به عوارض اعتياد به انواع مواد مخدر دارد. هم معتادان به مواد مخدر و هم رفتارهاي اعتيادي از وسواس فكري و جنون و نداشتن عقل سالم رنج مي برند. كساني كه رفتارهاي اعتيادي دارند نيز همانند ديگر معتادان نمي توانند تنها با اراده شخصي خود رفتار اعتيادي خود را ترك كنند. در واقع داشتن يا نداشتن اراده، نقش چنداني در اعتياد بازي نمي كنند. فردي كه از رفتارهاي اعتيادي رنج مي برد فقط با تكيه به اراده شخصي خود نمی تواند رفتار اعتيادي خود را اصلاح يا آن را به دست فراموشي بسپارد و به فرد بهتر و سالم تري تبديل شود. فرد مبتلا به رفتارهاي اعتيادي نيز همانند فرد معتاد به مواد مخدر از شرايط و وضعيتي رنج مي برد كه دامنه و شدت آن از قدرت اراده شخصي آن ها فراتر رفته و از كنترل آن ها خارج شده است. افراد مبتلا به رفتارهاي اعتيادي نيز همانند معتادان به مواد مخدر براي بهبودي از اين بيماري به درمان و روش مناسب براي رهايي از چنگ اعتياد نياز دارند.
• رفتارهاي اعتيادي نيز همانند اعتياد به مواد مخدر در اعماق روان فرد معتاد ريشه دارند. رفتارهاي اعتيادي در واقع عوارضي هستند كه نشان مي دهند فرد مبتلا به اين نوع اعتياد تلاش مي كند تا از احساسات ناخواسته و ناخوشايندي كه دچار آن است فرار كند يا در واقع وسيله¬اي هستند كه فرد مي خواهد با توسل به آن ها مي خواهد از مشكلات و گرفتاري هاي زندگي فرار كند و با آن ها كنار بيايد. براي مثال فردي كه دچار اعتياد به خوردن بيش از حد غذا يا همان پرخوري است شايد در كودكي به حال خود رها شده بوده يا از مهر و محبت والدين محروم بوده است. چنين كودكي، وقتي بزرگ مي شود براي رها شدن از عذاب هاي رواني دوران كودكي به پرخوري اعتياد پيدا كند چون مي خواهد كمبود محبت دوران كودكي را با پرخوري در دوران بزرگسالي جبران كند. در مورد فردي كه به رفتار جنسي اعتياد پيدا كرده است ممكن است و نه هميشه كه در دوران كودكي احتمالاً مورد آزار جنسي اطرافيان يا والدين قرار گرفته باشد و اكنون كه بزرگ شده است چنين فكر مي كند كه تنها راه جلب توجه و عشق ورزيدن همان رفتارهايي است كه سر خودش آمده است و به همين علت است كه در داشتن رابطه جنسي از خود بي بند و باري نشان مي دهد.
انواع رفتارهای اعتيادی

برخي از رفتارها كه مي توان آن ها را رفتارهای اعتيادی به حساب آورد به اين شرح مي باشند:
۱- هم وابستگي
۲- پرخوري
۳- قمار
۴- رابطه جنسي (سكس)
۵- عشق
۶- كار
۷- خريد كردن
۸- بدهكاري
۹- اينترنت
۱۰- بازي هاي كامپيوتري
شواهد علمی
• دانشمندان و رفتار شناسان بر اين باورند که هر موضوع يا مساله اي كه بتواند انسان را تحريك كند، مي تواند اعتيادآور باشد. در مواقعي كه رفتارهايی همچون قمار كردن يا بازي هاي كامپيوتري، چت كردن يا جستجو كردن در اينترنت از حالت عادت خارج شده و شكل واسوس اجباري پيدا مي كند، در آنصورت مي توان گفت كه آن رفتار از مرحله رفتار عادي و معمولي گذشته و شكل اعتيادي پيدا كرده است. اداره بهداشت و درمان آمريكا با تغيير تفكر پيشين خود كه فقط اعتياد به مواد شيمايي مخدر و مشروبات الكلي، نيكوتين و هروئين را در رديف اعتياد قرار مي داد، اكنون در دو کتابجه راهنماي تشخيص بيماري ها و ناهنجاري هاي رواني، اعتياد به غير مواد همچون رفتارهاي اعتيادي را نير در رديف اين گونه بيمارها و اعتيادها قرار داده است. يكي از اين كتابچه هاي راهنما تشخيص و نشانه هاي علمي آماري ناهنجاري هاي رواني و ديگري طبقه بندي بين المللي بيماري ها (DSM-IV-TR & ICD-10) نام دارند
