نظریه های مرتبط با پدیده اعتیاد
جامعه شناسان و نظریه پردازان طی یکی دو قرن گذشته نظریات متفاوت و راهگشایی در زمینه انحرافات اجتماعی منتشر کرده اند که هر کدام با توجه به ساختار جامعه و شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جوامع توسعه یافته و در حال توسعه می تواند تبیین کننده انحرافات و ارائه دهنده راه حل در این زمینه باشد.
در اینجا به هفت نظریه که به طور کلی می تواند تبیین کننده اعتیاد به مواد مخدر در جامعه ایران باشد به خصوص با توجه به اعتیاد در اقشار مختلف جامعه، اشاره می نماییم.
۱- نظریه انحرافات مرتون
نظریه انحرافات که متعلق به رابرت کی مرتون جامعه شناس مشهور آمریکایی می باشد، تبیین کننده پدیده اعتیاد در کشورهایی مانند ایران نیز می باشد. مرتون علت ریشه ای انحرافات را شرایط ساختی جامعه می داند و بر خلاف دورکیم معتقد است که فرد در جامعه به ارزش ها و هنجارها توجه زیادی ندارد و به جای اعتنا به آنها، هنجارها را در معرض انتقاد قرار می دهد.
به نظر وی دو ساخت اساسی در جامعه وجود دارد یعنی «اهداف نهادی شده» و «وسایل نهادی شده» که ارزش ها و امور مطلوب و شیوه های استاندارد کنش برای رسیدن به آن اهداف در جامعه است. تعامل بین این دو ساخت موجب بروز رفتارها و شخصیت های مختلف و گاه متناقض در جامعه می شود.
به نظر مرتون، چهار تیپ «مناسک گرا» یا «شعائر گرا»، «انزوا طلب»، «نوآور» یا «بدعت گذار» و «انقلابی» یا «شورشی» در کنار «همنوایان» معلول شرایط جامعه و برخورد این دو ساخت هستند که هر کدام شیوه خاص انطباق فردی با این دو ساخت است.
یکپارچگی و انسجام در جامعه هنگامی است که میان این دو ساخت اساسی تعادل وجود داشته باشد. اما اگر اهداف و ارزش های نهادی شده مانند منزلت و ثروت در جامعه تبلیغ شود و جامعه پذیری، ارزش ها و هنجارها، آموزش و پرورش و رسانه ها و تبلیغات برآن تأکید ورزند و در کنار آن وسایل دسترسی به این اهداف وجود نداشته باشد، تیپ های مختلف شخصیتی و رفتاری بروز و ظهور می یابند.
درباره پدیده اعتیاد به مواد مخدر دو تیپ انزوا طلب و بدعت گذار می توانند مورد توجه قرار گیرند. انزوا طلب، شیوه انطباقی فردی است که در آن، افراد به دلیل ناموفق بودن در دسترسی به اهداف اجتماعی سعی کرده اند خود را از جامعه دور نگهدارند.
شیوه نگرش منفعت جویانه را به طور کلی رها کرده اند و به این ترتیب هم ارزش های مسلط و هم وسایل مورد قبول دستیابی به آنها را رد می کنند. این افراد احتمالاً بارها تلاش کرده اند تا با شیوه های هنجاری به سمت اهداف اجتماعی حرکت کنند اما عدم توفیق مکرر آنها، باعث سرخوردگی و دور شدن از مسیر تبلیغ اهداف و وسایل استاندارد شده است.
برای تحلیل مسأله اعتیاد در ایران از منظر تئوری مرتون باید جامعه فعلی ایران را از بعد تغییر ارزش ها از سنتی و مذهبی به ارزش های مدرن مورد توجه قرار دارد. در کنار این مسأله تبلیغ مصرف گرایی، نابرابری های شدید اقتصادی، رشد روزافزون فقر و در نتیجه ارزشمند شدن ثروت در جامعه، تغییر نظام ارزشی جامعه را تشدید می کند.
در این شرایط تأکید بر اهدافی که وسایل دسترسی به آن به طور قانونی فراهم نیست نه فقط فرد فرد انسان ها بلکه کل نظام اجتماعی را دچار عدم تعادل و آشفتگی و نابسامانی می کند و بستر را برای ظهور رفتار انحرافی فراهم می کند. همین مسأله فرد را از جامعه و ارزش های آن جدا می کند و در اکثر موارد نیز وی را با ناکامی روبه رو می سازد که برای جبران ناکامی ها گرایش به مواد مخدر امری عادی است.
اما نوآورها هم در پدیده اعتیاد نقش دارند چه آنها اهداف نهادی شده و کسب منزلت و ثروت را دنبال می کنند اما نه با روش ها و هنجارهای عادی و پذیرفته شده که قاچاقچیان مواد مخدر و سوداگران مواد افیونی که نقش بسزایی در گسترش اعتیاد به مواد مخدر دارند نمونه بارز نوآوران و بدعت گذاران در جامعه می باشند.
به طور کلی از نظر مرتون، شرایط نابسامان اقتصادی و اجتماعی موجب گرایش به اعتیاد می شود و در اصل اعتیاد جرم نیست، نوعی بیماری اجتماعی است که اگر از ابتدای وقوع آن به فکر اصلاح و پیشگیری نباشیم ممکن است به دیگران نیز سرایت کند و بیماری عمومی و بحرانی اجتماعی پدید آورد.
در هر حال، این نظریه که در اصل میانبرد بوده، می توان به تبیین اعتیاد به مواد مخدر در جوامع بسیاری از جمله ایران بپردازد. چرا که منزلت و ارزش ثروت در چند ساله اخیر بسیار زیاد شده، در حالی که راه های رسیدن به آن بسیار کم است و براین مبنا قاچاق مواد مخدر و در کنار آن منزوی های بسیاری به وجود آمده اند که مأیوس و سرخورده به اعتیاد روی می آورند.
۲- نظریه برچسب زنی
نظریه برچسب زنی که توسط لمرت و بکر منتشر شد براین مبناست که انحراف، فرآیندی است که توسط آن برخی مردم موفق می شوند برخی دیگر را منحرف تعریف کنند.
در مورد اعتیاد، اولین بار کسی که از روی کنجکاوی، آزمایش یا سرخوردگی رو به مواد مخدر می آورد، اصلاً این عمل را اقدامی انحرافی نمی پندارد اما چون این کنش توسط افراد مهم دیگر چون دوستان، والدین، مقامات رسمی و پلیس و… انحراف تلقی می شود و با مجازات روبه رو می گردد، فرد برچسب بزهکار، منحرف و معتاد را از دیگران دریافت می کند و طرز رفتار دیگران با وی بر مبنای همین برچسب تنظیم می شود.
در نتیجه فردی که از ابتدای قصد عمل انحرافی و کجروی نداشته به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه خود نیز این برچسب را می پذیرد، تصویری جدید از خود می سازد و کنش وی با دیگران نیز بر مبنای همین برچسب تعریف و تنظیم می شود. این مسأله می تواند به انحرافات ثانویه و ناهمنوایی مداوم فرد در جامعه نیز منجر می شود.
مشاهدات و تحقیقات در ایران بر این مسأله گواه است که تلقی عمومی و نگاه حاکمان و سیاست پردازان از اعتیاد، مسأله ای شخصی و فردی است و فرد معتاد نیز مجرم تلقی شده و همیشه مورد سرزنش و نفرت است.
معمولاً افراد معتاد از جامعه طرد شده اند و با سخت ترین مجازات از سوی حکومت، خانواده و دوستان مواجه شده اند و همین برچسب مجرم بر معتاد وی را در عزلت و انزوا و دوری از جامعه قرارداده و این گونه افراد نیز هر روز سعی می کنند رفتار خود را با این برچسب وفق دهند که خطرات فراوانی برای فرد و جامعه در پی دارد.
۳- نظریه اختلال هنجاری
یکی از نظریاتی که بیشتر از دورکیم و پارسونز و به طور کلی کارکردگرایان وام گرفته شده نظریه اختلال هنجاری می باشد. بعد هنجاری ساختار اجتماعی در جامعه بسیار با اهمیت است که اگر در آن اختلال روی دهد، حس همبستگی و انسجام در جامعه را مختل کرده و فرد را از نظر الگوی رفتاری دچار مشکل کرده و آنومی را در وی تقویت می نماید که از این لحاظ گرایش به انحرافاتی چون اعتیاد به مواد مخدر اجتناب ناپذیر است.
این اختلال به صورت های مختلف در جامعه حضور پیدا می کند که به آنها اشاره می نماییم.
۱- قطبی شدن هنجارها؛ هنگامی که دو قطب مخالف یا جدا از همدیگر برای فرد هنجار فرستی کنند و توزیع جمعیت بر حسب میزان فشار هنجاری، نرمال نباشد، توزیع جمعیت دونمایی بوده و به جای اکثریت، اقلیت جامعه، متوسط هنجاری را درک کنند، قطبی شدن هنجاری ایجاد می شود. برای مثال اگر خانواده فرد را به هنجارهای سنتی و مذهبی دعوت کند و از سوی دیگر گروه دوستان، فرد را به مصرف مواد مخدر تشویق نماید، این مسأله ممکن است به نفع هر کدام از طرفین تمام شود که میزان اهمیت و احترام هر طرف در پذیرش هنجار مورد نظر از سوی فرد مؤثر خواهد بود.
۲- تضاد هنجاری؛ در برخی جوامع، اعضای جامعه به دو گروه تقسیم می شوند و هر گروه در فضای هنجاری متفاوت سیر می کند که این مسأله به ظهور دو مجموعه هنجار متفاوت می انجامد که ممکن است هنجارهای طبقه متوسط با طبقه حاکم، نسل امروز با نسل گذشته و یا گروه های مختلف با همدیگر متضاد باشد و در کنار این مسأله که گروه هایی ممکن است به انحرافات سوق پیدا کنند و هنجارهای غیر اخلاقی را رواج دهند.
۳- ناپایداری هنجاری؛ تناقض منطقی میان دو یا چند هنجار در یک نظام هنجاری موجب می شود که هر کدام از هنجارها براساس خرده فرهنگ های متفاوت بر مسأله خاصی تأکید کنند و فرد با ناپایداری هنجاری مواجه شود. در مورد اعتیاد برخی خرده فرهنگ ها که اعتیاد را امری مطلوب و منزلت بخش می دانند در ناپایداری هنجاری تأثیر فراوان دارند.
۴- ضعف هنجاری؛ هنگامی که احساس تعلق و تعهد نسبت به هنجارها پایین تر از میانگین لازم باشد و فشار هنجاری لازم وجود نداشته باشد، ضعف هنجاری ایجاد می شود که در این شرایط فرد الگوی رفتاری لازم برای کنش در جامعه را ندارد و با مشکلات جدی در این زمینه مواجه می شود و حتی ممکن است برخی انحرافات مانند اعتیاد به مواد مخدر را اصلاً انحراف تلقی نکند.
۵- بی هنجاری؛ بی هنجاری یا آنومی که تأخر هنجاری و خلأ هنجاری در جامعه است، بیشتر مخصوص جوامع در حال گذار است که فرد به دلیل تغییرات سریع فرهنگی و اجتماعی هیچ هنجاری را نمی شناسد و قبول ندارد و این مسأله عامل و نیز تشدید کننده پدیده هایی مانند اعتیاد است.
در مجموع جامعه ایران را می توان در چهار بعد اولیه، دچار ضعف و اختلال دانست که چنین روندی، فرد فرد ایرانیان را به تدریج دچار آنومی کرده و در فضای آنومیک و اختلال هنجاری وجود و گسترش انحرافاتی مانند اعتیاد اجتناب ناپذیر است.
۴- نظریه یادگیری
نظریه یادگیری یا فراوانی معاشرت که از سوی نسل دوم محققین شیکاگو مورد توجه قرار گرفت، با مطالعات قوم نگاری و مصاحبه و تحقیقات انسان شناسی اجتماعی به این عقیده رسید که جنایت و انحراف از طریق انتقال فرهنگی در گروه های اجتماعی واقع می گردد. «سادر لند» با این تحقیقات، خرده فرهنگ های گوناگون در شهرهای بزرگ را مورد توجه قرار داد و معتقد بود در برخی مناطق شهری، کجرفتاری در جریان کنش متقابل با دیگران آموخته می شود.
بخش اصلی یادگیری رفتار کجرو در اثر ارتباط صمیمی درون گروه انجام می گیرد و در جریان این یادگیری، تکنیک های ارتکاب جرم، توجیهات و انگیزه ها و گرایش ها آموخته می شود و الگوی رفتار انحرافی برای فرد مهم تر و ارزشمندتر از الگوی قانونی موجود تلقی می گردد و با توجه به فراوانی معاشرت، این رفتار به هنجار جا افتاده در فرد مبدل می شود.
این محققان نتیجه می گیرند که جامعه دارای سازمان های متفاوتی است که این سازمان ها در رفتار فرد تأثیر می گذارند و تنها زمانی رفتار انحرافی مانند اعتیاد به مواد مخدر آموخته می شود و رواج می یابد که توسط گروه های مختلف و خرده فرهنگ های متفاوت در معاشرت بین افراد انتقال یابد و به قول «هاوارد بکر» اگر فردی به تنهایی و بدون یادگیری از مواد مخدر استفاده کند نه تنها لذتی از آن نبرده، بلکه احساس نارضایت و وحشت نیز خواهد کرد.
بر مبنای این نظریه می توانیم در جای جای شهرهای بزرگی مانند تهران، خرده فرهنگ هایی را به خصوص در مناطق حاشیه ای مشاهده کنیم که اعتیاد را امری نه چندان ناهنجار تلقی می کنند و در اثر معاشرت جوانان و نوجوانان در رابطه های دوستی و خانوادگی و حتی در مدرسه این الگوی رفتاری آموخته شده و مورد تأیید قرار می گیرد، تا آنجا که اعتیاد به الگوی رفتاری مطلوب فرد بدل شده و از طریق معاشرت بیشتر، برای فرد درونی می گردد.
در اینجا می توانیم به این نظریه نکته دیگری نیز اضافه کنیم که تنها یادگیری، در مناطق حاشیه ای و در حال تغییر و تبدل صورت نمی گیرد و ما به خصوص در ایران نباید از یادگیری کجروی در دو مکان، یکی زندان و دیگری میهمانی ها و پارتی ها غافل شویم چرا که آمار و مشاهدات فراوانی در این زمینه وجود دارد که افراد زیادی پس از حضور در زندان به اعتیاد مبتلا می شوند و یا جوانان بسیاری در میهمانی ها و… برای کسب منزلت و عقب نماندن از دیگران، این رفتار را آموخته و به آن دچار می گردند که این مورد اصلاً متعلق به گروه های پارازیتی و حاشیه ای نیست و اعضای طبقه متوسط و حتی فرزندان نخبگان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را در بر می گیرد.
۵- نظریه اوقات فراغت
جرج زیمل یکی از جامعه شناسان کلاسیک آلمانی بود، که یکی از نظریات او درباره جامعه شناسی اوقات فراغت می تواند تبیین کننده رواج اعتیاد به مواد مخدر در جامعه باشد. به اعتقاد او در فرهنگ مدرن و در روند تاریخ جدید، آزادی فزاینده فرد از بندهای وابستگی شدید اجتماعی و شخصی ظهور می یابد، صورت های فرماندهی و فرمانبری نیز خصلت تازه ای به خود می گیرند و هیچ فردی تحت چیرگی تام دیگران در نمی آید.
انواع گسترده ای برای گذران فراغت وجود دارد که به فرد امکان می دهد خود را از دیگران متمایز سازد که روش ها و اعمال پرشتاب و مد این تمایز هویت شخصی را شکل می دهند.
بر این مبنا هر کس برای متمایز شدن، روش خاص پی می گیرد که ماجراجویی در زندگی مدرن را رواج می دهد. فرد در این فضا می کوشد تا از جریان های یکنواخت زندگی روزانه بیرون رود و در قلمرو فعالیتی با قواعد ویژه گام نهد.
بنابراین در جوامع مدرن و جوامعی که به سوی مدرنیسم گام بر می دارند و فرهنگ مدرن در آن تبلیغ شده، فرد در قلمرو اوقات فراغت، جهان عقلگرا، بوروکراتیک و افسون زدایی شده را کنار می نهد و فرصتی برای او فراهم می شود تا اجبارها و محدودیت های نظم اجتماعی را فراموش کند و به کنش غیرهنجاری دست زند.
با توجه به این دیدگاه، می توانیم به افراد آزاد و فردگرای امروزی اشاره کنیم که با توجه به ذات حیات مدرن، پا را فراتر از قید و بندها نهاده و جستجوگرانه و ماجراجویانه برای تفریح و گذر وقت، به اعتیاد روی می آورند و این امر را تنها تفریح و نوعی گذراندن اوقات فراغت ویژه و متمایز از دیگران می پندارند.
این نظریه می تواند تبیین کننده بسیار خوبی برای اعتیاد در اقشار مرفه و طبقات بالای جامعه باشد، چرا که آنان همیشه سعی می کنند در اعمال خود از دیگران متمایز باشند، حتی در تفریحات، گرچه این تفریح خاص، مصرف مواد مخدر باشد و به اعتیاد بینجامد.
۶- نظریه فرصت های نابرابر
«کلاوارد» و «اوهلین» از جامعه شناسانی هستند که بر پایه نظریه مرتون و بوم شناسی، به مسئله فراوانی فرصت های نابرابر پرداخته اند. آنها با تحقیقات خود متوجه شده اند که در مناطق خاصی که جوانان طبقه پایین در رقابت برای دستیابی به اهداف، ناموفق هستند و یا از قبل تلقی ناموفقیت می کنند. در حالی که جامعه آنان را به اهداف و ارزش ها تشویق می کند، این افراد نظام اجتماعی را مانع پیروزی و عامل شکست خویش می پندارند با استفاده از خشونت و شیوه های غیرقانونی خرده فرهنگ هایی را در این مناطق شکل می دهند.
نکته مهم اینجاست که همه این افراد در کاربرد شیوه های غیرقانونی و دستیابی به اهداف از راه های نامشروع موفق نمی شوند و همین نابرابری فرصت برای رفتار انحرافی، موجب ایجاد خرده فرهنگ های متمایز در این مناطق و در بین افراد کجرو می گردد.
دو گروه موفق تر بوده و دو نوع خرده فرهنگ کجرو و جنایتکار را تشکیل می دهند. اما افرادی که خرده فرهنگهای دوگانه(که یا به کجروی و دستیابی به اهداف از روش های غیرمشروع دست می یازند و یا خشونت گرا شده و به اموال شهری تجاوز می کنند) آنها را پذیرفته اند و هم در جامعه و هم در زاغه های زیرزمینی با ناکامی مواجه گشته اند، به خرده فرهنگ کناره گیر روی می آورند که شرط عضویت در آن علاقه به مصرف مواد مخدر است.
در ایران، افراد حاشیه ای و طبقات بسیار پایین که در سرقت و جنایت و فساد و فحشا شکست خورده اند، به زندان افتاده اند، بین گروه دوستان سرخورده و شکست خورده تلقی می شوند و بر مبنای نظریه فرصت های نابرابر، در نیل به اهداف غیرمشروع از دیگران عقب مانده اند، به خوبی قابل مشاهده می باشند که اکثر این افراد خرده فرهنگ کناره گیر را تشکیل می دهند و در انزوای خویش به اعتیاد روی می آورند.
۷- نظریه ناکامی منزلتی
جامعه شناس معاصر آمریکایی آلبرت کوهن که نظریه ناکامی منزلتی را از نظرات مرتون استخراج کرده، معتقد است طبقات پایین در جامعه از نظر دستیابی به منزلت دچار ناکامی هستند و این در حالی است که جامعه آنها را به کسب منزلت تشویق می کند و امکان دستیابی را در اختیار آنها قرار نمی دهد. طبقات پایین در جامعه پذیری، آموزش و پرورش و هنجارها و ارزش ها با تبلیغ خصایص و ارزش های طبقه متوسط روبرو هستند در حالی که از تحرک اجتماعی و حضور در این طبقه محروم هستند.
همین مسئله موجب احساس یأس، سرخوردگی و ناکامی در این طبقه شده و افراد را به خرده فرهنگ های بزهکاری در مکان های سکونت خویش متمایل می کند که این خرده فرهنگ ها معمولاً خصوصیاتی چون گرایش لذت جویانه، منفی نگری، میل به خشونت، آزادی و تنوع در کجرفتاری و استقلال و انسجام گروهی و میل به رفتار غیرمدنی دارد.
در ایران نیز به علت شکست و سرخوردگی جوانان در کسب منزلت و ارزش، ناچاراً افراد به خرده فرهنگ های بزهکار روی می آورند که در این خرده فرهنگ ها کجروی هایی مانند اعتیاد خود ارزش و راه حل و حتی راه رسیدن به منزلت تعریف می شود. میل به اعتیاد از این منظر نه با هدف سودمندگرایانه بلکه برای لذت جویی و کسب منزلت انجام می شود و ناکامی منزلتی چنین پدیده ای را در میان طبقه های پایین جامعه ایجاب و ایجاد مِی کند.
البته مسئله ای که اغلب نظریه ها از آن غافلند پدیده اعتیاد به مواد مخدر در میان طبقه های بالای جامعه است که اینگونه افراد نه انزواطلب هستند و نه مشکل زیستی و روانی دارند و نه با ناکامی منزلتی مواجه هستند.
بلکه معمولاً هر اقدامی برای تفریح و سرگرمی و وقت گذرانی و لذت جویی انجام می دهند که اعتیاد نیز برای آنها حکم چنین مسئله ای را دارد اما به تدریج با اعتیاد و وابستگی به مواد مخدر، فعالیت، مشارکت و تعهد اجتماعی خویش را از دست می دهند که البته این افراد کمتر منحرف محسوب می شوند چه به دنبال اعتیاد آثار اجتماعی چندانی در جامعه ندارند و شاید نتوان آنها را منحرف و کجرو محسوب کرد.
برچسبها: پرهام عامری , مرتضی عامری , فرزندپروری , والدین سمی
فرزندپروری بر اساس طرحواره درمانی به والدین کمک میکند تا با درک عمیقتر از نیازهای خود و فرزندانشان، روابط سالمتری برقرار کنند. این رویکرد با شناسایی و اصلاح طرحوارههای ناسازگار در والدین و کودکان، به بهبود رفتارهای هیجانی و ایجاد تابآوری بیشتر در خانواده منجر میشود.
مبانی طرحواره درمانی در فرزندپروری:
شناخت طرحوارهها:
طرحوارهها الگوهای فکری، احساسی و رفتاری هستند که در دوران کودکی شکل میگیرند و میتوانند ناسازگار باشند.نیازهای اساسی:
طرحواره درمانی بر نیازهای اساسی عاطفی کودک، مانند امنیت، حمایت، خودمختاری، و ابراز وجود تأکید دارد.سبکهای فرزندپروری:
طرحوارهها میتوانند بر سبکهای فرزندپروری والدین تأثیر بگذارند و منجر به الگوهای ناسازگار شوند. شناخت این الگوها برای اصلاح آنها ضروری است.تغییر و ترمیم:
با شناسایی طرحوارههای ناسازگار، والدین میتوانند با تغییر رفتارها و الگوهای خود، به ترمیم آسیبهای احتمالی در کودکان کمک کنند و روابط سالمتری ایجاد کنند.
مزایای فرزندپروری با رویکرد طرحواره درمانی:
کاهش تعارضات:
درک طرحوارهها و نیازهای اساسی به کاهش تعارضات و درگیریها در خانواده کمک میکند.بهبود ارتباط:
با ایجاد فضایی امن و حمایتی، ارتباط والدین و فرزندان بهبود مییابد و اعتماد به نفس در کودکان افزایش مییابد.افزایش تابآوری:
با اصلاح طرحوارهها و یادگیری مهارتهای مقابلهای سالم، تابآوری در برابر مشکلات و چالشها در کودکان تقویت میشود.رشد سالم:
فرزندپروری مبتنی بر طرحواره درمانی به رشد سالم و متعادل کودکان کمک میکند و آنها را برای مواجهه با چالشهای آینده آماده میسازد.
راهکارهای عملی:
آموزش و آگاهی:
والدین باید در مورد طرحوارهها و نیازهای اساسی کودکان آموزش ببینند.ارزیابی طرحوارهها:
با کمک مشاوران متخصص، طرحوارههای ناسازگار خود و فرزندان را شناسایی کنند.تغییر رفتارها:
با تغییر الگوهای رفتاری و سبک فرزندپروری، به سمت روابط سالمتر حرکت کنند.مشاوره:
در صورت نیاز، از کمک مشاوران و متخصصان طرحواره درمانی استفاده کنند.
با بهکارگیری این رویکرد، والدین میتوانند به پرورش نسلی سالم، شاد و با اعتماد به نفس کمک کنند.
برچسبها: پرهام عامری , مرتضی عامری , فرزندپروری , والدین سمی
آنچه در این مقاله می خوانید
لغزش شکست نیست
• هر موقع که دوباره به سراغ مواد مخدر می روید بدانید که در واقع با زندگی خود بازی می کنید.
• در جلسات انجمن این شعار را بارها می شنویم که می گوید٫ این آخرین مصرفمان نبود که باعث بدبختی ما شد بلکه اولین بار مصرف مان بود. منظور از این شعار این است که با شروع دوباره مواد ما کنترل را از دست میدهیم و دوباره خود را در چرخه باطل قرار می دهیم؛چرخه ای که می تواند ما را با خطر مرگ روبهرو کند برخی از ما معتادان در حال بهبودی دوباره شروع به مصرف می کنیم؛به این گمان که می توانیم همان مقدار پیش از ترک را دوباره استفاده کنیم و این طرز فکر غلط باعث مرگ بسیاری از ما میشود. باید توجه داشته باشیم که پس از مدتی پرهیز از مواد مخدر میزان تحمل جسمی ما در برابر مواد مخدر به شدت کم می شود و به همین علت وقتی مصرف دوباره مواد مخدر را شروع می کنیم, میزان مواد مخدری که مصرف میکنیم به مراتب بیشتر از آن است که بدن ما بتواند آن را تحمل کند.
• مسئله جالب دیگر این است که بسیاری از ما که طعم بهبودی را چشیده ایم دیگر از مصرف مواد مخدر لذت نمیبریم اما دوباره مواد استفاده میکنیم چون این راهی است که یک عمر عادت کردهایم که با مسائل زندگی مان مقابله کنیم. استفاده از مواد آسان ترین و طبیعی ترین کاری است که ما بدون فکر کردن به آن رجوع می کنیم. با وجود این حتی در صورت لغزش باید توجه داشته باشیم که این یک شکست نیست. آیا کسی که از بیماری دیابت در عذاب است اگر یک روز شیرینی و شکر مصرف کرد پرهیز از شیرینی را کنار خواهد گذاشت،یا کسی که از ناراحتی قلبی رنج می برد اگر یک روز فراموش کرد تدابیری را که برای کنترل بیماریش لازم است انجام دهد آیا زندگی خود را به نابودی خواهد کشاند و دیگر برای درمان خود تلاش نخواهد کرد؟باید بدانیم که لغزش جزئی از فرآیند بهبودی ما محسوب می شود. بسیاری از ما به علت مزمن بودن بیماری لغزش می کنیم. علاوه بر این بهبودی از اعتیاد یعنی تغییر کامل طرز فکر و راه و رسم زندگی. این کار چندان آسانی نیست و بی تردید با پستی و بلندی و فراز و نشیب همراه است
• ما فقط با کارکرد دوازده قدم میتوانیم با زندگی جدید سازگاری و هماهنگی داشته باشیم. اگر دوباره مصرف مواد کردیم نباید خود را سرزنش کنیم بلکه باید با خود مهربان باشیم باید ماهیت بیماری خود را درک کرده و بدانیم که بهبودی از این بیماری تا چه اندازه سخت و دشوار است.
• بهترین طرز برخورد با لغزش این است که این حالت را برای خود نوعی تجربه به حساب بیاوریم و از خود بپرسیم لغزش میخواهد چه درسی به ما بدهد که به فرآیند بهبودی ما کمک کند. باید بدانیم که امروز کسی هستیم که حق انتخاب داریم میتوانیم از لغزش به عنوان بهانهای برای سرزنش کردن و احساس شکست و درماندگی استفاده کنیم و از این طریق بهانه ای برای ادامه مصرف مواد مخدر به دست آوریم یا اینکه با این پدیده به طور مثبت و نوعی تجربه آموزشی نگاه کنیم. می توانیم با خود بگوییم درست است که دوباره به سراغ مواد مخدر رفتم چون این کاری هست که یک عمر به طور غریزی و طبیعی با آن سرگرم بودم اما اجازه نخواهم داد تا این امر به ادامه مصرف و ناامیدی و بدبختی به کشاند. عقل و منطق خود را به کار خواهم بست و اجازه نخواهم داد تا دوباره اسیر و قربانی بیماری اعتیاد شوم چون امروز حق انتخاب دارم و علاوه بر این خدایی دارم که از من مواظبت می کند. به جای احساس ناامیدی و بدبختی به خاطر لغزش باید با یک طرز فکر حقیقی و مثبت به لغزش مان به عنوان یک تجربه نگاه کنیم، چون لغزش باعث می شود تا ما بهتر بتوانیم به ماهیت بیماری خود پی ببریم و یاد میگیریم که در آینده چه کارهایی را باید انجام دهیم و چه کارهایی را نباید انجام دهیم تا بتوانم بهبودی خود را حفظ کنم اما باید توجه داشته باشیم وقتی که لغزش می کنیم بار دیگر کنترل مان را از دست میدهیم و وسوسه فکری و ویار جسمی ما دوباره بر میگردد،یعنی مغز و جسم ما دوباره فعال می شوند. احتمال اینکه بخواهیم مصرف مان را ادامه بدهیم بسیار زیاد است چون مصرف مواد به ما احساس لذت و آرامش می دهد گرچه می دانیم این راه سرانجام به بدبختی و جهنم ختم میشود.
نکته دیگر این است که بسیاری از ما ممکن است پس از لغزش احساس گناه کنیم و با خود بگوییم که ما انسانی ضعیف هستیم و در تلاش خود برای بهبودی از بیماری اعتیاد شکست خورده ایم. ممکن است بیماری ما بخواهد ما را گول بزند و متقاعد کند که برنامه دوازده قدم در مورد ما موثر و کارگر نیست یا اینکه غرورمان به ما اجازه ندهد که دوباره به انجمن بازگردیم. باید از چنین افکار و اندیشههای پرهیز کنیم و متوجه باشیم که این بیماری اعتیاد مان است که ما را دوباره به چنگ انداخته است. باید به یاد داشته باشیم که بسیاری از ما معتادین در حال بهبودی؛ لغزش کرده ایم و این اتفاق را جزئی از روند بهبود ایمان به حساب بیاوریم. بعضی از ما حتی سپاسگزار این تجربه بودهایم چون باعث کارکرده بهتره قدمهای مان شده است. نباید فراموش کنیم که طول پاکی همگی ما فقط ۲۴ ساعت است و هیچکس در بین ما به خاطر لغزش بهتر یا بدتر محسوب نمی شود. نباید فراموش کنیم که همه ما که در انجمن گرد هم می آییم معتادانی هستیم که با مشکلات روبرو هستیم. در واقع می توانیم با در میان گذاشتن تجربه های خود درباره لغزش به دیگران در این پدیده اطلاعات و آگاهی لازم را فراهم آوریم و از این کار خود احساس خوبی داشته باشیم که توانسته ایم به دیگران نکات تازهای درباره لغزش آموزش دهیم.
نباید فراموش کرد که ما معتادان نیز انسان هستیم انسانی که از یک بیماری مزمن و جدی در عذاب است شاید لغزش این فرصت را فراهم آورد تا اطلاعات بیشتری درباره بیماری خود را به دست آوریم و بدانیم که با چه نوع بیماری سر و کار داریم و در نتیجه برای حفظ بهبودی خود هر روز بهتر از روز قبل از خود مواظبت و مراقبت کنیم.
برچسبها: پرهام عامری , مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی
کودکان در ابتدای تولد در نگاه والدین، مانند فرشتههایی هستند که بروز هیجان خشم برای آنها محال به نظر میرسد. همه ما میدانیم، تماشای فرشتههای کوچکمان که در کسری از ثانیه تبدیل به موجودی عصبانی و آسیبزننده میشوند، چقدر سخت است. اولین باری که هر کودکی نمیتواند خشمش را مدیریت کند و آن را تبدیل به رفتار پرخاشگرانهای میکند، والدین متعجب میشوند و نمیدانند نحوه درست رفتار با کودک پرخاشگر چیست.
دقیقا از زمانی که فرزند شما در یک مهمانی بزرگ، دست کودک دیگری را گاز میگیرد یا با لگد به او ضربه میزند، پیدا کردن یک روش برخورد صحیح به نظر دشوار میرسد. اگر عکسالعمل شما در جهتی باشد که این رفتار پرخاشگرانه را تثبیت کند احتمالا چند سال بعد در منزل خود یا مدرسه بچهها شاهد دعواهای فیزیکی کودکان خواهید بود. شاید رفتار با کودک پرخاشگر همراه با فریاد و عصبانیت آسان باشد، اما به یاد داشته باشید، کودک شما هم از پرخاشگری لذت نمیبرد. در این مقاله همراه ما باشید تا تکنیکهای موثر رفتار با کودک پرخاشگر را مرور کنیم.
تکنیک۱-برای مهار پرخاشگری کودک، قانونهای محکم و ثابتی را تعیین کنید
کودکان باید بدانند چه رفتاری مجاز است و چه رفتاری مجاز نیست. اطمینان حاصل کنید که همه مراقبان کودک هم، از قوانینی که شما برای رفتار با کودک پرخاشگر تعیین کردید؛ تبعیت میکنند. به قانونهای خود پایبند باشید. تا آنجا که ممکن است، هر بار به اقدامات پرخاشگرانه فرزندتان، یکسان پاسخ دهید. هرچه قابل پیشبینیتر باشید، زودتر الگویی را ایجاد میکنید که فرزندتان آن را تشخیص دهد و انتظارش را داشته باشد. در واقع ملاکی که کودکان مطابق با آن بازخورد مثبت یا منفی دریافت میکنند، همان قانونهای خانه و خانواده یا اصول تربیتی شما است. به طور کلی در برابر کودک عصبی و پرخاشگر باید رفتاری قاطع داشته باشید تا در مواقع لزوم بتوانید به او نه بگویید.
تکنیک۲- راههای جایگزین پرخاشگری را به کودک معرفی کنید
یکی از راهکارهای مهم برای رفتار با کودک پرخاشگر و عصبی، ارائه راههای بهتر برای نشان دادن عصبانیت به کودک است. بچهها میتوانند مقداری از هیجان خشم خود را با لگد زدن به توپ، کوبیدن مشت به بالش، یافتن یک فرد بزرگسال برای میانجیگری اختلاف یا بیان احساس در قالب کلمات ساده مثل: «من واقعا عصبانیام چون کتابمو به زور گرفتی.»، تخلیه کنند. ورزش، رقصیدن یا پیادهروی نیز ممکن است کمککننده باشد. تشویق کودک به انجام کارهایی که از آنها لذت میبرد یا او را آرام میکند(مثل نقاشی کردن، راه رفتن، وقت گذراندن با حیوان خانگی، گوش دادن به موسیقی، کتاب خواندن، صحبت کردن با یک دوست امن، خوردن یک نوشیدنی سرد یا یک دمنوش و…) میتواند به تسلط مجدد او به اعصابش کمک کند.
در این راهکار، هدف این است که به فرزندتان بیاموزید احساسات خود را بشناسد، درک کند و در عین حال گزینههای دیگری را برای ابراز آنها در نظر بگیرد. همچنین میتوانید به او پیشنهاد کنید، از موقعیتها و افرادی که او را خشمگین میکنند دور شود تا زمانی که بتواند راه بهتری برای پاسخگویی محترمانه پیدا کند. توضیح دهید به جای این که اجازه دهد مشتهایش برای ضربه زدن به دیگران و وسایل، تصمیم بگیرند با مغزش به این رفتار فکر کند.
تکنیک۳- برای کاهش پرخاشگری کودک به او خودکنترلی را آموزش دهید
گاهی اوقات برای کنترل پرخاشگری کودک نیاز است به آنها آموزش دهید. کودکان، توانایی ذاتی برای کنترل و مدیریت رفتار خود را ندارند. باید این مهارت، به آنها آموزش داده شود. آموزش خودکنترلی به بچهها، میزان رفتارهای پرخاشگرانه آنها را کاهش میدهد. کودک به راهنمایی والدین نیاز دارد تا بتواند احساسات خود را تحت کنترل داشته باشد و قبل از هر رفتاری، به علت، انگیزه و پیامد آن فکر کند. شما میتوانید همچنین راه هایی برای مدیریت احساسات به کودک پیشنهاد کنید.
به طور مثال آموزش مهارت حل مسئله به کودکان میتواند یکی از موثرترین راهکارهای رفتار با کودک عصبی باشد. به فرزند خود بیاموزید که بیش از یک راه برای حل هر مشکل وجود دارد و ارزیابی چندین راه حل بالقوه قبل از شروع تمام کارها مفید است. بنابراین، او را تشویق کنید تا حداقل ۳ راه ممکن برای حل یک مسئله را قبل از تصمیمگیری در مورد این که چه کاری انجام دهد، بررسی کند.
برای نمونه اگر دوستش به او توهین کرده است ۳ راه احتمالی از او بخواهید. مثلا: او را کتک بزند، به او قاطعانه بگوید کارش اشتباه است و حق ندارد دیگر، این گونه صحبت کند و با والدین یا معلم این موضوع را در میان بگذارد. مزایا و معایب هر کدام از این راهها را بررسی کنید و توضیح دهید کمکم خودش باید بتواند در مواقعی که عصبانی میشود، کم آسیبترین روش را انتخاب کند.
تکنیک۴- محرکهای پرخاشگری کودک را شناسایی کنید
شما میتوانید برای رفتار با کودک پرخاشگر خود، برخی از الگوهای زمانی و مکانی که فرزند شما، پرخاشگرانه رفتار میکند را مشخص کنید. بررسی کنید پرخاشگری و عصبانتیت کودک کجا اتفاق میافتد؟ خانه؟ مهدکودک؟ مرکز خرید؟ آپارتمان مادربزرگ؟ یا فرقی نمیکند در هر جایی که فرزند شما در آن قرار دارد این اتفاق میافتد؟ اگر فقط در یک محیط اتفاق میافتد، ممکن است ویژگی آن محیط (به عنوان مثال: شلوغ بودن زیاد، داشتن نور زیاد، خیلی گرم بودن یا سرد بودن، و… ) این رفتار را تحریک میکند.رویدادهایی مانند تغییر اتاق کودک، جابهجایی خانه، به دنیا آمدن نوزاد جدید یا از دست دادن حیوان خانگی. هر کدام از این تغییرات میتواند باعث شود کودک شما احساس ناامنی کند و کمتر قادر به کنترل رفتار خود باشد.
این موارد محرکهای رایج برای رفتار پرخاشگرانه در کودک هستند و به شما یک الگوی کلی از بروز پرخاشگری کودکتان میدهند. این الگو به شما کمک میکند بفهمید که دلیل احتمالی رفتار فرزندتان چه میتواند باشد. میتوانید از این اطلاعات برای به حداقل رساندن محرکهای پرخاشگری یا رفتار با کودک پرخاشگر خود استفاده کنید.
برای مثال ممکن است متوجه شوید که فرزندتان در زمانهایی مانند تعطیلات یا انتظار برای شروع کلاسها، پرخاشگری بیشتری نشان میدهد. شاید در این حالت نیاز داشته باشد موقعیتها کمی ساختارمندتر باشند یعنی برنامهریزی برای چنین زمانهای آزادی وجود داشته باشد. احتمالا با چند راهکار ساده پرخاشگری کودک در این زمینه کاهش یابد. به طور مثال او میتواند در این زمانها همراه با یک دوست مورد اعتماد شما، برای تعطیلاتش برنامهریزی کند یا میتواند به کمک شما فهرستی از فعالیتهای سرگرمکننده را تهیه کند یا حتی به عنوان یک دستیار به معلم خود برای آمادهسازی کلاسها کمک کند. همه این موارد در اجرای یک راهکار موثر برای رفتار با کودک پرخاشگر به شما کمک میکند.
تکنیک۵-در کنترل خشم، الگوی کودک پرخاشگر باشید
اگر اجازه میدهید فرزندانتان شاهد درگیریهایی باشد که در خانه شما به وجود میآیند؛ حل شدن چالشها به شیوهای مسالمتآمیز را نیز به او نشان دهید. کودکان از بزرگسالان تقلید می کنند. روشی که شما خشم و ناامیدی خود را کنترل میکنید، بر فرزندتان تاثیر میگذارد. برای رفتار با کودک پرخاشگر از مهارتهای مقابلهای مثبت(مانند انجام کاری که شما را آرام میکند یا دور شدن از یک موقعیت برانگیزاننده خشم) بهره بگیرید و احتمالا فرزندتان در موقعیتهای مشابه نیز همین کار را میکند.
دقت کنید در رفتار با کودک پرخاشگر مهم نیست چقدر عصبانی هستید، هرگز فریاد نکشید، کتک نزنید یا به فرزندتان نگویید که چه بچه بدی است. زمانی که با پرخاشگری، فرزندتان را وادار به تغییر رفتارش میکنید، او میآموزد که پرخاشگری کلامی و فیزیکی راه حلی برای زمانهایی است که عصبانی شده است. در عوض، با کنترل خلق و خوی خود و حفظ آرامش، الگوی خوبی برای فرزندتان باشید.
تکنیک۶-نسبت به پرخاشگری کودک عکسالعمل فوری نشان دهید
بهترین رفتار با کودک پرخاشگر این است که وقتی فرزندتان را در حال پرخاشگری میبینید فورا او را متوقف کرده و پیامدهای رفتارش را به او گوشزد کنید. این که صبر کنید تا برای بار سوم برادرش را بزند و بعد بگویید: «این رفتار درستی نیست! بسه!» تاثیری نخواهد داشت.
حتی میتوانید کودک را برای مدت کوتاهی از موقعیت خارج کنید به طور مثال برای یک کودک پیش دبستانی، ۳یا ۴ دقیقه کافی است. برای یک کودک بزرگتر، با صلاحدید روانشناس فرزندتان میتوانید در پاسخ به طغیانهای پرخاشگرانه، امتیازی را برای او کم یا حذف کنید. مثلا: وقت تلویزیون دیدنش کاهش یابد یا پول توجیبی یک هفتهاش قطع شود. دادن بازخورد به این دلیل است که او رفتار خود را با پیامد آن مرتبط کند و بفهمد که اگر ضربه بزند یا فریاد بکشد، ممکن است چیزی را که دوست دارد از دست بدهد.
تکنیک۷- درباره رفتار پرخاشگرانه کودک با او صحبت کنید
یکی از درست ترین شیوهها در رفتار با کودک پرخاشگر این است که با او ، درباره علت پرخاشگریاش صحبت کنید. اجازه دهید فرزندتان کمی آرام شود سپس با آرامش درباره آن چه اتفاق افتاده حرف بزنید. بهترین زمان برای انجام این تکنیک در زمینه رفتار با کودک پرخاشگر، پس از آرام شدن او و قبل از این است که همه چیز را فراموش کند. این زمان در حالت ایدئال، ۳۰ دقیقه تا ۱ ساعت بعد از رخ دادن پرخاشگری کودک است. از او بپرسید که آیا میتواند توضیح دهد که چه چیزی باعث طغیان او شده است. مثلا: «فکر میکنی چرا اینقدر از دست دوستت عصبانی شدی؟»
به کودک توضیح دهید که عصبانی شدن کاملا طبیعی است، اما هل دادن، ضربه زدن، لگد زدن یا گاز گرفتن، مورد تایید شما نیست. اگر فرزندتان نمیخواهد این موضوع را با شما در میان بگذارد، ممکن است با یک حیوان خانگی، عروسک یا دوست خیالی خود احساس راحتی کند. در این صورت شما میتوانید این تکنیک را به وسیله یک بازی نمادین همراه با عروسکها یا حیوانات اجرا کنید.
تکنیک۸- به جای رفتار پرخاشگرانه، روی رفتار خوب کودک تمرکز کنید
روانشناسان کودک اذعان میکنند یکی از راهکارهای کلیدی برای رفتار با کودک پرخاشگر این است که والدین توجه مثبت خود را در زمانهایی که کودک رفتار خوبی دارد به او نشان بدهند. مثلا وقتی که او به جای کشیدن تبلت از دست برادرش، نوبت را برای بازی کردن رعایت میکند، او را تحسین کنید و به او بگویید که چقدر به این رفتار او افتخار میکنید. حتی زمانی که کاری غیرعادی انجام نمیدهد به او توجه مثبت نشان دهید. اگر زمان شام رفتارش عاری از هر گونه پرخاشگری است، بگویید: «من واقعا رفتارتو موقع شام دوست دارم». به فرزندتان نشان دهید که خودکنترلی و حل تعارض رضایتبخشتر است و نتایج بهتری از هل دادن یا کتک زدن بچههای دیگر دارد.
تکنیک۹-در هر مرحله کنترل پرخاشگری، کودک را تشویق کنید
یک جدول مخصوص روی یخچال یا روی دیوار اتاق خواب کودک بزنید و زمانی که موفق شد عصبانیتش را کنترل کند، با یک برچسب رنگی به او جایزه بدهید. حدود ۲/۵ تا ۳ سالگی بهترین سن برای استفاده از این روش در برخورد با کودک پرخاشگر است. در این سن، برخی از کودکان شروع به درک مفهوم پاداش میکنند و احتمالا با چیزی به سادگی یک برچسب انگیزه میگیرند. همچنین به رفتار خوب بچهها پاداش دهید، همیشه هدیه و جایزه لازم نیست. تعریف و تمجید به تنهایی قدرتمند هستند. روی اهداف مالی یا مادی تمرکز نکنید. در عوض، جوایزی مانند نیم ساعت وقت ویژه برای بازی کردن با دوستانش، در نظر گرفتن یک حق انتخاب ویژه در مورد شام خانواده یا فیلمی که در شب خانواده قصد دارند تماشا کنند، از جمله راهکارهای موثر در زمینه رفتار با کودک پرخاشگر است.
تکنیک۱۰- مسئولیتپذیری در برابر پرخاشگری را به کودک آموزش دهید
اگر پرخاشگری فرزندتان به اموال کسی آسیب میزند یا باعث مشکلی میشود، او باید کمک کند تا دوباره آن را اصلاح کند. این یک تکنیک مهم در زمینه رفتار با کودک عصبی است. برای مثال، او میتواند اسباببازی شکسته خواهرش را، خودش به هم بچسباند، یا فرش را از تمام خرده بیسکوئیتهایی که با عصبانیت پرتاب کرده است، تمیز کند.
در رفتار با کودک پرخاشگر، این عمل را نه به عنوان یک تنبیه یا مجازات، بلکه نتیجه طبیعی یک اقدام پرخاشگرانه معرفی کنید. مثلا بگویید: این کاری است که هر کسی، در صورت شکستن چیزی، باید انجام دهد. همچنین مطمئن شوید که فرزندتان متوجه میشود که باید در صورت انجام این نوع رفتار، عذرخواهی کند. عذرخواهی او ممکن است در ابتدا غیرصادقانه به نظر برسد، اما این درس را در نهایت یاد میگیرد که یکی از قسمتهای عذرخواهی صحیح، علاوه بر پذیرفتن اشتباه، ارائه پیشنهاد برای جبران آسیب است.
تکنیک۱۱- تسلیم عصبانیت یا رفتار پرخاشگرانه کودک نشوید
در مسیر رفتار با کودک پرخاشگر، این موضوع را فراموش نکنید که قانونهای شما در اکثر مواقع قابل تغییر نیست مگر شرایط خاصی پیش بیاید. تغییر اصول تربیتی در موقعیتهای مختلف، کاری اشتباه است. به عنوان مثال: اگر فرزند شما در سوپر مارکت برای خرید یک خوراکی خاص شروع به لگد زدن به شما میکند، تسلیم پرخاشگری او نشوید و آن را نخرید. دریافت خوراکی در این موقعیت پاداشدهنده است و رفتار نامناسب او را تقویت میکند. در واقع تسلیم خواسته کودک شدن از موارد ممنوعه در زمینه برخورد با کودک پرخاشگر است.
تکنیک۱۳- مشاهده خشونت مجازی را برای کودک به حداقل برسانید
هرگز تاثیر بازیهای رایانهای خشن بر کودکان و شبکههای اجتماعی را دستکم نگیرید. این روزها در شبکههای اجتماعی، انواع پرخاشگری در قالب ویدئوهای آزار و اذیت دیگران، کامنتهای توهین آمیز، موسیقیهای اعتراضی (مثل رپ) یا اخبار جرم و جنایت به اشتراک گذاشته میشود. همچنین گاهی اوقات فیلمها یا بازیهای دیجیتالی مملو از فریاد، تهدید، هل دادن و کتک زدن هستند و برای کودکان در نظر گرفته نشدند. یکی از اثرات منفی حضور زودهنگام کودکان در شبکههای اجتماعی، تماشای این گونه فیلمها و انیمیشنهای نامناسب یا انجام این بازیها برای کودکان، یادگیری و عادیسازی پرخاشگری است. بنابراین سعی کنید علاوه بر نظارت بر هر کدام این موارد در مورد زمان استفاده کودکتان از آنها، دقت کنید. به خصوص اگر او مستعد پرخاشگری است.
آکادمی اطفال آمریکا، والدین را تشویق میکند که رسانههای مناسب سن کودکان را برای این کار انتخاب کنند و مدت زمان استفاده از صفحههای نمایش مختلف را به ۱ ساعت در روز محدود کنند. این سازمان همچنین از والدین میخواهد برای نظارت بیشتر،َ با فرزند خود فیلمهای مناسب آنها را تماشا کنند و در مورد آن صحبت کنند.
اگر تصمیم دارید روی بازیهای کودک خود هم نظارت داشته باشید، بهتر است اپلیکیشنهایی را که برای کودکان و با هدف ارتقای مهارتهای آنها ساخته شدهاند را در اختیارشان بگذارید. در اپلیکیشن همبازی شما میتوانید یک شهربازی مجازی را در اختیار فرزندتان قرار دهید؛ بدون این که نگران باشید این بازیها تاثیر منفی بر آنّها داشته باشند. در واقع کار نظارتی، از عهده شما برداشته شده و توسط روانشناسان این برنامه انجام میشود تا هر بازی از ابعاد مختلف بررسی شود.
بار کنترل پرخاشگری فرزندتان را به تنهایی به دوش نکشید
در این مقاله تلاش کردیم راهکارهای مختلفی برای رفتار با کودک پرخاشگر ارائه دهیم، اما برخی از کودکان بیشتر از بقیه مشکل پرخاشگری دارند. اگر رفتار پرخاشگرانه کودک شما مکرر و شدید است، در مدرسه و سایر فعالیتهای او تداخل ایجاد میکند و منجر به حملات فیزیکی میشود، با روانشناس کودک مشورت کنید. با هم میتوانید ریشه مشکل را پیدا کنید. گاهی اوقات یک اختلال یادگیری یا رفتاری تشخیص داده نشده پشت پرخاشگری و عصبانیت کودک است یا گاهی پرخاشگری به مشکلات خانوادگی یا عاطفی مربوط میشود.
برچسبها: پرهام عامری , مرتضی عامری , فرزندپروری , والدین سمی
ارتباط موثر چیست؟ اهمیت، مهارت ها و اصول برقراری ارتباط موثر
ارتباط موثر یکی از ارکان اساسی در زندگی فردی و اجتماعی انسانها به شمار میرود. در دنیای مدرن امروز، توانایی برقراری ارتباطات سازنده و مؤثر نهتنها در محیطهای کاری، بلکه در روابط شخصی و خانوادگی نیز حائز اهمیت است. ارتباط موثر به معنای انتقال صحیح و مفهوم دار پیامها، ایجاد درک متقابل و بهبود روابط انسانی میباشد. اصول برقراری ارتباط موثر نیز بر پایه ایجاد اعتماد، احترام متقابل و درک عمیق از دیدگاههای طرفین استوار است. در این مقاله به بررسی اهمیت، مهارتها و اصول برقراری ارتباط موثر خواهیم پرداخت.
مقدمهای بر ارتباط موثر
ارتباط مؤثر یکی از ارکان اساسی در هر نوع تعامل انسانی، از روابط شخصی گرفته تا حرفهای، محسوب میشود. در دنیای پیچیده و پرسرعت امروز، توانایی برقراری ارتباطی شفاف و موثر نهتنها به ایجاد روابط سالم کمک میکند؛ بلکه زمینهساز پیشرفت و موفقیت در زمینههای مختلف زندگی و حتی مسیر شغلی نیز میباشد. در واقع، ارتباط موثر، شامل توانایی بیان افکار و احساسات به طور واضح و قابلفهم، شنیدن فعال دیگران و درک نیازها و نظرات آنها است. این مهارتها میتوانند در بهبود روابط بینفردی، افزایش همکاری در تیمها و بهبود جو عمومی محیط کار و جامعه تأثیر بسزایی داشته باشند. از سوی دیگر، مشکلات و سوءتفاهمها در فرایند ارتباطی میتواند به تنشها، استرسها و کاهش بهرهوری کار منجر شود. به همین دلیل، یادگیری تکنیکهای ارتباط مؤثر و بهکارگیری آنها در زندگی روزمره یک ضرورت است. در این زمینه، موضوعاتی همچون زبان بدن، لحن صدا، انتخاب کلمات مناسب و همچنین فنون گوشدادن فعال از اهمیت ویژهای برخوردارند.
ارتباط موثر به فرایندی اطلاق میشود که در آن پیام به گونهای به گیرنده منتقل میشود که او آن را به درستی درک کرده و در نتیجه، رفتار یا نگرش او مطابق با هدف فرستنده تغییر کند. به عبارت دیگر، ارتباط موثر به این معناست که پیام شما به درستی به طرف مقابل منتقل شود و او را به سمت هدف مطلوب شما سوق دهد.
عناصر ارتباط موثر:
فرستنده:فردی که پیام را ارسال میکند.
پیام:اطلاعات، افکار، احساسات یا ایدههایی که فرستنده قصد انتقال آنها را دارد.
کانال:وسیلهای که پیام از طریق آن منتقل میشود (مانند گفتار، نوشتار، زبان بدن و غیره).
گیرنده:فردی که پیام به او میرسد و باید آن را درک کند.
بازخورد:واکنشی که گیرنده به پیام نشان میدهد و به فرستنده اطلاع میدهد که پیام را دریافت و درک کرده است یا خیر.
زمینه:شرایط و محیطی که ارتباط در آن شکل میگیرد.
ویژگیهای ارتباط موثر:
شفافیت: پیام باید به گونهای باشد که ابهام و سوءتفاهم ایجاد نکند.
صداقت: پیام باید با واقعیت مطابقت داشته باشد.
دقت: اطلاعات باید به طور دقیق و صحیح منتقل شوند.
همدلی: درک احساسات و نیازهای طرف مقابل.
احترام: در نظر گرفتن نظر و دیدگاه طرف مقابل.
گوش دادن فعال: توجه کامل به صحبتهای طرف مقابل و نشان دادن علاقه به او.
بازخورد: ارائه بازخورد مناسب به طرف مقابل برای بهبود ارتباط.
زبان بدن: استفاده از زبان بدن مناسب برای انتقال پیام.
اهمیت ارتباط موثر:
بهبود روابط:ارتباط موثر به ایجاد روابط قویتر و صمیمیتر کمک میکند.
افزایش بهرهوری:در محیط کار، ارتباط موثر به افزایش بهرهوری و کارایی کمک میکند.
کاهش تعارضات:ارتباط موثر به کاهش سوءتفاهمها و تعارضات کمک میکند.
افزایش اعتماد به نفس:مهارتهای ارتباطی قوی میتواند اعتماد به نفس فرد را افزایش دهد.
بهبود سلامت روان:ارتباط موثر و مثبت میتواند به بهبود سلامت روان و کاهش استرس کمک کند.
تکنیکهای ارتباط موثر:
گوش دادن فعال: تمرکز کامل بر صحبتهای طرف مقابل و نشان دادن علاقه به او.
همدلی: درک احساسات و نیازهای طرف مقابل و نشان دادن درک متقابل.
شفافیت و صداقت: انتقال پیام به طور واضح و صادقانه.
زبان بدن: استفاده از زبان بدن مناسب برای انتقال پیام.
انتخاب کانال مناسب: انتخاب روش مناسب برای انتقال پیام (مانند گفتار، نوشتار، تماس چشمی و غیره).
ارائه بازخورد: ارائه بازخورد سازنده و مفید به طرف مقابل.
با یادگیری و به کارگیری مهارتهای ارتباط موثر، میتوانیم روابط بهتری با دیگران برقرار کنیم، در محیط کار موفقتر باشیم و از زندگی شادتری برخوردار شویم
مهارتهای کلیدی در برقراری ارتباط موثر
برقراری ارتباط موثر نیازمند مجموعهای از مهارتهاست که میتواند به تقویت روابط شخصی و حرفهای کمک کند. در زیر به برخی از مهارتهای کلیدی در این زمینه اشاره شده است:
بیان واضح و مؤثر: توانایی بیان افکار، احساسات و ایدهها بهصورت روشن و بدون ابهام دارای اهمیت است.
مدیریت تضاد: توانایی رسیدگی به اختلافنظرها و مدیریت تنشها بهصورت سازنده و بدون تشدید مشکلات برای برقراری ارتباط موثر لازم میباشد.
انعطافپذیری: توانایی سازگاری با تغییرات و شرایط مختلف و درنظرگرفتن نیازها و نقطهنظرهای دیگران در تعامل با دیگران نقش مهمی دارد.
فیدبک گرفتن: توانایی بیان نظرات و انتقادات به شیوهای سازنده و همچنین پذیرش انتقادات از دیگران بهمنظور بهبود خود جزو مهارتهای اصلی ارتباط موثر است.
پژوهش و سؤال پرسیدن: توسعه مهارتهای تحقیق قبل از برقراری ارتباط و توانایی پرسشهایی که به روشنتر شدن موضوع کمک میکنند.
احترام و ادب: برخورد با دیگران با احترام و حفظ آداب معاشرت که به ایجاد فضای مثبت کمک میکند
اصول اصلی برقراری ارتباط موثر
برقراری ارتباط مؤثر یک مهارت اساسی در زندگی شخصی و حرفهای است. در اینجا به برخی از اصول اصلی برقراری ارتباط مؤثر اشاره میشود:
وضوح و دقت: پیام خود را بهصورت واضح و دقیق بیان کنید. از زبان ساده و قابلفهم استفاده کنید تا دیگران بهراحتی درک کنند.
اعتمادبهنفس: با اعتمادبهنفس صحبت کنید. این احساس بهطرف مقابل منتقل میکند که شما به اطلاعات و نظرات خود باور دارید.
همدلی: درک احساسات و نگرانیهای طرف مقابل به شما کمک میکند تا ارتباط بهتری برقرار کنید.
تنظیم پیام: پیام خود را باتوجهبه طرف مقابل تنظیم کنید. اطلاعات و نحوه بیان را باتوجهبه نیازهای فرد مقابل تغییر دهید.
دقت به زمان و مکان: انتخاب زمان و مکان مناسب برای برقراری ارتباط میتواند تأثیر زیادی بر کیفیت گفتوگو داشته باشد.
آمادگی: قبل از گفتگو، آمادهسازی لازم را انجام دهید.آمادهسازی شامل تحقیق و جمعآوری اطلاعات مرتبط با موضوع میشود.
مدیریت استرس: در مواقع فشار و استرس، سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید. این اقدام کمک میکند تا تفکر منطقیتری داشته باشید و ارتباط بهتری برقرار نمایید.
تکنیکهای بهبود ارتباط موثر
بهبود ارتباط موثر یکی از کلیدهای موفقیت در هر رابطه، سازمان یا جامعهای است. در ادامه، پنج تکنیک مهم برای بهبود ارتباط موثر اشاره شده است:
۱.گوشدادن فعال
گوشدادن فعال به معنای توجه کامل به گوینده و درک عمیق پیام او است. این تکنیک شامل مراحل زیر است:
توجه کامل: باید به گوینده نگاه کنید، زبان بدن مثبت داشته باشید و به هیچچیز دیگری فکر نکنید.
تکرار و خلاصهسازی: پس از اتمام صحبت گوینده، با تکرار یا خلاصهسازی نکات کلیدی، فهم خود را از پیام او نشان دهید. این کار نشاندهنده احترام به نظرات او است.
شفافیت در بیان
بیان شفاف و واضح پیامها از اهمیت بالایی برخوردار است. برای شفافسازی بیانات خود میتوانید از موارد زیر استفاده نمایید:
استفاده از زبان ساده: بهجای استفاده از اصطلاحات پیچیده یا تخصصی، از زبان ساده و قابلفهم استفاده کنید.
ساختاردهی به پیام: قبل از بیان یک ایده، آن را در ذهن خودسازماندهی کنید. از مقدمه، بدنه و نتیجهگیری استفاده کنید تا گیرایی پیام افزایش یابد.
زبان بدن مثبت
زبان بدن تاثیر زیادی بر درک و احساس دیگران نسبت به شما دارد. نکات زیر را رعایت کنید:
تماس چشمی: تماس چشمی مناسب میتواند احساس اعتمادبهنفس و ارتباطی مثبت را منتقل کند.
حرکات دست: استفاده مناسب از حرکات دست در حین صحبتکردن میتواند به جذابیت پیام شما افزوده و کمک کند تا افکار خود را بهتر منتقل نمایید.
همدلی
همدلی به معنای توانایی درک احساسات و دیدگاههای دیگران است. برای تقویت همدلی میتوانید از روشهای زیر استفاده کنید:
ابراز احساسات: همواره احساسات خود را دررابطه با موضوعات مرتبط ابراز کنید تا طرف مقابل احساس کند که شما او را درک می نمایید.
پاسخهای همدلانه: بهجای قضاوت یا سرزنش، تلاش کنید از جملات همدلانه استفاده کنید.
بازخورد مؤثر
بازخورد مؤثر یکی از عناصر کلیدی در ارتباطات است. برای ارائه و دریافت بازخورد مؤثر تسلط به امور زیر مفید است:
صریح و سازنده بودن: بازخورد خود را به طور واضح بیان کنید و به نکات مثبت و منفی بهصورت متعادل اشاره نمایید.
مشارکت در حل مشکل: پس از ارائه بازخورد، پیشنهاداتی برای بهبود وضع موجود ارائه دهید و به افراد کمک کنید تا راهکارهایی برای پیشرفت پیدا نمایند.
پذیرش بازخورد: برای بهبود ارتباط، بازخوردهای دیگران را نیز با ذهن باز بپذیرید و از آنها درس بگیرید.
با استفاده از این تکنیکها میتوانید ارتباطات بهتری با دیگران برقرار کنید و به بهبود روابط در محیطهای مختلف کمک نمایید.
برقراری ارتباط موثر در هر زمینهای از زندگی، از جمله کسبوکار، روابط شخصی و اجتماعی، با چالشها و موانع مختلفی مواجه است:
اختلاف فرهنگی
در دنیای امروز، ارتباطات بینفرهنگی به امری رایج تبدیل شده است. افراد از فرهنگهای مختلف با ارزشها، باورها و الگوهای رفتاری متفاوت به یکدیگر نزدیک میشوند. این اختلافها میتواند منجر به سوءتفاهمها و عدم درک متقابل شود. برای مثال، برخی از حرکات بدنی یا ژستها ممکن است در یک فرهنگ نشانهای مثبت باشند، درحالیکه در فرهنگ دیگری معانی منفی داشته باشند. آگاهی از این اختلافات فرهنگی و رعایت حساسیتهای مربوطه میتواند به بهبود ارتباطات کمک کند.
احساسات و هیجانات
احساسات میتوانند نقش بسیار بزرگی در نحوة ارتباط افراد ایفا کنند. زمانی که افراد تحتفشار عاطفی یا استرس هستند، ممکن است نتوانند پیام خود را به درستی منتقل کنند یا از نظر منطقی و معقول واکنش نشان دهند. در این شرایط، احتمال بروز تعارضات بیشتر میشود. یادگیری روشهای کنترل و مدیریت احساسات میتواند به افراد کمک کند تا در موقعیتهای پرتنش به طور موثرتر ارتباط برقرار نمایند.
عدم وضوح در پیام
یکی از چالشهای دیگر در برقراری ارتباط موثر، عدم وضوح در انتقال پیام است. اگر پیام ارسالی مبهم یا پیچیده باشد، دریافتکننده ممکن است نتواند بهدرستی آن را درک کند و این امر منجر به ناکامی در ارتباط میشود. استفاده از زبان ساده و شفاف، مثالهای واضح و منطقی و اطمینان از اینکه پیام بهدرستی دریافت شده، میتواند به کاهش این مشکل کمک نماید.
سخن پایانی
ارتباط مؤثر نهتنها کلید موفقیت در زندگی شخصی و حرفهای است؛ بلکه ابزاری حیاتی برای ایجاد روابط سالم و پایدار و راهی برای جلوگیری از فرسودگی شغلی نیز محسوب میشود. باتوجهبه اهمیت روزافزون ارتباطات در دنیای امروز، یادگیری مهارتها و اصول برقراری ارتباط مؤثر از اولویتهای اصلی هر فرد به شمار میآید. توانایی گوشدادن فعال، بیان شفاف و صریح، و بهکارگیری زبان بدن مناسب از جمله مهارتهایی هستند که میتوانند به ما در انتقال صحیح پیامها و درک بهتر دیگران کمک کنند. همچنین، با درک اصول ارتباطی، مانند همدلی و احترام به نظرات دیگران، میتوانیم فضایی مثبت و سازنده برای گفتگوهای خود ایجاد کنیم.
برچسبها: ارتباط موثر چیست , پرهام عامری , مرتضی عامری , مجتبی دشتی
خانوادهدرمانی مینوچین، که به نام خانوادهدرمانی ساختاری نیز شناخته میشود، یک رویکرد درمانی است که توسط سالوادور مینوچین توسعه یافته است. این رویکرد بر ساختار خانواده و نحوه تعامل اعضای خانواده با یکدیگر تمرکز دارد. مینوچین معتقد بود که ساختار خانواده میتواند بر سلامت روانی اعضای خانواده تأثیر بگذارد و الگوهای ارتباطی ناکارآمد میتوانند منجر به مشکلات عاطفی و رفتاری شوند.
اصول کلیدی خانوادهدرمانی مینوچین:
ساختار خانواده:
مینوچین خانواده را به عنوان یک سیستم در نظر میگرفت که دارای ساختار و مرزهای خاص خود است. این ساختار شامل سلسله مراتب، نقشها، و قوانین است که رفتار اعضای خانواده را هدایت میکند.
مرزها:
مرزها به خطوط نامرئیای اشاره دارند که بین افراد و خردهنظامهای خانواده (مانند رابطه والد-فرزند) وجود دارند. مرزهای سالم به اعضا اجازه میدهند تا هویت و استقلال خود را حفظ کنند، در حالی که مرزهای ناسالم میتوانند منجر به درهمتنیدگی یا گسستگی شوند.
نقشها:
هر عضو خانواده نقشهای خاصی را ایفا میکند که با ساختار خانواده همخوانی دارد. تغییر در این نقشها میتواند منجر به اختلال در عملکرد خانواده شود.
الگوهای تعامل:
خانوادهها الگوهای تعاملی خاصی دارند که در طول زمان شکل میگیرند. این الگوها میتوانند سالم یا ناسالم باشند و بر رفتار و احساسات اعضا تأثیر بگذارند.
هدف خانوادهدرمانی مینوچین:
هدف اصلی این رویکرد، کمک به خانوادهها برای ایجاد ساختار و الگوهای تعاملی سالمتر است. این امر با تغییر مرزها، نقشها و الگوهای تعامل خانواده انجام میشود.
تکنیکهای خانوادهدرمانی مینوچین:
نقشهبرداری خانواده:
این تکنیک شامل ترسیم یک نقشه از ساختار خانواده و الگوهای تعامل آن است.تغییر مرزها:
درمانگر به خانواده کمک میکند تا مرزهای خود را به گونهای تغییر دهد که عملکرد خانواده بهبود یابد.تغییر نقشها:
درمانگر میتواند به اعضای خانواده کمک کند تا نقشهای خود را به گونهای تغییر دهند که تعادل و هماهنگی بیشتری در خانواده ایجاد شود.ایجاد تعادل:
درمانگر به خانواده کمک میکند تا تعادل بهتری بین نزدیکی و استقلال اعضا برقرار کند.
درمانگر در خانوادهدرمانی مینوچین:
درمانگر در این رویکرد، یک نقش فعال و هدایتکننده دارد. او با خانواده تعامل میکند، الگوهای ناسالم را شناسایی میکند و به آنها کمک میکند تا ساختار و الگوهای جدید و سالمتری را ایجاد کنند.
خانوادهدرمانی مینوچین در عمل:
این رویکرد درمانی برای طیف وسیعی از مشکلات خانوادگی، از جمله مشکلات ارتباطی، اختلافات خانوادگی، مشکلات رفتاری کودکان و نوجوانان، و مشکلات روانی اعضای خانواده مؤثر است.
کتابهای مرتبط:
- خانواده و خانوادهدرمانی (Families and Family Therapy): اثر سالوادور مینوچین.
- فنون خانوادهدرمانی: اثر سالوادور مینوچین، ترجمه فرشاد بهاری.
با توجه به رویکرد ساختاری و تأکید بر تغییر الگوهای تعاملی، خانوادهدرمانی مینوچین میتواند یک ابزار قدرتمند برای کمک به خانوادهها در بهبود روابط و ارتقای سلامت روان باشد.
برچسبها: خانوادهدرمانی مینوچین , مجتبی دشتی , مرتضی عامری , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی
نظریه مثلث عشق استرنبرگ، مدلی است که عشق را به سه مؤلفه اصلی تقسیم میکند: صمیمیت، شور و اشتیاق (شهوت)، و تعهد [1، 2]. به عقیده استرنبرگ، انواع مختلف عشق بر اساس ترکیبی از این سه مؤلفه به وجود میآیند
مولفههای مثلث عشق:
شور و اشتیاق (شهوت):
احساسات و انگیزههایی است که منجر به جذابیت فیزیکی، عاشقانه و جنسی میشود.
تعهد:
تصمیم برای ماندن در رابطه و تلاش برای رسیدن به اهداف مشترک است. این مولفه شامل احساس مسئولیت نسبت به طرف مقابل و تلاش برای حفظ رابطه است.
صمیمیت:
شامل احساس نزدیکی، پیوند و ارتباط عاطفی با شخص دیگر است. این مولفه بر پایه همدلی، وابستگی، درک متقابل، حمایت عاطفی، احترام و اعتماد بنا شده است
انواع عشق:
ترکیب این سه مؤلفه با درجات مختلف، انواع مختلفی از عشق را به وجود میآورد. به عنوان مثال:
- عشق رمانتیک: ترکیبی از صمیمیت و شور و اشتیاق است.
- عشق رفاقتی: ترکیبی از صمیمیت و تعهد است.
- عشق ابلهانه: ترکیبی از شور و اشتیاق و تعهد است.
- عشق کامل: زمانی به وجود میآید که هر سه مؤلفه به میزان بالایی وجود داشته باشند
- عشق تهی (پوچ): فقط شامل تعهد است و فاقد صمیمیت و شور و اشتیاق است
- فقدان عشق: زمانی است که هیچ یک از سه مؤلفه عشق به میزان کافی وجود ندارند.
اهمیت نظریه مثلث عشق:
نظریه مثلث عشق استرنبرگ به ما کمک میکند تا جنبههای مختلف عشق را درک کنیم و بفهمیم که چگونه این جنبهها با هم ترکیب میشوند و روابط عاشقانه را شکل میدهند . این نظریه میتواند به ما کمک کند تا روابط خود را بهتر بشناسیم و در صورت لزوم برای تقویت آن تلاش کنیم
برچسبها: مثلث عشق استرنبرگ , مجتبی دشتی , مرتضی عامری , پرهام عامری
هرم مازلو، که با نام سلسله مراتب نیازهای مازلو نیز شناخته میشود، یک نظریه روانشناختی است که نیازهای انسان را به صورت سلسله مراتبی در پنج سطح طبقهبندی میکند [1، 2]. به ترتیب از پایین به بالا، این نیازها عبارتند از: نیازهای فیزیولوژیکی، نیازهای ایمنی، نیازهای اجتماعی (عشق و تعلق)، نیاز به احترام و نیاز به خودشکوفایی. بر اساس این نظریه، نیازهای سطوح پایینتر باید قبل از ارضای نیازهای سطوح بالاتر برآورده شوند.
