مسئله بزهکاری اطفال و نوجوانان

مسئله بزهکاری اطفال و نوجوانان از جمله مسائل پیچیده اجتماعی است که دنیای امروز را شدیدا به خود مشغول داشته است.درباره ی علت افزایش بزهکاری اطفال در روزگار ما عقاید مختلفی وجود دارد.برخی آن را نتیجه سستی اعتقادات دینی و مذهبی و برخی نیز معتقد که جنگ علت اساسی ازدیاد جرایم ارتکابی اطفال و نوجوانات است و برخی آن را اختصاص به جوامع متمدن می دانند و معتقدند که بشر به همان سرعتی که به سوی ترقی و تکامل صنعتی و مادی پیش می رود از معنویت دور شده و در نتیجه به تبهکاری و قانون شکنی روی می آورد.این عوامل ذکر شده به تنهایی نمی توانند عامل منحصر در افزایش جرایم اطفال و نوجوانان باشند بلکه تاثیر عوامل مختلف در کنار یکدیگر می توانند زمینه ساز این جرایم شوند و در این تحقیق کوشش شده با بررسی علل و عواملی که می توانند زمینه ساز گرایش اطفال به بزهکاری شوند،شناسایی و تاثیر نقش خانواده در افزایش بزهکاری اطفال بررسی شود و راه کارهایی جهت پیشگیری خانواده ها از بزهکاری اطفال و پیشنهاد رفتارهای متناسب خانواد جهت از بین بردن زمینه های مساعد ارتکاب بزهکاری ارائه شود تا شاید با اطلاع رسانی به خانواده این نهاد مهم اجتماعی و زیربنای جامعه که نقش مهم و سازنده در تربیت اطفال و نوجوانان و جلوگیری از بزهکاری آن را بر عهده دارد بتوان تا حد زیادی ارتکاب به این نوع جرایم را کاهش داد.از جمله شناخت پدیده بزهکاری و پیدایش جرایم اطفال در فصل اول و مشکلات و نابهنجاریهای موجود در خانواده و مهمترین علل بزهکاری اطفال که در فصل دوم بیشتر به آن پرداخته خواهد شد و نقشی که خانواده در پیشگیری از ارتکاب بزهکاری می تواند ایفا کند در فصل سوم به آن می پردازیم.
مقدمه
خانوده کوچکترین واحد اجتماعی است که به وسیله ازدواج زن و مرد تشکیل می شود و با تولد فرزندان تکامل می یابد اما اینکه فرزندان چگونه پرورش یابند تا به این تناسل بقا ادامه دهند و صحت و سلامت جامعه را تامین نمایند،خود زائیده ی تفکر، تلاش و روشهای تربیتی خانواده است.
بزهکاری در کودکان و نوجوانان هرچند می تواند به عوامل بسیار،ازجمله مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و غیر وابسته باشد اما در گام نخست این خانواده است که کودک را به مسیر صحیح هدایت می کند یا بستر گناه و جرم و انحراف را برای او مهیا می سازد.انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تاثیر افکار،عقائد و رفتار اطرافیان قرار می گیرد و بعدها به تقلید از این رفتارها و گفتارها الگوههایی را که بنحوی در ارتباط با او هستند سرمشق رفتاری خود قرار خواهد داد.
به این ترتیب اگر با گسترش بزهکاری در کودکان و نوجوانان روبرو هستیم باید خانواده را بعنوان اولین کانال ورودی فرد به اجتماع مورد بررسی قرار دهیم و علل و انگیزه های اولیه را در آن جستجو نمائیم و در این تحقیق تاثیر خانواده با کارکرد پائین بر بزهکاری کودکان و نوجوانان تاکید می نمایند،را مطالعه کنیم.
کودکان و نوجوانان بزهکار معمولا دارای والدین بسیار خشن و سخت گیر یا بسیار بی تفاوت و بی توجهی هستند و عدم توجه و اهمیت به نیازها و خواسته های جسمی و روحی کودک،ذهن و فکر او را مغشوش کرده و دچار ناآرامی و التهاب می نمایند.از طرفی خشونت ها،سرزنش و سرکوفت های بی مورد،بی لیاقتی، سرخوردگی و در نهایت اضطراب دائمی را به ناخداگاه فرد انتقال می دهد.
در چنین وضعیتی کودک که جایگاه مشخصی برای خود در خانواده نمی یابد و کم کم از حالت عادی خارج شده و به اعمالی روی می آورد تا شاید از این طریق توجه دیگران را به خود معطوف دارد.برای کودک در این مرحله زیاد مهم نیست که این امر دارای نتایج مثبت و یا منفی هستند بلکه آنچه برای او حائز اهمیت است فقط نیاز به نگاه و توجه دیگران است که در اثر کمبودهای عاطفی در وجود او ریشه دوانده و او را وادار به چنین کارهایی کرده است.برخی از والدین در ایجاد ارتباط بین افراد خانواده دچار خطا و اشتباهاتی می گردند که بعضا غیر قابل جبران است.
وضعیت و شرایط متفاوت بین دختران و پسران یک خانواده،طرز فکر والدین در مورد تک تک آنها و ارتباطی که بین فرزندان حاکم است در استواری یا تزلزل بنیاد خانواده موثر است.تبعیض بین فرزندان از لحاظ سن،جنس،استعداد، توانائیها عاملی است که کودکان و نوجوانان را به فکر می برد و چون به دلیل قانع کننده ای نمی رسند وادار به ارتکاب جرم می شوند.
اگر پدر و مادر از سنین پیش از دبستان کودک را تحت آموزشهای صحیح و پیش بینی شده قرار دهند و مراحل مختلف تحصیلی،تکیه گاه و مشاوری مناسب برای او باشند،خواهند توانست همگام با شناخت نقاط ضعف و قوت آنان یاری رسان و مددکار واقعی فرزند خود باشند.سردی و نابسامانی خانواده،هرج و مرج و بی انضباطی و پایبند نبودن به اجرای قانون،کوتاهی در انجام وظایف و مسئولیت های اعضاء در کنار فقدان روحیه اخلاق و تربیت اسلامی از دیگر عوامل روی آوردن فرزندان به بزهکاری است.
در مورد نقش اعتیاد و عوارض وخیم آن در خانواده بحث های بسیار به میان آمده است حتی اگر والدین از نظر اقتصادی زندگی مرفهی را برای فرزندان بوجود آورند اما خود معتاد به موادمخدر یا الکل باشند باز هم عوارض ناشی از این اعتیاد باعث ایجاد سستی زنجیره خانواده و جدایی تک تک حلقه های آن میگردد.
بررسی دانشمندان آسیب شناسی نشان می دهد که حاصل اعتیاد والدین، تقلید، سردی کانون خانواده و تباهی آن و سستی پیوند عاطفی است.
همچنین عوارض ناشی از این آلودگی و تباهکاری والدین برای اطفال و نوجوان بدآموزی و تقلید ناروا،احساس شرمساری، نابسامانی زندگی، انحراف و سرانجام منجر به ارتکاب جرم خواهد شد.کسانی که در خانه مورد تقلید کودکان قرار گیرند با عکس العملهای نامناسب و پاسخهای بی ربط ترسانده و گام توام با بد ذهنی و خشونت،زمینه انحراف روحی و فکری فرزندان را بوجود می آورند.
در زمینه تقلید شاید دختران کمتر از پسران دچار مشکل باشند.دختران از بدو تولد تا زمان ازدواج در کنار مادر و تحت آموزش و تربیت همه جانبه وی قرار دارند اما در مورد پسران وضع متفاوت است؛چراکه آنها در سنین اولیه تحت تاثیر مادر و پس از آن ناچار به همانند سازی و تقلید از رفتار پدر هستند و در واقع نیاز به تغییر الگوی مردانه دارند.بطور خلاصه می توان گفت یکی از عوامل مهم تکوین و تغییر انسان شرایط مختلف طبیعی از قبیل:زمان، مکان و محیط اجتماعی است. در بسیاری موارد با تغییر شرایط خانواده و فراهم نمودن محیط تربیتی مساعد و مناسب می توان رفتار،افکار و خصلت های فرزندان را در دامان مادران شایسته و زیر چتر حمایت پدران اندیشمند با تامین صحیح نیازها و تکریم شخصیت آنان از خطر محیط های فاسد مصون نگاه داشت. مجتبی دشتی
برچسبها: مجتبی دشتی , کمپیتا , موسسه تسهیلگرن مسیر توانمندی