• اين طرز فكر كه حتي بدون مصرف مواد و داروهاي روانگردان نيز ممكن است فرد دچار اعتياد شود (يعني رفتارهاي اعتيادي) براي اولين بار توسط روان شناس و نويستنده اي به نام استنتون پيل كه در زمينه اعتياد به مشروبات الكلي، اعتياد و درمان آن، كتاب ها و مقاله هاي فراواني نوشته است، به كار برده شد. به اعتقاد اين روانشناس، معتادان به مجموعه خاصي از رفتارها و تجربياتي كه داشته اند وابسته اند كه واكنش نشان دادن به مواد شيميايي مخدر يكي از آن هاست. بر اساس نظريه استنتون پيل، برخي از پژوهشگران به اين نتيجه رسيده اند كه اعتياد ضرورتاً به معني مصرف مواد شيميايي نيست. براي مثال، كلمه اعتياد در باره تعداد زيادي از رفتارهاي وسواس مانند و غير قابل كنترل همچون قمار ، بازي هاي كامپيوتري، زياده روي در خوردن و نوشيدن، ورزش و تمرين¬هاي بدني، استفاده بيش از اندازه از رسانه¬ها، روابط جنسي بيش از حد، كار بيش از اندازه و بيمار گونه و رفتارهاي جنايتکارانه خارج از اختيار، گفته می شود. با اينكه اين گونه رفتارها با مصرف مواد شيميايي مخدر و روانگردان همراه نيستد، اما گروهي از پژوهشگران به اين نتجه رسيده اند كه نشانه ها و شاخص اصلي رفتارهاي اعتيادي در واقع شبيه اعتياد به مواد شيميايي يا ديگر انواع مواد مخدر است.
• امروزه، پژوهشگران بر اين نكته تاكيد مي كنند كه براي اينكه رفتاري اعتيادي تشخيص داده شود بايد در روابط اجتماعي فرد يا ديگر زمينه هاي اجتماعي مشكلاتي براي وي ايجاد كرده باشد. برخي از پژوهشگران معتقدند كه رفتارهاي اعتيادي يا حالت منفعل دارند مثل تماشاي تلويزيون كه فرد هيچ كار ديگري انجام نمي دهد و فقط به تماشاي تلويزيون مي پردازد يا اينكه خالت فعال دارند مثل بازي هاي كامپيوتري كه فرد فقط تماشاگر نيست بلكه يك طرف بازي به حساب مي آيد و از خود واكنش نشان مي دهد. در هر دو مورد، يعني هم رفتارهاي منفعل و هم فعال ممكن است به تقويت گرايش هاي اعتيادي در فرد كمك كنند. از ديد روانشناسان و روانكاوان، رفتارهاي اعتيادي مجموعه اي از ناهنجاري ها را شامل مي شود كه در ميان آن ها مي توان به اين موارد اشاره كرد: تشويش، افسردگي، وسواس فكري، گوشه نشيني و انزوا، ناهنجاري هاي عاطفي، اختلال در روابط اجتماعي، مشكلات تحصيلي از جمله مردود شدن در امتحانات و رغبت نداشتن به انجام تكاليف درسي، مشكلات شغلي يا مساله پيدا كردن با ديگران، منزوي شدن و به فراموشي سپردن دوستان و اعضاي خانواده و و بی توجهی به مسئوليت هاي فردي و همچنين اضطراب و بي قراري هاي رواني يا رفتاري. در مواردي كه يك فرد انجام يك رفتار خاص را متوقف مي¬كند يا كاهش مي دهد از جمله مواردي كه دچار خستگي شديد مي شود، روش زندگي او تغيير مي كند، فعاليت هاي جسمي وي به شدت كاهش پيدا مي كند، دچار بي خوابي يا بد خوابي مي شود، بي قرار و بي طاقت مي شود، رفتار جنسي وي تغیير مي كند، خش مي شود، دچار اختلال در خورد و خوراك مي شود و گوشه نشيني اختيار مي كند، مي توان گفت كه اين فرد دچار رفتارهاي اعتيادي شده است.
• آغاز تبدیل شدن یک کار ناهنجار به رفتاری اعتیادی، احساس لذت بردن شخص از انجام آن کار است. در ابتدا افراد تلاش می کنند تا تجربه های خود در زندگی را افزایش دهند اما همین تجربه ها بعد ها به راهی برای مقابله با تشویش و اضطراب تبدیل می شود. روند روی آوردن به یک کار و انجام آن به گونه ای است که دفعات انجام آن کار به تدریج افزایش یافته و حالت روزمره پیدا می کند و در نهایت به بخش مهمی از زندگی فرد برای آنجام آن کار صرف می شود. وقتی انسان به کاری اعتیاد پیدا کرد، آن وقت است که اغلب هوس می کند یا به قول معروف ویار می کند تا آن رفتار اعتیادی را تکرار کند. فرد مبتلا به رفتار اعتیادی تلاش می کند تا مشکلات و ناراحتی های مربوط به کار اعتیادی یا وسواس خود را از والدین و اطرافیانش مخفی کند و با مخفی کاری های خود اعتماد اعضای خانواده را از دست می دهد. فردی که به رفتار اعتیادی مبتلا شده است با انجام دادن این گونه کارها احساس آرامش و لذت می کند. به تدریج عوارض و پی آمدهای رفتارهای اعتیادی در فرد معتاد به این گونه رفتارها، ظاهر می شود اما او با وجود مشکلاتی که برایش ایجاد شده است به انجام این کارها ادامه می دهد.
• این نشانه ها و عوارض رفتارهای اعتیادی، واقعی هستند چون همان نشانه هایی هستند که اعتیاد به مواد مخدر در زندگی انسان به جا می گذارد و در بسیاری از مواقع در زندگی انسان مسایل و مشکلات جدی ایجاد می کنند. رفتارهای اعتیادی نیز مثل اعتیاد به مواد مخدر در روابط فرد معتاد با دیگران مشکل ایجاد می کند و باعث می شود که فرد معتاد مسئولیت ها و وظایف خود در قبال افراد خانواده یا دوستان و بستگان خود را به علت رفتارهای اعتیادی خود نادیده بگیرد و از آن ها غافل شود. فردی که دچار رفتارهای اعتیادی شده است اعتماد اعضای خانواده خود را از دست می دهد و برای اینکه اطرافیانش متوجه مشکلات وی نشود، عذاب و درد سرهای خود را از دیگران پنهان می کند. همه این مسایل نشان می دهد اعتیاد به این گونه رفتارها درست مانند اعتیاد به مواد مخدر، فعالیت مغز انسان را از حالت عادی و طبیعی خارج می کند اما برای روشن تر شدن پی آمدهای مخرب رفتارهای اعتیادی، باید تحقیقات بیشتری صورت گیرد تا معلوم و مشخص شود که رفتارهای اعتیاد چگونه و تا چه میزان به مغز انسان آسیب می رساند.
• خوشبختانه درمان هایی که برای بهبودی از اعتیاد به مواد مخدر پیدا شده اند در درمان رفتارهای اعتیادی نیز با موفقیت مورد استفاده قرار می گیرند. کسانی به که درمان رفتارهای اعتیادی مشغول هستند با گذشت زمان مهارت و اطلاعات بیشتری برای درمان این نوع از اعتیاد به دست می آورند و امروزه درمانگاه های خاص و تخصصی برای بهبودي از رفتارهای اعتیادی وجود دارد. علاوه براین، انواع برنامه های ۱۲ قدم برای بهبودی از این نوع بیماری و اعتیاد که در آن ها از انجمن هاي گمنام نیز استفاده می شود، وجود دارد. برنامه ها و راه هایی که برای بهبودی از رفتارهای اعتیادی ارایه شده اند در فراهم آوردن بهبودی بلند مدت افراد از بسياري از ناراحتی های روانی ، جسمی و معنوی كه علت اصلي بروز آن ها رفتارهاي اعتيادي است، موثر و موفقیت آمیز بوده اند.
• برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره شواهد علمی که نشان می دهد اعتیاد به مواد مخدر نوعی بیماری است لطفاً به کتابجه “بیماری اعتیاد” و علم اعتیاد رجوع کنید.

۳- فرایند اعتیادهای رفتاری
اعتیادهای رفتاری در اصل رفتارهای عادی و سالمی هستند که به مرور زمان به وسواس و رفتاری اجباری و ویرانگر تبدیل شده اند. کسانی که به اعتیادهای رفتاری مثل کار، غذا یا هم وابستگی مبتلا شده اند، در واقع در یک چرخه آزار دهنده و باطل از نفرت از خود، پشیمانی و انکار گرفتار هستند. افراد مبتلا به اعتیادهای رفتاری از روی اجبار و به طور غیر ارادی رفتارهای ویرانگری را تکرار می کنند و در ضمن این توهم را دارند که فقط با تکیه به قدرت اراده درونی خود می توانند مشکل خود را حل کنند.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی





