مددکاری اجتماعی و آسیب شناسی

کاهش آسیبهای اجتماعی و توانمند سازی  و آموزش

مددکاری اجتماعی و آسیب شناسی | دوازده قدم

مجتبی دشتی
مددکاری اجتماعی و آسیب شناسی کاهش آسیبهای اجتماعی و توانمند سازی  و آموزش

مرتضی عامری قدم دوم سئوال 31 الی 44

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی

31. من چه توقعاتی از برگشتن سلامت عقل دارم؟ آیا این توقعات واقع‌گرایانه هستند یا نه؟

باید از سرعت بیش از اندازه‌ي فرایند سلامت عقل پرهیز کرد. مرور و صبر باعث نهادینه شدن صحیح سلامت عقل در فرد می‌باشد و صبر، فرصت و بستری را فراهم می‌آورد تا اندوخته‌های خوبی را برای این سفر روحانی به همراه داشته باشیم.

سرعت دادن به این فرایند توقع واقع‌گرایانه‌اي نیست. من از برگشت سلامت عقل توقع دارم که از تکرار تجربیات تلخ گذشته پرهیز کنم، احساسی عمل نکنم، در ضعف‌های اخلاقی افراطی نباشم و آنها را به تعادل برسانم، نهایت تلاشم را بکنم و راه درست را با مشورت پیدا نمایم، توقع دارم دوراندیش باشم و این واقع‌گرایانه است. باید به سمت آرامش بروم تا به تعادل برسم اما هر گاه توقع غیرواقع‌‌گرایانه پیش بیاید واقعیت‌ها کنار می‌رود و در این مواقع ما سر جای خود نیستم. اینکه ما خودمان را آدم دانایی می‌دانیم و در هر موردی اظهار برتري می‌کنیم، یا اینکه می‌خواهیم دیگر اشتباه نکنیم، یا هر چیز طبق میل ما پیش برود این‌ها توقعات غیرواقع‌گرایانه است.

32. آیا توقع‌هاي واقع‌گرایانه‌ي من در مورد پیشرفت بهبودی‌ام به واقعیت پیوست یا نه؟ آیا درک می‌کنم که بهبودی در طول زمان اتفاق می‌افتد نه یک شبه؟

درک کرده‌ام و تا حدود زیادی توقع‌های واقع‌گرایانه به واقعیت پیوسته. متوجه شده‌ام با تمرین زیاد به مهارت می‌رسم، درک کرده‌ام بهبودی نقطه‌ي پایانی ندارد اینکه دیگر مواد مصرف نمی‌کنم ایمان را تجربه می‌کنم و سعی می‌کنم با مشورت کردن به تعادل برسم. توقع دارم با توجه به مشکلات آرامش خود را حفظ کنم. به من اعتماد کنند و من بتوانم اعتماد کنم توقع دارم با مشورت کردن موفق به انجام درست کارهایم شوم.

33. اینکه ببینیم در شرایطی که قبلاً هرگز با آن به درستی و با موفقیت روبرو نشده‌ایم اکنون می‌توانیم حتی برای یک بار از روی سلامت عقل عمل کنیم. نشانه‌ای از برگشت سلامت عقل است. آیا تجربه‌ای به این شکل در بهبودی داشته‌اید؟ آنها چه بوده‌اند؟

کارکرد قدم‌ها تا آخر، امروز در مورد کارها و مسایل شخصی دیگران دخالت نمی‌کنم. حتی در مسايل رهجوهایم، با مشورت با راهنمایم خیلی اوقات دوست داشتم برخلاف آن عمل کنم، اگر می‌خواهم موفق باشم باید به استراحت نیز بپردازم، عشق را به اندازه کافی خرج کنم، خدمتی که توان انجام آن را ندارم به گردن نگیرم، قانون را رعایت کنم.

34. چرا داشتن یک فکر بسته برای بهبودی من ضرر دارد؟

فکر بسته زیربنای تک‌روی است، زاویه‌ي دید من تغییر نمی‌کند، محصول فكر بسته، بی‌حوصلگی، بی‌تفاوتی و ناامیدی است، فکر بسته توانایی کمک گرفتن را از من می‌گیرد، با داشتن یک فکر بسته هیچ نوع فکر جدید و نو وارد زندگی من نخواهد شد، با فکر بسته به دلیل انسان بودنم نود درصد اوقات در اشتباه خواهم بود و در خودمحوری خود غرق خواهم شد، به سلامت عقل دست نخواهم یافت و از بهبودی دور خواهم ماند، فکر بسته مثل مشت بسته می‌ماند، با بسته بودن فکر، افکار قدیمی من دوباره همان بلاها را به سرم خواهد آورد و مرا از یادگیری دور خواهد کرد از تواضع دور خواهم شد و انتخابی فکر خواهم کرد، فکر بسته حاضر به تغییر خودش نیست با فکر بسته هیچ امیدی برای رهایی وجود ندارد، من برخلاف تصوراتم خیلی ناچیزم، با افکار بسته به اسرار دروغی دست خواهم یافت و با فکر بسته هیچ نخواهم توانست از جهل و نادانی بیرون بیایم و در کل فکر بسته شناخت بیماری اعتیاد را برای من مشکل می‌کند. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

مرتضی عامری

https://s6.uupload.ir/files/img-20230922-wa0076_077h.jpg

35. امروز در زندگی چگونه از خود روشن‌بینی نشان می‌دهم؟

مشورت کردن، باز گذاردن دریچه‌ي افکار، دعا کردن، پذیرفتن واقعیت‌ها که لزوماً حقایق نیست، باید آماده‌ي شنیدن عقاید دیگران باشم، درک کنم که همه چیز را نمی‌دانم، شاید آن فکری که من می‌کنم اشتباه باشد، دست برداشتن از مقاومت در مقابل تغییر کردن، سوال کردن، مطالعه کردن، اعتماد کردن به نیروی برتر، در نظر گرفتن تمام جوانب کار، به نظرات مخالفین هم گوش دهم اگر درست بود انجام دهم، روی عقاید خودم پافشاری نکنم چرا که ممکن است راه‌حل جدیدی وجود داشته باشد، درک شخصی خود را به دیگران تحمیل نکنم.

36. زندگی من به چه طریق در زمان بهبودی تغییر کرده؟ آیا باور دارم که تغییرات بیشتر هم امکان دارد؟

من زمانی که خدا را کارگردان زندگی‌ام قرار دادم و خود را کنار کشیدم، درون امّاها و چراها نرفتم و با کلمات چطور و چگونه به دنبال راه‌حل بودم. درون زندگی خانوادگی‌ام نیز خدمت و خداوند وجود دارد و باور دارم باید بابت تمام این‌ها قدمی بردارم تا تغییرات در زندگی و بهبودی‌ام بوجود بیاید. من با استفاده از باور اصول روحانی تعهّد، برنامه‌ریزی، خدمت، تلاش، تمایل، صداقت، احترام، وقت‌شناسی، روشن‌بینی، صبر و رعایت‌كردن حقوق دیگران دچار یک تغییر بزرگ شدم، چه بسا اگر تمام آنها را به صورت کامل اجرا بگذارم بیشتر نصیبم خواهد شد. خداوند توانایی تغییر در بهبودی من را دارد اگر خودم بخواهم.

37. من تمایل دارم چه کارهایی انجام دهم تا سلامت عقل به من بازگردد؟

امروز هر کاری را که کمک به ماندن من در مسیر بهبودی می‌کند را انجام خواهم داد. کمک گرفتن از خداوند، مشورت مداوم با راهنما، رفتن به جلسات و شنیدن تجربه‌های دوستان بهبودی، خدمت کردن، دست یافتن به تواضع، فروتنی، تمایل، ایمان و اعتماد، کمک گرفتن از دوستان بهبودی، بازگذاردن دریچه‌ي افکار یعنی حاضرم هر کاری برای برگشت سلامت عقل انجام دهم (کاری که اصول می‌گوید) بپذیرم ،حضور خداوند را در فرایند بهبودی درک نمایم واز او کمک بخواهم تا سلامت عقل به من بازگردد و خودم هم نسبت به آن عملکرد داشته باشم.

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی

38. آیا کاری هست که من در گذشته به انجام آن تمایل نداشتم اما اکنون این تمایل را پیدا کرده‌ام؟ آن کار چیست؟

مطالعه کردن، دعا کردن، سوال کردن، با جمع بودن و دوری از تنهایی، رعایت حقوق دیگران، انجام قدم نهم، تمایل به زیرپاگذاشتن ضعف‌هایم به‌خصوص شهوت، صداقت در کار و بهبودی، برنامه‌ریزی، اعتماد کردن، نمی‌خواستم کسانی را که از آنها رنجيده بودم ببخشم و کارها را از روی خودمحوری انجام می‌دادم. امروز طبق باورهای جدید حاضرم هر تلاشی را برای حرکت به سمت یک انسان کامل شدن انجام دهم.

39. من چه اعمالی انجام داده‌ام که نشانگر ایمان من است؟

زمانی که باور کردم به تنهایی نمی‌توانم به سلامت عقل برسم از خداوند و فکر دیگران کمک گرفتم، حضور مرتبی در جلسات داشتم، اشتباهات دیگران را بخشیدم و به آنها فرصت دادم، به کسی فخرفروشی نکردم، از اصول روحانی پیروی کردم، اعمالم ديگر کمتر از روی هوای نفس بود، عشق درونم زنده شد، به خانواده‌ام خدمت کردم و به نیرویی که هیچ وقت به آن اعتماد نداشتم اعتماد کردم، باور بخشیدن دیگران منتهی می‌شود به وصال خدا، صبر کردن همراه با امید، در مقابل مشکلات زانو نزدم و سر تسلیم فرود نیاوردم، خدمت در انجمن، انجام رهنمودهای برنامه و در نهایت درون ترس‌هایم پاگذاشتم و دل به ترس‌ها ندادم.

40. ایمان من چگونه رشد کرده است؟

گاهی ایمان من از شک شروع شد و رشد کرد.

مشکلات دیگران یکی‌یکی حل شد، من هم ایمان آوردم که این اتفاق در مسیر بهبودی من هم خواهد افتاد، با افزوده شدن صداقت، دیدن دوستان بهبودی و مراحل رشدشان، تمرین به روشن‌بینی، تظاهر به ایمان کم کردن اشتباهات، شک کردن و رسیدن به یقین، دست برداشتن از تصورات باطل، رشد در کار و کسب حلال، تغییر در نوع شناخت خود وخداوند، ايمان كم‌كم در من رشد كرد.

اول تظاهر می‌کردم ولی بعداً ایمان آوردم. از اعتماد من باورم شروع به رشد کرد، دردهایم را گفتم و هنگامی که باور کردم کسی هست که رنجش‌ها را از من می‌گیرد و آلام درونی‌ام را تسکین می‌دهد ایمان آوردم، بعد از تظاهر کردن چشمانم باز شد اعتماد پیدا کردم و در پس آن ایمانم فزونی یافت. با گوش کردن، باورهای جدیدی را ساختم و تا این لحظه ایمان قسمتی از زندگی من شده و هر روز کاربرد دارد و روز به روز ارتقاء می‌یابد، با ایمان، بیماری توان ایستادن ندارد.

41. آیا قادر بوده‌ام انجام کاری را برنامه‌ریزی کنم و ایمان داشته باشم که اعتیادم بر سر راه انجام این کار مانع ایجاد نخواهد کرد؟

معمولاً کارهایی که در جریان و موافق اراده‌ي خداوند باشد مثل خدمت کردن، تمایل به پاک بودن، به کارگیری رفتار سالم و سازنده مسلماً قدرتشان از قدرت بیماری اعتیاد بیشتر است و وقتی‌که همراه با حس تمایل درونی و در راستای تغییر افکار منفی به سمت مثبت باشد با قدرت ایمان می‌توان اعتیاد را کنار زد.

مجتبی دشتی+ مرتضی عامری

42. چه ترس‌هایی دارم که سدراه اعتماد من است؟

ترس از آینده، ترس از ضعف‌ها، ترس از گذشته، ترس از دردهایی که هیچ وقت تجربه‌اش نکردم و ترس از اینکه در مقابل این ترس‌ها چه واكنشي از خود نشان دهم، ترس از اینکه شاید اصلاً خداوندی وجود نداشته باشد و آنچه را می‌شنوم و عمل می‌کنم حقیقت نداشته باشد، ترس از اینکه نتوانم حقیقت را لمس کنم، ترس از اینکه بخواهم باورهای قدیمی را عوض کنم و طبق باورهای جدید زندگی کنم، ترس از شکسته شدن گمنامی.

هر جایی که آگاهی هست یعنی روشن‌بینی کار می‌کند، هر جا روشن‌بینی هست امید هست و حاصل امید ایمان است. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

مرتضی عامری

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۳۱۱۲۰_۱۶۳۵۰۱_lj2o.jpg

43. چه کارهایی نیاز است انجام دهم تا از این ترس‌ها رها شوم؟

باید ترس‌ها را شناخت و با یکایک آنها روبرو شد و از کسانی که با این ترس‌ها روبرو شده‌اند، تجربه گرفت، تا زمانی که با ترس‌ها زندگی کنم فرصتی برای ایمان آوردن نخواهم داشت، به افکار منفی خود بها ندهم و پشت آنها خود را پنهان نکنم چون اعتماد مرا ضایع خواهند کرد.

به استقبال دردهاي نيامده نروم و دست از پیش‌داوری‌ها بردارم. به خداوند، گروه و راهنما اعتماد کنم چون توان آن را دارند که به من توان روبرویی با مشکلات را بدهند و بدانم که بزرگترین دستاوردهای زندگی بعد از تحمّل درد و رنج به دست خواهند آمد نه در ابتدای آن باید اعتماد کنم عملکرد داشته باشم تا ایمان بیاورم.

44. چه اعمالی انجام می‌دهم که نشانگر اعتقاد من به فرایند بهبودی به یک نیروی برتر از خودم است؟

مشورت کردن و اعتماد کردن، در زندگی به دنبال منافع شخصی خود نيستم و مصلحت جمع را در نظر مي‌گيرم به دیگران فرصت اشتباه را می‌دهم به جلسات بهبودی می‌روم و خدمت می‌کنم، صبر کردن و پذیرفتن خود و امید به اینکه بهتر خواهم شد، از خودگذشتگی، تحمّل، ایمان، تلاش، بردباری، درستی را در مسیر زندگی و بهبودی به کار می‌گیرم.

مجتبی دشتی+ مرتضی عامری


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بچه های طاقت

تاريخ : پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۲ | 21:10 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم دوم سئوال 22 الی 30

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی

مرتضی عامری

22. چه شواهدی دارم که خداوند در زندگی من کارکرد دارد؟

نظم موجود کاينات بهترین شاهدی که خداوند در زندگی من وجود دارد، همین که امروز پاکم و نیاز به مصرف مواد ندارم، پذیرش خودم و زندگی به همان صورتی که هست، اینکه خودم را یک انسان مثل انسان‌های دیگر می‌بینم، با هیچ کس و محیط اطرافم جنگ ندارم، شهامت بازگو کردن افکار و احساسات بد و مخرب را پیدا کرده‌ام، دست برداشتن از خودخواهی، سعی در رسیدن به تعادل دارم، کمتر شدن کارهای ناعاقلانه، برگشتن حس اعتماد، زنده شدن باورهای جدید، هدف‌مند و با برنامه شدن، دعا کردن، و ترازنامه نوشتن، مشورت و خدمت کردن، خسارت نزدن به خود و اطرافیان، و انجام ندادن بعضی از اعمال منفی که دلیل انجام دادنش را نمی‌دانم، و خیلی از اتفاقات که دلیل منطقی برای آن وجود ندارد مثل برطرف شدن میل و وسوسه مصرف و خیلی چیزهای دیگر.

23. خداوند چه مشخصه‌ای ندارد؟

زودرنج، مجازات‌گر، عجول، زشت، کینه‌توز، احساساتی، ظالم، جبار، مادی‌گر، نامنظم، سخت‌گیر، حقیر، تلافی‌کن، ضعیف، دروغگو، خسیس، نظرتنگ نیست و در حد و اندازه‌ي فکر کوچک من هم نیست.

24. خداوند چه مشخصه‌ای دارد؟

هیچ یک از صفت‌هاي پسندیده تضادی با او ندارد. خداوند هر آنچه را گفته، خود به عنوان مشخصه دارد، هدایت‌گر و حمایت‌کننده است، عاشق و مهربان و صادق است و هیچ توقع و انتظاری در قبال تمام نعمت‌ها و مواهبی که به من ارزانی داشته ندارد. دوستی واقعی است و پوشاننده عیب‌هاست، بی‌نهایت بزرگ است، آگاه، دلسوز، رحمان و رحیم است، امين اسرار است، مدیر و مدبر است و همان‌طور که هستم مرا پذیرفته است و در اصل مهم‌ترین مشخصه‌ي او این است که او می‌تواند میل و وسوسه‌ي مواد مخدر را از من بگیرد و سلامت عقل را به من بازگرداند و این چیزی است که من در مسیر بهبودی به آن نیاز دارم.

مرتضی عامری

25. چند مثال به عنوان نمونه‌هایی از داشتن سلامت عقل بنویسید.

دست برداشتن از مصرف مواد مخدر و اطاعت از احساسات ناشناخته‌ام، مشورت کردن، دیدن نکته‌هاي منفی و رفتار و اعمالم، در نظر گرفتن جنبه‌های مختلف کار قبل از اقدام و عمل، تعادل نسبی در زندگی، انجام ندادن کارهای غیرقانونی، عدم حضور در محل‌هایی که رفتار غیرقانونی حاکم است، و مکان مصرف، گذشته‌ي تلخ را تجربه نمی‌کنم، به‌موقع سر کار حاضر می‌شوم و برای رسیدن به اهدافم تلاش می‌کنم، دست برداشتن از تصورات باطل و انحراف فکری، امروز تلاش می‌کنم تا باورهای قدیمی را تغییر دهم و به سمت اعتدال پیش بروم.

26. چه تغییراتی در افکار و رفتار من نیاز است تا سلامت عقل به
من بازگردد؟

اول اینکه خود را از محوریت زندگی کنار بکشم و خدا را محور زندگی قرار دهم و این را بدانم هر چقدر هم که اطلاعات داشته باشم باز یک انسان هستم و پاسخ تمام سوالات دنیا را نمی‌دانم. از نظر فكري لازم است: 1ـ افكار منفي و خودمحورانه را تغيير دهم 2ـ فكر انحرافي و فكر انتخابي را تغيير دهم. 3ـ افكار جنسي را تغيير داده و اصل روحاني روشن‌بيني را تمرين كنيم.4ـ باورهاي روحاني را جايگزين باورهاي غلط گذشته كنم.5ـ تمام افکار خود را در طول روز با شخص مورد اعتمادم بازگو کنم.

از نظر رفتاری لازم است: 1ـ تمرین به خدمت و تغییر افکار پوسیده‌ي گذشته که به خود می‌گفتم آن چه را که داری حفظ کن تا بیشتر شود و خود را از کمک فکری معنوی دیگران محروم می‌کردم ولي الان به خود مي‌گويم كه باید طبق عادت‌های قدیمی عمل نکنم تا سلامت عقل به من بازگردد. 2ـ تمایل داشته باشم و عملکرد از خود نشان دهم.3ـ برای گرفتن یک تجربه جدید در زندگی و عمل کردن نسبت به آن دریچه‌ي افکارم را باز بگذارم 4ـ خدمت کنم.

27. امروز در چه قسمت‌هایی از زندگی‌ام نیاز به سلامت عقل دارم؟

در مورد آگاهی از خودم، رفتارم با اطرافیانم، مردم، همسر، فرزندان، والدین، راهنما، رهجو، خدماتم و هم‌چنین برای درک و پذیرش بیماری، ضعف‌ها و کمبودها، من فکر می‌کنم در تمام مراحل زندگی نیاز به سلامت عقل دارم، چون با داشتن این ابزار مطمئن و دیدگاه معقول ترسی از دنیای اطرافم نخواهم داشت و حتی در مورد رابطه‌ي آگاهانه با خدا نیاز به سلامت عقل دارم و با رفتار و افکار سالم اراده‌ي خدا را در زندگی‌ام جاری خواهم ساخت.

28. برگشت سلامت عقل به چه دلیل یک فرایند می‌باشد؟

چون از دست دادن سلامت عقل من طی یک فرایند و به مرور اتفاق افتاده، برگشت آن نیز به همین صورت است و یک شبه اتفاق نمی‌افتد. فرایند یعنی گذراندن سلسله مراحلی تا رسیدن به هدف مشخص یا محصولی «رسیدن به هدف ولی ارضا نشدن و دوباره حرکت کردن». هر فرایندی نیاز به زمان دارد چرا که به آرامی اتفاق می‌افتد و سال به سال تغییر آن را در زندگی احساس می‌کنیم، مثل پیدا کردن آرامش و سلامت عقل نسبی تا به امروز.

مرتضی عامری

29. کارکرد باقی قدمها چگونه کمک خواهد کرد تا سلامت عقل به من باز گردد؟

برای برگشت سلامت عقل باید که به مرور ایمان بیاورم. کار کردن بقیه قدم‌ها زمینه‌ي اعتماد و ایمان‌آوری را برای ما به راحتی فراهم می‌کند. میان من و خدا حايلی هست که با کارکرد قدم‌های بعدی این حايل‌ها برداشته خواهد شد و من به او نزدیک‌تر خواهم شد. مطمئناً سلامت عقل با حضور خداوند باز خواهد گشت و ایمان من نسبت به این مساله بیشتر خواهد شد، با کارکرد قدم‌ها تعادل بیشتری در زندگی خواهم داشت، آگاهی من بالا خواهد رفت؛ چرا که من هر ضربه‌ای که خوردم از عدم آگاهی خود خورده‌ام.

30. سلامت عقل چگونه در طول دوران بهبودی به من بازگشته است؟

هرگاه فکری که به سر می‌زد قبل از اقدام و عمل آن را به مشورت گذاشتم و در راستای انحراف فکری سهم خود را برای رهایی‌اش انجام دادم و همان طور که تیتر قدم دوم گفته برای من هم به مرور اتفاق افتاده، به صورت نسبی یاد گرفتم و با کارکرد قدم‌ها و مشورت کردن و باز کردن دریچه‌ي افکارم به روی ناشناخته‌ها چیزهای جدیدی یاد گرفتم که در صحت و سلامت عقل من تاثیر داشت و همچنین با استفاده از اصل تواضع و فروتنی، عدم تکرار اشتباهات، و قبل از انجام کار دیدن تمام صورت‌هاي مساله، رعایت تمام اصول برنامه در حد توانم از سلامت عقل استقبال نمودم.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی

تاريخ : شنبه نوزدهم اسفند ۱۴۰۲ | 21:25 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم دوم سئوال 12 الی 21

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی

مرتضی عامری

12. آیا موانعی بر سر راه من وجود دارند که ایمان آوردن را برایم مشکل می‌سازند؟ آنها چه هستند؟

ترس یکی از موانع بزرگ است. ترس اساس و ریشه‌ي بیماری اعتیاد است که هزار و یک ضعف را به دنبال دارد که همگی روند ایمان‌آوری را با مشکل مواجه می‌کند. موانعی دیگری هم وجود دارند که فرایند ایمان‌آوری را برای ما مشکل می‌کنند که عبارتند از: نداشتن امید و باور ـ تجربه‌ي گذشته و باورهای قدیمی ـ توقع زود حل شدن مشکلات ـ خودخواهی ـ کوته‌نظری ـ ناآگاهی ـ عدم اعتماد به خداوند و دیگران ـ خودمحوری ـ قضاوت ـ عدم پذیرش ـ غرور ـ لذت‌جویی و ...

13. جمله‌ي به مرور ایمان آوردیم برای من چه مفهومی دارد؟

مفهومش این است که قرار نیست یک‌باره به چیزی ایمان بیاوریم، برای ایمان‌آوری سلسله مراحلی وجود دارد. این جمله مرا از جنگ با خود دور می‌کند این یعنی اینکه سلامت عقل یک فرایند است نه یک اتفاق. یعنی اینکه به خود فرصت بدهم و صبور باشم تا شواهد عینی بيشتري در ذهنم ظاهر بشود، به یقین برسم و از یقین به ایمان كه ایمان‌آوری يك فرایند است و انتهایی هم ندارد و همان نوری‌ست که درون قلب ما روشن می‌شود و تا آخرین لحظه‌ي عمر یک روند رو به تکامل است. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

مرتضی عامری

https://s6.uupload.ir/files/fdgg_8gkv.png

14. آیا هرگز به چیزی ایمان داشته‌ام بدون اینکه برای اثبات آن چیز دلیل و مدرک مشهودی وجود داشته باشد؟ آن چگونه تجربه‌ای بود؟

بله ـ روند ایمان‌آوری از عقل و منطق و روشن‌بینی سرچشمه می‌گیرد. به طور مثال صدقه دادن، اسپند دود کردن، خدمت کردن، نفرین کردن، تخم‌مرغ شکستن، قربانی کردن، از زیر قرآن رد شدن، جادو، سفره انداختن و به خیلی چیزهای دیگر ایمان داشتم که البته فواید و دلایل علمی تعدادی از آنها بر مفید بودنشان به اثبات رسیده است. اما چه خوب و چه بد، من بدون اثبات و دلیل به آنها ایمان داشتم. به هر چیز ایمان بیاورم مطمئناً در زندگی‌ام تاثیر خواهد داشت و این ایمان یک روزه اتفاق نخواهد افتاد. اگر به چیزی بدون اثبات آن و بدون مدرک و سند ایمان بیاورم، تنها دلیل آن، نبود سلامت عقل ماست.

15. چه تجربه‌هايي از دیگر معتادان در حال بهبودی در مورد فرایند ایمان‌آوری شنیده‌ام؟ آیا هیچ یک از آنها را در زندگی خود امتحان کرده‌ام؟

(شخصی) گاهي می‌گفتند اگر زبانی و در عین شک و تردید هم شده حضور خداوند را تصدیق کن، به مرور زمان و مراتب رشد به این باور و ایمان دست پیدا خواهی کرد.در قرآن خوانده بودم ای کسانی که ایمان آورده‌اید ایمان بیاورید (یا ایها الذین آمنوا امنو ...). درک این مطلب برای من خیلی مشکل بود ولی به مرور در زندگی خود به اجرا گذاشتم یا اینکه در انجیل آمده بخواهید، به شما داده خواهد شد. درک اینکه من بخواهم و به من داده خواهد شد، برای من سخت است چه برسد به ایمان‌آوری یا اینکه نوشته شده بپرسید به شما پاسخ داده خواهد شد، با ایمان هر کار غیرممکن خواهد شد و چیزی فراتر از یک معجزه رخ خواهد داد. هر کدام از ما با قطع مصرف نشانه‌ای هستیم از فرایند ایمان‌آوری که گاهی اوقات که به دیگران می‌گوییم درک آن برای آنها مشکل‌ است. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

مرتضی عامری

16. به چه چیز ایمان دارم؟

به چیزی که درون ماست و قابل رویت نیست، نیرویی که تا به حال برای من شر نخواسته و این من بودم که با رفتارم منتهی به شر و نیستی شدم، ایمان به اینکه روزی به جایگاه اصلی خود می‌رسم، ایمان به حضور خداوند که هر چقدر قلب من وسعت پیدا کند او هم وسعت خواهد یافت، من، حجم و گنجایش کمی دارم باید وسیع گردم، ایمان به قدرت و انرژی که برای من نامحدود است. فرایند ایمان‌آوری و بهبودی یک سفر بی‌پایان است، یک مسير است نه مقصد و یک پروژه. امروز ایمان دارم که به مرور سلامت عقل به من بازخواهد گشت ایمان به اصول برنامه، ایمان دارم که همه چیز را نمی‌دانم ایمان دارم که بیماری فعال من کشنده، درمان‌ناپذير و پیشرونده است و کنترلی ندارد. ایمان به مشورت کردن دارم و خیلی چیزهای دیگر.

17. ایمان من از شروع بهبودی‌ام چگونه رشد کرده است؟

ایمان من از شروع بهبودی‌ام با درک جدیدی که نسبت به زندگی پیدا کردم، فکر و ایده‌های نو، و وقتی چیزهایی را که آموختم در زندگی به اجرا گذاشتم، با پذیرفتن خود، با اقرار کردن شروع به رشد کرد.

با اعتماد به دوستان بهبودی و راهنما و توجه به این نکته که جریان بهبودی یک فرایند روحانی است ، ایمان در درونم استارت زده شد. باور کردم و ایمان آوردم که سلامت عقل به من بازخواهد گشت، ایمان آوردم خداوند هست و او مرا یاری خواهد کرد ایمان آوردم که این اتفاقات زندگی کار من نیست و از او خواهش کردم بیشتر حضور پیدا کند. خوب گوش دادم و سعی کردم انجامشان بدهم، با کنار گذاشتن باورهای قدیمی و اقدام به تمرین روشن‌بینی نمودم، چشمانم را باز کردم و به دنبال تاثیر خداوند گشتم، سعی کردم به اصول انجمن گوش کنم و عمل نمایم و تواضع داشته باشم و بدانم جزيی از کل هستم امیدوار باشم ایمان بیاورم چون به هر چیزی که امیدوار باشم و به آن ایمان داشته باشم به آن دست خواهم یافت و امید و ایمان دارم که خداوند در زندگی من حضور دارد و در جریان است.

18. آیا من برای پذیرش نیروی الهی در خودم مشکل دارم؟

معنی پذیرش نیروی برتر یعنی پذیرفتن بدون چون و چرا. گاهی اوقات با پذیرش بدون چون و چرا نسبت به نیروی برترم مشکل دارم. چرا که در اکثر اوقات این که خداوند (نیروی برترم) چه سرنوشتی برای من رقم خواهد زد برگرفته از دنیای ناشناخته‌های من است با پذیرش آن مشکل خواهم داشت. چرا که من دوست دارم سرنوشتم طبق میل و خواسته‌های من باشد و نمی‌خواهم بفهمم که هر چه برای من در نظر گرفته شده، بهترین است و ترس‌های خودمحورانه موجب دور شدن من از او می‌شود با پذیرش خداوند در جنگ با او نخواهم رفت و با صلح و آرامش زندگی خواهم کرد. با درک قدرت بیماری و اعلام عجز و ناتوانی آماده می‌شویم تا حضور یک نیروی برتر از خودمان را بپذیریم.

19. بعضی از چیزهایی که قدرتمندتر از خودتان هستند را نام ببرید؟

مجموعه از خوب‌ها و بدها که عبارتند از:

خداوند، نیروی بیماری اعتیاد، قدرت شفابخش دعا و نیایش، گروه همدردان، قدرت وسوسه، مصرف‌کننده، اصول نهفته در قدم ها و سنت‌ها، خیلی از انسان‌ها که از لحاظ جسمی، فکری اقتصادی از ما قدرتمندترند، در كل هر آن‌چه که من در مقابل آن عاجز و ناتوانم و هر چیز که قدرت و توان انجام آن را ندارم و دیگران به انجام می‌رسانند از من قدرتمندتر هستند. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

مرتضی عامری

20. آیا خداوند می‌تواند به من کمک کند تا پاک بمانم؟ چگونه؟

بله ـ همین طور که تا به امروز اتفاق افتاده با حضور در جلسات پیام او را می‌شنوم، از طریق انسان‌ها از طریق الهام و شهود و می‌تواند در جریان کارکردقدمها نهفته باشد و خیلی چیزهای دیگر، به شرطی که من اجازه‌ي فعالیت را به او بدهم و با روشن‌بینی به دنبال راهی دیگر باشم. باورهای قدیمی و غلط خود را تغییر دهم، قدم‌ها را کار کنم و راهنما داشته باشم. مهم این است که ما این را باور کنیم که او می‌تواند به ما کمک کند تا پاک بمانیم. او باید آنقدر قوی باشد که با کمک خواستن از این همه دغدغه و وسوسه‌های فکری رها شویم. قطع مصرف یک اتفاق روحانی بسیار بزرگ است که بايد قدرش را بدانیم و بفهمیم که هیچ کدام از ما نبوده‌ایم که تا به امروز پاک ماندیم. تنها او می‌تواند به ما کمک کند تا پاک بمانیم.

21. آیا خداوند می‌تواند به من کمک کند تا بهبود پیدا کنم؟ چگونه؟

او همیشه حاضر است من باید تمایل داشته باشم و تمایل من بستگی از درک و برداشت و عملکرد و هم‌چنین باور من از نیروی برتراز خود دارد. بهبودی یعنی چگونگی عملکرد و استفاده از اصول روحانی در زندگی. اصل روحانی تمایل که توام با حرکت است به من کمک خواهد کرد. با کمک گرفتن از نیروی برتر می‌توان بهبود پیدا کرد، تسلیم، صداقت، تواضع و فروتنی، مشورت و اعتماد اصولی هستند که می‌توانند به ما کمک کنند.

بهبودی کامل یعنی ایمان کامل، بهبودی یعنی بهتر بودن از قبل. ما از طریق اصول روحانی نهفته در قدم‌ها و سنت‌ها، باید تغییر کنیم به سمت مثبت‌ها و در نهایت ایمان بیاوریم، ایمانی که روز به روز بیشتر می‌شود و قدرتی به من می‌دهد که اصول را به اجرا درآورم و من در حد توانم تلاشم را خواهم کرد که این اصول را به اجرا بگذارم.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی

تاريخ : جمعه یازدهم اسفند ۱۴۰۲ | 14:6 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم دو سئوال 1الی 11

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی

قدم 2

ما به این باور رسیدیم که نیروی خداوند می‌تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.

ای دانای مطلق!

از نادانی‌ام در گذر و راه را بر اشتباهاتم ببند.

تشنه‌ي دانستنم کن تا به آگاهی منتهی شود. عقل محدودم را با نور خودت سیراب کن.

زيرا اظهارفضل، مرا بر مرکب غرور سوار نموده و از جایگاهی که تو برایم ترسیم کردی خارج می‌نماید، افکار پوسیده و خودمحورانه‌اي را که بازتابی افراطی و تفریطی درونم ایجاد می‌نماید و آرامشم را سلب می‌کند، بگیر و خدامحوری عطا فرما.

عریانی دانشم را با لباسی از تواضع و آگاهی بپوشان. باشد که در کنار تو هویت پیدا کنم و با آگاهی نجوایت کنم

.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

مرتضی عامری

https://s6.uupload.ir/files/img-20231108-wa0141_2g3u.jpg

روح قدم دوم در امیدواری خلاصه می‌شود، می‌توانید امیدوار باشید که دیگر مواد مخدر و الکل مصرف نمی‌کنید. می‌توان امیدوار بود که از نقص‌ها و نقاط منفی‌تان کمتر استفاده می‌کنید، می‌توان امیدوار بود که خداوند سلامت عقل را بنا به تمایل خودتان به شما بازمی‌گرداند، می‌توان امیدوار بود که با مصرف نکردن، درهای بهبودی به رویتان باز خواهد شد و اوضاع خراب و لاینحل گذشته به مرور اصلاح می‌شود. می‌توان امیدوار بود که باورهای قدیمی را با باورهای جدید تعویض نموده و اثرات مثبتش را در زندگی شاهد خواهید بود، می‌توان امیدوار بود که در پس مصرف نکردن مواد مخدر ابزار مناسبی در دستان خداوند برای اجرای اراده‌اش و رساندن پیام رهایی برای دیگر همدردانتان خواهید بود.

با برداشتن دومین قدم بهبودی، ایمان، امید، باور، فروتنی، تواضع و تمایل درونتان موج می‌زند و راه‌گشای مسیر بهبودی‌تان خواهد بود.

در گام دوم متوجه خواهید شد که فکرتان قدرتمند نیست و به تنهایی قادر به انجام و حل تمام مشکلات‌تان نیستید و با داشتن راهنما و طرف مشورت از توان فکری بیشتری برخوردارید. قدم دوم فرد را از بی‌اعتقادی برحذر مي‌دارد. چون به واسطه‌ي اعتقادات، باورها و ارزش‌ها شکل می‌گیرد و در ذهن نهادینه می‌شود. قدم دوم سمت و سوی واقعی به اعتقاد‌تان می‌دهد و پیامش این است با داشتن اعتقادات سالم می‌توان به ایمان و در نهایت به خداوند رسید و این چیزیست که لازمه‌ي تداوم بهبودی‌تان است.

با انجام این قدم می‌توانید مسیر زندگی‌تان را تغییر دهید. باورها و دیدگاهای‌تان تغییر می‌کند و ارزش‌ها و الگوهای رفتاری‌تان به تبعیت از آن تغییر می‌کند و به آگاهی خواهید رسید و دست از دانش و افکار منفی و مخرب برمی‌دارید و با خدامحوری افکار و منش‌تان را سالم و سازنده می‌نمایید. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

مرتضی عامری

https://s6.uupload.ir/files/img-20231222-wa0067_f23l.jpg

1. امروز من به چه چیزهایی امید دارم؟

امید به برگشتن سلامت عقل با کمک خداوند، امید به پیدا کردن قدرت اراده‌ي پروردگار در زندگی، رسیدن به روحانیت، امید به رهایی از نقايص اخلاقی، امید به مرتفع کردن کمبودهای اخلاقی، امید به پاک ماندن و پاک زندگی کردن، امید به زندگی بدون ترس، امید به شناخت ابعاد بیشتری از بیماری.

زندگی سراسر امید و باور است، هر آنچه را که باور کنید و به آن امیدوار باشید آن را خلق خواهید کرد. سرچشمه‌ ی امید انگیزه است، حتی خیلی کوچک و کوتاه.

انگیزه باور امید

2. آیا اعتقاد داشتم که می‌توانم مصرفم را کنترل کنم؟ چند مثال در مورد تجربه خود با کنترل کردن و چگونگی ناموفق بودنتان بزنید؟

نداشتن سلامت عقل در این سوال یعنی از دست دادن کنترل مصرف و تکرار همان اشتباه از طرف ما. مثلاً برای زمان‌های معین (عروسی، عزا و میهمانی‌ها) تصمیم به مصرف داشتم اما اجبار و لذت‌جویی، این معادلات را بر هم می‌زد.

3. چه کارهایی کرده‌ام که حالا وقتی به آنها نگاه مي‌كنم، باورم نمی‌شود که من واقعاً چنين کاری کرده باشم؟ آیا خود را در شرایط خطرناکی جهت تهیه مواد مخدر قرار داده‌ام؟ آیا رفتارهایی کرده‌ام که حالا از آن خجالت‌زده باشم؟ چگونگی آن شرایط را توضیح دهید؟

کارهایی که من در گذشته کرده‌ام و امروز به آنها نگاه می‌کنم و باورم نمی‌شود بسیار زیاد است. این حالت‌ها در درون من و از تفکرات من سرچشمه می‌گرفت و با اشاره و افکار معتادوارم به من حمله‌ور می‌شد، در هیچ یک از این کارها من هیچ‌گونه تعادلی نداشتم و این خود نشانه‌ي عدم سلامت عقل است که امروز برای جبران آنها نیاز است خود را وقف انجام اصول روحانی نهفته در آن نمایم.

4. آیا به واسطه‌ي اعتیادم تصمیمات دیوانه‌وار گرفته‌ام؟ آیا به خاطر مصرف کاری را رها کرده‌ام؟ دوستی یا رابطه‌ای را به زده‌ام یا دست از هدفی برداشته‌ام؟

(شخصی) بله ـ تنها هدف ما مصرف بود که هیچ وقت آن را کنار نمی‌گذاشتیم.ما همیشه یک کار اشتباه را تکرار می‌کردیم و انتظار نتیجه‌اي متفاوت داشتیم.

5. آیا در زمان مصرف به خود و دیگران صدمه‌ي جسمی و فیزیکی رسانده‌ام؟

خسارت فیزیکی به خود این بود که با مصرف مواد جسم و کالبدم را به تدریج فرسوده کردم و انواع بیماری‌های عفونی را به خود منتقل کردم و در رسیدن به اهداف اعتیادی از آسیب زدن به دیگران و خانواده‌ام ابايي نداشتم و حتی در این مواقع به واسطه‌ي نیروی تخدیری مواد احساس عذاب وجدان نسبت به خسارت‌هاي عاطفی سراغم نمی‌آمد. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

مرتضی عامری

https://s6.uupload.ir/files/img-20240110-wa0069_r1r.jpg

6. چگونه در برابر مسايل و چیزهای مختلف واكنش‌ افراطی یا تفریطی از خود بروز داده‌ام؟

در مقابل همه‌ي لذت‌جویی‌ها افراطی و در مقابل تمام کارهای تفکری و جسمی، تفریط کار هستم.

ذهن و اندیشه‌ای که در تعادل نباشد یا در افراط است یا تفریط.

بنابراین همیشه لازم است که به تعادل فکر کنم، فکر نکردن به تعادل نشانه‌ي عمیق بودن بیماری و عدم صحت عقل ماست.

افراط: مشکلات کوچک را بزرگ جلوه می‌دهیم.

تفریط: مشکلات بزرگ را کوچک جلوه می‌دهیم.

7. تعادل در زندگی من چگونه برهم خورده است؟

به کسانی که قابل اعتماد بودند اعتماد نداشتم و بالعکس و هرگاه که فکر می‌کردم که فکر من بهترین است و احساس می‌کردم به مشورت نیاز ندارم، تعادل از زندگی‌ام خارج شد و همین نقطه‌ي خودمحوری من بود که اوج می‌گرفت. هرگاه برنامه‌ای برای زندگی شخصی و خدماتم نداشته باشم از تعادل خارج خواهم شد یا به صورت افراطی و تفریطی کارها را انجام می‌دهم. تعادل زمانی از زندگی من خارج خواهد شد که مانند یک کرم ابریشم به دور خود پیله‌ای تنيده باشم و دیگران برایم مفهومی نداشته باشند (فقط خودم را ببینم) و فكر كنم مشکلاتشان به من ربطی نخواهد داشت.

8. نداشتن سلامت عقل از چه راه‌هایی به من می‌گوید که چیزی خارج از خودم می‌تواند مرا کامل کند و مشکلاتم را حل نماید؟ مصرف مواد مخدر ـ قمار ـ غذا خوردن ـ روابط جنسي یا چیزهای دیگر؟

قسمت دیوانگی من چنین دستوری را به من می‌دهد.

1ـ هر گاه بخواهم با چیزی خارج از خودم به تعادل برسم لغزش خواهم کرد.

2ـ هرگاه به پوچی برسم دنبال چیزی خارجی می‌گردم که مرا کامل کند و فکر می‌کنم که اگر نباشد به مشکل بر خواهم خورد.

3ـ هرگاه عصبانی می‌شوم به دنبال لذت‌جویی می‌روم و می‌خواهم خود را از طریق آن کامل کنم، مثل پرخوری، ...

4ـ هرگاه تاییدطلبی به سراغم می‌آید می‌خواهم با چیزی خارج از خود کامل شوم مثل خدمت زیاد و عشق و محبت زیاد به کسی و تمام مسایل فناپذیری که مرا به سمتی می‌برد که می‌خواهم بیرون از خودم کامل شوم.

5ـ خودمحوری، بستن دریچه‌ي افکار، ندیدن حقیقت. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

مرتضی عامری

9. آیا قسمتی از نداشتن سلامت عقل من بر این باور است که اعتیاد من (به صورت مواد مخدر ـ چه به هر شکلی) تنها شکل من است؟

اعتیاد تنها یکی از مشکلات زندگی من است. زندگی ما از بدو تولد با ترس و وابستگی شروع مي‌شود. ترس‌هایی که گاهی خودمان و گاهی هم تربیت ناصحیح و یا اطرافیان به ما پیشکش کردند؛ ترس از محرومیت‌ها، و دست نیافتن به آرزوهای‌مان، ترس از معلم، پدر و مادر، ترس از بیماری تاریکی و گاهی هم به علت احساس ضعیف بودن و عدم اعتماد به نفس خود را محتاج و وابسته‌ي دیگران می‌دیدیم و قدرت تصمیم‌گیری برای خودمان را از دست داده بودیم که همیشه ترس و وابستگی همراه ما بود. بیماری من ماندگاری در عدم تعادل است ولی نباید منحصراً به یک شاخه مثل مصرف مواد نسبت بدهم. در اصل مشکل اصلی مجموعه بیماری اعتیاد است. گاهی در مسیر بهبودی در حرکت هستم ولی مشکلی هست که ربطی به بیماری اعتیاد ندارد، مثلاً اینکه در حال گذر کردن از جایی هستم ولی ناگهان شخصی با سوءتفاهمات به من پرخاش می‌کند. طرز برخورد من در مسیر الگوهای بهبودی است و شخصی که به من پرخاش می‌کند یک چیز بیرونی است که ربطی به بیماری اعتیاد من نیز ندارد. مثل یاد گرفتن رانندگی، شنا و غیره ... همه‌ي این‌ها هنگامی که من نتوانم بیاموزم مشکل من است که ربطی هم به بیماری اعتیادم ندارد.

10. احساسات و افکار من قبل از اینکه علی‌رغم آگاهی از نتیجه به کاری از روی وسوسه دست بزنم بوده‌اند؟

دقیقاً لحظه‌ای است که در افکارم به این نتیجه می‌رسم که یک حرکت اشتباه است، اما زمانی که وسوسه‌ي قوی ظاهر می‌شود از روی خودمحوری، ترس، لذت‌جویی، انکار، بی‌ملاحظه‌گی و گاهی هم خشم موجب می‌شود دلایل مثبت را کنار زده و افکار و احساسات ما که تابع بیماری است ما را مجاب به انجام هر کاری کند و این ضعف‌ها موجب می‌شود افکار و احساسات حقیقی و مثبت، خود را نشان ندهند. زیرا وسوسه یک حالت توهم است که همه‌ي مثبت‌ها را منفی جلوه می‌دهد و برعکس. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

مرتضی عامری

https://s6.uupload.ir/files/capture_3dbq.png

11. آیا در مورد ایمان آوردن ترسی دارم و اگر دارم آنها چه هستند؟

هرگاه در مورد چیزی احساس مالکیت دارم و آن را از دست می‌دهم، ترس تمام وجود مرا فراخواهد گرفت. ترس از این‌که تمام باورهای من غلط باشد شاید ایمان‌آوری، زندگی و لذت‌های آن را محدود کند. روند ایمان‌آوری من چون روندی از ناشناخته‌هاست از ایمان‌آوری و اعتماد کردن نیز می‌ترسم و این منبعی بزرگ برای ترس‌های من است. باورهای غلط، خودمحوری، انکار، تصورات باطل، عدم اعتماد، موجب ترس از ایمان‌آوری می‌شود.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی

تاريخ : جمعه چهارم اسفند ۱۴۰۲ | 11:51 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم یک سئوال 61 الی 68

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی

61. آیا قبول دارم که من هیولایی هستم که تمام دنیا را توسط اعتیادم مسموم کرده‌ام؟ یا فکر می‌کنم که اعتیادم هیچ پیامد و تاثیری در جامعه‌ي اطراف من نداشته است؟ یا چیزی بین این دو؟

بله ـ بیماری اعتیاد خود یک هیولاست، تاثیرات اعتیاد نه تنها خود، بلكه دیگران و اطرافیانم را هم به ورطه نیستی کشانده و در طول دوران مصرف همواره این هیولای درونی را انکار می‌کردم و هیچ اصول انسانی را رعایت نمی‌کردم. من تبدیل به هیولایی شده بودم که هر روز با وسعت بیماری اعتیادم در حال رشد بود و هر چه او در من رشد می‌کرد، رفتار من مخرب‌تر و زیان‌بارتر می‌شد که اول خودم و خانواده‌ام و در مرحله‌ي بعد جامعه‌ای را که در آن ساکن بودم را مسموم و آلوده کرده بود. نشانه‌های بارز این نکته (فروش مواد مخدر، سرقت، خیانت، عدم صداقت، در نظر نگرفتن عواطف خانواده و انسان‌ها و ...) می‌باشد که به واسطه‌ي این ضعف‌ها و پیامدها تبدیل به هیولایی شده بودم که هیچ تاثیر مثبتی در جامعه نداشتم ولي امروز با پذیرش خود به اصل فروتنی دست يافتم و توانستم این هیولا را از فعالیت بازدارم.

62. آیا احساس اهمیت نسبی در حلقه‌ي دوستان و خانواده می‌کنم؟ در کل جامعه چطور؟ آن احساس چیست؟

بله ـ امروز پس از گذشت سال‌ها دافعه بین انسان‌ها، به کمک خداوند و اصولي فراگرفته‌ام تبدیل به انسانی شده‌ام دارای جاذبه و اهمیت نسبی و همگی نتيجه‌ي پیروی از اصولی است که آموخته‌ام. امروز احساسات خوبی در من بوجود آمده، مانند: از خودم فرار نمي‌كنم احساس می‌کنم که جزيی از کل هستم، احساس مسوولیت‌پذیری می‌کنم و در خانواده پذیرفته شده‌ام. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

امروز از یک سری اصول انسانی پیروی می‌کنم که اگر به آنها خوب عمل کنم مانند نگینی خواهم درخشیده و از احساس انزوا و تاریکی و بی‌ارزشی رها خواهم شد. امروز برای دفع غرور و تاییدطلبی از خداوند تشکر کرده و اگر رفتار امروزم باعث شده تا مورد تقدیر و تشکر واقع شوم به خود غرّه نمی‌شوم و همه‌ي این تعاریف را از خالق خود می‌دانم و در پس این همه دیدگاه احساس نوعی تواضع، فروتنی و غرور موجه روحانی مي‌كنم.

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی

https://s6.uupload.ir/files/1704879098200_cyc.png

63. در رابطه با کارکرد قدم یک چگونه اصل فروتنی را تمرین می‌کنم؟

بپذیرم و به این نکته رسیده باشم من مثل تمام انسانها هستم، نه بالاتر نه پایین‌تر بايد از مثبت‌ها استفاده کنم و از منفی‌ها بپرهیزم. اصول را در تمام مراحل زندگی رعایت کنم، دعا کنم، خدمت صادقانه نمایم، ظاهرسازی نکنم، ماسک نزنم، تسلیم اصول برنامه باشم و سعی در انجام آن نمایم و همیشه به‌دنبال سرچشمه‌ي عشق الهی باشم.

64. آیا با این واقعیت که من یک معتاد هستم آشتی نموده‌ام؟

این برای من از لحظه‌ای که وارد انجمن شدم اتفاق افتاد. امروز واقعیت بیماری‌ام را پذیرفته‌ام و اقرار می‌کنم که یک معتادم و چون و چرا هم ندارد و این پذیرش درونی در بسیاری از مواقع مرا از جنگ و کشمکش دور می‌نماید. امروز برای بقای بهبودی خود، به این اصول احترام می‌گذارم چون افکارم در بسیاری از مواقع تحت تاثیر بیماری اعتیادم می‌باشد.

چون نتوانستم بیماری‌ام را تغییر دهم آن را پذیرفتم و از طریق اصول این قدم‌ها می‌توانم با واقعیت خود آشتی نمایم.

65. آیا با کارهایی که باید انجام دهم تا پاک بمانم آشتی نموده‌ام؟

لازمه‌ي پاکی، پذیرش بیماری و رهایی از نقايص و دوری از اعمال و رفتار گذشته است. از ابتدا تا امروز کارهایی را انجام داده‌ام که گاهی اوقات برخلاف میل باطنی‌ام بوده ولی چون به اصول برنامه و رهنمودهای راهنمایم اعتماد کامل داشتم هر کاری را که برای تداوم پاکی و بهبودی‌ام پیشنهاد شد پذیرفتم و در زندگی اجرا نمودم، چند مورد بیشتر با این اصول قهر نکرده‌ام و آن لحظاتی بود که ضعف‌های اخلاقی روی دوش من سوار بود و بیماری مرا احاطه کرده بود، امروز سعی‌ام براین است که همواره رهجو باشم تا آموزش‌پذیر باشم، باید درک کنم که قدم‌ها جزيی از زندگی من است و برای تمرین آنها نیاز به تلاش دارم.

66. چرا برای بهبودی لازم است تا بیماری‌ام را بپذیرم؟

بیماری یک مساله است و بهبودی راه‌حل آن. برای پاسخ بهتر باید زوایای بهتر بیماری را شناخت. برای بهبودی، پذیرش لازم است. اگر نپذیریم آن را انکار خواهیم کرد، انکار موجب می‌شود که به بیماری اشراف نداشته باشم و چیزی از بهبودی متوجه نشوم، با پذیرش بیماری قدرت بهبودی بیشتر خواهد شد، بدون رعایت اصول بهبودی حاصل نمی‌گردد. پذیرفتن بیماری موجب می‌شود درهای بهبودی به رویم باز شود تا بهبودی مانند جاده‌ای سرسبز جلوه کند تا از برهوت درون خارج گردم.

مرتضی عامری

https://s6.uupload.ir/files/img_20231013_224106_385_a26t.jpg

67. چگونه می‌دانم که حالا وقت آن است که به پیش روم؟

بعد از آشنایی با اصول قدم یک و بعد از اینکه فهمیدم عاجز و ناتوانم این حس درونم شعله‌ور می‌شود که من به واسطه‌ي مصرف مواد تمام نیروهای محرک و مثبت درونم را خنثی کرده بودم و نیاز است برای سامان بخشیدن و آبادانی این شهر خراب، حرکتی از خود نشان دهم. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

برای درک و فهم قدم اول وقت لازم را بگذارم، بدانم که این اصول دوازده قدمی است و برای پیشبرد آن لازم است قدم‌های بعدی را در زندگی به اجرا گذارم، و به این درک برسم که چون بیماری مرموز و لاعلاجی دارم حتماً باید این اصول را در زندگی به کار بندم، دست از انکار بردارم، با صداقت از خود بپرسم آیا من از دستاویزهایم دست برداشته‌ام، آیا آنها را لغو کرده‌ام، آیا در پی رعایت قدم یک هستم و آیا روش جدید برای زندگی پیدا کرده‌ام و باید توسط درخواست کمک از خداوند بیماری‌ام را متوقف کنم و برای شناخت او وارد قدم دوم ‌شوم.

68. درک من از قدم یک چیست؟

امروز با کارکرد قدم یک و به عمل گذاردن آن در زندگی، می‌توانم از بیماری‌ام فاصله بگیرم و به سمت جلو حرکت کنم. امروز با درک قدم یک، پرحرفي نمی‌کنم بلكه عملکرد نشان خواهم داد. با انجام قدم یک به این باور می‌رسم که من یک بیماری دارم به نام اعتیاد که کنترل زندگی مرا به دست خود می‌گیرد. همواره ابعاد مختلفی دارد و از راه‌های مختلف وارد می‌شود (جسم، روح و روان، احساس) و همیشه در پی فرصتی می‌گردد که بر من غالب شود. با تمرین اصول قدم یک، برروی خود کار خواهم کرد. باید تسلیم باشم و در پی مرتفع کردن کمبودهایم مثل (باور، ایمان، امید) باشم. با قدم دوم پیش بروم و باورهای سالم پیدا کنم. من به تنهایی در مقابل خیلی چیزها ناتوانم.

آن قدر به ستوه آمده بودم که جایی برای انکار بیماری خود باقی نگذاشته بودم، آیا توانستم درک خوبی از این قدم و بیماری‌ام داشته باشم، آیا فهمیدم که بیماری مرموز، درمان‌ناپذير و پیش‌رونده داشته‌ام، امروز بهترین نوع سرمایه یعنی کارکرد قدم‌ها در اختیار ماست. از تجربه‌ي گذشته برای پاسخ به سوال ‌هایم استفاده کردم، این سوال‌ها می‌خواهد مرا به سمت کمال پیش ببرد. اگر آن قدر بدبختی نکشید بودم نمی‌توانستم به این روشنی درکی از این قدم داشته باشم. هر چه در این قدم نوشتم تجربه‌ي گذشته‌ي من بود، تجربه گذشته ام توانست برای کارکرد روی این قدم تاثیر زیادی بگذارد با تمرین اصل روحانی صداقت و تجربه‌ي گذشته توانستم قدم یک را درک کنم از دانش گذشته استفاده کردم تا پاسخ قانع‌کننده‌ای برای این سوالات داشته باشم اگر تجربه‌ي گذشته‌ي من وجود نداشت نه درکی از انجمن داشتم نه درکی از پاک بودن و نه درکی از قدم یک.

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی

تاريخ : شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۲ | 19:8 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم یک سئوال48 الی 60

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی

48. چه چیز مرا متقاعد میسازد که دیگر نمیتوانم با موفقیت مصرف کنم؟

عجزهای گذشته، شناخت بیماری، آگاهی از ضعف‌ها، با مصرف نقص‌ها در من بروز می‌کنند، لذت بردن از پاکی امروز، خدمت و لذت بردن از آن، در مصرف مواد مخدر هیچ‌گونه موفقیتی وجود نداشته و ندارد و نمی‌توانم خود را به چیزی متقاعد سازم که وجود ندارد. درک شرایط زندگی امروز و بدون مصرف مواد، انتهای مصرف مرگ، ناکامی است و در آخر این نکته‌ي مهم که زندگی گذشته‌ي من دلیلی محکم بر این مطلب است که هیچ وقت نتوانستم با موفقیت مصرف کنم حتی با بهترین شرایط

49. آیا پذیرفته‌ام که بعد از مدت‌های طولانی پاکی باز هم کنترلی نخواهم داشت؟

هر چیز که قدرتش از من بیشتر باشد روی آن کنترلی نخواهم داشت. در مقابل هر چیزی که ناتوانم کنترلی ندارم و هر چیزی را که بشود کنترل کرد لذت ندارد. من نمي‌توانم چيزهايي را كه برايم لذت‌بخش است، كنترل كنم.

زمان نمی‌تواند لذت چیزی را از بین ببرد و با یادآوری آن، به‌طور مجدد تداعی می‌شود.

من به اين نتيجه رسيده‌ام كه هيچ‌گاه نمي‌توان مصرف موادمخدر را كنترل كرد. و این ثابت شده است، ولی می‌توانم روی ضعف‌هایم به توانایی برسم و آنها را به تعادل برسانم. می‌توانم برای از بین بردن لذت‌های منفی لذت‌های مثبت را جایگزین کنم. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

امروز به این باور رسیده‌ام که با مصرف دوباره، بیماری عود خواهد کرد و کنترل همه چیز از دستم خارج خواهد شد و، تسلیم نخواهم بود.

مرتضی عامری

https://s6.uupload.ir/files/img-20231030-wa0182_umdk.jpg

50. آیا می‌توانم بهبودی‌ام را بدون تسلیم کامل شروع کنم؟

نقطه‌ي آغاز فرایند بهبودی، تسلیم می‌باشد و تداوم این حرکت در صبر و حوصله نهفته شده است تسلیم به مرور اتفاق می‌افتد و بهبودی روز به روز ارتقا می‌یابد. بهبودی را اگر با تسلیم کامل شروع نکنیم دچار لغزش و عود بیماری خواهیم شد. وقتی می‌توانیم بگوییم تسلیم کامل شده‌ایم که به اصول برنامه وفادار باشیم و به آن‌ها عمل نماییم.

مرتضی عامری نسرین فاضلی اکبری

51. اگر من به‌طور كامل تسلیم شوم زندگی ام چگونه خواهد بود؟

هنگامی که به صورت کامل تسلیم می‌شویم از تمام چون و چراها دست برمی‌داریم. تسلیم کامل یعنی به دنبال بهبودی بودن و تاثیر آن روی زندگی، نجنگیدن، پذیرش و آرامش و صبر خواهد بود. احتمالاً با تسلیم، زندگی کمی سخت‌تر خواهد شد ولی همدردان بهبود یافته معتقدند که با تسلیم شدن به زندگی معنوی و آرامش دست خواهیم یافت به شرطی که به خودمان فرصت بدهيم و به تعهد خود عمل کنيم تا در راه کمال گام برداریم. مشورت کردن تسلیم نیست، انجام آن مشورت یعنی تسلیم.

اگر تسلیم کامل نشویم یعنی برای برگشت دستاویزی گذاشته‌ایم و با این دیدگاه اگر وسوسه‌ای در سر داشته باشیم بدون هیچ دغدغه و نگرانی به وسوسه فکری‌مان بها می‌دهیم و وارد دنیای اعتیاد می‌شویم. اگر تسلیم شویم به سمت رشد و تعالی حرکت می‌کنیم. با تسلیم شدن آموزش‌پذیر و حرف‌شنو و پذیرای کمک دیگران می‌شویم.

52. آیا می‌توانم بدون تسلیم کامل به بهبودی‌ام ادامه دهم؟

(تا تسلیم نشوم هیچ اتفاقی نمی‌افتد)

می‌توان به پاکی از مواد مخدر ادامه داد اما هیچ ضمانتی برای به دست آوردن بهبودی و رسیدن به کمال نیست. بدون پذیرش، صبر و تسلیم نمی‌توان به بهبودی کامل رسید. تسلیم یعنی زندگی معنوی. پس بدون اصول برنامه، بهبودی، میسّر نیست. اگر تسلیم نباشیم اصول زندگی معنوی نهفته در برنامه درمانی را تمرین نخواهيم کرد و رشد‌مان متوقف می‌گردد و در بیماری اعتیاد و افکار معتادوار خواهیم پوسید. تسلیم یعنی پیروزی. امروز من در مقابل اصول اخلاقی تسلیم کامل هستم نه در مقابل بیماری اعتیاد.

53. آیا هر زمان که فکر مصرف و عمل از روی اعتیاد به من دست داده آن را با راهنمایم یا کس دیگر در میان گذاشته‌ام؟.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

امروز بنا را بر این گذاشته‌ام که قبل از اینکه وسوسه‌ای در درون من کاملاشکل گیرد و یا عملی را از روی اعتیاد و افکار معتاد گونه از خود بروز دهم با راهنما و اگر در دسترس نباشد با دوستان بهبودی در میان گذشته و راهکار مناسب را اخذ نمایم. حتی هنگامی که می‌گویم این مساله زیاد قابل توجه نیست، دقیقاً اصل, روشن‌بینی، صداقت، تمایل، پذیرش و فروتنی را کنار زده‌ام. برای رهایی از وسوسه باید به تمرین اصول قدم یک بپردازم و با اقرار از وسوسه و رفتار از روی اجبار رها گردم.

مرتضی عامری نسرین فاضلی اکبری

https://s6.uupload.ir/files/img-20231103-wa0006_wfrv.jpg

54. آیا من در تماس دايم با واقعیت بیماری‌ام بوده‌ام بدون در نظر گرفتن اینکه چه مدت زمانی است که از اعتیاد فعال رهایی یافته‌ام؟

تماس با بیماری یعنی شناخت جنبه‌های پنهان بیماری، باید مواظب باشیم بیماری ما را هدایت نکند وقتی از تماس هر روزه‌‌ام با بیماری اعتیاد غافل شوم یعنی بیماری در حال فعالیت در من است. باید از این مجال یک روزه برای پاک ماندن خود استفاده کنم و هیچ‌گاه فراموش نکنم که فقط برای امروز اصول را رعایت می‌کنم تا از اعتیاد فعال خود رهایی یابم. واقعیت بیماری، مرموز، پیچیده و درمان‌پذير است كه هر چه از بهبودی‌ام می‌گذرد، پیشرفت می‌کند. عدم توجه به واقعیت بیماری خود شاخه‌ای از بیماری اعتیاد می‌باشد، اکنون بزرگترین سلاح آن را که مصرف مواد بود، متوقف کرده‌ام و هراز چند گاهی که از اصول بازمی‌مانم اعتیاد من فعال خواهد شد.

55. اکنون که مجبور نیستم روی اعتیادم سرپوش بگذارم آیا توجه کرده‌ام که دیگر نیازی ندارم مثل گذشته دروغ بگویم؟ آیا به خاطر این رهایی و آزادی سپاسگزار هستم؟ با چه روش‌هایی در بهبودی‌ام شروع به داشتن صداقت کرده‌ام؟

بله ـ لحظه‌ای که مواد مصرف نمی‌کنیم نیازی نداریم روی خبری سرپوش بگذاریم و دروغ بگوییم. در گذشته از حربه‌ي دروغ برای پیش بردن اهداف اعتیادی‌ام استفاده می‌کردم و چون صداقت، اعتماد، اعتبار و شخصیت خود را از دست داده بودم دنبال شخصیتی تازه بودم که آن را با دروغ برای خودم دست و پا می‌کردم ـ امروز خداوند را به خاطر رهایی از اعتیاد شاکر هستم و لحظه‌های تلخ گذشته را با زندگی پرانرژی و پرنشاط امروز مقایسه و بررسی، می‌کنم و همین بررسی حاکی از رضایت و سپاسگزاری از خداوند است ـ روشن‌بینی و صداقت زمانی آغاز می‌شود که بدانم تمام پنهان‌کاری‌های گذشته، مرا به بن‌بست و بحران‌ها کشاند و همه دروغ‌هایی که در گذشته و امروز به‌کار می‌برم برایم مشکل‌ساز بود شاید بعضی مواقع کاری را با دروغ پیش می‌بردم و یا از مشکلی می‌گریختم ولی بعد در چاله‌ای بزرگ‌تر می‌افتادم ـ درک من از صداقت بدین صورت است که تو همان‌طور که هستی خوبی، خود را بپذیر با تمام خوبی‌ها و بدی‌ها، اما نیاز به تغییر داری. وقتی صداقت پیدا می‌کنم شانس بیشتری برای رسیدن به آرامش خواهم داشت.

56. چه چیزی در بهبودی‌ام شنیده‌ام که برای باورکردنش مشکل داشته‌ام؟ آیا از راهنمایم یا کسی که آن حرف را به من زده خواسته‌ام که این مساله را برایم توضیح دهد؟

اوایل ورود به انجمن به دلیل شدت بیماری و بسته بودن دریچه‌ي ذهن، هرچه را می‌شنیدم باورکردنش برایم سخت بود؛ مثلاً خدمت کن حالت بهتر خواهد شد، پیدا کردن خود در گرو گم شدن در دیگران است، ببخش تا بخشیده شوی، تسلیم شو تا پیروز شوی، بدون مصرف مواد هم می‌توان نشئه شد، آسایش، آرامش نمی‌آورد، درد باعث رشد خواهد شد و خیلی چیزهای دیگر. برای چیزی که باورکردنش برایم سخت است باید مشورت کنم: زیرا فکرم بسته است و درک و راهکار مناسبی برای شنیده‌ها ندارد با مشورت کردن و توضیح خواستن، دریچه‌ي افکارم بازمی‌شود و برايم آسان خواهد شد مسايل را باور كنم، پس به آساني اجازه‌ي ورود مسايل و راه‌حل‌هاي تازه‌اي به خود خواهم داد. که شاید تا به حال از آن خبر نداشتم. رد نكردن آنچه را كه در موردش آگاهي نداريم، تمريني براي روشن‌بيني است.

57. به چه شکلی روشن‌بینی را تمرین می‌کنم؟

اینکه دید تونلی خود را کنار بگذاریم و واقعیت‌ها را در نظر بگیریم، در مورد دیگران قضاوت نکنیم، چیزی را که درون ما است، انکار نکنیم (بیماری)، فکر خود را بهترین فکر ندانیم، منافع جمع‌را در نظر بگیریم، خسارت وارد نکنیم، کارهای خوبي را که می‌بینیم در گوشه‌ای از ذهن خود بسپاریم، در هنگام بروز بیماری هیچ‌گونه عکس‌العملی از خود نشان ندهیم، خوب گوش کنیم، دست از منیّت برداریم، برای فهمیدن این که جزيی از کل هستیم دعا کنیم، پافشاری روی چیزی که می‌دانیم نکنیم (تعصب نشان ندهیم)، در مورد تمام چیزهایی که ذهن‌مان را مشغول می‌کند سوال کنیم، با سوال کردن و مشورت دریچه‌ي افکارمان باز می‌شود و به خود خواهیم گفت شاید این یک راه‌حل جدید بوده که من از آن خبر نداشتم و در کل کنار گذاشتن تصورّات باطل یعنی روشن‌بینی.

مرتضی عامری نسرین فاضلی اکبری

58. آیا تمایل به رهنمودهای راهنمایم دارم؟

بله ـ چون راهنما گرفتن و راهنما شدن یکی از اصول می‌باشد، آنچه را که راهنما به‌عنوان رهنمود به من ارايه می‌دهد تجربه‌ي شخصی او می‌باشد. اگر اعتماد دارم و من هم طالب آن باشم، حتماً از آن استفاده خواهم نمود، پیش از این نیز راهکارهای او را هر چند که برخلاف میلم بود انجام دادم و نتیجه‌ي مثبت گرفتم.

59. آیا تمایل به شرکت منظم در جلسات دارم؟

حضور مرتب و منظم در جلسات درمانی ضامن بهبودی من است. اولویت‌بندی و برنامه‌ریزی کردن برای حضور در جلسات بود که زندگی دوباره به من داد و هر بار که حضور پیدا می‌کنم احساس خوبی دارم. احساس می‌کنم قدرت و انرژی خاصی دریافت نموده‌ام، خود را به خداوند نزدیک‌تر می‌بینیم و اين برایم عامل رشد خواهد بود. سعی می‌کنم که مثل تمام رفتارهای معمول شده در زندگی‌ام حضور در جلسات را نيز در زندگی نهادینه کنم.

60. آیا تمایل دارم که بهترین سعی و بیشترین کوشش را برای بهبودی‌ام انجام دهم؟ از چه راه‌هایی؟

تمرین اصول نهفته در کتاب، خدمت صادقانه و دعا ، ارتباط با خداوند و مشورت با راهنما، تلاش در راستای رسيدن به اهداف خود، خانواده و اجتماع، برنامه‌ریزی و اجرای دقیق برنامه‌ها، سعی در رسیدن به تعادل، تصمیم و تسلیم بودن خود را روزانه برای خود بازگو کردن، امروز آماده‌ام که بهترین راه را براي پیشبرد بهبودی‌ام انجام دهم، راه‌های آن برای من تفاوتی ندارد چون به این باور رسیده‌ام که از سمت مواد و بیماری اعتیاد ضربه‌های زیادی خورده‌ام كه اگر حرکت نکنم بیماری عود خواهد کرد.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی

تاريخ : دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ | 21:49 | نویسنده : مجتبی دشتی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.