مددکاری اجتماعی و آسیب شناسی

کاهش آسیبهای اجتماعی و توانمند سازی  و آموزش

مددکاری اجتماعی و آسیب شناسی | محسن سمیعی

مجتبی دشتی
مددکاری اجتماعی و آسیب شناسی کاهش آسیبهای اجتماعی و توانمند سازی  و آموزش

پرهام عامری لغزش قسمت دوم

آنچه در این مقاله می خوانید

لغزش شکست نیست

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

• هر موقع که دوباره به سراغ مواد مخدر می روید بدانید که در واقع با زندگی خود بازی می کنید.

• در جلسات انجمن این شعار را بارها می شنویم که می گوید٫ این آخرین مصرفمان نبود که باعث بدبختی ما شد بلکه اولین بار مصرف مان بود. منظور از این شعار این است که با شروع دوباره مواد ما کنترل را از دست می‌دهیم و دوباره خود را در چرخه باطل قرار می دهیم؛چرخه ای که می تواند ما را با خطر مرگ روبه‌رو کند برخی از ما معتادان در حال بهبودی دوباره شروع به مصرف می کنیم؛به این گمان که می توانیم همان مقدار پیش از ترک را دوباره استفاده کنیم و این طرز فکر غلط باعث مرگ بسیاری از ما میشود. باید توجه داشته باشیم که پس از مدتی پرهیز از مواد مخدر میزان تحمل جسمی ما در برابر مواد مخدر به شدت کم می شود و به همین علت وقتی مصرف دوباره مواد مخدر را شروع می کنیم, میزان مواد مخدری که مصرف میکنیم به مراتب بیشتر از آن است که بدن ما بتواند آن را تحمل کند.

• مسئله جالب دیگر این است که بسیاری از ما که طعم بهبودی را چشیده ایم دیگر از مصرف مواد مخدر لذت نمیبریم اما دوباره مواد استفاده می‌کنیم چون این راهی است که یک عمر عادت کرده‌ایم که با مسائل زندگی مان مقابله کنیم. استفاده از مواد آسان ترین و طبیعی ترین کاری است که ما بدون فکر کردن به آن رجوع می کنیم. با وجود این حتی در صورت لغزش باید توجه داشته باشیم که این یک شکست نیست. آیا کسی که از بیماری دیابت در عذاب است اگر یک روز شیرینی و شکر مصرف کرد پرهیز از شیرینی را کنار خواهد گذاشت،یا کسی که از ناراحتی قلبی رنج می برد اگر یک روز فراموش کرد تدابیری را که برای کنترل بیماریش لازم است انجام دهد آیا زندگی خود را به نابودی خواهد کشاند و دیگر برای درمان خود تلاش نخواهد کرد؟باید بدانیم که لغزش جزئی از فرآیند بهبودی ما محسوب می شود. بسیاری از ما به علت مزمن بودن بیماری لغزش می کنیم. علاوه بر این بهبودی از اعتیاد یعنی تغییر کامل طرز فکر و راه و رسم زندگی. این کار چندان آسانی نیست و بی تردید با پستی و بلندی و فراز و نشیب همراه است

• ما فقط با کارکرد دوازده قدم میتوانیم با زندگی جدید سازگاری و هماهنگی داشته باشیم. اگر دوباره مصرف مواد کردیم نباید خود را سرزنش کنیم بلکه باید با خود مهربان باشیم باید ماهیت بیماری خود را درک کرده و بدانیم که بهبودی از این بیماری تا چه اندازه سخت و دشوار است.

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی

• بهترین طرز برخورد با لغزش این است که این حالت را برای خود نوعی تجربه به حساب بیاوریم و از خود بپرسیم لغزش میخواهد چه درسی به ما بدهد که به فرآیند بهبودی ما کمک کند. باید بدانیم که امروز کسی هستیم که حق انتخاب داریم میتوانیم از لغزش به عنوان بهانه‌ای برای سرزنش کردن و احساس شکست و درماندگی استفاده کنیم و از این طریق بهانه ای برای ادامه مصرف مواد مخدر به دست آوریم یا اینکه با این پدیده به طور مثبت و نوعی تجربه آموزشی نگاه کنیم. می توانیم با خود بگوییم درست است که دوباره به سراغ مواد مخدر رفتم چون این کاری هست که یک عمر به طور غریزی و طبیعی با آن سرگرم بودم اما اجازه نخواهم داد تا این امر به ادامه مصرف و ناامیدی و بدبختی به کشاند. عقل و منطق خود را به کار خواهم بست و اجازه نخواهم داد تا دوباره اسیر و قربانی بیماری اعتیاد شوم چون امروز حق انتخاب دارم و علاوه بر این خدایی دارم که از من مواظبت می کند. به جای احساس ناامیدی و بدبختی به خاطر لغزش باید با یک طرز فکر حقیقی و مثبت به لغزش مان به عنوان یک تجربه نگاه کنیم، چون لغزش باعث می شود تا ما بهتر بتوانیم به ماهیت بیماری خود پی ببریم و یاد میگیریم که در آینده چه کارهایی را باید انجام دهیم و چه کارهایی را نباید انجام دهیم تا بتوانم بهبودی خود را حفظ کنم اما باید توجه داشته باشیم وقتی که لغزش می کنیم بار دیگر کنترل مان را از دست میدهیم و وسوسه فکری و ویار جسمی ما دوباره بر میگردد،یعنی مغز و جسم ما دوباره فعال می شوند. احتمال اینکه بخواهیم مصرف مان را ادامه بدهیم بسیار زیاد است چون مصرف مواد به ما احساس لذت و آرامش می دهد گرچه می دانیم این راه سرانجام به بدبختی و جهنم ختم میشود.

الهه راسخی+ علی عرب

نکته دیگر این است که بسیاری از ما ممکن است پس از لغزش احساس گناه کنیم و با خود بگوییم که ما انسانی ضعیف هستیم و در تلاش خود برای بهبودی از بیماری اعتیاد شکست خورده ایم. ممکن است بیماری ما بخواهد ما را گول بزند و متقاعد کند که برنامه دوازده قدم در مورد ما موثر و کارگر نیست یا اینکه غرورمان به ما اجازه ندهد که دوباره به انجمن بازگردیم. باید از چنین افکار و اندیشه‌های پرهیز کنیم و متوجه باشیم که این بیماری اعتیاد مان است که ما را دوباره به چنگ انداخته است. باید به یاد داشته باشیم که بسیاری از ما معتادین در حال بهبودی؛ لغزش کرده ایم و این اتفاق را جزئی از روند بهبود ایمان به حساب بیاوریم. بعضی از ما حتی سپاسگزار این تجربه بوده‌ایم چون باعث کارکرده بهتره قدمهای مان شده است. نباید فراموش کنیم که طول پاکی همگی ما فقط ۲۴ ساعت است و هیچکس در بین ما به خاطر لغزش بهتر یا بدتر محسوب نمی شود. نباید فراموش کنیم که همه ما که در انجمن گرد هم می آییم معتادانی هستیم که با مشکلات روبرو هستیم. در واقع می توانیم با در میان گذاشتن تجربه های خود درباره لغزش به دیگران در این پدیده اطلاعات و آگاهی لازم را فراهم آوریم و از این کار خود احساس خوبی داشته باشیم که توانسته ایم به دیگران نکات تازه‌ای درباره لغزش آموزش دهیم.

پرهام عامری

نباید فراموش کرد که ما معتادان نیز انسان هستیم انسانی که از یک بیماری مزمن و جدی در عذاب است شاید لغزش این فرصت را فراهم آورد تا اطلاعات بیشتری درباره بیماری خود را به دست آوریم و بدانیم که با چه نوع بیماری سر و کار داریم و در نتیجه برای حفظ بهبودی خود هر روز بهتر از روز قبل از خود مواظبت و مراقبت کنیم.


برچسب‌ها: پرهام عامری , مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

تاريخ : دوشنبه هفدهم شهریور ۱۴۰۴ | 0:49 | نویسنده : مجتبی دشتی |

سیستم خانوادگی چیست؟ مرتضی عامری

آنچه در این مقاله می خوانید:

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

لغزش

اعتیاد نوعی بیماری مزمن است که با لغزش ( از سرگیری مصرف مواد مخدر پس از مدتی پاک بودن )همراه است .لغزش جزئی از اعتیاد و بهبودی از این بیماری محسوب می شود. در این قسمت اطلاعاتی جهت آگاهی شما درباره ماهیت بیماری اعتیاد و آسیب پذیری در برابر لغزش و روی آوردن دوباره به مصرف مواد مخدر ارائه شده است.

• اعتیاد قسمتی از زندگی طبیعی ما می شود

• باید از بیماری اعتیاد بهبود کرد نه از علائم آن

• بهبودی مستلزم یک برنامه روزانه است

• لغزش شکست نیست

• لغزش یکباره و بی دلیل اتفاق نمی‌افتد بلکه فرایندی است که مدت‌ها پیش از آنکه بار دیگر مصرف مواد مخدر را از سر بگیریم آغاز می‌شود معمولاً علت لغزش این است که با افکار و ذهن خود اجازه می دهیم که به حالت منفی خود یعنی به دوران اعتیاد فعال باز گردد. با بازگشت و افکار زمان مصرف مان رفتار ما نیست تغییر می کند و بار دیگر به استفاده از مواد برمی گردیم تا بتوانیم با زندگی کنار بیاییم. در این وضعیت فراموش میکنیم که از نوعی بیماری مزمن غیر قابل درمان در عذاب هستیم و برای بهبودی از این بیماری می بایست به طور روزانه برنامه مان را چک کنیم. بیماری اعتیاد در ذهن و فکر ما ریشه دارد. ما معتادان به علت نداشتن سلامت عقل نمی‌توانیم در مورد مصرف نکردن مواد مخدر تصمیم درست بگیریم علت ناتوانی ما در گرفتن تصمیم درست درباره مواد مخدر این است که پس از سال‌ها مصرف مواد مخدر به اینگونه مواد عادت میکنیم و اعتیاد در واقع قسمتی از زندگی طبیعی ما می شود. مصرف مواد مخدر کاری است که بی اختیار و بدون فکر کردن به عواقب آن انجام میدهیم. علاوه بر این بیماری اعتیاد ماهیتی مرموز و شگفت آور دارد و اگر قدم های مان را به طور روزانه کار نکنیم و از حمایت انجمن استفاده نکنیم ناخودآگاه به سوی استفاده دوباره از مواد برمیگردیم. واقعیت این است که بسیاری از ما معتادان در حال بهبودی که لغزش کرده‌ایم به خوبی میدانیم که استفاده نکردن از ابزارهای لازم برای ایجاد تغییر در افکار و رفتار مان به لغزش و افتادن دوباره در دام اعتیاد کمک کرده است.

مجتبی دشتی

• خطر لغزش در اولین سال بهبودی از هر زمان دیگری بیشتر است. برای بسیاری از ما معتادان سال اول بهبودی دشوارترین و طاقت فرسا ترین دوران است چون در این دوره است که جسم و فکرمان تلاش می کنند تا خود را با عدم مصرف مواد منطبق کنند و حالت طبیعی خود را به دست آورند. ترمیم و بهبودی جسم و روان ما از آسیب هایی که مواد مخدر به آنها وارد کرده است احتیاج به زمان دارد. در سال اول بهبودی قاعدتاً از علائم خماری رنج می‌بریم و بسیاری از ما برای رهایی از این علائم دوباره به سراغ مواد مخدر میرویم. سانس اول بهبودی دوران سختی است چون ما راه روش جدیدی را برای زندگی کردن یاد می گیریم و در این دوره احتمال اینکه به زندگی و راه و رسم قبلی خود برگردیم بیشتر است. آمار نشان می‌دهد که پس از گذراندن پنج سال در حال بهبودی و پاک بودن امکان لغزش به میزان زیادی کاهش پیدا می‌کند و دیگر برای کنار آمدن با زندگی و مقابله با مشکلات به مصرف مواد مخدر نیازی نداریم ولی در مورد بیماری اعتیاد این مهم نیست که چند هفته چند ماه یا چند سال از زمان پاک بودن و بهبودی ما گذشته است بلکه مهم این است که بدانیم از یک بیماری مزمن رنج می بریم که برای بهبودی خود می بایست به طور روزانه قدم ها را کار کنیم به علاوه قبل از هر چیز باید بدانیم که ماهیت بیماری ما طوری است که هرگز درمان نمی شود و اگر میخواهیم بهبودی خود را حفظ کنیم با جنبه های مختلف بیماری خود مقابله کنیم چاره‌ای جز کار کردن روزانه قدم ها نداریم.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : جمعه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۴ | 16:4 | نویسنده : مجتبی دشتی |

خانواده معتادساز مرتضی عامری

خانواده به عنوان هستۀ اصلی و مرکزی یک جامعه منشاء تولید آموزش های مورد نیاز افراد برای زندگی در جامعه می باشد. همچنین خانواده به عنوان یکی از مهمترین عوامل محیطی، اجتماعی و فرهنگی در نحوه رفتار افراد و اعضای خانواده به گرایش به مسائل مختلف از جمله اعتیاد نقش بسیار مهمی دارد.

مجتبی دشتی

شناخت خانواده معتاد ساز

همان طور که می دانیم خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی کوچک از افرادی شکل می‌گیرد که می‌توانند تحت تاثیر موضوعات مختلفی قرار بگیرند که بعدها در زندگی اجتماعی آنها نیز تأثیرگذار خواهد بود. برخی از این تأثیرات عبارتند از :

  • روابط و مسائل ارتباطی
  • تصمیم گیری ها
  • کنش ها و واکنش ها
  • ایفای نقش
  • شرایط اجتماعی و اقتصادی

همچنین برای آنکه نظام یک خانواده بتواند تاثیرات خود را به شکلی صحیح و موثر بر افراد و اعضای خود بگذارد، باید از طریق آموزش ارزش ها و هنجارهای اجتماعی عمل کند و اگر در درون آن خانواده به این ارزش‌ها و معیارهای اجتماعی اهمیت داده نشود، آن خانواده دستخوش بی‌نظمی شده و رفتارهای ساختارشکنانه ای چون اعتیاد را در درون خود ایجاد می کند و اصطلاحا تبدیل به یک خانواده معتاد ساز می شود. با این توضیحات به نظر می‌رسد که مجموعه‌ای از عوامل عاطفی، روحی و روانی با یکدیگر تعامل پیدا می کنند تا شرایط به گونه ای شکل بگیرد که باعث به هم ریختگی غیر قابل پیش بینی و تعارضات میان اعضا گردد. از طرف دیگر بین نسل ها و شتاب تغییرات باعث می شود تا جوانان ارتباط خود را با والدین به حداقل رسانده و با دیدی انتقادی و مشکوک به آداب و طرز فکر والدین خود بنگرند.

خانواده معتاد ساز؛ خانواده بیمار و نابهنجار

در یک خانواده بیمار غالبا نوعی واژگونی سنتی وجود دارد، به این معنا که به علت عدم حضور پدر در خانه، متخاصم و بی تفاوت به نظر می رسند و ارتباط عاطفی با فرزندان خود ندارند. این در حالی است که مادران در این خانواده‌ها به صورت کاملاً مبالغه‌ آمیز، فعال و پر تحرک هستند و نسبت به فرزندان خود چسبندگی بسیاری دارند، به همین منظور در چنین خانواده هایی احتمال گرایش فرزندان به مواد مخدر بسیار زیاد است.

خانواده سالم

بر عکس خانواده های بیمار و معتاد در خانواده ای که افراد از ارزش‌های مشترک برخوردار هستند و سعی می‌کنند که کنش های خود را بر اساس انتظارات متقابل با دیگر اعضای خانواده تنظیم کنند، شرایطی وجود خواهد داشت که از زمینه سازی و شکل‌گیری سوء رفتار و اعتیاد به مواد مخدر و دیگر اعتیادهای رفتاری جلوگیری به عمل آید. به عبارت دیگر هرگاه در نظام خانواده افراد و اعضای اصلی آن در انجام کارکردها و ایفای نقش های خود وقت بیشتری صرف می کنند و مسئولیت بیشتری به عهده می گیرند، اقتدارشان در نظام خانواده افزایش خواهد یافت. بدین معنا که در خانواده ای که بر اثر غیبت های طولانی، پدر بر اثر مشغله زیاد در خارج از خانواده و خانه حضور دارد، مادر خانواده طبیعتاً اقتدار بیشتری پیدا می کند.

از طرف دیگر در خانواده معتاد ساز به دلیل عدم وجود تجربه مستقیم با پدر به عنوان یک الگو یا داشتن پدری با رفتارهای ناهنجار و بیمار گونه شرایطی ایجاد می شود که اختلال در کنش های اجتماعی فرزندان را رقم خواهد زد. به عبارت دیگر اگر کارکرد خانواده آسیب‌زا باشد، میزان آسیب پذیری اعضای آن خانواده مخصوصاً کودکان و نوجوانان افزایش پیدا می‌کند و فرزندان نمی توانند مطابق ارزشهای موجود در جامعه رشد و نمو نمایند و زمینه اعتیاد در فرزندان ایجاد خواهد شد.

مهمترین عوامل اعتیاد در خانواده معتاد ساز
همانطور که پیشتر توضیح داده شد، عواملی در ایجاد گرایش فرزندان به اعتیاد وجود دارد که هر کدام می‌تواند زمینه ساز بروز اعتیاد و رفتارهای معتادگونه در زندگی اعضای خانواده شود. برخی از مهمترین آنها عبارتند از :

  • کج روی و عدم پیروی از قوانین و ارزش ها در خانواده
  • طلاق و ازدواج مجدد والدین
  • ستیزه جویی، جر و بحث و خشونت و تنبیه
  • والدینی که با هم مشکل دارند و با وجود اینکه ارتباط عاطفی ندارند
  • رفت و آمدها و معاشرت های ناسالم در خانواده
  • مشغله ی زیاد کاری و غفلت از فرزندان
  • انجام رفتارهای غلط و نادرست در خانواده
  • سابقه ی اعتیاد در خانواده و دسترسی آسان به مواد
  • نداشتن ارتباط اجتماعی و عاطفی
  • فقر و بیکاری
  • از هم پاشیدگی خانواده معتاد ساز به علت وجود مشکلات و اختلافات فراوان
  • سپردن فرزندان به افرادی غیر از والدین
  • عدم اعتماد نوجوان به خانواده
  • وجود تعارضات شدید
  • وجود حالات اضطرابی و افسردگی در نوجوانان و والدینش
  • عدم توجه والدین نسبت به ارزش های معنوی، اعتقادی و اخلاقی
  • عدم توجه والدین به نیازهای واقعی فرزندان
  • نبود احساس امنیت در خانواده
  • عدم حضور الگوی تربیتی ثابت و عدم اجرای الگوهای تربیتی و اجرای انضباط صحیح در خانواده
  • ناهماهنگی در روش های تربیتی فرزندان از سوی والدین
  • نبود ارتباط عاطفی مابین والدین و فرزندان و محرومیت از آن
  • سرزنش، تحقیر، تنبیه، تهدید و انتقاد مکرر والدین از فرزندان
  • حمایت های افراطی والدین و بی توجهی شدید نسبت به فرزندان

سخن پایانی

به طور کلی افرادی که در خانواده معتاد ساز رشد و پرورش می یابند، بروز رفتارهای معتادگونه برای آنها عادی شده و در نتیجه آن ترس از تجربه مصرف مواد مخدر در آنها کاهش می یابد. اما گاهی اوقات نیز مصرف مواد والدین می‌تواند تاثیر منفی بر گرایش فرزندان نسبت به اعتیاد و مصرف مواد مخدر داشته باشد و آنها را برای همیشه از مصرف مواد بیزار سازد.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : پنجشنبه نوزدهم تیر ۱۴۰۴ | 16:3 | نویسنده : مجتبی دشتی |

با ترس کودکان چگونه برخورد کنیم مرتضی عامری

در این مقاله می خوانید:

ترس کودکان چگونه برخورد کنیم؟

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

والدین به فرزندان خود می‌آموزند که در برابر برخی خطرات مانند آتش‌سوزی یا عبور از خیابان بترسند و محتاط باشند. داشتن کمی اضطراب، کودکان را از خطرات بالقوه دور نگه می‌دارد. اما گاهی‌اوقات کودکان از هر موقعیت یا برخی اجسام که خطرناک و تهدیدکننده نیستند، می‌ترسند. با این ترس‌های کودکان چه باید کرد؟

بعضی از کودکان ترسوتر از کودکان دیگر هستند که برخی از دلایل زیر علت آن است:

* آسیب‌پذیری ژنتیکی

برخی از کودکان به‌طور ذاتی و ژنتیکی خلق و خویی حساس و احساسی‌تر از دیگر کودکان دارند و به همین دلیل ترسوتر می‌شوند.

* اضطراب والدین

اگر پدر و مادر یا هر دو والدین مضطرب باشند، کودک با مشاهده رفتار آنها، این ویژگی را می‌آموزد.

* والدین بیش از حد مراقب

والدین بیش از حد مراقب ( که به والدین هلیکوپتری هم معروف‌اند)،‌ کودک را به خود وابسته می‌کنند. کودکان وابسته وقتی دور از والدین هستند احساس ناتوانی می‌کنند و به همین دلیل به اختلال اضطراب عمومی (فراگیر) مبتلا می‌شوند. در این نوع اختلال، کودک بیش از اندازه و غیرمنطقی مضطرب است.

* حوادث اضطراب‌آور

جدایی والدین یا بیماری‌های سخت کودک یا یکی از اعضای خانواده، کودک را به اضطراب‌های مزمن مبتلا می‌کند.

ترس رایج نوزادان

وقتی نوزادان به ۶ تا ۷ ماهگی می‌رسند، ارتباطی قوی با والدین یا مراقبان خود برقرار کرده‌اند. جدایی از این افراد که برای آنها «خاص» هستند، حتی برای مدتی بسیار کوتاه، آنها را به‌شدت مضطرب می‌کند تا جایی‌که بی‌وقفه گریه می‌کنند. گاهی‌اوقات ترس از این جدایی باعث می‌شود، تا اندازه‌ای از غریبه‌ها هم بترسند.

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

نوزادان به‌مرور زمان و با بزرگتر شدن از این مرحله عبور می کنند. اما برای اینکه این اضطراب جدایی و ترس از غریبه‌های نوزادان خود را مهار کنید، چند روش زیر پیشنهاد می‌شود:

* در خانه هر وقت از اتاقی به اتاق دیگر می‌روید و نوزادتان ناراحت می‌شود، در صورت امکان او را با خود ببرید یا هر وقت جلوی چشم او نبودید، با صدای بلند با او حرف بزنید تا صدایتان را بشنود.

* وقتی از اتاق بیرون می‌روید، به او بگویید برمی‌گردید و هر وقت به اتاق برگشتید، با صدای بلند برگشت‌تان به اتاق را اعلام کنید. با این کار او به شما اعتماد می‌کند.

* اجازه دهید کودک‌تان با افراد جدید آشنا شود. البته در این زمان، کودک‌تان باید در آغوش خودتان باشد. بدین‌ترتیب کودک متوجه می‌شود که آن فرد جدید خطری ندارد.

* هر زمان که کودک‌تان مضطرب می‌شود، با کلامی آرام و مطمئن با او صحبت کنید.

* اگر نوزاد را که در حال گریه است، همانطور رها کنید، اضطراب او شدید می‌شود. بنابراین به گریه‌های کودک اهمیت بدهید.

ترس‌های رایج کودکان نوپا

کودکان وقتی به ۲ تا ۳ سالگی خود می‌رسند، به‌مرور یاد می‌گیرند چگونه از پس احساساتی چون خشم برآیند. اما بزرگترین ترس‌شان این است که گرفتار همین احساسات قوی خود شوند. این کودکان معمولا درک کمی از اندازه خطر دارند و گرفتار ترس‌های غیرمنطقی می‌شوند. مثلا، ممکن است از افتادن به درون چاه دستشویی بترسند.

برای کمک به کودکان در این سن می‌توانید کارهای زیر را انجام دهید:

* کودک‌تان را تشویق کنید از ترس‌ها و اضطراب‌هایش صحبت کند.

* وقتی کودک ترسی غیرمنطقی دارد، به احساس او احترام بگذارید. زیرا کودکان در این سن، درک صحیحی از اندازه واقعی خطر ندارند.

* کودک‌تان را مجبور نکنید با ترس‌هایش روبه‌رو شود و با آنها مقابله کند، زیرا این کار شرایط را بدتر می‌کند. این برخورد با ترس‌ها باید به‌آهستگی صورت گیرد.

ترس‌های رایج کودکان دبستانی

هرچه کودکان، دنیای اطراف خود را بیشتر می‌شناسند، ترس‌های آنها هم بزرگتر می‌شود. برخی از ترس‌ها واقعی و برخی دیگر ناشی از تصورات‌شان است. از ترس‌های رایج این کودکان باید به ترس از تاریکی، دزد، جنگ، مرگ، جدایی یا طلاق والدین‌شان اشاره کرد. روح و هیولا هم از ترس‌های ناشی از تصورات‌شان است.

برای مهار ترس کودکی که در این سن قرار دارد، کارهای زیر توصیه می‌شود:

* به کودک‌تان نشان دهید که شما ترس‌های او را جدی می‌گیرید.

* به سوال‌های او درباره مرگ یا جنگ، جواب‌های درست بدهید و به او بفهمانید که به تمام سوال‌هایشان پاسخ خواهید داد.

* کودک‌تان را تشویق کنید تا با ترس‌هایشان روبه‌رو شود. البته فراموش نکنید که آنها را مجبور به این کار نکنید. این تقابل با ترس‌ها باید آهسته و قدم به قدم انجام شود.

* به کودک‌تان اجازه دهید کنترل برخی چیزها را در دست داشته باشد. مثلا، اگر از ورود دزدها به خانه می‌ترسد، از او بخواهید خودش پنجره یا در اتاقش را شب هنگام ببندد و در صورت لزوم قفل کند.

* نوشتن خاطرات روزانه، به کودکان در داشتن حس ثبات و امنیت کمک می‌کند و موجب کاهش اضطراب فراگیر آنها می‌شود.

چگونه از کودکان‌مان در برابر اخبار بد مراقبت کنیم؟

ترس از تاریکی

بسیاری از کودکان از تاریکی می‌ترسند. از آنجایی‌که ما انسان‌ها در تاریکی نمی‌توانیم اطراف را به‌راحتی ببینیم، بسیار آسیب‌پذیر به نظر می‌رسیم و ممکن است دچار ترس و وحشت شویم و این موضوع هم در کودکان صدق می کند. همچنین وقتی کودکان به رختخواب می‌روند، موضوعات بسیار کمی برای فکر کردن دارند و به جای افکار واقعی، شروع به خیال‌پردازی می‌کنند و چون قدرت تخیل کودکان بسیار قوی است، بیشتر مواقع بین واقعیت و تصورات‌شان نمی‌توانند تمایزی قایل شوند. به همین دلیل وجود هیولاها را باور کرده و به محض تاریک شدن اتاق، وحشت می‌کنند.

کمک به کودکی که از تاریکی می‌ترسد

با روش‌های زیر می‌توانید ترس از تاریکی کودک‌تان را درمان کنید:

* از او بپرسید که دقیقا از چی می‌ترسد.

* به او نشان دهید که احساس او را درک می‌کنید. البته مراقب باشید شریک ترس‌هایش نشوید.

* به او اطمینان دهید که هیچ چیز تهدیدکننده‌ای وجود ندارد و اینکه هیولاها واقعی نیستند. در ضمن این کار را با بررسی کردن اتاق او مثلا، داخل کمدها یا زیر تخت انجام ندهید. زیرا با این کار کودک تصور می‌کند شما هم به وجود هیولاها باور دارید.

* اگر کودک‌تان از تاریکی به دلیل احتمال وجود دزدها می‌ترسد، به او تمام قفل‌هایی که درهای خانه‌تان را قفل می‌کنند نشان دهید تا خیال او از بابت بسته بودن کامل درها راحت شود.

* از کودک بپرسید، چه کارهای دیگری می‌توان انجام داد تا از ترس‌هایش کم شود. شاید بهتر باشد موقع خواب یکی از اسباب‌بازی‌هایش را بغل کند.

* گاهی‌اوقات نگرانی‌های دیگر مانند ترس از جدایی یا مرگ والدین، ترس از تاریکی کودکان را شدت می‌بخشد. بنابراین با کودک‌تان درباره این مسائل صادقانه صحبت کنید.

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

کمک گرفتن از متخصصان روانشناختی کودکان

اگر ترس‌های کودک‌تان در زندگی روزمره و بازی‌های او تداخل ایجاد می‌کند، حتما باکمک متخصصان روانشناختی کودکان، مشکل او را حل کنید تا بهتر بتوانند اضطراب و نگرانی‌هایشان را مدیریت کنند.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : یکشنبه پانزدهم تیر ۱۴۰۴ | 15:23 | نویسنده : مجتبی دشتی |

انواع تیپ شخصیتی در خانواده مرتضی عامری

​ در این مقاله می خوانید

انواع تیپ‌های خانوادگی در زمینه ترک اعتیاد

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمنی

خانواده‌ها را از حیث کیفیت روابط درونی و میزان استحکام آن‌ها، می‌توان به چهار نوع تقسیم نمود که هر یک از ویژگی‌ها، کارکردها و تأثیرات خاص خود را داراست و عبارتند از:

خانواده متلاشی

خانواده متزلزل

خانواده متعادل

خانواده متعالی

خانواده متلاشی

تعریف این نوع خانواده عبارت است از شکستن واحد خانوادگی یا تجزیه برخی از نقش‌های اجتماعی به علت آن‌ که یک یا چند تن از عهده انجام تکالیف ناشی از نقش خود آن طور که باید و شاید بر نیامده‌اند.

برخی از صفات موجود در این تیپ خانواده‌ها عبارتند از :

عدم ثبات : مثلا پدر وظایف خود را انجام نمی‌دهد و این وظایف توسط جامعه یا مادر انجام می‌گیرد.

جدایی، طلاق و ترک : در اینجا یکی از همسران تصمیم به جدایی می‌گیرد و بدین ترتیب از اجرای تکالیف ناشی از نقش خود باز می‌ایستد.

خانواده درون تهی : اعضای آن به زندگی با یکدیگر ادامه می‌دهند ولی روابط و کنش متقابل با یکدیگر ندارند و از حمایت احساسی یکدیگر محرومند.

غیبت غیر ارادی یکی از دو همسر خانواده : خانواده به دلیل مرگ زن یا شوهر یا زندانی بودن آن‌ها جنگ یا فاجعه‌ای دیگر تجزیه می‌شوند.

عدم موفقیت غیر ارادی در اجرای نقش‌های اساسی : در اینجا علت فاجعه خانوادگی ممکن است انواع امراض روانی ، احساسی یا بدنی باشد.

خانواده متزلزل

این خانواده‌ها معمولا با عناوینی همچون دشوار، نابسامان و نامتعادل نیز شناخته می‌شوند.

ویژگی‌های خانواده متزلزل عبارتند از:

خانواده از هدف اصلی زندگی بازمانده و آرمانش را از دست داده.

جایگاه و منزلت اعضا مشخص نبوده یا حفظ نگردیده است.

فردای روشن و امید به زندگی وجود ندارد.

مدیریت در این خانواده تجزیه شده و تصمیم گیری در آن به غایت دشوار است.

جذابیت زندگی به میزان قابل ملاحظه‌ای کاهش یافته و انگیزه چندانی برای پایبندی اعضای آن به میثاق زندگی وجود ندارد.

مسئولیت پذیری از توزیع عادلانه برخوردار نیست و در قبال ایفای وظایف، برخورد مشوقانه صورت نمی گیرد.

مشکلات و مسائل جزئی به سادگی به بحران یا تشنج تبدیل می‌شود.

انتقال‌های اعضا از یکدیگر به شکلی مستقیم، مستمر و غیرمنصفانه صورت می‌گیرد. لازم به ذکر است که در تیپ خانواده متزلزل، ساخت خانواده قابل ترمیم بود و با بهره گیری از شیوه‌های درمانی به ویژه خانواده درمانی، توانایی افراد برای غلبه بر مشکلات افزایش می یابد و به تدریج به الگوی خانواده متعادل نزدیک می‌شود.

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

خانواده متعادل

با اصطلاحاتی نظیر خانواده بهنجار، متوازن و موفق نیز یاد می‌شود. ویژگی‌های این نوع خانواده عبارتند از:

هر فرد در موقعیت واقعی خویش قرار گرفته و از جانب دیگران نیز مورد حمایت و تایید واقع می‌گردد. عواطف ،مسئولیت‌ها و امتیازات به طور عادلانه میان افراد توزیع می‌شود.

امنیت و جذابیت برای افراد کافی است و چیزی بر دلبستگی به خانواده ترجیح داده نمی‌شود.

مدیریت متکی بر روابط انسانی و برخوردار از مشورت و هماهنگی با افراد اعمال می شود.

رویکرد مثبت به انسان، زندگی، نقش‌ها و آینده وجود دارد.

انتقادها به شیوه‌ای غیرمستقیم، موردی، فردی و منصفانه انجام می‌گیرد.

مشکلات از افراد تفکیک شده و به جای حمله به فرد تلاش برای بازشناسی مسئله و حل آن انجام می‌گیرد.

تبادلات عاطفی به شیوه‌های قلبی، کلامی و عملی انجام می‌گیرد.

خانواده متعالی

این نوع با عنوان متکامل، بالنده و خودشکوفا نیز شناخته می‌شود. این الگوعالی‌ترین الگوی زندگی در میان سایر الگوها به شمار می‌رود. ویژگی‌های این نوع خانواده عبارتند از:

نه تنها مشکلات مورد بررسی قرار می‌گیرد و تلاش برای حل آن‌ها می‌شود بلکه ظرفیت‌ها و استعدادهای افراد تا مرز خودشکوفایی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

توجه افراد غالبا معطوف به آینده است آنان به هدفی نیاز دارند که توجه‌شان را به آینده معطوف سازد.

افراد از هویتی پرمعنا و منسجم برخوردار هستند.

افراد نه تنها به رشد و پیشرفت خویش، بلکه به اعتلای جمعی اعضای خانواده می‌اندیشند و برای تحقق آن طرح واندیشه جدیدی ارائه می‌دهند.

کار و مسئولیت به زندگی معنا و دوام می‌بخشد. به گفته آلپورت بدون داشتن کاری مهم و ارزشمند، تعهد و مهارت کافی برای انجام آن و نیز امکان رسیدن به بلوغ و سلامت روانی میسر نیست.

تعقیب هدف هرگز پایان نمی‌پذیرد. اگر هدفی را باید کنار گذاشت، باید بی درنگ انگیزه نوین آفرید. تفسیر و تعبیر وقایع و رویدادهای زندگی خوشبینانه است. هر شکست یک تجربه و فرصتی برای ارزیابی موقعیت در نیل به پیروزی تلقی می‌شود. (محمودیان و همکاران)

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

حالا که با تعریف خانواده و انواع تیپ‌های خانوادگی آشنا شدید می‌توانید تیپ خانوادگی خود را شناسایی کنید و سپس در جهت تیپ خانوادگی دلخواه خود حرکت کنید. اما پیش از آن که درباره گام‌ها و روش‌هایی بحث کنیم که باید استفاده کنید تا به تیپ خانوادگی مورد نظر خود برسید، لازم است در مورد سیستم خانوادگی توضیحاتی بدهیم.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : پنجشنبه پنجم تیر ۱۴۰۴ | 3:49 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری آسیبهای اجتماعی

مهم‌ترین آسیب‌های اجتماعی

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

  1. آسیب‌های اجتماعی دانش آموزان
  2. آسیب‌ اجتماعی فضای مجازی
  3. آسیب‌ اجتماعی (بزهکاری)
  4. آسیب‌ اجتماعی اعتیاد
  5. آسیب‌ اجتماعی طلاق
  6. آسیب اجتماعی بیکاری
  7. آسیب اجتماعی خودکشی
  8. آسیب اجتماعی نوجوانان

عوامل مؤثر در ایجاد آسیب‌های اجتماعی

۱-نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی

۲-رفاه اقتصادی خانواده

۳-فقر مادی خانواده

۴-بیکاری

۵-رشد صنعت و پیشرفت تکنولوژی

اگر در جامعه‌ای رشد صنعت به‌سرعت افزایش یابد و درآمد ناشی از آن صنعت به‌طور عادلانه توزیع نگردد، امکان وقوع سه اتفاق وجود دارد:

اولاً کارکنان برای اداره زندگی خود مجبور می‌شوند ساعات بیشتری را به کار مشغول شوند و این به‌نوبه خود موجب خستگی جسمی و روحی در افراد می‌شود.

اگر در آن جامعه برای تفریح و گذراندن اوقات بیکاری مردم از طرف دولت برای استفاده از اوقات فراغت، برنامه‌ریزی‌های اجتماعی نشده باشد، زمینه مساعدی برای گرایش به انحرافات اجتماعی فراهم می‌شود.

مجتبی دشتی+ موسسه تسهلیگران مسیر توانمندی

ثانیاً مشکل ترافیک در شهرهای بزرگ منجر به خستگی ناشی از کار در افراد شده درنتیجه والدین قدرت تربیت و سرپرستی فرزندانشان را نخواهند داشت و بی‌توجهی نسبت به پرورش کودکان و نوجوانان به گرایش آنان به سمت انحرافات اجتماعی از قبیل اعتیاد، سرقت و… کمک خواهد کرد.

ثالثاً رشد شهرها باعث افزایش فاصله و شکاف طبقاتی شده و این خودبه‌خود باعث می‌شود برقراری ارتباط با دوستان و خویشاوندان کمتر شده و زمینه برای ایجاد انحرافات اجتماعی فراهم شود.

۶-ستیزه والدین

۷-شیوه‌های تربیتی والدین

۸-عدم آگاهی و بینش صحیح والدین

آسیب‌های اجتماعی فضای مجازی عبارت است

  1. از دست دادن هویت اسلامی ایرانی
  2. قبح شکنی نسبت به ناهنجاری‌های دینی و اجتماعی
  3. عدم مسئولیت‌پذیری
  4. اشاعه سستی و تنبلی
  5. تبدیل‌شدن سرگرمی به هدف
  6. ناتوانی در مدیریت زمان
  7. تمایل به گوشه‌نشینی و انزوا
  8. افزایش روحیه پرخاشگری و خشونت
  9. تزلزل اعتمادبه‌نفس
  10. توسعه وسواس‌های فکری و عملی

مجتبی دشتی+ دکتر مقدسی

آسیب‌ اجتماعی بزهکاری

از عوامل روانی-عاطفی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

محیط اجتماعی نادرست

محیط خانوادگی مختل شده

عوامل اجتماعی-محیطی نیز شامل موارد زیر است:

تفاوت طبقاتی و شکاف اقتصادی

زاغه‌نشینی شهرهای بزرگ

معاشرت با افراد ناصالح

آسیب‌های دوران کودکی

ناکامی‌های متعدد

احساس نارضایتی

علل افزایش طلاق را می‌توان به شرح زیر است:

  1. مشکلات اقتصادی
  2. عدم توافق اخلاقی
  3. ناکارآمدی و نارضایتی‌های جنسی
  4. عدم علاقه و کراهت طرفین از یکدیگر درنتیجه ازدواج‌های تحمیلی
  5. دخالت دیگران به‌ویژه خانواده‌ها
  6. عدم پایبندی به مذهب و ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی
  7. اعتیاد
  8. تنوع‌طلبی
  9. انتخاب نادرست اولیه
  10. پایین بودن سن ازدواج
  11. ناآگاهی
  12. تفاوت فرهنگی
  13. بیکاری و مشکلات اقتصادی
  14. مشکلات مربوط به مسکن و محل سکونت
  • مرتضی عامری

علل خودکشی

بر اساس مجموع تحقیقات که تاکنون انجام‌شده، علل و انگیزه‌های خودکشی در ایران را می‌توان چنین برشمرد:

مشکلات زناشویی و نامناسب بودن شرایط زندگی خانوادگی

عدم موفقیت در عشق و علاقه

اختلالات روانی و شخصیتی

فقر و بیکاری

اعتیاد

تورم و شرایط نامساعد اقتصادی

گذار جامعه از حالت سنتی به صنعتی

حس پوچی و بی‌هویتی در جوانان


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : یکشنبه یکم تیر ۱۴۰۴ | 0:30 | نویسنده : مجتبی دشتی |

اعتیاد رفتاری مشغولیت ذهنی مرتضی عامری

اعتیاد رفتار مشغولیت ذهنی

مجتبی دشتی+ موسسه تسهلیگران مسیر توانمندی

مشغولیت ذهنی

اعتياد، ذهن و فكر انسان را به خود مشغول مي كند. حتي زماني كه فرد معتاد در حال مصرف مواد نيست يا كاري را كه اعتياد رفتاري محسوب مي شود انجام نمي دهد بازهم به اعتياد فكر مي كند و براي مصرف بعدي يا رفتار اعتيادي بعدي نقشه مي كشد. آن ها عاشق آرامشي هستند كه از مصرف مواد يا انجام رفتاری كه حالت اعتياد پيدا كرده است، به دست مي آورند. اين احتمال وجود دارد كه آن ها براي خودداري از مصرف يا انجام كار اعتيادي تلاش كنند و قسم بخورند كه ديگر اين كار را تكرار نخواهند كرد اما لذت مصرف و اعتياد رفتاري به اندازه اي كه فرد معتاد بدون توجه به بهاي سنگيني كه بابت اعتياد خود مي دهد و زندگي خود و ديگران را به آشوب مي كشد بازهم به سراغ مواد مي رود و كار اعتيادي را تكرار مي كند. آن ها به ماده اندروپين كه مغز در موقع مصرف مواد يا رفتار اعتيادي انجام مي دهد اعتياد پيدا كرده اند و در آن موقع كه مشغول اين كار هستند به خطرات و مشكلاتي كه اعتياد برايشان ايجاد مي كند فكر نمي كنند. به زبان ساده و در يك كلام احساس نشئگي و سرخوشي به اندازه زياد است كه فرد معتاد نمي تواند از آن دست بردارد.

اعتيادهاي رفتاري، به تدريج همه زندگي فرد معتاد به اين گونه رفتارها را تحت تاثير قرار مي دهد و انجام كاري كه به آن اعتياد پيدا كرده است در اولويت قرار مي گيرد. براي مثال فردي كه به قمار معتاد است فراموش مي كند كه بايد در جلسه اولياء و مربيان فرزندش در مدرسه شركت كند چون بيشتر وقت خود را در قمار خانه مي گذراند. كسي به به پرخوري اعتياد پيدا كرده است به حدي فكر و دهنش مشغول خوردن يا نخوردن مي شود كه فراموش مي كند بايد به جلسه اي كه در مدرسه براي والدين دانش آموزان تشكيل شده است و او قبل از اينكه به اعتياد رفتاري مبتلا شود هميشه در اين جلسات حاضر مي شد، حضور پيدا كند. فردي كه به اينترنت اعتياد پيدا كرده است ساعت ها پاي كامپيوتر مي نشيند و به صفحه نمايش خيره مي شود و آن چنان محو تماشاي دنياي مجازي مي شود كه دنياي واقعي را فراموش مي كند. در دنياي دهني فرد معتاد هيچ چيز ديگري به غير از مصرف مواد يا انجام كاري كه فرد به آن اعتياد پيدا كرده است وجود ندارد و همه وقت و انرژي فرد معتاد به فكر كردن يا انجام كاري كه به آن اعتياد دارد يا مصرف مواد صرف مي شود.

مجتبی دشتی+ موسسه تسهلیگران مسیر توانمندی

۳- وسواس فكری

وقتي كه يك فعاليت و رفتار به وسواس فكري تبديل مي شود، آن وقت است كه مي توان گفت اعتياد در وجود فرد ريشه دوانيده است. وسواس فكري يعيني اينكه يك كار يا فعاليت همه ذهن انسان را به خود مشغول كند و اجازه ندهد كه فرد به چيز ديگري فكر كند. وسواس فكري در واقع مرحله و حالت شديد تر مشغوليت ذهني است و معمولاً هم يك مساله يا احساس غير منطقي است كه ذهن فرد را درگير خود مي سازد.

با ايجاد وسواس فكری، فردي كه به اين بيماري مبتلا شده است ديگر نمي تواند واقعيت هاي زندگي و جهان را به خوبي درك كند و تفاوت قايل شدن بين توهم و واقعيت برايش مشكل مي شود. كساني كه در اطراف فرد معتاد زندگي مي كنند به روشني متوجه مي شوند كه رفتارهاي وي حالت غير عادي و غير منطقي پيدا كرده است. اما خود فرد معتاد كه غرق در وسواس فكری و توهم آن چنان گرفتار اعتياد است كه متوجه بيماري و ناسالم بودن عقلي خود نمي شود. فردی كه به قمار معتاد است تصور مي كند تصميم درستي گرفته است و مي خواهد پول هايي را كه باخته است با بردن در قمار به دست آورد اما بiوقفه به باختن ادامه مي دهد تا اينكه شغل خود را از دست مي دهد و اعضاي خانواده و دوستان و آشنايان خود را نيز از خود دور مي كند. همين كه فرد دچار وسواس فكري شد فرد معتاد انواع توجيه ها را برای انكار بيماري و اعتياد رفتاري خود مي تراشد. فرد معتاد براي توجيه مشكل خود سعي مي كند تا براي اعتياد خود دليل منطقي بياورد، آن را كوچك جلوه دهد تا به هر وسيله اي كه شده است به اعتياد خود ادامه دهد. هر چه شدت اعتياد بيشتر مي شود ميزان انكار اعتياد نيز افزايش پيدا مي كند. در اصل، فرد معتاد در چنين مرحله اي به هيچ وجه نمي خواهد تا واقعيت شرايطي را كه در آن قرار گرفته است بپذيرد چون اگر قبول كند كه معتاد و بيمار است در آنصورت بايد با بيماري خود مقابله و آن را درمان كند. تا زمانيكه فرد معتاد به شدت از مصرف مواد يا اعتياد رفتاري خود صدمه نديده است به انكار بيماري خود ادامه مي دهد و زماني به بيماري خود اعتراف مي كند كه تقريبا كار از كار گذشته است و چون اعتراف به اعتياد براي فرد معتاد بسيار تلخ و ناخوشايند است، به ندرت فرد معتادي پيدا مي شود كه به اعتياد خود و مشكلات ناشي از آن اعتراف كند.

مجتبی دشتی+ موسسه تسهلیگران مسیر توانمندی

عواقب منفی

عواقب اعتيادهای رفتاریبسيار زياد و بسيار جدی و خطرناك هستند. با توجه به اينكه بيماري اعتياد حالت پيش رونده و روز به روز شديد تر شدن دارد در نتيجه عواقب و پي آمدهاي آن نيز با گذشت زمان شديد تر و جدي تر مي شوند. اما با توجه به توهمي كه فرد معتاد به آن دچار است و نمي تواند واقعيت هاي جهان و زندگي خود را درك كند و با آنكه مي بيند اعتياد چه آسيب هاي جسمي و روحي و رواني به وي وارد كرده و چه مشكلاتي براي خود و اطرافيانش به بار آورده است، همچنان به مصرف مواد يا اعتياد رفتاري خود ادامه مي دهد.

به هر نوع اعتيادي، بيماري خانوادگي گفته مي شود چون فرد معتاد علاوه بر اينكه زندگي خود را مختل و به تباهي مي كشاند براي اطرافيانش و به ويژه خانواده خود نيز مشكلات فراوان و پايان ناپذيري ايجاد مي كند. از آنجاكه فرد معتاد فقط به خود و اعتياد خود فكر مي كند چه زن و فرزند و چه پدر مادر يا ديگر بستگان و دوستان و آشنايان نبايد انتظار داشته باشند كه فرد معتاد به خواست ها و نياز هاي آن ها توجهي نشان دهد. همسر فرد معتاد به قمار احتمالاً ناچار خواهد شد براي تامين زندگي خود و فرزندانش كار دومي براي خود پيدا كند چون شوهر قماربازش هر آنچه را كه به دست مي آورد در قمار مي بازد و هيچ نوع كمكي براي تامين زندگي خانواده خود نمي كند. همسر فردي كه به قمار اعتياد دارد احتمالاً مجبور خواهد شد براي جلوگيري از به زندان افتادن يا ديگر مشكلاتي كه ممكن است همسرش به علت بدهي هايي كه به بار آورده است، بدهي هاي او را نيز پرداخت كند. همسر فردي كه به اعتياد جنسي مبتلا مي باشد با خطر آلوده شدن به انواع بيماري هاي عفوني قرار دارد چون شوهر بي بندوبارش در روابط جنسي احتياط لازم را از خود نشان نمي دهد. همسر فردي كه به كار معتاد است در واقع ناچار است همه مسايل زندگي روز مره را خود به دوش بكشد و غم تنهايي و دور بودن از شوهرش را تحمل كند. فردي كه معتاد است به هيچ يك از ديگر نيازهاي شخص خود نياز توجه نشان نمي دهد تا چه رسد به خواست ها و نيازهاي اطرافيان و دوستان و اعضاي خانواده. فرد معتاد فقط براي خودش زندگي مي كند و زندگي ديگران برايش چندان اهميتي ندارد. اعضاي خانواده فرد معتاد به انواع بيماري هاي روحي و رواني از جمله نگراني و افسردگي مزمن دچار مي شوند. زندگي كردن با فردي كه زندگي اش آشفته و نابسامان و غير قابل كنترل است باعث مي شود تا زندگي اطرافيان فرد معتاد نيز تحت تاثير قرار گيرد و با آشفتگي و مشكلات فراوان همراه شود.

ناتواني و زندگی غیر قابل اداره

مجتبی دشتی+ موسسه تسهلیگران مسیر توانمندی

نداشتن اراده و ناتواني در اداره و سامان دادن زندگي از جمله عوارض و عواقب مهم اعتياد است. فرد معتاد با رفتار غير مسئولانه و ويرانگر خود در واقع زندگي خود را زير و رو مي كند. وي به علت وسواس فكري كه دچار آن شده است نمي تواند از عهده مسايل و مشكلات روز مره زندگي برآيد. زندگي او از هم گسيخته مي شود و او نمي تواند به آن سرو سامان دهد. كار كردن، پايبند بودن به روابط و ارتباط با ديگران و انجام وظايفي كه بر عهده والدين است به حدي براي وي دشوار محسوب مي شود كه نمي تواند از عهده آن ها برآيد. در برخی از مواقع فرد معتاد پس از تلاش فراوان برای مدتی کوتاه دست از مصرف مواد یا اعتیاد رفتاری برمی دارد اما پس از چندی طاقت خود را از دست می دهد و دوباره به سوی اعتیاد کشانده می شود چون فرد معتاد به تنهایی و با تکیه به اراده شخصی خود نمی تواند از شر بیماری اعتیاد خلاص شود و بهبود پیدا کند. ممکن است که وی از صمیم قلب به خانواده خود قول بدهد که اعتیادش را ترک کند و واقعاً هم برای این کار تلاش کند اما نمی تواند به وعده خود عمل کند چون وی در برابر اعتیاد ضعیف و ناتوان است و تاب مقاومت ندارد.

این مرحله ممکن است سال ها طول بکشد و فرد معتاد را به در مسیری قرار دهد که در بیشتر مواقع به تاریکی و تباهی ختم می شود. فرد معتاد چاره ای جز حرکت در این مسیر تا رسیدن به مرحله ای که ماهیت و ابعاد خطرناک بیماری خود را درک کند و چشمش به روی واقعیات زندگی باز شود، ندارد. فقط با رسیدن به مرحله ناامیدی مطلق و آشفتگی کامل زندگی و حالت جنون است که فرد معتاد سر انجام تصمیم می گیرد کاری را که برای بهبودی بیماریش لازم است، انجام دهد. این تجربه ای است که از زندگی دهها هزار معتاد به دست آمده است. همانطور که معتادان بهبود یافته می توانند شهادت دهند مساله اعتیاد و خلاص شدن از شر آن به مساله ضعف یا نداشتن اراده یا شخصیت فرد معتاد نیست. نباید فراموش کرد که اعتیاد نوعی بیماری است و فرد معتاد باید بپذیرد که بیمار است و برای بهبودی به کمک دیگران نیاز دارد. اعتراف به بیماری و به اين نتيجه رسيدن كه به تنهايي و تكيه به اراده شخصي نمي توان از بيماري اعتياد بهبود يافت و بايد از ديگران كمك خواست در واقع اولین قدم در راه بهبودی فرد معتاد، از بیماری اعتیاد است.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : پنجشنبه بیست و دوم خرداد ۱۴۰۴ | 10:57 | نویسنده : مجتبی دشتی |

اعتیادرفتاری قسمت اول مرتضی عامری

در این مقاله در خصوص اعتیاد رفتاری....

مقدمه اعتیادهای رفتاری

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

این بخش از کتابچه، اطلاعاتی کلی و اجمالی در باره اعتیادهای رفتاری در اختیار خواننده قرار می دهد. در این قسمت، روند کلی و عوارض رایجی که در انواع اعتیادها مشاهده می شوند، تشریح شده اند. علاوه بر این، اطلاعات دیگری نیز درباره برنامه های۱۲ قدم انجمن هاي گمنام که ثابت شده است موثرترین روش برای بهبودی از هر گونه اعتیادهای رفتاری است، در این قسمت ارایه شده است.

بخش مربوط به معرفی اعتیادهای رفتاری به قسمت های زیر تقسیم شده است:

۲- اعتیاد رفتاری چیست

اعتیادهای رفتاری همانند اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد واقعی محسوب می شوند و زندگی افراد مبتلا را تباه می کنند. این گونه اعتیادها بر اثر وسواس و رفتارهای اجباری و مشغول شدن ذهن با مسایلی همچون قمار، عشق و علاقه، روابط جنسی یا پر خوری به وجود می آیند. اعتیادهای رفتاری نیز همانند اعتیاد به مواد مخدر، بیماری خانوادگی محسوب می شود چون زندگي بستگان و اطرافیان فرد مبتلا را نيز تحت تاثير قرار داده و به آشوب مي كشد. در این بخش از کتابچه، اطلاعات کلی و اجمالی در باره انواع اعتیادهای رفتاری که دانشمندان آن را نیز همانند اعتیاد به مواد مصرفي ، بسیار متداول و ویرانگر می دانند، ارایه شده است.

اعتیاد رفتاری چیست

• اعتیاد رفتاری به رفتاری اجباری وسواس مانند گفته می شود که فرد مبتلا نمی تواند آن را کنترل کند و با وجود آسیب های که به خود وی و دیگران می رساند نمی تواند فقط با اراده خود از آن دست بردارد. این گونه رفتارهای اعتیادی عبارتند از قمار، روابط جنسی ، اعتیاد به غذا یا پرخوری، اعتیاد به کار و اینترنت. اصطلاح رفتارهای اعتیادی را می توان درباره انواع رفتاری ها مزمن و وسواس گونه که باعث می شود فرد مبتلا دچار اضطراب و تشویش شود اما با مصرف مواد شميايي مخدر همراه نیست، به کار برد.

• درك و پي بردن به ماهيت رفتارهای اعتيادی كار چندان ساده اي نيست. تشخيص اعتياد به مواد مخدر به علت اينكه فرد معتاد مواد عملاً مصرف مي كند و عوارض و نشانه هاي اعتياد به مواد نيز كاملا مشخص هستند به سادگي امكان پذير است. براي مثال وقتي فردي به كوكائين اعتياد داشته باشد، مردم به راحتي مي توانند معتاد بودن اين فرد را تشخيص دهند. شخص معتاد به مواد مخدر با آنكه مي داند مصرف اين ماده مخدر پي آمدهاي بسيار مخرب و زيان آوري براي خود او و ديگران دارد اما نمي تواند مصرف آن را فقط با تكيه به اراده خود قطع کند یا مصرف مواد را كنترل كند. مصرف كنندگان مواد مخدر معتاد هستند و از ظاهر و رفتار آن ها به خوبي مي توان معتاد بودن آن ها را تشخيص داد. بر خلاف رفتارهای اعتيادی كه تحقيق و پژوهش چنداني درباره آن صورت نگرفته است درباره اعتياد به مواد مخدر تحقيقات بسيار گسترده و فراواني انجام شده است و نتيجه همه تحقيقات نشان مي دهد كه اعتياد به مواد مخدر در واقع يك نوع بيماري است كه بر اثر آسيب ديدن مغز ايجاد مي شود. مصرف مواد شيمايي مخدر باعث مي شود كه سيستم ارتباطي مغز فرد معتاد به تدريج از حال عادي و طبيعي خارج شود. خلاصه اينكه اعتياد به مواد مخدر اعلائم و نشانه هاي بسيار مشخصي دارد و به راحتي مي توان معتاد بودن يك فرد به مواد مخدر را تشخيص داد.

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

• بر خلاف اعتياد به مواد مخدر، رفتارهای اعتیادي در بيشتر مواقع ناديده گرفته شده و چندان جدي گرفته نمي شوند چون اين نوع اعتياد با مصرف مواد شيمايي همراه نمي باشد. از جمله عوامل و مسايل ديگري كه باعث مي شود تشخيص رفتارهای اعتیادی دشوار شود اين است که رفتارهايي كه حالت اعتياد پيدا كرده اند در واقع جزيي از رفتارهاي روز مره انسان ها هستند و رفتارهاي عجيب و غريبي نيستند كه بتوان غير عادي بودن آن ها را به راحتي تشخيص داد. كارها و رفتارهايی همچون خوردن و نوشيدن، كار كردن و لذب بردن از رابطه جنسي در واقع بخشي از زندگي هر انساني را تشكيل مي دهند. به همين علت است كه به اعتياد رفتاري ” اعتياد فرايند” نيز گفته مي شود. برخلاف مصرف مواد مخدر كه كاري غير طبيعي و غير عادي براي يك انسان سالم محسوب مي شود، رفتارهاي اعتيادي بخشي از فرايند زندگي انسان محسوب مي شوند. فقط زماني كه اين گونه رفتارها حالت وسواس و مخرب پيدا مي كنند به آن ها رفتاري اعتيادي گفته مي شود. متخصصان و مراكز علمي در غرب به تازگي به ماهيت رفتارهاي اعتيادي پي برده و به تشريح و معرفي آن پرداخته اند.

• الگوهاي رفتاري افرادي که به رفتارهاي اعتيادي مبتلا هستند و كساني که به مصرف مواد مخدر اعتياد دارند در بسياري از زمينه ها به يكديگر شباهت دارد. در واقع بسياري از كساني كه به مصرف مواد مخدر اعتياد دارند از رفتارهاي اعتيادي نيز رنج مي برند. همه معتادها براي اينكه در درون خود احساس بهتري داشته باشند به چيزهايي در خارج از وجود خود متوسل مي شوند. ( در جلسات انجمن هاي گمنام اين جمله اغلب تكرار مي شود كه “بهبودي مساله اي است كه بايد در درون انسان ايجاد شود”). معتادان، اعم از معتاد به مواد مخدر يا روابط جنسي تلاش مي كنند تا از احساس ناخوشايند و ناراحت كننده اي كه آن ها را عذاب مي دهد فرار كنند و سعي مي كنند تا احساس خوبي به دست آورند تا بتوانند با تشويش هايي كه با آن دست به گريبان هستند كنار بيايند يا از احساس درماندگی و عاجز بودن و اين گونه احساسات آزار دهنده خلاص شوند. براي مثال بسياري از كساني كه به مواد مخدر اعتياد پيدا كرده اند در ابتدا براي اينكه احساس آرامش كنند و مشكلات اجتناب ناپذير زندگي را تحمل كنند و با ناراحتی ها و تشويشي كه از آن رنج مي برند كنار بيايند به مصرف مواد مخدر روي آوردند. در واقع مواد مخدر آن كاري را براي افرادي كه به اعتياد روي آورده¬اند انجام مي داد كه خود آن ها فقط با تكيه به قدرت دروني خود قادر به انجام آن نبودند. برخي از افراد نيز براي فرار از مشكلات زندگي و تشويش ها و نگراني هاي خود و پيداكردن احساس بهتر و آرامش، به قمار روي مي آورند يا اينكه تمام طول روز را براي فرار و مقابله با مشكلات زندگي پشت كامپيوتر مي گذراند.

• افراد معتاد، معتاد بودن خود را به شدت انكار مي كنند چون متخصصان درمان اعتياد، انكار كردن را يكي از نشانه هاي اين بيماري محسوب مي كنند. اعتياد تنها بيماري است كه فرد بيمار، بيمار بودن خود را انكار مي كند بايد توجه داشت كه انكار اعتياد يكي از عمده ترين عوامل و موانع بهبودي از بيماري رفتارهاي اعتيادي نيز مي باشد. است. با توجه به اينكه رفتارهاي اعتيادي بخشي از رفتارهاي روز مره زندگي هستند در نتيجه كساني كه از اين نوع اعتياد رنج مي برند راحت تر مي توانند حالت اعتيادي رفتارهاي خود را انكار كنند چون آن رفتارها در واقع بخشي از رفتارها و اقداماتي هستند كه انسان¬ها هر روز آن ها انجام مي دهند و فرد معتاد نيز انكار مي كنند كه رفتار او از حالت عادي خارج شده و حالت غير طبيعي و ناسالم پيدا كرده است. بيشتر كساني كه به رفتارهاي اعتيادي مبتلا هستند مي گويند ما كه مواد مصرف نمي كنيم كه معتاد بشويم و با گفتن اين حرف مشكلي را كه از آن رنج مي برند يعني رفتارهاي اعتيادي خود را توجيه مي كنند. بيشتر معتادان به اعتيادهاي رفتاري به عواقب خطرناكي چون زندان و تيمارستان كه بسياري از معتادان به مواد مخدر با آن روبرو مي شوند، دچار نمي شوند و براي پيدا كردن مواد مخدر خود را به آب و آتش نمي زنند و به همين علت به راحتي ادعا كنند كه مشكل آن ها بسيار ناچيز است و مساله مهمي محسوب نمي شود. بسياري از معتادان به رفتارهاي اعتيادي پس از گذشت زمان طولاني از اعتيادشان، سرانجام از انكار دست بر مي دارند و رفتارهاي اعتيادي خود اعتراف مي كنند و پس از كنار گذاشتن انكار است كه مي توانند در راه بهبودي خود از رفتارهاي اعتيادي قدم بردارند.

• عواقب و پي آمده هاي رفتارهاي اعتياديه به همان اندازه اعتياد به مواد مخدر واقعي و شديد هستند. رفتارهاي اعتيادي نيز مي توانند همانند اعتياد به مواد مخدر زندگي انسان را تباه و عواقب بسيار مخرب و ويرانگري داشته باشد. در ميان عواقب و پي آمدهاي رفتارهاي اعتيادي مي توان به از دست دادن شغل، متلاشي شدن كانون خانواده، فلاكت و مشكلات مالي، بستري شدن در بيمارستان رواني و در نهايت خودكشي اشاره كرد.

• عوارض و نشانه هاي رفتارهاي اعتيادي شباهت بسياري به عوارض اعتياد به انواع مواد مخدر دارد. هم معتادان به مواد مخدر و هم رفتارهاي اعتيادي از وسواس فكري و جنون و نداشتن عقل سالم رنج مي برند. كساني كه رفتارهاي اعتيادي دارند نيز همانند ديگر معتادان نمي توانند تنها با اراده شخصي خود رفتار اعتيادي خود را ترك كنند. در واقع داشتن يا نداشتن اراده، نقش چنداني در اعتياد بازي نمي كنند. فردي كه از رفتارهاي اعتيادي رنج مي برد فقط با تكيه به اراده شخصي خود نمی تواند رفتار اعتيادي خود را اصلاح يا آن را به دست فراموشي بسپارد و به فرد بهتر و سالم تري تبديل شود. فرد مبتلا به رفتارهاي اعتيادي نيز همانند فرد معتاد به مواد مخدر از شرايط و وضعيتي رنج مي برد كه دامنه و شدت آن از قدرت اراده شخصي آن ها فراتر رفته و از كنترل آن ها خارج شده است. افراد مبتلا به رفتارهاي اعتيادي نيز همانند معتادان به مواد مخدر براي بهبودي از اين بيماري به درمان و روش مناسب براي رهايي از چنگ اعتياد نياز دارند.

• رفتارهاي اعتيادي نيز همانند اعتياد به مواد مخدر در اعماق روان فرد معتاد ريشه دارند. رفتارهاي اعتيادي در واقع عوارضي هستند كه نشان مي دهند فرد مبتلا به اين نوع اعتياد تلاش مي كند تا از احساسات ناخواسته و ناخوشايندي كه دچار آن است فرار كند يا در واقع وسيله¬اي هستند كه فرد مي خواهد با توسل به آن ها مي خواهد از مشكلات و گرفتاري هاي زندگي فرار كند و با آن ها كنار بيايد. براي مثال فردي كه دچار اعتياد به خوردن بيش از حد غذا يا همان پرخوري است شايد در كودكي به حال خود رها شده بوده يا از مهر و محبت والدين محروم بوده است. چنين كودكي، وقتي بزرگ مي شود براي رها شدن از عذاب هاي رواني دوران كودكي به پرخوري اعتياد پيدا كند چون مي خواهد كمبود محبت دوران كودكي را با پرخوري در دوران بزرگسالي جبران كند. در مورد فردي كه به رفتار جنسي اعتياد پيدا كرده است ممكن است و نه هميشه كه در دوران كودكي احتمالاً مورد آزار جنسي اطرافيان يا والدين قرار گرفته باشد و اكنون كه بزرگ شده است چنين فكر مي كند كه تنها راه جلب توجه و عشق ورزيدن همان رفتارهايي است كه سر خودش آمده است و به همين علت است كه در داشتن رابطه جنسي از خود بي بند و باري نشان مي دهد.

انواع رفتارهای اعتيادی

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

برخي از رفتارها كه مي توان آن ها را رفتارهای اعتيادی به حساب آورد به اين شرح مي باشند:

۱- هم وابستگي

۲- پرخوري

۳- قمار

۴- رابطه جنسي (سكس)

۵- عشق

۶- كار

۷- خريد كردن

۸- بدهكاري

۹- اينترنت

۱۰- بازي هاي كامپيوتري

شواهد علمی

• دانشمندان و رفتار شناسان بر اين باورند که هر موضوع يا مساله اي كه بتواند انسان را تحريك كند، مي تواند اعتيادآور باشد. در مواقعي كه رفتارهايی همچون قمار كردن يا بازي هاي كامپيوتري، چت كردن يا جستجو كردن در اينترنت از حالت عادت خارج شده و شكل واسوس اجباري پيدا مي كند، در آنصورت مي توان گفت كه آن رفتار از مرحله رفتار عادي و معمولي گذشته و شكل اعتيادي پيدا كرده است. اداره بهداشت و درمان آمريكا با تغيير تفكر پيشين خود كه فقط اعتياد به مواد شيمايي مخدر و مشروبات الكلي، نيكوتين و هروئين را در رديف اعتياد قرار مي داد، اكنون در دو کتابجه راهنماي تشخيص بيماري ها و ناهنجاري هاي رواني، اعتياد به غير مواد همچون رفتارهاي اعتيادي را نير در رديف اين گونه بيمارها و اعتيادها قرار داده است. يكي از اين كتابچه هاي راهنما تشخيص و نشانه هاي علمي آماري ناهنجاري هاي رواني و ديگري طبقه بندي بين المللي بيماري ها (DSM-IV-TR & ICD-10) نام دارند

• اين طرز فكر كه حتي بدون مصرف مواد و داروهاي روانگردان نيز ممكن است فرد دچار اعتياد شود (يعني رفتارهاي اعتيادي) براي اولين بار توسط روان شناس و نويستنده اي به نام استنتون پيل كه در زمينه اعتياد به مشروبات الكلي، اعتياد و درمان آن، كتاب ها و مقاله هاي فراواني نوشته است، به كار برده شد. به اعتقاد اين روانشناس، معتادان به مجموعه خاصي از رفتارها و تجربياتي كه داشته اند وابسته اند كه واكنش نشان دادن به مواد شيميايي مخدر يكي از آن هاست. بر اساس نظريه استنتون پيل، برخي از پژوهشگران به اين نتيجه رسيده اند كه اعتياد ضرورتاً به معني مصرف مواد شيميايي نيست. براي مثال، كلمه اعتياد در باره تعداد زيادي از رفتارهاي وسواس مانند و غير قابل كنترل همچون قمار ، بازي هاي كامپيوتري، زياده روي در خوردن و نوشيدن، ورزش و تمرين¬هاي بدني، استفاده بيش از اندازه از رسانه¬ها، روابط جنسي بيش از حد، كار بيش از اندازه و بيمار گونه و رفتارهاي جنايتکارانه خارج از اختيار، گفته می شود. با اينكه اين گونه رفتارها با مصرف مواد شيميايي مخدر و روانگردان همراه نيستد، اما گروهي از پژوهشگران به اين نتجه رسيده اند كه نشانه ها و شاخص اصلي رفتارهاي اعتيادي در واقع شبيه اعتياد به مواد شيميايي يا ديگر انواع مواد مخدر است.

• امروزه، پژوهشگران بر اين نكته تاكيد مي كنند كه براي اينكه رفتاري اعتيادي تشخيص داده شود بايد در روابط اجتماعي فرد يا ديگر زمينه هاي اجتماعي مشكلاتي براي وي ايجاد كرده باشد. برخي از پژوهشگران معتقدند كه رفتارهاي اعتيادي يا حالت منفعل دارند مثل تماشاي تلويزيون كه فرد هيچ كار ديگري انجام نمي دهد و فقط به تماشاي تلويزيون مي پردازد يا اينكه خالت فعال دارند مثل بازي هاي كامپيوتري كه فرد فقط تماشاگر نيست بلكه يك طرف بازي به حساب مي آيد و از خود واكنش نشان مي دهد. در هر دو مورد، يعني هم رفتارهاي منفعل و هم فعال ممكن است به تقويت گرايش هاي اعتيادي در فرد كمك كنند. از ديد روانشناسان و روانكاوان، رفتارهاي اعتيادي مجموعه اي از ناهنجاري ها را شامل مي شود كه در ميان آن ها مي توان به اين موارد اشاره كرد: تشويش، افسردگي، وسواس فكري، گوشه نشيني و انزوا، ناهنجاري هاي عاطفي، اختلال در روابط اجتماعي، مشكلات تحصيلي از جمله مردود شدن در امتحانات و رغبت نداشتن به انجام تكاليف درسي، مشكلات شغلي يا مساله پيدا كردن با ديگران، منزوي شدن و به فراموشي سپردن دوستان و اعضاي خانواده و و بی توجهی به مسئوليت هاي فردي و همچنين اضطراب و بي قراري هاي رواني يا رفتاري. در مواردي كه يك فرد انجام يك رفتار خاص را متوقف مي¬كند يا كاهش مي دهد از جمله مواردي كه دچار خستگي شديد مي شود، روش زندگي او تغيير مي كند، فعاليت هاي جسمي وي به شدت كاهش پيدا مي كند، دچار بي خوابي يا بد خوابي مي شود، بي قرار و بي طاقت مي شود، رفتار جنسي وي تغیير مي كند، خش مي شود، دچار اختلال در خورد و خوراك مي شود و گوشه نشيني اختيار مي كند، مي توان گفت كه اين فرد دچار رفتارهاي اعتيادي شده است.

• آغاز تبدیل شدن یک کار ناهنجار به رفتاری اعتیادی، احساس لذت بردن شخص از انجام آن کار است. در ابتدا افراد تلاش می کنند تا تجربه های خود در زندگی را افزایش دهند اما همین تجربه ها بعد ها به راهی برای مقابله با تشویش و اضطراب تبدیل می شود. روند روی آوردن به یک کار و انجام آن به گونه ای است که دفعات انجام آن کار به تدریج افزایش یافته و حالت روزمره پیدا می کند و در نهایت به بخش مهمی از زندگی فرد برای آنجام آن کار صرف می شود. وقتی انسان به کاری اعتیاد پیدا کرد، آن وقت است که اغلب هوس می کند یا به قول معروف ویار می کند تا آن رفتار اعتیادی را تکرار کند. فرد مبتلا به رفتار اعتیادی تلاش می کند تا مشکلات و ناراحتی های مربوط به کار اعتیادی یا وسواس خود را از والدین و اطرافیانش مخفی کند و با مخفی کاری های خود اعتماد اعضای خانواده را از دست می دهد. فردی که به رفتار اعتیادی مبتلا شده است با انجام دادن این گونه کارها احساس آرامش و لذت می کند. به تدریج عوارض و پی آمدهای رفتارهای اعتیادی در فرد معتاد به این گونه رفتارها، ظاهر می شود اما او با وجود مشکلاتی که برایش ایجاد شده است به انجام این کارها ادامه می دهد.

• این نشانه ها و عوارض رفتارهای اعتیادی، واقعی هستند چون همان نشانه هایی هستند که اعتیاد به مواد مخدر در زندگی انسان به جا می گذارد و در بسیاری از مواقع در زندگی انسان مسایل و مشکلات جدی ایجاد می کنند. رفتارهای اعتیادی نیز مثل اعتیاد به مواد مخدر در روابط فرد معتاد با دیگران مشکل ایجاد می کند و باعث می شود که فرد معتاد مسئولیت ها و وظایف خود در قبال افراد خانواده یا دوستان و بستگان خود را به علت رفتارهای اعتیادی خود نادیده بگیرد و از آن ها غافل شود. فردی که دچار رفتارهای اعتیادی شده است اعتماد اعضای خانواده خود را از دست می دهد و برای اینکه اطرافیانش متوجه مشکلات وی نشود، عذاب و درد سرهای خود را از دیگران پنهان می کند. همه این مسایل نشان می دهد اعتیاد به این گونه رفتارها درست مانند اعتیاد به مواد مخدر، فعالیت مغز انسان را از حالت عادی و طبیعی خارج می کند اما برای روشن تر شدن پی آمدهای مخرب رفتارهای اعتیادی، باید تحقیقات بیشتری صورت گیرد تا معلوم و مشخص شود که رفتارهای اعتیاد چگونه و تا چه میزان به مغز انسان آسیب می رساند.

• خوشبختانه درمان هایی که برای بهبودی از اعتیاد به مواد مخدر پیدا شده اند در درمان رفتارهای اعتیادی نیز با موفقیت مورد استفاده قرار می گیرند. کسانی به که درمان رفتارهای اعتیادی مشغول هستند با گذشت زمان مهارت و اطلاعات بیشتری برای درمان این نوع از اعتیاد به دست می آورند و امروزه درمانگاه های خاص و تخصصی برای بهبودي از رفتارهای اعتیادی وجود دارد. علاوه براین، انواع برنامه های ۱۲ قدم برای بهبودی از این نوع بیماری و اعتیاد که در آن ها از انجمن هاي گمنام نیز استفاده می شود، وجود دارد. برنامه ها و راه هایی که برای بهبودی از رفتارهای اعتیادی ارایه شده اند در فراهم آوردن بهبودی بلند مدت افراد از بسياري از ناراحتی های روانی ، جسمی و معنوی كه علت اصلي بروز آن ها رفتارهاي اعتيادي است، موثر و موفقیت آمیز بوده اند.

• برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره شواهد علمی که نشان می دهد اعتیاد به مواد مخدر نوعی بیماری است لطفاً به کتابجه “بیماری اعتیاد” و علم اعتیاد رجوع کنید.

مجتبی دشتی+ موسسه تسهلیگران مسیر توانمندی

۳- فرایند اعتیادهای رفتاری

اعتیادهای رفتاری در اصل رفتارهای عادی و سالمی هستند که به مرور زمان به وسواس و رفتاری اجباری و ویرانگر تبدیل شده اند. کسانی که به اعتیادهای رفتاری مثل کار، غذا یا هم وابستگی مبتلا شده اند، در واقع در یک چرخه آزار دهنده و باطل از نفرت از خود، پشیمانی و انکار گرفتار هستند. افراد مبتلا به اعتیادهای رفتاری از روی اجبار و به طور غیر ارادی رفتارهای ویرانگری را تکرار می کنند و در ضمن این توهم را دارند که فقط با تکیه به قدرت اراده درونی خود می توانند مشکل خود را حل کنند.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : دوشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 22:52 | نویسنده : مجتبی دشتی |

اعتیادرفتاری مرتضی عامری

در این مقاله در خصوص اعتیاد رفتاری.....

فرق بین عادت و اعتیاد

فرایند اعتیادهای رفتاری

چرخه اعتیادهای رفتاری

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توامندی

فرق بین عادت و اعتیاد

• هر کسی عادت های خاصی دارد. برخی از این عادت های خوب و بعضی هم بد و آزار دهنده هستند. اما باید بین عادت های بد و اعتیاد تفاوت قایل شد چون هر رفتار بدی را نمی توان اعتیاد محسوب کرد. باید توجه داشت وقتی یک فرد یک کاری را بیش از اندازه تکرار کرد نمی توان با قاطعیت گفت که این فرد به اعتیاد رفتاری مبتلا شده است. برای مثال ممکن است یک نفر با توجه به ضرورت کار و مسئولیتی که بر عهده دارد ساعت های طولانی با کامپیوتر کار کند. اما اگر همین فرد شب به جای اینکه به موقع بخوابد و استراحت کند تا دیر وقت بیدار بماند و به بازی های کامپیوتری مشغول شود و نتواند صبح به موقع از خواب بیدار و بر سر کار خود حاضر شود در آنصورت می توان گفت که وی با مشکل اعتیاد به ایترنت روبروست. همه ما بعضی وقت ها در انجام برخی کارها افراط می کنیم. برای مثال، وقتی وزن ما بالا می رود تصمیم می گیرم که به حالت قبلی برگردیم و وزن خود را کم کنیم و می خواهیم که این کار نیز با سرعت انجام شود. برای اینکه وزن خود را به سرعت کم کنیم به ورزش سنگین روی می آوریم و در مواقعی آن چنان شدید ورزش می کنیم که به خود صدمه می زنیم. کسانی که اعتیاد رفتاری ندارند متوجه می شوند که ورزش زياد از حد به آن ها صدمه مي زند و به همین علت یا میزان ورزش خود را کم می کنند یا اینکه كاملاً ورزش را کنار می گذارند. اما فردی که ورزش کردن برايش به اعتیاد تبدیل شده است نه مي تواند میزان ورزش خود را كنترل كند و نه آن را متوقف كند. آن ها با آنکه می بینند ورزش بیش از حد به بدن آن ها صدمه می زند اما به علت مبتلا شدن به يك نوع اعتیاد رفتاری در واقع نمی توانند از ورزش دست بردارند و همچنان به بدن خود فشار وارد می آورند. بعضی از افراد می توانند با تکیه به نیروی درونی و اراده خود از بعضی از عادت های خود دست بردارند. این گونه افراد که عادت هایشان به اعتیاد رفتاری تبدیل نشده است این امکان را دارند که بین ادامه عادت آزار دهنده و دست برداشتن از آن یکی را انتخاب کنند. اما فردی که گرفتار اعتیاد رفتاری شده است دیگر نمی تواند از رفتاری که به اعتیاد تبدیل شده است دست بردارند تا آن را کنترل و مهار کنند. آن ها دیگر نمی توانند با تکیه به قدرت درونی و اراده خود از شر اعتیاد رفتاری خلاص شوند.

• عادت به رفتار یا کاری که گفته می شود که فرد آن را تکرار می کند و در بیشتر مواقع تکرار حالت غیرارادی دارد. عادت در واقع رفتاری است که فرد آن را آنقدر تکرار می کند که در ذهنش نقش می بندد و به قول معروف ملکه ذهنش می شود. با اینکه ممکن است رفتاری حالت غیرارادی و اتوماتیک پیدا کرده باشد اما اگر فرد بتواند آن را کنترل کند در آنصورت آن رفتار هنوز به اعتیاد تبدیل نشده است. اما اعتیاد یک نوع بیماری روانی است که با وجود عواقب و پی آمدهای منفی آن فرد معتاد به انجام یک کار یا مصرف مواد شیمیایی همچنان ادامه می دهد. وقتی یک نفر دچار اعتیاد می شود دیگر نمی تواند در برابر کاری که حالت اعتیاد پیدا کرده است هر چقدر تلاش کند و تصمیم بگیرد باز هم نمی تواند در برابر وسوسه تکرار رفتاری که حالت اعتیاد پیدا کرده است مقاومت کند و آن را کنار بگذارد. اعتیاد ا زجمله بيماري هايي است که هم جنبه و ماهیت روانی دارد و هم جسمی. كسي كه از هر نوع اعتيادي در عذاب است با آنكه از تاثيرات ويرانگر و مخرب اعتیاد خود با خبر است اما قدرت و اراده قطع يا كنترل اعتياد خود را از دست داده است و نمي تواند با تكيه به اراده خود آن را قطع يا كنترل كند.

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

روند اعتیاد

• اعتیادهای رفتاری باعث می شود تا فردی که به انجام یک نوع رفتار اعتیاد پیدا کرده است از انجام آن کار بطور کاذب از لحاظ روانی احساس لذت کند یا حس نشئگی به او دست بدهد و لذتی که فرد معتاد به یک رفتار خاص از آنجام دادن آن احساس می کند درست مثل اعتیاد به مواد مخدر، جنبه فیزیکی و جسمی دارد چون مغز افراد مبتلا به اعتیادهای رفتاری نیز موقع انجام کاری که به آن اعتیاد پیدا کرده است ماده ای به اسم سروتونین و آدرنالین ترشح می کند. فردی که به پرخوری یا رفتار جنسی اعتیاد پیدا کرده است درست مثل فردی که برای مثال به هروئین معتاد است از خوردن بیش از اندازه غذا یا داشتن رابطه جنسی لذت می برد و نمی تواند خود را در برابر این کارها کنترل کند. فرد معتاد به رفتارهای اعتیادی درست مثل فردی که به مصرف مواد مخدر معتاد است ممکن است آن چنان به این گونه رفتار اعتیاد پیدا کند و ذهنش مشغول آن شود که زندگی خود را فقط به انجام آن کار صرف کند و خانواده و کار خود را فراموش کند. برای مثال، با اینکه فرد می داند انجام یک کار خاص هم به خود او و هم اطرافیانش صدمه می زند اما همان کار را تکرار می کند و قادر نیست که آن را کنترل یا متوقف کند.

مجتبی دشتی+ موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

• هیچ کس، حتی پزشکان نیز به درستی نمی دانند که چه عاملی باعث می شوند که یک فرد معتاد شود.عواملی وجود دارند که در معتاد شدن فرد دخیل و موثر هستند از جمله وضعیت روانی و اجتماعی فرد و نحوه پرورش یافتن و بزرگ شدن وی در خانواده. البته متخصصان بر این باورند که عامل ژنتیکی نیز در معتاد شدن افراد موثر است. اگر یکی از والدین یا هر دو آن ها معتاد باشند در آنصورت احتمال معتاد شدن فرد زیاد تر می شود. البته هستند خانواده هایی که پدر یا مادر یا هر دو آن ها معتاد هستند اما فرزندان آن ها معتاد نشده اند. مساله اصلی در این است که روند یا فرایند معتاد شدن به مواد یا اعتیاد های رفتاری روندی بسیار پیچیده است و هیچ کس به درستی و بطور کامل نمی داند که چه مسائلی باعث می شود که یک فردا دچار اعتیاد می شود. اما به هر حال چه در مواردی که فرد به مصرف مواد اعتیاد دارد یا دچار اعتیاد رفتاری است یک قسمت از مغز وجود دارد که وقتی مواد مصرف می شود یا رفتاری که حالت اعتیاد پیدا کرده است تکرار می شود، آن قسمت از مغز تحریک می شود. وقتی این قسمت خاص از مغز تحریک شد باعث می شود تا مواد شیمایی خاصی در مغز ترشح کند و همین مواد باعث می شود که فرد احساس لذت و شادمانی کند. فرد برای اینکه این حالت را به دست آورد مصرف مواد مخدر یا رفتاری را که حالت اعتیاد پیدا کرده است با اینکه می داند مصرف مواد یا انجام کاری خاص به جسم و روح آن آسیب می رساند اما بدون اینکه اراده و کنترلی روی آن داشته باشد مصرف مواد یا رفتار اعتیادی را تکرار و تکرار می کند. مجبور بودن و ناچار بودن به مصرف مواد یا انجام رفتاری خاص به حدی شدید است که بر اراده و غریزه فرد معتاد حتی غریزه ادامه حیات، غلبه پیدا می کند. حتی در مواقعی که فرد معتاد به مشکل خود پی می برد و می خواهد که از شر اعتیاد رفتاری یا مصرف مواد خلاص شود آنچنان گرفتار شده است که نمی تواند از انجام آن کار یا مصرف مواد خودداری یا آن را کنترل کند. اطرافیان فرد معتاد تعجب می کنند و نمی توانند قبول کنند که عزیز آن ها رفتار این چنین ویرانگر و نابود کننده را تکرار می کند. در انجمن های گمنام به حالتی که فرد با وجود عواقب وخیم یک کار تکراری از انجام آن لذت می برد، حال این کار تکراری می خواهد مصرف مواد باشد یا اعیتادهای رفتاری، جستجوی نشئگی می گویند. دنبال مواد گشتن یا امید بستن به بردن در قمار، در اصل فرقی با یکدیگر ندارند چون در هر دو مورد فرد در جستجوی نشئگی است .


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : دوشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 22:45 | نویسنده : مجتبی دشتی |

ارتباط چیست؟ مرتضی عامری

بهبود مهارت‌های ارتباطی در خانواده‌های درگیر اعتیاد

ارتباط چیست؟

مجتبی دشتی

در حین کار بالینی در آموزش خانواده معتادان با اکثر افراد مراجعه کنندگان به مراکز بازتوانی اعتیاد متوجه می‌شویم که برخی خانواده‌ها حتی در برقراری یک رابطه نیز دچار مشکل هستند. ارتباط در نظر من به چتر خیلی بزرگی می ماند که تمام آن چه را بین آدمیان می گذرد می پوشاند و بر آن اثر می گذارد (ستیر، 1383).

ارتباط تنها وسیله‌ای است که افراد را به یکدیگر پیوند می‌دهد. آن چیزی که واضح است این است که ارتباط باید بین یک فرستنده و یک گیرنده اتفاق بیفتد.

مهارت‌های ارتباطی

برای برقراری ارتباط ما به مهارت‌هایی نیاز داریم. این مهارت‌ها باید یاد گرفته شوند و در نهایت آن قدر تمرین و تکرار شوند تا به صورت خودکار استفاده شوند.

مهارت‌های ارتباطی را به دو گروه مهارت‌های غیر کلامی و مهارت‌های کلامی تقسیم می کنیم.

مهارت‌های غیر کلامی

این مهارت‌ها عبارتند از:

ژست

حالت چهره

تماس چشمی

آهنگ صدا

حرکات دست

نحوه نشستن و راه رفتن

مجتبی دشتی

مهارت‌های غیر کلامی باید هماهنگ با مهارت‌های کلامی استفاده شوند تا بتوانیم ارتباط موثرتری برقرار کنیم. شاید شنیده‌اید که گاهی اوقات می توان از حالت چهره و تماس چشمی یک فرد به حالت هیجانی و افکار فرد دیگر پی برد. بنابراین واضح است که انسان به غیر از زبان، وسیله دیگری نیز برای برقراری ارتباط دارد که به زبان بدن معروف است. اگر از فردی بپرسید که حالش چطور است و او با خنده به شما بگوید خوب است، ادراک شما از همین فرد زمانی که با گریه به شما بگوید خوب است، متفاوت خواهد بود. این همان زبان بدن یا مهارت‌های غیر کلامی است که می تواند در ارتباطات نقش موثری داشته باشد.

مهارت های کلامی

مهارت‌های کلامی حوزه وسیعی را شامل می‌شود. زبان مهم‌ترین وسیله‌ای است که انسان‌ها از آن برای برقراری ارتباط استفاده می‌کنند. بنابراین حرف زدن و خوب حرف زدن مهم ترین مهارت های کلامی هستند. گاهی اوقات مشاهده می‌شود که در خانواده‌ها افراد به ندرت درباره مسائل خود با هم صحبت می‌کنند و همین مسئله باعث کاهش ارتباط بین افراد خانواده می‌شود. والدین باید بیش‌تر راجع به مسائل فرزندان‌شان با آن‌ها حرف بزنند و محبت بیش‌تری به آن‌ها نشان بدهند. وقتی بچه‌ها به نوجوانی می‌رسند، والدین با مسائل جدیدی رو به رو می‌شوند.

بسیاری از والدین خود در دوره عبور از مرحله بحرانی (چهل و پنجاه سالگی) قرار دارند و دید تازه‌ای به روابط زناشویی و آینده خود پیدا می کنند. رفتار فرزندان، آن‌ها را ناراحت می‌کند و سوء تعبیرها و مجادلات شدت می‌گیرد، فرزندان استقلال بیش‌تری می‌خواهند، از احترام به حقوق خود حرف می‌زنند، اما فرمان نمی‌برند و دوستان و هم قطاران آن‌ها برایشان بیش از هر چیز دیگری معنا دارد. بعضی از آن‌ها سیگار می‌کشند، برخی مشروب می‌خورند یا مواد و داروهای دیگر مصرف می‌کنند.

برای بهتر کردن وضع فقط یک کار می‌توان کرد و آن این که هر فرصتی را برای صحبت کردن با بچه‌ها یا همسر یا خویشاوندان کسی که مشکل دارد غنیمت بشماریم و با آن ها حرف بزنیم. آنگاه والدین و فرزندان نظرات خود را تشریح می‌کنند و بیش‌تر در مورد اختلاف نظرهایشان حرف می زنند. یک چنین گفت و گوی ساده‌ای می‌تواند از تنش و سوء تعبیر جلوگیری کند.

اما گاهی اوقات افراد حرف می‌زنند، اما باز ارتباط موثری بین آن‌ها برقرار نمی‌شود. در چنین مواقعی مشکل در توجه کردن، تمرکز کردن روی حرف دیگران و گوش دادن است و در اینجاست که موضوع هنر گوش دادن اهمیت پیدا می‌کند.

موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

هنر گوش دادن

هنر گوش دادن یکی دیگر از مهارت‌هایی است که باید در نحوه برخورد والدین با فرزند معتاد آن را تمرین و تقویت کرد. گوش دادن با شنیدن متفاوت است. آن چه این دو را از یکدیگر متمایز می‌کند درک کردن حرف دیگران و درک کردن نیاز فردی است که با شما حرف می‌زند و این درک کردن تنها از راه توجه کردن و تمرکز کردن بر روی گفته‌های فرد مقابل حاصل می‌شود.

در ارتباطات میان فردی، هنر خوب گوش دادن یکی از مهارت های موثر است که به معنای بالاترین میزان دقت و توجه به اظهارات طرف مقابل است و از آن به گوش دادن فعال نیز تعبیر می‌شود. گوش دادن، روشی کار آمد و اطمینان بخش در ارتباطات انسانی به ویژه میان همسران محسوب می‌شود زیرا به کار گرفتن آن بیانگر میزان اهمیت و احترامی است که برای طرف مقابل قائل هستیم، وقتی با توجه کامل و عمیق به سخنان فردی گوش می دهیم حاکی از این است که رعایت شخصیت او را بر خود لازم می دانیم. این امر، علاوه بر افزایش احساس ارزش شخصی، زمینه تفاهم و درک متقابل را نیز مهیا می کند.

گوش دادن مهارتی است که موجب آگاهی فرد به نقطه نظرات و دیدگاه های طرف مقابل شده و در نتیجه به بهبود و ارتقای مناسبات شان منجر می شود. زمانی که در درک کردن دیگران موفق می شویم، می‌توانیم به او این بازخورد را هم بدهیم که من متوجه شدم که تو چه می‌گویی یا چه نیازی داری؟ به این بازخورد، اصطلاحا انعکاس دادن می‌گویند، به تعبیری دیگر ما با یکدیگر حرف می‌زنیم، گوش می‌دهیم، درک می‌کنیم و حال باید درک خود از یکدیگر را بازخورد و انعکاس دهیم.

موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

انعکاس دادن باعث می‌شود که فرد از این که مسائل خود را با شما در میان می‌گذارد، احساس خوبی داشته باشد، چون متوجه می‌شود که شما او را درک کرده اید و مشکل او را فهمیده اید. بنابراین علاقه مند می‌شود که با شما بیش‌تر پیرامون این مساله صحبت کند، به این امید که شاید شما بتوانید او را کمک کنید تا مشکلش را بهتر بفهمد و آن را حل کند.

بنابراین می‌توان مهارت‌های ارتباطی را به طور ساختگی به دو گروه تقسیم کرد:

آن‌هایی که برای گوش دادن مورد استفاده قرار می‌گیرند.

اکنون که تا اندازه‌ای با برقراری ارتباط آشنا شدید، به ذکر یک مثال تمرینی می‌پردازیم.

مثال تمرینی

بیمار با همسر خود در خانه نشسته است. بیمار پنجاه و هشت روز است که پاک است با این حال به همسر خود می‌گوید، من قصد دارم که یک ماه آینده مواد مصرف کنم. همسر فضا را برای گوش دادن و پاسخ‌گویی مهیا می‌کند. تلویزیون را خاموش می‌کند و ژست و حالتی حاکی از توجه به خود می‌گیرد و شروع به پاسخ‌گویی می‌کند.

همسر: خوب، و حالا می‌خواهی نظر من را بدانی؟

بیمار: بله.

همسر: خوب، برای من این سؤال پیش آمده که شما قصد دارید یک ماه آینده این کار را انجام دهید ولی الان چنین قصدی ندارید. درست متوجه شدم؟

بیمار: دقیقا.

همسر: نگران آینده هستی؟

بیمار: نه.

همسر: نگران این هستی که ببینی اگر روزی مصرف کنی، من چه واکنشی نشان می‌دهم؟

بیمار: نگران نیستم ولی برایم مهم است.

همسر: من فکر می‌کنم چون قبلاً رفتارهای خوبی نسبت به لغزش شما نداشتم، شما حق دارید فکر کنید که شاید من برخورد بدی انجام دهم ولی از وقتی با روان‌شناس شما صحبت کردم و متوجه شدم که بیماری شما وسوسه‌های شماست، تمام تلاشم را می‌کنم که با هم جلوی وسوسه‌ پس از ترک را بگیریم.

بیمار: خوب، این خیلی خوبه ولی فکر نمی‌کنم شما بتوانی برای من کاری بکنی.

همسر: خوب شاید شما حق داری که فکر می‌کنی که من نمی‌توانم به شما در کنترل وسوسه‌ها کمک کنم ولی فکر می‌کنم اگر زمانی وسوسه شوی و به من بگویی و ما با هم راجع به آن‌ها صحبت کنیم، بتوانم به شما کمک کنم.

بیمار: خوب، ولی من فقط می‌خواهم یک ماه آینده مصرف داشته باشم، همین.

همسر: من حدس می‌زنم که شما از آینده و از نحوه برخورد من در برابر این‌که اگر شما مصرف کنید چه واکنشی نشان می‌دهم، کمی نگرانید و به همین خاطر می‌خواهید بدانید من چه عکس العملی نشان می‌دهم. درسته؟

بیمار: تقریباً.

همسر: خوب، ببین شما در گروه درمانی‌هایی که داشته‌ای یاد گرفته‌ای که باید در زمان حال زندگی کنی. این را خودت به من گفتی. نه؟

بیمار: بله.

همسر: خوب، بگذار ببینم چرا شما الان این افکار را داری. احتمالاً در حال حاضر فقط به آینده و این که اگر دوباره لغزش کنی من چه رفتاری در پیش خواهم گرفت. فکر می‌کنی؟

بیمار: بله.

همسر: به آینده فکر کردن یا به گذشته فکر کردن سودی دارد؟

بیمار: نه. واقعاً نه. ولی همیشه دارم عذاب گذشته را می‌کشم و از آینده هم مطمئن نیستم.

همسر: خوب، من فکر می‌کنم که خودت هفته قبل گفتی در گروه یاد گرفتی که باید در زمان حال زندگی کنی. این چه معنی می‌تواند داشته باشد؟

بیمار: واقعاً خوبه، اگر من بتوانم در زمان حال زندگی کنم و از این جا و این زمان لذت ببرم و به گذشته فکر نکنم و از آینده هم نگران نباشم، با تمام قدرت می‌توانم این پاکی خود را حفظ کنم و گذشته و آینده‌ای مطمئن را رقم بزنم.

همسر: این خیلی خوبه و من هم همین را می‌خواهم. فقط در همین لحظه زندگی کنیم و نگران این که در آینده چه اتفاقی می‌افتد نباشیم، البته من و شما با هم برای آینده برنامه ریزی هایی کرده‌ایم ولی در این زمان زندگی می‌کنیم، چطوره؟

بیمار: خیلی خوبه، خیلی ممنونم از این که این همه من را تحمل می‌کنی و این همه به کمک می‌کنی، امیدوارم بتوانم جواب محبت‌های شما را بدهم.

همسر: من هم خوشحالم از این که با من درباره مسائلت حرف می‌زنی و خوشحالم از این که از من رضایت داری.

اکثر مراجعان به مراکز بازتوانی اعتیاد نگران آینده هستند و فکر کردن در مورد آینده در آن‌ها اضطراب ایجاد می‌کند و این زمانی شدیدتر می‌شود که خانواده‌ها در اکثر مواقع فرد معتاد را تهدید کرده‌اند که اگر یک بار دیگر مصرف کند خانه را ترک می‌کند یا او را از خانه بیرون می‌کنند یا طلاق می‌گیرند و امثال این‌ها، حتی خود بیمار نیز دچار احساس گناه می‌شود، چرا که گاهی او با تمام قدرت و اراده به خاطر خودش و به خاطر خانواده‌اش قصد می‌کند که مصرف مواد مخدر را کنار بگذارد ولی بنا به دلایلی در برابر وسوسه‌ها تسلیم شده و آن‌ها را به عمل تبدیل کرده است و این جا است که دچار احساس گناه و ترس و نگرانی می‌شود که “من نمی‌توانم ترک کنم”

موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی

بیمار به اندازه کافی خودش با این مساله درگیر هست. بنابراین بالا بردن احساس گناه او یا ترساندن و تهدید او روش معقولی نیست و به جای آن بهتر است که علت لغزش‌ها را برایش توضیح دهید تا او متوجه شود که این بیماری او بوده که او را به سمت مصرف مجدد برده و او می‌تواند بیماری اعتیاد را کنترل کرده و اعتیاد خود را ترک کند.

یکی از دغدغه های بسیاری از خانواده هایی که می خواهند به فرزندان خود کمک کنند و با مراجعه به کمپ های ترک اعتیاد فرزندان خود را از این بیماری رهایی دهند هزینه کمپ ترک اعتیاد خصوصی در تهران است. اما باید بدانید هزینه کردن در این مقطع می تواند کمک بزرگی به فرزند شما باشد.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : دوشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 22:38 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم دوازده سئوال 16 الی 20

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی #مجتبی_دشتی

مجتبی دشتی

16ـ ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر چیست؟

ما در طی سالیان دراز مصرف مواد مخدر و پس از اولین بار مشکل، فشارها و بحران‌های ناشی از مصرف مواد مبادرت به قطع مصرف کردیم امّا متاسفانه اراده‌های شخصی‌مان پاسخگو نبود. بعد از آن به افراد مختلف، دکتر روانپزشک مشاور و بیمارستان‌ها پناه آوردیم اما هیچ کدام نتوانست آتش درونی ما را خاموش کند. اما با اولین حضورمان در انجمن با درک و احساس همسانی و تشابه با دیگر معتادان و اعضایی که دردهای ناشی از مصرف را همانند من تجربه کرده بودند بیشترین تاثیر را در فرایند بهبودی من گذاشت و برای بقای خود به این نتیجه رسیدم که هیچ چیز ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر را ندارد.

17ـ چرا احساس همسانی و همدلی بدین اندازه مهم است؟

دردهای که تا به امروز متحمّل شده‌ایم بیشتر به خاطر احساس تفاوتی بوده که از زمان کودکی تا به امروز گریبان‌گیر ما بوده و ما همواره فکر می‌کردیم که با افراد و دیگر سطوح جامعه متفاوت هستیم و همین حس ما را از آنها جدا نموده بود که منجر به تنهایی و انزوایمان در درازمدت گردید. امّا امروز با درک صحیحی که از قابلیت و استانداردهای خود داریم با احساس همسانی و همدلی فرصتی را برای رسیدن به آرامش و امنیت ایجاد می‌نماییم.

مرتضی عامری

18ـ چگونه می‌توانم اصول را در زمینه‌های مختلف زندگی تمرین کنم؟

یکی از اهداف کارکرد قدم ،اجرای آن در زندگی شخصی‌مان می‌باشد. مواقعی که خشم و عصبانیت سراغمان می‌آید، مواقعی که ناامیدی در زندگی‌مان مشهود است. مواقعی که روابطمان به دیگران به بن‌بست کشیده می‌شود و مواقعی که از خداوند دور شده‌ایم و در تمامی بحران‌های زندگی تمرین اصول اخلاقی و روحانی نهفته در برنامه می‌تواند ما را به رهایی و آزادی برساند.

19ـ چه مواقعی تمرین اصول برای من مشکل است؟

زمان‌هایی که فکر می‌کنیم استفاده از اصول ما را از هدفمان دور می‌کند یا اینکه نتوانیم به خواسته‌هایمان دست پیدا کنیم و شاید دچار تردید شده‌ایم و اعتمادمان کمرنگ گردیده. در این مواقع تمرین اصول برایمان مشکل به نظر می‌رسد.

مرتضی عامری

20ـ تمرین کدام یک از اصول روحانی برایم سخت‌تر است؟

تمام اصول روحانی بعلت عدم درک و عدم احساس نیاز سخت خواهد بود اما وقتی به این نتیجه رسیدم که برای زندگی معنوی نیازمند تواضع ، خدمت ، رشد و ارتقاءدانش ، معنویت ، گمنامی ، صبر هستم برای دست یافتن به آنها تمامی سختی ها را به جان خریدم


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 23:54 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم دوازدهم سئوال 11 الی 15

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی #مجتبی_دشتی

مرتضی عامری

11ـ پیام رساندن چه نفعی برای من دارد؟

پیدا کردن خود در گرو گم شدن در دیگران است، هر چه بیشتر به دیگران کمک کنیم بهتر به بازیابی خودمان کمک نموده‌ایم. همان طور که شنیده‌ایم تازه‌واردان مهم‌ترین اعضای انجمن می‌باشد. اگر روزی برسد تازه‌واردی در انجمن حضور پیدا نکند و کسی نباشد تا به آنها سرویس دهد چطور می‌توانیم آنچه را که داریم با دیگران در میان بگذاریم تا خود بتوانیم آن را حفظ کنیم. پیام‌رسانی در سطح شخصی و گروهی موجب می‌شود که من در چرخه و فرایند بهبودی باقی بمانم و پاکی‌ام را تضمین کنم.

12ـ قدم دوازدهم و سنت پنجم چگونه با هم درآمیخته‌اند؟

سنت پنجم به صورت گروهی بستری را فراهم می‌نماید تا تازه‌واردان مراحل بهبودی را در جمع و گروه تجربه کنند و تنوع افکار را مشاهده نمایند و هم‌چنین به گروه‌ها کمک می‌کند تا دلیل اصلی موجودیتشان که رساندن پیام به معتاد در حال رنج است را ابراز نمایند و قدم دوازده افراد را به صورت انفرادی به بیداری حاصل از برداشتن قدم‌ها می‌رساند تا رشد فردی‌شان را در قالب گروه به منصه ظهور برسانند و پیامی محکم و روشن را به همراه داشته باشند.

13ـ چه چیز باعث می‌شود که من در جلسات حضور مستمر داشته باشم و به برنامه‌ی انجمن اعتماد کنم؟

با حضور در جلسات از احساس تنهایی و انزوا رها شدم، دوستان زیادی پیدا کردم مشاهده‌ی افرادی که توانسته بودند پاکی خود را حفظ کنند و سال‌ها بود که از قید و بندها رها شده بودند در من دلیلی برای باور کردن بوجود آورد. کمک بدون چشمداشتی که در بدو ورودم مشاهده کردم دلیل دیگری بود، ضمن آنکه و همچنین در فرایند قدم پنجم هیچ‌گاه اسرارم را از زبان کسی نشنیدم. و وجهه اجتماعی و پذیرفته شدن نیز دو دلیل دیگر بودند. استفاده از اصول انجمن هم دلیل دیگری بر اعتماد من بر انجمن می‌باشد.

مرتضی عامری

14ـ خدمت با از خودگذشتگی و از روی عشق بلاعوض چیست؟ من چگونه آن را تمرین می‌کنم؟

البته عشق بدون چشم‌داشت مخصوص ذات حق‌تعالی است ما هر جور خدمتی که می‌کنیم توقع داریم. البته بهتر است که توقعات ما معنوی باشد به‌طور مثال اگر به شخصی خدمت می‌کنیم یا قدم‌ها را می‌آموزیم توقع داریم که او هم آن را انتقال دهد. خدمت با از خودگذشتگی یعنی کنار گذاشتن خواسته‌ی خود و خط کشیدن روی خود و خواسته و مصلحت دیگران را در نظر گرفتن. ما با خدمت کردن سود روحانی می‌بریم. وبا اجرای اصول سعی در تمرین انتقال آنچه که رایگان در اختیارمان گذاشته‌اند می نماییم.

15ـ چگونه یکی از اعضای توانست طوریِ مرا تحت تاثیر قرار دهد که هیچ‌کس هرگز نتوانسته بود؟

قبل از آشنایی با انجمن هرآنکس که مشکلاتم را مشاهده می کرد با انتقاد و مغرضانه آنها را گوشزد می کرد . چیزی که تمایل و توجه ای به آن نداشتم اما با آشنایی با برنامه در اولین برخورد با راهنمایم متوجه شدم که تمام آن چیزهایی را که من به دنبالش بودم را به صورت پیشنهاد و برنامه ای که خودشان به اجرا گذاشته اندو از بحران گذر نموده اند را به من عرضه کردند و در بین گفته هایش هیچ توقع و چشمداشتی نبود و همین نقطه ی جاذبه و تاثیر ژرف در من داشت.

امین آقا فرزانه

ن


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : چهارشنبه دهم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 15:1 | نویسنده : مجتبی دشتی |

لغزش شکست نیست مرتضی عامری

لغزش شکست نیست

هر موقع که دوباره به سراغ مواد مخدر می روید بدانید که در واقع با زندگی خود بازی می کنید.

در جلسات انجمن این شعار را بارها می شنویم که می گوید٫ این آخرین مصرفمان نبود که باعث بدبختی ما شد بلکه اولین بار مصرف مان بود. منظور از این شعار این است که با شروع دوباره مواد ما کنترل را از دست می‌دهیم و دوباره خود را در چرخه باطل قرار می دهیم؛چرخه ای که می تواند ما را با خطر مرگ روبه‌رو کند برخی از ما معتادان در حال بهبودی دوباره شروع به مصرف می کنیم؛به این گمان که می توانیم همان مقدار پیش از ترک را دوباره استفاده کنیم و این طرز فکر غلط باعث مرگ بسیاری از ما میشود. باید توجه داشته باشیم که پس از مدتی پرهیز از مواد مخدر میزان تحمل جسمی ما در برابر مواد مخدر به شدت کم می شود و به همین علت وقتی مصرف دوباره مواد مخدر را شروع می کنیم, میزان مواد مخدری که مصرف میکنیم به مراتب بیشتر از آن است که بدن ما بتواند آن را تحمل کند.

مسئله جالب دیگر این است که بسیاری از ما که طعم بهبودی را چشیده ایم دیگر از مصرف مواد مخدر لذت نمیبریم اما دوباره مواد استفاده می‌کنیم چون این راهی است که یک عمر عادت کرده‌ایم که با مسائل زندگی مان مقابله کنیم. استفاده از مواد آسان ترین و طبیعی ترین کاری است که ما بدون فکر کردن به آن رجوع می کنیم. با وجود این حتی در صورت لغزش باید توجه داشته باشیم که این یک شکست نیست. آیا کسی که از بیماری دیابت در عذاب است اگر یک روز شیرینی و شکر مصرف کرد پرهیز از شیرینی را کنار خواهد گذاشت،یا کسی که از ناراحتی قلبی رنج می برد اگر یک روز فراموش کرد تدابیری را که برای کنترل بیماریش لازم است انجام دهد آیا زندگی خود را به نابودی خواهد کشاند و دیگر برای درمان خود تلاش نخواهد کرد؟باید بدانیم که لغزش جزئی از فرآیند بهبودی ما محسوب می شود. بسیاری از ما به علت مزمن بودن بیماری لغزش می کنیم. علاوه بر این بهبودی از اعتیاد یعنی تغییر کامل طرز فکر و راه و رسم زندگی. این کار چندان آسانی نیست و بی تردید با پستی و بلندی و فراز و نشیب همراه است

ما فقط با کارکرد دوازده قدم میتوانیم با زندگی جدید سازگاری و هماهنگی داشته باشیم. اگر دوباره مصرف مواد کردیم نباید خود را سرزنش کنیم بلکه باید با خود مهربان باشیم باید ماهیت بیماری خود را درک کرده و بدانیم که بهبودی از این بیماری تا چه اندازه سخت و دشوار است.

بهترین طرز برخورد با لغزش این است که این حالت را برای خود نوعی تجربه به حساب بیاوریم و از خود بپرسیم لغزش میخواهد چه درسی به ما بدهد که به فرآیند بهبودی ما کمک کند. باید بدانیم که امروز کسی هستیم که حق انتخاب داریم میتوانیم از لغزش به عنوان بهانه‌ای برای سرزنش کردن و احساس شکست و درماندگی استفاده کنیم و از این طریق بهانه ای برای ادامه مصرف مواد مخدر به دست آوریم یا اینکه با این پدیده به طور مثبت و نوعی تجربه آموزشی نگاه کنیم. می توانیم با خود بگوییم درست است که دوباره به سراغ مواد مخدر رفتم چون این کاری هست که یک عمر به طور غریزی و طبیعی با آن سرگرم بودم اما اجازه نخواهم داد تا این امر به ادامه مصرف و ناامیدی و بدبختی به کشاند. عقل و منطق خود را به کار خواهم بست و اجازه نخواهم داد تا دوباره اسیر و قربانی بیماری اعتیاد شوم چون امروز حق انتخاب دارم و علاوه بر این خدایی دارم که از من مواظبت می کند. به جای احساس ناامیدی و بدبختی به خاطر لغزش باید با یک طرز فکر حقیقی و مثبت به لغزش مان به عنوان یک تجربه نگاه کنیم، چون لغزش باعث می شود تا ما بهتر بتوانیم به ماهیت بیماری خود پی ببریم و یاد میگیریم که در آینده چه کارهایی را باید انجام دهیم و چه کارهایی را نباید انجام دهیم تا بتوانم بهبودی خود را حفظ کنم اما باید توجه داشته باشیم وقتی که لغزش می کنیم بار دیگر کنترل مان را از دست میدهیم و وسوسه فکری و ویار جسمی ما دوباره بر میگردد،یعنی مغز و جسم ما دوباره فعال می شوند. احتمال اینکه بخواهیم مصرف مان را ادامه بدهیم بسیار زیاد است چون مصرف مواد به ما احساس لذت و آرامش می دهد گرچه می دانیم این راه سرانجام به بدبختی و جهنم ختم میشود.

نکته دیگر این است که بسیاری از ما ممکن است پس از لغزش احساس گناه کنیم و با خود بگوییم که ما انسانی ضعیف هستیم و در تلاش خود برای بهبودی از بیماری اعتیاد شکست خورده ایم. ممکن است بیماری ما بخواهد ما را گول بزند و متقاعد کند که برنامه دوازده قدم در مورد ما موثر و کارگر نیست یا اینکه غرورمان به ما اجازه ندهد که دوباره به انجمن بازگردیم. باید از چنین افکار و اندیشه‌های پرهیز کنیم و متوجه باشیم که این بیماری اعتیاد مان است که ما را دوباره به چنگ انداخته است. باید به یاد داشته باشیم که بسیاری از ما معتادین در حال بهبودی؛ لغزش کرده ایم و این اتفاق را جزئی از روند بهبود ایمان به حساب بیاوریم. بعضی از ما حتی سپاسگزار این تجربه بوده‌ایم چون باعث کارکرده بهتره قدمهای مان شده است. نباید فراموش کنیم که طول پاکی همگی ما فقط ۲۴ ساعت است و هیچکس در بین ما به خاطر لغزش بهتر یا بدتر محسوب نمی شود. نباید فراموش کنیم که همه ما که در انجمن گرد هم می آییم معتادانی هستیم که با مشکلات روبرو هستیم. در واقع می توانیم با در میان گذاشتن تجربه های خود درباره لغزش به دیگران در این پدیده اطلاعات و آگاهی لازم را فراهم آوریم و از این کار خود احساس خوبی داشته باشیم که توانسته ایم به دیگران نکات تازه‌ای درباره لغزش آموزش دهیم.نباید فراموش کرد که ما معتادان نیز انسان هستیم انسانی که از یک بیماری مزمن و جدی در عذاب است شاید لغزش این فرصت را فراهم آورد تا اطلاعات بیشتری درباره بیماری خود را به دست آوریم و بدانیم که با چه نوع بیماری سر و کار داریم و در نتیجه برای حفظ بهبودی خود هر روز بهتر از روز قبل از خود مواظبت و مراقبت کنیم.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : یکشنبه دوم دی ۱۴۰۳ | 16:18 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم یازدهم سئوال 16 الی 19

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی

مرتضی عامری

16ـ من چگونه دعا می‌کنم؟

تمام مسیرهایی که در دعا وجود دارد به یک هدف عظیم و آن هم اراده‌ی خداوند منتهی می‌شود. دعا می‌کنم و آماده‌ی دریافت پیام از خداوند توسط کاینات می‌مانم، با مشورت کردن و باز گذاشتن دریچه‌ی افکار، سکوت کردن، هاهنگ کردن نیروی درونی با نیروی بیکران خداوند توسط پیام‌هایی که به سمت من ارسال می‌کند و هم‌چنین با گوش دادن به مشارکت اعضاء و خواندن کتاب‌های متفاوت بنابرآنچه که می‌خواهم و خدمت و تراز گرفتن مراقبه می‌نمایم.

17ـ چه مواقعی دعا می‌کنم؟

زمانی که راه را نمی‌دانیم و در پی پیدا کردن مسیر خود مردد هستیم یا اینکه برای رهایی از شرّ نقايص اصول و اراده‌های شخصی‌مان کارساز نبوده و به دنبال راه‌حلی از خداوند و دیگران هستیم. قدم یازدهم مستلزم نظم و انضباط روزانه برای دعا می‌باشد و از این طریق رابطه‌ی خود را با خداوند مستحکم‌تر می‌کنیم و با تمرین و پیگیری روزانه از محبّت خداوند جهت رسیدن به آزادی بهره‌مند خواهیم شد.

18ـ احساس من نسبت به دعا کردن چیست؟

(احساس شور و شعف، احساس داشتن تکیه‌گاه و هم‌چنین احساس اینکه کسی ندای درونی مرا می‌شنود)

مرتضی عامری

19ـ اگر برای مدتی به طور مداوم دعا کرده‌ام در نتیجه‌ی آن چه تغییراتی در من یا زندگی بوجود آمده؟

صبورتر شده‌ام و در امور زندگی و روزانه‌ام تعجیل نمی‌کنم و همواره منتظر پاسخ مشورت که درخواست کرده‌ام هستم، زندگی‌ام منظم‌تر شده به طوری که بدون مشورت و مراقبه هیچ کار مهمّی را انجام نمی‌دهم. در حال حاضر مشورت برای من بهترین مراقبه است چون خیلی کمتر دچار خودمحوری می‌شوم و مصلحت جمع را به مصلحت خود ترجیح می‌دهم.

مرتضی عامری

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۴۰۱۱۳_۲۲۳۴۳۴_uw1j.jpg

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۴۰۱۱۳_۲۲۳۳۱۹_xu1c.jpg

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۴۰۱۱۳_۲۲۳۲۳۳_ytip.jpg

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۴۰۱۱۳_۲۲۳۶۳۳_zcb5.jpg

https://s6.uupload.ir/files/img-20230427-wa0029_hlk3.jpg

https://s6.uupload.ir/files/img-20230427-wa0027_g7z.jpg


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : دوشنبه هفتم آبان ۱۴۰۳ | 18:31 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم 11 سئوال 1 الی 5

قدم یازدهم

ما از راه دعا ونیایش خواهان ارتقا رابطه‌ی آگاهانه خود با خداوند، بدان‌گونه که او را درک می‌کردیم شده و فقط جویای آگاهی از اراده‌ی او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.

ای شنونده‌ی آگاه! و ای استجابت‌کننده‌ی دعاها!

مرا از ذهن پر ازدحام رهایی بخش تا فقط به تو بیندیشم و بهتر در آغوشت بیاسایم. تو خود می‌دانی که نجوایم اظهار بندگی است، چون قبل از آن که لب گشایم تو آن را شنیده‌ای.

پس بی‌صدا در سکوتم صدایت می‌کنم و همواره طالب اراده‌ات در زندگی‌ام هستم.

در من جاری شو تا قسمتی از تو باشم.

«آمین»

دوازده قدم

هدف کارکرد قدم یازدهم در این نهفته است که ما جویای آگاهی از اراده‌ی خداوند برای خود و قدرت اجرایش شویم. برای به اجرا گذاشتن اراده‌ی خداوند در زندگی، روشن‌بینی نیاز است تا از اراده‌ی خداوند در زندگی درک مناسبی داشته باشیم. ما در این قدم درمی‌یابیم که اراده و مشیت الهی را با مشورت و وجدان بیداری فردی و وجدان گروهی می‌توان دریافت نمود.

بارها و بارها با فکر بسته‌ی خود و خودمداری سعی نمودیم مشکلاتمان را حل نماییم اما نتوانستیم به خود نمره قبولی بدهیم، اراده‌مان در زندگی‌مان کارساز نبود و یادمان هست که در قدم اول از او خواستیم این اراده‌ی شخصی و توانایی کاذب را از ما بگیرد چون در کنار آن تعقل و سلامت عقل نبود، اراده‌ی ما مخرب و ویرانگر شده بود اما امروز که فرایند بهبودی را تا اینجا طی نموده‌ایم، به دنبال آن نیرو برای به اجرا گذاشتن اراده‌ی پروردگار هستیم.

در این قدم برای درک اراده‌ی خدا و قدرت اجرای آن دعا می‌کنیم، چون تنها با به اجرا گذاشتن اراده‌ی پروردگار به کمال و معرفت دست پیدا می‌کنیم. بعد از انجام قدم یازدهم حس خوبی به ما دست می‌دهد، این حس شامل احساس حرکت در راستای صفات عالی خداوند، احساس نیرو و ابزاری در دستان خداوند می‌باشد. ما با درست انجام دادن این قدم‌ها همانند پری سبک در دست خداوند به هر سو که او اراده کند می‌رویم و از این احساس رضایت درونی حرکتمان را در بهبودی استمرار می‌بخشیم و همین طور به راه خود ادامه می‌دهیم تا در قدم بعدی بتوانیم حامل پیام رهایی از قید و بندها باشیم. در نتیجه تجربه‌ی معنوی تغییرات عظیم در زندگی‌مان رخ می‌دهد که تاثیرات مثبت آن را هم دیگران حس خواهند کرد.

1ـ چه تجاربی در کارکرد قدم‌های قبلی یا در مراحل دیگر زندگی داشته‌ام که اشارتی از چگونگی نیروی برتر برایم داشته‌اند؟

از ابتدا تاکنون و با کار کردن قدم‌های قبلی تا به امروز موفق شدیم تا ارتباطی از نوع آگاهانه با خدای خود داشته باشیم. این فرایند رشد و ارتباط با خداوند از قدم دوم شروع به توسعه کرد و در قدم سوم جهت راهنمایی، اعتماد و سپردن شکل بهتری به خود گرفت و در روند باقی قدم‌ها مرحله به مرحله رشد و توسعه یافت و هر بار که از او درخواست کمک کردیم مرحله جدیدتری با درک و فهم بیشتری برایمان محقّق شد.

مرتضی عامری

2ـ پروردگار من چه خصوصیاتی دارد؟ آیا من هم می‌توانم از آن خصوصیات برای خود استفاده کنم؟ آیا می‌توانم قدرت تبدیل‌شونده‌ی آنها را تجربه کنم؟

هرآنچه در قدم هفتم از خصائل اخلاقی صحبت به میان آمد خصوصیات نیروی برتر من می باشد

3ـ درک من از خداوند از هنگامی که به انجمن پیوستم، چگونه تغییر کرده است؟

قبل از آشنایی با فرایند روحانی انجمن دیدگاه‌های مبهمی از خداوند داشتم اما بعد از ورود این درک فرو ریخت و دوره و شکل جدیدی را آغاز کرد، حتی در بدو ورود صفاتی را که خود برداشت کرده بودم (جبار، ستمگر و ...) مرا بی‌انگیزه کرده بود اما باورهای قدیمی من در قدم دوم شکسته شد و مرحله‌ی جدیدی از ایمان آوری به واسطه‌ی برگشت سلامت عقل در من آغاز شد. رفتارها و نقايص من مانع وضوح و روشنی صفات خداوند شده بود. با سلسله مراحل رشد و کنار رفتن لایه‌های ضعف و افکار بیمارگونه درک مناسب‌تری از او یافتم و احساس نیاز نسبت به او در من تشدید شد. در هر کجای قدم‌ها که درک من از خدا یکنواخت شد متوجه شدم که از نظر روحانی رشد نکردم پس مداومت و ممارست ورزیدم و قدم‌ها را چندین بار مرور کردم تا به ذات قدم‌ها که اتصال من با نیروی عاشق و مهربان بود پی بردم و امروز سعی در رابطه آگاهانه با خداوند را دارم و فقط جویای آگاهی از اراده‌ی او برای خود و قدرت اجراییش می‌باشم.

4ـ آیا من طریق روحانی خاصی برای خود دارم؟

بنا به درکی که در قدم سوم نسبت به خداوند پیدا نمودم امروز هم طریقه‌ی خاصی که برایم کاربرد دارد را پی‌گیری می‌کنم اما از تجربیات کسانی که برای اتصال با خالقشان انتخاب نموده‌اند هم استفاده می‌کنم.

مرتضی عامری

5ـ تفاوت بین دین و روحانیت چیست؟

دین به سلسله اصول، قواعد و چهارچوب‌های هماهنگ گویند که افراد با تبعیت از آن با آرامش به زندگی روحانی سوق داده خواهند شد. روحانیت دارای چهارچوب خاصی نیست و انجام هرگونه ارزش‌های اخلاقی جهت رسیدن به آرامش درونی می‌باشد و البته می‌توان از طریق اصول و قواعد دینی به آن دست یافت و می‌تواند در کنار هم برای رشد و کمال انسان مورد استفاده قرار گیرد.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : یکشنبه ششم آبان ۱۴۰۳ | 19:34 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم 10 سئوال 11 الی 49

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

11ـ چرا لازم است که ما آن قدر به نوشتن ترازنامه‌ی شخصی ادامه دهیم تا برایمان به صورت یک غریزه درآید؟

ما با تکرار نوشتن ترازنامه می‌توانیم آن را به صورت رفتاری معمول شده در زندگی‌مان قرار دهیم. آن قدر به این کار ادامه می‌دهیم که جزیی از خلق و خوی ما گردد. تداوم در نوشتن ترازنامه موجب می‌شود که قبل از عملکرد،به یاد گرفتن ترازنامه بیفتیم و شاید رفتاری را که باید بعد از اجرای آن تراز گرفته و نتایج منفی‌اش بار منفی برایمان داشته باشد را جلوگیری کنیم و آن قدر در این کار ممارست می‌کنیم که تحت نظر داشتن بهبودی و شرایط روحانی‌مان برای ما به صورت یک غریزه درآید.

قابل ذکر است که از سوال 12 الی 47 را می‌توان در برگه جداگانه مکتوب کرد و به صورت ترازنامه‌ی شخصی در ابتدا و یا پایان روز به آنها پاسخ داد.

48ـ چرا اصل روحانی انضباط شخصی را در این قدم لازم داریم؟

چون موجب می‌شود که به زندگی خود هدف بدهیم، انضباط شخصی باعث می‌شود برنامه‌ی روزانه‌ی خود را به طور جدی دنبال کنیم و به دنبال مسوولیت‌های آسان نباشیم و فرصت رشد را از خود نگیریم.

بدون اصل روحانی انضباط نمی‌توان مرتب و به صورت مدام در قدم دهم زندگی کرد.

49ـ چگونه تمرین اصل روحانی انضباط شخصی در این قدم بر روی کل بهبودی من تاثیر می‌گذارد؟

انضباط شخصی در بهبودی به معنای انجام کارهای خاص علی‌رغم احساس است که نسبت به انجام آن داریم انضباط شخصی موجب می‌شود تمام جنبه‌های بیماری خود را هر روز مرور کنیم، در نظر گرفتن بیماری به‌طور روزانه موجب می‌شود از بهبودی خود مواظبت کنیم و با هدف‌دار کردن زندگی انگیزه‌ی بیشتری پیدا کنیم. برنامه‌ریزی موجب می‌شود هر روز به جلسه برویم و به دیگر معتادان خدمت کنیم و برای دعا و نیایش هم وقتی را در نظر بگیریم ما با پیگیری روزانه در بهبودی خود تاثیر می‌گذاریم.

مجتبی دشتی

https://s6.uupload.ir/files/img-20231030-wa0179_1eu9.jpg

https://s6.uupload.ir/files/img-20231030-wa0182_umdk.jpg

https://s6.uupload.ir/files/img-20231103-wa0006_wfrv.jpg


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : یکشنبه ششم آبان ۱۴۰۳ | 19:15 | نویسنده : مجتبی دشتی |

برخورد مناسب با افراد مشکوک به اعتیاد مرتضی عامری

برخورد مناسب با افراد مشکوک به اعتیاد

مرتضی عامری

آیا تاکنون با فرد مشکوک به اعتیاد برخورد داشته‌اید؟ چه رفتاری با او داشتید؟ آیا طرز رفتار شما به درمان اعتیاد او منجر شد؟ اگر تجربه‌ای در این زمینه ندارید یا متاسفانه در این زمینه ناموفق عمل کرده‌اید باید بدانید، اعتیاد به مواد مخدر تمامی جنبه‌های زندگی بیمار را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و زندگی اطرافیانش را نیز به روش‌های مختلف مختل می‌کند. تا زمانی که بیمار تصمیم به ترک اعتیاد نگیرد، هیچ راه فراری از آسیب و تخریب خانمان‌سوز ناشی از اعتیاد وجود ندارد.

یکی از دشوارترین تجربیات زندگی، پی بردن به اعتیاد یکی از عزیزان است. وقتی به اعتیاد یکی از نزدیکانتان شک می‌کنید، سیلی از احساسات ناخوشایند وجودتان را فرا می‌گیرد. ممکن است به وضوح بدانید که عزیزتان در دام اعتیاد گرفتار شده است، یا این که هنوز از جدی بودن مشکل سوءمصرف وی مطمئن نباشید. برای همین بسیار مهم است، که بدانیم چگونه فرد معتاد را بشناسیم و با علائم اعتیاد آشنا شویم.

در هر حال چه شک‌تان درباره اعتیاد او به یقین تبدیل شده باشد، چه هنوز اطمینان پیدا نکرده باشید، مشکل سوءمصرف مواد و اعتیاد در یکی از اعضاء خانواده، تمام خانواده را دچار مشکل می‌کند. با دیدن هر علائم مشکوکی در فرد معتاد، حتما به بهترین پزشک ترک اعتیاد در مرکزی معتبر مراجعه کنید.

شاید با خودتان فکر کنید که در مواجهه با این تجربه ناخوشایند کار چندانی از دستتان ساخته نیست؛ اما واقعیت این است که کاملاً اشتباه می‌کنید. یکی از مهم‌ترین کارهایی که برای نجات دادن زندگیتان از چنگال اعتیاد می‌توانید انجام دهید، پرسیدن سؤالات درست و به‌جا از خودتان و یا بیماری است که با مشکل اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کند. ده سؤال مهمی که وقتی به معتاد شدن یکی از عزیزان‌تان شک می‌کنید، باید از خودتان یا او بپرسید.

مرتضی عامری

۵ سؤال مهمی که باید قبل از برخورد با فرد مشکوک به اعتیاد از خودتان بپرسید

قدرت اعتیاد به حدی است که باعث می‌شود فکر کنید در حال از دست دادن سلامت عقلتان هستید. از افرادی که اعتیاد را تجربه کرده‌اند، بپرسید که در مواجهه با این دشمن خانمان‌برانداز چه احساسی پیدا کرده‌اند. وقتی اتفاقی تا این حد شوم و قدرتمند مانند بمب در خانه‌تان منفجر می‌شود، ممکن است قدرت قضاوت و هدایتتان را از دست بدهید. با این حال در چنین دوران سختی می‌توانید با پرسیدن چند سؤال مهم، بهتر فکر کنید.

۱- چه علائمی را در فرد مشکوک به اعتیاد دیده‌ام؟

فرد بیمار چه کارها، تغییرات و رفتارهایی انجام داده که باعث شده است به معتاد شدن او شک کنید. شاید فقط یک اتفاق بزرگ عجیب رخ داده یا آن که مجموعه‌ای از رفتارهای جزئی و نامتعارف، شما را به معتاد شدن او مشکوک کرده است. اگر فکر می‌کنید که یکی از نزدیکانتان به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده است، وجود نشانه‌های زیر را بررسی کنید:

  • تغییرات خلقی:

آیا او از همیشه تحریک‌پذیرتر، پرخاشگرتر یا آشفته‌تر شده است؟ متوجه نوسانات خلقی او شده‌اید؟

  • مشکلات در محل کار یا تحصیل:

آیا او بیشتر از همیشه مرخصی استعلاجی می‌گیرد؟ کارهایش را نمی‌تواند در موعد مقرر تمام کند یا تکالیف درسی‌اش را انجام نمی‌دهد؟ آیا او به دلیل تغییرات رفتاری دچار مشکلاتی در محل کار یا تحصیلش شده است؟

  • عادت‌های مالی متفاوت:

آیا مخارج او از همیشه بیشتر شده است؟ از شما یا دیگران پول قرض می‌گیرد؟ به تازگی‌ پول‌هایتان گم می‌شود؟

  • بیماری‌های جسمی و روانی:

فرد مورد نظر دچار بیماری‌های جسمی جدیدی می‌شود؟ بیماری‌های قدیمی‌اش شدیدتر شده است؟ وضعیت سلامت جسمی و روانی او را هنگام پرسیدن این سؤال مدنظر قرار دهید.

مرتضی عامری

۲- آیا مواد مخدر زندگی فرد مشکوک به اعتیاد را مختل کرده است؟

یکی از نشانه‌های شایع و گویای اعتیاد، مختل شدن زندگی مصرف کننده است. بنابراین بررسی کنید که مواد مخدر چه اثری بر زندگی عزیزتان گذاشته است؟ از جمله متداول‌ترین اثراتی که اعتیاد بر زندگی مصرف‌کننده تحمیل می‌کند، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • نادیده گرفتن مسئولیت‌های مربوط به خانه و خانواده
  • شرکت نکردن در فعالیت‌های لذت‌بخش و محبوب گذشته
  • حاضر نشدن در محل کار، تحصیل یا قرارهای ملاقات‌ به دلیل خواب ماندن یا بروز دیگر مشکلات ناشی از مصرف مواد در روزهای گذشته
  • مشکلات قانونی مانند جریمه شدن به دلیل رانندگی تحت تأثیر مواد، بازداشت شدن به دلیل رفتار نامناسب و …

۳- آیا می‌دانم که چرا فرد مشکوک به اعتیاد، مواد مخدر مصرف می‌کند؟

گاهی اوقات علت اصلی روی آوردن فرد به مصرف مواد مخدر کاملاً مشخص و واضح است. برای مثال می‌دانید که عزیزتان پس از انجام دادن عمل جراحی به داروهای مسکن عادت کرد و این‌گونه بود که در دام سوءمصرف داروهای مسکن گرفتار شد. یا این که او یکی از سربازان کهنه‌کار است و مواد مخدر را برای سرکوب کردن علائم اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) مصرف می‌کند. گاهی اوقات نیز ممکن است کوچکترین ایده‌ای نداشته باشید که او اصولاً چرا باید ماده مخدر مصرف کند. علل زیربنایی احتمالی سوءمصرف مواد مخدر را پیدا کنید تا بهتر بتوانید شدت اعتیاد را تعیین کنید.

مرتضی عامری

۴- چطور می‌توانم درباره نگرانی‌هایم با فرد مشکوک به اعتیاد صحبت کنم؟

تمام مصرف‌کنندگان مواد مخدر از صحبت کردن درباره مشکل‌شان گریزان نیستند. اجازه ندهید که ترس از فراری شدن عزیزتان از خانه و دور شدنش از شما، مانع از آن شود که بتوانید درباره نگرانی‌هایتان با هم گفتگو کنید. زمان مناسبی را برای گفتگو پیدا کنید و احساسات‌تان را بدون آن که قضاوتش کنید، در نهایت دلسوزی و مهربانی با او در میان بگذارید. صادق و در عین حال مهربان باشید و به خودتان یادآوری کنید که فرد عزیزی که نگرانش هستید، دشمن شما نیست و شما نیز دشمن او نیستید.

۵- چطور می‌توانم به فرد مشکوک به اعتیاد کمک کنم؟

شما این قدرت را دارید که زندگی فرد عزیزی را که با اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کند، نجات دهید. بنابراین باید هر چه زودتر به دنبال روش‌هایی برای کمک کردن به او باشید. می‌توانید بابهترین کلینیک ترک اعتیاد نزدیک به محل سکونتتان تماس بگیرید و با مشاور مشورت کنید. با کمک کردن به خودتان می‌توانید او را نیز از این منجلاب نجات دهید. بنابراین توصیه‌های زیر را برای کمک کردن به خودتان و او جدی بگیرید:

  • برای معتاد شدنش بهانه‌تراشی نکنید.
  • به او پول ندهید.
  • در هر کاری که ادامه دادن به اعتیاد را برایش ممکن کند، شرکت نکنید.
  • از یکی از اعضاء خانواده یا دوستان مشترکتان کمک بگیرید و بیمار را ترغیب کنید تا شروع درمان را بپذیرد.

مرتضی عامری

۵ سؤال مهمی که باید از فرد مشکوک به اعتیاد بپرسید

وقتی با کسی‌ که نگرانش هستید، صحبت می‌کنید، به هیچ وجه نباید عصبانی، خشمگین یا عجول باشید یا او را قضاوت کنید. در غیر این صورت او در لاک دفاعی‌اش فرو رفته و از شما فراری خواهد شد. مهربان، دلسوز و همدل باشید و حتی اگر وجودتان مملو از خشم، نفرت و ناراحتی است، سعی کنید شرایطش را درک کنید.

هدفتان از این گفتگوی حساس باید این باشد، که بیمار را ترغیب کنید تا فکری به حال زندگی‌اش کند و خود را از چنگال این بیماری نجات دهد. مسلماً نمی‌خواهید که با او وارد بحث و گفتگویی بی‌حاصل شوید. پس از او سؤالاتی بپرسید که باعث شود به شما نزدیک‌تر شود، نگرانی‌هایتان را درک کند و به شروع درمان تشویق شود.

در ادامه سؤالات مهمی را مطرح می‌کنیم که باید از عضو خانواده یا دوست عزیز دچار اعتیاد بپرسید:

۱- میدونی آدمایی که دوستت دارن، نگران سلامتی و خوشبختیت هستن؟

به فرد عزیزی که دوستش دارید و دچار مشکل اعتیاد شده است، بگویید که روی آوردنش به مصرف مواد مخدر باعث شده تا به شدت نگرانش شوید. این سؤال و بحث متعاقب آن را به روشی ادامه دهید که به او بفهمانید، افراد بسیاری دوستش دارند و به او اهمیت می‌دهند. اگر احساسات‌تان را با لحنی دلسوزانه و به دور از تحقیر و سرزنش بیان کنید، موفق می‌شوید تا ارتباط صمیمانه‌تری را برقرار کنید، که در نهایت راهگشا شود و آرامش و سلامتی را به زندگی او و خودتان بازگرداند.

۲- متوجه هستی که چقدر دچار مشکل شده‌ای؟

توپ را به زمین فرد مشکوک به اعتیاد بیاندازید و از او بپرسید که چه نظری درباره سوءمصرف مواد مخدر یا الکل و مشکلات ناشی از آن دارد. به این ترتیب پی می‌برید که او تا چه حد از مشکل اعتیادش آگاهی دارد. با توجه به این اطلاعات متوجه می‌شوید که برای ترغیب کردن او به شروع درمان، تا چه حد به مداخله شما نیاز است.

مرتضی عامری

۳- تا به حال سعی کردی که مصرف مواد مخدر رو ترک کنی؟

فکر نکنید که چون فرد مورد علاقه‌تان هنوز در حال مصرف مواد مخدر است، تا به حال هیچ وقت برای ترک اعتیاد تلاش نکرده است. بسیاری از بیماران معتاد به مواد مخدر چندین بار برای ترک اعتیاد تلاش می‌کنند، اما به تنهایی موفق نمی‌شوند. با پرسیدن این سؤال به هم نزدیکتر می‌شوید و فرصت پیدا می‌کنید که اگر او عزمش را برای ترک اعتیاد جزم کرده است، از او حمایت کنید.

۴- تا به حال به کمک گرفتن از بقیه فکر کردی؟

وقتی از فرد مورد علاقه‌تان سؤال می‌کنید این سوال را می‌پرسید، در واقع به او می‌فهمانید که برایش احترام قائل هستید و موقعیتش را درک می‌کنید. با پرسیدن این سؤال، فارغ از جوابی که می‌شنوید، به او ثابت می‌کنید که می‌تواند روی تشویق و حمایت‌تان برای شروع سفر پایان دادن به اعتیاد حساب کند.

۵- چطور می‌تونم بهت کمک کنم؟

گاهی اوقات تنها کاری که باید برای نزدیک شدن به فرد مشکوک به اعتیاد و یا خارج کردن او از لاک دفاعی‌اش انجام دهید، این است که صادقانه از او بپرسید که چطور می‌توانید به او کمک کنید. بسیاری از بیماران معتاد به مواد مخدر احساس می‌کنند، که اگر به مشکل‌شان اعتراف کنند، هیچ کسی در دنیا نیست که به دادشان برسد یا دست‌شان را بگیرد. اگر این فکر ناخوشایند را از ذهن فرد مورد علاقه‌تان پاک کنید، او برای پذیرش درمان آماده‌تر می‌شود و دست کمکی را که به سمتش دراز کرده‌اید، با رغبت بیشتری می‌گیرد.

مرتضی عامری

در درمان عزیزانتان نیاز به کمک دارید؟

اگر خود یا یکی از عزیزانتان در دام اعتیاد به مواد مخدر گرفتار شده‌اید، همین امروز اقدام کنید فردا دیر است.

باتشکر و امید بهبودی مرتضی عامری


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : چهارشنبه هجدهم مهر ۱۴۰۳ | 22:47 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم هشتم سئوال ۱۳ الی ۱۸

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

مجتبی دشتی

13ـ چند مثال از شهامتی که در قدم‌های قبلی تجربه کرده‌اید را بنویسید.از آن تجارب چگونه در این قدم استفاده می‌کنید؟

در قدم اول شهامت اقرار به عجز و ناتوانی ، در قدم دوم شهامت تغییر باورها و شروع و درک ارتباط آگاهانه با خداوند ،در قدم سوم با شهامت یاد گرفتیم که اراده و زندگی مان را به خداوند بسپاریم ، در قدم چهارم شهامت نوشتن ترازنامه ، در قدم پنجم شهامت پذیرفتن اشتباهات، همه و همه کمک نمود تا امروز با شهامت و ایمان نسبت به نوشتن تراز و لیست خسارات اقدام نمایم.

14ـ آیا اسمی هست که من هنوز به فهرست خود اضافه نکرده باشم؟ آیا تمایل دارم که اکنون اضافه کنم؟ آیا فهرست من کامل است؟

بله، این سوال می‌خواهد مرا متوجه قسمت انکار بیماری‌ام کند. سوال بعد که از سوال های صداقت و شهامت آمده می‌خواهد یک بار دیگر درجه‌ی تمایل ما را شناسایی کند. ما به عنوان معتاد هم خسارت زده‌ایم و هم خسارت دیده‌ایم. اندازه و مقدار آن مهم نیست، مهم این است با استفاده از اصول روحانی بتوانیم تمایل را درون خود زنده کنیم و آن را انکار نکنیم.

مرتضی عامری

15ـ چه اقداماتی جهت افزایش تمایل خود انجام داده‌ام؟

تمامی اقداماتی که برای رسیدن به آرامش، رهایی، آزادی در قدم‌های قبلی به کار بردم اینجا نیز به کار می‌آید. دعا کنم و از کسانی که این قدم را گذرانده‌اند تجربه و مشورت بگیرم، سطح آگاهی‌ام را نسبت به قدم هشتم افزایش دهم و بدانم این قدم را چرا کار می‌کنم؟ و هدف از کارکرد این قدم چیست ؟و این نکته را درک کنم که در قدم هشتم مواردی وجود دارد که سدراه ارتباط من با خداوند و دیگران می‌شود و اجازه نمی‌دهد که من به هدف اصلی خود که همان رسیدن به حد کمال است برسم.

16ـ در مورد دعا کردن برای پیدا کردن تمایل چه احساسی دارم؟

ما باید به خاطر داشته باشیم دچار یک بیماری هستیم به نام اعتیاد، چه در قدم‌های قبلی چه در این قدم هیچ ابزاری بهتر از دعا برای پررنگ کردن تمایل برای ما کارآمدنیست. دعا در این قدم موجب می‌شود درک کنم که به واسطه‌ی بیماری‌ام به دیگران خسارت زده‌ام و می‌بایست آن را با تمایل و اعتماد به نفسی که به دست می‌آورم به انجام رسانم. دعا موجب می‌شود خود را به جای شخص مقابل که به آن خسارت وارد کرده‌ام قرار دهم زیراکه وقتی خود را به جای او قرار می دهم تمایل درون من زنده خواهد شد.

17ـ آیا احساس وصل بودن یا مربوط بودن به دیگران می‌کنم؟ توضیح دهید.

گاهی از دیگران فاصله می‌گیرم ، دچار انزوا می‌شوم که نتیجه‌ی خسارت‌هایی است که به آنها وارد نموده‌ام. امروز هم می‌ترسم با بعضی از مردم ارتباط برقرار کنم چرا که می‌ترسم به آنها خسارت وارد کنم. اما با تمرکز و درست به اجرا گذاشتن قدم‌ها در زندگی روابطم بهتر شده چون که کمتر خسارت می‌زنم. در قدم چهارم و پنجم متوجه این کمبود در خود شدم و توانستم امروز خود را قسمتی از دیگران ببینم نه کمتر، نه بیشتر.

مرتضی عامری

18ـ آیا احساس همدلی و ملاطفت برای دیگران دارم؟ توضیح دهید.

بله، من امروز متوجه شده‌ام دیگران هم گاهی مثل من دچار ضعف‌ها و کمبودهایی هستند که اگر با آنها مهربانی و همدلی نکنم انسان بودنم را زیر سوال خواهم برد، چرا که شاید سالها می‌گذشت و من هم نمی‌توانستم یک کار درست انجام دهم ولی آنها با همدلی و مهربانی نسبت به من مرا همیشه امیدوار به زندگی نگه داشتند و به رفتار درست تشویقم کردند.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی

تاريخ : دوشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۳ | 14:31 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم هشتم سئوال ۶ الی ۱۲

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی

6ـ فهرست افرادی را که به آنها خسارت زده‌اید با ذکر نوع و طریق خسارت بنویسید؟

نام (حقیقی یا حقوقی) نوع خسارت (عاطفی یا مالی)مقدار و مبلغ شرح ماجرا





7ـچراعذرخواهی تنها، برای جبران خسارتی که زدهام،کافی نخواهد بود؟

چرا که بیشتر اوقات خسارتی که ما زده‌ایم آنقدر زیاد و شدید است که با گفتن معذرت می‌خواهم بهبود نخواهد یافت کسانی که از ما خسارت دیده‌اند بارها این کلمه را شنیده‌اند چه بسا از این کلمه هم متنفر هستند. پس معذرت‌خواهی کلامی به هیچ عنوان پاسخگوی خسارتی که ما زده‌ایم نخواهد بود. این جمله برای شروع خوب است ولی کافی نیست.

8ـچرا تغییر رفتار تنها، برای جبران خسارتی که زده ام کافی نخواهد بود؟

ارمغان قدم هشتم برای ما آزادی است، تغییر رفتار گرچه بسیار خوب است ولی در رابطه با کسانی که ما را می‌بینند و با ما در ارتباطند تغییر رفتار برای شرایط حال و امروز مفید است اما نیاز است از کسانی که ما را نمی‌بینند و از طرف ما خسارت دیده‌اند نیز جبران خسارت نمایم آزادی ما در گرو جبران خسارت از تمام کسانی است که به آنها خسارت زده‌ایم چه در گذشته چه امروز

مرتضی عامری

9ـ آیا خسارت مالی به کسی زده‌ام که نخواهم آن را جبران کنم؟ اگر این خسارت را جبران کنم، زندگی من به چه شکل خواهد بود؟

بله، در بیشتر خسارات امروز به حداقل توانایی رسیده‌ام که جبران نمایم اما ترس، عدم اعتماد و ایمان به خداوند موجب می‌شود آزادی را که قرار است در پس جبران خسارت به دست آورم از خود سلب می نمایم .

خسارت‌ها موانعی هستند در سر راه من و خداوند. من با جبران هر یک از آن خسارت‌ها موانع را برمی‌دارم و به خداوند نزدیک‌تر می‌شوم و به آرامش و آسایش دست خواهم یافت و روابط جدیدی را با مردم بر اساس منطق پی‌ریزی می‌کنم:

10ـ آیا به کسی برای جبران خسارت بدهکار هستم، که او نیز به من صدمه زده باشد؟ چه اقداماتی جهت پیدا کردن تمایل برای این گونه جبران خسارت انجام داده‌ام؟

در زندگی‌امان افرادی هستند که به ما صدمه زده‌اند و ما هم مقابله به مثل کرده‌ایم و حتی از آنها رنجش هم داریم. ما در قدم هشتم نباید به خساراتی که آنها به ما زده‌اند توجه کنیم، ما فقط تراز خودمان را می‌گیریم و باید سعی کنیم یک‌بار دیگر قدم چهارم و پنجم را در مورد آنها اجرا کنیم تا بتوانیم آنها را ببخشیم و بعد به دنبال رفع خسارتی که به آنها زده‌ایم باشیم. امروز باید برای ایجاد انگیزه و تمایلمان برای جبران خسارت از این افراد دعا کنیم، بیماری اعتیاد خود را درک کنیم و بپذیریم که شاید آنها هم در آن شرایط مثل ما با افکار بیمارگونه اقدام به انجام عملی کرده‌اند. با راهنمایمان مشورت کنیم و از رفتارمان ترازنامه تهیه کنیم تا نقاط کمبود و ضعف خود را شناسایی کنیم و بپذیرم که تمامی ما انسان هستیم و امکان خطا در ما وجود دارد.

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی

11ـ تشخیص چگونگی دقیق خطاهایمان، به چه شکل در قدم هشتم برای ما ارزشمند است؟ چرا ضروری است که نقش و مسوولیت من در مسايل برایم واضح و آشکار باشد؟

ما دچار یک بیماری هستیم به نام اعتیاد پس همیشه تشخیص‌های ما بنابر باورهای معتادگونه می‌باشد. ما به دیگران خسارت می‌زنیم چون فکر می‌کنیم حق ماست و در آن صورت تشخیص خسارت برایمان سخت می‌شود چون خود را محقّ می‌دانیم. امروز با استفاده از اصول روحانی به‌خصوص صداقت و هم‌چنین تمرین اصول روحانی قدم‌های قبلی سعی می‌کنیم باورهای خود را تغییر دهیم تا با وجدان بیدار بتوانیم خسارات وارد شده را شناسایی کنیم و تشخیص دهیم. لازم است نقش و مسوولیت خود را با استفاده از قدم ششم و هفتم پیدا کنیم تا خود را راحت‌تر در معرض جبران خسارت قرار دهیم.

12ـ چند مثال از صداقتی که در قدم‌های قبلی تجربه کرده‌ام را بنویسید.چگونه از آن تجارب در این قدم می‌توانید استفاده کنید؟

با ورود به مسیر بهبودی بهترین نوع صداقت در من شروع به رشد کرد. من به عنوان یک معتاد همیشه در انکار بودم و در قدم یک توانستم لایه‌های انکار را کنار بزنم و با صداقت معتاد بودنم را اعلام نمایم. در قدم دوم صداقت به من کمک کرد باورهای غلط خود را شناسایی کنم تا به آنها تکیه نکنم. در قدم سوم حضور خدا را بیشتردرک نمودم و صادقانه تسلیم خواست و اراده‌ی او شدم. در قدم چهارم سعی کردم به خود دروغ نگویم و تمام لایه‌های درونی خود را که پر از کینه و نفرت و رنجش و مسايل جنسی بود با صداقت به روی کاغذ بیاورم و در قدم پنجم بود که صداقت و شهامت یکی شد و من توانستم اعتماد کنم و آن را بازگو نمایم. در قدم ششم عدم صداقت درون خود را شناسایی کردم و در قدم هفتم سعی نمودم که این کمبود درون را به تعادل برسانم. امروز در قدم هشتم با صداقتی که دارم متوجه خسارات به بار آمده شده‌ام و تا زمانی که امکان زندگی برایم وجود دارد صادقانه در پی جبران خسارت خواهم بود تا به آزادی و رهایی دست یابم


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی

تاريخ : دوشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۳ | 14:19 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم هشتم سئوال ۱ الی ۵

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته#مجتبی_دشتی

قدم 8

ما فهرستی از تمام کسانی که به آنها صدمه زده بودیم تهیه كرده و خواستار جبران خسارت از تمام آنها شدیم.

پروردگارا، مرا از بند گذشته‌ی ملال‌انگیز رها کن.

گذشته‌ای که بر اثر عدم آگاهی به همنوعان زیان و لطمه رسانده‌ام. مرا حضور ذهن و شهامتی عطا کن تا به یاد بیاورم به کسانی که آسیب رسانده‌ام و موجبات جبرانش را برایم مهیّا کن.

امید دارم تا زمانی که از تو تبعیت می‌کنم به هیچ‌کس آسیب و زیانی نرسانم.

«آمین»

مجتبی دشتی

قدم هشتم می‌خواهد به فرد کمک کند که با گرفتن و پذیرفتن مسوولیت نابسامانی‌ها و خرابی‌های گذشته شرایطی را برایش مهیّا کند تا در مواجهه با اجتماع خجالت‌زده و شرمسار نباشد. انسان‌ها نیازمند زندگی در کنار هم و ایجاد رابطه با هم می‌باشند، قدم هشتم جایگاه مناسبی جهت شناسایی و تمرین برای از سرگیری روابط از دست رفته است.

معتاد روابطش را یا با علم و آگاهی از دست می‌دهد یا عدم آگاهی، در هر دو صورت فرق نمی‌کند مهم این است که برای از دست دادن رابطه‌ای حتماً پیش‌زمینه‌هایی مثل کینه و رنجش یا خسارات و صدمات عاطفی و مالی دخیل بوده که با ریشه‌یابی و جبران آنهاست که می‌تواند روابط، دوباره از سر گرفته شود یا اگر هم ترمیم نشد لااقل مانند قارچ سمّی در صفحات خاطرات‌ رشد نکند.

از انجام این قدم ترسی به خود راه ندهید و هیچ سناریویی در رابطه با اینکه شاید شرم و خجالت سراغتان بیاید یا نتوانید به چشم آنهایی که بدان‌ها خسارت زده‌اید نگاه کنید یا آنها شما را هرگز نبخشند ... در ذهنتان تداعی نکنید.

برداشت این قدم می تواندجرقه‌ی شروع دوباره‌ی دوستی‌ها باشد که به علت بیماری اعتیاد آنها را به دشمنی یا کینه و رنجش تبدیل کرده بودید. در این قدم تجربه‌ای جدید و نو از زندگی مسالمت‌آمیز و بدون ضرر و خسارت به دیگران را تجربه خواهید کرد. فقط باید سعی‌تان این باشد که فهرستتان را تکمیل کنید. شاید بعد از انجام گام نهم و جبران خسارت این لیست. فهرست دوستان خوب و صمیمی شما بشود.

1ـ آیا به هیچ شکلی در کارکرد قدم هشتم مردد هستیم؟ چرا؟

بله، گاهی با تصور بر اینکه شاید خساراتی به بار آورده باشیم که زیاد باشد یا غیرقابل جبران باشد و یا از رویارویی با افرادی که به آنها خسارت‌زده‌ایم ترس و شرمندگی سراغمان بیاید و آیا بعد از عنوان کردن پذیرفته خواهیم شد یا با مشکلات قانونی مواجه خواهیم گشت.

مرتضی عامری

2ـ آیا نیاز به تامل و مشورت با راهنمای خود را قبل از آغاز جبران خسارت، تشخیص می‌دهم؟ آیا در هیچ شرایطی به واسطه‌ی تعجیل و شتاب در جبران خسارت باعث بروز خسارات جدیدی شده‌ام؟ آن شرایط چه بوده است؟

ما در هیچ شرایطی نمی‌توانیم با عجله و شتاب جبران خسارت نماییم. با عدم شناخت نسبت به خسارت‌ها و عمق آنها شاید دوباره موجب خسارت جدیدی شویم که روند بهبودی‌مان را تحت‌الشعاع خود قرار دهد. ما سعی می‌کنیم با صبر و حوصله و مشورت بهترین راه را برای جبران خسارت پیدا کنیم.

3ـ فهرست رنجش‌هایی که بر سر راه تمایل شما جهت جبران خسارت وجود دارند را بنویسید؟

در این سوال اسامی کسانی را می‌نویسیم که از آنها رنجش داریم و ما به آنها نیز خسارت زده‌ایم و چون هنوز آنها را نبخشیده‌ایم تمایل به جبران خسارت از آنها را نداریم

4ـ آیا می‌توانم در حال حاضر از این رنجش‌ها رها شوم؟ اگر نه، آیا تمایل دارم که به هر حال نام این افراد را در فهرست خود بنویسیم و بعداً نگران جبران خسارت از آنها باشم؟

اگر ما از رنجش‌هایمان نشویم تهیه‌ی فهرست قدم هشتم و تمایل یافتن برای جبران خسارات کار مشکلی خواهد شد ما می‌بایست نام آنها را در لیست خود بیاوریم ما نمی‌خواهیم با استفاده از انکار بیماری‌مان خسارت‌هایی را که زده‌ایم را انکار کنیم و برای آنها توجیه بیاوریم. ما به دنبال سهم و تراز خود می‌گردیم هر چقدر هم کوچک باشد.

مرتضی عامری

5ـ آیا کسی هست که من به او جبران خسارت بدهکار باشم ولی او تهدیدی برای سلامت یا امنیت من باشد یا مورد دیگری وجود داشته باشد که من نگران حال آن شخص باشم؟ ترس‌های من چیست؟

بله – بسیار زیاد خسارات عاطفی و مالی در فهرستمان داریم . ترس یعنی فقدان ایمان در درون و دوربودن از قدرت الهی .

شاید خسارات به بار آمده را در حال و شرایط موجود نتوان انجام داد اما با این نیت که من تصمیم دارم خسارات را جبران نموده و خود را از بند رنجشها رها کنم ایده ای قابل قبول است به خاطر داشته باشم هر جبران خسارتی را به دور از تصمیم احساسی ، همراه با تعقل و مشورت به انجام رسانم.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی

تاريخ : دوشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۳ | 11:58 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم هفتم سئوال ۱۶ الی ۲۱

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

مجتبی دشتی

16ـ آیا باور دارم که فقط نیروی برتر می‌تواند کمبودهای مرا برطرف کند؟ یا سعی کرده‌ام خودم نیز آنها را برطرف کنم؟

بله، زیرا هر گاه خواستم به تنهایی و با نیروی اراده‌ی شخصی آنها را کنترل یا برطرف کنم از دستم خارج شد و حتی بدتر هم شد.

17ـ آیا از اینکه کمبودهای من بلافاصله بعد از درخواستم برطرف نشده‌اند دچار بی‌حوصلگی شده‌ام؟ یا اینکه اطمینان دارم هر وقت که خدا بخواهد، آنها برطرف خواهند شد؟

امروز باید سعی‌مان این باشد که به صبر به عنوان یک هدیه‌ی الهی نگاه کنیم، عجول بودن و بی‌حوصلگی شاید موجب چیدن میوه‌ی نارسیده و کال باشد اما صبر و حوصله بستری را فراهم می‌کند برای اندیشیدن و تصمیم درست اتخاذ کردن. اعتماد و ایمان به تنهایی هرگز برای کارکرد این قدم کافی نیست پس نیاز است که ما صبر و حوصله را نیز تمرین کنیم حتی اگر مدت‌ها از زمان درخواستمان برای برطرف شدن کمبودهای‌مان گذشته باشد. در واقع بی‌حوصلگی یکی از نقايص ماست.

مرتضی عامری

18ـ آیا حس تناسب و تعادل من، اخیراً به هم خورده است؟ آیا خود را تواناتر و زرنگ‌تر از آن چیزی که هستم تصور می‌کنم؟

زمانی که از مبدا هستی فاصله می گیرم و این حس که من به تنهایی می توانم امورم را به انجام رسانم در من شکل می گیرد از حس تعادل و تناسب خارج می شوم . نباید فراموش کنم که اگر امروز قدرتی در مسیر زندگی بدست آورده ام همه به خاطر لمس و حضور خداوند در زندگی ام می باشد و اوست که کارگردان و بازیگردان زندگی من است

19ـ آیا مواقعی بوده که بتوانم از عمل از روی نقايص خود اجتناب کنم، و به جای آن یک اصل روحانی را تمرین نمایم؟ آیا این را به عنوان عمل و تاثیر خداوند بر زندگی خود تشخیص می‌دهم؟

انجام قدم هفتم به ما آزادی انتخاب خواهد داد و باید آگاه باشیم که این قدم درمان یا شفا نیست. اگر بر طبق اصول روحانی نهفته در برنامه دوازده قدمی زندگی کنیم از تقلاّ و دست و پا زدن برای تغییر حقیقت زندگی دست خواهیم برداشت. امروز شاید ترس‌ها گریبانمان را بگیرند اما با اصول روحانی که فراگرفته‌ایم نیاز نیست در مقابله و مواجه شدن با آنها از روش‌های مخرب بهره گیریم. مثلا در مقابل خشم و عصبانیت دیگران ، متانت و صبر پیشه کنیم.

مرتضی عامری+ مختار سائقی

20ـ کدام یک از کمبودهای من در زندگی برطرف شده‌اند یا از قدرتشان کاسته شده؟

ما هیچگاه به کمال نمی رسیم اما آرزوی رسیدن به آن ما را به حرکت وامی دارد، کمبودهای زیادی درزندگی مان قابل شهود بود مثل ایمان ، قدرت جاری کردن اراده خداوند در زندگی مان ، عشق ، محبت ، نوع دوستی و غیره که به مرور زمان و با استمرار بهبودی و توجه به پروسه بهبودی ، روز به روز کمبودهایمان برطرف و نواقصمان کمرنگ خواهد شد.

21ـ چرا قدم هفتم، احساس آرامش را پرورش می‌دهد؟

قدم هفتم باعث می‌شود که دیگر از روی نقايص شخصیتی عمل نکنیم و به دیگران خسارت نزنیم این امر باعث می‌شود به خداوند و دیگران نزدیک‌تر شویم و رشد روحانی‌مان بیشتر ‌شود در نتیجه متعادل‌تر و به هدف زندگی نزدیک‌تر می‌شویم هر گاه ما اصول روحانی را به اجرا درمی‌آوریم. به آرامش می‌رسیم. اگر در طول بهبودی به فروتنی مطلق یا کمال نرسیم همین که این آرزوی بزرگ را در ذهن خود مجسم می‌کنیم هدیه‌ای گرانبها به ارمغان می‌آورد به نام آرامش.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی

تاريخ : دوشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۳ | 11:51 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم هفتم سئوال 1 الی 5

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی دشتی

قدم 7

ما با فروتنی از او خواستیم تا کمبودهای اخلاقی ما را برطرف کند.

آفریدگارا،

من اکنون آماده‌ام تا تمام خوب و بد وجودم را به تو بسپارم.

تمنّا دارم یکا‌یک نقص‌های درونم را که سد راه خدمت به تو و همنوعان من است را برطرف کنی!

و قدرتی عطا فرما از این پس به خدمت تو کمر بندم.

«آمین»

مرتضی عامری

قدم هفتم جایگاه مناسبی است برای تجدید پیمان روزانه با خداوند. قدم هفتم دامنه دید شما را نسبت به شناخت خود گسترش می‌دهد و به شما يادآوري كند که اعمال و رفتارتان را بررسی کنید تا بتوانید نقص‌هایتان را شناسایی کنید و نقاط پسندیده‌ای اخلاقی را جایگزین نقص‌هایتان کنید و همین نقاط مثبت ضامن بقای شما و مهم‌ترین دستاورد زندگی‌تان می‌باشد.

تنهاترین راهکار استمرار روحانیت در درونتان انجام قدم هفتم و شناخت نقاط‌ضعف و قوت خودتان است با انجام این قدم از هدف‌های کوچک و کم محتوای زندگی دست برداشته و به سمت هدف‌های بزرگ مثل بیداری روحانی قدم برمی‌دارید و در راه رسیدن به صفات خود که هدف خلقت انسان است از هیچ اقدامی فروگذاری نمی‌کنید و با تمرکز روی این هدف ارزشمند و هم‌چنین ارزش‌های معنوی و رشد روحانی که مهم‌ترین منابع بقا هستند، یاد می‌گیرید با مشورت و راهنمایی و استفاده از نقاط مقابل ضعف‌هایتان به سمت کمال حرکت کنید. امروز می‌توانید همانند ابزاری در دستان خداوند باشید و در سایه‌ی صفات پروردگار حرکت کنید.

قدم هفتم خطی بر روی فردگرایی و خودمحوری‌تان می‌باشد و بار دیگر قدم دوم در قالبی دیگر به شما گوشزد می‌کند که به تنهایی قادر به برطرف کردن کمبودها نیستند. از ابزار ضروری برداشتن این قدم مشورت گرفتن و همچنین مدد و استعانت از خداوند می‌باشد. در این قدم سعی می‌کنید با تجدید پیمانی که با خالق تان نموده‌اید از اراده‌های شخصی‌تان دست بردارید تا حضور او را در کنارتان حس و لمس نمایید. بعد از طی کردن دو قدم روحانی ششم و هفتم به آرامشی نسبی دست می‌یابید و مجالی به دست می‌آورید تا یک بار دیگر در خود کنکاش کنید تا نقاط تاریکی را که از ایجاد خسارت و لطمه به دیگران در درونتان باقی مانده بیابید و برای بقا خود و ایجاد رابطه‌ی سالم با مردم و اجتماع سعی در جبران خساراتی که باعث تیره و تار شدن این روابط شده‌اند، بنمایید.

1ـ کدام یک از رفتارهای من از آغاز بهبودی تغییر کرده؟ در چه مکان‌ها و شرایط مسايل غلو شده دوباره به اندازه‌ی طبیعی خود برگشته‌اند، و کجا جزو قسمتی سالم در خود کشف کرده‌ام؟

قسمت اول:در طول دوران بهبودی خیلی از رفتارهایمان تغییر کرده و به اعتدال بیشتری رسیده از قبیل: پرخاشگری؛ رفتاری که بر اساس ترس بوده، بددهنی، دروغگویی، اجازه سوءاستفاده کردن دیگران از من و بر عکس، مشورت گرفتن و غیره ...

قسمت دوم:پذیرش اعتیادمان اولین قدمی بود که ما در پذیرفتن خودمان برداشتیم و اکنون در نتیجه‌ی کارکرد قدم‌های قبلی چیزهایی راجع به خودمان فراگرفتیم و سراب‌هایی که باعث شده بودند تصور کنیم منحصر به فرد هستیم تا حد زیادی محو شده‌اند. اکنون می‌دانیم نه از دیگران مهم‌تر هستیم نه کمتر.

قسمت سوم:از خودگذشتگی و ایثار، روابط عمومی سالم، صداقت با خود، انکار نکردن، عشق و محبت درونی‌مان، امید، ایمان، تلاش، و سعی می‌کنم پیش‌قدم در رنجش و جنگ‌ها نباشم.

مرتضی عامری

2ـ فروتنی چگونه بر بهبودی من تاثیر گذاشته؟

با انجام این چند قدم به این درک رسیدم که برای حرکت در مسیر روحانی باید متواضع و فروتن باشم و بدانم که فروتنی و تواضع با حقیر شمردن و ناچیز دانستن خود بسیار متفاوت است. همین که متوجه شدم که یک انسان هستم و ممکن است اشتباه کنم و با اقرار به ندانسته‌هایم و گرفتن مشورت به کامل نبودنم پی بردم اما این دلیلی بر توسری‌خور بودنم نشد. امروز محدودیت‌های خود را می‌بینم و به واسطه‌ی فروتنی می‌توانم خدمت کنم و پروردگار مهربان اعتماد کنم و آنچه را که آموختم با دیگران در میان گذارم از قدم یک تا به اینجا اصول روحانی تواضع را تمرین کردم که همه‌ی این‌ها در بهبودی من تاثیر مستقیم داشته است.

3ـ چگونه آگاهی از فروتنی خودم به من در کارکرد این قدم کمک می‌کند؟

آگاهی از فروتنی موجب می‌شود متوجه باشم که برای رهایی از ضعف‌هایی که تمایل به از دست دادن آنها ندارم از خداوند کمک بگیرم و این نکته را درک کنم که این ضعف‌ها برای من مشکل‌ساز خواهد شد. به مرور نیز آن را باید به خداوند بسپارم. آگاهی از فروتنی در قدم هفت به من فرصت می‌دهد خود را همان گونه که هستم بپذیرم، به من فرصت می‌دهد که درخواست کمک کنم، چرا که آن قدر بدبختی کشیده‌ام که تنها راه رهایی ، فروتنانه از نیروی برتر کمک خواستن است.

4ـ درک من از نیروی برتر، چگونه در قدم‌های قبلی رشد کرده؟ رابطه‌ی من با نیروی برتر چگونه توسعه یافته؟

من در قدم یک اقرار کردم و تغییر در زندگی من ایجاد شد و فعالیت بیماری‌ام متوقف شد. در قدم دو پذیرفتم سلامت عقل ندارم و خداوند می‌تواند سلامت عقل را به من بازگرداند پس دست از انکارش برداشتم. در قدم سوم توانستم ارتباطم را توسعه دهم و از سر راهش کنار بروم و به او اعتماد کنم، تصمیم گرفتم که او از من مراقبت کند. قدم چهار به من کمک کرد ضعف‌هایم را روی کاغذ بیاورم، من به خاطر تعهدی که در بهبودی داشتم از او کمک خواستم تا همه چیز را بنویسیم و خودم را درست مورد ارزیابی قرار دهم و او را دخیل کردم. در قدم پنج اجازه دادم با فروتنی تاریک‌ترین قسمت‌های درونم نورانی شود تا در این مسیر تنها نباشم پس حضورش را لمس کردم و در اولین رابطه‌ی صادقانه ‌ام با خداوند ، احساس آرامش بیشتری کردم. در قدم ششم با خصوصیات مثبتی که درونم بود درخواست کردم آگاهیم بالا برود. و متوجه شدم که هیچ‌کس جز خداوند نمی‌تواند در برطرف شدن ضعف‌ها به من کمک کند و در کل اگر فروتنی نداشتم نمی‌توانستم قدم‌ها را بپذیرم و اینجا باشم و بهبودی خود را دنبال کنم.

مجتبی دشتی

5ـ کارکرد قدم‌های قبلی، چگونه به من کمک کرد تا برای انجام قدم هفتم آماده شوم؟

قدم‌های قبلی به ما کمک کرد تا واقع‌بینانه و صادقانه نقش خود را در اتفاقات و مسايل زندگی ببینیم. قبل از شروع قدم‌ها زمان‌هایی فکر می‌کردیم اتفاقات خاصی که در زندگی‌مان می‌افتد و موجب سلب آسایش و آرامش‌مان می‌شود به واسطه‌ی بی‌مهری خداوند و یا قصور دیگران بوده است. ولی قدم‌ها به ما کمک کرد تا دست از این دیدگاه برداشته و به این درک برسیم که آنها توسط خود ما خلق شده است و متوجه شدیم که چه فرصت‌هایی را از دست دادیم و چقدر بیهوده دیگران را سرزنش کردیم. قدم‌های قبلی رابطه‌ی ما را با خداوند روز به روز ارتقا بخشید، من متوجه شدم نقايص شخصیتی من چقدر به خودم و دیگران صدمه‌ زده است. موجب شد آگاهی‌ام بیشتر شود و امروز در قدم هفتم به‌طورمستقیم درصدد برطرف کردن کمبودها از طریق دعوت و کمک از خداوند برآمدم. اگر خیلی از اتفاق‌ها تا امروز نمی‌افتاد آمادگی پیدا نمی‌کردم ضعف‌های اخلاقی‌ام را به خداوند بسپارم.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : جمعه بیست و دوم تیر ۱۴۰۳ | 16:12 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم پنجم سئوال 9 الی 20

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی #مجتبی_دشتی

مجتبی دشتی

مرکز فروش کتب تالیفی جناب آقای مجتبی دشتی آسیب شناس و روانشناس 09127004632 و 09123530260

9ـ کسی که قدم پنجم مرا گوش می‌کند چه مشخصاتی دارد که مرا جلب می‌کند؟

دوازده قدمی باشد، دل بزرگی داشته باشد، روحانیت داشته باشد، مثل خود من بیماری اعتیاد داشته باشد تا مرا سرزنش نکند و راهنما داشته باشد. غمخوار، درستکار و با بصیرت باشد، مرا همان‌طور که هستم بپذیرد و قضاوت نکند و در ضمن به حضورخداونددر زندگی و اصول دوازده قدم اعتماد و ایمان داشته باشد.

10ـ این مشخصات او چگونه به من کمک می‌کند تا بهتر و موثرتر اقرار کنم؟

موجب می‌شود که به او اعتماد بیشتری کنم، او نیز مرا درک می‌کند، ترس‌هایم کمتر می‌شود و می‌دانم که شخصی که می‌خواهد به من کمک کند واسطه‌ای هست بین من و خداوند و دچار سردرگمی در بهبودی نیست و آرامش نسبی دارد و می‌دانم که در رابطه با چگونگی به وقوع پیوستن خطاها در من ، گمنامی‌ام را حفظ می‌کند و موجب می‌شود در کنار او آرامش وحضور خداوند را بهتر درک کنم. ترس‌هایم کمتر می‌شود، دست از افکار بیهوده‌ي خود برمی‌دارم و شخصیت مثبت او مرا تشویق به کمک گرفتن می نماید.

11ـ آیا تمایل دارم به شخصی که قرار است قدم پنجم مرا گوش کند، اعتماد کنم؟

بله، چون تا به امروز اعتماد من موجب شد در بازیابی‌ام کمک کند. اگر اقرار و اعتماد نکنم بازیابی من در نقطه‌ای متوقف خواهد شد و بیماری‌ام دوباره عود خواهد کرد. هرگاه تمایل پیدا می‌کنم تا با او اعتماد کنم شرایط به بهترین شکل ممکن مهیّا می‌شود.

12ـ از آن شخص چه انتظاري دارم؟

انتظار دارم تمام حرف‌های مرا گوش کند. نقاط‌ضعف مرا درک کند، گمنامی شخصی مرا حفظ کند، اگر احتمالاً راهکاری برای رفع خطاهای من دارد ارايه بدهد ترازنامه‌ي من را موشکافی کند و هدف از کارکرد این قدم را برایم توضیح بدهد، نقاط‌ضعف و قوت مرا روشن کند، واقعیت وجود مرا درک کند و قضاوت نکند. عکس‌العمل صحیح از خود نشان دهد.

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی

13ـ کارکرد قدم پنجم چگونه به من کمک می‌کند تا راه‌های جدیدی برای ایجاد و توسعه‌ي روابطم پیدا کنم؟

موجب می‌شود تا متوجه حضور خداوند شوم و اين كه با وجود این همه خطا هنوز زنده‌ام من امروز با ارتباط سالم با دیگر بندگان او راه‌حل و دلیل محکمی برای زندگی پیدا کرده‌ام. امروز برای ایجاد ارتباط صحیح با خودم و مردم از تجربه‌های گذشته استفاده می‌کنم. خودخواهی‌های خود را می‌بینم و سعی در تکرار رفتار بر اساس خودخواهی و خودمحوری نمی‌کنم. مسوولیت من با همه برابر است نه بیشتر و نه کمتر. با خود حقیقی‌ام بهتر روبرو می‌شوم و به دیگران اجازه می‌دهم تا مرا راهنمایی کنند و از عکس‌العمل دیگران جهت راهنمایی در زندگی‌ام استفاده می‌کنم، کمتر از اجتماع دوری می‌کنم و سعی می‌کنم رابطه‌ي خود را با دیگران صادقانه کنم.

14ـ چگونگی دقیق خطاهایم به چه شکل از اعمال من متفاوت است؟

خیلی اوقات به واسطه‌ي بیماری اعتیاد می‌خواهم از روی نفسم اقدام به عملي کنم اما اصول روحانی که در قدم‌ها آموخته‌ام این هشدار را به من می‌دهد که استفاده از هوای نفس موجب خسارت به خود و دیگران می‌شود.

اعمال مثبت من از خطاهایم بسیار دور است. تمامی رفتارهای من که از اعتیاد سرچشمه می‌گیرد همان چگونگی دقیق خطاهایم هست که از رفتار سالم دور است. انجام خطاها مرا از انسان بودن دور می‌کند و در اصل از هدف اصلی زندگی دور خواهم شد. فاصله‌ي این احساس و ضعف‌ها چگونگی دقیق خطاهایم می‌باشد، رفتاری که تبدیل به چگونگی خطاهایم شد. خطاهای من می‌تواند با طرح و زمینه و ریشه باشد ولی اعمال من می‌تواند بدون پیش‌زمینه اتفاق بیفتد.

15ـ چرا نیاز است که من حتماً به چگونگی دقیق خطاهایم، به جای خود خطا اقرار کنم؟

من نیاز دارم خطاها را که بارها و بارها تکرار کرده‌ام را شناسایی کنم و سعی در شناسایی الگوهای رفتاری غلط نمایم تا آنچه را موجب خسارت به خود و دیگران شده را انجام ندهم و به جای تمرکز روی خطا، به دلیل چگونگی انجام خطاها بیندیشم. بیان خود خطا به مثابه تسکین درد می‌باشد ولی بیان چگونگی دقیق خطا و علل به وقوع پیوستن خطا درمان درد است؛ چرا که اگر متوجه شوم چطور و چگونه خطا را انجام داده‌ام درصد تکرار آن بسیار ضعیف است. ولی اگر منظور خود خطا باشد نمی‌توانم ریشه‌ي آن را پیدا کنم و به‌طورمجدد دچار همان خطا خواهم شد. ما نیاز داریم تا مواردی را که بارها تکرار کرده‌ایم را بشناسیم و سعی در تغییر خود داشته باشیم و از آن‌چه که به خود و دیگران خسارت زده‌ایم جلوگیری کنیم.

16ـ آیا باور دارم که کارکرد قدم پنجم باعث بهتر شدن زندگی من می‌شود چگونه؟

بله، به این فرایند نیز اعتماد می‌کنم. در بدو ورود به انجمن به یک شخص و یک سری اصول اعتماد کردم و اين باعث شد كه زندگی‌ام رو به رشد شود و خودم هم به سمت روحانیت بروم. مطمئن هستم با کارکرد قدم پنجم در تمام مراحل زندگی تاثیرات مثبت آن را خواهم دید و رشد روحانی من متوقف نخواهد شد. در قدم‌های قبلی نیز تغییرات بسیاری اتفاق افتاد و باور من نیز در رابطه با فرایند بهبودی بیشتر شد. در قدم یک شناخت بیشتری در رابطه با بیماری پیدا کردم و با استفاده از اصول روحانی آن را در نقطه‌ای متوقف کردم. در قدم دو زماني که درخواست کمک کردم آن را توسط خداوند دریافت نمودم و با استفاده از همین اصول سلامت عقل نسبی به من بازگشت. در قدم سوم مهم‌ترین تصمیم زندگی خود را گرفتم و اراده و زندگی‌ام را به خداوند سپردم و با استفاده از اصول روحانی نهفته در این قدم مفهوم درست زندگی کردن را درک کردم در قدم چهارم علی‌رغم میل باطنی‌ام ترازنامه‌ای تنظیم کردم و با شخصیت واقعی و حقیقی خودم، آشناتر شدم، احساساتم را شناسایی کردم و راه بروز درست آنها را شناختم. در قدم پنجم در رفتار و الگوهایم تجدیدنظر کردم و این قدم در جهت تکمیل این فرایند به من کمک بسیاری کرد.

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی

17ـ راه‌هایی را که از آن طریق می‌توانم شهامت لازم برای کارکرد این قدم را پیدا کنم چه می‌باشند؟

اینکه با ترس‌هایم روبرو شوم و در مورد راهنمایم قضاوت نکنم، صداقت داشته باشم، روی تعهّد خود تمرکز کنم و بدانم هدف از کارکرد قدم پنجم چیست و چرا آن را کار می‌کنم، به اصول روحانی نهفته در این قدم نزدیک‌تر شوم، افکار مخرب در مورد این قدم را دور بریزیم، دعا کنم و از خداوند کمک بگیرم و حضورش را احساس کنم، سناریوسازی نکنم.

18ـ چگونه تمرین اصل روحانی شهامت در این قدم، بر روی کل بهبودی من تاثیر خواهد گذاشت؟

بدون شهامت تغییر کردن غیرممکن است. کنار گذاشتن شهامت یعنی بها دادن به ترس‌ها و ترس‌هایی که یک عمر برای من رفتار از روی اجبار و عادت همراه داشت من با شهامت پا روی ترس‌ها می‌گذارم. شهامت موجب می‌شود که به نقاط تاریک وجودم دست یابم و با تمرکز روی آنها به سمت روشنی حرکت کنم. با شهامت به آنچه که خداوند برایم در نظر گرفته نزدیک‌تر خواهم شد و محکم‌تر بر قسمت‌های دیگر بهبودی گام برمی‌دارم و در نهایت به سوی بیداری روحانی حرکت می‌کنم.

19ـ آیا زمان و مکانی برای کار کردن قدم پنجم انتخاب کرده‌ام؟ کی و کجا؟

بله، چون تمایل برای کار کردن قدم پنجم را دارم هر جا که باشد من آماده‌ام که اصل روحانی شهامت را به کار ببندم.

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی

20ـ در گذشته چگونه از صداقت با خود اجتناب می‌کردم؟ امروز برای تمرین صداقت چه کارهایی انجام می‌دهم؟

قبلاً هیچ‌گاه به اصل روحانی صداقت اعتقاد نداشتم و همیشه از انکار به عنوان ابزار استفاده می‌کردم، اما امروز باور دارم که صداقت تنها لازمه‌ي پاک ماندن است و برای رهایی از هر گونه ترس، انکار، خودکم‌بینی، خودبزرگ‌بینی از صداقت استفاده می‌نمایم. و با شهامت و صداقت چگونگی دقیق به وقوع پیوستن خطاها را بیان می‌کنم و برای تمرین صداقت کارهای ذیل را انجام می‌دهم. تمرین به روشن‌بینی، دست برداشتن از خودفریبی، گرفتن ترازنامه و بیان احساس‌ها به بهترین شکل ممکن، تقویت باورهای جدید، دعا کردن برای رسیدن به آزادی.


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : یکشنبه ششم خرداد ۱۴۰۳ | 16:8 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم پنج سئوال 1 الی 8

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی #مجتبی_دشتی

مرتضی عامری+ علی حقدوست

ما چگونگي دقيق خطاهايمان را به خداوند، به خود و به يك انسان ديگر اقرار كرديم.

در رابطه با اصل و ذات خطاهای خود به خدا و شخص دیگری گفتیم و از راهنمایی آن شخص که این سیر و سلوک روحانی را انجام داده‌ است یاری گرفتیم.

ای مهربان بخشنده!

خطاهایم را بپوشان.

با تو می‌گویم تا خود شنوم و بپذیرم آنها را.

آن‌گاه که کالبدم مالامال درد و رنجش و هراس است بهترین راهکار در تنهایی و سکوتم اين است كه فریاد کشم تو را.

مرا دریاب که درد من تنهایی، بی‌کسی و دوری از توست.

«آمین»

حرکتی که بعد از قدم چهارم، بهبودی را استمرار و استحکام می‌بخشد، تسریع در انجام قدم پنجم است.

قدم پنجم قدم رهایی از رنجش‌ها و کینه‌ها و دردهای گذشته است. در این قدم فرد از رنجش‌ها رها می‌شود و راهش را به سوی خداوند نزدیک‌تر می‌کند و بهبودی‌اش را استمرارمی‌بخشد. قدم پنجم هدفش نزدیک كردن رابطه‌ي شما با خداوند و از بين بردن فاصله‌ي بين این رابطه است.

شما در اين جا بايد لیست و ترازنامه‌هایی را که شیوه‌ي نوشتنش را در قدم قبلی آموختید تهیه نموده و با مشورت با راهنما یا کسی که این قدم روحانی را طی نموده یک بار دیگر در پیشگاه خداوند بازگو کنید. بازگو کردن آن در محضر خداوند به صورت زبانی به شما کمک می‌کند که از نیروی خداوند برای بخشیدن و بخشیده شدن بهره‌مند گردید. قدم پنجم عهد و پیمانی است با خود که دیگر نقايص و خطاها و اشتباهات گذشته را تکرار نکنید و هم‌چنين تمرینی برای بخشیدن دیگران است. در این قدم یاد می‌گیرید که دیگر به خاطر مسايل کوچک و پیش‌پاافتاده و برداشت ناصحیح و یک‌طرفه‌ي خودتان از دیگران رنجیده‌خاطر نشوید. قدم پنجم دری به سوی زندگی سالم و ایجاد رابطه‌ي سالم و منطقی با دیگران است و ترمیم بعضی از کدورت‌هاست.

احساس بخشیده شدن حس مثبت و عمیقی است که در فرایند بهبودی تاثیرگذار می‌باشد.

با اعتماد به خداوند که در قدم سوم با او رابطه محکمی برقرار کردیم و با آشناشدن با فردي که تجربه‌ي این سلوک روحانی را دارد و با در میان گذاشتن ماهیت خطاها به صورت زبانی و پذیرفتن مسوولیت خطاها، از قدرت شفادهی این قدم بهره‌مند شده و پی می‌برید که بیهوده روزها و سال‌هایتان را با آنها سر کرده‌اید، مساله‌ي مهمی که باعث می‌شود که در انجام این قدم تعلل و کوتاهی کنید، ترس از این است که نتوانید با حس شرمساری که سراغتان می‌آید کنار بیایید. لازم است بدانید که اگر بخواهید سخت بگیرید هیچ‌گاه از شرّ این موارد ذکر شده در لیست‌تان خلاصی پیدا نمی‌کنید باید به خداوند اعتماد کنید. او شما را می‌بخشد. شما هم سعی در بخشیدن خود نمایید تا از عود مجدد و آشفتگی‌تان جلوگیری کنید.

دردهایی که در پس بیان ماهیت خطاهایتان بوجود می‌آید نتیجه خواهد داد، فقط باید با خود صادق باشید. با کشیدن درد، ایمانتان فزونی می‌یابد، تحول و انقلاب درونی و تغییر همراه با درد است. با انجام این قدم تغییراتی شگرف در زندگی‌تان صورت می‌گیرد اگر تغییر نکنید دردی که از تغییر نکردن در آینده به سراغتان می‌آید به مراتب شدتش از تغییر کردن بیشتر است و اگر بخواهید همانند سدی در مقابل تغییرکردنتان باشید حتماً بیماری اعتیاد بر شما چیره و پیروز خواهد شد و شما را مجبور می‌کند برای تسکین شکست‌تان به مسکن همیشگی رجوع کنید.

مورد دیگری که باعث می‌شود از بیان اصل و ذات خطاهای خود اجتناب ورزید احساس تنها بودنتان در این راه است ولی اگر خوب و صادقانه قدم سوم را کار کرده باشید این قدم تجربه خوبی برای حضور خداوند در زندگی تانخواهد بود. در ضمن با انجام این قدم است که می‌توان اعتماد به خداوند را به منصه ظهور گذارد.

در قدم پنجم با اقرار به خطاها آن ماسک و شخصيت‌هاي کاذب را کنار زده و به زندگی سرتاسر دروغ پایان می‌دهید و به اصل و خمیرمایه‌ي ناب شخصیت واقعی خود دست پیدا می‌کنید و با زندگی و حقیقت آن روبرو می‌شوید. قدم پنجم فقط اقرار زبانی نیست بلکه از درون پذیرفتن و به گردن گرفتن خطاهایتان نیز می‌باشد. سال‌ها برای کارهای نادرست و خطا دنبال مقصری می‌گشتید تا مسوولیت عواقب ندانم‌کاری‌هایتان را به عهده بگیرد ولی امروز با آشنایی با این اصول دوازده قدم آنها را می‌پذیرید تا برایشان چاره‌ای مناسب بیندیشید.

با انداختن نگاهی به لیست‌های قدم چهارم و اقرار زبانی و پذیرش دلی و درونی به اصل روحانی تواضع دست می‌یابید و از آن غرور و منیّت و خودبزرگ‌بینی رهایی یافته با نگاهی به اعمال خود به این نتیجه می‌رسید که آن قدر هم که فکر می‌کردید سرآمد دیگران نیستید و فقط این بیماری خودبزرگ‌بینی در درونتان بود که شما را شخصیتی متفاوت و برجسته‌تر از دیگران جلوه می‌داد.

مرتضی عامری+ ثریا داداشی

1ـ چه بهانه و دستاویزی در مورد کارکرد قدم پنجم دارم؟

بهترین بهانه رشد روحانی است، به دست آوردن شهامت و رسیدن به اصول روحانی، زیرپاگذاشتن ترس‌ها، اقرار به خطا و تکرار نکردن آنها. قدم پنجم آغاز رابطه‌ي خصوصی من با خداوند است و همچنین شناخت احساسات و همه واقعیت‌هاي درونی‌ام.

2ـ آیا در این نقطه ترس دارم؟ آنها چه هستند؟

ترس‌هایی است که به علت عدم شناخت خودم و عدم آگاهی از نتیجه‌ي کارکرد این قدم سراغم می‌آید از قبیل: ترس از دست دادن اعتبارم، ترس از اینکه راهنمایم در مورد من چه فکری می‌کند، آیا خداوند مرا می‌بخشد؟ آیا خودم را می‌بخشم؟ ترس از درد کشیدن. ترس از دست دادن رابطه‌ي خوبم با خداوند، ترس از دست دادن زندگی‌ام، ترس از اینکه نکند همه‌ي راه‌هایی که آمده‌ام اشتباه بود و شاید این اصول در آینده پاسخ سوالات ذهن من و زندگی مرا ندهد.

3ـ برای غلبه بر ترس از کارکرد قدم پنجم چه کارهایی انجام می‌دهم؟

مشورت می‌کنم، دعا می‌کنم و امید به فرایند بهبودی دارم و با استفاده از تجربه‌ي دوستان و اصول روحانی قدم‌های قبلی، اعتماد به خداوند و تکرار و تلقین به خود بر مبنای اینکه راهنمایم هم این قدم را کار کرده و گمنامی مرا نمی‌شکند و اینکه قدم پنجم مرا به آزادی و بیداری روحانی می‌رساند، به افکار بحران‌زا بها نمی‌دهم و به وعده‌ي قدم پنجم که آزادی و رهاییاست فکر خواهم کرد سعی می‌کنم آگاهی‌ام را بالا ببرم از خداوند درخواست کمک کنم و نيز ترس‌هایم را به مشارکت بگذارم.

4ـ کارکرد چهار قدم قبلی، مرا چگونه برای کار کردن قدم پنجم آماده کرده است؟

اصول روحانی چهار قدم قبلی حرکت را در من زنده می‌کند، شهامتی که در قدم‌های قبلی حاصل شد موجب پذیرشم گردید. امروز هم آماده‌ام به خداوند و راهنمایم اعتماد کنم. روزی که مسير بهبودی در من آغاز شد فکر نمی‌کردم که بتوانم بر روی بیماری‌ام تمرکز کنم امّا با استفاده از اصول روحانی قدم یک که اولین آنها اقرار بود به من کمک شد. در قدم دوم متوجه شدم فکر بکر من به تنهایی نمی‌تواند کار بکند و همین موجب شد بیشتر مشورت کنم تا سلامت عقل نسبی به من بازگردد. در قدم سوم به این درک رسیدم که باید از سر راه خداوند خود را کنار بکشم تا در زندگی‌ام جاری شود، در قدم چهارم قسمت سخت کار را شروع کردم، ترازنامه تهیه کردم و با خودم روبرو شدم و احساس کردم که از این پس خودم را بهتر می‌شناسم.

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی

5ـ چگونه خداوند را درگیر قدم پنجم می‌کنیم؟

وقتی اصول روحانی قدم یک صداقت تمایل روشن‌بینی را در راستای درست زندگی کردن پیاده می‌کنم و اصل مشورت در قدم دو و واگذاری در قدم سوم و ترازنامه‌ي چهار را استارت می‌زنم، در قدم پنجم هم به همان خداوندی که مرا از مواد پاک نگه داشته و کمک کرده با اصل اقرار و پذیرش جلو بروم با اعتماد و ایمان بیشتر از او دعوت می‌نمایم که در اقرار به اشتباهاتم در قدم پنجم مرا یاری کند و کمکم کند ترس‌ها را کنار گذاشته و برای آزادی و رهایی، صادقانه قدم پنجم را کار کنم. از او مي‌خواهم كه در زمان اقرار حضور داشته باشد و عشق و محبتش را در من جاری سازد و آنچه را فراموش کرده‌ام به یادم بیاورد و کمکم کند حق به جانبی را کنار بگذارم تا بتوانم درست و صحیح اقرار کنم تا از شر تمامی آنها رهایی یابم.

6ـ چگونه بر تصمیم قدم سوم از طریق کارکرد قدم پنجم تاکید می‌کنم؟

همان طور که در قدم سوم اعتماد و ایمان من به خداوند درونم زنده شد امروز با همان احساس سعی در اقرار در قدم پنجم دارم. لازمه تصمیم‌گیری اقدام به عمل است که کارکرد قدم پنجم عملکرد به آن است یک‌بار دیگر تصمیم قدم سوم را مبنا بر واگذاری اراده‌ي زندگی و اراده‌ي شخصی به خداوند احیاء می‌کنم و از او می‌خواهم که حضور داشته باشد. تصمیم به حضورخداوند در زندگی ام بدون فریب دادن خودم با آغاز بیداری روحانی‌ام صورت می‌گیرد.

7ـ آیا می‌توانم به‌طور دقيق چگونگی خطاهایم را تشخیص دهم و آنها را بپیذیرم؟

زمانی که در حال انجام خطا هستیم نه آن را می‌پذیریم و نه تشخیص می‌دهیم، فقط با زمان دادن می‌توانیم متوجه آن شویم. باید از ناصادقی دست برداریم.

تشخیص چگونگی خطاها بستگی به شرایط باورهای من دارد ولی آنهایی را که به عنوان عرف در جامعه خطا تلقی می‌شوند می‌شناسم. مثل: دزدی، مصرف مواد، شهوت‌رانی، نقض قوانین و غیره. شاید خیلی از خطاهایی که از دید یا باورهای من خطا نیست از دید مردم و جامعه خطا تلقی شود. همه اشتباهاتی را که تا امروز چه به واسطه‌ي مصرف مواد چه از روی بیماری اعتیاد انجام داده‌ام پذیرفته‌ام و مسوولیت آنها را به گردن گرفته‌ام. گاهي نمي‌توانم به تنهايي خطاهايم را تشخيص دهم، ولی با مشورت و ترازنامه گرفتن و با صداقت با خود و اقرار با خود و همچنین تسلیم، قدرت تشخیص در من بالا می‌رود کافی است. نقش خودم را پیدا کنم، تا زمانی که به نقش دیگران نگاه می‌کنیم، نقش خود را گم می‌کنیم. باید حق به جانبی را کنار بگذاریم و با حقیقت خود روبرو شویم.

8ـ چگونه اقرار کردن می‌تواند مسیر زندگی مرا تغییر دهد؟

اقرار موجب می‌شود که اگر مرتكب خطايي شدم دوباره آن را تکرار نکنم و مجدداً به جای اصلی خود بازگردم: یعنی تعادل و مسیر بهبودی‌ام را با اصول روحانی دنبال کنم. هیچ کس و هیچ چیز توان تغییر در من را ندارد مگر اینکه من خودم تمایل داشته باشم و اقرار کنم که می‌خواهم تغییر کنم. با اقرار کردن دست از جنگ و انکار برخواهم داشت و بیماری‌ام را متوقف خواهم کرد و وارد زندگی جدید خواهم شد. در ابتدای ورود به انجمن اقرار به من کمک کرد و زندگی‌ام دچار تغییر شد. در قدم‌ها هرگاه اقرار کردم درک بهتری نسبت به بیماری‌ام پیدا کردم با توجه به اینکه آگاهی کامل نسبت به اقرار در قدم پنجم ندارم ولی اطمينان دارم که زندگی‌ام دچار تغییر خواهد شد.

مرتضی عامری


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , موسسه تسهیلگران مسیر توانمندی , محسن سمیعی

تاريخ : شنبه پنجم خرداد ۱۴۰۳ | 23:25 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم چهارم سئوال 69 الی 84

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی #مجتبی_دشتی

مرتضی عامری+ نسرین فاضلی ابری

69ـ آیا هرگز مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌ام؟ توسط چه کسی؟ چه احساسی در این رابطه داشته یا دارم؟

معمولا اگرمورد سوء استفاده قرار می گرفتیم خودمان از قبل با رفتار غیرمنطقی و مملو از احساس این مجوز را برای دیگران صادر می کردیم و از ابتدای مسیر نابودی اعتیاد تا پایان خط ، همواره مورد سوءاستفاده مالی , عاطفی و...دیگران قرار می گرفتیم و معمولا احساس تنفر ، رنجش ، حق به جانبی ، بی اعتمادی و بی اعتباری سراغمان می آمد.

70ـ آیا مورد سوءاستفاده قرار گرفتن بر روی روابط من با دیگران تاثیر گذاشته؟ چگونه؟

بله هرگاه به نحوی مورد سوء استفاده قرار می گرفتیم ، خشم ،عصبانیت همراه با بی اعتمادی در درونمان شکل می گرفت و موجب می شد تا روابطمان را با دیگران محدود کنیم.

71ـ اگر به خاطر سوءاستفاده‌ای که از من در دوران کودکی شده در طول مدت عمرم احساس قربانی شدن می‌کرده‌ام، چه اقداماتی می‌توانم برای برگشت تمامیت معنوی خود بکنم؟ آیا خداوند می‌تواند کمک کند؟ چگونه؟

گاهی در معرض سوء استفاده هایی قرار می گرفتیم که ما در آن نقشی نداشته ایم و تنها قربانی آن بوده ایم لذا چیزی که ما در آن دخیل نبوده ایم اگر بار رنجشش را به دوش بکشیم کاری عبث و بیهوده انجام داده ایم . با سپردن خودمان به خداوند موجبات رهایی از رنجش ها را فراهم می کنیم و او می تواند ما را از شر تمامی رنجش ها و دردهای گذشته برهاند اما نیاز به اعتماد و سپردن اراده ی زندگی مان به دستان پر مهر اوست

72ـ آیا هرگز از دیگران سوءاستفاده کرده‌ام؟ از چه کسی و چگونه؟

بله ما معمولا برای استمرار مسیر اعتیادی مان دیگران را هم مورد سوء استفاده قرار داده ایم و تقریبا در تمامی روابط ما لی احساسی و ... سعی در برنده شدن خودمان و باختن طرف مقابل مان را داشته ایم.

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی

73ـ افکار و احساسی که درست قبل از خسارت زدن به کسی داشتم چه بوده‌اند؟

معمولا احساسات قبل و بعد از یک عمل متفاوت است ، مثلا احساس بی پولی ، عدم تمکن ما لی ، وضعیت اقتصادی نابه سامان فرد را مجاب به کلاهبرداری یا سرقت می نماید اما احساسات بعد از عمل می تواند در هر فرد متفاوت با هم باشد مثلا یکی احساس تمکن ما لی ، شادی و قدرت می کند و دیگری احساس گناه ، سرزنش و رنجش از خود.

74ـ آیا قربانی خود را سرزنش می‌کردم تا رفتار خود را توجیه کنم؟ توضیح دهید.

معمولا ما برای هر عملمان از نظر روانی دلیلی موجه داریم اما شاید غیر واقعی و در طرح یک رویداد که به دیگری آسیب رسانده ایم یا از او رنجیده شده ایم اغلب محیط و فرد مقابل را مقصر جلوه می کنیم تا از درد و احساس گناه خود بکاهیم.

75ـ آیا به خداوند از خود اعتماد می‌کنم تا در من کار کند و ابزاری را که به آن نیاز دارم تا دیگر به کسی خسارت نزنم را برایم فراهم کند؟ آیا تمایل دارم که با این احساسات دردناک زندگی کنم تا زمانی که این احساسات از طریق کارکرد قدم‌ها تغییر کنند؟

بله، با توجه به شرایطی که تا به امروز برایم فراهم کرده به او اعتماد می‌کنم و سعی می‌کنم تا به کسی خسارت نزنم. گاهی براي این‌که بتوانم این احساسات را کنار بگذارم درد زیادی متحمل می‌شوم، گاهی مرور زمان همه چیز را درست می‌کند باید اعتماد کنم تا با دردهای حاصل از نقايص و احساسات ناشناخته زندگی نکنم. گاهی خودمحوری موجب فراموشی من می‌شود، ارتباط با خداوند وجدان مرا بیدار خواهد کرد و خسارت زدن به دیگران مرا از مبدا هستی دور خواهد کرد. باید بیان کنم و بپذیرم تا بتوانم کمک خداوند را دریافت کنم.

76ـ من چه نکات مثبت یا کیفیت‌هایی دارم که خودم آنها را می‌پسندم؟

تمام نکاتی که وقتی به آن‌ها فکر می‌کنم به رضایت درونی می‌رسم، مثل: مسوولیت‌پذیری، امانت‌داری، خوش‌حسابی، مشورت کردن، نظم، ملاحظه‌کاری، خوب ارتباط برقرار کردن با مردم، امیدوار بودن و روحانیت که با قرار گرفتن در مسير بهبودی هر روز بیشتر از دیروز خواهد شد.

77ـ چگونه برای خود و دیگران اهمیت قايل می‌شوم؟

احساس همدردی کردن با دیگران من جزيی از کل هستم و آنچه را برای خود می‌پسندم برای دیگران هم مي‌پسندم. به خودم و دیگران احترام می‌گذارم و سعی می‌کنم طبق ارزش‌ها و احساسات خود و آنها حرکت کنم. باید ابزاری باشم در دستان خداوند برای انجام رساندن اهدافش، هر گاه دست از خودخواهی‌هایم بردارم می‌توانم برای دیگران اهمیت قايل شوم و به ارزش معنوی که در رفتار دیگران هست توجه داشته باشم؛ زیرا خداوند در درون هر کسی گوهری قرار داده که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

مرتضی عامری+ محسن سمیعی

78ـ چه اصل روحانی را در زندگی تمرین می‌کنم؟ این کار چگونه زندگی مرا تغییر داده است؟

صداقت، تمایل، روشن‌بینی، تواضع، فروتنی، تعهد، تسلیم، پذیرش، گذشت، بخشش، اعتماد و صبر.

صبر موجب می‌شود زمان کافی جهت دیدن لطف خداوند را داشته باشم. تواضع موجب آرامش بیشتر می‌شود فروتنی موجب می‌شود. از نیروی خداوند استفاده کنم و خدمت کنم صداقت موجب رشد و بزرگ‌شدن من می‌شود روشن‌بینی موجب می‌شود که اشتباهات خود را ببینم و آنها را انکار نکنم. تمایل موجب می‌شود که به بهبودی‌ام نزدیک‌تر شوم و هر کاری در جهت بهبودی‌ام لازم است را انجام دهم. ایمان موجب می‌شود تاثیرات مثبتی را که خداوند در زندگی من قرار داده را بیشتر ببینم. با ملاحظه‌کاری، عشق و محبت مورد احترام و دوست داشتن دیگران واقع می‌شوم. تعهّد موجب می‌شود مسوولیت کارهای خود را به گردن بگیرم و آنها را به دیگران واگذار نکنم، تسلیم موجب می‌شود درک کنم که همیشه این اصول مرا از بیماری‌ام جدا ساخته.

79ـ ایمان و اعتقاد من به خداوند چگونه رشد کرده است؟

با توجه به اصول روحانی توانستم که استقامتم را برای ماندن در برنامه‌ي بهبودی توسعه دهم، در تمام مسايل حضور خداوند را احساس و به حضورش یقین پیدا کردم. حضورش برای رشد و بالندگی زمان مناسب را در اختیارم قرار داد به تدریج با مواجه شدن با شواهد عینی به باور رسیدم و پس از این‌که یقین من کامل شد، آهسته به ایمان رسیدم و از سر راه خداوند کنار رفتم و اجازه‌ي حضور در زندگی‌ام را به او دادم و این عاملی برای رشد من بود. وقتی خداوند را کارگردان اصلی زندگی‌ام پذیرفتم به تدریج نیازهایم برآورده شد و هر آنچه را که خواست او بود در زندگی به اجرا گذاشتم و ایمان من رفته‌رفته فزونی یافت.

80ـ رابطه‌ي من با راهنمایم بر چه اساسی است؟ چگونه این رابطه‌ي مثبت به دیگر روابطم تعمیم پیدا کرده است؟

رابطه‌ي من با راهنمايم بر اساس دوستی و محبت و عشق متقابل و باور است. راهنمای من در بسیاری از موارد بهتر فکر می‌کند مبنای این رابطه یک درد مشترک است و اینکه او بین افراد تبعیض قايل نمی‌شود. گاهی اختلاف سلیقه پیش می‌آید ولی این رابطه دوطرفه است که می‌تواند به دیگر روابط من تاثیر گذارد. رابطه‌ي ما بر اساس شعار برنامه کمک یک معتاد به معتاد دیگر است و تجربه‌ي آن‌چه را که دارد با من در میان می‌گذارد. این رابطه یک رابطه‌ي آگاهانه است. زمانی راهنما سنگ‌صبورم شد و گوش شنوا برای درد و دل‌های من و من هم به‌طور متقابل این را نسبت به دیگران به اجرا گذاشته‌ام. راهنما به قلب من وسعت بخشید، برای دیدن و شنیدن آنچه را كه بايد، با من در میان گذاشت. احترام، ایمان و صداقت موجب می‌شود از اصول روحانی بیشتر استفاده کنم از طریق الگوسازی می‌توانم یک الگوی رفتاری مناسب پیدا کنم سعی کردم به ایده‌آل‌های زندگی‌ام نزدیک‌تر شوم و اگر رابطه منفی باشد زندگی طبق روال برنامه نخواهد بود و بیماری من عود خواهد کرد.

81ـ به کدام یک از اهدافم دست پیدا کرده‌ام؟ آیا هدف‌های دیگری دارم که به دنبال تحقق آن‌ها باشم؟ آنها چه هستند؟ من چه اقدامی برای تحقق آنها می‌کنم؟

از نظر روحانی رشد کردم و آرزوی پاک ماندن برایم محقّق شد. رشد روحانی، رسیدن به تعادل و انسانیت، به دست آوردن شغل مناسب، داشتن رابطه‌ي سالم، عوض کردن باورهای قدیمی، شناسایی احساساتم، کم کردن نقايص و ترس‌هایم، خدمت و ایثار، اعتماد به نفس پیدا کردن، برطرف شدن نیازهای روحانیم و سوالات ذهنم، کارکرد قدم‌ها و انتقال آنها، رعایت اصل روحانی مشورت و استفاده بهینه از امکانات.

82ـ ارزش‌های مورد قبول من چه می‌باشند؟ خود را در زندگی به کدام‌یک از آنها متعهّد می‌بینم؟ چگونه؟

ایمان، تعهد، صبر، تمایل به تغییر، عشق، محبت، تواضع و فروتنی، خوش‌اخلاقی، شوخ‌طبعی، با داشته‌های خود ساختن، مهربانی، امیدواری، امانت‌داری، یک رنگ بودن، توکل به خدا داشتن، ملاحظه‌کاری، عضو مسوول و سازنده و قابل قبول اجتماع خود باشم، گذشت، بخشش، وفاداری، رعایت حقوق دیگران، سادگی، تسلیم و برنامه‌ریزی هر روز، چیزهایی را که من برای آنها احترام قايل هستم و برای آنها وقت می‌گذارم دوست دارم چون ارزش‌های وجودی من هستند.

83ـ چگونه شکرگزاری خود را برای بهبودی نشان می‌دهم؟

به ديگران محبت و خدمت كرده و آنچه را که خداوند به من هدیه کرده بي‌چشمداشت به دیگران منتقل مي‌كنم، دعا می‌کنم و ارزش‌های والای انسانی را تحت هر شرایطی زیر پا نمی‌گذارم، فردی قابل اعتماد برای دیگر همدردانم هستم، با مشارکت کردنم پیام آزادی و امید را ارسال مي‌کنم، فرصت اشتباه به دیگران مي‌دهم و قوانين و اصول روحاني را رعايت و خسارات را جبران مي‌كنم.

84ـ آیا در این ترازنامه موردی وجود دارد که حقیقت نباشد یا داستانی غیرواقعی وجود دارند که من بارها و بارها تکرار کرده باشم؟ شخصی

مرتضی عامری

Facebook: Mojtaba Dashti


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , بهبودی , محسن سمیعی

تاريخ : شنبه پنجم خرداد ۱۴۰۳ | 0:41 | نویسنده : مجتبی دشتی |

ماتریکس مجتبی دشتی

تاريخ : دوشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۳ | 22:13 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مجتبی دشتی پیشگیری از اعتیاد


پیشگیری از اعتیاد
مقدمه

مصرف نادرست مواد خطرناکی مانند تریاک ، هروئین ، کوکائین ، حشیش یا ماری‌جوانا و ال. اس. دی. در جهان افزایش می‌یابد و شبکه قاچاق بین‌المللی قاچاق مواد مخدر و سوادگران مرگ دام اعتیاد را در همه‌جا می‌گستردانند. اما چرا برخی از افراد آماده تجربه کردن و آزمودن ماده مخدر هستند و یا برای دسترسی به آن تمایل خاصی دارند، در حالی که بسیاری از افراد هرگز پیرامون این دام گام نمی‌نهند؟ به‌سادگی نمی‌توان پاسخ دقیق و عملی به پرسشهای بالا داد و عوامل موثر در ایجاد اعتیاد را طبقه‌بندی کرد در زیر مواردی را بررسی میکنیم.

مجتبی دشتی



مبنای اعتیاد

جوانان سالم ۱۵ تا ۲۰ ساله‌ای که برای کسب تجربه و یا در اثر معاشرت با دوستان نامناسب و یا معتادان به استفاده از ماده مخدر پرداخته‌اند. این گروه از راه کنجکاوی و به علت نداشتن پشتوانه خانوادگی و تربیت صحیح در اثر معاشرت با کسانی که آنها را به استفاده از داروی مخدر تشویق می‌کنند و برای اولین ‌بار مواد مخدر را تجربه می‌کنند و دچار اعتیاد می‌شوند. البته بسیاری از این جوانان به علت احساس درماندگی ، ناکامی ، عدم کفایت و برای رهایی از تنهایی و فشار روانی معتاد می‌شوند و متاسفانه رهایی از این اعتیاد به‌سادگی میسر نمی‌شود.



اختلالات روانی و اعتیاد

اختلال شخصیتی بیش از همه چیز فرد را در برابر اعتیاد آسیب‌پذیر می‌سازد. سپس اعتیاد ، خود اختلالهای موجود را تشدید می‌کند و دایره معیوب ادامه می‌یابد. شخص معتاد برای بدست آوردن ماده مخدر دست به اعمال خلاف قانون و اخلاق می‌زند و با آزاد شدن از قید و بندهای اخلاقی مرتکب جنایت نیز می‌شود. در کل شخصیتهای روان‌نژند و نیز روان‌پریش را می‌توان در برابر اعتیاد بسیار آسیب‌پذیر دانست. شخصیتهای روان‌نژند، یعنی کسانی که دارای بیماریهای روانی خفیف هستند که با ضعف روانی ، اضطراب ، وسواس ، ترس و بی‌تصمیمی مشخص می‌شوند؛ شخصیتهای روان‌پریش ، یعنی کسانی که به علت عدم رشد خلقی ، در سازش اجتماعی دچار اشکال هستند و دارای خلق و خوی متغیر و قضاوت ناپایدار می‌باشند. مبتلایان به این بیماریها آسانتر به مواد مخدر گرایش می‌یابند و در زمره معتادان درمی‌آیند. بدیهی است بسیاری از همین شخصیتها نیز غیر معتاد باقی می‌مانند.

روان‌پریشها دارای رفتارهای ضد اجتماعی و اختلال خلقی هستند و توانایی کافی برای پیروی از قوانین و مقررات را ندارند و روابط آنها با دیگران سطحی است. با آنکه این افراد کم‌هوش نیستند، ولی قادر به تحمل فعالیتهای منظم جسمی و ذهنی نیستند و جا و مکان و کار ثابتی را پذیرا نمی‌شوند. سابقه این افراد نشان می‌دهد که در دوران کودکی ، نا‌آرام و مشکل‌ساز بوده و در مدرسه قدرت سازش نداشته و در محیطهای دیگر نیز فاقد سازش اجتماعی بوده‌اند. روان‌پریشهای مهاجم که دارای اختلال رفتاری شدید هستند و به انجام اعمال تهاجمی و جنایت و حتی آدم‌کشی دست می‌زنند از جمله کسانی به ‌شمار می‌آیند که بیش از همه به ‌طرف اعتیاد گرایش می‌یابند. در عین ‌حال روان‌پریشهای نالایق و غیرفعال نیز که معمولا به دروغ‌گویی ، دزدی ، تقلب و آزار دیگران می‌پردازند، مواد مخدر را وسیله خوشی و آسایش خود به ‌شمار می‌آورند.
نقش تکنولوژی و تمدن

اگرچه پیشرفتهای تکنولوژی در قرن بیستم سبب تحولات دایمی و نیز پیشرفت همه جانبه معیارهای زندگی از جمله بهداشت عمومی گردیده و در بهبود زندگی مردم موثر واقع شده است، اما در عین حال عوارضی چون ترس از تامین آینده و تشویش و اضطراب نیز با خود به ارمغان آورده است که در بسیاری از مردم منجر به پیدایش کشمکش های روانی شده است. کشمکش‌ها ، حتی بیش از محرومیت‌ها ، سبب درهم ریختن مکانیسم‌های دفاعی افراد می‌شود و از اینرو بیماریهای روانی ناشی از کشمکش‌ها و اضطرابها بیش از بیماریهای جسمی بشر را آزار می‌دهند.
افسردگی با اعتیاد درمان پذیر نیست!

افسردگی روانی یکی از بیماریهای شایع عصر ماست که بر روی خلق و خوی و رفتار و احساس فرد اثر می‌گذارد. در نوعی افسردگی فعالیت و اراده و قابلیت حیاتی و جسمانی و اعتماد به نفس کاهش می‌یابد و نشانه‌هایی چون خستگی ، بی‌میلی ، بی‌علاقگی ، کم‌خوابی و ناامیدی بروز می‌کنند. در این موارد نشاط و علاقه و همکاری جای خود را به نگرانی ، ناخشنودی و انزواجویی می‌دهد و بیمار با از دست دادن علایق شغلی و اجتماعی و گاه فردی ممکن است به طرف مواد مخدر نیز گرایش یابد تا شاید آرامش و آسایش بیشتری احساس کند. افرادی که برای برای گریز از تشویش و اضطراب و فشارهای روانی مواد مخدر را انتخاب می‌کنند کسانی هستند که از رو به رو شدن با واقعیات عاجزند و به علت احساس عدم کفایت ، زندگی خود را از واقعیت جدا کرده و آن را بر اوهام و رویا بنا می‌کنند.


نقش خانواده در پیشگیری از اعتیاد فرزندان

خانواده تاثیر عمیقی در کودک می‌گذارد و شخصیت او را پی‌ریزی می‌کند. اگر محیط خانواده سالم باشد کودک دارای اعتماد به‌ نفس ، مهر و محبت و احساس مسئولیت می‌شود. بررسیهای متعدد نشان داده است که اگر کودک مورد توجه خانواده واقع نشود و یا از خانواده طرد شود و یا برعکس اگر بیش از حد مورد توجه و حمایت واقع شود آماده کجروی ، ناسازگاری و تجاوز به حقوق دیگران خواهد شد. کودکانی که در محیط خانه پذیرفته نشده‌اند و با محرومیت عاطفی و فقدان مهر مادری روبرو بوده‌اند، محبت و عواطف دیگران را احساس نمی‌کنند و با ترک خانه و مدرسه و ناسازگاری رفتار خصمانه بروز می‌دهند. این افراد فاقد قدرت سازش می‌شوند.

حمایت بیش از اندازه و اغماض بی‌نهایت پدر و مادر نیز سبب می‌شود که کودک بسیار پرتوقع و به اصطلاح لوس و نازپرورده بار آید و در نتیجه به ‌تدریج در سازش با دیگران دچار اشکال شود. چنین فردی به‌عنوان یک موجود ضد اجتماعی طعمه خوبی برای قاچاقچیان مواد مخدر و جنایتکاران به ‌شمار می‌آید. برقراری رابطه صحیح پدر و مادر با کودک سبب می‌شود که رشد شخصیت بچه سیر طبیعی داشته باشد و از انحراف و کجروی مصون بماند. عواقب خطرناک اعتیاد ایجاب می‌کند که والدین از لحظه تولد ، بچه را موجودی بدانند که یاد می‌گیرد و رشد شخصیت او منوط به برقراری رابطه صحیح بین همه اعضا خانواده است. مواظبت مادر از کودک و ایجاد رابطه عاطفی با فرزند و رفتار خردمندانه توام با مهربانی پدر نه تنها به رشد شخصیت و متعادل شدن کودک کمک می‌کند، بلکه در صورت اعتیاد اتفاقی در دوره بلوغ نیز درمان را آسان می‌سازد.


برچسب‌ها: مجتبی دشتی , محسن سمیعی , پیشگیری از اعتیاد , تسهیلگران مسیر توانمندی

تاريخ : سه شنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ | 20:46 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم سوم سئوال 37 الی 42

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی ویراست و چاپ دهم

مرتضی عامری

37. چه شهود و مدارکی دارم که دیگر می‌توانم با دلگرمی به بهبودی خود اعتماد کنم؟

امروز بهترین شاهد حضور خداوند در زندگی است، به او اتکا می‌کنم و اعتماد دارم و هم‌چنین شواهد دیگری از قبیل: معجزه‌ي از بین رفتن وسوسه‌ها، افکارم کمتر با زشتی‌ها هماهنگ می‌شود، امروز ترس‌هایم کمتر شده، پاک هستم و دغدغه مصرف مواد را ندارم حتی در سختی‌ها و مشکلات، با راهنمایم مشورت می‌کنم. امروز با اصول روحانی زندگی می‌کنم و آرامش بیشتری دارم، وقتی دعا می‌کنم از خودپسندی و خودخواهی دور می‌شوم، امروز فقط خود را نمی‌بینم و حضورخداوند در زندگی‌ام کار می‌کند.

38. اخیراً چه کاری کردهام که نشاندهندهي تعهد من به بهبودی و به کارگیری برنامه باشد؟ (مثال پست خدماتی در برنامه قبول کردهام؟) آیاموافقت کردهام راهنمای دیگرمعتادان درحال بهبودی باشم؟آیارفتن درجلسات علیرغم هرگونه احساسی که داشتهام ادامه دادهام؟آیابه کارکردن باراهنمای خود حتی اگر اوحقیقت تلخی را به من گفته باشدیاراهکاره ایی را به من پیشنهادکرده باشدکه موردپسند من نبوده ادامه دادم؟

خدمت‌هایی که در برنامه به عهده می‌گیرم، با وجود احساسات بد و خوب ، باز در جلسات حضور دارم و مشارکت می‌کنم، کارکرد قدم‌ها، اصل تعهد تصمیم گرفتن برای واگذاری و سپردن امور به دستان مهربان خدا و تکرار آن حتّی اگر به نظرمان اتفاق مثبتی رخ ندهد اصل تعهّد را باید با تاکید و تایید به صورت مدام و منظم به عمل درآوریم.

39. آیا هیچ بهانه و دستاویزی برای تصمیم گرفتن جهت واگذاری و سپردن اراده و زندگی خود به مراقبت خداوند دارم؟

یکی از بهانه‌ها و دستاویزها می‌تواند این باشد که من در پس سپردن نمی‌دانم که شرایط زندگی‌ام چگونه خواهد شد. آیا اعتماد به خدا دستاورد خوبی و خوشایندی دارد چون برایم ناشناخته است می‌ترسم و با خود می‌گویم شاید آن طوری که من فکر می‌کنم نباشد

.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

40. آیا احساس می‌کنم که اکنون آماده هستم تا به او بسپارم؟

این احساس زمانی در من قوت می‌گیرد که حس مسوولیت‌پذیری و تعهّدپذیری در سپردن را به خوبی انجام دهم و این نشانه‌ي آمادگی من است. زمانی که به او اعتماد کنم و بدون ترس بتوانم به او اتکا کنم این حس آمادگی ، بعد از رها شدن از حس‌هایی هم‌چون «خود می‌دانم و می‌توانم»در من به وجود می‌آید.

مرتضی عامری،

https://s2.uupload.ir/files/۲۰۲۲۰۵۱۵_۱۱۴۰۳۶_ndhy.jpg

41. چگونه تسلیم در قدم یک به من در قدم سوم کمک می‌کند؟

همان طور که تسلیم در مقابل افکار اعتیادی و مصرف مواد توانست مرا به گامی جلوتر حرکت دهد. از این تجربه قدم یک می‌توانم استفاده کنم و از افکار مسموم خود که همیشه مشوقم در انجام کارهای خودمحورانه بود و در نهایت به جنگ و کشمکش درونی منتهی می‌شد دست بردارم. تسلیمی که من از قدم یک به همراه خود آورده‌ام اینجا متقاعدم کرد که در سپردن سود بیشتری عایدم خواهد شد، تسلیم قدم یک مرا در گردونه رشد و پویایی و اعتماد کردن در این قدم سوق داد و بعد از رهایی از دست افکار خود در پناه خداوند قرار داد.

تسلیم قدم یک و امیدواری قدم دو پذیرش تصمیم به سپردن را در من تقویت نمود.

42. چه اعمالی در نظر دارم که جهت به کار گرفتن تصمیم خود به اجرا درآوردم؟ کار کردن باقی قدم‌ها در این مقوله می‌گنجد؟

چیزهایی را که در رابطه با قدم سوم شنیده‌ام و در سوالات پاسخ دادم را با کمک دیگر دوستان که این قدم را در زندگی‌شان به اجرا گذاشته‌اند من هم همان را تکرار نمایم.

دریچه‌ي ذهنم را باز گذاردم و با جدیت قدم‌ها را پی گیرم و بدانم که قدم‌ها را باید در زندگی عمل کنم تا به روحانیت برسم. روحانیت تئوری نیست بلكه عملیست. حال نیاز است که ما قدم بعدی را برداریم تا یک گام به آرامش نزدیک‌تر شویم.

.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

Facebook: Mojtaba Dashti

Instagram: socialpathologist

Email: dashti620@gmail.com

Web: www.dashti620.blogfa.com

مرتضی عامری، نسرین فاضلی اکبری


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی

تاريخ : دوشنبه سیزدهم فروردین ۱۴۰۳ | 21:21 | نویسنده : مجتبی دشتی |

مرتضی عامری قدم سوم سئوال 23 الی36

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی ویراست جدید چاپ دهم

 مرتضی عامری+ مجتببی دشتی

23. فهم مراقبت برای من چه می‌باشد؟

مراقبت: یعنی اینکه خود را به مراقبت خداوند بسپارم، مراقبت سپردن است. مراقبت سلب مسوولیت و اختیار نیست، مراقبت مجادله با خداوند نیست. مراقبت یعنی نگهداری، حفظ و دور نگه‌داشتن از آسیب، حفاظت نمودن، هشیار بودن و مواظبت کردن. کنترل کردن با مراقبت کردن بسیار متفاوت است کنترل کردن یعنی دخالت، مراقبت یعنی محافظت و احاطه برای نگهبانی

24. سپردن اراده و زندگی‌ام به خداوند برای من چه مفهومی دارد؟

یعنی اجازه عملکرد دادن به خداوند در اراده و زندگی‌مان و درک حضورش در تمام مراحل زندگی، دست برداشتن از اراده‌ي شخصی، دست برداشتن از کنترل کردن باید به او اعتماد کنم. با سپردن اراده و زندگی‌مان به خداوند ما به خود اجازه می‌دهیم به نیرویی عظیم دسترسی پیدا کنیم و مطمئناً راه‌حل‌هایی که از یک اساس روحانی یعنی خداوند نشات می‌گیرد مسلماً از راه‌حل‌هایی که ما به تنهایی اتخاذ می‌کنیم ارجح‌تر است.

.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

25. زندگی من به چه شکل ممکن است تغییری کند اگر که تصمیم بگیرم آن را به خداوند بسپارم؟

زندگی گذشته با رفتار خودمحورانه ما تبدیل شده بود به زندگی مملو از زحمت، سختی، شکست و ناکامی اما با سپردن به خداوند از آشفتگی‌ها خلاص خواهیم شد چون که نیرویی عاشق و مهرباني هست که از ما مراقبت مي‌نماید. امروز چشمانم را به روی او باز می‌کنم و به مرور دست از کارگردانی زندگی خود و دیگران برمی‌دارم. ترس‌هایم کمتر می‌شود. اگر اعتماد کنم بدون‌شک آرامش بیشتری خواهم داشت و این صرفاً با ایمان من اتفاق خواهد افتاد من با سپردن زندگی‌ام به این دوست مهربان هیچ ترسی نخواهم داشت.

26. چگونه به خداوند اجازه می‌دهم تا در زندگی من تاثیر گذارد؟

با کنار گذاشتن منیّت و خودمحوری با کنار گذاشتن آنچه را (می‌دانم و می‌توانم) با باز گذاردن دریچه‌ي افکار به او اجازه می‌دهم کمکم کند و دانش خود را کنار می‌گذارم تا به درکی جدید از او، خودم و این اصول برسم. باید جنگ‌ها و تفسیرها را کنار گذاشته و دست از تغییر دیگران بردارم. با شناخت صادقانه‌ي نقاط ‌ضعف و قدرت خویش، با تمایل به درخواست کمک از دیگران در قلمرو ضعف شخصی، با تمرین سپردن با تداوم حضور در برنامه، به همان نسبت که به بیماری‌ام اجازه‌ي تاثیرگذاری در زندگی‌ام را نمی‌دهم از خداوند در زندگی ام دعوت می کنم.

با قدرت او همه را دوست داشته باشم و به او اعتماد کنم و آنچه را که او می‌خواهد به طور کامل انجام دهم و آنچه را که برایم در نظر گرفته بپذیرم و وارد جنگ نشوم.

مرتضی عامری+

https://s6.uupload.ir/files/img-20230427-wa0029_hlk3.jpg

26. خداوند چگونه مراقب اراده و زندگی من خواهد بود؟

با برطرف نمودن ضعف‌های اخلاقی‌ام، با کمک گرفتن از او جهت برطرف نمودن مشکل‌هاي خود و اطرافیانم، با اجرا گذاردن اراده و عشق خداوند در زندگی‌ام، در موقع سپردن به خدا از خود مقاومتی نشان ندهم و درک کنم که او به من کمک خواهد کرد فقط کافیست که من اعتماد کنم تا او تمام کاينات خود را در جهت مراقبت از من بفرستد.

27. آیا مواقعی بوده که من قادر نبوده‌ام از سر راه خدا کنار روم و برای نتیجه کاری به او اعتماد کنم؟

زمان‌هایی که احساس می‌کردم خودم می‌توانم به تنهایی بر مشکلاتم غلبه کنم زمانی که پذیرش مشکلات را نداشتم، زمانی که احساس می‌کردم خداوند مرا تنها گذاشته. زمانی که در شرایط سخت قرار داشتن اما نمی‌توانستم به او اعتماد کنم مثل آشفته شدن زندگی‌ام و مسايل مالی‌ام هر وقت که مسايل طبق نقشه‌ي من پیش نمی‌رفت نتوانستم به او اعتماد کنم و از سر راهش کنار بروم و گاهی هم چنان غرق مشکلات می‌شوم که فراموش می‌کنم که خدای هست. گاهی هم اصلاً اجازه نمی‌دادم که وارد زندگی‌ام شود چه برسد که بخواهم از سر راهش کنار بروم.

29. آیا مواقعی بوده که قادر بوده‌ام از سر راه خدا کنار روم و نتیجه کاری را به او بسپارم؟ توضیح دهید.

زمان‌هایی در گذشته بود که تلاش‌هایی را برای رسیدن به اهدافم انجام می‌دادم و تمام راه‌ها و تجربیات را به کار می‌بستم و گاهی که با خودمحوری و عدم مشورت مواجه می‌شد برای خودم ثابت می‌شد که کار از کار گذشته و همه‌ي راه‌ها را نادرست رفتم، آن موقع که ترس سرتاسر وجودم را می‌گرفت و ناامید و مایوس بودم به خدا می‌سپردم و از سر اجبار از سر راه خدا کنار می‌رفتم گاهی درست می‌شد اما همیشه نه، اعتماد من از سر اجبار و ترس از شکست بود وتعداد کمی از اهدافم درست از آب درمی‌آمد ولی امروز از سر عشق و درخواست راهنمایی زندگی‌ام را به او می‌سپارم و خواهان کمک خداوند است تلاش‌های من در غالب مشورت و انجام سهم است نتیجه را به او واگذار می‌کنم و بر بازتاب آن تمکین می‌نمایم می‌پذیرم چه خوب چه بد حتماً صلاح من است.

30. چگونه برای سپردن عمل می‌کنم؟ آیا از لغات خاصی به طور منظم استفاده می‌کنم؟ آنها چه هستند؟

معمولاً چند جمله و عبارت در قالب دعا، گاهی مواقع کاری انجام می دهم،گاهی می گویم کمک کن که مثل پر در دستانت باشم وگاهی که در مخمصه گیر می‌کنم به خود می‌گویم آرام باش، خدا هست.

31. چه کارهایی جهت تقویت و تحکیم تصمیمی که برای سپردن اراده و زندگی‌ام به مراقبت خداوند گرفته‌ام انجام می‌دهم؟

در راستای تصمیم‌گیری حرکت لازم را به اجرا گذارم، روی قدم‌ها و انتقال آنها تمرکز داشته باشم، خدمت کنم، توقعات توهم‌آمیز را نسبت به خود و خداوند کم کنم، با اصول روحانی به صورت انتخابی برخورد نکنم «نگویم: امروز تسلیم بودن برای من کار نمی‌کند یا امروز تمایل ندارم خداوند در زندگی‌ام حضور داشته باشد»، در طی روز به دنبال اراده‌ي خداوند باشم و در تمام مراحل زندگی تصمیم خود را به زبان آورم و اقرار کنم، شکرگزار باشم که اگر روزهای خوبی دارم روزهای سختی را گذرانده‌ام در هر صورت اول باید تسلیم شوم. تا تمایل پیدا کنم امید من تبدیل به ایمان و اعتقاد خواهد شد و در انتها تعهدپذیر خواهم شد «و در نتیجه به آرامش خواهم رسيد...»

مرتضی عامری،

https://s6.uupload.ir/files/img-20230427-wa0027_g7z.jpg

32. قدم سوم چگونه به من کمک می‌کند تا اصل تسلیم که در قدم یک و دو تمرین کرده‌ام را تقویت کنم و توسعه دهم؟

تسلیم قدم یک موجب شد متوجه شوم هیچ راهی به جز این راه وجود ندارد به من یادآوری کرد که همواره در مقابل ناتوانی خویش و در مقابل بیماری اعتیاد، اقرار صادقانه کنم و تسلیم باشم.

تسلیم قدم دوم: با تمرین به تسلیم هر روزی خود اصرار دارم و این تمرین کمک می‌کند که از رهنمودهای برنامه و خداوند ، استفاده کنم مشورت کنم و جویای آگاهی از اراده‌ي او در زندگی‌ام باشم. تسلیم در قدم سوم کمک می‌کند اصول روحانی قدم یک و دو را توسعه دهم و اعتماد را تجربه کنم و به مرحله اجرا بگذارم چرا که گاهی بدترین اتفاقی که برایم می‌افتد بهترین چیزی است که نیاز دارم وبه من کمک می‌کند تا تسلیمی را که در قدم یک و دو انجام داده‌ام بهتر درک کنم و بپذیرم و تسلیم قدم سوم را به اجرا بگذارم.

33. تاکنون به چه راه‌هایی تمایل خود را برای بهبودی نشان داده‌ام؟

خدمت کردن و مشورت کردن بهترین راه برای نشان دادن تمایل من است و همچنین انجام ندادن رفتارهای ناعاقلانه‌ي گذشته، رعایت زندگی به روال برنامه انجمن و فقط برای امروز، سعی کردم تمام راههایی که مرا به سمت بهبودی حرکت می‌دهم انجام دهم، تمرین اصول روحانی دو قدم قبلی، حضور مرتب در جلسات، دعا کردن برای تصمیمی که برای زندگی و اراده‌ام گرفته ام.

34. آیا در بهبودی خود علیه چیزی می‌جنگیم؟ فکر می‌کنم چه اتفاقی بیافتد اگر تمایل پیدا کنم که بگذارم بهبودی بر آن قسمت از زندگی‌ام مستولی شود؟

.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

در بیشتر مواقع ترس باعث می‌شود که با مشکلات و زندگی‌ام وارد جنگ شوم. جنگ همان درگیری من با مسايل روزمره است که بدون حضور خداوند اتفاق می‌افتد و کسی که فکر می‌کند در این جنگ برنده است سخت در اشتباه است. زمان‌هایی که جنگ و درگیری درونی وجود دارد فکر می‌کنم که می‌توانم با اراده‌ي شخصی خود همه‌ي مسايل را به صورت خوش‌آیند برگردانم و فراموش می‌کنم که من در جنگ‌ها بازنده‌ام چه جنگ‌های خواسته و چه نخواسته، اینجاست که دعای آرامش و کمک خواستن از خداوند کاربرد دارد البته اگر تمایل داشته باشم. اگر اجازه بدهم بهبودی بر زندگی من چیره شود از جنگ درونی دست خواهم کشید و به صلح و آرامش خواهم رسید و رابطه‌هایم را حفظ خواهم کرد.

اصول روحانی یک حقیقت مسلم است و هیچ گاه قابل تغییر نیست می‌توان به آن تکیه کرد و محکم قدم برداشت.

35. چگونه امید ـ ایمان ـ اعتقاد در زندگی من تبدیل به نیروهای مثبت گردیده‌اند؟

ایمان که از قدم دوم شروع شد موجب می‌شود دست از خودمحوری بردارم، ترس‌هایم کمتر ‌شود.

اعتماد همان به اجرا درآوردن امید و ایمان است تا بتوانم آنها را تجربه کنم با عمل کردن نسبت به اصول روحانی مورد بحث در قدم‌ها، اعمال و رفتارم مثبت می‌شود، دیگران را دوست خواهم داشت و دیگران نیز همین طور. تمام نیروهای پیرامون من چون خودم در جهت رعایت اصول روحانی که قدم برمی‌دارم مثبت خواهند شد.

36. چه اعمال بیشتری می‌توان انجام دهم تا اصول روحانی امید ـ ایمان و اعتقاد را در بهبودی خود به کار گیرم.

در بحرانها و مشکلات امیدوارانه به جلو بروم و به یاد داشته باشم که خداوند حتماً به من کمک خواهد کرد مگر، اینکه خودم نخواهم بر ترس‌هایم غلبه کنم. یک‌بار دیگر به او اعتماد کنم، رفتار سالم را با مشورت و درخواست کمک از خداوند پیدا کنم و به نتیجه فکر نکنم. از مثلث خودمحوری (ترس، عصبانیت، رنجش) دور شوم، از اراده‌ي شخصی دست بردارم، به جلسات بروم و خدمت کنم، راهنما بگیرم، هر روز صبح تصمیم خود را تکرار کنم و در طی روز تمام تلاش خود را متمرکز به انجام این تصمیم نمایم و در مشکلات بیش از پیش به خداوند اتکا کنم.

مرتضی عامری،

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۳۱۱۲۰_۱۵۲۶۴۹_nbw8.jpg


برچسب‌ها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی

تاريخ : دوشنبه سیزدهم فروردین ۱۴۰۳ | 20:46 | نویسنده : مجتبی دشتی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.