توضیح سطوح هرم مازلو:
1. نیازهای فیزیولوژیکی (Physiological Needs):
این نیازها شامل اساسیترین نیازهای زیستی انسان مانند غذا، آب، هوا، خواب، سرپناه و غیره هستند.
2. نیازهای ایمنی (Safety Needs):
این سطح شامل نیاز به امنیت، ثبات، حفاظت از خطرات، امنیت شغلی، و سلامت جسمانی و روانی است.
3. نیازهای اجتماعی (Love and Belonging Needs):
این نیازها شامل احساس تعلق به یک گروه، داشتن روابط عاطفی، دوستی، خانواده و عشق هستند.
4. نیاز به احترام (Esteem Needs):
این سطح شامل نیاز به عزت نفس، احترام به خود، موفقیت، به رسمیت شناختن از سوی دیگران، و احساس ارزشمندی است.
5. نیاز به خودشکوفایی (Self-Actualization Needs):
این بالاترین سطح از هرم است و شامل تحقق پتانسیلهای فردی، خلاقیت، رشد شخصی، و رسیدن به کمال است.
اهمیت هرم مازلو:
- این نظریه به درک انگیزش انسان در سطوح مختلف کمک میکند.
- در زمینههای مختلفی مانند روانشناسی، مدیریت منابع انسانی، بازاریابی، و آموزش کاربرد دارد.
- به افراد و سازمانها کمک میکند تا نیازهای خود و دیگران را شناسایی کرده و برای برآورده کردن آنها تلاش کنند.
نکته: این نظریه یک مدل کلی است و ممکن است در افراد مختلف و در شرایط مختلف، ترتیب و اهمیت نیازها متفاوت باشد.
هرم مازلو، که به سلسله مراتب نیازهای انسان اشاره دارد، میتواند در درک روابط و ازدواج نیز کاربرد داشته باشد. در این چارچوب، نیازهای اساسی مانند امنیت و تعلق خاطر باید برآورده شوند تا زوجین بتوانند به سطوح بالاتر مانند نیاز به عزت نفس و خودشکوفایی دست یابند.
هرم مازلو و ازدواج:
هرم مازلو به پنج سطح نیاز اشاره دارد:
1. نیازهای فیزیولوژیکی:
نیازهای اولیه مانند غذا، مسکن و خواب. در ازدواج، این نیازها شامل تأمین نیازهای اولیه زندگی مشترک است.
2. نیاز به امنیت:
احساس ایمنی و ثبات در رابطه، از جمله امنیت عاطفی و مالی.
3. نیاز به عشق و تعلق خاطر:
نیاز به داشتن روابط صمیمانه و احساس تعلق به شریک زندگی و دیگران. این نیازها از طریق دوستی، روابط عاشقانه، و خانواده برآورده میشوند.4. نیاز به احترام و عزت نفس:
نیاز به احساس ارزشمندی، احترام به خود، و اعتماد به نفس.
5. نیاز به خودشکوفایی:
تحقق پتانسیلهای فردی و رشد شخصی. این سطح بالاترین سطح در هرم مازلو است و شامل خلاقیت، حل مسئله، و پذیرش واقعیت است.
کاربرد در ازدواج:
شناخت نیازها:
درک اینکه هر یک از طرفین چه نیازهایی در رابطه دارند و تلاش برای برآورده کردن آنها، میتواند به تقویت رابطه کمک کند.
موقعیت یابی مشکلات:
اگر یکی از طرفین در سطوح پایینتر هرم با مشکلاتی مواجه باشد (مثل امنیت مالی)، ممکن است برقراری ارتباط عاطفی و خودشکوفایی با مشکل مواجه شود.
افزایش آگاهی:
درک این هرم میتواند به زوجین کمک کند تا انتظارات واقعبینانهتری از رابطه خود داشته باشند و به جای تمرکز بر نیازهای سطوح بالاتر، ابتدا نیازهای اساسی را برطرف کنند.
رشد فردی:
ازدواج میتواند بستری برای رشد و خودشکوفایی فردی باشد، اما این امر مستلزم برآورده شدن نیازهای اساسیتر در رابطه است.
به طور خلاصه، هرم مازلو نشان میدهد که برای داشتن یک ازدواج موفق و پایدار، لازم است نیازهای اساسی هر دو طرف برآورده شود و سپس به سمت سطوح بالاتر رشد و خودشکوفایی در رابطه حرکت کرد.
برچسبها: پرهام عامری , هرم مازلو , مثلث کارپمن , مرتضی عامری
شیوه خروج از مثلث کارپمن
وقتی وارد مثلث کارپمن می شویم، احتمالاً همه ی این نقش ها را تجربه خواهیم کرد؛ حتی ممکن است در یک دقیقه، همه ی این اتفاق ها رخ دهد. اهمیتی ندارد که از کدام یک از این نقش ها وارد می شوید، ورود به این مثلث، تضمین کننده ی این است که شما در انتها حتماً قربانی خواهید بود.کسی که در بازیهای این مثلث گرفتار میشود در واقع با تغییر بین نقشها تصور و توهم بهبودی میکند حال آنکه او در لحظه جابجایی بین نقشها فقط از رنج و درد نقش قبلی درآمده و در نقش جدید هم بزودی با درد و رنج آن مواجه خواهد شد؛ بنابراین: «شفای حقیقی نه در تغییر وضعیت بین نقشها، که در تحول در نقشها ست» از این منظر مثلث کارپمن به مثلث تد تبدیل میگردد.
الف) مثلث TED
در مقابل مثلث کارپمن، مثلث TED پیشنهاد شده است؛
اگر شما زمانی در تعاملات خود احساس کنید که درگیر این نقش های مثلث کارپمن شده اید، بهتر است همان جا تغییر نقش داده و به نقش های مثلث تِد، وارد شوید.
سه نقش مطرح در مثلث تد
خلاق (CREATOR)
فردی که در مثلث کارپمن قربانی بود، با ورود به مثلث تد نقش خلاق را پیدا می کند؛ چنین شخصی به جای تمرکز بر حوادث پیش آمده، روی حل مسئله توجه دارد. این تغییر نقش سبب می شود تا او آن چالش را به خوبی مشاهده کرده و بهترین پاسخرا انتخاب کند.
مربی (COACH)
فردی که در مثلث کارپمن در نقش ناجی بوده است، در این جا، در نقش مربی ظاهر می شود؛ این فرد به جای آن که به طور بی قید و شرط از فرد قربانی حمایت کند و یا سبب شود که او مشکلاتش را خود به دوش دیگری بیندازد، در نقش یک مربی ظاهر می شود و به فرد راهکار و آموزش های لازم را می دهد و زمینه های رشد او را فراهم می کند.
چالشگر (CHALLENGER)
فردی که در مثلث کارپمن در جایگاه ستمگر قرار داشته است، در اینجا در نقش چالشگر ظاهر می شود و انتقادات خود را به صورت کاملاً برابر و نه از جایگاه بالاتر و به قصد تخریب کردن شخص دیگر، بلکه تنها به قصد اصلاح، بیان می کند.
ب) بیان احساسات
از دیگر موارد تاثیرگذار برای خروج از مثلث کارپمن بیان احساسات و اشتراک گذاری آنها با شریکتان است. وقتی به گزارش شفاهی افکار خود بپردازید احتمال اینکه از انجام آنها بپرهیزید بیشتر میشود. برای مثال میتوانید احساسات خود را اینگونه بیان کنید: «حس میکنم میخوام تو را بابت این ضعف سرزنش کنم» یا «احساس میکنم باید تو را نجات دهم و مسئولیت بهبودی تو را برعهده بگیرم» و…
سعی کنید خودتان را در نقطه میانی نگهدارید، فراموش نکنید که شما مسئول احساسات شریک عاطفیتان نیستید حتی اگر او به سرزنش شما بابت درد و غمهای خود بپردازد. اجتناب از ورود به نقشهای مثلث کارپمن و گفتگو در این مسیر به شما کمک میکند.
ج) تغییر باورهای غلط وقدیمی
از دیگر مواردی که برای بهبود وضعیت خود میتوانید استفاده کنید، تغییر باورهای غلط و قدیمی است. همچنین اشتراک گذاری این مقاله با شریک عاطفی خود یا فردی که با آن به بازیهای روانی میپردازید، برای آگاه کردن او میتواند تاثیر بسزایی در خروج از مثلث کارپمن داشته باشد.
با گذشت زمان شما متوجه تفاوتها و تغییرات ایجاد شده در روابط عاطفی خود میشوید و هنگام گرفتار شدن به مثلث کارپمن از آن مطلع میشوید و به سرعت میتوانید از آن خارج شوید.
ممکن است ایجاد این تغییرات ترسناک به نظر برسد اما اینکه مدت زیادیست که این نقشها را پذیرفتهاید یا شریک عاطفیتان نقش مکمل شما را بازی میکند نباید دلیلی برای عدم تلاش شما باشند. وقتی از مثلث قربانی خارج شوید شرایط برای رشد و موفقیت هردوی شما بسیار بهتر میشود و میتوانید رابطهای پربارتر، مفیدتر و لذتبخشتر را تجربه کنید.
آیا راهی برای خارج شدن از مثلث وجود دارد؟
لازم است بدانیم که برای تحقق خواسته های خود، فرد فقط به خود نیاز دارد. شما باید زندگی خود را به دست خود بگیرید و بدون نگاه کردن به کسی رفتار کنید. چگونه می توانید از مثلث خارج شوید اگر قربانی هستید شکایت از زندگی را متوقف کنید. کاملاً این بار را صرف جستجوی فرصت هایی برای بهبود چیزهایی کنید که مناسب شما نیست. یک بار و برای همیشه به یاد داشته باشید: هیچ کس به شما چیزی مدیون نیست. حتی اگر آنها قول داده اند ، اگر واقعاً می خواستند ، اگر خودشان پیشنهاد می دادند. شرایط به طور مداوم در حال تغییر است، مانند خواسته های بشر. دیروز آنها نمی خواستند چیزی به شما بدهند ، امروز آنها نمی خواهند. منتظر نجات باشید. تنها کاری که انجام می دهید انتخاب و مسئولیت شماست. و شما حق دارید اگر این مورد برای شما مناسب نباشد انتخاب دیگری انجام دهید. اگر به نظر می رسد انتظارات شخص دیگری را برآورده نمی کنید، بهانه نکنید و خود را مورد نفرت قرار ندهید.
اگر نقش قربانی را دارید ، پس باید رفتار خود را تغییر دهید – برای خلاص شدن از راه گریه کردن برای زندگی خود. درعوض ، روشهایی را برای بهبود زندگی خود بدون کمک دیگران پیدا کنید. باید درک کنید که هیچ معتادی به غیر از شما نباید مشکلات شما را برطرف کند. مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید. به یاد داشته باشید که پنیر رایگان فقط در یک موس موس است. اگر انتظار حمایت از کسی را دارید ، در مقابل آماده باشید تا چیزی را بدهید. اگر می خواهید از نقش قربانی خلاص شوید ، پس از گزارش دادن به شخصی برای اقدامات خود متوقف شوید. فقط کاری را که می خواهید انجام دهید.
اگر شما یک آزار دهنده هستید ، قبل از اینکه دوباره به کسی سوار شوید ، به این فکر کنید که چرا به آن احتیاج دارید و با آن چه می خواهید؟ غالباً در پس سانسور، تمایل به صرفه جویی در ذهن منفی است. آزار دهنده باید درک کند که همه مرتکب اشتباه می شوند و او نیز از این قاعده مستثنی نیست. به همین دلیل سعی کنید روی اشتباهات شخصی و منهای خود تمرکز کنید. همه مشکلات اطراف خود را سرزنش نکنید. به دنبال علت اصلی در خود باشید. انتظار نداشته باشید که مردم به شما گوش دهند و طبق توصیه های شما راهنمایی شوند. آنها نباید این کار را انجام دهند.
اگر شما به عنوان یک آزار دهنده می خواهید چیزی را از کسی بدست آورید ، پس به ترور و اجبار متوسل نشوید ، آرام ترین روش را پیدا کنید. منطقه ای را پیدا کنید که در آن بتوانید خود را تحقق بخشید. و سپس شما فراموش می کنید مثلث کارپمن چیست ، رابطه وابسته به هم از بین می رود.
اگر سؤال “مثلث کارپمن ، روابط وابسته ، چگونگی خارج شدن” چیست ، توسط نجات دهنده سؤال می شود ، برای این که از مشارکت متوقف شود ، ابتدا باید در صورت نیاز به او ، نجات قربانی را متوقف کند. حمایت ناخواسته هر فرصتی برای مخالفت دارد. خود را باهوش تر نپندارید و به دیگران یاد ندهید زندگی کنند. همچنین از دادن تعهدات غیرممکن خودداری کنید. هنگام حمایت از کسی ، از کلمات قدردانی و فایده انتظار نداشته باشید. فقط در صورت نیاز به پشتیبانی از خود نشان دهید.
باید بدانید که چه نقشی بازی می کنید ، چه مزایا و ضررهایی را برای شما به همراه دارد. فقط پس از درک می توانید جلوی عضویت خود را بگیرید و از مثلث کارپمن خارج شوید.
اگر نقش قربانی را دارید ، پس باید رفتار خود را تغییر دهید – برای خلاص شدن از راه گریه کردن برای زندگی خود. درعوض ، روشهایی را برای بهبود زندگی خود بدون کمک دیگران پیدا کنید. باید درک کنید که هیچ معتادی به غیر از شما نباید مشکلات شما را برطرف کند. مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید. به یاد داشته باشید که پنیر رایگان فقط در یک موس موس است. اگر انتظار حمایت از کسی را دارید ، در مقابل آماده باشید تا چیزی را بدهید. اگر می خواهید از نقش قربانی خلاص شوید ، پس از گزارش دادن به شخصی برای اقدامات خود متوقف شوید. فقط کاری را که می خواهید انجام دهید.
اگر شما یک آزار دهنده هستید ، قبل از اینکه دوباره به کسی سوار شوید ، به این فکر کنید که چرا به آن احتیاج دارید و با آن چه می خواهید؟ غالباً در پس سانسور، تمایل به صرفه جویی در ذهن منفی است. آزار دهنده باید درک کند که همه مرتکب اشتباه می شوند و او نیز از این قاعده مستثنی نیست. به همین دلیل سعی کنید روی اشتباهات شخصی و منهای خود تمرکز کنید. همه مشکلات اطراف خود را سرزنش نکنید. به دنبال علت اصلی در خود باشید. انتظار نداشته باشید که مردم به شما گوش دهند و طبق توصیه های شما راهنمایی شوند. آنها نباید این کار را انجام دهند.
اگر شما به عنوان یک آزار دهنده می خواهید چیزی را از کسی بدست آورید ، پس به ترور و اجبار متوسل نشوید ، آرام ترین روش را پیدا کنید. منطقه ای را پیدا کنید که در آن بتوانید خود را تحقق بخشید. و سپس شما فراموش می کنید مثلث کارپمن چیست ، رابطه وابسته به هم از بین می رود.
اگر سؤال “مثلث کارپمن ، روابط وابسته ، چگونگی خارج شدن” چیست ، توسط نجات دهنده سؤال می شود ، برای این که از مشارکت متوقف شود ، ابتدا باید در صورت نیاز به او ، نجات قربانی را متوقف کند. حمایت ناخواسته هر فرصتی برای مخالفت دارد. خود را باهوش تر نپندارید و به دیگران یاد ندهید زندگی کنند. همچنین از دادن تعهدات غیرممکن خودداری کنید. هنگام حمایت از کسی ، از کلمات قدردانی و فایده انتظار نداشته باشید. فقط در صورت نیاز به پشتیبانی از خود نشان دهید.
در زندگی تعداد زیادی از نمونه ها را می توان به این نظریه روابط نسبت داد. در میان آنها، رابطه مادر شوهر و داماد، جایی که اولی قربانی را بازی می کند، و دوم – تعقیب کننده. نجات دهنده در این شرایط شوهر است. علاوه بر این ، روابط بین همسران و فرزند تحت این شکل از روابط قرار می گیرد. در این حالت کودک قربانی محسوب می شود و پدر و مادر آزار دهنده و نجات دهنده خواهند بود. خطرناک است وقتی مثلث کارپمن در خانواده یک الکلی مشاهده می شود. در این حالت ، شما باید فوراً به دنبال کمک های پزشکی حرفه ای باشید.
هر شخص در کل زندگی خود را در مثلث همبستگی کارپمن پیدا می کند و یکی از نقش ها را ایفا می کند. اگر این وضعیت طولانی نماند ، هیچ آسیبی به همراه نخواهد داشت. اما اگر اوضاع شروع به کشیدن کرد ، باید زودتر از آن خارج شوید. فوراً متوجه نتیجه خواهید شد ، تغییرات مثبت در زندگی شروع می شوند. از اینکه عضو این بازی نشوید، نترسید، زندگی خود را فقط برای بهتر شدن تغییر دهید.
برچسبها: پرهام عامری , مثلث تد , مثلث کارپمن , مرتضی عامری
آنچه در این مقاله می خوانید:
لغزش
اعتیاد نوعی بیماری مزمن است که با لغزش ( از سرگیری مصرف مواد مخدر پس از مدتی پاک بودن )همراه است .لغزش جزئی از اعتیاد و بهبودی از این بیماری محسوب می شود. در این قسمت اطلاعاتی جهت آگاهی شما درباره ماهیت بیماری اعتیاد و آسیب پذیری در برابر لغزش و روی آوردن دوباره به مصرف مواد مخدر ارائه شده است.
• اعتیاد قسمتی از زندگی طبیعی ما می شود
• باید از بیماری اعتیاد بهبود کرد نه از علائم آن
• بهبودی مستلزم یک برنامه روزانه است
• لغزش شکست نیست
• لغزش یکباره و بی دلیل اتفاق نمیافتد بلکه فرایندی است که مدتها پیش از آنکه بار دیگر مصرف مواد مخدر را از سر بگیریم آغاز میشود معمولاً علت لغزش این است که با افکار و ذهن خود اجازه می دهیم که به حالت منفی خود یعنی به دوران اعتیاد فعال باز گردد. با بازگشت و افکار زمان مصرف مان رفتار ما نیست تغییر می کند و بار دیگر به استفاده از مواد برمی گردیم تا بتوانیم با زندگی کنار بیاییم. در این وضعیت فراموش میکنیم که از نوعی بیماری مزمن غیر قابل درمان در عذاب هستیم و برای بهبودی از این بیماری می بایست به طور روزانه برنامه مان را چک کنیم. بیماری اعتیاد در ذهن و فکر ما ریشه دارد. ما معتادان به علت نداشتن سلامت عقل نمیتوانیم در مورد مصرف نکردن مواد مخدر تصمیم درست بگیریم علت ناتوانی ما در گرفتن تصمیم درست درباره مواد مخدر این است که پس از سالها مصرف مواد مخدر به اینگونه مواد عادت میکنیم و اعتیاد در واقع قسمتی از زندگی طبیعی ما می شود. مصرف مواد مخدر کاری است که بی اختیار و بدون فکر کردن به عواقب آن انجام میدهیم. علاوه بر این بیماری اعتیاد ماهیتی مرموز و شگفت آور دارد و اگر قدم های مان را به طور روزانه کار نکنیم و از حمایت انجمن استفاده نکنیم ناخودآگاه به سوی استفاده دوباره از مواد برمیگردیم. واقعیت این است که بسیاری از ما معتادان در حال بهبودی که لغزش کردهایم به خوبی میدانیم که استفاده نکردن از ابزارهای لازم برای ایجاد تغییر در افکار و رفتار مان به لغزش و افتادن دوباره در دام اعتیاد کمک کرده است.
• خطر لغزش در اولین سال بهبودی از هر زمان دیگری بیشتر است. برای بسیاری از ما معتادان سال اول بهبودی دشوارترین و طاقت فرسا ترین دوران است چون در این دوره است که جسم و فکرمان تلاش می کنند تا خود را با عدم مصرف مواد منطبق کنند و حالت طبیعی خود را به دست آورند. ترمیم و بهبودی جسم و روان ما از آسیب هایی که مواد مخدر به آنها وارد کرده است احتیاج به زمان دارد. در سال اول بهبودی قاعدتاً از علائم خماری رنج میبریم و بسیاری از ما برای رهایی از این علائم دوباره به سراغ مواد مخدر میرویم. سانس اول بهبودی دوران سختی است چون ما راه روش جدیدی را برای زندگی کردن یاد می گیریم و در این دوره احتمال اینکه به زندگی و راه و رسم قبلی خود برگردیم بیشتر است. آمار نشان میدهد که پس از گذراندن پنج سال در حال بهبودی و پاک بودن امکان لغزش به میزان زیادی کاهش پیدا میکند و دیگر برای کنار آمدن با زندگی و مقابله با مشکلات به مصرف مواد مخدر نیازی نداریم ولی در مورد بیماری اعتیاد این مهم نیست که چند هفته چند ماه یا چند سال از زمان پاک بودن و بهبودی ما گذشته است بلکه مهم این است که بدانیم از یک بیماری مزمن رنج می بریم که برای بهبودی خود می بایست به طور روزانه قدم ها را کار کنیم به علاوه قبل از هر چیز باید بدانیم که ماهیت بیماری ما طوری است که هرگز درمان نمی شود و اگر میخواهیم بهبودی خود را حفظ کنیم با جنبه های مختلف بیماری خود مقابله کنیم چارهای جز کار کردن روزانه قدم ها نداریم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
خانواده به عنوان هستۀ اصلی و مرکزی یک جامعه منشاء تولید آموزش های مورد نیاز افراد برای زندگی در جامعه می باشد. همچنین خانواده به عنوان یکی از مهمترین عوامل محیطی، اجتماعی و فرهنگی در نحوه رفتار افراد و اعضای خانواده به گرایش به مسائل مختلف از جمله اعتیاد نقش بسیار مهمی دارد.
شناخت خانواده معتاد ساز
همان طور که می دانیم خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی کوچک از افرادی شکل میگیرد که میتوانند تحت تاثیر موضوعات مختلفی قرار بگیرند که بعدها در زندگی اجتماعی آنها نیز تأثیرگذار خواهد بود. برخی از این تأثیرات عبارتند از :
- روابط و مسائل ارتباطی
- تصمیم گیری ها
- کنش ها و واکنش ها
- ایفای نقش
- شرایط اجتماعی و اقتصادی
همچنین برای آنکه نظام یک خانواده بتواند تاثیرات خود را به شکلی صحیح و موثر بر افراد و اعضای خود بگذارد، باید از طریق آموزش ارزش ها و هنجارهای اجتماعی عمل کند و اگر در درون آن خانواده به این ارزشها و معیارهای اجتماعی اهمیت داده نشود، آن خانواده دستخوش بینظمی شده و رفتارهای ساختارشکنانه ای چون اعتیاد را در درون خود ایجاد می کند و اصطلاحا تبدیل به یک خانواده معتاد ساز می شود. با این توضیحات به نظر میرسد که مجموعهای از عوامل عاطفی، روحی و روانی با یکدیگر تعامل پیدا می کنند تا شرایط به گونه ای شکل بگیرد که باعث به هم ریختگی غیر قابل پیش بینی و تعارضات میان اعضا گردد. از طرف دیگر بین نسل ها و شتاب تغییرات باعث می شود تا جوانان ارتباط خود را با والدین به حداقل رسانده و با دیدی انتقادی و مشکوک به آداب و طرز فکر والدین خود بنگرند.
خانواده معتاد ساز؛ خانواده بیمار و نابهنجار
در یک خانواده بیمار غالبا نوعی واژگونی سنتی وجود دارد، به این معنا که به علت عدم حضور پدر در خانه، متخاصم و بی تفاوت به نظر می رسند و ارتباط عاطفی با فرزندان خود ندارند. این در حالی است که مادران در این خانوادهها به صورت کاملاً مبالغه آمیز، فعال و پر تحرک هستند و نسبت به فرزندان خود چسبندگی بسیاری دارند، به همین منظور در چنین خانواده هایی احتمال گرایش فرزندان به مواد مخدر بسیار زیاد است.
خانواده سالم
بر عکس خانواده های بیمار و معتاد در خانواده ای که افراد از ارزشهای مشترک برخوردار هستند و سعی میکنند که کنش های خود را بر اساس انتظارات متقابل با دیگر اعضای خانواده تنظیم کنند، شرایطی وجود خواهد داشت که از زمینه سازی و شکلگیری سوء رفتار و اعتیاد به مواد مخدر و دیگر اعتیادهای رفتاری جلوگیری به عمل آید. به عبارت دیگر هرگاه در نظام خانواده افراد و اعضای اصلی آن در انجام کارکردها و ایفای نقش های خود وقت بیشتری صرف می کنند و مسئولیت بیشتری به عهده می گیرند، اقتدارشان در نظام خانواده افزایش خواهد یافت. بدین معنا که در خانواده ای که بر اثر غیبت های طولانی، پدر بر اثر مشغله زیاد در خارج از خانواده و خانه حضور دارد، مادر خانواده طبیعتاً اقتدار بیشتری پیدا می کند.
از طرف دیگر در خانواده معتاد ساز به دلیل عدم وجود تجربه مستقیم با پدر به عنوان یک الگو یا داشتن پدری با رفتارهای ناهنجار و بیمار گونه شرایطی ایجاد می شود که اختلال در کنش های اجتماعی فرزندان را رقم خواهد زد. به عبارت دیگر اگر کارکرد خانواده آسیبزا باشد، میزان آسیب پذیری اعضای آن خانواده مخصوصاً کودکان و نوجوانان افزایش پیدا میکند و فرزندان نمی توانند مطابق ارزشهای موجود در جامعه رشد و نمو نمایند و زمینه اعتیاد در فرزندان ایجاد خواهد شد.
مهمترین عوامل اعتیاد در خانواده معتاد ساز
همانطور که پیشتر توضیح داده شد، عواملی در ایجاد گرایش فرزندان به اعتیاد وجود دارد که هر کدام میتواند زمینه ساز بروز اعتیاد و رفتارهای معتادگونه در زندگی اعضای خانواده شود. برخی از مهمترین آنها عبارتند از :
- کج روی و عدم پیروی از قوانین و ارزش ها در خانواده
- طلاق و ازدواج مجدد والدین
- ستیزه جویی، جر و بحث و خشونت و تنبیه
- والدینی که با هم مشکل دارند و با وجود اینکه ارتباط عاطفی ندارند
- رفت و آمدها و معاشرت های ناسالم در خانواده
- مشغله ی زیاد کاری و غفلت از فرزندان
- انجام رفتارهای غلط و نادرست در خانواده
- سابقه ی اعتیاد در خانواده و دسترسی آسان به مواد
- نداشتن ارتباط اجتماعی و عاطفی
- فقر و بیکاری
- از هم پاشیدگی خانواده معتاد ساز به علت وجود مشکلات و اختلافات فراوان
- سپردن فرزندان به افرادی غیر از والدین
- عدم اعتماد نوجوان به خانواده
- وجود تعارضات شدید
- وجود حالات اضطرابی و افسردگی در نوجوانان و والدینش
- عدم توجه والدین نسبت به ارزش های معنوی، اعتقادی و اخلاقی
- عدم توجه والدین به نیازهای واقعی فرزندان
- نبود احساس امنیت در خانواده
- عدم حضور الگوی تربیتی ثابت و عدم اجرای الگوهای تربیتی و اجرای انضباط صحیح در خانواده
- ناهماهنگی در روش های تربیتی فرزندان از سوی والدین
- نبود ارتباط عاطفی مابین والدین و فرزندان و محرومیت از آن
- سرزنش، تحقیر، تنبیه، تهدید و انتقاد مکرر والدین از فرزندان
- حمایت های افراطی والدین و بی توجهی شدید نسبت به فرزندان
سخن پایانی
به طور کلی افرادی که در خانواده معتاد ساز رشد و پرورش می یابند، بروز رفتارهای معتادگونه برای آنها عادی شده و در نتیجه آن ترس از تجربه مصرف مواد مخدر در آنها کاهش می یابد. اما گاهی اوقات نیز مصرف مواد والدین میتواند تاثیر منفی بر گرایش فرزندان نسبت به اعتیاد و مصرف مواد مخدر داشته باشد و آنها را برای همیشه از مصرف مواد بیزار سازد.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
در این مقاله می خوانید:
ترس کودکان چگونه برخورد کنیم؟
والدین به فرزندان خود میآموزند که در برابر برخی خطرات مانند آتشسوزی یا عبور از خیابان بترسند و محتاط باشند. داشتن کمی اضطراب، کودکان را از خطرات بالقوه دور نگه میدارد. اما گاهیاوقات کودکان از هر موقعیت یا برخی اجسام که خطرناک و تهدیدکننده نیستند، میترسند. با این ترسهای کودکان چه باید کرد؟
بعضی از کودکان ترسوتر از کودکان دیگر هستند که برخی از دلایل زیر علت آن است:
* آسیبپذیری ژنتیکی
برخی از کودکان بهطور ذاتی و ژنتیکی خلق و خویی حساس و احساسیتر از دیگر کودکان دارند و به همین دلیل ترسوتر میشوند.
* اضطراب والدین
اگر پدر و مادر یا هر دو والدین مضطرب باشند، کودک با مشاهده رفتار آنها، این ویژگی را میآموزد.
* والدین بیش از حد مراقب
والدین بیش از حد مراقب ( که به والدین هلیکوپتری هم معروفاند)، کودک را به خود وابسته میکنند. کودکان وابسته وقتی دور از والدین هستند احساس ناتوانی میکنند و به همین دلیل به اختلال اضطراب عمومی (فراگیر) مبتلا میشوند. در این نوع اختلال، کودک بیش از اندازه و غیرمنطقی مضطرب است.
* حوادث اضطرابآور
جدایی والدین یا بیماریهای سخت کودک یا یکی از اعضای خانواده، کودک را به اضطرابهای مزمن مبتلا میکند.
ترس رایج نوزادان
وقتی نوزادان به ۶ تا ۷ ماهگی میرسند، ارتباطی قوی با والدین یا مراقبان خود برقرار کردهاند. جدایی از این افراد که برای آنها «خاص» هستند، حتی برای مدتی بسیار کوتاه، آنها را بهشدت مضطرب میکند تا جاییکه بیوقفه گریه میکنند. گاهیاوقات ترس از این جدایی باعث میشود، تا اندازهای از غریبهها هم بترسند.
نوزادان بهمرور زمان و با بزرگتر شدن از این مرحله عبور می کنند. اما برای اینکه این اضطراب جدایی و ترس از غریبههای نوزادان خود را مهار کنید، چند روش زیر پیشنهاد میشود:
* در خانه هر وقت از اتاقی به اتاق دیگر میروید و نوزادتان ناراحت میشود، در صورت امکان او را با خود ببرید یا هر وقت جلوی چشم او نبودید، با صدای بلند با او حرف بزنید تا صدایتان را بشنود.
* وقتی از اتاق بیرون میروید، به او بگویید برمیگردید و هر وقت به اتاق برگشتید، با صدای بلند برگشتتان به اتاق را اعلام کنید. با این کار او به شما اعتماد میکند.
* اجازه دهید کودکتان با افراد جدید آشنا شود. البته در این زمان، کودکتان باید در آغوش خودتان باشد. بدینترتیب کودک متوجه میشود که آن فرد جدید خطری ندارد.
* هر زمان که کودکتان مضطرب میشود، با کلامی آرام و مطمئن با او صحبت کنید.
* اگر نوزاد را که در حال گریه است، همانطور رها کنید، اضطراب او شدید میشود. بنابراین به گریههای کودک اهمیت بدهید.
ترسهای رایج کودکان نوپا
کودکان وقتی به ۲ تا ۳ سالگی خود میرسند، بهمرور یاد میگیرند چگونه از پس احساساتی چون خشم برآیند. اما بزرگترین ترسشان این است که گرفتار همین احساسات قوی خود شوند. این کودکان معمولا درک کمی از اندازه خطر دارند و گرفتار ترسهای غیرمنطقی میشوند. مثلا، ممکن است از افتادن به درون چاه دستشویی بترسند.
برای کمک به کودکان در این سن میتوانید کارهای زیر را انجام دهید:
* کودکتان را تشویق کنید از ترسها و اضطرابهایش صحبت کند.
* وقتی کودک ترسی غیرمنطقی دارد، به احساس او احترام بگذارید. زیرا کودکان در این سن، درک صحیحی از اندازه واقعی خطر ندارند.
* کودکتان را مجبور نکنید با ترسهایش روبهرو شود و با آنها مقابله کند، زیرا این کار شرایط را بدتر میکند. این برخورد با ترسها باید بهآهستگی صورت گیرد.
ترسهای رایج کودکان دبستانی
هرچه کودکان، دنیای اطراف خود را بیشتر میشناسند، ترسهای آنها هم بزرگتر میشود. برخی از ترسها واقعی و برخی دیگر ناشی از تصوراتشان است. از ترسهای رایج این کودکان باید به ترس از تاریکی، دزد، جنگ، مرگ، جدایی یا طلاق والدینشان اشاره کرد. روح و هیولا هم از ترسهای ناشی از تصوراتشان است.
برای مهار ترس کودکی که در این سن قرار دارد، کارهای زیر توصیه میشود:
* به کودکتان نشان دهید که شما ترسهای او را جدی میگیرید.
* به سوالهای او درباره مرگ یا جنگ، جوابهای درست بدهید و به او بفهمانید که به تمام سوالهایشان پاسخ خواهید داد.
* کودکتان را تشویق کنید تا با ترسهایشان روبهرو شود. البته فراموش نکنید که آنها را مجبور به این کار نکنید. این تقابل با ترسها باید آهسته و قدم به قدم انجام شود.
* به کودکتان اجازه دهید کنترل برخی چیزها را در دست داشته باشد. مثلا، اگر از ورود دزدها به خانه میترسد، از او بخواهید خودش پنجره یا در اتاقش را شب هنگام ببندد و در صورت لزوم قفل کند.
* نوشتن خاطرات روزانه، به کودکان در داشتن حس ثبات و امنیت کمک میکند و موجب کاهش اضطراب فراگیر آنها میشود.
چگونه از کودکانمان در برابر اخبار بد مراقبت کنیم؟
ترس از تاریکی
بسیاری از کودکان از تاریکی میترسند. از آنجاییکه ما انسانها در تاریکی نمیتوانیم اطراف را بهراحتی ببینیم، بسیار آسیبپذیر به نظر میرسیم و ممکن است دچار ترس و وحشت شویم و این موضوع هم در کودکان صدق می کند. همچنین وقتی کودکان به رختخواب میروند، موضوعات بسیار کمی برای فکر کردن دارند و به جای افکار واقعی، شروع به خیالپردازی میکنند و چون قدرت تخیل کودکان بسیار قوی است، بیشتر مواقع بین واقعیت و تصوراتشان نمیتوانند تمایزی قایل شوند. به همین دلیل وجود هیولاها را باور کرده و به محض تاریک شدن اتاق، وحشت میکنند.
کمک به کودکی که از تاریکی میترسد
با روشهای زیر میتوانید ترس از تاریکی کودکتان را درمان کنید:
* از او بپرسید که دقیقا از چی میترسد.
* به او نشان دهید که احساس او را درک میکنید. البته مراقب باشید شریک ترسهایش نشوید.
* به او اطمینان دهید که هیچ چیز تهدیدکنندهای وجود ندارد و اینکه هیولاها واقعی نیستند. در ضمن این کار را با بررسی کردن اتاق او مثلا، داخل کمدها یا زیر تخت انجام ندهید. زیرا با این کار کودک تصور میکند شما هم به وجود هیولاها باور دارید.
* اگر کودکتان از تاریکی به دلیل احتمال وجود دزدها میترسد، به او تمام قفلهایی که درهای خانهتان را قفل میکنند نشان دهید تا خیال او از بابت بسته بودن کامل درها راحت شود.
* از کودک بپرسید، چه کارهای دیگری میتوان انجام داد تا از ترسهایش کم شود. شاید بهتر باشد موقع خواب یکی از اسباببازیهایش را بغل کند.
* گاهیاوقات نگرانیهای دیگر مانند ترس از جدایی یا مرگ والدین، ترس از تاریکی کودکان را شدت میبخشد. بنابراین با کودکتان درباره این مسائل صادقانه صحبت کنید.
کمک گرفتن از متخصصان روانشناختی کودکان
اگر ترسهای کودکتان در زندگی روزمره و بازیهای او تداخل ایجاد میکند، حتما باکمک متخصصان روانشناختی کودکان، مشکل او را حل کنید تا بهتر بتوانند اضطراب و نگرانیهایشان را مدیریت کنند.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
در این مقاله می خوانید
انواع تیپهای خانوادگی در زمینه ترک اعتیاد
خانوادهها را از حیث کیفیت روابط درونی و میزان استحکام آنها، میتوان به چهار نوع تقسیم نمود که هر یک از ویژگیها، کارکردها و تأثیرات خاص خود را داراست و عبارتند از:
خانواده متلاشی
خانواده متزلزل
خانواده متعادل
خانواده متعالی
خانواده متلاشی
تعریف این نوع خانواده عبارت است از شکستن واحد خانوادگی یا تجزیه برخی از نقشهای اجتماعی به علت آن که یک یا چند تن از عهده انجام تکالیف ناشی از نقش خود آن طور که باید و شاید بر نیامدهاند.
برخی از صفات موجود در این تیپ خانوادهها عبارتند از :
عدم ثبات : مثلا پدر وظایف خود را انجام نمیدهد و این وظایف توسط جامعه یا مادر انجام میگیرد.
جدایی، طلاق و ترک : در اینجا یکی از همسران تصمیم به جدایی میگیرد و بدین ترتیب از اجرای تکالیف ناشی از نقش خود باز میایستد.
خانواده درون تهی : اعضای آن به زندگی با یکدیگر ادامه میدهند ولی روابط و کنش متقابل با یکدیگر ندارند و از حمایت احساسی یکدیگر محرومند.
غیبت غیر ارادی یکی از دو همسر خانواده : خانواده به دلیل مرگ زن یا شوهر یا زندانی بودن آنها جنگ یا فاجعهای دیگر تجزیه میشوند.
عدم موفقیت غیر ارادی در اجرای نقشهای اساسی : در اینجا علت فاجعه خانوادگی ممکن است انواع امراض روانی ، احساسی یا بدنی باشد.
خانواده متزلزل
این خانوادهها معمولا با عناوینی همچون دشوار، نابسامان و نامتعادل نیز شناخته میشوند.
ویژگیهای خانواده متزلزل عبارتند از:
خانواده از هدف اصلی زندگی بازمانده و آرمانش را از دست داده.
جایگاه و منزلت اعضا مشخص نبوده یا حفظ نگردیده است.
فردای روشن و امید به زندگی وجود ندارد.
مدیریت در این خانواده تجزیه شده و تصمیم گیری در آن به غایت دشوار است.
جذابیت زندگی به میزان قابل ملاحظهای کاهش یافته و انگیزه چندانی برای پایبندی اعضای آن به میثاق زندگی وجود ندارد.
مسئولیت پذیری از توزیع عادلانه برخوردار نیست و در قبال ایفای وظایف، برخورد مشوقانه صورت نمی گیرد.
مشکلات و مسائل جزئی به سادگی به بحران یا تشنج تبدیل میشود.
انتقالهای اعضا از یکدیگر به شکلی مستقیم، مستمر و غیرمنصفانه صورت میگیرد. لازم به ذکر است که در تیپ خانواده متزلزل، ساخت خانواده قابل ترمیم بود و با بهره گیری از شیوههای درمانی به ویژه خانواده درمانی، توانایی افراد برای غلبه بر مشکلات افزایش می یابد و به تدریج به الگوی خانواده متعادل نزدیک میشود.
خانواده متعادل
با اصطلاحاتی نظیر خانواده بهنجار، متوازن و موفق نیز یاد میشود. ویژگیهای این نوع خانواده عبارتند از:
هر فرد در موقعیت واقعی خویش قرار گرفته و از جانب دیگران نیز مورد حمایت و تایید واقع میگردد. عواطف ،مسئولیتها و امتیازات به طور عادلانه میان افراد توزیع میشود.
امنیت و جذابیت برای افراد کافی است و چیزی بر دلبستگی به خانواده ترجیح داده نمیشود.
مدیریت متکی بر روابط انسانی و برخوردار از مشورت و هماهنگی با افراد اعمال می شود.
رویکرد مثبت به انسان، زندگی، نقشها و آینده وجود دارد.
انتقادها به شیوهای غیرمستقیم، موردی، فردی و منصفانه انجام میگیرد.
مشکلات از افراد تفکیک شده و به جای حمله به فرد تلاش برای بازشناسی مسئله و حل آن انجام میگیرد.
تبادلات عاطفی به شیوههای قلبی، کلامی و عملی انجام میگیرد.
خانواده متعالی
این نوع با عنوان متکامل، بالنده و خودشکوفا نیز شناخته میشود. این الگوعالیترین الگوی زندگی در میان سایر الگوها به شمار میرود. ویژگیهای این نوع خانواده عبارتند از:
نه تنها مشکلات مورد بررسی قرار میگیرد و تلاش برای حل آنها میشود بلکه ظرفیتها و استعدادهای افراد تا مرز خودشکوفایی مورد استفاده قرار میگیرد.
توجه افراد غالبا معطوف به آینده است آنان به هدفی نیاز دارند که توجهشان را به آینده معطوف سازد.
افراد از هویتی پرمعنا و منسجم برخوردار هستند.
افراد نه تنها به رشد و پیشرفت خویش، بلکه به اعتلای جمعی اعضای خانواده میاندیشند و برای تحقق آن طرح واندیشه جدیدی ارائه میدهند.
کار و مسئولیت به زندگی معنا و دوام میبخشد. به گفته آلپورت بدون داشتن کاری مهم و ارزشمند، تعهد و مهارت کافی برای انجام آن و نیز امکان رسیدن به بلوغ و سلامت روانی میسر نیست.
تعقیب هدف هرگز پایان نمیپذیرد. اگر هدفی را باید کنار گذاشت، باید بی درنگ انگیزه نوین آفرید. تفسیر و تعبیر وقایع و رویدادهای زندگی خوشبینانه است. هر شکست یک تجربه و فرصتی برای ارزیابی موقعیت در نیل به پیروزی تلقی میشود. (محمودیان و همکاران)
حالا که با تعریف خانواده و انواع تیپهای خانوادگی آشنا شدید میتوانید تیپ خانوادگی خود را شناسایی کنید و سپس در جهت تیپ خانوادگی دلخواه خود حرکت کنید. اما پیش از آن که درباره گامها و روشهایی بحث کنیم که باید استفاده کنید تا به تیپ خانوادگی مورد نظر خود برسید، لازم است در مورد سیستم خانوادگی توضیحاتی بدهیم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
مهمترین آسیبهای اجتماعی
- آسیبهای اجتماعی دانش آموزان
- آسیب اجتماعی فضای مجازی
- آسیب اجتماعی (بزهکاری)
- آسیب اجتماعی اعتیاد
- آسیب اجتماعی طلاق
- آسیب اجتماعی بیکاری
- آسیب اجتماعی خودکشی
- آسیب اجتماعی نوجوانان
عوامل مؤثر در ایجاد آسیبهای اجتماعی
۱-نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی
۲-رفاه اقتصادی خانواده
۳-فقر مادی خانواده
۴-بیکاری
۵-رشد صنعت و پیشرفت تکنولوژی
اگر در جامعهای رشد صنعت بهسرعت افزایش یابد و درآمد ناشی از آن صنعت بهطور عادلانه توزیع نگردد، امکان وقوع سه اتفاق وجود دارد:
اولاً کارکنان برای اداره زندگی خود مجبور میشوند ساعات بیشتری را به کار مشغول شوند و این بهنوبه خود موجب خستگی جسمی و روحی در افراد میشود.
اگر در آن جامعه برای تفریح و گذراندن اوقات بیکاری مردم از طرف دولت برای استفاده از اوقات فراغت، برنامهریزیهای اجتماعی نشده باشد، زمینه مساعدی برای گرایش به انحرافات اجتماعی فراهم میشود.
ثانیاً مشکل ترافیک در شهرهای بزرگ منجر به خستگی ناشی از کار در افراد شده درنتیجه والدین قدرت تربیت و سرپرستی فرزندانشان را نخواهند داشت و بیتوجهی نسبت به پرورش کودکان و نوجوانان به گرایش آنان به سمت انحرافات اجتماعی از قبیل اعتیاد، سرقت و… کمک خواهد کرد.
ثالثاً رشد شهرها باعث افزایش فاصله و شکاف طبقاتی شده و این خودبهخود باعث میشود برقراری ارتباط با دوستان و خویشاوندان کمتر شده و زمینه برای ایجاد انحرافات اجتماعی فراهم شود.
۶-ستیزه والدین
۷-شیوههای تربیتی والدین
۸-عدم آگاهی و بینش صحیح والدین
آسیبهای اجتماعی فضای مجازی عبارت است
- از دست دادن هویت اسلامی ایرانی
- قبح شکنی نسبت به ناهنجاریهای دینی و اجتماعی
- عدم مسئولیتپذیری
- اشاعه سستی و تنبلی
- تبدیلشدن سرگرمی به هدف
- ناتوانی در مدیریت زمان
- تمایل به گوشهنشینی و انزوا
- افزایش روحیه پرخاشگری و خشونت
- تزلزل اعتمادبهنفس
- توسعه وسواسهای فکری و عملی
آسیب اجتماعی بزهکاری
از عوامل روانی-عاطفی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
محیط اجتماعی نادرست
محیط خانوادگی مختل شده
عوامل اجتماعی-محیطی نیز شامل موارد زیر است:
تفاوت طبقاتی و شکاف اقتصادی
زاغهنشینی شهرهای بزرگ
معاشرت با افراد ناصالح
آسیبهای دوران کودکی
ناکامیهای متعدد
احساس نارضایتی
علل افزایش طلاق را میتوان به شرح زیر است:
- مشکلات اقتصادی
- عدم توافق اخلاقی
- ناکارآمدی و نارضایتیهای جنسی
- عدم علاقه و کراهت طرفین از یکدیگر درنتیجه ازدواجهای تحمیلی
- دخالت دیگران بهویژه خانوادهها
- عدم پایبندی به مذهب و ارزشهای اخلاقی و اجتماعی
- اعتیاد
- تنوعطلبی
- انتخاب نادرست اولیه
- پایین بودن سن ازدواج
- ناآگاهی
- تفاوت فرهنگی
- بیکاری و مشکلات اقتصادی
- مشکلات مربوط به مسکن و محل سکونت
علل خودکشی
بر اساس مجموع تحقیقات که تاکنون انجامشده، علل و انگیزههای خودکشی در ایران را میتوان چنین برشمرد:
مشکلات زناشویی و نامناسب بودن شرایط زندگی خانوادگی
عدم موفقیت در عشق و علاقه
اختلالات روانی و شخصیتی
فقر و بیکاری
اعتیاد
تورم و شرایط نامساعد اقتصادی
گذار جامعه از حالت سنتی به صنعتی
حس پوچی و بیهویتی در جوانان
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
اعتیاد رفتار مشغولیت ذهنی
مشغولیت ذهنی
اعتياد، ذهن و فكر انسان را به خود مشغول مي كند. حتي زماني كه فرد معتاد در حال مصرف مواد نيست يا كاري را كه اعتياد رفتاري محسوب مي شود انجام نمي دهد بازهم به اعتياد فكر مي كند و براي مصرف بعدي يا رفتار اعتيادي بعدي نقشه مي كشد. آن ها عاشق آرامشي هستند كه از مصرف مواد يا انجام رفتاری كه حالت اعتياد پيدا كرده است، به دست مي آورند. اين احتمال وجود دارد كه آن ها براي خودداري از مصرف يا انجام كار اعتيادي تلاش كنند و قسم بخورند كه ديگر اين كار را تكرار نخواهند كرد اما لذت مصرف و اعتياد رفتاري به اندازه اي كه فرد معتاد بدون توجه به بهاي سنگيني كه بابت اعتياد خود مي دهد و زندگي خود و ديگران را به آشوب مي كشد بازهم به سراغ مواد مي رود و كار اعتيادي را تكرار مي كند. آن ها به ماده اندروپين كه مغز در موقع مصرف مواد يا رفتار اعتيادي انجام مي دهد اعتياد پيدا كرده اند و در آن موقع كه مشغول اين كار هستند به خطرات و مشكلاتي كه اعتياد برايشان ايجاد مي كند فكر نمي كنند. به زبان ساده و در يك كلام احساس نشئگي و سرخوشي به اندازه زياد است كه فرد معتاد نمي تواند از آن دست بردارد.
اعتيادهاي رفتاري، به تدريج همه زندگي فرد معتاد به اين گونه رفتارها را تحت تاثير قرار مي دهد و انجام كاري كه به آن اعتياد پيدا كرده است در اولويت قرار مي گيرد. براي مثال فردي كه به قمار معتاد است فراموش مي كند كه بايد در جلسه اولياء و مربيان فرزندش در مدرسه شركت كند چون بيشتر وقت خود را در قمار خانه مي گذراند. كسي به به پرخوري اعتياد پيدا كرده است به حدي فكر و دهنش مشغول خوردن يا نخوردن مي شود كه فراموش مي كند بايد به جلسه اي كه در مدرسه براي والدين دانش آموزان تشكيل شده است و او قبل از اينكه به اعتياد رفتاري مبتلا شود هميشه در اين جلسات حاضر مي شد، حضور پيدا كند. فردي كه به اينترنت اعتياد پيدا كرده است ساعت ها پاي كامپيوتر مي نشيند و به صفحه نمايش خيره مي شود و آن چنان محو تماشاي دنياي مجازي مي شود كه دنياي واقعي را فراموش مي كند. در دنياي دهني فرد معتاد هيچ چيز ديگري به غير از مصرف مواد يا انجام كاري كه فرد به آن اعتياد پيدا كرده است وجود ندارد و همه وقت و انرژي فرد معتاد به فكر كردن يا انجام كاري كه به آن اعتياد دارد يا مصرف مواد صرف مي شود.
۳- وسواس فكری
وقتي كه يك فعاليت و رفتار به وسواس فكري تبديل مي شود، آن وقت است كه مي توان گفت اعتياد در وجود فرد ريشه دوانيده است. وسواس فكري يعيني اينكه يك كار يا فعاليت همه ذهن انسان را به خود مشغول كند و اجازه ندهد كه فرد به چيز ديگري فكر كند. وسواس فكري در واقع مرحله و حالت شديد تر مشغوليت ذهني است و معمولاً هم يك مساله يا احساس غير منطقي است كه ذهن فرد را درگير خود مي سازد.
با ايجاد وسواس فكری، فردي كه به اين بيماري مبتلا شده است ديگر نمي تواند واقعيت هاي زندگي و جهان را به خوبي درك كند و تفاوت قايل شدن بين توهم و واقعيت برايش مشكل مي شود. كساني كه در اطراف فرد معتاد زندگي مي كنند به روشني متوجه مي شوند كه رفتارهاي وي حالت غير عادي و غير منطقي پيدا كرده است. اما خود فرد معتاد كه غرق در وسواس فكری و توهم آن چنان گرفتار اعتياد است كه متوجه بيماري و ناسالم بودن عقلي خود نمي شود. فردی كه به قمار معتاد است تصور مي كند تصميم درستي گرفته است و مي خواهد پول هايي را كه باخته است با بردن در قمار به دست آورد اما بiوقفه به باختن ادامه مي دهد تا اينكه شغل خود را از دست مي دهد و اعضاي خانواده و دوستان و آشنايان خود را نيز از خود دور مي كند. همين كه فرد دچار وسواس فكري شد فرد معتاد انواع توجيه ها را برای انكار بيماري و اعتياد رفتاري خود مي تراشد. فرد معتاد براي توجيه مشكل خود سعي مي كند تا براي اعتياد خود دليل منطقي بياورد، آن را كوچك جلوه دهد تا به هر وسيله اي كه شده است به اعتياد خود ادامه دهد. هر چه شدت اعتياد بيشتر مي شود ميزان انكار اعتياد نيز افزايش پيدا مي كند. در اصل، فرد معتاد در چنين مرحله اي به هيچ وجه نمي خواهد تا واقعيت شرايطي را كه در آن قرار گرفته است بپذيرد چون اگر قبول كند كه معتاد و بيمار است در آنصورت بايد با بيماري خود مقابله و آن را درمان كند. تا زمانيكه فرد معتاد به شدت از مصرف مواد يا اعتياد رفتاري خود صدمه نديده است به انكار بيماري خود ادامه مي دهد و زماني به بيماري خود اعتراف مي كند كه تقريبا كار از كار گذشته است و چون اعتراف به اعتياد براي فرد معتاد بسيار تلخ و ناخوشايند است، به ندرت فرد معتادي پيدا مي شود كه به اعتياد خود و مشكلات ناشي از آن اعتراف كند.
عواقب منفی
عواقب اعتيادهای رفتاریبسيار زياد و بسيار جدی و خطرناك هستند. با توجه به اينكه بيماري اعتياد حالت پيش رونده و روز به روز شديد تر شدن دارد در نتيجه عواقب و پي آمدهاي آن نيز با گذشت زمان شديد تر و جدي تر مي شوند. اما با توجه به توهمي كه فرد معتاد به آن دچار است و نمي تواند واقعيت هاي جهان و زندگي خود را درك كند و با آنكه مي بيند اعتياد چه آسيب هاي جسمي و روحي و رواني به وي وارد كرده و چه مشكلاتي براي خود و اطرافيانش به بار آورده است، همچنان به مصرف مواد يا اعتياد رفتاري خود ادامه مي دهد.
به هر نوع اعتيادي، بيماري خانوادگي گفته مي شود چون فرد معتاد علاوه بر اينكه زندگي خود را مختل و به تباهي مي كشاند براي اطرافيانش و به ويژه خانواده خود نيز مشكلات فراوان و پايان ناپذيري ايجاد مي كند. از آنجاكه فرد معتاد فقط به خود و اعتياد خود فكر مي كند چه زن و فرزند و چه پدر مادر يا ديگر بستگان و دوستان و آشنايان نبايد انتظار داشته باشند كه فرد معتاد به خواست ها و نياز هاي آن ها توجهي نشان دهد. همسر فرد معتاد به قمار احتمالاً ناچار خواهد شد براي تامين زندگي خود و فرزندانش كار دومي براي خود پيدا كند چون شوهر قماربازش هر آنچه را كه به دست مي آورد در قمار مي بازد و هيچ نوع كمكي براي تامين زندگي خانواده خود نمي كند. همسر فردي كه به قمار اعتياد دارد احتمالاً مجبور خواهد شد براي جلوگيري از به زندان افتادن يا ديگر مشكلاتي كه ممكن است همسرش به علت بدهي هايي كه به بار آورده است، بدهي هاي او را نيز پرداخت كند. همسر فردي كه به اعتياد جنسي مبتلا مي باشد با خطر آلوده شدن به انواع بيماري هاي عفوني قرار دارد چون شوهر بي بندوبارش در روابط جنسي احتياط لازم را از خود نشان نمي دهد. همسر فردي كه به كار معتاد است در واقع ناچار است همه مسايل زندگي روز مره را خود به دوش بكشد و غم تنهايي و دور بودن از شوهرش را تحمل كند. فردي كه معتاد است به هيچ يك از ديگر نيازهاي شخص خود نياز توجه نشان نمي دهد تا چه رسد به خواست ها و نيازهاي اطرافيان و دوستان و اعضاي خانواده. فرد معتاد فقط براي خودش زندگي مي كند و زندگي ديگران برايش چندان اهميتي ندارد. اعضاي خانواده فرد معتاد به انواع بيماري هاي روحي و رواني از جمله نگراني و افسردگي مزمن دچار مي شوند. زندگي كردن با فردي كه زندگي اش آشفته و نابسامان و غير قابل كنترل است باعث مي شود تا زندگي اطرافيان فرد معتاد نيز تحت تاثير قرار گيرد و با آشفتگي و مشكلات فراوان همراه شود.
ناتواني و زندگی غیر قابل اداره
نداشتن اراده و ناتواني در اداره و سامان دادن زندگي از جمله عوارض و عواقب مهم اعتياد است. فرد معتاد با رفتار غير مسئولانه و ويرانگر خود در واقع زندگي خود را زير و رو مي كند. وي به علت وسواس فكري كه دچار آن شده است نمي تواند از عهده مسايل و مشكلات روز مره زندگي برآيد. زندگي او از هم گسيخته مي شود و او نمي تواند به آن سرو سامان دهد. كار كردن، پايبند بودن به روابط و ارتباط با ديگران و انجام وظايفي كه بر عهده والدين است به حدي براي وي دشوار محسوب مي شود كه نمي تواند از عهده آن ها برآيد. در برخی از مواقع فرد معتاد پس از تلاش فراوان برای مدتی کوتاه دست از مصرف مواد یا اعتیاد رفتاری برمی دارد اما پس از چندی طاقت خود را از دست می دهد و دوباره به سوی اعتیاد کشانده می شود چون فرد معتاد به تنهایی و با تکیه به اراده شخصی خود نمی تواند از شر بیماری اعتیاد خلاص شود و بهبود پیدا کند. ممکن است که وی از صمیم قلب به خانواده خود قول بدهد که اعتیادش را ترک کند و واقعاً هم برای این کار تلاش کند اما نمی تواند به وعده خود عمل کند چون وی در برابر اعتیاد ضعیف و ناتوان است و تاب مقاومت ندارد.
این مرحله ممکن است سال ها طول بکشد و فرد معتاد را به در مسیری قرار دهد که در بیشتر مواقع به تاریکی و تباهی ختم می شود. فرد معتاد چاره ای جز حرکت در این مسیر تا رسیدن به مرحله ای که ماهیت و ابعاد خطرناک بیماری خود را درک کند و چشمش به روی واقعیات زندگی باز شود، ندارد. فقط با رسیدن به مرحله ناامیدی مطلق و آشفتگی کامل زندگی و حالت جنون است که فرد معتاد سر انجام تصمیم می گیرد کاری را که برای بهبودی بیماریش لازم است، انجام دهد. این تجربه ای است که از زندگی دهها هزار معتاد به دست آمده است. همانطور که معتادان بهبود یافته می توانند شهادت دهند مساله اعتیاد و خلاص شدن از شر آن به مساله ضعف یا نداشتن اراده یا شخصیت فرد معتاد نیست. نباید فراموش کرد که اعتیاد نوعی بیماری است و فرد معتاد باید بپذیرد که بیمار است و برای بهبودی به کمک دیگران نیاز دارد. اعتراف به بیماری و به اين نتيجه رسيدن كه به تنهايي و تكيه به اراده شخصي نمي توان از بيماري اعتياد بهبود يافت و بايد از ديگران كمك خواست در واقع اولین قدم در راه بهبودی فرد معتاد، از بیماری اعتیاد است.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
در این مقاله در خصوص اعتیاد رفتاری....
مقدمه اعتیادهای رفتاری
این بخش از کتابچه، اطلاعاتی کلی و اجمالی در باره اعتیادهای رفتاری در اختیار خواننده قرار می دهد. در این قسمت، روند کلی و عوارض رایجی که در انواع اعتیادها مشاهده می شوند، تشریح شده اند. علاوه بر این، اطلاعات دیگری نیز درباره برنامه های۱۲ قدم انجمن هاي گمنام که ثابت شده است موثرترین روش برای بهبودی از هر گونه اعتیادهای رفتاری است، در این قسمت ارایه شده است.
بخش مربوط به معرفی اعتیادهای رفتاری به قسمت های زیر تقسیم شده است:
۲- اعتیاد رفتاری چیست
اعتیادهای رفتاری همانند اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد واقعی محسوب می شوند و زندگی افراد مبتلا را تباه می کنند. این گونه اعتیادها بر اثر وسواس و رفتارهای اجباری و مشغول شدن ذهن با مسایلی همچون قمار، عشق و علاقه، روابط جنسی یا پر خوری به وجود می آیند. اعتیادهای رفتاری نیز همانند اعتیاد به مواد مخدر، بیماری خانوادگی محسوب می شود چون زندگي بستگان و اطرافیان فرد مبتلا را نيز تحت تاثير قرار داده و به آشوب مي كشد. در این بخش از کتابچه، اطلاعات کلی و اجمالی در باره انواع اعتیادهای رفتاری که دانشمندان آن را نیز همانند اعتیاد به مواد مصرفي ، بسیار متداول و ویرانگر می دانند، ارایه شده است.
اعتیاد رفتاری چیست
• اعتیاد رفتاری به رفتاری اجباری وسواس مانند گفته می شود که فرد مبتلا نمی تواند آن را کنترل کند و با وجود آسیب های که به خود وی و دیگران می رساند نمی تواند فقط با اراده خود از آن دست بردارد. این گونه رفتارهای اعتیادی عبارتند از قمار، روابط جنسی ، اعتیاد به غذا یا پرخوری، اعتیاد به کار و اینترنت. اصطلاح رفتارهای اعتیادی را می توان درباره انواع رفتاری ها مزمن و وسواس گونه که باعث می شود فرد مبتلا دچار اضطراب و تشویش شود اما با مصرف مواد شميايي مخدر همراه نیست، به کار برد.
• درك و پي بردن به ماهيت رفتارهای اعتيادی كار چندان ساده اي نيست. تشخيص اعتياد به مواد مخدر به علت اينكه فرد معتاد مواد عملاً مصرف مي كند و عوارض و نشانه هاي اعتياد به مواد نيز كاملا مشخص هستند به سادگي امكان پذير است. براي مثال وقتي فردي به كوكائين اعتياد داشته باشد، مردم به راحتي مي توانند معتاد بودن اين فرد را تشخيص دهند. شخص معتاد به مواد مخدر با آنكه مي داند مصرف اين ماده مخدر پي آمدهاي بسيار مخرب و زيان آوري براي خود او و ديگران دارد اما نمي تواند مصرف آن را فقط با تكيه به اراده خود قطع کند یا مصرف مواد را كنترل كند. مصرف كنندگان مواد مخدر معتاد هستند و از ظاهر و رفتار آن ها به خوبي مي توان معتاد بودن آن ها را تشخيص داد. بر خلاف رفتارهای اعتيادی كه تحقيق و پژوهش چنداني درباره آن صورت نگرفته است درباره اعتياد به مواد مخدر تحقيقات بسيار گسترده و فراواني انجام شده است و نتيجه همه تحقيقات نشان مي دهد كه اعتياد به مواد مخدر در واقع يك نوع بيماري است كه بر اثر آسيب ديدن مغز ايجاد مي شود. مصرف مواد شيمايي مخدر باعث مي شود كه سيستم ارتباطي مغز فرد معتاد به تدريج از حال عادي و طبيعي خارج شود. خلاصه اينكه اعتياد به مواد مخدر اعلائم و نشانه هاي بسيار مشخصي دارد و به راحتي مي توان معتاد بودن يك فرد به مواد مخدر را تشخيص داد.
• بر خلاف اعتياد به مواد مخدر، رفتارهای اعتیادي در بيشتر مواقع ناديده گرفته شده و چندان جدي گرفته نمي شوند چون اين نوع اعتياد با مصرف مواد شيمايي همراه نمي باشد. از جمله عوامل و مسايل ديگري كه باعث مي شود تشخيص رفتارهای اعتیادی دشوار شود اين است که رفتارهايي كه حالت اعتياد پيدا كرده اند در واقع جزيي از رفتارهاي روز مره انسان ها هستند و رفتارهاي عجيب و غريبي نيستند كه بتوان غير عادي بودن آن ها را به راحتي تشخيص داد. كارها و رفتارهايی همچون خوردن و نوشيدن، كار كردن و لذب بردن از رابطه جنسي در واقع بخشي از زندگي هر انساني را تشكيل مي دهند. به همين علت است كه به اعتياد رفتاري ” اعتياد فرايند” نيز گفته مي شود. برخلاف مصرف مواد مخدر كه كاري غير طبيعي و غير عادي براي يك انسان سالم محسوب مي شود، رفتارهاي اعتيادي بخشي از فرايند زندگي انسان محسوب مي شوند. فقط زماني كه اين گونه رفتارها حالت وسواس و مخرب پيدا مي كنند به آن ها رفتاري اعتيادي گفته مي شود. متخصصان و مراكز علمي در غرب به تازگي به ماهيت رفتارهاي اعتيادي پي برده و به تشريح و معرفي آن پرداخته اند.
• الگوهاي رفتاري افرادي که به رفتارهاي اعتيادي مبتلا هستند و كساني که به مصرف مواد مخدر اعتياد دارند در بسياري از زمينه ها به يكديگر شباهت دارد. در واقع بسياري از كساني كه به مصرف مواد مخدر اعتياد دارند از رفتارهاي اعتيادي نيز رنج مي برند. همه معتادها براي اينكه در درون خود احساس بهتري داشته باشند به چيزهايي در خارج از وجود خود متوسل مي شوند. ( در جلسات انجمن هاي گمنام اين جمله اغلب تكرار مي شود كه “بهبودي مساله اي است كه بايد در درون انسان ايجاد شود”). معتادان، اعم از معتاد به مواد مخدر يا روابط جنسي تلاش مي كنند تا از احساس ناخوشايند و ناراحت كننده اي كه آن ها را عذاب مي دهد فرار كنند و سعي مي كنند تا احساس خوبي به دست آورند تا بتوانند با تشويش هايي كه با آن دست به گريبان هستند كنار بيايند يا از احساس درماندگی و عاجز بودن و اين گونه احساسات آزار دهنده خلاص شوند. براي مثال بسياري از كساني كه به مواد مخدر اعتياد پيدا كرده اند در ابتدا براي اينكه احساس آرامش كنند و مشكلات اجتناب ناپذير زندگي را تحمل كنند و با ناراحتی ها و تشويشي كه از آن رنج مي برند كنار بيايند به مصرف مواد مخدر روي آوردند. در واقع مواد مخدر آن كاري را براي افرادي كه به اعتياد روي آورده¬اند انجام مي داد كه خود آن ها فقط با تكيه به قدرت دروني خود قادر به انجام آن نبودند. برخي از افراد نيز براي فرار از مشكلات زندگي و تشويش ها و نگراني هاي خود و پيداكردن احساس بهتر و آرامش، به قمار روي مي آورند يا اينكه تمام طول روز را براي فرار و مقابله با مشكلات زندگي پشت كامپيوتر مي گذراند.
• افراد معتاد، معتاد بودن خود را به شدت انكار مي كنند چون متخصصان درمان اعتياد، انكار كردن را يكي از نشانه هاي اين بيماري محسوب مي كنند. اعتياد تنها بيماري است كه فرد بيمار، بيمار بودن خود را انكار مي كند بايد توجه داشت كه انكار اعتياد يكي از عمده ترين عوامل و موانع بهبودي از بيماري رفتارهاي اعتيادي نيز مي باشد. است. با توجه به اينكه رفتارهاي اعتيادي بخشي از رفتارهاي روز مره زندگي هستند در نتيجه كساني كه از اين نوع اعتياد رنج مي برند راحت تر مي توانند حالت اعتيادي رفتارهاي خود را انكار كنند چون آن رفتارها در واقع بخشي از رفتارها و اقداماتي هستند كه انسان¬ها هر روز آن ها انجام مي دهند و فرد معتاد نيز انكار مي كنند كه رفتار او از حالت عادي خارج شده و حالت غير طبيعي و ناسالم پيدا كرده است. بيشتر كساني كه به رفتارهاي اعتيادي مبتلا هستند مي گويند ما كه مواد مصرف نمي كنيم كه معتاد بشويم و با گفتن اين حرف مشكلي را كه از آن رنج مي برند يعني رفتارهاي اعتيادي خود را توجيه مي كنند. بيشتر معتادان به اعتيادهاي رفتاري به عواقب خطرناكي چون زندان و تيمارستان كه بسياري از معتادان به مواد مخدر با آن روبرو مي شوند، دچار نمي شوند و براي پيدا كردن مواد مخدر خود را به آب و آتش نمي زنند و به همين علت به راحتي ادعا كنند كه مشكل آن ها بسيار ناچيز است و مساله مهمي محسوب نمي شود. بسياري از معتادان به رفتارهاي اعتيادي پس از گذشت زمان طولاني از اعتيادشان، سرانجام از انكار دست بر مي دارند و رفتارهاي اعتيادي خود اعتراف مي كنند و پس از كنار گذاشتن انكار است كه مي توانند در راه بهبودي خود از رفتارهاي اعتيادي قدم بردارند.
• عواقب و پي آمده هاي رفتارهاي اعتياديه به همان اندازه اعتياد به مواد مخدر واقعي و شديد هستند. رفتارهاي اعتيادي نيز مي توانند همانند اعتياد به مواد مخدر زندگي انسان را تباه و عواقب بسيار مخرب و ويرانگري داشته باشد. در ميان عواقب و پي آمدهاي رفتارهاي اعتيادي مي توان به از دست دادن شغل، متلاشي شدن كانون خانواده، فلاكت و مشكلات مالي، بستري شدن در بيمارستان رواني و در نهايت خودكشي اشاره كرد.
• عوارض و نشانه هاي رفتارهاي اعتيادي شباهت بسياري به عوارض اعتياد به انواع مواد مخدر دارد. هم معتادان به مواد مخدر و هم رفتارهاي اعتيادي از وسواس فكري و جنون و نداشتن عقل سالم رنج مي برند. كساني كه رفتارهاي اعتيادي دارند نيز همانند ديگر معتادان نمي توانند تنها با اراده شخصي خود رفتار اعتيادي خود را ترك كنند. در واقع داشتن يا نداشتن اراده، نقش چنداني در اعتياد بازي نمي كنند. فردي كه از رفتارهاي اعتيادي رنج مي برد فقط با تكيه به اراده شخصي خود نمی تواند رفتار اعتيادي خود را اصلاح يا آن را به دست فراموشي بسپارد و به فرد بهتر و سالم تري تبديل شود. فرد مبتلا به رفتارهاي اعتيادي نيز همانند فرد معتاد به مواد مخدر از شرايط و وضعيتي رنج مي برد كه دامنه و شدت آن از قدرت اراده شخصي آن ها فراتر رفته و از كنترل آن ها خارج شده است. افراد مبتلا به رفتارهاي اعتيادي نيز همانند معتادان به مواد مخدر براي بهبودي از اين بيماري به درمان و روش مناسب براي رهايي از چنگ اعتياد نياز دارند.
• رفتارهاي اعتيادي نيز همانند اعتياد به مواد مخدر در اعماق روان فرد معتاد ريشه دارند. رفتارهاي اعتيادي در واقع عوارضي هستند كه نشان مي دهند فرد مبتلا به اين نوع اعتياد تلاش مي كند تا از احساسات ناخواسته و ناخوشايندي كه دچار آن است فرار كند يا در واقع وسيله¬اي هستند كه فرد مي خواهد با توسل به آن ها مي خواهد از مشكلات و گرفتاري هاي زندگي فرار كند و با آن ها كنار بيايد. براي مثال فردي كه دچار اعتياد به خوردن بيش از حد غذا يا همان پرخوري است شايد در كودكي به حال خود رها شده بوده يا از مهر و محبت والدين محروم بوده است. چنين كودكي، وقتي بزرگ مي شود براي رها شدن از عذاب هاي رواني دوران كودكي به پرخوري اعتياد پيدا كند چون مي خواهد كمبود محبت دوران كودكي را با پرخوري در دوران بزرگسالي جبران كند. در مورد فردي كه به رفتار جنسي اعتياد پيدا كرده است ممكن است و نه هميشه كه در دوران كودكي احتمالاً مورد آزار جنسي اطرافيان يا والدين قرار گرفته باشد و اكنون كه بزرگ شده است چنين فكر مي كند كه تنها راه جلب توجه و عشق ورزيدن همان رفتارهايي است كه سر خودش آمده است و به همين علت است كه در داشتن رابطه جنسي از خود بي بند و باري نشان مي دهد.
انواع رفتارهای اعتيادی
برخي از رفتارها كه مي توان آن ها را رفتارهای اعتيادی به حساب آورد به اين شرح مي باشند:
۱- هم وابستگي
۲- پرخوري
۳- قمار
۴- رابطه جنسي (سكس)
۵- عشق
۶- كار
۷- خريد كردن
۸- بدهكاري
۹- اينترنت
۱۰- بازي هاي كامپيوتري
شواهد علمی
• دانشمندان و رفتار شناسان بر اين باورند که هر موضوع يا مساله اي كه بتواند انسان را تحريك كند، مي تواند اعتيادآور باشد. در مواقعي كه رفتارهايی همچون قمار كردن يا بازي هاي كامپيوتري، چت كردن يا جستجو كردن در اينترنت از حالت عادت خارج شده و شكل واسوس اجباري پيدا مي كند، در آنصورت مي توان گفت كه آن رفتار از مرحله رفتار عادي و معمولي گذشته و شكل اعتيادي پيدا كرده است. اداره بهداشت و درمان آمريكا با تغيير تفكر پيشين خود كه فقط اعتياد به مواد شيمايي مخدر و مشروبات الكلي، نيكوتين و هروئين را در رديف اعتياد قرار مي داد، اكنون در دو کتابجه راهنماي تشخيص بيماري ها و ناهنجاري هاي رواني، اعتياد به غير مواد همچون رفتارهاي اعتيادي را نير در رديف اين گونه بيمارها و اعتيادها قرار داده است. يكي از اين كتابچه هاي راهنما تشخيص و نشانه هاي علمي آماري ناهنجاري هاي رواني و ديگري طبقه بندي بين المللي بيماري ها (DSM-IV-TR & ICD-10) نام دارند
• اين طرز فكر كه حتي بدون مصرف مواد و داروهاي روانگردان نيز ممكن است فرد دچار اعتياد شود (يعني رفتارهاي اعتيادي) براي اولين بار توسط روان شناس و نويستنده اي به نام استنتون پيل كه در زمينه اعتياد به مشروبات الكلي، اعتياد و درمان آن، كتاب ها و مقاله هاي فراواني نوشته است، به كار برده شد. به اعتقاد اين روانشناس، معتادان به مجموعه خاصي از رفتارها و تجربياتي كه داشته اند وابسته اند كه واكنش نشان دادن به مواد شيميايي مخدر يكي از آن هاست. بر اساس نظريه استنتون پيل، برخي از پژوهشگران به اين نتيجه رسيده اند كه اعتياد ضرورتاً به معني مصرف مواد شيميايي نيست. براي مثال، كلمه اعتياد در باره تعداد زيادي از رفتارهاي وسواس مانند و غير قابل كنترل همچون قمار ، بازي هاي كامپيوتري، زياده روي در خوردن و نوشيدن، ورزش و تمرين¬هاي بدني، استفاده بيش از اندازه از رسانه¬ها، روابط جنسي بيش از حد، كار بيش از اندازه و بيمار گونه و رفتارهاي جنايتکارانه خارج از اختيار، گفته می شود. با اينكه اين گونه رفتارها با مصرف مواد شيميايي مخدر و روانگردان همراه نيستد، اما گروهي از پژوهشگران به اين نتجه رسيده اند كه نشانه ها و شاخص اصلي رفتارهاي اعتيادي در واقع شبيه اعتياد به مواد شيميايي يا ديگر انواع مواد مخدر است.
• امروزه، پژوهشگران بر اين نكته تاكيد مي كنند كه براي اينكه رفتاري اعتيادي تشخيص داده شود بايد در روابط اجتماعي فرد يا ديگر زمينه هاي اجتماعي مشكلاتي براي وي ايجاد كرده باشد. برخي از پژوهشگران معتقدند كه رفتارهاي اعتيادي يا حالت منفعل دارند مثل تماشاي تلويزيون كه فرد هيچ كار ديگري انجام نمي دهد و فقط به تماشاي تلويزيون مي پردازد يا اينكه خالت فعال دارند مثل بازي هاي كامپيوتري كه فرد فقط تماشاگر نيست بلكه يك طرف بازي به حساب مي آيد و از خود واكنش نشان مي دهد. در هر دو مورد، يعني هم رفتارهاي منفعل و هم فعال ممكن است به تقويت گرايش هاي اعتيادي در فرد كمك كنند. از ديد روانشناسان و روانكاوان، رفتارهاي اعتيادي مجموعه اي از ناهنجاري ها را شامل مي شود كه در ميان آن ها مي توان به اين موارد اشاره كرد: تشويش، افسردگي، وسواس فكري، گوشه نشيني و انزوا، ناهنجاري هاي عاطفي، اختلال در روابط اجتماعي، مشكلات تحصيلي از جمله مردود شدن در امتحانات و رغبت نداشتن به انجام تكاليف درسي، مشكلات شغلي يا مساله پيدا كردن با ديگران، منزوي شدن و به فراموشي سپردن دوستان و اعضاي خانواده و و بی توجهی به مسئوليت هاي فردي و همچنين اضطراب و بي قراري هاي رواني يا رفتاري. در مواردي كه يك فرد انجام يك رفتار خاص را متوقف مي¬كند يا كاهش مي دهد از جمله مواردي كه دچار خستگي شديد مي شود، روش زندگي او تغيير مي كند، فعاليت هاي جسمي وي به شدت كاهش پيدا مي كند، دچار بي خوابي يا بد خوابي مي شود، بي قرار و بي طاقت مي شود، رفتار جنسي وي تغیير مي كند، خش مي شود، دچار اختلال در خورد و خوراك مي شود و گوشه نشيني اختيار مي كند، مي توان گفت كه اين فرد دچار رفتارهاي اعتيادي شده است.
• آغاز تبدیل شدن یک کار ناهنجار به رفتاری اعتیادی، احساس لذت بردن شخص از انجام آن کار است. در ابتدا افراد تلاش می کنند تا تجربه های خود در زندگی را افزایش دهند اما همین تجربه ها بعد ها به راهی برای مقابله با تشویش و اضطراب تبدیل می شود. روند روی آوردن به یک کار و انجام آن به گونه ای است که دفعات انجام آن کار به تدریج افزایش یافته و حالت روزمره پیدا می کند و در نهایت به بخش مهمی از زندگی فرد برای آنجام آن کار صرف می شود. وقتی انسان به کاری اعتیاد پیدا کرد، آن وقت است که اغلب هوس می کند یا به قول معروف ویار می کند تا آن رفتار اعتیادی را تکرار کند. فرد مبتلا به رفتار اعتیادی تلاش می کند تا مشکلات و ناراحتی های مربوط به کار اعتیادی یا وسواس خود را از والدین و اطرافیانش مخفی کند و با مخفی کاری های خود اعتماد اعضای خانواده را از دست می دهد. فردی که به رفتار اعتیادی مبتلا شده است با انجام دادن این گونه کارها احساس آرامش و لذت می کند. به تدریج عوارض و پی آمدهای رفتارهای اعتیادی در فرد معتاد به این گونه رفتارها، ظاهر می شود اما او با وجود مشکلاتی که برایش ایجاد شده است به انجام این کارها ادامه می دهد.
• این نشانه ها و عوارض رفتارهای اعتیادی، واقعی هستند چون همان نشانه هایی هستند که اعتیاد به مواد مخدر در زندگی انسان به جا می گذارد و در بسیاری از مواقع در زندگی انسان مسایل و مشکلات جدی ایجاد می کنند. رفتارهای اعتیادی نیز مثل اعتیاد به مواد مخدر در روابط فرد معتاد با دیگران مشکل ایجاد می کند و باعث می شود که فرد معتاد مسئولیت ها و وظایف خود در قبال افراد خانواده یا دوستان و بستگان خود را به علت رفتارهای اعتیادی خود نادیده بگیرد و از آن ها غافل شود. فردی که دچار رفتارهای اعتیادی شده است اعتماد اعضای خانواده خود را از دست می دهد و برای اینکه اطرافیانش متوجه مشکلات وی نشود، عذاب و درد سرهای خود را از دیگران پنهان می کند. همه این مسایل نشان می دهد اعتیاد به این گونه رفتارها درست مانند اعتیاد به مواد مخدر، فعالیت مغز انسان را از حالت عادی و طبیعی خارج می کند اما برای روشن تر شدن پی آمدهای مخرب رفتارهای اعتیادی، باید تحقیقات بیشتری صورت گیرد تا معلوم و مشخص شود که رفتارهای اعتیاد چگونه و تا چه میزان به مغز انسان آسیب می رساند.
• خوشبختانه درمان هایی که برای بهبودی از اعتیاد به مواد مخدر پیدا شده اند در درمان رفتارهای اعتیادی نیز با موفقیت مورد استفاده قرار می گیرند. کسانی به که درمان رفتارهای اعتیادی مشغول هستند با گذشت زمان مهارت و اطلاعات بیشتری برای درمان این نوع از اعتیاد به دست می آورند و امروزه درمانگاه های خاص و تخصصی برای بهبودي از رفتارهای اعتیادی وجود دارد. علاوه براین، انواع برنامه های ۱۲ قدم برای بهبودی از این نوع بیماری و اعتیاد که در آن ها از انجمن هاي گمنام نیز استفاده می شود، وجود دارد. برنامه ها و راه هایی که برای بهبودی از رفتارهای اعتیادی ارایه شده اند در فراهم آوردن بهبودی بلند مدت افراد از بسياري از ناراحتی های روانی ، جسمی و معنوی كه علت اصلي بروز آن ها رفتارهاي اعتيادي است، موثر و موفقیت آمیز بوده اند.
• برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره شواهد علمی که نشان می دهد اعتیاد به مواد مخدر نوعی بیماری است لطفاً به کتابجه “بیماری اعتیاد” و علم اعتیاد رجوع کنید.
۳- فرایند اعتیادهای رفتاری
اعتیادهای رفتاری در اصل رفتارهای عادی و سالمی هستند که به مرور زمان به وسواس و رفتاری اجباری و ویرانگر تبدیل شده اند. کسانی که به اعتیادهای رفتاری مثل کار، غذا یا هم وابستگی مبتلا شده اند، در واقع در یک چرخه آزار دهنده و باطل از نفرت از خود، پشیمانی و انکار گرفتار هستند. افراد مبتلا به اعتیادهای رفتاری از روی اجبار و به طور غیر ارادی رفتارهای ویرانگری را تکرار می کنند و در ضمن این توهم را دارند که فقط با تکیه به قدرت اراده درونی خود می توانند مشکل خود را حل کنند.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
در این مقاله در خصوص اعتیاد رفتاری.....
فرق بین عادت و اعتیاد
فرایند اعتیادهای رفتاری
چرخه اعتیادهای رفتاری
فرق بین عادت و اعتیاد
• هر کسی عادت های خاصی دارد. برخی از این عادت های خوب و بعضی هم بد و آزار دهنده هستند. اما باید بین عادت های بد و اعتیاد تفاوت قایل شد چون هر رفتار بدی را نمی توان اعتیاد محسوب کرد. باید توجه داشت وقتی یک فرد یک کاری را بیش از اندازه تکرار کرد نمی توان با قاطعیت گفت که این فرد به اعتیاد رفتاری مبتلا شده است. برای مثال ممکن است یک نفر با توجه به ضرورت کار و مسئولیتی که بر عهده دارد ساعت های طولانی با کامپیوتر کار کند. اما اگر همین فرد شب به جای اینکه به موقع بخوابد و استراحت کند تا دیر وقت بیدار بماند و به بازی های کامپیوتری مشغول شود و نتواند صبح به موقع از خواب بیدار و بر سر کار خود حاضر شود در آنصورت می توان گفت که وی با مشکل اعتیاد به ایترنت روبروست. همه ما بعضی وقت ها در انجام برخی کارها افراط می کنیم. برای مثال، وقتی وزن ما بالا می رود تصمیم می گیرم که به حالت قبلی برگردیم و وزن خود را کم کنیم و می خواهیم که این کار نیز با سرعت انجام شود. برای اینکه وزن خود را به سرعت کم کنیم به ورزش سنگین روی می آوریم و در مواقعی آن چنان شدید ورزش می کنیم که به خود صدمه می زنیم. کسانی که اعتیاد رفتاری ندارند متوجه می شوند که ورزش زياد از حد به آن ها صدمه مي زند و به همین علت یا میزان ورزش خود را کم می کنند یا اینکه كاملاً ورزش را کنار می گذارند. اما فردی که ورزش کردن برايش به اعتیاد تبدیل شده است نه مي تواند میزان ورزش خود را كنترل كند و نه آن را متوقف كند. آن ها با آنکه می بینند ورزش بیش از حد به بدن آن ها صدمه می زند اما به علت مبتلا شدن به يك نوع اعتیاد رفتاری در واقع نمی توانند از ورزش دست بردارند و همچنان به بدن خود فشار وارد می آورند. بعضی از افراد می توانند با تکیه به نیروی درونی و اراده خود از بعضی از عادت های خود دست بردارند. این گونه افراد که عادت هایشان به اعتیاد رفتاری تبدیل نشده است این امکان را دارند که بین ادامه عادت آزار دهنده و دست برداشتن از آن یکی را انتخاب کنند. اما فردی که گرفتار اعتیاد رفتاری شده است دیگر نمی تواند از رفتاری که به اعتیاد تبدیل شده است دست بردارند تا آن را کنترل و مهار کنند. آن ها دیگر نمی توانند با تکیه به قدرت درونی و اراده خود از شر اعتیاد رفتاری خلاص شوند.
• عادت به رفتار یا کاری که گفته می شود که فرد آن را تکرار می کند و در بیشتر مواقع تکرار حالت غیرارادی دارد. عادت در واقع رفتاری است که فرد آن را آنقدر تکرار می کند که در ذهنش نقش می بندد و به قول معروف ملکه ذهنش می شود. با اینکه ممکن است رفتاری حالت غیرارادی و اتوماتیک پیدا کرده باشد اما اگر فرد بتواند آن را کنترل کند در آنصورت آن رفتار هنوز به اعتیاد تبدیل نشده است. اما اعتیاد یک نوع بیماری روانی است که با وجود عواقب و پی آمدهای منفی آن فرد معتاد به انجام یک کار یا مصرف مواد شیمیایی همچنان ادامه می دهد. وقتی یک نفر دچار اعتیاد می شود دیگر نمی تواند در برابر کاری که حالت اعتیاد پیدا کرده است هر چقدر تلاش کند و تصمیم بگیرد باز هم نمی تواند در برابر وسوسه تکرار رفتاری که حالت اعتیاد پیدا کرده است مقاومت کند و آن را کنار بگذارد. اعتیاد ا زجمله بيماري هايي است که هم جنبه و ماهیت روانی دارد و هم جسمی. كسي كه از هر نوع اعتيادي در عذاب است با آنكه از تاثيرات ويرانگر و مخرب اعتیاد خود با خبر است اما قدرت و اراده قطع يا كنترل اعتياد خود را از دست داده است و نمي تواند با تكيه به اراده خود آن را قطع يا كنترل كند.
روند اعتیاد
• اعتیادهای رفتاری باعث می شود تا فردی که به انجام یک نوع رفتار اعتیاد پیدا کرده است از انجام آن کار بطور کاذب از لحاظ روانی احساس لذت کند یا حس نشئگی به او دست بدهد و لذتی که فرد معتاد به یک رفتار خاص از آنجام دادن آن احساس می کند درست مثل اعتیاد به مواد مخدر، جنبه فیزیکی و جسمی دارد چون مغز افراد مبتلا به اعتیادهای رفتاری نیز موقع انجام کاری که به آن اعتیاد پیدا کرده است ماده ای به اسم سروتونین و آدرنالین ترشح می کند. فردی که به پرخوری یا رفتار جنسی اعتیاد پیدا کرده است درست مثل فردی که برای مثال به هروئین معتاد است از خوردن بیش از اندازه غذا یا داشتن رابطه جنسی لذت می برد و نمی تواند خود را در برابر این کارها کنترل کند. فرد معتاد به رفتارهای اعتیادی درست مثل فردی که به مصرف مواد مخدر معتاد است ممکن است آن چنان به این گونه رفتار اعتیاد پیدا کند و ذهنش مشغول آن شود که زندگی خود را فقط به انجام آن کار صرف کند و خانواده و کار خود را فراموش کند. برای مثال، با اینکه فرد می داند انجام یک کار خاص هم به خود او و هم اطرافیانش صدمه می زند اما همان کار را تکرار می کند و قادر نیست که آن را کنترل یا متوقف کند.
• هیچ کس، حتی پزشکان نیز به درستی نمی دانند که چه عاملی باعث می شوند که یک فرد معتاد شود.عواملی وجود دارند که در معتاد شدن فرد دخیل و موثر هستند از جمله وضعیت روانی و اجتماعی فرد و نحوه پرورش یافتن و بزرگ شدن وی در خانواده. البته متخصصان بر این باورند که عامل ژنتیکی نیز در معتاد شدن افراد موثر است. اگر یکی از والدین یا هر دو آن ها معتاد باشند در آنصورت احتمال معتاد شدن فرد زیاد تر می شود. البته هستند خانواده هایی که پدر یا مادر یا هر دو آن ها معتاد هستند اما فرزندان آن ها معتاد نشده اند. مساله اصلی در این است که روند یا فرایند معتاد شدن به مواد یا اعتیاد های رفتاری روندی بسیار پیچیده است و هیچ کس به درستی و بطور کامل نمی داند که چه مسائلی باعث می شود که یک فردا دچار اعتیاد می شود. اما به هر حال چه در مواردی که فرد به مصرف مواد اعتیاد دارد یا دچار اعتیاد رفتاری است یک قسمت از مغز وجود دارد که وقتی مواد مصرف می شود یا رفتاری که حالت اعتیاد پیدا کرده است تکرار می شود، آن قسمت از مغز تحریک می شود. وقتی این قسمت خاص از مغز تحریک شد باعث می شود تا مواد شیمایی خاصی در مغز ترشح کند و همین مواد باعث می شود که فرد احساس لذت و شادمانی کند. فرد برای اینکه این حالت را به دست آورد مصرف مواد مخدر یا رفتاری را که حالت اعتیاد پیدا کرده است با اینکه می داند مصرف مواد یا انجام کاری خاص به جسم و روح آن آسیب می رساند اما بدون اینکه اراده و کنترلی روی آن داشته باشد مصرف مواد یا رفتار اعتیادی را تکرار و تکرار می کند. مجبور بودن و ناچار بودن به مصرف مواد یا انجام رفتاری خاص به حدی شدید است که بر اراده و غریزه فرد معتاد حتی غریزه ادامه حیات، غلبه پیدا می کند. حتی در مواقعی که فرد معتاد به مشکل خود پی می برد و می خواهد که از شر اعتیاد رفتاری یا مصرف مواد خلاص شود آنچنان گرفتار شده است که نمی تواند از انجام آن کار یا مصرف مواد خودداری یا آن را کنترل کند. اطرافیان فرد معتاد تعجب می کنند و نمی توانند قبول کنند که عزیز آن ها رفتار این چنین ویرانگر و نابود کننده را تکرار می کند. در انجمن های گمنام به حالتی که فرد با وجود عواقب وخیم یک کار تکراری از انجام آن لذت می برد، حال این کار تکراری می خواهد مصرف مواد باشد یا اعیتادهای رفتاری، جستجوی نشئگی می گویند. دنبال مواد گشتن یا امید بستن به بردن در قمار، در اصل فرقی با یکدیگر ندارند چون در هر دو مورد فرد در جستجوی نشئگی است .
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
بهبود مهارتهای ارتباطی در خانوادههای درگیر اعتیاد
ارتباط چیست؟
در حین کار بالینی در آموزش خانواده معتادان با اکثر افراد مراجعه کنندگان به مراکز بازتوانی اعتیاد متوجه میشویم که برخی خانوادهها حتی در برقراری یک رابطه نیز دچار مشکل هستند. ارتباط در نظر من به چتر خیلی بزرگی می ماند که تمام آن چه را بین آدمیان می گذرد می پوشاند و بر آن اثر می گذارد (ستیر، 1383).
ارتباط تنها وسیلهای است که افراد را به یکدیگر پیوند میدهد. آن چیزی که واضح است این است که ارتباط باید بین یک فرستنده و یک گیرنده اتفاق بیفتد.
مهارتهای ارتباطی
برای برقراری ارتباط ما به مهارتهایی نیاز داریم. این مهارتها باید یاد گرفته شوند و در نهایت آن قدر تمرین و تکرار شوند تا به صورت خودکار استفاده شوند.
مهارتهای ارتباطی را به دو گروه مهارتهای غیر کلامی و مهارتهای کلامی تقسیم می کنیم.
مهارتهای غیر کلامی
این مهارتها عبارتند از:
ژست
حالت چهره
تماس چشمی
آهنگ صدا
حرکات دست
نحوه نشستن و راه رفتن
مهارتهای غیر کلامی باید هماهنگ با مهارتهای کلامی استفاده شوند تا بتوانیم ارتباط موثرتری برقرار کنیم. شاید شنیدهاید که گاهی اوقات می توان از حالت چهره و تماس چشمی یک فرد به حالت هیجانی و افکار فرد دیگر پی برد. بنابراین واضح است که انسان به غیر از زبان، وسیله دیگری نیز برای برقراری ارتباط دارد که به زبان بدن معروف است. اگر از فردی بپرسید که حالش چطور است و او با خنده به شما بگوید خوب است، ادراک شما از همین فرد زمانی که با گریه به شما بگوید خوب است، متفاوت خواهد بود. این همان زبان بدن یا مهارتهای غیر کلامی است که می تواند در ارتباطات نقش موثری داشته باشد.
مهارت های کلامی
مهارتهای کلامی حوزه وسیعی را شامل میشود. زبان مهمترین وسیلهای است که انسانها از آن برای برقراری ارتباط استفاده میکنند. بنابراین حرف زدن و خوب حرف زدن مهم ترین مهارت های کلامی هستند. گاهی اوقات مشاهده میشود که در خانوادهها افراد به ندرت درباره مسائل خود با هم صحبت میکنند و همین مسئله باعث کاهش ارتباط بین افراد خانواده میشود. والدین باید بیشتر راجع به مسائل فرزندانشان با آنها حرف بزنند و محبت بیشتری به آنها نشان بدهند. وقتی بچهها به نوجوانی میرسند، والدین با مسائل جدیدی رو به رو میشوند.
بسیاری از والدین خود در دوره عبور از مرحله بحرانی (چهل و پنجاه سالگی) قرار دارند و دید تازهای به روابط زناشویی و آینده خود پیدا می کنند. رفتار فرزندان، آنها را ناراحت میکند و سوء تعبیرها و مجادلات شدت میگیرد، فرزندان استقلال بیشتری میخواهند، از احترام به حقوق خود حرف میزنند، اما فرمان نمیبرند و دوستان و هم قطاران آنها برایشان بیش از هر چیز دیگری معنا دارد. بعضی از آنها سیگار میکشند، برخی مشروب میخورند یا مواد و داروهای دیگر مصرف میکنند.
برای بهتر کردن وضع فقط یک کار میتوان کرد و آن این که هر فرصتی را برای صحبت کردن با بچهها یا همسر یا خویشاوندان کسی که مشکل دارد غنیمت بشماریم و با آن ها حرف بزنیم. آنگاه والدین و فرزندان نظرات خود را تشریح میکنند و بیشتر در مورد اختلاف نظرهایشان حرف می زنند. یک چنین گفت و گوی سادهای میتواند از تنش و سوء تعبیر جلوگیری کند.
اما گاهی اوقات افراد حرف میزنند، اما باز ارتباط موثری بین آنها برقرار نمیشود. در چنین مواقعی مشکل در توجه کردن، تمرکز کردن روی حرف دیگران و گوش دادن است و در اینجاست که موضوع هنر گوش دادن اهمیت پیدا میکند.
هنر گوش دادن
هنر گوش دادن یکی دیگر از مهارتهایی است که باید در نحوه برخورد والدین با فرزند معتاد آن را تمرین و تقویت کرد. گوش دادن با شنیدن متفاوت است. آن چه این دو را از یکدیگر متمایز میکند درک کردن حرف دیگران و درک کردن نیاز فردی است که با شما حرف میزند و این درک کردن تنها از راه توجه کردن و تمرکز کردن بر روی گفتههای فرد مقابل حاصل میشود.
در ارتباطات میان فردی، هنر خوب گوش دادن یکی از مهارت های موثر است که به معنای بالاترین میزان دقت و توجه به اظهارات طرف مقابل است و از آن به گوش دادن فعال نیز تعبیر میشود. گوش دادن، روشی کار آمد و اطمینان بخش در ارتباطات انسانی به ویژه میان همسران محسوب میشود زیرا به کار گرفتن آن بیانگر میزان اهمیت و احترامی است که برای طرف مقابل قائل هستیم، وقتی با توجه کامل و عمیق به سخنان فردی گوش می دهیم حاکی از این است که رعایت شخصیت او را بر خود لازم می دانیم. این امر، علاوه بر افزایش احساس ارزش شخصی، زمینه تفاهم و درک متقابل را نیز مهیا می کند.
گوش دادن مهارتی است که موجب آگاهی فرد به نقطه نظرات و دیدگاه های طرف مقابل شده و در نتیجه به بهبود و ارتقای مناسبات شان منجر می شود. زمانی که در درک کردن دیگران موفق می شویم، میتوانیم به او این بازخورد را هم بدهیم که من متوجه شدم که تو چه میگویی یا چه نیازی داری؟ به این بازخورد، اصطلاحا انعکاس دادن میگویند، به تعبیری دیگر ما با یکدیگر حرف میزنیم، گوش میدهیم، درک میکنیم و حال باید درک خود از یکدیگر را بازخورد و انعکاس دهیم.
انعکاس دادن باعث میشود که فرد از این که مسائل خود را با شما در میان میگذارد، احساس خوبی داشته باشد، چون متوجه میشود که شما او را درک کرده اید و مشکل او را فهمیده اید. بنابراین علاقه مند میشود که با شما بیشتر پیرامون این مساله صحبت کند، به این امید که شاید شما بتوانید او را کمک کنید تا مشکلش را بهتر بفهمد و آن را حل کند.
بنابراین میتوان مهارتهای ارتباطی را به طور ساختگی به دو گروه تقسیم کرد:
آنهایی که برای گوش دادن مورد استفاده قرار میگیرند.
اکنون که تا اندازهای با برقراری ارتباط آشنا شدید، به ذکر یک مثال تمرینی میپردازیم.
مثال تمرینی
بیمار با همسر خود در خانه نشسته است. بیمار پنجاه و هشت روز است که پاک است با این حال به همسر خود میگوید، من قصد دارم که یک ماه آینده مواد مصرف کنم. همسر فضا را برای گوش دادن و پاسخگویی مهیا میکند. تلویزیون را خاموش میکند و ژست و حالتی حاکی از توجه به خود میگیرد و شروع به پاسخگویی میکند.
همسر: خوب، و حالا میخواهی نظر من را بدانی؟
بیمار: بله.
همسر: خوب، برای من این سؤال پیش آمده که شما قصد دارید یک ماه آینده این کار را انجام دهید ولی الان چنین قصدی ندارید. درست متوجه شدم؟
بیمار: دقیقا.
همسر: نگران آینده هستی؟
بیمار: نه.
همسر: نگران این هستی که ببینی اگر روزی مصرف کنی، من چه واکنشی نشان میدهم؟
بیمار: نگران نیستم ولی برایم مهم است.
همسر: من فکر میکنم چون قبلاً رفتارهای خوبی نسبت به لغزش شما نداشتم، شما حق دارید فکر کنید که شاید من برخورد بدی انجام دهم ولی از وقتی با روانشناس شما صحبت کردم و متوجه شدم که بیماری شما وسوسههای شماست، تمام تلاشم را میکنم که با هم جلوی وسوسه پس از ترک را بگیریم.
بیمار: خوب، این خیلی خوبه ولی فکر نمیکنم شما بتوانی برای من کاری بکنی.
همسر: خوب شاید شما حق داری که فکر میکنی که من نمیتوانم به شما در کنترل وسوسهها کمک کنم ولی فکر میکنم اگر زمانی وسوسه شوی و به من بگویی و ما با هم راجع به آنها صحبت کنیم، بتوانم به شما کمک کنم.
بیمار: خوب، ولی من فقط میخواهم یک ماه آینده مصرف داشته باشم، همین.
همسر: من حدس میزنم که شما از آینده و از نحوه برخورد من در برابر اینکه اگر شما مصرف کنید چه واکنشی نشان میدهم، کمی نگرانید و به همین خاطر میخواهید بدانید من چه عکس العملی نشان میدهم. درسته؟
بیمار: تقریباً.
همسر: خوب، ببین شما در گروه درمانیهایی که داشتهای یاد گرفتهای که باید در زمان حال زندگی کنی. این را خودت به من گفتی. نه؟
بیمار: بله.
همسر: خوب، بگذار ببینم چرا شما الان این افکار را داری. احتمالاً در حال حاضر فقط به آینده و این که اگر دوباره لغزش کنی من چه رفتاری در پیش خواهم گرفت. فکر میکنی؟
بیمار: بله.
همسر: به آینده فکر کردن یا به گذشته فکر کردن سودی دارد؟
بیمار: نه. واقعاً نه. ولی همیشه دارم عذاب گذشته را میکشم و از آینده هم مطمئن نیستم.
همسر: خوب، من فکر میکنم که خودت هفته قبل گفتی در گروه یاد گرفتی که باید در زمان حال زندگی کنی. این چه معنی میتواند داشته باشد؟
بیمار: واقعاً خوبه، اگر من بتوانم در زمان حال زندگی کنم و از این جا و این زمان لذت ببرم و به گذشته فکر نکنم و از آینده هم نگران نباشم، با تمام قدرت میتوانم این پاکی خود را حفظ کنم و گذشته و آیندهای مطمئن را رقم بزنم.
همسر: این خیلی خوبه و من هم همین را میخواهم. فقط در همین لحظه زندگی کنیم و نگران این که در آینده چه اتفاقی میافتد نباشیم، البته من و شما با هم برای آینده برنامه ریزی هایی کردهایم ولی در این زمان زندگی میکنیم، چطوره؟
بیمار: خیلی خوبه، خیلی ممنونم از این که این همه من را تحمل میکنی و این همه به کمک میکنی، امیدوارم بتوانم جواب محبتهای شما را بدهم.
همسر: من هم خوشحالم از این که با من درباره مسائلت حرف میزنی و خوشحالم از این که از من رضایت داری.
اکثر مراجعان به مراکز بازتوانی اعتیاد نگران آینده هستند و فکر کردن در مورد آینده در آنها اضطراب ایجاد میکند و این زمانی شدیدتر میشود که خانوادهها در اکثر مواقع فرد معتاد را تهدید کردهاند که اگر یک بار دیگر مصرف کند خانه را ترک میکند یا او را از خانه بیرون میکنند یا طلاق میگیرند و امثال اینها، حتی خود بیمار نیز دچار احساس گناه میشود، چرا که گاهی او با تمام قدرت و اراده به خاطر خودش و به خاطر خانوادهاش قصد میکند که مصرف مواد مخدر را کنار بگذارد ولی بنا به دلایلی در برابر وسوسهها تسلیم شده و آنها را به عمل تبدیل کرده است و این جا است که دچار احساس گناه و ترس و نگرانی میشود که “من نمیتوانم ترک کنم”
بیمار به اندازه کافی خودش با این مساله درگیر هست. بنابراین بالا بردن احساس گناه او یا ترساندن و تهدید او روش معقولی نیست و به جای آن بهتر است که علت لغزشها را برایش توضیح دهید تا او متوجه شود که این بیماری او بوده که او را به سمت مصرف مجدد برده و او میتواند بیماری اعتیاد را کنترل کرده و اعتیاد خود را ترک کند.
یکی از دغدغه های بسیاری از خانواده هایی که می خواهند به فرزندان خود کمک کنند و با مراجعه به کمپ های ترک اعتیاد فرزندان خود را از این بیماری رهایی دهند هزینه کمپ ترک اعتیاد خصوصی در تهران است. اما باید بدانید هزینه کردن در این مقطع می تواند کمک بزرگی به فرزند شما باشد.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی #مجتبی_دشتی
16ـ ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر چیست؟
ما در طی سالیان دراز مصرف مواد مخدر و پس از اولین بار مشکل، فشارها و بحرانهای ناشی از مصرف مواد مبادرت به قطع مصرف کردیم امّا متاسفانه ارادههای شخصیمان پاسخگو نبود. بعد از آن به افراد مختلف، دکتر روانپزشک مشاور و بیمارستانها پناه آوردیم اما هیچ کدام نتوانست آتش درونی ما را خاموش کند. اما با اولین حضورمان در انجمن با درک و احساس همسانی و تشابه با دیگر معتادان و اعضایی که دردهای ناشی از مصرف را همانند من تجربه کرده بودند بیشترین تاثیر را در فرایند بهبودی من گذاشت و برای بقای خود به این نتیجه رسیدم که هیچ چیز ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر را ندارد.
17ـ چرا احساس همسانی و همدلی بدین اندازه مهم است؟
دردهای که تا به امروز متحمّل شدهایم بیشتر به خاطر احساس تفاوتی بوده که از زمان کودکی تا به امروز گریبانگیر ما بوده و ما همواره فکر میکردیم که با افراد و دیگر سطوح جامعه متفاوت هستیم و همین حس ما را از آنها جدا نموده بود که منجر به تنهایی و انزوایمان در درازمدت گردید. امّا امروز با درک صحیحی که از قابلیت و استانداردهای خود داریم با احساس همسانی و همدلی فرصتی را برای رسیدن به آرامش و امنیت ایجاد مینماییم.
18ـ چگونه میتوانم اصول را در زمینههای مختلف زندگی تمرین کنم؟
یکی از اهداف کارکرد قدم ،اجرای آن در زندگی شخصیمان میباشد. مواقعی که خشم و عصبانیت سراغمان میآید، مواقعی که ناامیدی در زندگیمان مشهود است. مواقعی که روابطمان به دیگران به بنبست کشیده میشود و مواقعی که از خداوند دور شدهایم و در تمامی بحرانهای زندگی تمرین اصول اخلاقی و روحانی نهفته در برنامه میتواند ما را به رهایی و آزادی برساند.
19ـ چه مواقعی تمرین اصول برای من مشکل است؟
زمانهایی که فکر میکنیم استفاده از اصول ما را از هدفمان دور میکند یا اینکه نتوانیم به خواستههایمان دست پیدا کنیم و شاید دچار تردید شدهایم و اعتمادمان کمرنگ گردیده. در این مواقع تمرین اصول برایمان مشکل به نظر میرسد.
20ـ تمرین کدام یک از اصول روحانی برایم سختتر است؟
تمام اصول روحانی بعلت عدم درک و عدم احساس نیاز سخت خواهد بود اما وقتی به این نتیجه رسیدم که برای زندگی معنوی نیازمند تواضع ، خدمت ، رشد و ارتقاءدانش ، معنویت ، گمنامی ، صبر هستم برای دست یافتن به آنها تمامی سختی ها را به جان خریدم
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی #مجتبی_دشتی
11ـ پیام رساندن چه نفعی برای من دارد؟
پیدا کردن خود در گرو گم شدن در دیگران است، هر چه بیشتر به دیگران کمک کنیم بهتر به بازیابی خودمان کمک نمودهایم. همان طور که شنیدهایم تازهواردان مهمترین اعضای انجمن میباشد. اگر روزی برسد تازهواردی در انجمن حضور پیدا نکند و کسی نباشد تا به آنها سرویس دهد چطور میتوانیم آنچه را که داریم با دیگران در میان بگذاریم تا خود بتوانیم آن را حفظ کنیم. پیامرسانی در سطح شخصی و گروهی موجب میشود که من در چرخه و فرایند بهبودی باقی بمانم و پاکیام را تضمین کنم.
12ـ قدم دوازدهم و سنت پنجم چگونه با هم درآمیختهاند؟
سنت پنجم به صورت گروهی بستری را فراهم مینماید تا تازهواردان مراحل بهبودی را در جمع و گروه تجربه کنند و تنوع افکار را مشاهده نمایند و همچنین به گروهها کمک میکند تا دلیل اصلی موجودیتشان که رساندن پیام به معتاد در حال رنج است را ابراز نمایند و قدم دوازده افراد را به صورت انفرادی به بیداری حاصل از برداشتن قدمها میرساند تا رشد فردیشان را در قالب گروه به منصه ظهور برسانند و پیامی محکم و روشن را به همراه داشته باشند.
13ـ چه چیز باعث میشود که من در جلسات حضور مستمر داشته باشم و به برنامهی انجمن اعتماد کنم؟
با حضور در جلسات از احساس تنهایی و انزوا رها شدم، دوستان زیادی پیدا کردم مشاهدهی افرادی که توانسته بودند پاکی خود را حفظ کنند و سالها بود که از قید و بندها رها شده بودند در من دلیلی برای باور کردن بوجود آورد. کمک بدون چشمداشتی که در بدو ورودم مشاهده کردم دلیل دیگری بود، ضمن آنکه و همچنین در فرایند قدم پنجم هیچگاه اسرارم را از زبان کسی نشنیدم. و وجهه اجتماعی و پذیرفته شدن نیز دو دلیل دیگر بودند. استفاده از اصول انجمن هم دلیل دیگری بر اعتماد من بر انجمن میباشد.
14ـ خدمت با از خودگذشتگی و از روی عشق بلاعوض چیست؟ من چگونه آن را تمرین میکنم؟
البته عشق بدون چشمداشت مخصوص ذات حقتعالی است ما هر جور خدمتی که میکنیم توقع داریم. البته بهتر است که توقعات ما معنوی باشد بهطور مثال اگر به شخصی خدمت میکنیم یا قدمها را میآموزیم توقع داریم که او هم آن را انتقال دهد. خدمت با از خودگذشتگی یعنی کنار گذاشتن خواستهی خود و خط کشیدن روی خود و خواسته و مصلحت دیگران را در نظر گرفتن. ما با خدمت کردن سود روحانی میبریم. وبا اجرای اصول سعی در تمرین انتقال آنچه که رایگان در اختیارمان گذاشتهاند می نماییم.
15ـ چگونه یکی از اعضای توانست طوریِ مرا تحت تاثیر قرار دهد که هیچکس هرگز نتوانسته بود؟
قبل از آشنایی با انجمن هرآنکس که مشکلاتم را مشاهده می کرد با انتقاد و مغرضانه آنها را گوشزد می کرد . چیزی که تمایل و توجه ای به آن نداشتم اما با آشنایی با برنامه در اولین برخورد با راهنمایم متوجه شدم که تمام آن چیزهایی را که من به دنبالش بودم را به صورت پیشنهاد و برنامه ای که خودشان به اجرا گذاشته اندو از بحران گذر نموده اند را به من عرضه کردند و در بین گفته هایش هیچ توقع و چشمداشتی نبود و همین نقطه ی جاذبه و تاثیر ژرف در من داشت.
ن
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی
در این مقاله در خصوص تله بی اعتمادی
طرحواره بی اعتمادی چیست؟
طرحواره بی اعتمادی (mistrust schema)، تله بی اعتمادی یا طرحواره بدرفتاری و سو استفاده یکی از انواع طرحوارهای ناسازگار مطرح شده توسط جفری یانگ است. افراد دارای طرحواره بی اعتمادی، احساس می کنند که دیگران با آن ها بد رفتای کرده و به آن ها آسیب خواهند رساند. افرادی که درگیر تله بی اعتمادی شده باشند در اعتماد کردن به دیگران مشکل دارند و نمی توانند به اطرافیان خود اطمینان کنند. افراد در تله بی اعتمادی به سختی اعتماد می کنند و در طی مدت اعتماد به دیگران دائما احساس می کنند که بالاخره از طرف آن ها مورد سو استفاده و آسیب قرار خواهند گرفت. افراد با طرحواره سو استفاده ممکن است دائماً نسبت به اهدافی که دیگران خواهند داشت مشکوک باشند.
طرحواره بی اعتمادی این فکر و باور را در افراد ایجاد می کند که دیگران افرادی غیرقابل اعتماد بوده و انتظار دارند که در صورت فراهم شدن فرصت برای اطرافیان به او دروغ گفته، از او سوء استفاده کرده و آسیب برسانند. افرادی که طرحواره بی اعتمادی و سو استفاده دارند، به نحوی تربیت شده اند که دائما احساس می کنند نباید به دیگران اعتماد کنند چرا که باور دارند دیگران افراد سود جو و فرصت طلبی هستند که در نهایت بد رفتاری کرده و ضربه خواهند زد. این افکار و باور ها در نتیجه روابط آزاردهنده اولیه با والدین، بزرگسالان و مراقبان به دلیل بیتوجهی و سوء استفاده فیزیکی، عاطفی یا جنسی بخصوص در دوران کودکی شکل می گیرد.
طرحواره چیست؟
طرحواره ها الگو های رفتاری و فکری هستند که در نتیجه تعامل فرد با اطرافیان و جهان پیرامون خود در دوران اولیه کودکی ایجاد شده است. طرحواره ها همان چیز هایی هستند که افراد در دوران کودکی به عنوان قوانین و مقررات حاکم بر شکل روابط میان فردی، نحوه رفتار و احساسی که نسبت به خود دارند، در نظر می گیرند. طرحواره ها باعث می شوند تا در شرایط متفاوت به شکلی رفتار کنیم که در طی سال های گذشته در ما شکل گرفته و تثبیت شده اند.
نشانه های طرحواره بی اعتمادی
طرحواره بی اعتمادی و سو استفاده، دارای نشانه هایی است که دانستن آن ها به درک افراد دارای تله بی اعتمادی و دلیل رفتار های آن ها کمک بیشتری می کند. نشانه های طرحواره بی اعتمادی در کودکان و بزرگسالان عبارت است از:
- ناتوانی در اعتماد کردن به افراد، حتی نزدیک ترین اشخاص مانند پدر و مادر یا همسر
- احساس تحت کنترل و نظارت بودن توسط دیگران
- در میان نگذاشتن اطلاعات شخصی به دلیل ترس از سواستفاده
- باور به آسیب دیدن وضربه خوردن در صورت اعتماد به دیگران
- عدم بیان نقطه ضعف هابه دلیل ترس از سو استفاده توسط افراد
- ناتوانی در برقراری پیوند های دوستی عمیق وصمیمی
- عدم برقراری روابط عاطفی صمیمانه از ترس آسیب دیدن
- اجتناب از برقراری روابط نزدیک با دیگران
- سو تفاهم در برخورد با افراد
- ترس از رها شدن یا طرد شدن
- اضطراب در مورد روابط با اطرافیان
- مشکل در تنظیم احساسات و ابراز آن ها به اطرافیان خود
- جستجو و کنجکاوی در مورد انگیزه های پنهان دیگران
ریشه های تحولی طرحواره بی اعتمادی
طرحواره های ناسازگاری همچون تله بی اعتمادی و سو استفاده زمانی در دوران کودکی ایجاد می شوند که مراقبین اولیه مانند والدین با نیازهای کودک خود هماهنگ نباشد. در چنین حالتی با عدم ارضای نیاز ها زمینه برای پیدایش طرحواره بی اعتمادی فراهم می شود. طرحواره بی اعتمادی عموما به دلیل آزار و اذیت و مورد بد رفتاری واقع شدن در دوران کودکی شکل می گیرد. این بد رفتاری ها ممکن است به این دلیل باشد که والدین در گذشته خود آزار و اذیت را تجربه کرده اند و این چرخه بد رفتاری را با فرزندان خود ادامه می دهند. علت و ریشه های تحولی پیدایش طرحواره بی اعتمادی عبارت اند از:
طرحواره بی اعتمادی و آزار و اذیت
زمانی که افراد در سنین کودکی خود با آزار و اذیت والدین و خشونت فیزیکی و کلامی مواجه شده باشند، احساس طرد در آن ها شکل گرفته و ممکن است نسبت به اطرافیان خود بی اعتماد شوند. کودکانی که مورد بدرفتاری والدین قرار می گیرند این احساس را تجربه می کنند که حتی نزدیک ترین افراد زندگی آن ها قصد آسیب رساندن به او را دارند. این کودکان در بزرگسالی نیز نمی توانند به دیگران اعتماد کرده و همیشه به دنبال پیدا کردن رفتاری هستند که نشانمی دهد دیگران قصد آسیب رساندن به او را دارند.
رفتار پارانوئید و طرحواره بی اعتمادی
از آن جا که نگرش والدین در شکل گیری طرحواره ها نقشی مهم دارند. افرادی که در سنین پایین خود در خانواده هایی زندگی کرده و تربیت شده اند که والدین همیشه رفتار های شک و تردید و سو ظن نسبت به دیگران را گسترش داده اند، ممکن است این رفتار و نگرش عدم اعتماد و اطمینان را الگوی خود قرار دهند. افراد بزرگ شده در چنین خانواده هایی، غالبا در برگسالی نیز آمادگی این را دارند که درگیر طرحواره بی اعتمادی و سو استفاده شوند.
عزت نفس و تله بی اعتمادی
افراد وقتی در خانواده ای رشد کرده باشند که عزت نفس آن ها را نشانه گرفته و با رفتار های خود اعتماد به نفسشان را متزلزل کرده باشند، ممکن است به دلیل این رفتار ها نسبت به دیگران احساس عدم اعتماد داشته و فکر کنند دیگران نیز قصد انجام همان رفتار ها را خواهند داشت. خانواده هایی که با دروغ گفتن اعتماد افراد را از بین برده و عزت نفس را تخریب می کنند، زمینه را برای شکل گیری طرحواره بی اعتمادی فراهم می کنند.
تهدید و تنبیه و تله بی اعتمادی
افرادی که در کودکی در خانواده یا مدرسه با تهدید و تنبیه مجبور به انجام کار هایی شده اند که با خواست خودشان نبوده است، ممکن است در بزرگسالی نیز فکر کنند که دیگران همچنان قصد سو استفاده از آن ها برای پیش برد اهداف خود را دارند و درگیر طرحواره بی اعتمادی شوند.
سو استفاده جنسی
کودکان یا بزرگسالانی که مورد سوء استفاده جنسی واقع شده اند احساس اعتماد خود به دیگران را از دست داده و ممکن است فکر کنند که همه افراد با پیدا کردن فرصت، قصد آسیب رساندن و سو استفاده مجدد از آن ها را دارند. بنابراین افراد آسیب دیدهاز سو استفاده جنسی ممکن است درگیر طرحواره بی اعتمادی شوند.
طرحواره بی اعتمادی در رابطه
افراد دارای طرحواره بی اعتمادی و بدرفتاری، دائما درگیر افکاری هستند که آن ها را از برقراری رابطه نزدیک و صمیمی با دیگران دور می کند. افراد با داشتن احساس بی اعتمادی نمی توانند کسی را وارد دایره زندگی شخصی و خصوصی خود کنند، چرا که دائما احساس می کنند که ممکن است روزی از طرف این افراد آسیب دیده و مورد بدرفتاری واقع شوند. افراد با طرحواره بی اعتمادی همچنین درگیر افکار شک و ترید و سو ظن نسبت به رفتار های افراد نزدیک به خود هستند که این افکار مشکلات زیادی را برای روابط عاطفی آن ها ایجاد می کند. افراد با طرحواره بی اعتمادی تمایل دارند به دو شکل در روابط رفتار کنند که عبارت است از:
- رفتار قربانی: افراد با طرحواره بی اعتمادی، معتقدند که دیگران غیر قابل اعتماد هستند. بنابراین هیچگاه نسبت به کسی اعتماد پیدا نکرده و هر رفتار آسیب رسان و نادرستی را به پای غیر قابل اعتماد بودن افراد می گذارند. در چنین حالتی در رابطه شکل قربانی به خود می گیرند.
- رفتار آزار گر: افراد دارای طرحواره بی اعتمادی و سو استفاده ممکن است رفتار هایی که فکر می کنند دیگران ممکن است با آن ها انجام دهند را با افراد در زندگی خود می کنند. بنابراین یک چرخه بی اعتمادی در روابط آن ها تکرار می شود. این افراد درروابط خود دیگران را آزار داده و از آن ها سو استفاده می کنند چرا که در این حالت احساس می کنند کنترل رابطه را در دست دارند.
طرحواره بی اعتمادی در کودکان
کودکان دارای طرحواره بی اعتمادی و سو استفاده این نگرانی را دارند که دیگران با آن ها بدرفتاری کرده و مورد آزار و اذیت قرار بگیرند. این کودکان ممکن است گوشه گیر و مضطرب باشند و به همین دلیل ارتباطات دوستانه کم و غیر صمیمی را برقرار کنند. از طرف دیگر، کودکان با تله بی اعتمادی و بدرفتاری ممکن است به صورت فیزیکی یا کلامی نسبت به دیگران پرخاشگرایی داشته باشند. کودکان در چنین شرایطی علاوه بر مشکل بی اعتمادی ممکن است درگیراختلالات اضطرابی یا افسردگی شوند.
سبک های مقابله ای با طرحواره بی اعتمادی
افراد با دارا بودن طرحواره بی اعتمادی مشکلات زیادی را در طول زندگی خود تجربه می کنند. بنابراین برای رهایی از احساسات منفی ناشی از تله بدرفتاری ممکن است به سه روش با احساس بی اعتمادی خود کنار بیایند. روش های کنار آمدن با طرحواره بی اعتمادی عبارت است از:
اجتناب از طرحواره بی اعتمادی
افراد با سبک اجتنابی، برای جلوگیری از مورد سو استفاده واقع شدن و رهایی از احساس بی اعتمادی نسبت به دیگران، هیچ رابطه دوستانه و نزدیکی برقرار نمی کنند. با گوشه گیری و انزوا طلبی از احساسات منفی و آزارنده ناشی از طرحواره بی اعتمادی در ارتباط با دیگران اجتناب می کنند.
جبران بیش از حد تله بی اعتمادی
در این سبک کنار آمدن افراد با طرحواره بی اعتمادی برای جلوگیری از آسیب دیدن، اقدام به ضربه زدن و سو استفاده از دیگران می کنند. در این شرایط با انجام رفتاری مشابه آنچه که از آن انجام دادن دیگران نسبت به خود می ترسند، سعی در کنار آمدن با تله بی اعتمادی خود دارند.
تسلیم
افراد دارای طرحواره بی اعتمادی با سبک کنار آمدن تسلیم، خود را آماده مورد سو استفاده واقع شدن و آسیب دیدن از دیگران دانسته و نقش قربانی را به خود می گیرند. در سبک تسلیم افراد از بد رفتاری دیگران ناراحت نشده و در عین عدم اعتماد به افراد، رفتار های سود جویانه و تحقیر آمیز آن ها را تحمل می کنند.
درمان طرحواره بی اعتمادی
برای درمان طرحواره بی اعتمادی و سو استفاده، دو روش درمانی وجود دارد که افراد با مراجعه به یک روانشناس می توانند درمان مناسب را دریافت کرده و از احساس بی اعتمادی فراگیر خود رهایی پیدا کنند. روش های درمان طرحواره بی اعتمادی عبارت است از:
طرحواره درمانی برای طرحواره بی اعتمادی
طرحواره درمانی یکی از رویکرد های رواندرمانی مطرح شده توسط جفری یانگ است. هدف طرحواره درمانی در درمان طرحواره بی اعتمادی، کمک به افراد در تغییر الگوهای رفتاری و طرحواره ناسازگار است که در نتیجه تجربیات دوران کودکی و رویدادهای منفی زندگی ایجاد می شود. طرحواره درمانی همچنین با کمک به افراد برای شناسایی و به چالش کشیدن الگوهای فکری منفی خود و جایگزینی آن ها با روشهای مثبت و سازگارتر تفکر به افراد کمک می کند بر احساس بی اعتمادی، مورد سو استفاده و بد رفتاری واقع شدن توسط دیگران غلبه کنند و روابط سالم تر و رضایت بخش تری را با دیگران شکل دهند. طرحواره درمانی شامل روش هایی مانند ایفای نقش، باز والدینی، تجربه مجدد هیجانی و سایر تکنیک های تجربی برای کمک به افراد به منظور تمرین رفتارهای جدید و ایجاد انعطاف پذیری عاطفی بیشتر است.
نقطه مغزی برای طرحواره بی اعتمادی
درمان از طریق نقطه مغزی (Brain spotting)، یک رویکرد درمانی برای درمان انواع طرحواره ها به خصوص تله بی اعتمادی است، که از موقعیت یابی چشم برای کمک به افراد در پردازش تجربیات آسیب زا یا احساسات عاطفی منفی استفاده می کند. درمان از طریق نقطه مغزی، می تواند به افراد کمک کند تا تجربیات آسیب زا را مجددا پردازش کنند. این روش درمانی با هدایت تمرکز فرد به موقعیت های خاص چشم در حالی که تجربه آسیب زا را به خاطر می آورد و احساسات خود را پردازش می کند، باعث جایگیزینی هیجانات منفی و ناسالم با احساسات کارآمد می شود.
روش های کنار آمدن با طرحواره بی اعتمادی
روش هایی وجود دارد که افراد با انجام آن ها می توانند مشکل بی اعتمادی خود را تا حد زیادی کنترل و مدیریت کنند. روش های مقابله با طرحواره بی اعتمادی عبارت است از:
- برای حل طرحواره بی اعتمادی و رفع مشکلات آن از یک روانشناس کمک بگیرید
- یادتان باشد که شما کسی هستید که کنترل زندگی خود را در دست دارد نه دیگران
- با انجام روش های آرام سازی مانند مدیتیشن و یوگا اضطراب خود را کاهش دهید
- در اعتماد به دیگران قدم های کوچک بردارید و اجازه دهید افراد به مرور به شما نزدیک شوند
- افکاری که احساس بی اعتمادی و مورد سو استفاده شدن را در شما تحریک می کنند به چالش بکشید
سوالات متداول
در این بخش سعی کرده ایم تا به سوالات پر تکرار شما درباره طرحواره بی اعتمادی پاسخ دهیم.
آیا طرحواره بی اعتمادی درمان دارد؟
بله، طرحواره بی اعتمادی از طریق مراجعه به یک روانشناس قابل درمان است. طرحواره درمانی یکی از روش های درمانی کاربردی در درمان طرحواره بی اعتمادی است.
آیا طرحواره بی اعتمادی پرسشنامه دارد؟
انواع طرحواره های ناسازگار از جمله طرحواره بی اعتمادی و بد رفتاری را می توان از طریق پرسشنامه های طرحواره یانگ شناسایی کرد.
آیا طرحواره بی اعتمادی همان بدبینی است؟
خیر، طرحواره بی اعتمادی همان بدبینی یا اختلال پارانویید نیست. طرحواره بی اعتمادی با علائمی مثل سخت اعتماد کردن یا بدبینی همراه است و ممکن است در افراد مبتلا به پارانوئید نیز حضور داشته باشد.
برچسبها: تله بی اعتمادی , طرحواره بی اعتمادی , مرتضی عامری , مجتبی دشتی
همانطور که در مقاله توضیح داده شد، خانواده به عنوان هستۀ اصلی و مرکزی یک جامعه منشاء تولید آموزش های مورد نیاز افراد برای زندگی در جامعه می باشد. همچنین خانواده به عنوان یکی از مهمترین عوامل محیطی، اجتماعی و فرهنگی در نحوه رفتار افراد و اعضای خانواده به گرایش به مسائل مختلف از جمله اعتیاد نقش بسیار مهمی دارد.
شناخت خانواده معتاد ساز
همان طور که می دانیم خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی کوچک از افرادی شکل میگیرد که میتوانند تحت تاثیر موضوعات مختلفی قرار بگیرند که بعدها در زندگی اجتماعی آنها نیز تأثیرگذار خواهد بود. برخی از این تأثیرات عبارتند از :
- روابط و مسائل ارتباطی
- تصمیم گیری ها
- کنش ها و واکنش ها
- ایفای نقش
- شرایط اجتماعی و اقتصادی
همچنین برای آنکه نظام یک خانواده بتواند تاثیرات خود را به شکلی صحیح و موثر بر افراد و اعضای خود بگذارد، باید از طریق آموزش ارزش ها و هنجارهای اجتماعی عمل کند و اگر در درون آن خانواده به این ارزشها و معیارهای اجتماعی اهمیت داده نشود، آن خانواده دستخوش بینظمی شده و رفتارهای ساختارشکنانه ای چون اعتیاد را در درون خود ایجاد می کند و اصطلاحا تبدیل به یک خانواده معتاد ساز می شود. با این توضیحات به نظر میرسد که مجموعهای از عوامل عاطفی، روحی و روانی با یکدیگر تعامل پیدا می کنند تا شرایط به گونه ای شکل بگیرد که باعث به هم ریختگی غیر قابل پیش بینی و تعارضات میان اعضا گردد. از طرف دیگر بین نسل ها و شتاب تغییرات باعث می شود تا جوانان ارتباط خود را با والدین به حداقل رسانده و با دیدی انتقادی و مشکوک به آداب و طرز فکر والدین خود بنگرند.
خانواده معتاد ساز؛ خانواده بیمار و نابهنجار
در یک خانواده بیمار غالبا نوعی واژگونی سنتی وجود دارد، به این معنا که به علت عدم حضور پدر در خانه، متخاصم و بی تفاوت به نظر می رسند و ارتباط عاطفی با فرزندان خود ندارند. این در حالی است که مادران در این خانوادهها به صورت کاملاً مبالغه آمیز، فعال و پر تحرک هستند و نسبت به فرزندان خود چسبندگی بسیاری دارند، به همین منظور در چنین خانواده هایی احتمال گرایش فرزندان به مواد مخدر بسیار زیاد است.
خانواده سالم
بر عکس خانواده های بیمار و معتاد در خانواده ای که افراد از ارزشهای مشترک برخوردار هستند و سعی میکنند که کنش های خود را بر اساس انتظارات متقابل با دیگر اعضای خانواده تنظیم کنند، شرایطی وجود خواهد داشت که از زمینه سازی و شکلگیری سوء رفتار و اعتیاد به مواد مخدر و دیگر اعتیادهای رفتاری جلوگیری به عمل آید. به عبارت دیگر هرگاه در نظام خانواده افراد و اعضای اصلی آن در انجام کارکردها و ایفای نقش های خود وقت بیشتری صرف می کنند و مسئولیت بیشتری به عهده می گیرند، اقتدارشان در نظام خانواده افزایش خواهد یافت. بدین معنا که در خانواده ای که بر اثر غیبت های طولانی، پدر بر اثر مشغله زیاد در خارج از خانواده و خانه حضور دارد، مادر خانواده طبیعتاً اقتدار بیشتری پیدا می کند.
از طرف دیگر در خانواده معتاد ساز به دلیل عدم وجود تجربه مستقیم با پدر به عنوان یک الگو یا داشتن پدری با رفتارهای ناهنجار و بیمار گونه شرایطی ایجاد می شود که اختلال در کنش های اجتماعی فرزندان را رقم خواهد زد. به عبارت دیگر اگر کارکرد خانواده آسیبزا باشد، میزان آسیب پذیری اعضای آن خانواده مخصوصاً کودکان و نوجوانان افزایش پیدا میکند و فرزندان نمی توانند مطابق ارزشهای موجود در جامعه رشد و نمو نمایند و زمینه اعتیاد در فرزندان ایجاد خواهد شد.
مهمترین عوامل اعتیاد در خانواده معتاد ساز
همانطور که پیشتر توضیح داده شد، عواملی در ایجاد گرایش فرزندان به اعتیاد وجود دارد که هر کدام میتواند زمینه ساز بروز اعتیاد و رفتارهای معتادگونه در زندگی اعضای خانواده شود. برخی از مهمترین آنها عبارتند از :
- کج روی و عدم پیروی از قوانین و ارزش ها در خانواده
- طلاق و ازدواج مجدد والدین
- ستیزه جویی، جر و بحث و خشونت و تنبیه
- والدینی که با هم مشکل دارند و با وجود اینکه ارتباط عاطفی ندارند
- رفت و آمدها و معاشرت های ناسالم در خانواده
- مشغله ی زیاد کاری و غفلت از فرزندان
- انجام رفتارهای غلط و نادرست در خانواده
- سابقه ی اعتیاد در خانواده و دسترسی آسان به مواد
- نداشتن ارتباط اجتماعی و عاطفی
- فقر و بیکاری
- از هم پاشیدگی خانواده معتاد ساز به علت وجود مشکلات و اختلافات فراوان
- سپردن فرزندان به افرادی غیر از والدین
- عدم اعتماد نوجوان به خانواده
- وجود تعارضات شدید
- وجود حالات اضطرابی و افسردگی در نوجوانان و والدینش
- عدم توجه والدین نسبت به ارزش های معنوی، اعتقادی و اخلاقی
- عدم توجه والدین به نیازهای واقعی فرزندان
- نبود احساس امنیت در خانواده
- عدم حضور الگوی تربیتی ثابت و عدم اجرای الگوهای تربیتی و اجرای انضباط صحیح در خانواده
- ناهماهنگی در روش های تربیتی فرزندان از سوی والدین
- نبود ارتباط عاطفی مابین والدین و فرزندان و محرومیت از آن
- سرزنش، تحقیر، تنبیه، تهدید و انتقاد مکرر والدین از فرزندان
- حمایت های افراطی والدین و بی توجهی شدید نسبت به فرزندان
سخن پایانی
به طور کلی افرادی که در خانواده معتاد ساز رشد و پرورش می یابند، بروز رفتارهای معتادگونه برای آنها عادی شده و در نتیجه آن ترس از تجربه مصرف مواد مخدر در آنها کاهش می یابد. اما گاهی اوقات نیز مصرف مواد والدین میتواند تاثیر منفی بر گرایش فرزندان نسبت به اعتیاد و مصرف مواد مخدر داشته باشد و آنها را برای همیشه از مصرف مواد بیزار سازد.
ra
برچسبها: خانواده معتادپرور , خانواده معتادساز , مجتبی دشتی , مرتضی عامری
در این مقال درباره تله شکست
تله شکست، طرحوارهای است که باعث میشود تا افراد احساس ضعیف و بازندهبودن را همواره با خودشان داشته باشند. این تله سبب میگردد تا افراد به دلیل اضطراب از شکست، دست به کار خاصی نزنند که آنها را از دستیابی به بسیاری از موفقیتهای مختلف دور میکند. اما « نشانههای فرد مبتلا به این طرحواره چیست؟» و « چه ریشههایی باعث شکلگیری آن شدهاند؟»
در این مقاله به این موضوع پاسخ میدهیم و موارد مربوط به آن را برای شما به طور کامل باز میکنیم تا در این زمینه ابهام یا سوال خاصی برایتان باقی نماند.
طرحواره شکست چیست؟
افراد درگیر در این طرحواره، همواره از نقش شکست در ناخودآگاه خودشان لذت میبرند و دوست دارند که همیشه نقش قربانی را بازی کند. این افراد اعتیاد زیادی به مشروبات الکی و مواد مخدر دارند و اقتدار لازم در برابر مشکلات را از خودشان نشان نمیدهند. داشتن احساس گمشدن نیز دیگر ویژگی این دسته از بیماران به حساب میآید که باید برای درمان آن کار مناسبی انجام داد.
این افراد احساس میکنند که در مقایسه با همسن و سالان خودشان، موفقیتی کسب نکردهاند و فردی شکستخورده و بازنده به حساب میآیند.
چگونه میتوان تله شکست را تشخیص داد؟
برای تشخیص تله شکست باید نسبت به نشانههای آن آگاهی لازم کسب کرد و از سوالاتی استفاده کرد. بنابراین جهت کمک به شما در این قسمت، این موارد را بیان میکنیم تا به آگاهی کاملی در این زمینه برسید.
- آیا احساس میکنید که نسبت به دیگر افراد موفقیتهای کمتری کسب کردهاید؟
- از کسانی هستید که همواره احساس بازندهبودن دارید؟
- آیا هوش خودتان را نسبت به دیگر کمتر در نظر میگیرید؟
- حس میکنید که در حوزه کاری همیشه دچار شکست میشوید؟
- قابلیتهای خودتان را کمتر از دیگران میدانید؟
نشانههای تله شکست:
- در مقایسه با دیگر همسن و سالان خودم را پایینتر حس میکنم.
- احساس ناتوانی در دستیابی به موارد مختلف دارم.
- اعتماد نفس کافی برای دستیابی به موفقیتهای مختلف را ندارم.
- از جایگاه فعلی شغلی و زندگی خودم احساس شرم دارم و دوست دارم که آن را هر چه سریعتر تغییر دهم.
- حس میکنم که مهارتهای اساسی برای کسب موفقیت را ندارم و نمیتوانم آنها را کسب کنم.
- همواره انجام وظایف خودم را به تعویق میاندازم.
- تصور میکنم که افراد اطرافم، توانایی بسیار بالاتری در کسب موفقیت نسبت به من دارند.
چه مواردی را میتوان به عنوان علتهای تله شکست در نظر گرفت؟
تله شکست نیز مانند دیگر طرحواره، علت و ریشههایی دارد که باید نسبت به آن آگاه باشید. در این قسمت این موارد را برای شما به طور کامل بیان میکنیم تا به آگاهی مناسبی در این زمینه برسید.
- در کودکی خودتان به دلیل موارد مختلف مانند نمره امتحانات یا دیگر موارد، مورد انتقاد گسترده والدین خودتان قرار میگرفتید و توسط آنها به عنوان دست و پا چلفتی، احمق یا به دردنخور خوانده میشدید.
- والدینی داشتید که از حیث موفقیتهای فردی در درچه بسیار بالایی قرار داشتهاند. همین موضوع و سختی دسترسی به این موفقیت باعث شده است تا تصور کنید که نمیتوانید به آنها برسید و به همین دلیل دست از تلاش کشیدهاید.
- احساس میکردید که والدین شما به موفقیتهایتان اهمیت لازم را نمیدهند، یا حس میکنید، به خاطر این موارد توسط آنها تهدید میشود. زیرا آنها این موفقیتها را به عنوان عامل خطرناکی میبینند.
- در دوران مدرسه خودتان موفقیتهای زیادی نتوانید کسب کنید که این موضوع علتهای مختلفی داشته است. این مورد سبب گردیده است تا احساس ناتوانی و فرودستی کنید که بسیار خطرناک میباشد.
- دارای برادر یا خواهری هستید که از شما موفقتر است و شما احساس میکنید به هیچ عنوان نمیتوانید به او برسید. به همین دلیل دست از تلاش کشیدهاید.
- از نظر مسولیتپذیری و نظم، خوب نیستید و بنابراین همواره شکست میخوردید.
- شغل انتخابشده توسط شما تطابق لازم با توانایی شما ندارد.
- گامهای لازم برای کسب موفقیت و مهارتهایش را به انجام نمیرسانید.
- در یک شغل به صورت مستمر نمیمانید و در کوتاهمدت شغل خودتان را به سرعت عوض میکنید.
- تصمیمگیری در محل کار را به دیگر افراد واگذار مینمایید.
- برای پوشاندن شکستهایتان، دیگر موفقیتهای خودتان را بولد میکنید.
سندرم ایمپاستر چیست و چه ارتباطی با تله شکست داد؟
کسی که مبتلا به این سندروم است، موفقیتهای خودش را شانسی میداند و اعتقادی به اثر مهارتهای خودش به دستیابی به آنها ندارد.
این سندروم ارتباط مستقیمی با تله شکست دارد. فرد مبتلا به این سندروم، همواره سعی میکند تا موفقیتهایش را بپوشاند تا دیگران آنها نبینند.
همچنین این فرد سعی میکند تا خودش را آماده به کار و سختکوش نشان دهد تا دیگر افراد نسبت به ناتوانیهایش آگاه نشوند و به این علت او را سرزنش نکند.
راهکارهای درمان طرحواره شکست چیست؟
برای درمان درست و دقیق طرحواره شکست نیاز است تا به یک مرکز کلینیک خوب مانند نیکداد مراجعه کنید و از یک مشاور خوب در آنجا کمک بگیرید. اما راهکارهایی نیز وجود دارد که میتواند سرعت این درمان و نتیجه آن را بهبود قابل توجهی دهد. به همین دلیل در این قسمت مهمترین آنها را برای شما بیان میکنیم.
- سعی کنید که با کودک درون خودتان ارتباط برقرار کنید و به او کمک نمایید تا متوجه شود، شما با بیانصافی روبهرو شده اید تا بتواند احساس شکست را از خودش دور کند.
- به گذشته و شکستهای خودتان فکر کنید و سعی نمایید تا الگوی شکستهای شبیه به هم را استخراج کنید تا بتوانید از بروزشان جلوگیری نمایید.
- بعد از اینکه این الگو را به دست آوردید، سعی کنید تا محدودیتهای خودتان و استعدادهایتان را به طور کامل بشناسید و با توجه برنامه مناسب برای جلوگیری از بروز این اتفاقها بریزید.
- ارتباطتان با خانواده و دوستانتان را بهبود دهید و سعی کنید از آنها کمک بگیرید.
تله شکست، نشانهها و راهکارهای درمانش را به طور کامل بشناسید
حل یک مشکل تنها با شناخت ریشهها و نشانههایش قابل انجام است. بنابراین در این مقاله این موارد را به طور کامل توضیح دادیم تا به آگاهی کامل و دقیقی در این زمینه بسیار مهم برسید. شما میتوانید برای درمان این تله از مشاوران کمک بگیرید.
برچسبها: تله شکست , طرحواره شکست , مرتضی عامری , مجتبی دشتی
در این مقاله درباره طرحواره وابستگی
طرحواره وابستگی چیست؟
شاید بهترین تعریف از طرحواره وابستگی این باشد که:« به تنهایی هیچ کاری را نمیتوانم انجام دهم!». افراد زیادی وجود دارند که با این طرحواره درگیرند و خودشان را برای تنها انجام دادن کارها ناتوان میدانند.
شعاری که افراد دارای طرحواره وابستگی با آن زندگی میکنند این است که «نمیتوانم به تنهایی گلیم خودم را از آب بیرون بکشم و به دیگران نیازمندم».
همین چند جمله به خوبی میتواند این طرحواره را تعریف کند. افرادی که با تله وابستگی زندگی میکنند، بدون تصمیمگیری دیگران قادر به انجام کارهایشان نیستند و مانند یک کودک سرگردان، دائما منتظر نظر و راهنمایی دیگرانند!
در این طرحواره فرد هیچ احساس اختیاری از خودش ندارد و همه کارها، فعالیتها و دیگر ابعاد زندگیاش، منوط به تصمیمگیری دیگران است.
نشانههای طرحواره وابستگی چیست؟
هر یک از طرحوارههای زندگی با نشانههای خاصی شناخته میشوند و همین نشانهها هستند که برای مثال طرحواره رهاشدگی را از طرحواره نقص و شرم و یا طرحواره اطاعت یا وابستگی و ... متمایز میکنند. به طور کلی ویژگی افرادی را که با طرحواره وابستگی زندگی میکنند، در موارد زیر جای میدهند:
عدم توانایی در تصمیمگیری
اولین ویژگی فردی که با تله وابستگی روبهرو است، عدم توانایی در تصمیمگیری است. این افراد خودشان را برای تصمیمگیری در هر مقطع از زندگی آنچنان ناتوان میبینند که ترجیح میدهند افراد دیگری به جای آنها تصمیمگیری کنند.
کمک خواستن دائمی از دیگران
از دیگر ویژگیهای افرادی با تله وابستگی میتوان به کمک خواستن دائمی از دیگران اشاره کرد. این افراد برای انجام فعالیتها، حتی کارهای ساده از دیگران طلب کمک میکنند و معمولا خودشان به تنهایی دست به انجام کارها نمیزنند.
در بسیاری از موارد نیز سعی میکنند کارهای مربوط به خودشان را به دیگران بسپارند و با راهنماییها و کمکهای آنان جلو بروند.
کنار گذاشتن کارها
این افراد اعتقاد دارند که من بیکفایتم پس به دیگران وابستهام! بنابراین اگر نتوانند افرادی را پیدا کنند که در انجام فعالیتها به آنها تکیه کنند و از آنها کمک بگیرند، کارهای خود را کنار میگذارند!
تفاوتی ندارد که این کارها در چه حوزهای هستند. از رها کردن دانشگاه تا شغل و دیگر کارهای زندگی، در این دایره جای میگیرند.
ناتوانی در مدیریت مالی
کسانی که در تله وابستگی گرفتار شدهاند، در مدیریت مالی ناتوانند و اغلب درآمد و پولهای خود را بدون برنامهریزی خرج میکنند.
ناتوانی در تنهایی به سفر رفتن
افراد زیادی وجود دارند که از تنها سفر کردن چندان خوششان نمیآید و دوست دارند به شکل گروهی سفر کنند. اما در عین حال توان تنها سفر کردن را هم دارند و اگر در مواردی مجبور باشند، این کار را انجام میدهند.
درحالیکه افرادی با طرحواره وابستگی در تنها سفر کردن ناتوانند و از آنجایی که معتقدند باید کسی همراهشان باشند و به تنهایی قادر به سفر نیستند، عموما تنها سفر نمیکنند.
سوال مداوم درباره نحوه انجام کارهای جدید
سوال درباره شیوه انجام کارهای جدید بسیار طبیعی است. اما زمانی که این پرسشها بیش از اندازه مطرح میشوند، نشان از طرحواره وابستگی دارند.
اطمینان یافتن دائمی از تصمیمها
همانطور که اشاره کردیم، فردی که به تله وابستگی دچار است، خودش را فرد بیکفایتی میداند که به تنهایی قادر به انجام کارها نیست و وابستگی شدیدی به دیگران دارد. این افراد از تصمیمهایی که برای هر بخش از زندگی خود میگیرند اطمینان ندارند و برای مطمئن شدن از تصمیم درست خود، به صورت دائمی به دنبال تاییدطلبی از دیگران هستند.
اجتناب از پذیرفتن مسئولیتهای جدید
فردی که تله وابستگی را درون خود دارد، از پذیرفتن مسئولیتهای جدید و قرار گرفتن در موقعیتهای تازه دوری میکند. او ترجیح میدهد برای انجام هر کاری در همان موقعیتی که همیشه بوده است، باقی بماند. به همین دلیل از اتفاقاتی مانند ارتقای شغلی، تغییر شغل یا رشت تحصیلی و ... واهمه دارد.
دلایل شکلگیری تله وابستگی
طرحوارهها به دلایل گوناگونی اتفاق میافتند و ریشههای تحولی خاص خودشان را دارند. ریشه تحولی تله وابستگی را میتوان در دو چیز یافت که در نهایت به ایجاد و شکلگیری طرحواره وابستگی منجر میشود:
1. حمایت افراطی والدین
در بسیاری از موارد حمایتهای افراطی و بیشازاندازه والدین در دوران کودکی به ایجاد طرحواره وابستگی منجر میشود. این والدین معمولا به شیوه زیر عمل میکنند:
_ فارغ از سنوسال شما میخواهند در تمام مراحل زندگی، شما را راهنمایی و همراهی کنند و معتقدند که به حمایت آنها نیاز دارید.
_ پدر و مادر همیشه به جای شما تصمیم میگیرند و قدرت انتخابی به شما نمیدهند.
_ والدین همه کارها را خودشان انجام میدهند و هیچ مسئولیتی را به شما واگذار نمیکنند و به زبان ساده اجازه نمیدهند آب در دل شما تکان بخورد!
_ والدین معمولا تکالیف درسی شما را انجام میدهند.
_ پدر و مادر به صورت دائمی عقاید، علایق و تصمیمهای شما را به سخره میگیرند و یا از شما انتقاد میکنند.
_ والدین شما دائما خطرات موجود در اجتماع را به شما یادآوری میکنند و جامعه را محیط به شدت ناامنی میدانند که قرار است به شما آسیب برساند.
_ جدایی از والدین به ندرت و بسیار کم برای شما اتفاق میافتد و هیچوقت احساس استقلال نمیکنید.
2. حمایت تفریطی والدین (حمایت اندک)
در بسیاری از موارد نیز حمایت اندک والدین و رها کردن شما در کودکی، زمینه شکلگیری طرحواره وابستگی را ایجاد میکند. حمایت اندک والدین را میتوان در موارد زیر جستوجو کرد:
_ همیشه در همه امور به تنهایی تصمیم میگیرید و از مشورت والدین محروم هستید. گاهی این تصمیمگیریها حتی فراتر از سنوسال شما بوده است.
_ در کودکی مجبور بودید مانند یک بزرگسال در خانواده رفتار کنید.
_ همیشه این انتظار نسبت به شما وجود داشته است که باید درباره مسائل گوناگون اطلاع داشته باشید. در حالیکه بسیاری از این مسائل فراتر از سن و درک شما بوده است.
_ والدین همیشه راهنماییهای خودشان را از شما دریغ کردهاند.
چطور میتوان از تله وابستگی دور شد؟
تله یا طرحواره وابستگی میتواند زندگی شما را از نظم طبیعی خودش خارج کند و این احساس وابستگی به دیگران، اجازه انجام بسیاری از کارها را به شما ندهد. بنابراین بهتر است به دنبال درمان وابستگی باشید و روشهایی را که در این مسیر به شما کمک میکنند، یاد بگیرید و تمرین کنید.
مهمترین قدم برای بهبود طرحواره وابستگی، پذیرفتن و قبول وجود این طرحواره درون خود است. در بسیاری از موارد ویژگیهای این طرحواره آنقدر آشکار است که به راحتی میتوان آن را مشاهده کرد.
حتی اگر نمیدانید با این طرحواره درون خودتان روبهرو هستید یا نه، چالشها، مشکلات تصمیمگیری روزانه و همه علائمی که شما را آزار میدهد یادداشت کنید تا اشراف بیشتری روی آنها داشته باشید.
قدم بعدی مراجعه به روان درمانگر متخصص و کارآزموده در حوزه طرحواره درمانی است. با مراجعه به درمانگر میتوانید با دید باز و منطقی به طرحواره خود، مشکلاتی که برایتان ایجاد کرده و دلایل شکلگیری آن نگاه کنید و روشهای درمانی مناسب آن را به کار بگیرید.
یکی از موثرترین راههای درمان و بهبودی طرحواره وابستگی، اجبار خود به انجام کارهای کوچک بدون کمک دیگران است. پس از آن سعی کنید برای انجام هر فعالیتی به صورت انفرادی، به خودتان پاداش بدهید و هر هفته تعداد این کارها را بیشتر و دایره آن را بزرگتر کنید.
بهترین مرکز طرحواره درمانی کجاست؟
طرحواره درمانی یکی از مهمترین درمانهای روانشناختی است که به شکل بسیار موثری به درمان و بهبودی افراد کمک میکند. برای برخورداری از یک درمان مبتنی بر طرحواره به صورت تخصصی، میبایست به یک مرکز یا کلینیک بسیار معتبر مراجعه کنید که درمانگران آن تخصصهای مورد نیاز شما را داشته باشند.
یافتن بهترین مرکز طرحواره درمانی کار آسانی نیست و برای این کار میبایست به خوبی تحقیق و بررسی کنید. در این مسیر به سراغ کلینیکهای روانشناسی بروید که نام و نشانی مشخصی دارند و پیشینه و سوابق آنها به روشنی قابل بررسی است.
کلینیک روانشناسی و مشاوره افق سلامت با دارا بودن بهترین درمانگران در زمینه طرحواره درمانی و دیگر خدمات مشاوره و روانشناسی مانند روانشناسی و مشاوره فردی، مشاوره کودک و نوجوان، روانشناسی خانواده، زوج درمانی، مشاوره پیش از ازدواج، مشاوره گفتار درمانی، گروه درمانی، نوروفیدبک، روانپزشکی و ... آماده ارائه خدمت به شماست.
سخن آخر
طرحوارهها دنیای بزرگ و بسیار عمیقی را در برمیگیرند که در هر فرد به شیوه و شکل متفاوتی ظاهر میشوند. طرحواره وابستگی یکی از مهمترین انواع طرحوارهها به شمار میرود که میتواند بسیاری از ابعاد زندگی، پیروزی و شکستها و حتی فعالیتهای رومزه شما را تحت تاثیر قرار دهد.
برای آنکه طرحواره وابستگی درون خودتان را به خوبی بشناسید و برای بهبود علائم آن اقدام کنید، بهتر است در ابتدا به یک درمانگر متخصص مراجعه کرده و از این طریق اقدام کنید. یادتان باشد درمانهای روانشناختی نیازمند پیگیری مستمر و صبوری هستند تا نتایج اثربخش آنها به خوبی ظاهر شود.
پس برای آنکه طعم شیرین سلامت روان، زندگی آرام و خاطر آسوده را بچشید، از همین امروز اقدام کنید.
برچسبها: تله وابستگی , طرحواره وابستگی , مرتضی عامری , مجتبی دشتی
در این مقاله درباره طرحواره محرومیت هیجانی
طرحواره محرومیت هیجانی چیست؟
محرومیت هیجانی یکی از طرحوارههای اصلی و رایج است. افراد بسیاری این طرحواره را دارند اما از آنجایی که علائم آن کم است تشخیص طرحواره محرومیت هیجانی کار آسانی نیست. افرادی که تله زندگی محرومیت هیجانی در آنها فعال است همواره احساس مبهمی را تجربه میکنند. حتی وقتی همهچیز در دنیای بیرونی بهخوبی پیش میرود آنها احساس میکنند با کمبودهایی مواجه هستند و چیزی را از دست دادهاند. این احساس مبهم شبیه به احساس خلا و پوچی است اما شدیدتر و عمیقتر.
طرحواره محرومیت هیجانی (به انگلیسی: Emotional Deprivation Schema) باعث میشود فرد احساس کند دوست داشتنی نیست، کسی را ندارد که از او مراقبت و حمایت کند و وجودش اهمیت خاصی ندارد. این افراد در ابراز احساسات و بیان نیازهای خود با مشکل روبرو هستند.
افرادی که طرحواره محرومیت هیجانی در آنها فعال است سعی میکنند نیازها و ناکامیهای خود را نشان ندهند زیرا نمایش آنها احساس ضعف و آسیبپذیری بیشتری به آنها میدهد.
ویژگیهای طرحواره محرومیت هیجانی چیست؟
احساس تنهایی، ناراحتی و افسردگی از ویژگیهای اصلی این طرحواره است. البته این احساسات همواره با ابهام همراه هستند و فرد نمیداند چرا آنها را تجربه میکند. طرحواره فعال محرومیت هیجانی، احساس بینیازی از دیگران و درک شدن توسط آنها را به وجود میآورد و فرد را از ابراز احساسات و عواطف نسبت به دیگران ناتوان میکند. فراموش نکنید که تله زندگی محرومیت هیجانی با طرحواره بازداری هیجانی متفاوت است.
البته تمام این علائم در شرایطی نشاندهنده طرحواره محرومیت هیجانی هستند که محیط خارجی فرد واقعا محیط محرومکننده و ناکامکنندهای نباشد و احساس تنهایی و محرومیت کاملا درونی و بیدلیل باشد. این افراد ممکن است سرد، منفعل یا پرخاشگر شوند و دائما با سوءتفاهم درگیر باشند.
6 علامت اصلی طرحواره محرومیت هیجانی
بهطور کلی میتوانیم علائم تله زندگی محرومیت هیجانی (به اختصار ED) را در شش مورد زیر خلاصه کنیم:
- صحبت نکردن درباره نیازهای شخصی
- گوش ندادن به دلایل منطقی دیگران، هنگام دلخوری و خشم
- از کاه کوه ساختن و بزرگنمایی مشکلات بین فردی
- نیاز دائمی به ابراز علاقه دیگران
- کنار کشیدن از روابط برای جلوگیری از کنار زده شدن
- انزوا
انواع محرومیت هیجانی
محرومیت هیجانی و عاطفی اغلب در سه حوزه خود را نشان میدهد:
1. محرومیت از حمایت
در این نوع محرومیت هیجانی، فرد کسی را نداشته است ک در شرایط حساس از او حمایت و محافظت کند و به او راهنمایی و مشاوره بدهد. این افراد خودشان محافظ خود هستند و اغلب این طرحواره با طرحواره ایثار همراه است.
2. محرومیت از همدلی
وقتی در زمینه همدلی محرومیت وجود داشته است افراد کسی را برای شنیدن مشکلات خود و درک متقابل پیدا نکردهاند. آنها در کودکی نتوانستهاند احساسات خود را بروز بدهند و انتظار همدلی و گوش شنوا داشته باشند.
3. محرومیت از توجه
محرومیت از توجه بهطور کلی رسیدگی به همه نیازها را شامل میشود. افرادی که کسی را ندارند که از آنها مراقبت کند و برای رفع نیازهایشان قدمی بردارد.
تفاوت طرحواره بازداری هیجانی با طرحواره محرومیت هیجانی چیست؟
طرحواره محرومیت هیجانی و طرحواره بازداری هیجانی با یکدیگر متفاوت هستند. در تله زندگی محرومیت هیجانی، همانطور که گفته شد، فرد نیازهای خود را بروز نمیدهد زیرا اطمینان دارد که آنها مورد توجه قرار نخواهند گرفت. اما در بازداری هیجانی فرد نمیتواند خودش را بیان کند. این افراد در بروز دادن خود مشکل دارند و به خویشتنداری افرادی دچار هستند. آنها اغلب منفعل و بیتفاوت هستند و کمتر پیش میاید که ابراز احساسات یا هیجانزدگی از آنها ببینیم. برخلاف محرومیت هیجانی، این ناتوانی خودخواسته نیست و فرد عمدا احساسات خود را سرکوب نمیکند.
ریشه های تحولی طرحواره محرومیت هیجانی
این طرحواره نیز مانند سایر طرحوارهها در دوران کودکی و بهواسطه رفتارهای خانواده شکل میگیرد. کودک اغلب به معنی ظاهری و قابل مشاهده محرومیتی ندارد. ممکن است حتی سیر باشد، اسباب بازی کافی در اختیار او قرار گرفته باشد و به تمامی نیازهای جسمانی او رسیدگی شود. اما او اغلب مراقبی ندارد که به نیازهای روانیاش رسیدگی کند. هیچیک از والدین برای بازی کردن با او یا نوازش کودک وقتی اختصاص نمیدهند و کودک اغلب با بیتوجهی عاطفی و بیمحبتی روبرو است. در چنین شرایطی کودک اضطراب بالایی را تجربه میکند و احساس بیارزشی در او بهوجود میآید. فکر میکند حتما به اندازه کافی دوستداشتنی و مهم نیست. چهار نمونه خانوادهای که باعث شکلگیری طرحواره محرومیت هیجانی در کودک میشوند:
- والدین سرد و بیعاطفه
- والدین بیتوجه و پرمشغله
- والدین ناتوان در برقراری ارتباط عاطفی
- والدین ضعیف و محرومیت از حمایت خانواده
بسیاری از والدین قصد بیتوجهی و نادیده گرفتن نیازهای عاطفی کودک را ندارند بلکه خودشان نیز در بروز عاطفه دچار مشکل هستند. احتمالا با مادرانی برخورد کردهاید که چون قادر به نوازش کلامی یا جسمانی کودک نیستند سعی میکنند محبت خود را از طریق رسیدگی جسمانی مانند آماده کردن غذا یا مهیا کردن زندگی راحت برای فرزندان خود بروز بدهند. همچنین ممکن است والدین در پذیرش ضعف یا غم فرزندان خود دچار مشکل باشند و با مشاهده چنین نشانههایی، به سرعت واکنش نشان دهند.
اگر در کودکی مورد غفلت عاطفی قرار گرفتهاید بپذیرید که شما مقصر این شرایط نبودهاید. هیچکدام از ما خانواده خود را انتخاب نکردهایم.
روابط عاطفی در طرحواره محرومیت هیجانی
یکی از پایههای اصلی روابط عاطفی، رفع نیازهای عاطفی است. حالا فکر کنید افرادی که طرحواره محرومیت هیجانی دارند تا چه حد در بروز این عواطف و در پذیرش آنها در خود و فرد مقابل دچار مشکل هستند. این افراد یاد نگرفتهاند محبت کنند و محبت ببینند. به همین سادگی میتوان متوجه شد این طرحواره چطور میتواند از وارد شدن به رابطه عاطفی جلوگیری کند یا در طول رابطه، آن را تا مرز فروپاشی پیش ببرد. افرادی که تله زندگی محرومیت هیجانی دارند اغلب انتظارات خود را سرکوب میکنند و خود را بینیاز نشان میدهند. در مقابل ممکن است خودشان را وقف نیازهای طرف مقابل کنند.
البته اغلب این افراد وارد رابطه نمیشوند. برای افراد مبتلا به طرحواره محرومیت هیجانی ازدواج بسیار اضطرابزا است. آنها دور خود دیوارهای بلندی میکشند، خود را از اجتماع دور میسازند و نمیتوانند درباره نیازهای عمیق خود به محبت و درک شدن بگویند زیرا فکر میکنند بیان این مشکل آنها را ضعیفتر از پیش جلوه خواهد داد. بهطور کلی افرادی که طرحواره محرومیت هیجانی دارند جذب سه تیپ شخصیتی میشوند: 1. افرادی خودشیفته، 2. افراد سرد و بیعاطفه و 3. افراد نیازمند یا مشکلدار.
سبکهای مقابلهای طرحواره محرومیت هیجانی
سه سبک مقابلهای اجتناب، تسلیم و جبران افراطی در تله زندگی محرومیت هیجانی خود را اینگونه نشان میدهند:
1. سبک مقابلهای اجتناب
فردی که طرحواره محرومیت هیجانی در او فعال است با پیش گرفتن سبک مقابله اجتناب، خود را از حضور و محبت دیگران محروم میکند. او تصمیم میگیرد نه به عواطف دیگران توجه کند و نه از آنها انتظار توجه و حمایت داشته باشد. از اجتماع فاصله میگیرد و وارد رابطه عاطفی نمیشود.
2. سبک مقابلهای تسلیم
در این سبک مقابلهای، فرد تسلیم طرحواره محرومیت هیجانی خود میشود. بیش از حد نسبت به بیتوجهی دیگران حساسیت پیدا میکند و کوچکترین نشانهها را حمل بر بیاعتنایی دیگران میکند. این افراد به اطرافیان خود میچسبند و برای جلب توجه آنها تلاش میکنند. نکته متاثرکننده ماجرا این است که افراد با این طرحواره و سبک مقابله تسلیم، اغلب جذب افراد سرد و بیعاطفه میشوند.
3. سبک مقابلهای جبران افراطی
سبک مقابله جبران افراطی در طرحواره محرومیت هیجانی به توقعات زیاد و غیرمنطقی از دیگران، خودشیفتگی و فخرفروشی منجر میشود. این افراد عصبانی، مدعی و طلبکار میشوند و برای دست پیدا کردن به خواستههای خود، بیش از حد اصرار میکنند.
از کجا بفهمیم طرحواره محرومیت هیجانی در ما فعال است؟
برای تشخیص این تله زندگی میتوانید از تست طرحواره محرومیت هیجانی معتبر استفاده کنید یا از یک درمانگر کمک بگیرید. بااینحال اگر حداقل شش مورد از موارد زیر را تجربه میکنید احتمالا در حال حاضر این طرحواره در شما فعال است:
- انتظار ندارید نیازهای عاطفی شما برآورده شود
- کسی را ندارید که به شما اطمینان بدهد در کنار شماست یا در مواقع خاص از او مشورت بگیرید.
- در کودکی خود احساسات و عواطف واقعی را تجربه نکردهاید.
- دائما درگیر احساس خلا هستید؛ انگار چیزی را از دست دادهاید اما نمیدانید چه چیزی را!
- تابهحال احساس عاطفی خاصی نسبت به کسی نداشتهاید.
- نمیتوانید احساسات خودتان را درک کنید.
- اغلب از نظر عاطفی طرد میشوید.
- بهندرت احساسات خود را با دیگران در میان میگذارید.
- والدین شما در دوران کودکیتان از یکدیگر دور بودهاند یا از نظر عاطفی یکدیگر را محروم میکردند.
درمان طرحواره محرومیت هیجانی و اهمیت آن
کاهش عزت نفس، افزایش احتمال ابتلا به افسردگی، کاهش رضایت از زندگی و گاهی رو آوردن به رفتارهای افراطی بخشی از آسیبهای این طرحواره هستند. این طرحواره به روابط اجتماعی و عاطفی نیز آسیب میزند. بااینحال طرحواره محرومیت هیجانی درمان پذیر است. بهترین و اولین پیشنهاد ما برای رهایی از طرحواره محرومیت هیجانی درمان آن به کمک یک طرحوارهدرمانگر است. در ادامه چند راهکار عملی برای غلبه بر این طرحواره را نیز ارائه میدهیم:
- طرحواره را در خود بپذیرید و ریشههای آن در کودکی را شناسایی کنید.
- گذشته را حل و فصل کنید. شما مقصر رفتار والدین خود نبودهاید. قرار نیست آنها را بکوبید و احساس تنفر نسبت به خانواده خود داشته باشید. تنها کافی است بپذیرید کوتاهی از شما نبوده است.
- به دیگران فرصت بدهید خودشان را به شما ثابت کنند. زود قضاوت نکنید.
- نیازهای خودتان را پیدا کنید و آنها را بشناسید.
- در جمعهای صمیمی و قابل اعتماد خود، نیازهای عاطفیتان را بدون شرم بیان کنید. دیگران نمیتوانند ذهن شما را بخوانند!
- برای خودتان یک جامعه حمایتی کوچک از دوستان قابل اعتماد درست کنید.
- اگر فکر میکنید همه اطرافیان شما خودخواه هستند و تنها به نیازهای خودشان مشغولند به خود یادآوری کنید که این تفکر از طرحواره شما میآید. هیچکس فداکار مطلق یا خودخواه مطلق نیست. میزان خودخواهی آنها را درجهبندی کنید و به دلایل رفتارهایشان اهمیت بدهید.
- در روابط عاطفی سریع وارد رابطه جنسی نشوید. فرصت کافی برای شکل گرفتن احساسات، ایجاد علاقه و اعتماد به خودتان و طرف مقابل بدهید.
کلام آخر
صمیمیت هیجانی یعنی من و شما بدانیم کسی در زندگیمان هست که در شرایط حساس به او پناه ببریم و با او صحبت کنیم. طرحواره محرومیت هیجانی نشان میدهد ما در کودکی از حضور چنین فردی محروم بودهایم و والدین سرد و بیعاطفه، حمایت عاطفی کافی را از ما نداشتهاند. میزان پایین صمیمیت هیجانی، سلامت روان را هدف قرار میدهد. به همین دلیل غلبه بر این طرحواره و رهایی از آن برای بهبود زندگی ما اهمیت دارد.
برچسبها: تله محرومیت عاطفی هیجانی , مرتضی عامری , مجتبی دشتی
تله کمالگرایی و تمامی نکات مربوط به آن
زمان تقریبی مطالعه 7 دقیقه
آیا اغلب به دلیل احساس کمالگرایی خود را فلج می بینید و هیچ کاری نمی کنید؟ آیا شما از آن دسته افرادی هستید که هر چقدر هم که تلاش می کنید هرگز از کار خود راضی نیستید؟ اگر چنین است، ممکن است بدون اینکه متوجه باشید در حال خرابکاری در موفقیت خود هستید. تله کمالگرایی و تمامی نکات مربوط به آن در این مقاله از وب سایت همکده بررسی شده است. همکده به عنوان اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره در ایران، ارائه دهنده خدمات حضوری و مشاوره تلفنی روان شناسی است.
تله کمالگرایی و تمامی نکات مربوط به آن
دنیای مدرن مملو از نارضایتی است. هر کاری که انجام میدهیم، و هر چه به دست میآوریم، هرگز خوشحال نیستیم. گاهی اوقات، این تمایلات کمال گرایانه ممکن است حتی جزئی ذاتی از شرایط انسانی به نظر برسند. با این حال، این درست نیست. در حالی که تلاش برای بهترین ها می تواند به پیروزی های شگفت انگیز منجر شود، همچنین می تواند باعث آسیب شود. ما این را “تله کمال گرایی” می نامیم. با این حال، خوشبختانه کارهایی وجود دارد که می توانیم برای مقابله با اثرات منفی کمال گرایی روان رنجور انجام دهیم.
تله کمالگرایی چیست؟
ما اغلب جاهطلبیها و رویاهای خود را بر اساس موفقترین افراد در حوزه انتخابی خود میسازیم، خواه یک معمار مشهور جهانی، یک موسیقیدان باورنکردنی یا یک سیاستمدار فوقالعاده موفق. در حالی که هدف گذاری بالا خوب است، مشکل این است که در مقایسه با کار نبوغانه قهرمانان ما، تلاش های خلاقانه یا حرفه ای اولیه ما در مقایسه کمرنگ می شود و عمیقاً ضعیف به نظر می رسد. سپس شروع به تعریف خود به عنوان ناتوان یا بی استعداد می کنیم. این جوهر تله کمال گرایی است. فرهنگ و رسانههای عامه، موفقیتهای شدید را روشن میکنند، در حالی که سالها شکست، تنظیم دقیق و پیشرفتی را که منجر به این نکات شده است، نادیده میگیرند. از آنجایی که پیشنویسهای اولیه کسانی را که مورد تحسینشان قرار میدهیم ندیدهایم، نمیتوانیم خود را به خاطر فقدان کیفیت در پیشنویسهای اولیه خود ببخشیم.
برای ایجاد رابطه سالمتر بین موفقیت و شکست، باید به دنبال اولین کتابهای صیقلنشده نویسندگان محترم بگردیم یا درباره سرمایهگذاریهای ناموفق مختلفی که کارآفرینان مشهور قبل از شکست بزرگ خود متحمل شدهاند تحقیق کنیم. انجام این کار می تواند به ما کمک کند تا کمی دیدگاه به دست آوریم و از تمایلات کمال گرا فاصله بگیریم. مکتب زندگی این ایده را کاملاً در این جمله خلاصه میکند: «ما که از تعالی آگاه هستیم، در نهایت کمترین توانایی را برای تحمل متوسط داریم». در نهایت، زمانی خود را برای شکست آماده میکنیم که بیش از حد درگیر موفقیتهای دیگران میشویم، بهویژه زمانی که شروع به مقایسه آنها با موفقیت خود میکنیم. این روند مقایسه یکی از مشخصه های کمال گرایی منفی است. بیایید مدتی را صرف بررسی چگونگی تشخیص تله کمالگرایی در درون خود کنیم.
انواع رایج کمال گرایی
اگر اهدافمان برآورده نشود، راه درازی برای «سقوط» باقی میگذاریم. این نگرش نباید بدبینانه تلقی شود، بلکه در مورد واقع بین بودن و اطمینان از انعطاف کافی برای مقابله با شکست است. این انعطافپذیری یکی از اصلیترین چیزهایی است که تله کمال به آزمایش آن تمایل دارد. بنابراین، چه نوع الگوهای فکری مختص کمال گرایی منفی است؟
خود کمال گرایی
این افراد را در ذهنیت “من نمی توانم اشتباه کنم” یا “من باید تایید دیگران را داشته باشم” محبوس می کند، که می تواند منجر به احساس شرم، گناه یا خودتنبیهی شدید در هنگام اشتباه شود.
کمال گرایی اجتماعی
فکر کردن به اینکه افراد دیگر باید قوانین شما را رعایت کنند یا اینکه شما بر رفتار دیگران کنترل دارید، یکی دیگر از اشکال خطرناک کمال گرایی است.
کمال گرایی آموزشی
یادگیری چیزهای جدید می تواند ناامید کننده باشد، تا جایی که ما شروع به انتقاد بیش از حد از خود می کنیم. کمال گرایی آموزشی به این فرآیند اشاره دارد که در واقع می تواند مانع یادگیری ما شود.
تله کمالگرایی مقایسه ای
این زمانی است که ما بی وقفه دستاوردهای خود (یا عدم موفقیت درک شده) را با دیگران مقایسه می کنیم. مقایسه مداوم می تواند منجر به اضطراب، افسردگی و ترس از شکست شود.
چندین راه دیگر وجود دارد که کمالگرایی میتواند تجلی یابد، اما بیشتر مردم از زیر نظر گرفتن این نشانههای کلیدی تله کمالگرایی سود میبرند. اما اگر از کمال گرا بودن لذت ببرید چه؟ بسیاری از مردم بر این باورند که این نوع تفکر چیزی است که به آنها کمک می کند تا وظایف خود را انجام دهند و خود را به جلو سوق دهند، و در بسیاری از موارد، این درست است. چگونه میتوانید تفکر ایدهآلیستی را بدون سختگیری بیش از حد به خودتان مدیریت کنید؟
کمالگرایی چیز خوبی است؟
کمال گرایی می تواند سالم باشد. تلاش برای استانداردها و جاه طلبی های واقع بینانه و معقول می تواند به شما در افزایش حس عزت نفس و رضایت از زندگی کمک کند. با این حال، یک خط باریک بین این نوع کمال گرایی سالم و کمال گرایی روان رنجور وجود دارد، که در آن به دلیل ترس از شکست یا ناامید کردن دیگران، شما را مجبور به تعیین استانداردهای بسیار بالایی می کند. در این حالت، میتوانید بیش از حد خودانتقادگر شوید، به جای توجه به موفقیتها، بر عیبها تمرکز کنید، هنگام اشتباه احساس شرمندگی یا گناه کنید و به دلیل تعویق بیپایان در انجام وظایف گیر کنید.
تأثیر تله کمال گرایی بر رفاه شخصی و سلامت روان می تواند قابل توجه باشد. ایجاد تمایلات کمالگرایانه ناسالم میتواند منجر به افزایش احساسات اضطراب، پریشانی و افسردگی شود و همچنین میتواند باعث کاهش عزت نفس در زمانی که نتوانید استانداردهای غیرواقعبینانهای را که برای خود تعیین کردهاید انجام دهید، ایجاد کند. یک مطالعه که با دانشجویان ایرانی انجام شد نشان داد که کمال گرایی منفی یک عامل خطر برای افسردگی و اضطراب است. پس چگونه تعادل مناسب را پیدا کنیم؟
نکات مهم برای مقابله با تله کمالگرایی
بیرون آمدن از تله کمال گرایی به معنای آموزش مجدد مغز است. و وقتی نوبت به این فرآیند می رسد، یکی از بهترین روش های موجود در دسترس ما، هنر تمرکز حواس است. اما چگونه تفکر آگاهانه می تواند رویکرد شما به زندگی را تغییر دهد؟ در ادامه این مقاله چند نکته مهم برای مقابله با تله کمالگرایی و تغییر افکار آورده شده است:
مراقبت افکار کمال گرایانه باشید
در طول زندگی روزمره خود به چالش ها، موانع و مشکلاتی که در لحظه حال با آن ها روبرو هستید فکر کنید. در مورد پاسخ های ذهنی خود و اینکه آیا آنها مفید یا سازنده هستند فکر کنید. آیا افکار شما به شما کمک می کند از آن موقعیت دشوار خارج شوید؟ اگر نه، سعی کنید آنها را رها کنید و دوباره در زمان حال متمرکز شوید.
افکار خود را به چالش بکشید
پس از مشاهده افکار خاص و تمایلات کمالگرایانه در ذهن، سعی کنید عادت کنید که خودتان را به چالش بکشید. به عنوان مثال، اگر شروع به قضاوت کردن خود کردید و خیلی سریع نتیجهگیری میکنید، از خود بپرسید: «آیا واقعاً این وضعیت واقعیت دارد؟» یا “آیا همه چیز واقعاً آنقدر بد است که به نظر می رسد؟” در نظر بگیرید که آیا جنبههای منفی شرایط خود را اغراق میکنید یا خیر، و به راههایی فکر کنید که از طریق آن میتوانید دیدگاه خود را دوباره چارچوببندی کنید.
سعی کنید افکار سازنده بیشتری تولید کنید
به این فکر کنید که چگونه می توانید یک فکر منفی را تغییر دهید تا مفیدتر شود. آیا تحریف یا نادرستی وجود دارد که بتوان از آن برداشت کرد؟ به جای اینکه به چیزی به عنوان یک شکست نگاه کنید، سعی کنید آن را به عنوان یک تجربه یادگیری ببینید که به شما امکان می دهد در آینده موفق شوید. فلسفه باستانی رواقی «موانع راه است» می آموزد که تنها با در آغوش گرفتن موانع به عنوان یک ضرورت در بخشی از مسیر ما به سمت موفقیت، می توانیم شروع به غلبه آنها کنیم. این کار باعث کمک به رفع تله کمالگرایی می شود.
قدردانی را تمرین کنید و از لذت های ساده زندگی قدردانی کنید
یکی از بهترین راهها برای مقابله با گرایشهای کمالگرایی منفی، سپاسگزاری بیشتر برای چیزهای مثبت زندگی است. مقاله ما در مورد اینکه چگونه قدردانی مغز شما را تغییر میدهد، تأثیر تمرینهای مبتنی بر قدردانی را بر بهزیستی عاطفی، انعطافپذیری ذهنی و عملکرد شناختی برجسته میکند. گفتن «متشکرم» را به طور منظمتر و آگاهانهتر تمرین کنید و تکنیکهایی مانند خودپرستی و ثبت شکرگزاری را امتحان کنید.
برای رفع تله کمالگرایی، اهداف واقع بینانه تعیین کنید
ما می توانیم برای خودمان تلاش کنیم. در عین حال می توانیم محدودیتهای آنچه را که میتوانیم به دست آوریم آزمایش کنیم. تعیین اهداف واقعبینانه نیز برای حفظ بهرهوری و مراقبت از سلامت روان مهم است. برای دست یافتنیتر کردن جاهطلبیهای بزرگتر، سعی کنید آنها را به اهداف کوچک تقسیم کنید و برنامههای عملی تنظیم کنید که به شما کمک میکند تا به سمت هدف بزرگتر پیشرفت کنید. در عین حال، سعی کنید منعطف باشید و نسبت به ایده تغییر و تطبیق اهداف خود در طول مسیر باز بمانید.
موفقیت های خود را جشن بگیرید
این قدم بسیار مهمی به سوی خوشبختی واقعی است، اما گامی است که ما اغلب از آن غفلت می کنیم. جشن گرفتن موفقیت های خودمان برای ما فوق العاده خوب است. می تواند سطح عزت نفس، رضایت از خود، اعتماد به نفس و رضایت ما را افزایش دهد. با نوشتن همه چیزهایی که در یک روز به دست آورده اید، چه پاسخ دادن به یک ایمیل، پختن یک غذای خوب، یا تکمیل پروژه ای که ماه ها طول کشیده است، جشن گرفتن کارهایی که به خوبی انجام می دهید می تواند با کمال گرایی ناسالم مبارزه کند و تأثیر بسیار مثبتی بر آن داشته باشد.
برای رفع تله کمالگرایی مراقبه ذهن آگاهی را تمرین کنید
ثابت شده است که مدیتیشن ذهن آگاهی باعث کاهش احساس اضطراب و استرس، کاهش ضربان قلب و فشار خون و افزایش تمرکز و دقت می شود. اما شاید بزرگترین فایدهای که مدیتیشن ذهنآگاه به ارمغان میآورد، افزایش توانایی مشاهده افکار و احساسات در لحظه حال، و برخورد آرام با آنها به جای واکنش عاطفی است (به عبارت دیگر، واکنش نشان ندهید، پاسخ دهید.)
استانداردهای کمال خود را تغییر دهید
عادت های جدیدی بسازید و از دام مشکل ساز کمال گرایی دور شوید. در نهایت، خوشبختی از کامل بودن حاصل نمی شود، بلکه از پذیرفتن خود آنگونه که هستید ناشی می شود. انجام تمرینهای مبتنی بر پذیرش رادیکال و قدردانی میتواند تأثیر بسیار مثبتی بر رویکرد شما به جهان داشته باشد. تکمیل این نوع تکنیکها با تمرینهای مدیتیشن ذهنآگاهی رسمی شما را در موقعیت بهتری قرار میدهد.
بسیاری از مردم با این فرض نادرست زندگی می کنند که برای رسیدن به موفقیت، باید یک کمال گرا باشید. حقیقت این است که کمال گرایی گاهی می تواند مشکلاتی ایجاد کند. می تواند منجر به اضطراب، استرس، عزت نفس پایین و کاهش احساس رضایت شود. اما این بدان معنا نیست که شما نباید برای اهداف خود تلاش کنید. یافتن یک تعادل سالم بین هدف گذاری، انجام وظایف و رفاه ذهنی دستور موفقیت است. ارزشها و پیشنهادات مطرحشده در این مقاله را بپذیرید و میتوانید یاد بگیرید که چگونه با حفظ آرامش ذهنی سازنده باشید.
برداشت از سایت خانم الهه راسخی تبار مشاور و درمانگر اعتیاد و خانواده
Https://rasekhitabar.ir
Https://t.me/ElaheRasekhiTabar
برچسبها: دکتر موسوی چلک , مجتبی دشتی , دکتر امید فردین مهر , مرتضی عامری
سبک های فرزند پروری
به مجموعهای از روشها، تعاملات، آموزشها و رفتارهایی که والدین برای تربیت فرزندان خود استفاده میکنند فرزندپروری گفته میشود. در واقع فرزندپروری نحوه ارتباط بین کودک، پدر و مادر است که نتیجه آن تریبت و رشد فرزندان خواهد بود. برای اینکه در آینده فرزندان با سلامت روان و موفقتر داشته باشید انتخاب سبک فرزندپروری درست کمک زیادی به شما خواهد کرد. در این مقاله میخواهیم در مورد انواع سبک های فرزند پروری و همچنین معرفی بهترین سبک تربیت کودک صحبت کنیم.
اولین قدمی که والدین برای انتخاب فضای مؤثر و مثبت برای تربیت فرزندان خود باید داشته باشند، شناخت افکار، احساسات و به طور کلی آگاهی از خودشان است. سبک فرزندپروری به نحوه و کیفیت تعامل بین والدین و کودکشان گفته میشود که تحت تأثیر عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تربیتی خود والدین هست.
به تعداد خانوادههایی که وجود دارد سبکهای فرزندپروری مختلف داریم ولی به طور کلی تقسیمبندیای در مورد سبک فرزندپروری انجام شده که در ادامه به آن اشاره میکنیم. برای آشنایی با مقوله ” روانشناسی کودک ” و نابغه پروری میتوانید مقالات مایندولوژی را مطالعه نمایید.
تعریف فرزند پروری
فرزندپروری یا پرورش کودک روند یا جریانی از حمایت و ترقی بخشیدن از لحاظ فیزیکی، عاطفی، اجتماعی و توسعه فکری یک کودک از دوران کودکی تا دوران بزرگسالی است. فرزندپروری به پیچیدگی های تربیت کودک نه فقط برای یک رابطه بیولوژیکی اشاره دارد. فرزند پروری به معنای رفتارهایی نظیر: تربیت و پرورش، ارضای نیازها، مراقبت، آموزش و ارتباط سالم در قبال فرزندان است.
سبک یا اتخاذ روش هایی خاص برای پرورش فرزندان نشان دهنده نوع نگرش والدین آنان نسبت به فرزندان، قوانینی که معیار میدانند و همینطور شناخت و آگاهی آنان از مسئله تربیت است. سبکهای فرزندپروری با توجه به دوره زمانی تاریخی، نژاد / قومیت، طبقه اجتماعی، اولویت و سایر ویژگی های اجتماعی متفاوت است. بعلاوه بر این، تحقیقات پشتیبانی میکند که سابقه والدین چه از نظر دلبستگی و چه از نظر آسیبشناسی روانی والدین، به ویژه در پی تجارب نامطلوب، می تواند به شدت بر حساسیت والدین و نتایج کودک تأثیر بگذارد.
بنابراین این روش ها نقش مهمی درسلامت روان فرزندان خواهند داشت. با توجه به تحقیقات انجام شده برروی روابط فرزندان و والدین به نکاتی مشترک در سبک فرزند پروری در بین خانواده ها برخوردیم که هر کدام از این سبک ها در زمینه های بیان احساسات، انتظارات، نظم و ارتباط باهم متفاوتند و این نکته را یادآور می شود که به طور کلی ارتباط هر خانواده با فرزندانش منحصربه فرد است.
انواع سبک های فرزند پروری در روانشناسی:
انواع سبک فرزند پروری نمایانگر کلی احساسات در خانه است. پژوهشگران چهار نوع سبک فرزند پروری را معرفی می کنند که عبارتند از:
- سبک مستبدانه: دارای کنترل بالا و محبت کم.
- سبک سهل گیرانه: دارای کنترل کم و محبت زیاد.
- سبک طرد کننده: دارای کنترل کم و محبت کم.
- سبک مقتدرانه: دارای کنترل زیاد و محبت زیاد.
۱. سبک فرزند پروری مستبدانه:
خانوادهها در این سبک ارزش زیادی برای انضباط قائل هستند قوانین محکمی را برای فرزندان تنظیم میکنند واگر فرزندان از این قوانین اطاعت نکنند، تنبیه میشوند. در این سبک والدین انتظارات بالایی از فرزندان خود دارند و ارتباط راحت بین کودک و مادر وجود ندارد. بسیاری از مخالفان این سبک بروز رفتارهای بزهکارانه مثل سیگار کشیدن، مصرف مشروبات و مواد، فرار از مدرسه، نمرات پایین در مدرسه و … را علت این سختگیری والدین میدانند.
به عنوان نمونه والدین در این سبک به فرزند خود میگویند: اگر نمره بد بگیری تو را کتک میزنم و یا اگر اطاقت را مرتب نکنی وسایلت را بیرون میریزم به طور کلی در این سبک والدین فقط از تهدید و تنبیه استفاده میکنند و در این روش خبری از تشویق نیست.
۲. سبک سهلگیرانه:
در این سبک والدین محدودیتهای مشخصی برای فرزندان خود ندارند. در واقع هیچ نوع قانونی برای کنترل و محدودیت کودک وجود ندارد. اگر هم وجود داشته باشد بسیار کم و قابل انعطاف است. اجازه تصمیمگیری به عهده فرزندان میباشد. چنین والدینی دوست داشتنی و مهربان هستند. اگرچه متخصصان مخالف این سبک میباشند ولی کودکان آن را میپسندند.
مطالعات نشان دادهاند که چاقی، اضافه وزن و خراب شدن دندانها بیشتر در این کودکان دیده میشود و همچنین این کودکان در دوره تحصیلی خود استرس بیشتر و سلامت روان کمتری دارند. نمونه از این سبک فرزندپروری: فرزندان شما به مدرسه نمیروند و شما این اجازه را به او میدهید و منتظر میمانید خودش عواقب کارش را ببیند.
۳. سبک فرزند پروری طرد کننده:
در این نوع سبک نه ارتباط گرمی بین والدین و فرزندان برقرار است و نه اینکه از کنترل و هدایت فرزندان خبری هست. والدینی که از این سبک استفاده میکنند معمولاً به بچهها بی تفاوت هستند، مسائل بچهها برایشان اهمیتی ندارد. اطلاعات کمی در مورد وضعیت کودکان خود دارند. انتظار دارند که کودک خودش بزرگ شود. بچههای این والدین معمولاً عملکرد تحصیلیشون افت میکند و ممکن است در آینده افراد اجتنابی شوند. در این سبک والدین خیلی در زندگی کودک حضور ندارند.
نمونهای از این سبک فرزندپروری تک والدهایی هستند که دو شیفت کار میکنند فرزند خود را بسیار کم میبینند. فرصتی برای بازی با فرزنشان ندارند. اطلاعات در مورد علاقه و دوستان فرزند خود ندارند و کمتر با مدرسه و معلمان آنها در ارتباط هستند. این کودکان احساس دوست داشتنی نبودن و نادیده گرفته شدن میکنند.
ویژگی های سبک فرزند پروری طرد کننده
- عدم سبک تربیتی خاصی
- کودک اجازه انجام هرکاری را دارد بدون نظارت والدین
- مراقبت و ارتباط کم
- انتظارات بسیار کم
- ممکن است والدین دچار اختلالات روانی همچون افسردگی و یا اعتیاد باشند
۴. سبک فرزند پروری مقتدرانه یا قاطع:
بسیاری از متخصصان رشد کودک و روانشناسان بر این باور هستند که بهترین و مؤثرترین سبک فرزندپروری ، قاطعانه است. والدین این سبک قوانین مشخص و محدودیتهای واضح و پایدار دارند، از فرزندانشان انتظارات معقول و منطقی دارند. به سخنان کودک به درستی گوش میدهند و به او بازخوردهای مثبت میدهند. فرزندانی با سلامت روان، اعتماد به نفس و موفق حاصل این سبک فرزندپروری هستند.
ویژگی های سبک فرزند پروری مقتدرانه
- قوانین مشخص و توضیح علت آنان
- ارتباط بالا
- مراقبت و حمایت بالا
- انتظارات و اهداف مناسب و به اندازه
از انواع سبک های فرزند پروری در روانشناسی، بهترین نوع آن که بروز خشونت، مصرف مواد و رفتارهای جنسی ناسالم در فرزندان کمتر دیده نمیشود همین سبک قاطع و مهربان والدین است. برای مثال شما به عنوان والد میتوانید که فرزند ۸ ساله شما با اینکه درس خوانده ولی نمرهی کمی در درس املا گرفته، اول سعی میکنید او را به خاطر درس خواندنش تشویق کنید بعد به کمک فرزندتان ایراد نحوه درس خواندن او را بیابید.
انواع سبک های فرزند پروری مختلفی وجود دارد که هر یک از والدین از روش مخصوص به خود استفاده میکنند. برای اینکه زندگی شاد، خانواده بدون تنش و فرزندان سالم و موفق داشته باشند با مراجعه به روانشناسان و متخصصان کودک و کمک گرفتن از آنها میتوانید مناسبترین روش فرزندپروری را انتخاب نمایید.
عواملی که تصمیمات حوزهی تربیتی را تحت تأثیر قرار می دهند
- طبقه اجتماعی
- ثروت
- فرهنگ
- درآمد تأثیر بسیار مهمی در استفاده از روشهای والدین تربیت فرزند دارند.
- ارزشهای فرهنگی در نحوه تربیت فرزند خود نقش اساسی دارند. با این حال ، با تغییر اوقات، شیوه های فرهنگی، هنجارهای اجتماعی و سنت ها، والدین همیشه در حال تکامل هستند
بهترین تکنیک فرزند پروری (2025)
برای داشتن یک سبک فرزند پروری نتیجهبخش و مطمئن رعایت معیار هایی مثل توجه به سن فرزندان (چرا که به کار بردن یک سبک برای تمام سنین نتیجه بخش نخواهد بود)، درنظرگرفتن شرایط روحی و جسمی فرزندان و همینطور درنظر گرفتن شرایط روحی و جسمی والدین (چراکه والدینی که از سلامت روان برخوردار باشند و در محیط آرامی پرورش یافته باشند در تربیت موفق ترخواهند بود)، بسیار حائز اهمیت است.
در ادامه به بررسی ویژگی هایی درخصوص بهترین تکنیک فرزند پروری مناسب می پردازیم:
- ارتباط صمیمی و دوستانه با فرزندان خود داشتهباشید و در مورد آنچه فرزندانتان میبیند، یاد میگیرد و انجام میدهد و اینکه این چیزها روی او چه تأثیری میگذارد، خطوط ارتباطی باز داشته باشید
- آموزش مهارت نه گفتن
- از شرایط فرزندانتان و اطرافیان آنان از قبیل دوستان، معلمان و مربیان آگاهی داشته باشید.
- با احترام گذاشتن به فرزندانتان، احترام را به آنان بیاموزید
- اجازه دهید فرزندانتان مسئولیت هایی را بپذیرند
- باعث شکوفایی استعداد های آنان شوید و راه را برایشان نبندید
- به تغذیه فرزندانتان اهمیت بسیار زیادی بدهید
- تشویق رفتار مطلوب: ستایش و تشویق، توجه غیرکلامی، تسهیل فعالیتهای جذاب و درکل همواره با تشویق و تنبیه فرزندانتان را ارزیابی کنید و به آنها مجال تغییر بدهید.
- به نیازهای آموزشی و رشد اولیه کودک خود علاقه مند شوید (به عنوان مثال بازی که باعث افزایش اجتماعی شدن، استقلال، انسجام، آرامش و اعتماد می شود) بنابراین برای فرزندانتان وقت بگذارید و اوقاتی را با آنان سپری کنید.
- درمورد وقایع، صادقانه ارتباط برقرار کنید، زیرا اصالت والدین که فرزندانشان را توضیح میدهند و به آنها کمک میکنند تا بفهمند چه اتفاقی میافتد و چگونه درگیر میشوند
- ثبات را حفظ کنید: والدینی که برنامههای روزمره خود را تنظیم میکنند، مزایایی را در الگوهای رفتاری فرزندان خود میبینند
و همچنین نکات کلی دیگری از قبیل
- آموزش مهارتها و رفتارها: مثال خوب بودن ،آموزش اتفاقی، برقراری خیرخواهانه مهارت با بازی و سایر روش ها ، انتقال انگیزه ها و عواقب منطقی.
- مدیریت رفتارهای نادرست: ایجاد قوانین و محدودیت های محکم، هدایت بحث، ارائه دستورالعمل های روشن و آرام، برقراری ارتباط و اجرای عواقب مناسب، استفاده از تاکتیک های محدودکننده مانند زمان آرام و وقت گذرانی با موضع مقتدرانه و نه موضعی اقتدارگرا.
- پیش بینی و برنامه ریزی: برنامه ریزی پیشرفته و آمادگی برای آمادگی کودک در برابر چالش ها، یافتن فعالیت های درخشان و متناسب با سن، آماده سازی اقتصاد رمز برای عملکرد خود مدیریتی با راهنمایی، برگزاری بحث های بعدی، شناسایی مسیرهای رشد منفی احتمالی.
- مهارت های خودتنظیمی: نظارت بر رفتارها (خود و فرزندان) ، تعیین اهداف مناسب رشد، ارزیابی نقاط قوت و ضعف و تعیین وظایف عملی، نظارت و جلوگیری از رفتارهای درونی و بیرونی.
- مهارت های روحی و روانی : بازآفرینی و دلسرد کردن افکار غیر مفید (انحرافات ، جهت گیری هدف و ذهن اگاهی ) ، مهارت مدیریت استرس و تنش (خود و فرزندان)، ایجاد اظهارات و برنامه های مقابله ای شخصی برای موقعیت های پرخطر، ایجاد احترام و توجه متقابل بین اعضای سازمان خانواده
- مهارت های ارتباط والدین و کودک: زمان گذرانده با کیفیت، ارتباطات مثبت و نمایش مهربانانه دلخوش.
مهارت فرزندپروری کودکان
توجه کردن
توجه کردن به کودک و اعمال او نظیر نوشتن رفتارها و توجه به تکرارشدن آنها می توانید متوجه شوید آیا کودکتان مشکلی دارد یا برخورد شما مفید بوده یا نه؟
پاداش دادن
تشویق و پاداش از مواردی است که باعث پرورش یک رفتار در کودکتان میشود این تشویق به صورت های کلامی، غیر کلامی و یا دادن پاداش مثل خوراکی مورد علاقه و… انجام میگیرد
نادیده گرفتن
نادیده گرفتن و بی اعتنایی به خواسته های نادرست کودک از روش هایی مؤثر در مفهوم این نکته است که چه خواسته هایی بی جا و نامقدور است و این بی اعتنایی به تدریج باعث خاموشی خواسته نامناسب میشود
دستور موثر به کودک خود دادن
دستور ها و قوانینی که قرار است به کودک خود بگویید به صورت جدا جدا و با فاصله باشد تا کودک سعی در انجام آن ها کند و فراموش نکند
استفاده ی درست از محروم سازی موقت
در هنگام رفتار نامطلوب کودک، محرکی را که برای او خوشایند است را تا زمانی که آن را رفتار را انجام ندهد و یا تکرار نکند حذف کنید، این فاصله زمانی مهم است اگر رعایت نشود کودک به این مسئله پی میبرد که تاساعاتی بعد که والدین فراموش کردند دوباره به محرک خوشایند خود دسترسی پیدا می کند.
فرزند پروری مثبت
این روش براساس ارتباط و توجه مثبت، باعث احتمال بیشتر در به دست آوردن مهارت ها و احساسات مثبت نسبت به خود و همچنین احتمال کمتر در مشکلات رفتاری فرزندان دارد.
راه هایی برای فرزندپروری مثبت وجود دارد که عبارتند از:
۱) مطمئن شدن از ایجاد محیطی امن و جالب
فراهم کردن محیط امن برای کودکان باعث آرامش بیشترآنان، کشف محیط خود، و سرگرم بودن در حالی که احتمال آسیب کم تری وجود دارد، میشود نیاز به محیطی امن برای شکوفایی استعداد ها و توانایی کودک، آموزش، رشد زبان و ذهن، تجربه حس کنجکاوی و آزمون و خطا بسیار حائز اهمیت است.
۲) ایجاد محیط مثبت آموزنده
والدین باید سعی در تشویق کودک به انجام کارهای خود به طورمستقل کنند تا کودک یادبگیرد اما نظارت آنان بر کودک خود باید همیشگی باشد و هرموقع کودک نیاز به والدین و مراقبت آنان داشت در دسترس باشند و برای کودک خود وقت بگذارند.
۳) استفاده از نظم و انضباط قاطع
پیش گرفتن انضباطی قاتع مثل عکس العمل فوری نشان دادن نسبت به رفتار نادرست کودک، توضیح دادن علت نادرستی رفتار و ثبات داشتن، در تربیت کودک بسیار حائز اهمیت است چرا که با این کار کودک راه های کنترل کردن خود و درست و غلط را میآموزد، باید مسئولیت کارهای اشتباه خود را بپذیرد و از نیاز های دیگران مطلع می شود.
۴) داشتن انتظار واقع بینانه
انتظارات والدین از فرزندان یکی از مواردی است که نوع نگرش آنان را به تربیت و فرزند خود مشخص میکند. داشتن انتظارات اشتباه در سنین اشتباه میتواند به کودک آسیب بزند، بنابراین والدین باید به این موضوع اهمیت ویژه ای قائل باشند
۵) به عنوان والد از خود مراقبت کنید
همانطور که این اعمال برای سلامت روان فرزندان مهم هستند، سلامت روان والدین نیز به همان اندازه حائز اهمیت است چراکه ارتباط مستقیم و متقابل بین آنان وجود دارد بنابراین والدین نیز باید در جهت شادمانی، آرامش و سلامت روان خود تلاش کنند و اقداماتی انجام دهند تا بتوانند فضای مناسب را برای فرزند خود نیز فراهم کنند.
اهمیت سبک های فرزند پروری
کسانی که از یک محیط منفی یا آسیب پذیر دوران کودکی می آیند (غالباً ناخواسته) رفتار والدین خود را هنگام تعامل با فرزندان خود تقلید میکنند. والدین با درک ناکافی از نقاط عطف رشد نیز ممکن است فرزندپروری مشکل آفرین را نشان دهند. شیوه های فرزندپروری در دوران انتقال زناشویی مانند جدایی ، طلاق و ازدواج مجدد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اگر کودکان نتوانند به اندازه کافی با این تغییرات سازگار شوند، در معرض پیامدهای منفی هستند (به عنوان مثال افزایش رفتار قانون شکنی، مشکلات در روابط همسالان و افزایش مشکلات عاطفی).
همچنین تحقیقات علمی نشان داده که برخلاف تفکر والدین در کمتر شدن توانایی پرورش فرزند با توجه به بزرگ تر شدن آنان، اجرای سبک فرزند پروری مناسب باتوجه به سن، در هرسنی از کودکی تا جوانی بسیار تأثیر گذار بوده و باعث دورماندن فرزندان از مشکلات، دردسر ها، عملکرد درست و موفق آنان می شود. از آنجا که دوران نوجوانی دوران بسیار حساسی است و ممکن است والدین با رفتارها و عکس العمل های گوناگونی ازسوی فرزندانشان مواجه شوند در نظر گرفتن نکات زیر در پرورش و حفظ رابطه مناسب با فرزندان بسیار حائز اهمیت است.
- تحقیر و سرزنش کردن های مکرر، داشتن بحث و جدال هایی شدید و یا کتک زدن آسیب بسیار جدی به روابط و فرزند وارد می کند.
- با نوجوان خود زیاد حرف بزنید و سعی در درک آنان داشته باشید
- با دوستان نوجوان خود آشنا شوید و سعی کنید روابط و رفت و آمد خانوادگی با آنان داشته باشید
- درباره افراد ناسالم، سودجو به آنان هشدار دهید
- معنویت، ارتباط با خدا، معنا پیدا کردن در زندگی را به نوجوان خود آموزش دهید
- با کوچک و بی ارزش شمردن احساسات و مشکلات نوجوان خود آن را تحقیر نکنید
کتاب آئین فرزندپروری به این موضوع اشاره می کند که تربیت فرزند موفق از مهمترین وظایفی است که در درجه اول برعهده پدر و مادر و سپس مربیان و معلمان نهاده شده است، چرا که تربیت فرزند رابطه مستقیمی با صلاح و فساد جامعه دارد و اگر فرزندان در محیط خانواده، درست تربیت شوند از این ناحیه مشکلی برای جامعه پیش نمی آید. همچنین این کتاب فرزند پروری میگوید اگر فرزندانی با تربیت نادرست پا به عرصهی اجتماع بگذارند، رفتار سوء آن در جامعه سرایت می کنند و تاثیر منفی برآن می گذارند.
برخی ازخانواده ها به خوبی می دانند که چگونه با فرزندان خود در شرایط مختلف رفتار کنند در مقابل، شاید عدهای از والدین نتوانند به خوبی با فرزندان خود ارتباط برقرار کنند. شاید در گذشته گمان می کردند که فرزندآوری یکی از مراحل ازدواج آنهاست و بسیار کم پیش می آمد که قبل از بچه دار شدن به نحوهی فرزندپروری و ابعاد مختلف آن فکرکنند.
امروزه با گذشت زمان و با توجه به تفاوت های دنیای امروزی با زمان قدیم آگاهی داشتن از نحوهی فرزندپروری و شیوه های درست تربیت کودک افزایش یافته است. زوج های جوان در جامعه ی امروزی با توجه به بالا رفتن آمار طلاق و آسیب هایی که خانواده و کودکان را تهدید می کند خودشان را در پذیرش توانایی پدر و مادر شدن نمی بینند و گاهی اغلب زوج ها اغلب از ترس اینکه نتوانند پدر و مادر خوبی باشند قید آن را برای همیشه می زنند. به همین منظور باید زوج ها با انواع سبک های فرزند پروری، شیوه های فرزند پروری و روش های مطلوب آن آشنا باشند تا بتوانند آن را برای تربیت فرزندان خود به کار ببندند.
برچسبها: فرزندپروری , مرتضی عامری , مجتبی دشتی , کمپیتال دروس
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی#مجتبی_دشتی
6ـ راههای مختلفی که من از آن طریق پیام گرفتن را تجربه کردهام چه بودهاند؟
توجه به مشارکت دوستان بهبودی، کمک خواستن از خدا و راهنما، اعلام پاکی و جشن تولدهای دوستان.
7ـ چه کار خدماتی جهت رساندن پیام انجام میدهم؟
ما با در میان گذاشتن آنچه که داریم پاک میمانیم. هر نوع مسوولیت خدماتی که باعث تحکیم و گردش کار در برنامه بهبودی میگردد و باعث پی بردن به اصل ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر به عنوان ابزار رساندن پیام تلقی میشود. خدمتهایی از قبیل: منشی جلسه، خوشآمدگویی، گردانندگی، نمایندهی بین گروه، نشریات، سخنران، اطلاعرسان و ... به ما جهت رساندن پیام واضح و روشن کمک نماید.
8ـ راههای مختلف پیام رساندن چیست؟ من خود کدام یک را به کار میگیرم؟
هر نوع رفتار یا خدمتی که منجر به جلب یک همدرد نماید پیام میباشد و امروز یکی از بهترین نوع آن در جاذبه بودن نهفته است.
9ـ روش شخصی من در رهنما بودن چیست؟
روش های مختلفی برای راهنما بودن هست اما رویه شخصی من این است که در وهله اول اصول در من جاری شده باشد و توانسته باشم که چیزهایی را که در برنامه آموخته ام را در زندگی به اجرا گذارم تا نقطه جاذبه ای برای کسانی که تمایل دارند آن چیزهایی را که به رایگان دریافت نموده ام انتقال دهم باشم.
10ـ فرق بین جاذبه و تبلیغ چیست؟
جاذبه: یعنی جذب کردن بدون بزرگنمایی و غلوّ و گرایش توسط اصل و ذات مساله.
تبلیغ: یعنی بزرگنمایی آنچه را که نیست و موجه جلوه دادن آن.
تعاریف فوق معنا و مفهومی که انجمن بدان نیاز داردرا به ما می دهد.
ن
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی #مجتبی_دشتی
با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها، کوشیدیم این پیام را به ساير معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا درآوریم.
ای خالق مهربان!
مرا وسیلهی صلح و آشتی خود قرار ده
جایی که نفرت است، حامل عشق
جایی که خطاکاری و بدی است، حامل گذشت
جایی که نفاق است، حامل یکرنگی
جایی که نادرستی است، حامل دوستی
جایی که شک است، حامل یقین
جایی که نومیدی است، حامل امید
جایی که تاریکی است، حامل نور
و در جایی که غم است، حامل شادی باشم
پروردگارا!
کمکم کن که به جای تسلیخواهی، تسلی دهم و به جای درک شدن، درک کنم زیرا که پیدا کردن در گرو گم شدناست.با بخشش دیگران، خود بخشوده میشویم و در مرگ حیات جاودان پیدا خواهیم کرد...
«آمین»
قدم دوازدهم آخرین دانهی زنجیر به هم پیوستهی قدمهاست. گامی که سلسلهوار و پشت سر هم مراحل سیر و سلوک روحانی فرد را در مسیر بهبودی بررسی میکند تا به جایگاه واقعی برساند، که پیامآور رهایی باشد. قدم دوازدهم نتیجهگیری کلیهی قدمهاست، مرور از ابتدای قدمها که به ترتیب:
1ـ صداقت 2ـ امید 3ـ اعتماد 4ـ شهامت 5ـ رهایی از رنجشها 6ـ آمادگی و تمایل 7ـ فروتنی 8ـ عشق 9ـ جبران گذشته 10ـ نظم 11ـ درک ارادهی خداوند و در دوازدهمین قدم خدمت را درون ما رشد و ارتقاء میبخشد. با درست و کامل کار کردن این دوازده قدم به بیداری و هوشیاری روحانی دست خواهید یافت و میتوانید منبع فیض تباه نشدنی خداوند را در کنارتان حس کنید. این شخصیت جدید یک شخصیت در حال رسیدن به تعالیست. امروز انسانِ شرافتمندی شدهاید، دیگر از بودنتان احساس بدی ندارید آن قدر متواضع شدهاید که همه را با یک چشم میبینید، امروز مرز و بوم، ملیّت، نژاد، سن و جنسیت برای ابراز عشقتان مفهومی ندارد. من امروز با طریقهی روحانی که در دعا آموختم سعی کردم که به آگاهی از ارادهی خداوند دست یابم و قدرت اجرایش را از آن منبع فیض درخواست نمایم، زندگیام شکل و شمایل روحانی به خود گرفت، آرامش درونی قابل لمس بود. همهی اینها نتیجهی مداومت در برنامه دوازده قدمی بود. امروز دیگر نگران مسايل مالیام نیستم چرا که سهم خود را در قبال کارها انجام میدهم و از او طلب و تقاضای رشد دارم، او نیاز امروز مرا مهیّا مینماید پس نگران فردا نیستم. من با کمک خدا و این اصول میتوانم حامل این پیام باشم که امروز با توکّل به نیروهای خداوندی و خواستن و دعا کردن میتوانم پاسخم را از او دریافت نمایم و به تواناییهایی دست یابم که ابزاری در دستان آن خداوندبرای اجرای ارادهاش باشم، به مرور این طریقهی روحانی زندگی آشفتهی گذشتهام را سامان بخشید و توانستم در دوازدهمین قدم بدون قید و شرط این پیام را به همه کسانی که تمایل درخواست کمک دارند رسانم و برای سفر روحانی حتماً خود را در شرایط سخت و بحرانی هم قرار میدهم چون گذشتن از خود را توسط دیگری نسبت به خودم تجربه نموده بودم و امروز به جای تسلّیخواهی تسلّیبخش هستم و به جای درک شدن سعی در درک دیگران مینمایم و با بخشش دیگران خود بخشیده میشوم و در مرگ؛ حیات جاودان پیدا میکنم. من امروز سعی در دعوت کسانی دارم که در گذشتهی من حرکت میکنند و به در و دیوار میخورند و در بنبست اعتیاد گرفتارند زیرا میدانم که با این سلسلهی به هم پیوسته روحانی، روحمان بیدار و افق دیدمان گشترش می یابدو رابطهمان با خداوند استوار و محکمتر میگردد. یادمان باشد ما ضدلغزش نیستیم اگر این اصول را جدّی نگیریم برایمان کاربرد نخواهد داشت. اگر مسیر را اشتباه رفتیم با اقرار به خطایمان دوباره این سیر و سلوک روحانی را از سر میگیریم تا پخته شویم ناامید نشوید به راه ادامه دهید.
این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آ
«مولوی»
1ـ تجربهی کلی که از کارکرد قدمها به دست آوردهام چیست؟
آشنایی با جنبههای جسمی، روحی ـ روانی، احساسی بیماری اعتیاد، شناخت انکار، مشورت کردن، سپردن به خدا، شناسایی رنجشها، اعتماد به خداوند و شهامت بیان دردها، آگاهی نسبت به نقايص، شناخت کمبودها، تهیهی لیست خسارت و بدست آوردن شهامت جبران آنها، ترازنامهنویسی و ارزیابی روزانهی خود، دعا و مراقبه، همه و همه مرا به سمت بیداری روحانی و انسانیت هدایت کرد و به صورت نسبی به تعادل رسانید. تجربهی کارکرد قدمها در جای خود موجب شد از آن قدم در امور زندگی خود بیشتر استفاده کنم و مرا به رشد روحانی و اقتصادی رساند، هنوز ابتدای این مسیر پایانناپذیر هستم و از این تجارب تا آخر عمر میبایست استفاده نمایم زیرا که من هر روز در حال رشد و تغییر هستم.
2ـ بیداری روحانی من چگونه بوده است؟
بیداری روحانی من روزبهروز به صورت یک فرایند بوده. امروز با تسلیم، باورهای من تغییر کرده به دیگران خسارت نمیزنم خدمت میکنم و کمتر عجله میکنم، مشورت را در زندگی لحاظ میکنم و با مقایسهای که از باورهای قدیم و جدید پیش رویم دارم احساس میکنم روشنبین شدهام، مصلحت جمع را در نظر میگیرم مسوولیت کارهایم را به عهده میگیریم و برای دیگران ارزش قایل میشوم، این حالات ما و در لحظه زندگی کردن و میل به خدمت را بیداری روحانی گویند. من در راه رسیدن به بیداری از خود هیچ چیز نداشتم و هر چه آموختم از این اصول بوده، نوع بیداری روحانی در من مختص به خود من است ولی همهی ما میتوانیم نوعی از آن را تجربه کرده باشیم که شاید بسیار شبیه به هم باشد.
3ـ چه تغییرات پاینده و ثابتی در نتیجهی بیداری روحانی در من شکل گرفته است؟
تغییرات در زندگی ما به مرور و آهستگی و همزمان به نیاز و رشدمان در برنامه اتفاق افتاد. استفاده از نقصها برای ما آزاردهنده بود. دلزدگی به همراه داشت و تغییرات معمولاً همراه با درد بود تا اینکه با حالت استیصال و عجز آن را رها کردیم و رویهی جدیدی را جایگزین رفتارهای غلط و ناهنجارمان برگزیدیم. همین انگیزهای شد برای رویکرد به زندگی معنوی و روحانی. هر چه که از طول پاکیمان میگذرد به همان میزان احساس نیاز به معنویت و روحانیت در زندگی مینماییم و هر چه احساسات و اعمال ما ثبات و قوام مییابد از تعادل بهتری برخوردار میشویم که در نتیجهی این تلاشها روحمان بیدار و ضمیرمان آرام میگردد.
4ـ برای من کدام اصل روحانی بیشترین ارتباط را با قدمهای دوازدهگانه داشت و چگونه به بیداری روحانی من کمک کرده است؟
تمام اصول روحانی نهفته در قدمها برای رشد و بیداری روحانی تاثیر بسزایی دارند. اما نقش صداقت از همه مهمتر است. هر قدر درک ما از اصول عمیقتر میشود به همان نسبت در مراحل و راههای مختلف و جدید زندگی رشد میکنیم. صداقت موجب شد پاک شوم و بیماری خود را انکار نکنم و بتوانم به دیگران هم خدمت نمایم و خود را بالاتر از دیگران نبینم. اصل تواضع موجب شد خود را بزرگتر از حد واقعی خود نشان ندهم و همچنین اصل پذیرش و تسلیم موجب شد بیماری خود و اطرافیانم را بپذیرم و در جنگ نروم تا به آرامش برسم. همهی اصول روحانی برای من کاربرد داشته است و در راه رسیدن به بیداری روحانی به من کمک کرده ولی تعدادی از آنها مرا بیشتر به خداوند نزدیک کرده است.
5ـ برای من بیداری روحانی چه مفهومی دارد؟
بیداری روحانی برداشتی کاملا شخصی و متفاوت برای هر فرد است اما به صورت جامع و کلی وقتی اصول نهفته در قدمها را بکار می گیریم ، روی منیت خود خط می زنیم و از آنچه داریم می بخشیم، هدف از خلقتمان را درک می نماییم ، خدمت و عشق می ورزیم و روحی که سالها بواسطه مصرف مخدر در خوابی عمیق فرو رفته بود بیدار و به سمت تعالی و نور حرکت می دهیم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی #مجتبی_دشتی
31ـ آیا هرگز در شرایطی قرار گرفتهام که لازم بوده به خاطر اعتقاداتم بپاخیزم، حتی اگر هزینهی شخصی برایم در برداشته باشد؟ چه واکنشی نشان دادم؟ نتایج آن چه بود؟
امروز با توجه به اصولی که آموختهام گاهی در شرایطی قرار میگیرم که باید تمام ارزشهایی را که فراگرفتهام و اصول اخلاقی را که نسبت به آنها خود را متعهّد کردهام را زیرپا بگذارم، شاید در مقابل این کار امتیازاتی برایم مهیّا شود اما بنا به تجربیات گذشته و تکرار رفتارهای غیراخلاقی وغیر اصولی چیزی جزء ناکامی و بدنامی برایم به همراه نخواهد داشت و با توجه به همهی امتیازات و باورهای جدیدی که در برنامه بازیابی به دست آوردهام در مقابل آنها ایستادگی میکنم، زیرا امروز در قدم یازدهم دیگر تنها نیستم و نیرویی عاشق و مهربان حامی من است. پس این شهامت را در خود میبینم که هر چند که از نظر مالی ضرر ببینم اما اصول و اخلاقیات را زیرپانخواهم گذاشت.
32ـ آیا تاکنون چیزهایی که به آن نیاز دارم به من داده شده است؟ چه چیزهایی دریافت کردهام؟
در ابتدا چیزهایی را از خداوند درخواست کردم که تعدادی از آنها ضروری و تعدادی غیر ضروری بودبعدها به این نتیجه رسیدم که خداوند آن چیزهای را که من نیاز دارم در اختیارم می گذارد مثل شهامت و توانایی مقابله با مشکلات
با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها، کوشیدیم این پیام را به ساير معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا درآوریم.
ای خالق مهربان!
مرا وسیلهی صلح و آشتی خود قرار ده
جایی که نفرت است، حامل عشق
جایی که خطاکاری و بدی است، حامل گذشت
جایی که نفاق است، حامل یکرنگی
جایی که نادرستی است، حامل دوستی
جایی که شک است، حامل یقین
جایی که نومیدی است، حامل امید
جایی که تاریکی است، حامل نور
و در جایی که غم است، حامل شادی باشم
پروردگارا!
کمکم کن که به جای تسلیخواهی، تسلی دهم و به جای درک شدن، درک کنم زیرا که پیدا کردن در گرو گم شدناست.با بخشش دیگران، خود بخشوده میشویم و در مرگ حیات جاودان پیدا خواهیم کرد...
«آمین»
قدم دوازدهم آخرین دانهی زنجیر به هم پیوستهی قدمهاست. گامی که سلسلهوار و پشت سر هم مراحل سیر و سلوک روحانی فرد را در مسیر بهبودی بررسی میکند تا به جایگاه واقعی برساند، که پیامآور رهایی باشد. قدم دوازدهم نتیجهگیری کلیهی قدمهاست، مرور از ابتدای قدمها که به ترتیب:
1ـ صداقت 2ـ امید 3ـ اعتماد 4ـ شهامت 5ـ رهایی از رنجشها 6ـ آمادگی و تمایل 7ـ فروتنی 8ـ عشق 9ـ جبران گذشته 10ـ نظم 11ـ درک ارادهی خداوند و در دوازدهمین قدم خدمت را درون ما رشد و ارتقاء میبخشد.
در هفته های آینده قدم دوازده را پیشکشتان می کنیم
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی