برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی#مجتبی_دشتی

6ـ راههای مختلفی که من از آن طریق پیام گرفتن را تجربه کردهام چه بودهاند؟
توجه به مشارکت دوستان بهبودی، کمک خواستن از خدا و راهنما، اعلام پاکی و جشن تولدهای دوستان.
7ـ چه کار خدماتی جهت رساندن پیام انجام میدهم؟
ما با در میان گذاشتن آنچه که داریم پاک میمانیم. هر نوع مسوولیت خدماتی که باعث تحکیم و گردش کار در برنامه بهبودی میگردد و باعث پی بردن به اصل ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر به عنوان ابزار رساندن پیام تلقی میشود. خدمتهایی از قبیل: منشی جلسه، خوشآمدگویی، گردانندگی، نمایندهی بین گروه، نشریات، سخنران، اطلاعرسان و ... به ما جهت رساندن پیام واضح و روشن کمک نماید.
8ـ راههای مختلف پیام رساندن چیست؟ من خود کدام یک را به کار میگیرم؟
هر نوع رفتار یا خدمتی که منجر به جلب یک همدرد نماید پیام میباشد و امروز یکی از بهترین نوع آن در جاذبه بودن نهفته است.

9ـ روش شخصی من در رهنما بودن چیست؟
روش های مختلفی برای راهنما بودن هست اما رویه شخصی من این است که در وهله اول اصول در من جاری شده باشد و توانسته باشم که چیزهایی را که در برنامه آموخته ام را در زندگی به اجرا گذارم تا نقطه جاذبه ای برای کسانی که تمایل دارند آن چیزهایی را که به رایگان دریافت نموده ام انتقال دهم باشم.
10ـ فرق بین جاذبه و تبلیغ چیست؟
جاذبه: یعنی جذب کردن بدون بزرگنمایی و غلوّ و گرایش توسط اصل و ذات مساله.
تبلیغ: یعنی بزرگنمایی آنچه را که نیست و موجه جلوه دادن آن.
تعاریف فوق معنا و مفهومی که انجمن بدان نیاز داردرا به ما می دهد.

ن
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی #مجتبی_دشتی

با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها، کوشیدیم این پیام را به ساير معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا درآوریم.
ای خالق مهربان!
مرا وسیلهی صلح و آشتی خود قرار ده
جایی که نفرت است، حامل عشق
جایی که خطاکاری و بدی است، حامل گذشت
جایی که نفاق است، حامل یکرنگی
جایی که نادرستی است، حامل دوستی
جایی که شک است، حامل یقین
جایی که نومیدی است، حامل امید
جایی که تاریکی است، حامل نور
و در جایی که غم است، حامل شادی باشم
پروردگارا!
کمکم کن که به جای تسلیخواهی، تسلی دهم و به جای درک شدن، درک کنم زیرا که پیدا کردن در گرو گم شدناست.با بخشش دیگران، خود بخشوده میشویم و در مرگ حیات جاودان پیدا خواهیم کرد...
«آمین»
قدم دوازدهم آخرین دانهی زنجیر به هم پیوستهی قدمهاست. گامی که سلسلهوار و پشت سر هم مراحل سیر و سلوک روحانی فرد را در مسیر بهبودی بررسی میکند تا به جایگاه واقعی برساند، که پیامآور رهایی باشد. قدم دوازدهم نتیجهگیری کلیهی قدمهاست، مرور از ابتدای قدمها که به ترتیب:
1ـ صداقت 2ـ امید 3ـ اعتماد 4ـ شهامت 5ـ رهایی از رنجشها 6ـ آمادگی و تمایل 7ـ فروتنی 8ـ عشق 9ـ جبران گذشته 10ـ نظم 11ـ درک ارادهی خداوند و در دوازدهمین قدم خدمت را درون ما رشد و ارتقاء میبخشد. با درست و کامل کار کردن این دوازده قدم به بیداری و هوشیاری روحانی دست خواهید یافت و میتوانید منبع فیض تباه نشدنی خداوند را در کنارتان حس کنید. این شخصیت جدید یک شخصیت در حال رسیدن به تعالیست. امروز انسانِ شرافتمندی شدهاید، دیگر از بودنتان احساس بدی ندارید آن قدر متواضع شدهاید که همه را با یک چشم میبینید، امروز مرز و بوم، ملیّت، نژاد، سن و جنسیت برای ابراز عشقتان مفهومی ندارد. من امروز با طریقهی روحانی که در دعا آموختم سعی کردم که به آگاهی از ارادهی خداوند دست یابم و قدرت اجرایش را از آن منبع فیض درخواست نمایم، زندگیام شکل و شمایل روحانی به خود گرفت، آرامش درونی قابل لمس بود. همهی اینها نتیجهی مداومت در برنامه دوازده قدمی بود. امروز دیگر نگران مسايل مالیام نیستم چرا که سهم خود را در قبال کارها انجام میدهم و از او طلب و تقاضای رشد دارم، او نیاز امروز مرا مهیّا مینماید پس نگران فردا نیستم. من با کمک خدا و این اصول میتوانم حامل این پیام باشم که امروز با توکّل به نیروهای خداوندی و خواستن و دعا کردن میتوانم پاسخم را از او دریافت نمایم و به تواناییهایی دست یابم که ابزاری در دستان آن خداوندبرای اجرای ارادهاش باشم، به مرور این طریقهی روحانی زندگی آشفتهی گذشتهام را سامان بخشید و توانستم در دوازدهمین قدم بدون قید و شرط این پیام را به همه کسانی که تمایل درخواست کمک دارند رسانم و برای سفر روحانی حتماً خود را در شرایط سخت و بحرانی هم قرار میدهم چون گذشتن از خود را توسط دیگری نسبت به خودم تجربه نموده بودم و امروز به جای تسلّیخواهی تسلّیبخش هستم و به جای درک شدن سعی در درک دیگران مینمایم و با بخشش دیگران خود بخشیده میشوم و در مرگ؛ حیات جاودان پیدا میکنم. من امروز سعی در دعوت کسانی دارم که در گذشتهی من حرکت میکنند و به در و دیوار میخورند و در بنبست اعتیاد گرفتارند زیرا میدانم که با این سلسلهی به هم پیوسته روحانی، روحمان بیدار و افق دیدمان گشترش می یابدو رابطهمان با خداوند استوار و محکمتر میگردد. یادمان باشد ما ضدلغزش نیستیم اگر این اصول را جدّی نگیریم برایمان کاربرد نخواهد داشت. اگر مسیر را اشتباه رفتیم با اقرار به خطایمان دوباره این سیر و سلوک روحانی را از سر میگیریم تا پخته شویم ناامید نشوید به راه ادامه دهید.
این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آ
«مولوی»

1ـ تجربهی کلی که از کارکرد قدمها به دست آوردهام چیست؟
آشنایی با جنبههای جسمی، روحی ـ روانی، احساسی بیماری اعتیاد، شناخت انکار، مشورت کردن، سپردن به خدا، شناسایی رنجشها، اعتماد به خداوند و شهامت بیان دردها، آگاهی نسبت به نقايص، شناخت کمبودها، تهیهی لیست خسارت و بدست آوردن شهامت جبران آنها، ترازنامهنویسی و ارزیابی روزانهی خود، دعا و مراقبه، همه و همه مرا به سمت بیداری روحانی و انسانیت هدایت کرد و به صورت نسبی به تعادل رسانید. تجربهی کارکرد قدمها در جای خود موجب شد از آن قدم در امور زندگی خود بیشتر استفاده کنم و مرا به رشد روحانی و اقتصادی رساند، هنوز ابتدای این مسیر پایانناپذیر هستم و از این تجارب تا آخر عمر میبایست استفاده نمایم زیرا که من هر روز در حال رشد و تغییر هستم.
2ـ بیداری روحانی من چگونه بوده است؟
بیداری روحانی من روزبهروز به صورت یک فرایند بوده. امروز با تسلیم، باورهای من تغییر کرده به دیگران خسارت نمیزنم خدمت میکنم و کمتر عجله میکنم، مشورت را در زندگی لحاظ میکنم و با مقایسهای که از باورهای قدیم و جدید پیش رویم دارم احساس میکنم روشنبین شدهام، مصلحت جمع را در نظر میگیرم مسوولیت کارهایم را به عهده میگیریم و برای دیگران ارزش قایل میشوم، این حالات ما و در لحظه زندگی کردن و میل به خدمت را بیداری روحانی گویند. من در راه رسیدن به بیداری از خود هیچ چیز نداشتم و هر چه آموختم از این اصول بوده، نوع بیداری روحانی در من مختص به خود من است ولی همهی ما میتوانیم نوعی از آن را تجربه کرده باشیم که شاید بسیار شبیه به هم باشد.
3ـ چه تغییرات پاینده و ثابتی در نتیجهی بیداری روحانی در من شکل گرفته است؟
تغییرات در زندگی ما به مرور و آهستگی و همزمان به نیاز و رشدمان در برنامه اتفاق افتاد. استفاده از نقصها برای ما آزاردهنده بود. دلزدگی به همراه داشت و تغییرات معمولاً همراه با درد بود تا اینکه با حالت استیصال و عجز آن را رها کردیم و رویهی جدیدی را جایگزین رفتارهای غلط و ناهنجارمان برگزیدیم. همین انگیزهای شد برای رویکرد به زندگی معنوی و روحانی. هر چه که از طول پاکیمان میگذرد به همان میزان احساس نیاز به معنویت و روحانیت در زندگی مینماییم و هر چه احساسات و اعمال ما ثبات و قوام مییابد از تعادل بهتری برخوردار میشویم که در نتیجهی این تلاشها روحمان بیدار و ضمیرمان آرام میگردد.

4ـ برای من کدام اصل روحانی بیشترین ارتباط را با قدمهای دوازدهگانه داشت و چگونه به بیداری روحانی من کمک کرده است؟
تمام اصول روحانی نهفته در قدمها برای رشد و بیداری روحانی تاثیر بسزایی دارند. اما نقش صداقت از همه مهمتر است. هر قدر درک ما از اصول عمیقتر میشود به همان نسبت در مراحل و راههای مختلف و جدید زندگی رشد میکنیم. صداقت موجب شد پاک شوم و بیماری خود را انکار نکنم و بتوانم به دیگران هم خدمت نمایم و خود را بالاتر از دیگران نبینم. اصل تواضع موجب شد خود را بزرگتر از حد واقعی خود نشان ندهم و همچنین اصل پذیرش و تسلیم موجب شد بیماری خود و اطرافیانم را بپذیرم و در جنگ نروم تا به آرامش برسم. همهی اصول روحانی برای من کاربرد داشته است و در راه رسیدن به بیداری روحانی به من کمک کرده ولی تعدادی از آنها مرا بیشتر به خداوند نزدیک کرده است.

5ـ برای من بیداری روحانی چه مفهومی دارد؟
بیداری روحانی برداشتی کاملا شخصی و متفاوت برای هر فرد است اما به صورت جامع و کلی وقتی اصول نهفته در قدمها را بکار می گیریم ، روی منیت خود خط می زنیم و از آنچه داریم می بخشیم، هدف از خلقتمان را درک می نماییم ، خدمت و عشق می ورزیم و روحی که سالها بواسطه مصرف مخدر در خوابی عمیق فرو رفته بود بیدار و به سمت تعالی و نور حرکت می دهیم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی #مجتبی_دشتی

31ـ آیا هرگز در شرایطی قرار گرفتهام که لازم بوده به خاطر اعتقاداتم بپاخیزم، حتی اگر هزینهی شخصی برایم در برداشته باشد؟ چه واکنشی نشان دادم؟ نتایج آن چه بود؟
امروز با توجه به اصولی که آموختهام گاهی در شرایطی قرار میگیرم که باید تمام ارزشهایی را که فراگرفتهام و اصول اخلاقی را که نسبت به آنها خود را متعهّد کردهام را زیرپا بگذارم، شاید در مقابل این کار امتیازاتی برایم مهیّا شود اما بنا به تجربیات گذشته و تکرار رفتارهای غیراخلاقی وغیر اصولی چیزی جزء ناکامی و بدنامی برایم به همراه نخواهد داشت و با توجه به همهی امتیازات و باورهای جدیدی که در برنامه بازیابی به دست آوردهام در مقابل آنها ایستادگی میکنم، زیرا امروز در قدم یازدهم دیگر تنها نیستم و نیرویی عاشق و مهربان حامی من است. پس این شهامت را در خود میبینم که هر چند که از نظر مالی ضرر ببینم اما اصول و اخلاقیات را زیرپانخواهم گذاشت.
32ـ آیا تاکنون چیزهایی که به آن نیاز دارم به من داده شده است؟ چه چیزهایی دریافت کردهام؟
در ابتدا چیزهایی را از خداوند درخواست کردم که تعدادی از آنها ضروری و تعدادی غیر ضروری بودبعدها به این نتیجه رسیدم که خداوند آن چیزهای را که من نیاز دارم در اختیارم می گذارد مثل شهامت و توانایی مقابله با مشکلات

با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها، کوشیدیم این پیام را به ساير معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا درآوریم.
ای خالق مهربان!
مرا وسیلهی صلح و آشتی خود قرار ده
جایی که نفرت است، حامل عشق
جایی که خطاکاری و بدی است، حامل گذشت
جایی که نفاق است، حامل یکرنگی
جایی که نادرستی است، حامل دوستی
جایی که شک است، حامل یقین
جایی که نومیدی است، حامل امید
جایی که تاریکی است، حامل نور
و در جایی که غم است، حامل شادی باشم
پروردگارا!
کمکم کن که به جای تسلیخواهی، تسلی دهم و به جای درک شدن، درک کنم زیرا که پیدا کردن در گرو گم شدناست.با بخشش دیگران، خود بخشوده میشویم و در مرگ حیات جاودان پیدا خواهیم کرد...
«آمین»
قدم دوازدهم آخرین دانهی زنجیر به هم پیوستهی قدمهاست. گامی که سلسلهوار و پشت سر هم مراحل سیر و سلوک روحانی فرد را در مسیر بهبودی بررسی میکند تا به جایگاه واقعی برساند، که پیامآور رهایی باشد. قدم دوازدهم نتیجهگیری کلیهی قدمهاست، مرور از ابتدای قدمها که به ترتیب:
1ـ صداقت 2ـ امید 3ـ اعتماد 4ـ شهامت 5ـ رهایی از رنجشها 6ـ آمادگی و تمایل 7ـ فروتنی 8ـ عشق 9ـ جبران گذشته 10ـ نظم 11ـ درک ارادهی خداوند و در دوازدهمین قدم خدمت را درون ما رشد و ارتقاء میبخشد.

در هفته های آینده قدم دوازده را پیشکشتان می کنیم
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

26ـ چرا فقط باید برای آگاهی از ارادهی خداوند برای خود و قدرت اجراییاش دعا کنیم؟
ارادهی شخصی من محدود و ناچیز و گاهی با استفاده از خودمحوری مخرب و معمولا به خاطر خودخواهی آسیب وخسارت به دیگران را همراه دارد. به خاطر همین توانایی محدود، ارادهی خداوند بهترین راه میباشد. دعا کنم تا آنچه را برایم رقم زده با قدرتی که از او به دست میآورم به مرحلهی اجرا بگذارم و اگر روزی توانستم از خواست خداوند آگاهی یابم قدرت اجراییاش را نیز از او درخواست کنم. من امروز نیز فقط قدرتی میخواهم برای آنچه که تا به امروز برایم رقم زده است.
27ـ فروتنی در این قدم چگونه بروز میکند؟
با دعا و پذیرش و خواست و ارادهی خداوند برای رسیدن به روحانیت استفاده میکنم و همواره با تواضع و فروتنی اعلام میدارم که از خواست خداوند ناآگاهم و طالب جاری شدن ارادهاش در زندگیام هستم. همین روشنبینی که قبول میکنیم که ارادهی خداوند کار آمدتر از ارادهی ما است و قدرت انجام ارادهی او را خواستن یعنی فروتنی.

28ـ تعهّد خود نسبت به قدم یازدهم و نسبت به بهبودیام را چگونه نشان میدهم؟
قدم یازدهم قرار است به من تعادل و انضباط بدهد و افکار مرا هدفمند کند و مرا به سمت روحانیت هدایت کند. رعایت اصول روحانی، خدمت کردن وعلیرغم هر احساسی دعا و مراقبه کردن قسمتی از تعهد من به بهبودیام میباشد.نتایج اینکار به مرور زمان برای من آرامش و رابطهای عمیق با نیروی برتر به همراه خواهد داشت.
29ـ آیا امروز دعا کردهام؟
بله-امروز که در قدم یازدهم هستم دعاهایم بیشتر متمرکز بر آگاهی از اراده ی خداوند در زندگی ام می باشدو همواره طالب جاری کردن اراده اش در زندگی هستم.

30ـ آیا هیچ وقت برای چیزی دعا کردهام که پس از دست یافتن به آن آرزو میکردم که کارش آن را نداشتم؟ توضیح دهید.
بله - مثلا برای ارتقاء و رشد مالی درخواست شغل دومی داشتم تا اوضاع مالی ام را سرو سامان دهم امکاناتش مهیا شد اما من کمتر همسر و فرزندانم را می دیدم و بیشتر مشغول بودم از مطالعه و پیگیری بهبودی هم به مرور غافل شدم
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

20ـدرچه شرایطی متوجه حضورنیروی برترمیشوم؟احساس من چیست؟
همهی زندگی ما نشانهای از حضور خداوند است، پاک ماندن، رهایی از نقايص، انجام جبران خسارت و مواقعی که دعا می کنم و به درخواستم پاسخ داده میشود. امروز با مرور زندگی گذشته به این درک رسیدهام که در شرایط سخت من توانایی و شاید هم تمایل برای درخواست کمک از او را نداشتم اما او در آن شرایط سخت نیز مرا فراموش نکرده بود و از خیلی از مهلکهها مرا رهانید و این من بودم که اعتماد کردن را از یاد برده بودم و زمانهایی که توانستم مراقبه و اعتماد کنم تاثیر مثبت حضور خداوند را لمس کردم و احساساتی همچون صلح و امنیت و پشتیبان داشتن همراهم هست.
21ـ چه اقداماتی جهت ارتقا رابطهی آگاهانه خود با خداوند بدان گونه که او را درک میکنم، انجام میدهم؟
قدم یازدهم از ما میخواهد که در مقابل خداوند دست نیاز دراز کنیم و اجازه دهیم که حضورش در زندگیمان جاری شود. دعا کردن از موثرترین راهحلهای توسعهی رابطه آگاهانه با خداوند است ودر پس دعایمان منتظر پاسخ باشیم. با آگاهی از خواستههایمان در دعا میتوانیم ارتباطمان را با خداوند ارتقا دهیم. از اقدامات دیگر رعایت اصول روحانی، ترازنامهنویسی، شکرگزاری، اجرای قدم سوم و عمل کردن به آن را میتوان نام برد.
22ـ چند مثال از مواقعی که در زندگی روی ارادهی شخصی خود عمل کردهاید بنویسید.نتایج آنها چه بود؟
معمولا اکثر نتایج استفاده از اراده ی شخصی در زندگی منفی و مخرب بوده است و حتی نیت های خیرخواهانه که بر اساس اراده ی شخصی باشد ، مشکل ساز می شود بارها به افرادی کمک کرده ایم تا بتوانیم آنها را در زندگی از خطر احتمالی رها کنیم اما به جای اینکه آنها از آن خلاصی یابند بیشتر در گرداب فرو می رفتند با اراده ی شخصی بارها خواستم اعتیادم را برطرف کنم اما مجددا با شدت بیشتری عود می کرد.

23ـ چند مثال از مواقعی که در زندگی سعی کردید تا ارادهی خود را با ارادهی خداوند منطبق کنید بنوسید.نتایج آنها چه بود؟
ارادهی خداوند مصلحت جمع است و منطبق با ارزشها اما ارادهی شخصی بدون تعقل و ایمان ،خودمحوری و ضدارزش است. مثلاً اگر در مسیر بهبودی به دنبال کسب دانش برای خود و برای تایید خود باشم و به خاطر اینکه دیگران از من سرتر نباشد آن را در دل خود محفوظ و مدفون کنم دیر یا زود غرور سراغم میآید و تنها و منزوی میشوم و دوستانی را در کنار خود نخواهم داشت، اما اگر از چیزی که فراگرفتهام بنا به ارادهی خداوند در اختیار دیگر همدردانم قرار دهم دوستان زیادی را در کنار خود خواهم داشت که در مواقع سخت و بحرانی یاریم خواهند کرد.
24ـچند مثال در مورداینکه چگونه هدفمند و با وقار زندگی میکنید بزنید؟
رهجوشدن،راهنماشدن،گوش کردن به مشارکت تازهواردان، پیامرسانی، مسوولیتپذیری درزندگی،اجرای درست وبدون کم وکاست آنچه که به عهدهی ماست،دعاکردن،شکرگزاری،خسارت نزدن و ...

25ـ تصورم از ارادهی خداوند برای من چیست؟
خواست و ارادهی خداوند برای ما چنین میباشد که توانایی زندگی کردن توام با وقار و احترام را داشته باشیم، خود و دیگران را دوست داشته باشیم، شادباشیم و از زیبایی محیط لذت ببریم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

11ـ چگونه دعا میکنم؟
هر فردی برای خود روالی خصوصی بنا به درک شخصیاش دارد.نجوای درونی انسانی با خالقش دعا میباشد.
به هرطریقی که انسان دعا کند شنونده ای است او خودش فرموده( ادعونی استجب لکم )
12ـ احساس من نسبت به دعا کردن چیست؟
احساس آرامش، سبکی، سپاسگزاری، وقار، متانت، کنار گذاشتن افکار مخرب و غیره
13ـ چه مواقعی دعا میکنم؟ وقتی که آزار میبینم؟ وقتی که چیزی میخواهم؟ یا به طور منظم؟
درگذشته در مواقع بحرانی و احساس خطر دعا می کردم آنها هم براساس باورهای نادرستی بود که شاید برای خداوند لیست تهیه می کردیم و حتی درخواست های نامعقول هم داشتیم اما امروز در تمامی شرایط چه خوب وچه بد نیاز به دعا و درخواست از خداوند داریم و آنهم به صورت مرتب و هر روزی

14ـ دعا کردن بیاختیار و خودانگیز در طول روز چگونه میتواند به من کمک کند؟
همان طور که در قدم قبلی نظم و انضباط موجب شد رفتاری را به صورت معمول شده در زندگیمان جاری کنیم مثل ترازنامه گرفتن امروز هم در رابطه با دعا کردن از همان الگوی قدم دهم استفاده میکنیم و با تمرین تکرار به صورت رفتار اکتسابی عادی در زندگیمان قرار میدهیم. دعا کردن خودانگیز در طول روز موجب عجین شدن تمام جنبههای زندگی با روحانیت میگردد و حضور خداوند و رویهی روحانی در زندگی قابل لمس میباشد و با نیروی مضاعفی که در پس دعا کردن برایم مهیّا میشود با ایمانی راسخ به رویارویی مشکلات و مسايل پنهان شده در زندگی میپردازم.
15ـ دعاکردن چگونه به من کمک میکندکه روشن بین ومال اندیش باشم؟
مسالهی مهمی که در دعا کردن نهفته است این است که درک واقعی از ارادهی خداوند برای زندگی داشته باشیم. در دعا کردن، برنامهها و احساساتم منظم و هدفمند میگردد و سعی نمیکنم به آنچه در اختیار دیگران است دستدرازی کنم چه در مسايل روحانی و چه مالی. البته با روشنبینی و قانع بودن به حق خود امروز در پس دعا کردن انتظار دریافت دانش و آگاهی و سود روحانی و توانایی رویارویی با مشکلات و آگاهی از ارادهی او را دارم.

https://imgurl.ir/uploads/f456548_Copy_of_Picture_687.png
https://imgurl.ir/uploads/d14615_IMG-20240717-WA00681.jpg
جواد قمی
https://imgurl.ir/uploads/d816222_IMG-20240717-WA00691.jpg
منو متضی
https://imgurl.ir/uploads/w650688_IMG-20240717-WA00741.jpg
دسته جمعی
https://imgurl.ir/uploads/q243618_IMG-20240712-WA00351.jpg
حسین طلوعی
https://imgurl.ir/uploads/m01307_IMG__.jpg
https://imgurl.ir/uploads/b44000_IMG-20240529-WA0059.jpg
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

6ـ چه اقداماتی جهت کاوش در روحانیت خود انجام دادهام؟
مشورت و ارتباط با کسانی که طریق روحانی خاصی برای خود دارند و استفاده از تجربهی آنان و استقبال از هرگونه تجربه و متد خاص دیگری برای رسیدن به روحانیت.
7ـ آیا هنگام کاوش روحانی خود در معتادان گمنام با تعصب یا غرض کسی روبهرو شدم؟ احساس من چگونه بود؟ چگونه به اعتقادات خود وفادار ماندم؟
بعضی اوقات تعدادی از اعضاء ما از روی نقايص خود عمل کرده و طریق روحانی دیگران را مسخره میکنند آنها حتی ممکن است بعضی از نشریات بهبودی را نقلقول کنند. تا ثابت کنند که نظرشان درست است اما برنامه ی بهبودی هیچ طریق رسمی یا تاییدشدهای ندارد و آن دسته از افرادی که در حال پیگیری و کاوش روحانی هستند باید بدانند که برای به دست آوردن روحانیت رویه ی مشخصی ترسیم نشده.

8ـ علیرغم هر نوع طریق روحانی که دنبال میکنم، آیا باز هم تماس دایم خود با انجمن را حفظ مینمایم؟
زندگی معنوی هرکس شخصی و دلخواه است اما چیزی که بهبودیمان را تضمین می کند حضور در فرایند بهبودی جمعی یعنی جلسات بازیابی می باشد حضور در جلسات و پیگیری تجربه شخصی برای زندگی معنوی مکمل و لازم و ملزوم هم هستند.
9ـ تماس دایم با انجمن و در برنامه بودن، چگونه به سفر روحانی من کمک میکند؟
هرچیزی که به زندگی مااضافه شود مثل دانش،روحانیت،کیفیت آنرا بهبود بخشیده و زندگی را زیباتر میکند سفر روحانی همانند بهبودی یک پروسه است و تماس هر روزی با اصل بیماری، انجمن وبرنامهی بازیابی میتواند مسیرهای سخت این سفر روحانی را هموار کند.

10ـ طریق روحانی من چگونه به بهبودیام کمک میکند؟
زندگی به طریقه معنویست که ، آرامش را به ما برمی گرداند و بهبودی مان را تضمین می کند لذا کمک از خداوند و حرکت به سوی زندگی معنوی برایمان لازم و ضرویست
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب سخن عشق نوشته #مجتبی_دشتی

6ـ اشتباهات من چگونه بر زندگی خودم تاثیر گذاشت؟ بر زندگی دیگران چطور؟
زندگیام را آشفته کرده و نظم زندگی را بر هم زده بود و همیشه زندگی خود و اطرافیانم را دچار تشنج میکرد.
7ـ هر گاه در اشتباه بودهایم، سریع به آن اقرار کردیم، برای شما چه مفهومی دارد؟
قدم دهم بعد از گرفتن تراز و متوجه شدن اشتباه و اجرای قدم هشتم و نهم است. اقرار و جبران اشتباه با این سلسله مراحل شناسایی قدم دهم اقرار قدم هشتم و جبران قدم نهم تغییر در رفتارمان و آزادی نصیبمان میگردد.
8ـ آیا مواردی در بهبودی من بوده که به واسطهی صحبت کردن پیش از موعد با کسی و یا سرزنش دیگران به خاطر رفتارم، باعث بدتر شدن اوضاع شده باشم؟ آنها چه بودند؟
صحبت پیش از موعد و یا اقرار زودهنگام موجب توقع و گاهی هم بدبینی در طرف مقابل میشود. میبایست تراز خود را گرفته و با مشورت نقش خود را پیدا کنم و در آخر به دنبال جبران خسارت باشم تا عملکرد و جبران خسارتم مفید واقع شود.

9ـ چگونه اقرار سریع به اشتباهم به من کمک میکند تا رفتار خود را تغییر دهم؟
درد ناشی از اقرار اشتباهات موجب تکرار نکردن آنها، حفظ روابط و اصلاح رفتارم میگردد و به طور واقعبینانهتری خود را ارزیابی میکنم و این موجب میشود در زندگی جاری شوم، ساکن نمانم و شناختِ خودم روزمره گردد و همچنین رنجشها و نقايص را با خود حمل نکنم و ماهیت بیماریام را انکار نکنم و از توجیه و بهانه برای رفتارم اجتناب ورزم تا به سمت بهبودی هدایت شوم.
10ـ آیا شرایطی در بهبودی من وجود داشته که از تشخیص این که کاری را به خوبی انجام دادهام احساس بدی و ناراحتی کنم؟
گاهی خدماتی را انجام میدهم و یا رفتاری را تکرار میکنم که در ذهنم نتیجه مطلوب و قابل قبولی را برای آن ترسیم مینمایم اما برعکس خواسته و نیت درونی من اتفاق میافتد و موجب بوجود آمدن احساس بدی در من میشود. این زمانهایی هست که من با ذهن محدود خود و بنا به خودمحوریام اقدام به عمل مینمایم و شاید بارها همین تکرار رفتار چیزی جز درد و ناراحتی عایدم نکند امّا میتوان از این احساس رها شد به شرطی که مشورت و تراز گرفتن را لازم و ملزوم هم نمایم.

فایل صوتی و تصویری آثار مجتبی دشتی رامی توان در گوگل و یتویوب دریافت نمود.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
.

***************
شــادی
شادی، نیکوترین خصلت در وجود انسان است. شادی زمانی تجلی پیدا میکند که خوشی و ناخوشی با هم باشند در آن صورت درک شادی ملموستر میشود.
شادی آلام و رنجها را تسکین میدهد و زندگی میبخشد، شاد بودن کارت دعوتی برای خداوند است تا از او دعوت کنیم در جریان زندگیمان قرار گیرد و امور زندگیمان را به دستان پرمهر او بسپاریم. پرواضح است که مسرور واقعی کسانی هستند که در خدمت به خلق خدا همواره ساعی و کوشا هستند و برای یک روز خوب و سرتاسر شادی، خدمت را در اولویت قرار میدهند. با شادی امور بهتر انجام میگیرد و اهداف زندگی سهلالحصولتر میشود. همواره سعی کنیم که لبخند بر لب داشته باشیم زیراکه نقش بستن این زیباترین منحنی دنیا باعث جذب بهتر دیگران و همچنین موجب انتقال آن به دیگران میشود. در مورد شادی و خنده میتوان گفت که هربار انسان دهان به خنده باز میکند، ندانسته مدتی به عمر خود و دیگران اضافه میکند. در ضمن خندیدن به هضم غذا کمک میکند. با شادی استرسهای ناشی از عوامل بیرونیِ زندگیمان را مدیریت میکنیم و بازده کارمان را افزایش میدهیم. در کنار شاد بودن عشق، محبت و دوستیهایمان فزونی و ارتقاء مییابد.

**************
در این هفته سعی میکنیم که شادی را در زندگیمان بیشتر از قبل دخیل کنیم و به نتایج خیره کنندهی آن در زندگی پی ببریم. برای این کار باید در برنامه روزانه چند نکته را بگنجانیم. مثلا ابتدای هر روز وقتی که چشم میگشاییم از خداوند به این خاطر که یک مجال 24ساعتهی دیگر در اختیارمان قرار داده تشکر و سپاسگزاری کنیم. لبخند بزنیم و از او بخواهیم و سعی کنیم که در طول روز خدمتی هر چند کوچک اما از روی عشق به همنوعان خود داشته باشیم. فرق نمیکند چه کسی باشد. هرکس که در مسیر زندگیمان قرار گرفت آن عشق را نثارش کنیم. در خانه، مدرسه، هنگام رفتن به محل کار، در وسیله نقلیه، به همکارانمان یا کارفرما، استادان و معلمان یا شاگردان یا فرد مسنی که در خیابان نیاز به کمک دارد. این خدمت کوچک حتی میتواند گرفتن دست او برای عبور از خیابان باشد یا در وسیله نقلیهی عمومی جایمان را به آنها بدهیم و یا با مهربانی و عشق کسی را به آدرسی راهنمایی کنیم. از کارهای کوچک شروع و سعی کنیم کمتر عصبانی شویم و قبل از عکس العملها، فکر کنیم. برای داشتن روزی شاد از خداوند درخواست کمک کنیم و موضوعات کوچک و کم اهمیت که موجب ناراحتیمان میشود را از خود دور کنیم.
در کل این خود انسان است که انتخاب میکند که شاد باشد یا در غم و اندوه به سر برد .
انتخاب با توست!
روز اول
بگردیم و کسی را پیدا کنیم تا شادیمان را با او سهیم شویم. برای غم خوردن به وجود هیچکس احتیاجی نیست. ولی برای استفاده کامل از خوشحالی باید کسی را داشت و آن را با او قسمت کرد.

**************
دعای امروز: خدایا، افرادی که شادی در وجودشان موج میزند را در مسیر امروزم قرار ده تا از آن منبع فیض بهرمند شوم و از این ثروت رایگان به دیگر همنوعانم تقدیم کنم و در این خیر، سود معنوی عایدم شود!
همواره شادی را در عشق ورزیدن جستوجو و برای این نیاز درونی به سویش حرکت کنم. خدایا! همانند تابش آفتاب که گیاهان را مینوازد، شادی را بر روحم بتابان و اینگونه مرا بنواز!
شعار امروز: راز زندگی در گل شادی نهفته است به دنبال آن نگردید خودتان شکوفه کنید.

منبع: برداشتی ازکتاب فصل اول آگاهی نوشته مجتبی دشتی
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

قدم دهم
ما به تهیهی ترازنامهی شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم خیلی زود به آن اقرار کردیم.
ای رب مدبر! ای ناظم چرخ گردون! کمکم کن تا همانند حسابرسی دقیق در ابتدا یا پایان هر روز کردار و اعمال روزانهام را بررسی کنم.
نکات مثبت دیروز را امروز تکرار و از دیروز بهتر باشم و راه را بر تکرار اشتباهات دیروز ببندم تا فردایی بهتر داشته باشم.
برای رفع خطاها و نقصهایم دعا کنم و اگر زیانی رساندم تا کهنه نشده جبران مافات کنم. و فقط برای امروز زندگی کنم چون تو نیاز فردایم را مهیا میکنی.
«آمین»
برای رهایی از پیلهی بیهودگی اعتیاد نظم و انضباط ضروریترین ابزارهاست. قدم دهم روی معتاد بیانضباط و بیبرنامه خط میکشد و او را دعوت به برنامهریزی و نظم در کارها مینماید.
اگر لحظات شادی را در بهبودی جستوجو میکنید حتماً دیروزتان را ارزیابی نمایید تا امروز را بهتر از دیروز بسازید تا فردا که امروز را تراز میگیرید غبطه نخورید و ناخوشایندی سراغتان نیاید.
در گرفتن ترازنامه مرجع نهایی خودتان و وجدانتان میباشد که از لحاظ اخلاقی و رفتاری چه نقاطی را در وجودتان شناسایی کردهاید که به عنوان ارزش برایتان قابل قبول است و چه نقاطی را قبول ندارید یا برایتان بیارزش است.
قدم دهم استانداردهایتان را به شما نشان خواهد داد در ضمن یادتان باشد، به خاطر اینکه از خودمحوری دور شوید و ترازی صحیح و کمنقص داشته باشید حتماً از راهنماییهای راهنمایان و افرادی که این روند روزانه را انجام میدهند برخوردار باشید زیرا در صورت مشورت گرفتن ترازتان معنا و مفهوم واقعی خود را پیدا میکند.
افراد موفق افرادی هستند که همواره در حال حسابرسی و بررسی عملکردهای خود هستند و سعیشان بر این است که راه را بر تکرار اشتباهات ببندند تا لحظات شاد امروز را در غبطه و حسرت به سر نبرند. ترازنامه داشتن یعنی حرکت به سوی کمال و حرکت در زیر سایهی صفات باریتعالی.
1ـ چرا انجام قدم دهم یک ضرورت است؟
برنامهی دوازده قدمی روالی برای زندگی بهتر و عاری از هر گونه تنش، ناامیدی، یاس و سرخوردگی و آشفتگی است. ما در نه قدم قبلی شرایطی را مهیا کردیم که از جنگ با خود و اطراف خود دست برداشتیم و توانستیم به مرور زندگی در بین مردم را فراگیریم و در صلح و هماهنگی با دیگران باشیم. مسوولیت خطاها و خسارات را به عهده گرفتیم و زندگیمان روال آرامی به خود گرفت و این زندگی که مملو از روحانیت است هدیهای بود که به واسطهی کارکرد اصول روحانی قدمهای قبلی نصیبمان شد. قدم دهم برنامهای هر روزی است برای آگاهی از عواطف و وضعیت روحانی خود. و هر چه بیشتر برای انجام این قدم وقت صرف کنیم تغییراتی عمیق و سنجیده در زندگیمان قابل شهود خواهد بود و با ارزیابی نقش خود را پیدا خواهیم کرد؛ چرا که پیدا کردن نقش خود در رفتارهایمان یک ضرورت است. وجدان ما به طور روزمره درگیر ارزیابی میشود و جلا پیدا خواهیم کرد.
2ـ هدف از نوشتن ترازنامهی شخصی چیست؟
همانطور که بارها در قدمهای قبلی اشاره شد فرایند بهبودی توقفناپذیر میباشد. و در گردونهی رشدی قرار داریم که ناگزیر به ادامهی آن جهت رسیدن به کمال و آرامش هستیم. قدم دهم جایگاه مناسبی برای تضمین، تداوم و استمرار بهبودی ماست. کارکرد قدم دهم نگاهی به پشت سر و قدمهای قبلی است و تکرار و اجرای اصول نهفته آن در روزمرگیهای ما، و همچنین رسیدن به تعادل، بخششگری، قبول مسوولیت، ایجاد رابطه روزمره با خداوند و از طریق کارکرد این قدم آگاهی از اوضاع و احوال زندگیمان، پس هدف نوشتن ترازنامه در دو کلمه اتصال به مبدا هستی و رسیدن به آرامشخلاصه میشود.
3ـ راهنمای من چگونه میتواند در این رابطه به من کمک کند؟
اعتماد به راهنما در جای جای کارکرد قدمها همچون چراغ راهی حضورش ملموس و مشهود بوده. شناسایی احساسات در قدمهای قبلی به واسطهی راهنما تجربهی خوبی بود که امروز هم میتوان از آن در ارزیابی و انجام قدم دهم استفاده نمود. چون او سود برنده نیست و عاری است از احساسات، بهطور حتم بهتر، سنجیدهتر و منطقیتر راهکاری را اتخاذ نموده و به من ارایه خواهد کرد.
کتاب، اصول و نشریات میتواند هدایتگر من در راه باشد اما پناه واقعی من کسی است که از درون و احساسات من باخبر است.

4ـ آیا مواقعی وجود دارد که من در تشخیص تفاوت بین احساسات و اعمال خود گیج شوم؟ توضیح دهید.
بله، بارها اتفاق میافتد که در طی روز اعمال و احساساتم با هم مطابق نیست و دچار سردرگمی میشوم چرا که من قدرت تشخیص ضعیفی دارم. گاهی با احساس بد به جلسه میروم و احساس خوبی پیدا میکنم گاهی هم با احساس خوب به جلسهای میروم و رفتار خوبی ندارم. نداشتن تعادل در برقراری رابطه بین احساس و اعمالم موجب سردرگمی میشود.

5ـ آیا مواقعی در بهبودی من بوده که در اشتباه باشم، اما تا چند وقت بعد از آن آگاه نباشم؟ آنها چه بودند؟
بعضی مواقع بدون ارزیابی خود رفتاری را بارها و بارها تکرار میکردم و انتظار نتیجهای متفاوت داشتم. معمولاً چون ترازنامه و ارزیابیِ خود را نمیدانستم این عدم آگاهی باعث ماندن من در شرایطی میشد که در آن بستر ارتکاب اشتباه را برایم فراهم میکرد اما امروز به موجب مشاوره و مساعدت از دیگران در رفتار و احساساتم و هچنین ارزیابی خود راه را بر تکرار اشتباه با ماندگاری در آن شرایط میبندم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

15ـ آیا جبران خسارت به شخصی که فوت کرده بدهکار هستم؟ چه چیز خاصی در مورد آن شخص وجود دارد که ممکن است به من در انتخاب نوع جبران خسارت کمک کند؟
گاهی ما خساراتی را به افرادی زده ایم که در قید حیات نیستند ، با انفاق و نیکی در راهشان و دلجویی از بازماندگانش و جبران خسارت نسبت به آنها اقدام می نماییم
16ـ کدام یک از رفتارهای من نیاز به اصلاح و جبران دارد؟
خیلی از مسايلی که در قدم ششم و هفتم به عنوان ضعف و کمبود اخلاقی برایمان ایجاد مشکل کرده بود و با توجه به قدم هشتم و نهم شاهد خسارات حتی خیلی کوچک از این رفتارها شدهایم و نیاز است که آن را جبران کنیم تا بازتابش باعث صدمه و آسیب به دیگران نشود.
17ـ آیا از لحاظ روحانی آماده انجام جبران خسارتهای مشکل و روبرو شدن با نتایج آن هستم؟
روبرو شدن مستقیم با اشخاص برای جبران خسارت قدمی بزرگ در این سیر و سلوک روحانی میباشد. با استفاده از اصول روحانی سعی میکنم آمادگی خود را به دست آورم با استفاده و تکیه بر نیروی خداوندی امیدوار به انجام بزرگترین جبران خسارتها هستم و این ایده را در ذهن خود پرورش میدهم که با انجام فرایند جبران خسارت رشد روحانی عایدم خواهد شد. بعد از انجام جبران خسارت از نویدی که برنامه به من داده استقبال خواهم کرد. باید صادقانه تمام تلاش خود را به کار گیرم و از لحاظ روحانی نیز آمادگی روبرو شدن با آنها را پیدا کنم. نتیجه هر چه باشد باید عواقب آن را بپذیرم زیرا نیاز به رهایی و رسیدن به آزادی دارم.
18ـ چه اقدامی جهت آماده شدن خود انجام دادهاید؟
دعا کردن، روبرو شدن با مشکلات، تمرین قدمهای ششم و هفتم، تمرین تواضع و فروتنی، ارتباط با خداوند، تمرین به جبران خسارتهای کوچک و کمهزینه، تلاش برای رسیدن به رشد مالی برای جبران خسارتهای مالی، تغییر رفتار و تغییر باورهای قدیمی نسبت به خسارتهایی که زدهام، تکرار روزانه اصول روحانی قدم سوم، مشورت با اعضایی که جبران خسارت را انجام دادهاند.
19ـ آیا جبران خسارت به کسانی که آنها هم به من صدمه زدهاند، بدهکار هستم؟
بله، در جبران خسارتهای که در لیست خود گنجاندهام و آمادهی جبران از آنها هستم افرادی هم هستند که به ما صدمه و آسیب رساندهاند، با این وجود ما حتماً باید احساس مجنون شدن خودمان را نادیده بگیریم. هدف و وظیفهی ما در این باره جبران خساراتی است که خودمان مرتکب شدهایم نه آن که دیگران را مجبور نماییم به ما بگویند که در مورد ما اشتباه رفتار کردهاند.
20ـ آیا من همهی آنها را بخشیدهام؟ کدام یک را هنوز نبخشیدهام؟ آیا همهی راههای فوق را برای به دست آوردن احساس و روحیهی بخششگری امتحان نمودهام؟ راهنمای من در این مورد چه میگوید؟
خیلی از آنها را بخشیدهام و تعدادی را هم رها کردهام. امّا من سعی میکنم ببخشم تا بخشیده شوم. گاهی لازم است به گذشته نگاهی کنم و از آن روحیهی بخششگری دیگران نسبت به زندگی گذشتهی خود برای بخشش دیگران استفاده کنم.
21ـ آیا جبران خسارتی دارم که جهت ادامه آن مشکل پیدا کرده باشم؟ چه کاری انجام میدهم که دوباره خود را نسبت به آن متعهّد کنم؟
گاهی جبران خساراتی را در لیست خود می بینم ، قسمتی مربوط به شتابزدگی من در جبران می باشد که معمولا برای انجام آنها یا احساسی و یا بدون مشورت اقدام نموده ام و در این مورد نه تنها به ترمیم روابطم کمک ننموده بلکه باعث تجدید خاطر در طرف مقابل شده و حتی درصدد مقابله به مثل هم برآمده است و همچنین خیلی از خساراتی را که نتوانستم قدم چهار و پنج را برایشان به خوبی بردارم .
برای انجام قدم نهم درست وشایسته یکبار دیگر دو گام قبلی چهار و پنج را به کمک خداوند در زندگی به اجرا می گذاریم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی #مجتبی_دشتی

22ـ طرحها و برنامههای شتابزده و آنی من برای جبران خسارت از خودم چه میباشد؟ آیا اهداف بلندمدتی دارم که بتوان آن را به نوعی جبران خسارت از خود تعبیر کرد؟ آنها چه هستند؟ چه اقداماتی را نمیتوانم در جهت تداوم آنها انجام دهم؟
خیلی از رفتارهای من نیاز به جبران خسارت دارد چرا که خودم را آزار میدهد (نقايص شخصیتی). بله؛ ادامهی مسیر بهبودی و کارکردن مرتب دوازده قدم و اجرای آن در زندگی، جبران خسارتی است که اعتیاد و تمام رفتارهای اعتیادی به بار آورده است.
23ـ آیا مسوولیت خساراتی که زدهام و مسوولیت جبران آنرا پذیرفتهام؟
بله، پذیرفتهام. چرا که اگر نمیپذیرفتم به تواضع و فروتنی نمیرسیدم و تا همین جا هم پیش نمیرفتم. با پذیرش مسوولیت خسارات درصدد جبران آن، چه در گذشته و چه امروز هستم.

24ـ چه تجربهای باعث شد تا خساراتی که زدهام برای من واضحتر شوند؟ این امر چگونه به افزایش فروتنی در من کمک کرد؟
نگاه واقعبینانهی ما در قدم هشتم و نهم به صدماتی که به دیگران زدهایم و پذیرش مسوولیتهای این خسارات تواضع و فروتنی قابل ملاحظهای را برای ما به ارمغان آورد این تجربه شاید از طریق شهود و بیداری روحانی برای ما حاصل شده باشد و شاید هم از طریق تجربه کسی که مورد آسیب از طرف ما واقع شده و در اوج ناراحتی به ما گفته باشد که تا چه حد با خسارتمان زندگیاش را تحتالشعاع قرار داده ایم و همین باعث ایجاد عذاب وجدان و پی بردن به عمق فاجعه و خساراتی که به طرف مقابلمان زدهایم شده باشد و همچنین اصول روحانی قدمهای قبلی نسبت به فروتنی مکملی برای رشد این اصل ضروری معنوی در قدم نهم گردیده است.
25ـ من چگونه به دیگران خدمت میکنم و از خود مایه میگذارم؟
قدم نهم بستری مناسب برای تمرین اصول روحانی، عشق ورزیدن و خدمت کردن میباشد و این اصول را پس از ترمیم روابط که در پس جبران خسارت مهیّا میشود شروع به تجربه و تقویت مینماییم. بعد از انجام قدم نهم وقت آن رسیده که از میوههای این درخت تنومند به دیگران و خودمان پیشکش کنیم. کارکرد قدمها و انتقال آن، رفتن به جلسات، سرویس و خدمت به همدردان، خدمت به خانواده و مشارکت صادقانه نتیجهی تلاش ما در قدم نهم است.
26ـ تمرین اصل روحانی بخشش برای من چه منافعی دارد؟ چند مثال در مورد شرایطی که طی آن، این اصل روحانی را تمرین کردهاید، بزنید؟
با بخشیدن خودمان این ظرفیت و توانایی را پیدا میکنیم که دیگران را هم ببخشیم و در مورد دیگران قضاوت نابجا نکنیم با بخشیدن خودمان ارزش بخشیدن دیگران را هم به روشنی درک مینماییم. تمرین اصل روحانی بخشش از ایجاد رنجش و صدمه و آسیب مجدد جلوگیری میکند و آگاهی و بینش ما را افزایش میدهد و باعث میشود که ما بیهوده خود را در فرایند دردناک قدم چهارم و پنجم و هشتم و نهم قرار ندهیم و آرامشمان را بر هم نزنیم.
27ـ من خود را برای چه چیزهایی بخشیدهام؟
من خودرا به خاطر خیلی از دلایل موجه وخوب که امروز به عنوان اصل راهبردی در فرایند بهبودی به من کمک می کند بخشیده ام به خاطر زندگی جدید و عاری از مواد ، به خاطر فرایند ایمان آوری و به خاطر اینکه با بخشش خود و دیگران توانایی به انجام رساندن قدم نهم را خواهم یافت و دیگران را مثل خود دوست خواهم داشت.

28ـ احساس من هنگام جبران خسارت چه بود؟ چه چیزهایی آموختم؟
احساساتی همچون: آزادی از قید و بندها، رها بودن، داشتن خداوندی که همواره در کنارم حضور دارد، احساس بالندگی و گاهی هم شرم، احساس امید، گاهی هم سرخوردگی که تلنگریست برای رهایی، و احساس داشتن یک رابطهی سالم. جبران خسارت به ما فروتنی، عشق، شجاعت، آگاهی، مسوولیتپذیری، تعهّد و آزادی را میآموزد.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

6ـ من چگونه از خداوند درخواست خواهم کرد تا کمبودهای مرا برطرف کند؟
ممکن است تشریفاتی خاص یا روشی را به عنوان عادت برگزینیم تا از او درخواست کمک کنیم که کمبودهای ما را برطرف سازد ، این راهی جهت برقراری با او میباشد. گاهی ساده، گاهی به صورت التماس و دعا و گاهی با درد و اشک و گاهی هم با مشورت. در ابتدای روز از او درخواست میکنم ضعفهای فعالم را برطرف کند و به تعادل برساند. بهطور مثل اگر عصبانی و خشمگین باشم دعا میکنم خداوند گذشت را جایگزین آن کند یا اگر متوقع باشم توقع مرا کم کند یا اگر حسادت آزارم میدهد انگیزهی با داشتههای خود ساختن و رشد را در من ارتقاء دهد.
7ـ آیا معتادان در حال بهبود دیگری، میتوانند به من کمک کنند تا راهی مناسب برای درخواست پیدا کنم؟ آیا از آنها خواستهام که تجربه، نیرو و امیدشان را با من به مشارکت بگذارند؟ آیا از راهتمای خود درخواست کمک کردهام؟
خیلی از اوقات خواستهام و آنها نیز نیرو و امیدشان را با من تقسیم نمودهاند. معمولاً از راهنما درخواست کمک و راهنمایی دارم و همواره دعا میکنم تا از تمام تجربیات دوستان بهبودی استفاده کنم و بتوانم قدمها را در زندگی به اجرا گذارم و خود را تنها به یک راه محدود نکنم و از راهها و تجربیات متنوع دیگران هم بهرهمند باشم.

8ـ اصل روحانی تسلیم را چگونه میتوان برای از سر راه خداوند کنار رفتن به کار بست، تا او بتواند در زندگی ما تاثیر گذارد؟
من خود به تنهایی نمیتوانم برای کمبودهایم کاری انجام دهم. بعضی مواقع چنان به خود مشغولم که فراموش میکنم سر راه خداوند قرار گرفتم. تسلیم قدم پنج یعنی اینکه بپذیرم که نقص دارم و با اقرار به عجز و ناتوانی متقاعد شوم که به تنهایی هیچ کاری نمیتوانم انجام دهم و او هست که میتواند مرا از شر نقايصم رها کند با کنار رفتن از سر راه خداوند و درخواست کمک اعلام میکنم که در مقابل نقايصم عاجزم و آماده ی کمک گرفتن از خداوند.
9ـ منافع اینکه اجازه دهم خداوند در زندگی من کار کند چیست؟
این اجازه موجب برطرف ساختن حایلهایی مثل بیصبری، عدم تحمل، تعصب، ناصادقی و هر آنچه سدراه ما میباشد. از دیگر منافع حضور خداوند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
به دیگران خسارت نمیزنم، حالت روحانی خود را حفظ خواهم کرد، ترس از من دور خواهد شد، آرامش نسبی نصیبم خواهد گشت، در جنگ با نقايص قرار نمیگیرم و دست و پا نمیزنم و صبوری خواهم کرد، سهم خود را نسبت به طرف کردن نقايص انجام خواهم داد، از ضعفهایم کاسته خواهد شد، آگاهیام بیشتر خواهد شد، ایمانم بالاتر میرود، با تسلیم در مقابل او و اعتمادی که نسبت به او دارم حتماً به تعادل خواهم رسید.
10ـ در مورد اینکه خداوند از من مراقبت میکند و بر زندگی من اثر میگذارد، چه احساسی دارم؟
احساس سرپرست و قیم داشتن ، حسی است که مرا به زانو زدن در مقابل معبودم ترغیب و تشویق می کند ، احساس بالندگی و اینکه دیگر تنها نیستم و نیرویی مهربان مراقب و مواظب رفتار و اعمال من است این حس زیبا مرا در فرایند بهبودی و زندگی معنوی حمایت ویاری می نماید.

11ـ آیا عجز خود را در برابر کمبودهایم در کنار عجزم در برابر اعتیاد پذیرفتهام؟ توضیح دهید.
بله، در مقابل کمبودها و هم مقابل اعتیاد عجز خود را پذیرفتهام چون کوشش ما در کنترل کمبودهایمان دیگر تبدیل به دست و پا زدن و تقلاّ شده بود من در برابر قدرت آنها عاجزم اما با استفاده از اصول روحانی قدمهای قبلی و این قدم و حضور خداوند میتوانم با قدرت آنها مقابله کنم و استفادهی مستمر از اصول روحانی موجب میشود در مقابل ناتوانیهای خود به تعادل و توانایی برسم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی

برگرفته از کتاب #کارگاه_بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی
ما آمادگی کامل پیدا کردیم که خداوند تمامي نقايص شخصیتی ما را برطرف کند.
ای خالق پاکیها،
به من قدرت رویارویی و برطرف کردن نقصهایم را عطا کن. چون با وجود آنها ملاقات من با شما به تأخیر میافتد.
در من شوق رسیدن به کمال زبانه میکشد، اشتیاق و تعهدم نسبت به شما را هر روز تجدید میکنم و امیدوارم که روزی در تو ذوب شوم.
«آمین»
هدف در گام ششم شناسایی نقاطضعف در درونتان است و همین هدف نیروهای شما را سازماندهی میکند تا به آن دست یابید. تنها با داشتن هدف میتوان حرکت کرد.
تمایل به تغییر، هدف بزرگی است که میتواند معتاد را از فکر کردن به لذتهای مواد و همچنین افکار اعتیادی دور کند و قسمتی از ذهن مشغول معتاد را به خود اختصاص دهد و چیزی را داشته باشد تا به آن بپردازد و از افکار معتادگونه خارج شود.
هر چقدر که از بابت ضعفهایتان صدمه و آسیب دیده باشید به همان میزان عزمتان را جزم نموده تا سری به درونتان و نقاط تاریک وجودتان بزنید و در انجام این تغییرات درونی جستوجوگر و کاوشگر باشید. از اینکه در درونتان کاوش میکنید و ضعفهایتان را به چشم خود میبینید هراسی نداشته باشید. زیرا با ترس از تغییر کردن اجازهي رشد بیماری را در درونتان صادر خواهید کرد و هیچگاه درصدد رفع ضعفهایتان برنمیآیید.
در طول دوران اعتیاد نقصها و نقابها جزيی از زندگی شما شده است که به سختی میتوان از آن جدا شد. به خود سخت نگیرید، همّت داشته باشید و از ادامهي حرکت خسته نشوید. به مسیر رو به جلو و قلهي شرافتمندانهي زندگی نگاه کنید. اطمينان داشته باشيد ماسکها برداشته خواهد شد. فقط نباید از مواجه شدن با خود واقعیتان هراس داشته باشيد تا بتوانید با انجام تغییرات اساسی در رویهتان خود بیمارتان را پشتیبانی و حمایت کنید و در مسیری که گام نهادهاید حرکت رو به جلو داشته باشید و از پا پس کشیدن خودداری کنید زیرا با این تحولات درونی زندگی آسانتر را تجربه ميكنيد و آرامش بیشتری عایدتان میشود. این نوید برنامهي دوازده قدمی میباشد.
1ـ آیا چیزهایی در من هستند که آنها را دوست دارم اما ممکن است جزء نقايص باشند؟
بله، نقايصی درون من هست که با آنها زندگی میکنم و هنوز دوستشان دارم و فکر میکنم عدم استفاده از آنها زندگی مرا با مشکل مواجه میکند. مثل شهوترانی، دلسوزی، خودبزرگبینی، و تاییدطلبی، گاهی اوقات نفهمی خود را نترسيدن جلوه دادن، لجاجت، کنترل دیگران، گاهی عدم تمایل در بخشش، حق به جانبی، لذتجویی، توقع، بددهنی، تنبلی. چون از روی این نقايص اقدام و عمل میکنم به دیگران نیز خسارت وارد کردم

2ـ آیا میترسم که اگر این چیزها در من برطرف شوند، به شخصی که دوست ندارم تبدیل شوم؟
بله، گاهی اوقات به این فکر میکنم که اگر از تعدادی نقايص استفاده نکنم شاید تبدیل به شخصیتی غیرقابل قبول برای خودم باشم و زندگی جذابیت خود را از دست دهد و استفاده نکردن از این نقايص برای من ترسآور است چون که راه استفاده نکردن از این نقصها یا جایگزین مناسبی برای آنها را نمیدانم و تجربهي زندگی بدون آنها را ندارم و در اصل ترس من از زندگی کردن بدون نقصهاست و برایم این زندگی ناشناخته است.
3ـ فکر میکنم چه چیزهایی در من برطرف خواهند شد؟
تمام نقايص مانند (ترس، خشم، عصبانیت، لجالت، عدم تمایل در بخشش، توقع، طمع، خودبزرگبینی، تاییدطلبی و ...) که در درون من است با کمک خداوند برطرف خواهد شد. به شرطی که خود من در راستای آن قدم بردارم و این یک فرایند است.
4ـ آیا هنوز به فرایند بهبودی اعتقاد دارم؟ آیا اعتقاد دارم که میتوانم تغییر کنم؟ تاکنون چگونه تغییر کردهام؟ دیگر از روی کدام یک از نقايص خود عمل نمیکنم؟
بله، بهبودی یک فرایند توقفناپذیر است. از بدو ورود به انجمن آرزوی برطرف شدن نقايص را یا دست كم تعدادی از آنها که زندگی روحانی مرا با مشکل مواجه کرده بود را داشتم. با قرار گرفتن در مسیر قدمها و رشد روحانی که در پس فرایند قدمها بوجود آمد، تغییراتی در زندگیام حاصل شد و توانستم تعدادی از آنها را مهار کنم. فقط کافی است کمک بگیرم و عملکرد داشته باشم، نمیتوانم بگویم از روی هیچ نقصی عمل نمیکنم فقط طرز استفاده از آنها و تعداد دفعات تکرار آنها کمتر شده، فقط سعی میکنم برای امروز با تمرین ،به چندتایی از آنها عمل نکنم و هر روز این قدم را در زندگی به اجرا بگذارم.
5ـ آیا نقايصی دارم که فکر میکنم امکان نداردکه برطرف شود؟ آنها چه هستند؟ چرا فکر میکنم که امکان ندارد که این نقايص برطرف شوند؟
خیر، مگر اینکه خودم تمایل نداشته باشم كه در اين صورت نقصها از بین نمیرود و به تعادل نخواهم رسید. چون در این صورت میخواهم با قدرت تفکر محدود خود پیش بروم و همچنین از تغییر میترسم و فکر میکنم که نقص ابرازي است برای زندگی. امروز سعی دارم خود را در معرض استفادهي اجباری از نقصها قرار ندهم و سریع اینگونه احساساتم را با کسی به مشورت گذارم و خود را از شرایط خارج کنم.

6ـ من چگونه سعی میکنم تا نقايص شخصیتیام را کنترل کنم؟ نتیجهي سعی من چيست؟
من بايد با دست برداشتن از خودمحوری در رابطه با نقصهایم قدم اول را به اجرا بگذارم و دست از کنترل بردارم و مثل مواد مخدر با نقصها و ضعفهایم برخورد کنم و در مورد هر نقص دست به قلم شوم و عجزهای آن را بنویسم. این نکته را هم بايد در نظر داشته باشم که این نقصها جزيی از وجود من شده و باید برای آنها اقدامی کنم.
گاهی هم پیش میآید که ضعفی درون من فعال میشود و برای برطرف کردن آن از ضعف دیگری استفاده میکنم. در هر صورت خود به تنهایی هیچ کاری نمیتوانم انجام دهم باید آنها را به مشاركت و مشورت بگذارم و از کنترل ضعفها دست بردارم و تا جایی که امکان دارد خود را در معرض استفاده از نقايص قرار ندهم.
7ـ تفاوت بین این که کاملاً آماده باشیم تا خداوند نقايص شخصیتی من را برطرف کند با اینکه خودم سعی در متوقف نمودن آنها بکنم چیست؟
تا در مورد نقايصم اعلام عجز نکنم هیچ راهی پیدا نخواهد شد. گاهی خود را در مدار تلاش بیهودهای قرار میدهم و تنها درد میکشم و نقايص سر جایشان باقی است، اما گاهی هم همین دردها تمایل مرا بیشتر خواهد كرد و آگاهیام را بالا خواهد برد آن گاه است که باید دست کمک خود را به سوی خداوند دراز کنم و از او درخواست کمک کنم زيراكه من به تنهایی نخواهم توانست نقصی را در خود برطرف کنم.

برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی

برگرفته از کتاب #کارگاه_بهبودی نوشته#مجتبی_دشتی
21ـ نگاه واقعبینانه به خود، چه ارتباطی با فروتنی دارد؟
این نگاه نسبت به خود موجب میشود هیچگاه فراموش نکنم من دارای یک ظرفیت هستم مثل تمام انسانها نه بیشتر نه کمتر. تمام واقعیت خود را به دور از انکار ببینم و این نکته را در نظر داشته باشم همان طور که من اشتباه میکنم دیگران هم میتوانند مرتكب اشتباه شوند. به همین دلیل هیچ کس را نه از خود کمتر نه بیشتر میبینم و در مورد خود غلوّ نمیکنم. مسوولیت رفتارم را میپذیرم و نقاب نمیزنم. با کنار گذاشتن غرور ، حس مسوولیتپذیری در من زیاد خواهد شد. با فروتنی حضور خداوند را درک میکنم و از اتصال به منبع فیض او از دردها رهایی مییابم ميپذيرم كه من معتادم و از یک سلسله افکار معتادوار تبعیت میکردم. راه اشتباهی را که تا به امروز طی کردهام را رها نموده و راههای دیگری انتخاب و امتحان میکنم در واقع با نگاه واقعبینانه به خود و بالا بردن سطح آگاهی راه جدیدی پیدا خواهم کرد.
22ـ تمرین اصل روحانی صداقت با خود چگونه به من کمک میکند تا خود را بپذیرم؟
صداقت موجب میشود به خود دروغ نگویم و نیز خود را باور کنم خود را بهتر ببینم و بشناسم. آنچه را که هستم بپذیرم نه بیشتر نه کمتر با داشتن صداقت متوجه میشوم تافتهي جدابافته نیستم،من یک معتادم.
صداقت همه آن چیزی است که پیرامون من اتفاق میافتد، صدقت باعث ميشود كه من تمام نقاط ضعف و قوت خود را بهتر ببینم و سعی در برطرف کردن آنها کنم (به تعادل رساندن). با تمرین صداقت به آزادی بیشتری میرسم. زمانهایی که مسايل آن طوری که من فکر میکردم پیش نرفت و از پذیرش خود دور شدم در اصل صداقت را فراموش کرده بودم. وقتی که خود را صادقانه به عنوان معتاد مرور میکنم بهتر میتوانم با حقیقت زندگی آشنا شوم. من خودم را همان طور که هستم با همين زندگی میپذیرم. من بايد با تمرین اصل روحانی متوجه باشم برای هدف خاصی به دنیا آمدهام پس نیازی نیست ناصادقی کنم. صداقت حیطهي آزادی من را بیشتر میکند.

23ـ چگونه در میان گذاشتن ترازنامه با راهنما، تعهد مرا نسبت به برنامهي انجمن بیشتر میکند؟
با در میان گذاشتن ترازنامه به این نتیجه رسیدم که برای جبران گذشتهام باید سهم بیشتری از خود نشان دهم و این اصول را به هیچ چیز دیگر معاوضه نکنم. مسوولیت رفتارم را به عهده بگیرم و متعهد شوم تا برای رفع نقايص خود تلاش کنم و آنچه را كه برای بهبودیام لازم دارم انجام دهم. انجام قدم پنجم به مراتب سختتر از قدمهای قبلی بود. با انجام آن، تعهد خود را عمیقتر به مرحلهي اجرا گذاشتم، راهکارهای برنامه را حتّی اگر دردآور بود انجام دادم. مسوولیتهایی که نسبت به برنامه دارم را با پشتکار انجام خواهم داد.
24ـ کارکرد قدم پنجم چگونه فروتنی و خویشتنپذیری مرا
افزایش داده؟
بیان کردن و پذیرفتن خطا به خودم موجب رشد و فروتنی در من میگردد. پذیرفتم که مثل همه انسانها خطا میکنم و مثل همه آنها میتوانم خود را ببخشم، نقايص و کمبودهای اخلاقی در من زیاد هست كه با داشتن برنامهاي میتوانم آنها را به تعادل برسانم و با خودفریبی کار رفع نقصها را به تعویق نیندازم که با خود بگویم که حالا فرصت هست. نسبت به اینکه من انسان هستم و قابل اشتباه، انعطافپذیر باشم و هر کجا که متوجه خطای خود شدم راه را بر تکرار آن ببندم. همین كار موجب فروتنی در من خواهد شد.
25ـ توسط کارکرد قدم پنجم، ارتباط ما با خداوندچگونه تغییر کرده است؟
با کارکرد این قدم از اسارتهایی که داشتم رها شده و متوجه حضور خداوند خواهم شد، زیرا این همه مشکلاتی را که در قدم چهارم و پنجم نوشتم و بیان کردم را اگر کسی غیر از خداوند میدانست مطمئناً مرا سخت محکوم و تنبیه میکرد، اما امروز به واسطهي حضور خداوند اجازهي زندگی و خدمت کردن را پیدا کردهام. این فرایند برای من یک معجزه است. سعی میکنم این رابطه را با او حفظ کنم تا درک بهتری از خداوند پیدا کنم. من چشمانم باز شد و اين باعث شد كه به مهربانی او و اهمیّتم برای او پی ببردم و اين نیرویی بود که مرا از تمام فشارهای درونی نجات داد.

26ـ در نتیجهي کارکرد قدم پنجم، رابطهي من با راهنمایم چگونه تغییر کرده است؟
احساس نزدیکی بیشتري کردم. متوجّه شدم که او گمنامی مرا حفظ میکند و در رابطه با رفتار و اعمال گذشتهي من قضاوت احساسی نمیکند. متوجه شدم که او هم مثل من از بیماری اعتیاد رنج میبرد و در این نقطه با هم مشترک هستیم و به عنوان یک دوست و یک لیدر (راهنما) به او تکیه میکنم.
27ـ از طریق کارکرد این قدم نظر من چگونه در رابطه با خودم تغییر کرده است؟
امروز در مورد خودم نه زیاد سختگیری میکنم نه به سادگی میگذرم بیشتر از قبل خود را دوست دارم. امروز برای شخصیت جدید عاری از نقص خود احترام قايل هستم و از طریق دوست داشتن خود، رفتارم را تغییر میدهم و ديگر تابع نقايص و بیماریام نیستم، زیرا میدانم که با اين كار از خود واقعی و شفا یافتهام فاصله میگیرم.
28ـ تا چه اندازه توانستهام عشق و محبّتام را نسبت به دیگران و خودم توسعه دهم؟
تا آنجایی که از دستم برآمده آن را انجام دادهام به همان اندازه که برای خود ارزش قايلم برای دیگران هم قايلم. به واسطهي تحولی که در قدم پنجم در من ایجاد شد، دیدگاهم تغییر کرد. کسانی که به من خسارت زده بودند با درک اینکه شايد مثل من بیمار باشد را بخشیدم و سعی در ترمیم روابطم با دیگران نمودم. بعد از کارکرد قدم پنجم متوجه شدم که به تنهایی نمیتوانم کاری را انجام دهم و نیازمند دیگران و نیروی برتر هستم و بنا به نیاز معنویام عشق و محبتام را نسبت به دیگران و خودم توسعه دادم.

Facebook: Mojtaba Dashti
Instagram: socialpathologist
Email: dashti620@gmail.com
Web: www.dashti620.blogfa.com
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی #مجتبی_دشتی

69ـ آیا هرگز مورد سوءاستفاده قرار گرفتهام؟ توسط چه کسی؟ چه احساسی در این رابطه داشته یا دارم؟
معمولا اگرمورد سوء استفاده قرار می گرفتیم خودمان از قبل با رفتار غیرمنطقی و مملو از احساس این مجوز را برای دیگران صادر می کردیم و از ابتدای مسیر نابودی اعتیاد تا پایان خط ، همواره مورد سوءاستفاده مالی , عاطفی و...دیگران قرار می گرفتیم و معمولا احساس تنفر ، رنجش ، حق به جانبی ، بی اعتمادی و بی اعتباری سراغمان می آمد.
70ـ آیا مورد سوءاستفاده قرار گرفتن بر روی روابط من با دیگران تاثیر گذاشته؟ چگونه؟
بله هرگاه به نحوی مورد سوء استفاده قرار می گرفتیم ، خشم ،عصبانیت همراه با بی اعتمادی در درونمان شکل می گرفت و موجب می شد تا روابطمان را با دیگران محدود کنیم.
71ـ اگر به خاطر سوءاستفادهای که از من در دوران کودکی شده در طول مدت عمرم احساس قربانی شدن میکردهام، چه اقداماتی میتوانم برای برگشت تمامیت معنوی خود بکنم؟ آیا خداوند میتواند کمک کند؟ چگونه؟
گاهی در معرض سوء استفاده هایی قرار می گرفتیم که ما در آن نقشی نداشته ایم و تنها قربانی آن بوده ایم لذا چیزی که ما در آن دخیل نبوده ایم اگر بار رنجشش را به دوش بکشیم کاری عبث و بیهوده انجام داده ایم . با سپردن خودمان به خداوند موجبات رهایی از رنجش ها را فراهم می کنیم و او می تواند ما را از شر تمامی رنجش ها و دردهای گذشته برهاند اما نیاز به اعتماد و سپردن اراده ی زندگی مان به دستان پر مهر اوست
72ـ آیا هرگز از دیگران سوءاستفاده کردهام؟ از چه کسی و چگونه؟
بله – ما معمولا برای استمرار مسیر اعتیادی مان دیگران را هم مورد سوء استفاده قرار داده ایم و تقریبا در تمامی روابط ما لی احساسی و ... سعی در برنده شدن خودمان و باختن طرف مقابل مان را داشته ایم.

73ـ افکار و احساسی که درست قبل از خسارت زدن به کسی داشتم چه بودهاند؟
معمولا احساسات قبل و بعد از یک عمل متفاوت است ، مثلا احساس بی پولی ، عدم تمکن ما لی ، وضعیت اقتصادی نابه سامان فرد را مجاب به کلاهبرداری یا سرقت می نماید اما احساسات بعد از عمل می تواند در هر فرد متفاوت با هم باشد مثلا یکی احساس تمکن ما لی ، شادی و قدرت می کند و دیگری احساس گناه ، سرزنش و رنجش از خود.
74ـ آیا قربانی خود را سرزنش میکردم تا رفتار خود را توجیه کنم؟ توضیح دهید.
معمولا ما برای هر عملمان از نظر روانی دلیلی موجه داریم اما شاید غیر واقعی و در طرح یک رویداد که به دیگری آسیب رسانده ایم یا از او رنجیده شده ایم اغلب محیط و فرد مقابل را مقصر جلوه می کنیم تا از درد و احساس گناه خود بکاهیم.
75ـ آیا به خداوند از خود اعتماد میکنم تا در من کار کند و ابزاری را که به آن نیاز دارم تا دیگر به کسی خسارت نزنم را برایم فراهم کند؟ آیا تمایل دارم که با این احساسات دردناک زندگی کنم تا زمانی که این احساسات از طریق کارکرد قدمها تغییر کنند؟
بله، با توجه به شرایطی که تا به امروز برایم فراهم کرده به او اعتماد میکنم و سعی میکنم تا به کسی خسارت نزنم. گاهی براي اینکه بتوانم این احساسات را کنار بگذارم درد زیادی متحمل میشوم، گاهی مرور زمان همه چیز را درست میکند باید اعتماد کنم تا با دردهای حاصل از نقايص و احساسات ناشناخته زندگی نکنم. گاهی خودمحوری موجب فراموشی من میشود، ارتباط با خداوند وجدان مرا بیدار خواهد کرد و خسارت زدن به دیگران مرا از مبدا هستی دور خواهد کرد. باید بیان کنم و بپذیرم تا بتوانم کمک خداوند را دریافت کنم.
76ـ من چه نکات مثبت یا کیفیتهایی دارم که خودم آنها را میپسندم؟
تمام نکاتی که وقتی به آنها فکر میکنم به رضایت درونی میرسم، مثل: مسوولیتپذیری، امانتداری، خوشحسابی، مشورت کردن، نظم، ملاحظهکاری، خوب ارتباط برقرار کردن با مردم، امیدوار بودن و روحانیت که با قرار گرفتن در مسير بهبودی هر روز بیشتر از دیروز خواهد شد.
77ـ چگونه برای خود و دیگران اهمیت قايل میشوم؟
احساس همدردی کردن با دیگران من جزيی از کل هستم و آنچه را برای خود میپسندم برای دیگران هم ميپسندم. به خودم و دیگران احترام میگذارم و سعی میکنم طبق ارزشها و احساسات خود و آنها حرکت کنم. باید ابزاری باشم در دستان خداوند برای انجام رساندن اهدافش، هر گاه دست از خودخواهیهایم بردارم میتوانم برای دیگران اهمیت قايل شوم و به ارزش معنوی که در رفتار دیگران هست توجه داشته باشم؛ زیرا خداوند در درون هر کسی گوهری قرار داده که نمیتوان آن را نادیده گرفت.

78ـ چه اصل روحانی را در زندگی تمرین میکنم؟ این کار چگونه زندگی مرا تغییر داده است؟
صداقت، تمایل، روشنبینی، تواضع، فروتنی، تعهد، تسلیم، پذیرش، گذشت، بخشش، اعتماد و صبر.
صبر موجب میشود زمان کافی جهت دیدن لطف خداوند را داشته باشم. تواضع موجب آرامش بیشتر میشود فروتنی موجب میشود. از نیروی خداوند استفاده کنم و خدمت کنم صداقت موجب رشد و بزرگشدن من میشود روشنبینی موجب میشود که اشتباهات خود را ببینم و آنها را انکار نکنم. تمایل موجب میشود که به بهبودیام نزدیکتر شوم و هر کاری در جهت بهبودیام لازم است را انجام دهم. ایمان موجب میشود تاثیرات مثبتی را که خداوند در زندگی من قرار داده را بیشتر ببینم. با ملاحظهکاری، عشق و محبت مورد احترام و دوست داشتن دیگران واقع میشوم. تعهّد موجب میشود مسوولیت کارهای خود را به گردن بگیرم و آنها را به دیگران واگذار نکنم، تسلیم موجب میشود درک کنم که همیشه این اصول مرا از بیماریام جدا ساخته.
79ـ ایمان و اعتقاد من به خداوند چگونه رشد کرده است؟
با توجه به اصول روحانی توانستم که استقامتم را برای ماندن در برنامهي بهبودی توسعه دهم، در تمام مسايل حضور خداوند را احساس و به حضورش یقین پیدا کردم. حضورش برای رشد و بالندگی زمان مناسب را در اختیارم قرار داد به تدریج با مواجه شدن با شواهد عینی به باور رسیدم و پس از اینکه یقین من کامل شد، آهسته به ایمان رسیدم و از سر راه خداوند کنار رفتم و اجازهي حضور در زندگیام را به او دادم و این عاملی برای رشد من بود. وقتی خداوند را کارگردان اصلی زندگیام پذیرفتم به تدریج نیازهایم برآورده شد و هر آنچه را که خواست او بود در زندگی به اجرا گذاشتم و ایمان من رفتهرفته فزونی یافت.
80ـ رابطهي من با راهنمایم بر چه اساسی است؟ چگونه این رابطهي مثبت به دیگر روابطم تعمیم پیدا کرده است؟
رابطهي من با راهنمايم بر اساس دوستی و محبت و عشق متقابل و باور است. راهنمای من در بسیاری از موارد بهتر فکر میکند مبنای این رابطه یک درد مشترک است و اینکه او بین افراد تبعیض قايل نمیشود. گاهی اختلاف سلیقه پیش میآید ولی این رابطه دوطرفه است که میتواند به دیگر روابط من تاثیر گذارد. رابطهي ما بر اساس شعار برنامه کمک یک معتاد به معتاد دیگر است و تجربهي آنچه را که دارد با من در میان میگذارد. این رابطه یک رابطهي آگاهانه است. زمانی راهنما سنگصبورم شد و گوش شنوا برای درد و دلهای من و من هم بهطور متقابل این را نسبت به دیگران به اجرا گذاشتهام. راهنما به قلب من وسعت بخشید، برای دیدن و شنیدن آنچه را كه بايد، با من در میان گذاشت. احترام، ایمان و صداقت موجب میشود از اصول روحانی بیشتر استفاده کنم از طریق الگوسازی میتوانم یک الگوی رفتاری مناسب پیدا کنم سعی کردم به ایدهآلهای زندگیام نزدیکتر شوم و اگر رابطه منفی باشد زندگی طبق روال برنامه نخواهد بود و بیماری من عود خواهد کرد.
81ـ به کدام یک از اهدافم دست پیدا کردهام؟ آیا هدفهای دیگری دارم که به دنبال تحقق آنها باشم؟ آنها چه هستند؟ من چه اقدامی برای تحقق آنها میکنم؟
از نظر روحانی رشد کردم و آرزوی پاک ماندن برایم محقّق شد. رشد روحانی، رسیدن به تعادل و انسانیت، به دست آوردن شغل مناسب، داشتن رابطهي سالم، عوض کردن باورهای قدیمی، شناسایی احساساتم، کم کردن نقايص و ترسهایم، خدمت و ایثار، اعتماد به نفس پیدا کردن، برطرف شدن نیازهای روحانیم و سوالات ذهنم، کارکرد قدمها و انتقال آنها، رعایت اصل روحانی مشورت و استفاده بهینه از امکانات.
82ـ ارزشهای مورد قبول من چه میباشند؟ خود را در زندگی به کدامیک از آنها متعهّد میبینم؟ چگونه؟
ایمان، تعهد، صبر، تمایل به تغییر، عشق، محبت، تواضع و فروتنی، خوشاخلاقی، شوخطبعی، با داشتههای خود ساختن، مهربانی، امیدواری، امانتداری، یک رنگ بودن، توکل به خدا داشتن، ملاحظهکاری، عضو مسوول و سازنده و قابل قبول اجتماع خود باشم، گذشت، بخشش، وفاداری، رعایت حقوق دیگران، سادگی، تسلیم و برنامهریزی هر روز، چیزهایی را که من برای آنها احترام قايل هستم و برای آنها وقت میگذارم دوست دارم چون ارزشهای وجودی من هستند.
83ـ چگونه شکرگزاری خود را برای بهبودی نشان میدهم؟
به ديگران محبت و خدمت كرده و آنچه را که خداوند به من هدیه کرده بيچشمداشت به دیگران منتقل ميكنم، دعا میکنم و ارزشهای والای انسانی را تحت هر شرایطی زیر پا نمیگذارم، فردی قابل اعتماد برای دیگر همدردانم هستم، با مشارکت کردنم پیام آزادی و امید را ارسال ميکنم، فرصت اشتباه به دیگران ميدهم و قوانين و اصول روحاني را رعايت و خسارات را جبران ميكنم.
84ـ آیا در این ترازنامه موردی وجود دارد که حقیقت نباشد یا داستانی غیرواقعی وجود دارند که من بارها و بارها تکرار کرده باشم؟ شخصی

Facebook: Mojtaba Dashti
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , بهبودی , محسن سمیعی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی مجتبی دشتی
فروش موسسه تسهیلگرن مسیر توانمندی09123530260
فروش موسسه ندای آرامش 0912700632

53ـ آیا رابطهی راحتی را اگر امکان اصلاح و حفظ آن وجود داشته، به هم زدهام؟
بارها امکان داشت رابطهای را حفظ یا اصلاح کنم ولی با غرور و حق به جانبی، توقع حسادت رفتار میکردم و رابطه را بر هم میزدم چون نمیخواستم مسوولیت رفتارهای خود را بر دوش بگیرم. گاهی رابطهي دوستانم را که نسبت به آنها حسادت ميورزيدم برهم میزدم سعی در تغییر و کنترل دیگران داشتم. تصورات باطل و باورهای قدیمی حق به جانبی موجب میشد که رابطهام را اصلاح نکنم و گاهی هم به خود بگویم این شخص ارزش دوستی با من را ندارد بايد خيلي زود رابطهام را بر هم بزنم.
54ـ آیا نسبت به افرادی که با آنها نشست و برخاست داشتم شخصیتم تغییر میکرد و آدم متفاوتی میشدم؟ توضیح دهید.
به علت ترس، عدم خویشتنپذیری، عدم اعتماد به نفس، بیهویتی و خودکمبینی معمولاً رنگبهرنگ میشدم و میخواستم برای خود شخصیتی دست و پا کنم و معمولاً ماسک میزدم. امروز بهترین نتیجهای که گرفتم این است که خودم باشم ولی مراقب باشم به کسی خسارت وارد نکنم، همینطور که هستم خوب است اما نیاز به تغییر و رشد هم دارم، خودم را باور کنم، اگر بخواهم شخصیت خود را پنهان کنم مجبورم تغییر شخصیت بدهم، تاپذیرفته شوم. برای اینکه بتوانم با دیگران کنار بیایم باید مثل آنها رفتار کنم. امروز برای اینکه بتوانم با مردم ارتباط برقرار کنم باید به تعادل برسم امروز شخصیت واقعی خود را دوست دارم.
55ـ آیا مسايلی را در مورد خود کشف کردهام (شاید در ترازنامه قبلی) که از آن راضی نباشم و به همین خاطر که آن را بیش از حد جبران کنم؟
امروز وقتی واقعگرایانه به خود نگاه میکنم هنوز نقاط تاریکی وجود دارد مثل ارتباط با انجمن، همکاران، خانواده، رهجوها و گاهی هم بعضی از نقاطضعف، مشکل رودربایستی با دیگران، استفاده نکردن از «نه» مقدس، افراط و تفریط حتی در مسایل معنوی و روحانی، گاهی هم مثل پاندول ساعت یا در بینهایت خوب هستم یا بینهایت بد. امروز سعی نمایم که در روحانیت و زندگی تعادل پیدا کنم تا بتوانم در مورد مسايل خود افراط یا تفریط نکنم و اگر اشتباهی در ارتباط با دیگران دارم آن را برطرف نمایم. چون توقف در نقصها و عدم ترمیم روابط یعنی توقف مسير بهبودی و عود بیماری.
56ـ کدام نقص اخلاقی بیشترین نقش را در روابط من دارد؟
کنترل کردن خود و دیگران در مواقعی که اعتمادم کم باشد و یا خودخواهی در مواقعی که غرور مرا فرابگیرد. در ارتباطم با عدم صداقت مواجه میشوم که باعث از بین رفتن رابطهها میشود تصورات باطل موجب میشود که به خودم بگویم، که تو راست میگویی و دیگران دروغ میگویند. رنجشها موجب بر هم زدن رابطههايي كه ميتوانستيم آن را تصحيح كنیم می شد. و غرور موجب میشود کسی نتواند با من رابطه برقرار کند و اگر اشتباه کنم نتوانم به آن اقرار کنم. حقّ به جانبی مثل غرور مرا از خود و دیگران دور میکند، خودمحوری، محوریت دنیا را با حق به جانبی به من میدهد و به خودم تلقین میکنم که نقطهي پرگار هستم و دیگران باید دور محور من بچرخند.
ترس در ارتباطهایم و ترس از سوءاستفاده کردن دیگران موجب میشود نتوانم هیچ رابطهای را به صورت افلاطونی پیگیری کنم و همیشه دوستیهای من نیمهتمام میماند من با کنترل دیگران میخواستم آنها را زیر سلطهي خود بگیرم و همیشه کسانی که زیر کنترل من بودند از من فراری بودند و هیچ رابطهای را با آنها نمیتوانستم حفظ کنم.

57ـ چگونه میتوانم رفتارم را تغییر دهم تا شروع به برقراری روابط سالم کنم؟
باید به جای سرکوب کردن احساساتم آنها را درست بروز دهم. رابطههای من باید دوطرفه باشد. نه خسارت بزنم نه خسارت ببینم. با پذیرش، عشق و درک متقابل، نیازهای شخص مقابل را نیز در نظر بگیرم. رابطهي سالم رابطهای است که با عشق و به دور از سوءاستفاده باشد. از نقايص اخلاقی نباید استفاده کرد. باید بیتوقع دیگران را دوست داشته باشیم و در نظر داشته باشیم که هر اعتراضی توهین نیست. فرصت اشتباه بدهیم. دست از خودخواهی برداریم و دیگران را کنترل نکنیم و به این فکر کنیم که چه خدمتی از ما برمیآید تا روابطمان سالم شود و وسعت پیدا کند. هر کسی ارزشی دارد و طبق ارزشهایش با او رفتار کنیم. وقتی دیگران را با ارزشهای خود بسنجیم باعث توقع میشود.
58ـ آیا با خداوند رابطه داشتهام؟ در طول زندگی این رابطه چگونه تغییر کرده است؟ امروز چگونه رابطهای با خداوند دارم؟
میل و ارادهي شخصی ما همیشه بزرگترین مانع بر سر ارتباط با خداوند است. امروز با اصل تسلیم، تواضع و تمایل سعی در تمرین برای بهبودی روابطم دارم. هر روز صبح که از خانه بیرون میروم از خداوند درخواست میکنم که در اراده و زندگی و فکر و قلب من قرار گیرد و مرا هدایت کند. هر اتفاقی که برای من بیفتد هدیهای از طرف خداوند است و باید آن را بپذیرم، اگر خوب بود رحمت است اگر بد بود حکمت است. حضور خداوند نوعی اراده است که اگر در مسیر آن باشم احساس رضایت خواهم داشت. در طول زندگی همانطور كه باورهایم تغییر کرد روابطم نيز تغییر کرد. امروز رابطهام را با خداوند تغییر میدهم و از طلبکار بودن و حق به جانبی دست برمیدارم تا بتوانم با او ارتباط برقرار کنم تا به آرامش برسم.
59ـ رفتارهای نامشروع چگونه بر اساس خودخواهی بودند؟
احساسات دیگران را در نظر نمیگرفتم. احساس نیاز و رسیدن به تکامل یا رهایی از حالتهاي بد و کرختی و یا لذت تسلط بر دیگری كه معمولاً نفع خود را در آن جستوجو میکردم و در این روابط دیگران آسیب میدیدند.
60ـ آیا روابط نادرست را به جای عشق، اشتباهی میگرفتم؟ نتیجهي اقدام بر روی این اشتباه چه بود؟
بيشتر مواقع فکر میکردم در ایجاد رابطه و تداوم آن میتواند نقش بسزایی داشته باشد. تنها راه حراست از این رفاقتها و ایجاد عشق و صمیمیت را در این نوع روابط جستوجو میکردم و به عنوان ضامن و بقای دوستی به تعبیر غلط از آن استفاده میکردم.

61ـ از روابط نادرست و نامشروع به چه شکل برای اجتناب از تنهایی و پر کردن خلا روحانی استفاده میکردم؟
فکر میکردم با رابطه میتوانم از خلا و تنهایی رها شوم. همین ایدهي مخرب برای رهایی،که نواقصی چون خودخواهی و خودمحوری در آن دخیل بود نه تنها باعث تحکیم روابط نمیشد بلکه سبب دوری آنها از من هم شده بود.
62ـ به چه شکل از روی اجبار خواستار داشتن و یا نداشتن روابط نامشروع میشدم؟
نیازهای لحظهای و شرایطی که برایم ایجاد میشد در بعضی مواقع بعضی از نقصها در من ظاهر میشد که باعث احساس نیاز و وسوسه میگردید و هر چقدر این وسوسه شدت پیدا میکرد رفتارهایمان از روی اجبار و یا عادتهاي خودمحورانه قوت بیشتری پیدا میکرد.
63ـ آیا پس از رابطهي نادرستی با کسی، اتفاق افتاده که احساس گناه یا خجالت کنم؟ آنها کدام بودهاند؟ چرا اینگونه احساس میکردم؟
بله، زمانهایی که خود را قربانی این روابط میدیدم یا اینکه دیگران را قربانی هوا و هوس خود میکردم و با وجدان خود تنها میشدم از بروز رفتارهای لحظهای كه بر اساس نقصهایم بود احساس شرم و گناه ميكردم.
64ـ آیا هیچ یک از روابط ناصحیح من باعث آزار خودم یا دیگران شده است؟
در اکثر مواقع، چون اين روابط بر اساس ارزشها و معیارهای اخلاقی نيست این آزار دوطرفه خواهد بود.
65ـ آیا با تمایلات خودم راحت هستم؟ اگر نه چرا؟
معمولاً خیر ـ زیرا در این نوع تمایلات بروز رفتارهایی از روی بیماری شکل ميگيرد و افراط و تفریط در آن مشهود است، در پس این تمایلات نقصها، خودمحوری و خودخواهی پایه و اساس است كه احساس راحتی نمیکنم.
66ـ آیا با تمایلات دیگران راحت هستم؟ اگر نه چرا؟
همانند سوال قبل

67ـ آیا روابط نامشروع یک پیششرط و یا شرط لازم در برقراری همه و یا اکثر رابطههای من میباشد؟
معمولاً با این نیّت روابطمان قوام میگرفت.
68ـ یک رابطهي سالم را از نظر خودتان تعریف کنید؟
نگاه امروز، رابطهای که طبق معیارهای اخلاقی و ارزشی و موازین و عرف و اجتماع، رابطهای را که بر مبنای اصول روحانی و خدامحوری و دگرخواهی باشد. رابطهای که نه دیگران را مورد سوءاستفاده قرار دهم و نه اجازهي سوءاستفاده شدن را به دیگران بدهم و در آن هدف، تعالی و رشد روحانی باشد نه ارضاي لحظهای و زودگذر و رابطهای که منجر به خسارت و لطمه به دنیای پیرامون و دیگران نشود رابطههای که ما را از گمراهی و جهالت به سوی کمال و رشد هدایت کند.

ادامه قدم هفته آینده آدرس مارا به دیگران معرفی فرمایید
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی ویراست و چاپ دهم

قدم 4
ما یک ترازنامهي اخلاقی بیباکانه و جستوجوگرانه از خود تهیه کردیم.
ای مهربان بخشنده!
مرا انگیزهي بخشش عطا کن.
تا با بخشش دیگران حضورت در درونم فزونی یابد.
کمک کن بار رنجشها و کینهها را از دوشم بردارم. كه چون حايلی است بین من و تو. وقتی از دردها و رنجشهای درونی خلاص میشویم. دیدارمان وضوح بیشتری پیدا میکند.
من چشم بر زشتیها میبندم، چون تو همه را نکو خلق کردی.
مرا سیرتی زیبا و قلبی بیکینه عطا فرما.
در گام چهارم، با گرفتن چندین ترازنامه از جمله تراز رنجشها، ترسها و سوءاستفادهها میتوانید بیشتر به ماهیت بیماریتان پی ببرید فقط نباید از جستوجو در درون خود هراس داشته باشید. دست به قلم شدن و مرور گذشته خود و نوشتن دردها و رنجها و ترسها ،کمکتان میکند. امید به رهایی داشته باشید تا درب جدیدی روی زندگیتان باز شود با اين كار ديگر نگاهتان به زندگی از روی غبطه، ناامیدی و ترس نخواهد بود و با خواندن ترازتان در قدم بعدی یاد میگیرید که خود را ببخشید و تمرینی باشد برای بخشیدن دیگران که سود روحانیاش عاید خودتان میشود و در نهایت به آرامش خواهید رسید. در ضمن مسبب وصل شدن شما به خداوند و برداشتن سدهای بین شما و او میشود. نویدی که میتوان داد با برداشتن اساسی و صحیح این قدم روحتان شفا خواهد یافت و حتی وسوسههای افراطی در مورد میل به مصرف را از دست خواهید داد. با برداشتن این گام آن شخصیت خود ساخته و دروغین از درونتان رخت میبندد زیرا که در مسیر بهبودی و بازیابی نیازی به آن شخصیت نیست. ارزیابی و جستوجویی که در خودتان میکنید با این هدف معنا پیدا میکند که شناخت بهتری از خودتان بروز احساساتتان، طرحها و زمینههای شکلگیری رنجشهایتان، نگرانیها و چگونگی رفتار و خطاهایتان و ارزیابی دقیق و به دور از نگرانی و وحشت برای رهایی از افکار بیهودهي گذشته به دست میآورید.
قدم چهارم اولین قدم آشتی با خود و شخصیت جدید و عاری از مادهي مخدر است. شخصیتی که اگر قدیس نشود حداقل به خود و دنیای پیرامون خود خسارت نخواهد زد. امروز که در مسیر بازیابی و بهبودی قرار گرفتهاید نگاه به رنجشها باعث درجا زدن یا توقف میشود در قدم چهارم با بررسی شرایطی که باعث ایجاد رنجش شده تمرکز اصلیتان را روی خودتان که چه نقشی در ایجاد این رنجشها داشتهاید معطوف مینمایید.
پیام قدم چهارم برای ما این است که: تو انسانی هستی بر گرفته از قسمتهای خوب و بد که بخشی از زندگیات را نگرانیها، رنجشها، دردها و ترسها به خود اختصاص داده بود و رنجشهای کهنه گهگاهی گریبانت را میگرفت تا مجبورت کند برای رهایی از شرشان دنبال مسکنی باشی و در نهایت راه چاره را در مواد و الکل یافتی. و امروز با شناخت این گام تمامی این احساسات را شناسایی کرده و اسیر و حملکننده این رنجشها، نگرانیها و ترسها نیستی.
با انجام این قدم احساس بدتان را به احساس خوب تغییر داده و احساس خوب را در زندگی تکرار نموده تا همیشه از زندگیتان بهره ببرید و همانند مردم عادی بتوانید در اجتماع بدون ترس، رنجش و نگرانی زندگی کنید و از ارتباط با مردم فصل جدیدی را در زندگی آغاز کنید.
1ـ آیا هیچ دستاویز یا بهانهای برای کار نکردن این قدم دارم آنها چه هستند؟
در واقع ما نمیخواهیم دنبال مشکلاتی که مسبب اصلی دردها و رنجشهایمان است باشیم و فکر میکنیم که آگاهی از آنها برایمان مجدداً ایجاد درد و ناراحتی مینماید و در بروز مشکلات از نگاه کردن به نقش خودمان واهمه داریم چون مسبب اصلی رنجشها، ترس، و ناراحتیهای گذشتهمان خودمان بودهایم و معمولاً سعی کردهایم که شخصیت واقعی خودمان را انکار کنیم و چون میدانیم این قدم ما را با شخصیت واقعیمان روبرو خواهد کرد از انجام آن خودداری میکنیم و اغلب چون نمیخواهیم این کار را انجام دهیم، بهانه و دستاویزش را هم با بروز رفتارهای غیرمنطقی برای خودمان پیدا مینماییم.
2ـ منافعی که ممکن است از طریق نوشتن یک ترازنامهي اخلاقی بیباکانه و جستوجوگرانه برایم حاصل شود چه میباشند؟
میتوانم با کار کردن این قدم احساسات خود را شناسایی کرده و با آنها روبرو شوم و خود و دنیای پیرامونم را بشناسم، ذات خطاها و نقاط قوت خود را میبینم به خداوند نزدیک میشوم و روحم آزاد خواهد شد و نوع رفتارم بهتر خواهد شد، میفهمم که بیماری من مصرف نبوده و بهبودی نیز فقط کار کردن سه قدم نیست، با ترسها و اثرات آن در زندگی آشنا میشوم، با دیدن خطاهای گذشته راه تکرار آن را در امروز میبندم، از رویابافی و تصورات باطل که از خود داشتم دست برمیدارم، ممکن است با نوشتن ترازنامه با حقیقت خود آشنا شوم، شاید بنویسم خود را بیشتر دوست داشته باشم، ممکن است از رنجشها رها شوم ممکن است خرابی از حد بگذرد آباد شود، ممکن است به بیداری روحانی برسم اگر از کلمهي ممکن است استفاده شده برای اینکه هنوز به بیداری نرسیدهایم.
3ـ چرا نباید کار کردن این قدم را به تعویق بیاندازم؟
چون انگیزههای خود را از دست خواهم داد بهبودیام متوقف میشود و دچار لغزش خواهم شد، پذیرا شدن، صداقت، اعتماد، ایمان، شهامت، امید به بهبودی و تمام اصول روحانی موقعی کارساز است که از آنها استفاده نمایم در غیر این صورت در میانهي راه خواهم ماند و یک کار ناتمام پشت سر خود باقی خواهم گذاشت، از شناخت خدا دور خواهم شد، من باید خطاهای خود را ببینم و آن را بازگو کنم هر چه آن را به تعویق اندازم ممکن است این فرصت را از دست بدهم و هیچ وقت خود را نشناسم. فاصله در مسير بهبودی یعنی پسرفت «اگر در آینه صورت کثیف خود را ببینم و آن را پاک نکنیم از روی نادانی است.»

4ـ منافع به تعویق نینداختن آن چیست؟
موجب اصلاح رفتار من با دیگران خواهد شد، روابطم بهتر خواهد شد، شناختم نسبت به خودم بیشتر خواهد شد، یک قدم دیگر به جلو خواهم رفت، گذر از دردهای ناشی از یادآور شدن گذشته، خلاصی از افکار و بیهودگی، ادامه سیر و سلوک روحانی در برنامه، اعتماد به خدا و نیرویی که در قدم سه شناختم، شخم زدن درون و بیرون کشیدن نخالههای درونی که گهگاهی دردآور است، شناخت ریشهای خودم، هدفمند کردن ادامهي حرکت در بهبودی، امروز کار میکنم چرا که شاید هیچ وقت فردایی نباشد من باید هر چه زودتر جلا پیدا کنم.
5ـ آیا از کار کردن این قدم میترسم؟ ترس من از چیست؟
ترس از اینکه اسراری که درون من است فاش شود، ترس از اینکه مجبور به مرور زندگی گذشته شوم و احساسات بد سراغم بیاید، ترس از آگاهی از درون خویش، ترس از قضاوت دیگران، ترس از تغییر کردن، ترس از اینکه نتوانم خود را ببخشم، ترس از بیان حقیقت خود، ترس از کنار گذاشتن رفتارهای گذشته، ترس از فهميدنِ اینکه تا حالا درجا زدهام، ترس از ریختن آبرو، ترس از اینکه شاید خدا مرا نبخشیده باشد، ترس از روبرو شدن با احساسات منفی خودم. زیربنای این ترسها، ترس از قضاوت میباشد از اینکه فکر کنم راهنمایم در مورد من چه فکری خواهد کرد مرا آزار میدهد.
6ـ برای من جستوجوگر و بیباک چه مفهومی دارد؟
یعنی پاگذاشتن روی ترسها بدون فیلمنامهنویسی، با شجاعت، امید و بدون ترس و بدون در نظر گرفتن قضاوتها و همچنین نگاهی با دقت، عمیق و موشکافانه به خود، بیباکانه یعنی علیرغم میلم آن را به انجام برسانم چرا که او توانایی و شهامت خواهد داد که با خطاهای گذشتهام روبرو شوم.

7ـ آیا با راهنمایم کار میکنم و با دیگر معتادان صحبت میکنم؟ چه اقدامات دیگری انجام میدهم تا اطمینان حاصل کنم که میتوانم با مسایلی که در ترازنامه به من آشکار میشود روبرو شوم؟
مسايل خصوصی را با راهنمایم کار خواهم کرد اگر نبود با یکی از اعضایی که این قدم را پشت سر گذاشته و به صلح درونی رسیده بیان خواهم کرد و از خداوند کمک میگیرم و مسايل را غلو نمی کنم، حقیقت آن را میبینم و به آرامشی که در پس آن به دست خواهم آورد میاندیشم، با اعتماد به خداوند و پیمانی که در قدم سوم با او بستم مطمئن هستم آنچه را که خداوند به من میدهد مطابق با گنجایش من است و هیچ دردی را بیشتر از ظرفیت من نمیدهد.
8ـ آیا لغت اخلاقی مرا آزار میدهد؟
خیلی از اخلاقیات و ارزشها را به خاطر خودخواهیها و خودپرستیهایم زیرپا گذاشتهام .امروز هم گاهی لغت اخلاقی مرا آزار میدهد چون با کلمهي اخلاق مرا با دیگران مقایسه میکردند و میگفتند تو مورد اخلاقی داری و اگر با این کلمه روبرو میشدم احساس میکردم انسان خوبی نیستم و آزار میدیدم چرا که چیزهایی که برای همه معیار و باور بود برای من نبود، من شاید مشکل اخلاقی داشتهام ولی دلیلی نمیشود حقیقت خود را نبینم یا از آن فرار کنم، اخلاق راه و روشی است برای زندگی.
9ـ آیا تفکر درباره توقعات جامعه مرا آزار میدهد و میترسم که نتوانم هیچ وقت خود را با آن تطبیق دهم؟
در گذشته بله امروز هم گاهی، چرا که احساس میکنم خیلی از معیارهای ارزشی جامعه برای من ضدارزش است و گاهی هم خودم را میبینم و مصلحت اجتماع را نمیبینم و با رعایت نکردن قوانین میخواهم رنجشهای گذشته خود را تلافی کنم. امروز با ارزش قايل شدن در جهت بهبودی سعی میکنم خودم را با آن تطبیق دهم سعی میکنم تا جایی که میتوانم توقعات جامعه نسبت به خودم را برآورده کنم.
10ـ چه ارزشها و اصولی برای من مهم هستند؟
ارزشها اغلب شخصی است و برای هر کس متفاوت است. امروز سعی میکنم که ارزشهایم را با دیگران مقایسه کنم. ارزشهایی که امروز برای من مهمّ هستند عبارتند از: خدمت، صداقت، تعهد، اعتماد، امانتداری، فروتنی در بهبودی، تمایل به تغییر، انسانی باشم در جهت حفظ منافع جامعهام، محبّت، بخشش، دعا کردن حتی برای کسانی که دوستمان ندارند، وفای به عهد، پذیرش، حفظ گمنامی و تمامی آنچه که مرا به خداوند و گوهر وجود نزدیکتر میکند.

11ـ تصمیم به کار کردن قدم چهارم به چه شکلی نشانگر شهامت، اعتماد، ایمان، صداقت و تمایل من است؟
اگر طالب بهبودی هستم آنچه را که لازم است باید انجام دهم، اعتماد کنم و متعهدانه انجام دهم، وسر راه خداوند کنار بروم تا ارادهاش در زندگیام جاری شود. امروز به او اعتماد و ایمان دارم و هیچ راهی برای فریفتن خویش ندارم و به این درک رسیدهام که بدون صداقت، پاک بودن غیرممکن است. امروز نیز در این قدم وقت آن رسیده که خود را صادقانه مورد بررسی قرار دهم، اگر تمام اصول روحانی قبلی را به اجرا درنیاورم یعنی هیچ تمایلی به انجام این قدم ندارم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی ویراست جدید چاپ دهم

23. فهم مراقبت برای من چه میباشد؟
مراقبت: یعنی اینکه خود را به مراقبت خداوند بسپارم، مراقبت سپردن است. مراقبت سلب مسوولیت و اختیار نیست، مراقبت مجادله با خداوند نیست. مراقبت یعنی نگهداری، حفظ و دور نگهداشتن از آسیب، حفاظت نمودن، هشیار بودن و مواظبت کردن. کنترل کردن با مراقبت کردن بسیار متفاوت است کنترل کردن یعنی دخالت، مراقبت یعنی محافظت و احاطه برای نگهبانی
24. سپردن اراده و زندگیام به خداوند برای من چه مفهومی دارد؟
یعنی اجازه عملکرد دادن به خداوند در اراده و زندگیمان و درک حضورش در تمام مراحل زندگی، دست برداشتن از ارادهي شخصی، دست برداشتن از کنترل کردن باید به او اعتماد کنم. با سپردن اراده و زندگیمان به خداوند ما به خود اجازه میدهیم به نیرویی عظیم دسترسی پیدا کنیم و مطمئناً راهحلهایی که از یک اساس روحانی یعنی خداوند نشات میگیرد مسلماً از راهحلهایی که ما به تنهایی اتخاذ میکنیم ارجحتر است.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
25. زندگی من به چه شکل ممکن است تغییری کند اگر که تصمیم بگیرم آن را به خداوند بسپارم؟
زندگی گذشته با رفتار خودمحورانه ما تبدیل شده بود به زندگی مملو از زحمت، سختی، شکست و ناکامی اما با سپردن به خداوند از آشفتگیها خلاص خواهیم شد چون که نیرویی عاشق و مهرباني هست که از ما مراقبت مينماید. امروز چشمانم را به روی او باز میکنم و به مرور دست از کارگردانی زندگی خود و دیگران برمیدارم. ترسهایم کمتر میشود. اگر اعتماد کنم بدونشک آرامش بیشتری خواهم داشت و این صرفاً با ایمان من اتفاق خواهد افتاد من با سپردن زندگیام به این دوست مهربان هیچ ترسی نخواهم داشت.
26. چگونه به خداوند اجازه میدهم تا در زندگی من تاثیر گذارد؟
با کنار گذاشتن منیّت و خودمحوری با کنار گذاشتن آنچه را (میدانم و میتوانم) با باز گذاردن دریچهي افکار به او اجازه میدهم کمکم کند و دانش خود را کنار میگذارم تا به درکی جدید از او، خودم و این اصول برسم. باید جنگها و تفسیرها را کنار گذاشته و دست از تغییر دیگران بردارم. با شناخت صادقانهي نقاط ضعف و قدرت خویش، با تمایل به درخواست کمک از دیگران در قلمرو ضعف شخصی، با تمرین سپردن با تداوم حضور در برنامه، به همان نسبت که به بیماریام اجازهي تاثیرگذاری در زندگیام را نمیدهم از خداوند در زندگی ام دعوت می کنم.
با قدرت او همه را دوست داشته باشم و به او اعتماد کنم و آنچه را که او میخواهد به طور کامل انجام دهم و آنچه را که برایم در نظر گرفته بپذیرم و وارد جنگ نشوم.

https://s6.uupload.ir/files/img-20230427-wa0029_hlk3.jpg
26. خداوند چگونه مراقب اراده و زندگی من خواهد بود؟
با برطرف نمودن ضعفهای اخلاقیام، با کمک گرفتن از او جهت برطرف نمودن مشکلهاي خود و اطرافیانم، با اجرا گذاردن اراده و عشق خداوند در زندگیام، در موقع سپردن به خدا از خود مقاومتی نشان ندهم و درک کنم که او به من کمک خواهد کرد فقط کافیست که من اعتماد کنم تا او تمام کاينات خود را در جهت مراقبت از من بفرستد.
27. آیا مواقعی بوده که من قادر نبودهام از سر راه خدا کنار روم و برای نتیجه کاری به او اعتماد کنم؟
زمانهایی که احساس میکردم خودم میتوانم به تنهایی بر مشکلاتم غلبه کنم زمانی که پذیرش مشکلات را نداشتم، زمانی که احساس میکردم خداوند مرا تنها گذاشته. زمانی که در شرایط سخت قرار داشتن اما نمیتوانستم به او اعتماد کنم مثل آشفته شدن زندگیام و مسايل مالیام هر وقت که مسايل طبق نقشهي من پیش نمیرفت نتوانستم به او اعتماد کنم و از سر راهش کنار بروم و گاهی هم چنان غرق مشکلات میشوم که فراموش میکنم که خدای هست. گاهی هم اصلاً اجازه نمیدادم که وارد زندگیام شود چه برسد که بخواهم از سر راهش کنار بروم.
29. آیا مواقعی بوده که قادر بودهام از سر راه خدا کنار روم و نتیجه کاری را به او بسپارم؟ توضیح دهید.
زمانهایی در گذشته بود که تلاشهایی را برای رسیدن به اهدافم انجام میدادم و تمام راهها و تجربیات را به کار میبستم و گاهی که با خودمحوری و عدم مشورت مواجه میشد برای خودم ثابت میشد که کار از کار گذشته و همهي راهها را نادرست رفتم، آن موقع که ترس سرتاسر وجودم را میگرفت و ناامید و مایوس بودم به خدا میسپردم و از سر اجبار از سر راه خدا کنار میرفتم گاهی درست میشد اما همیشه نه، اعتماد من از سر اجبار و ترس از شکست بود وتعداد کمی از اهدافم درست از آب درمیآمد ولی امروز از سر عشق و درخواست راهنمایی زندگیام را به او میسپارم و خواهان کمک خداوند است تلاشهای من در غالب مشورت و انجام سهم است نتیجه را به او واگذار میکنم و بر بازتاب آن تمکین مینمایم میپذیرم چه خوب چه بد حتماً صلاح من است.
30. چگونه برای سپردن عمل میکنم؟ آیا از لغات خاصی به طور منظم استفاده میکنم؟ آنها چه هستند؟
معمولاً چند جمله و عبارت در قالب دعا، گاهی مواقع کاری انجام می دهم،گاهی می گویم کمک کن که مثل پر در دستانت باشم وگاهی که در مخمصه گیر میکنم به خود میگویم آرام باش، خدا هست.
31. چه کارهایی جهت تقویت و تحکیم تصمیمی که برای سپردن اراده و زندگیام به مراقبت خداوند گرفتهام انجام میدهم؟
در راستای تصمیمگیری حرکت لازم را به اجرا گذارم، روی قدمها و انتقال آنها تمرکز داشته باشم، خدمت کنم، توقعات توهمآمیز را نسبت به خود و خداوند کم کنم، با اصول روحانی به صورت انتخابی برخورد نکنم «نگویم: امروز تسلیم بودن برای من کار نمیکند یا امروز تمایل ندارم خداوند در زندگیام حضور داشته باشد»، در طی روز به دنبال ارادهي خداوند باشم و در تمام مراحل زندگی تصمیم خود را به زبان آورم و اقرار کنم، شکرگزار باشم که اگر روزهای خوبی دارم روزهای سختی را گذراندهام در هر صورت اول باید تسلیم شوم. تا تمایل پیدا کنم امید من تبدیل به ایمان و اعتقاد خواهد شد و در انتها تعهدپذیر خواهم شد «و در نتیجه به آرامش خواهم رسيد...»

https://s6.uupload.ir/files/img-20230427-wa0027_g7z.jpg
32. قدم سوم چگونه به من کمک میکند تا اصل تسلیم که در قدم یک و دو تمرین کردهام را تقویت کنم و توسعه دهم؟
تسلیم قدم یک موجب شد متوجه شوم هیچ راهی به جز این راه وجود ندارد به من یادآوری کرد که همواره در مقابل ناتوانی خویش و در مقابل بیماری اعتیاد، اقرار صادقانه کنم و تسلیم باشم.
تسلیم قدم دوم: با تمرین به تسلیم هر روزی خود اصرار دارم و این تمرین کمک میکند که از رهنمودهای برنامه و خداوند ، استفاده کنم مشورت کنم و جویای آگاهی از ارادهي او در زندگیام باشم. تسلیم در قدم سوم کمک میکند اصول روحانی قدم یک و دو را توسعه دهم و اعتماد را تجربه کنم و به مرحله اجرا بگذارم چرا که گاهی بدترین اتفاقی که برایم میافتد بهترین چیزی است که نیاز دارم وبه من کمک میکند تا تسلیمی را که در قدم یک و دو انجام دادهام بهتر درک کنم و بپذیرم و تسلیم قدم سوم را به اجرا بگذارم.
33. تاکنون به چه راههایی تمایل خود را برای بهبودی نشان دادهام؟
خدمت کردن و مشورت کردن بهترین راه برای نشان دادن تمایل من است و همچنین انجام ندادن رفتارهای ناعاقلانهي گذشته، رعایت زندگی به روال برنامه انجمن و فقط برای امروز، سعی کردم تمام راههایی که مرا به سمت بهبودی حرکت میدهم انجام دهم، تمرین اصول روحانی دو قدم قبلی، حضور مرتب در جلسات، دعا کردن برای تصمیمی که برای زندگی و ارادهام گرفته ام.
34. آیا در بهبودی خود علیه چیزی میجنگیم؟ فکر میکنم چه اتفاقی بیافتد اگر تمایل پیدا کنم که بگذارم بهبودی بر آن قسمت از زندگیام مستولی شود؟
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
در بیشتر مواقع ترس باعث میشود که با مشکلات و زندگیام وارد جنگ شوم. جنگ همان درگیری من با مسايل روزمره است که بدون حضور خداوند اتفاق میافتد و کسی که فکر میکند در این جنگ برنده است سخت در اشتباه است. زمانهایی که جنگ و درگیری درونی وجود دارد فکر میکنم که میتوانم با ارادهي شخصی خود همهي مسايل را به صورت خوشآیند برگردانم و فراموش میکنم که من در جنگها بازندهام چه جنگهای خواسته و چه نخواسته، اینجاست که دعای آرامش و کمک خواستن از خداوند کاربرد دارد البته اگر تمایل داشته باشم. اگر اجازه بدهم بهبودی بر زندگی من چیره شود از جنگ درونی دست خواهم کشید و به صلح و آرامش خواهم رسید و رابطههایم را حفظ خواهم کرد.
اصول روحانی یک حقیقت مسلم است و هیچ گاه قابل تغییر نیست میتوان به آن تکیه کرد و محکم قدم برداشت.
35. چگونه امید ـ ایمان ـ اعتقاد در زندگی من تبدیل به نیروهای مثبت گردیدهاند؟
ایمان که از قدم دوم شروع شد موجب میشود دست از خودمحوری بردارم، ترسهایم کمتر شود.
اعتماد همان به اجرا درآوردن امید و ایمان است تا بتوانم آنها را تجربه کنم با عمل کردن نسبت به اصول روحانی مورد بحث در قدمها، اعمال و رفتارم مثبت میشود، دیگران را دوست خواهم داشت و دیگران نیز همین طور. تمام نیروهای پیرامون من چون خودم در جهت رعایت اصول روحانی که قدم برمیدارم مثبت خواهند شد.
36. چه اعمال بیشتری میتوان انجام دهم تا اصول روحانی امید ـ ایمان و اعتقاد را در بهبودی خود به کار گیرم.
در بحرانها و مشکلات امیدوارانه به جلو بروم و به یاد داشته باشم که خداوند حتماً به من کمک خواهد کرد مگر، اینکه خودم نخواهم بر ترسهایم غلبه کنم. یکبار دیگر به او اعتماد کنم، رفتار سالم را با مشورت و درخواست کمک از خداوند پیدا کنم و به نتیجه فکر نکنم. از مثلث خودمحوری (ترس، عصبانیت، رنجش) دور شوم، از ارادهي شخصی دست بردارم، به جلسات بروم و خدمت کنم، راهنما بگیرم، هر روز صبح تصمیم خود را تکرار کنم و در طی روز تمام تلاش خود را متمرکز به انجام این تصمیم نمایم و در مشکلات بیش از پیش به خداوند اتکا کنم.

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۳۱۱۲۰_۱۵۲۶۴۹_nbw8.jpg
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۴۰۱۱۳_۲۲۳۳۱۹_xu1c.jpg
12. تفاوت بین نیروی ارادهي من با نیروی ارادهي خداوند چه میباشد؟
همان قدر که شباهت بین من و خدا وجود دارد تفاوت بین ارادهي من و ارادهي او وجود دارد. من برای تامین معاش روزانهي خود دچار ترس میشوم ولی او معاش میلیاردها جاندار را تامین میکند و ترسی هم ندارد. با استفاده از نیروی من نمیتوان برتمام نیروها فاتح شد ولی با استفاده از نیروی او میتوان بر تمام مسايل پیروز شد ارادهي من محدود است اما ارادهي خداوند نامحدود، من مسايل را طبق منافع خودم برنامهریزی میکنم ولی خداوند طبق منافع جمع، من جز هستم و او کل، من در کارهایم تعادل ندارم ولی او متعادل است. ارادهي من قدم ششم است اما ارادهي او قدم هفتم، در ارادهي من ترس وجود دارد ولی ارادهي او عشق وجود دارد، ارادهي من در بسیاری از مواقع منفی و مخرب است با زیربنای ضعفهای اخلاقی در صورتی که اراده خداوند در جهت آرامش هر چه بیشتر بندگانش میباشد و در جهت بالا بردن آگاهی انسانها، و در کل در بیشتر موارد ارادهي ما در ترس، رنجش، محرومیتها و خودمحوری خلاصه میشود اما ارادهي خداوند در ارزشها میباشد.
13. آیا در بهبودی زمانهایی بوده که احساس کنم ارادهي زندگیام را به دست خود گرفتهام؟ چه چیز باعث هشدار به من شد؟ چه اقدامی کردم تا خود را به قدم سوم دوباره متعهد کنم؟
بله، زمانهایی که سعی میکنم ارادهي شخصیام را به جای مشورت و نظرخواهی در زندگی اعمال کنم یا بر روی چیزی پافشاری و اصرار دارم.
اقدامی که لازم است برای تعهد قدم سوم: اعلام عجز و ناتوانی، کمک خواستن از خداوند و امور را به او سپردن، شناختن ارادهي شخصی و ارادهي سازنده (خداوند) و منطبق کردن ارادهي خود با ارادهي خداوند.
هرگاه ترس از سپردن اراده و زندگی به خداوند به سراغمان میآید نزدیکترین ابزار به ما استفاده از ارادهي شخصی است که در نتیجه موجب میشود دچار احساس بد و سردرگمی شویم پس نیاز است تا قسمت دوم و سوم سوال را به اجرا بگذاریم.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
14. آیا لغت خدا یا حتی مفهوم آن باعث ناراحتی من میشود؟ منبع این ناراحتی چیست؟
منبع این ناراحتی (شخصی)، باور غلطی بود که از کودکی در ذهن من جا داده بودند، ناراحتی من از مفهوم این کلمه از عدم آگاهی من نسبت به خداوند و کلمه خداوند بوده که از ترس سرچشمه میگیرد، اطلاعات غلط در گذشته، خودخواهیها و خودپرستیهای من موجب این حالت در من میشد، ترس و اجبار نیز موجب بدتر شدن رابطهي من با این کلمه و گاهی با خود خداوند نیز میشود ولی اکنون بسیار کم ولی لحظاتی هست که باورهای امروز من تغییر میکند و به سمت باورهای گذشته میرود
15. آیا هرگز اعتقاد داشتهام که خدا باعث اتفاقات وحشتناک برای من شده یا اینکه مرا تنبیه میکند؟ آنها چه بودهاند؟
من به خاطر اعتقادات گذشته به افکار منفی ام سمت و سو و به خداوند ربط میدادم و میگفتم که این از کملطفی خداوند است. در اصل من انرژی منفی تولید میکردم و انرژی منفی به سمتم برمیگشت. اشتباهات خود را نمیدیدم و خداوند را مقصر میدانستم، ولی امروز انرژی مثبت تولید میکنم و بهطور مجدد آن را دریافت مینمایم، اشتباهات خود را میبینم و خود را مقصر میدانم نه خداوند.
16. درک امروز من از خداوند چه میباشد؟
نیروی نامحدود، متعادل، مهربان، عاشق میباشد او متجلی است در کارهای خوب و خدمت کردن و اگر تمام خواستههای او را انجام بدهم به تمام نیازهای من پاسخ خواهد داد و با شناخت خود زاویهي دیدم نسبت به او بیشتر وسعت مییابد او دیدنی نیست ولی حضورش را میتوان در لابهلای رفتار سالم و سازنده حس کرد.
17. امروز خداوند چگونه در زندگیام کار میکند؟
به این صورت که امروز من با اطرافیانم جنگ ندارم، پاک هستم، دوستانی دارم که بدون چشمداشت به من کمک میکنند، امروز در زندگیام امید را به وجود آورده و در هر لحظه حامی من است و در حال ارسال پیام برای بهبود بخشیدن به زندگی من میباشد.
امروز با اعتماد به نیروی برتر و کمک خواستن از او میتوانم راه درست را پیدا کنم، چون که نیروی برتر من از من بهتر و بزرگتر است و هم مرا میبیند و هم مشکلاتم را و هم تواناییهایم را، ولی من فقط خودم را میبینم. میدانم با مشورت کردن و کمک خواستن از او به آرامش میرسم و با داشتن آرامش، بهتر به امور زندگی و بهبودی میرسم.

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۴۰۱۱۳_۲۲۳۲۳۳_ytip.jpg
18. با خداوند چگونه رابطه برقرار میکنم؟
توسط دعا هر چند کوتاه، با ذهنی آرام خداوند را بهتر میتوان حس کرد و در طی روز با او در ارتباط بود
با انجام محاسن اخلاقی و خوبیهای درونی، خدمت کردن، حفظ اتحاد، رفتار سالم و مشورت کردن.و گاهی هم لیست شکرگزاریهایی که چند وقت یکبار تهیه می کنم که از پوچی زندگی نجات یابم: چرا که با شکرگزاری آسیبپذیری من کمتر خواهد شد.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
19. خداوند چگونه با من در ارتباط برقرار میکند؟
در کتاب چگونگی کارکرد قدمها چنین آمده است: ارتباط ما باید آگاهانه باشدو اجازه دهیم خداوند نیز با ما ارتباط برقرار کند این کار را میتوان از طریق توجه کردن به احساساتمان، واكنشهايمان و اتفاقاتی که در درون یا اطرافمان رخ میدهد، انجام داد یا ممکن است طریق شخصی برای وصل شدن به خداوند داشته باشیم
و ما میتوانیم با مشورت و انجام ترازنامه قدم ده و حتی از طریق شواهد عینی، خوب گوش کردن و وجدانمان ، خداوندبا ما، ارتباط برقرار کند.
20. چه احساسی نسبت به خداوند دارم؟
هنگامیکه در تعادل هستم احساسات خوب و نزدیکی دارم مثل: احساس قیم داشتن، احساس سپاسگزاری، احساس شعف، احساس اعتماد و امنیّت، احساس اینکه او مرا خواهد بخشید. اما گاهی که در حالت نامعتادل هستم احساسات منفی مثل احساس ترس، ناسپاسی، احساس بیاعتمادی و شک به سراغم ميآيد. بروز اين احساسها البته بستگی به شرایط روحی من نيز دارد. هيچ ایرادی ندارد که کل احساسات درونیمان را با نیروی برتر در میان بگذاریم. این کار به ما کمک میکند تا به نیرویی که به آن اتکا کردهایم احساس نزدیکی بیشتر کنیم و بدان اعتماد نماییم.
21. آیا به خاطر تغییراتی که در اعتقاداتم در مورد ماهیت نیروی برتر رخ میدهد با خود در کشمکش هستم؟
باید به موازات تغییر، آگاهیام نسبت به خداوند رشد و ارتقاء یابد تا در شرایط تغییر نسبت به او دچار دوگانگی و جنگ درونی نشوم. هر گاه باورهای قدیمی و باورهای امروزم را مقایسه میکنم دچار کشمکش میشوم و گاهی به خودم میگویم اگر عاشق و مهربان است چرا کمکم نمیکند و فراموش میکنم که تا امروز چقدر به من کمک کرده، گاهی هم درد میکشم و به نتیجه میرسم و متوجه میشوم که ایمانم بيشتر شده.

22. آیا فهم کنونی از خداوند هنوز برایم کار میکنند؟ به چه تغییراتی ممکن است نیاز داشته باشد؟
بله، برایم کار میکند ولی کافی نیست، چون نیازهای من در حال تغییر و رشد هستند. فهم و درک من باید مطابق با تغییرات و نیازهای درونی من باشد تا رابطه و درکم از خدا را توسعه دهم. فهم کنونی من بعد از انجام رفتار و اعمالم و مقایسه با رفتار و اعمال گذشتهام قابل درک است، فهم کنونی من از خداوند، فهم من از خودم میباشد «هر کس خود را شناخت خدایش را خواهد شناخت»هر چه فهم من از خداوند رشد میکند کارایی خداوند در زندگیام بیشتر نمود پیدا میکند.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
قدم 3
ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوند، بسپاریم.
پروردگار!
خود را تقدیم تو میدارم با من کن و از من ساز آنچه خود اراده کنی.
از اسارت نفس رهایم کن تا انجام ارادهات را بهتر توانم.
مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنها شاهدی باشد برای کسانی که با قدرت تو، عشق تو و راه تو یاریشان خواهم کرد.
باشد که بر ارادهات گردن نهم. (آمین)

قدم سوم یادآوری میکند، اگر تمایل داشته باشید خداوند در زندگیتان حضور پیدا خواهد کرد و از مواهب حضورش بهرهمند خواهید شد و اگر پا روی ترسهایتان گذارید از درونتان رخت میبندد و ایمانی سرشار از امید جایگزین آن خواهد شد در قدم سوم به این باور میرسید که اگر تسلیم خواست و ارادهي خداوند باشیم، به رهایی و آزادی میرسیم. رها شدن از قید و بندهای دنیوی.
قدم سوم حاصل پیام: «دست برداشتن از خودمحوری مساوی است با خدامحوری» میباشد. رعایت حقوق دیگران و در نظر گرفتن مصلحت جمع مساوی است با خواست و ارادهي خداوند.
قدم سوم یعنی قدم برداشتن در راه حل مشکلات و در نهایت رسیدن به آزادی و آرامش.
با سپردن امور زندگی به دستان پروردگار مهمترین تصمیم را در طول عمر خود خواهید گرفت. باید ایمان داشت و اعتماد کرد تا به آرامشی درونی در پس این تصمیم برسید.
با خدمت کردن به دیگران خطی بر روی خود میکشید.
پیدا کردن خود در گرو گم شدن در دیگران است.
هر چقدر به سمت نیروی برتر گام برمیداریم، وابستگیهای دنیایی را رها نموده و وابسته به نیروی جاوداني خداوند میشویم.
وابستگی به خداوند آزادی و بینیازی است و مفهوم این آزادی این است که نه تنها در اسارت افکار و باورهای پوسیدهي گذشتهي خود نیستم بلكه دیگر نیازمند توقعات سرکش و خواستهي نامحدود خود نيز نیستم.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
1. چرا تصمیمگیری در این قدم محور اصلی میباشد؟
تصمیمگیری قلب تپنده قدم سوم است. تمایل محور اصلی تصمیمگیری است، اغلب ما نميخواهيم مسوولیت روزمرهي کارهایمان را بپذیریم برای همین اصلاً تصمیم نمیگیریم.
تصمیمگیری: به وجود آوردن یک فکر و اقدام و عمل نسبت به آن است. مسالهي اصلی به عهده گرفتن مسوولیت تصمیمات است در قدم سوم میخواهیم یک تصمیم بگیریم و این تصمیم باید با روح و فکر و جسم ما شکل گیرد.
در گذشته تصمیمگیری بر پایه بیایمانی، خودمحوری و باورهای قدیمی بود ولی امروز از روی آگاهی و برای هدفی مشخص تصمیم میگیریم. در گذشته دیگران برای ما تصمیم میگرفتند و خود نیز هرازگاهی این تصمیم را به گردن دیگران میانداختیم که در مواقع لزوم بتوانیم منکر آن شویم. در گذشته هیچ انگیزهای را برای تصمیمگیری نداشتیم و اگر هم تصمیمی میگرفتیم ناموفق بود اما امروز انگیزه داریم. امروز برای داشتن زندگی سالم تصمیم به کمک از خداوند میگیریم. برای شروع هر کار نیاز است تا تصمیم بگیریم. یعنی از نظر روحی و فکری آمادگی کامل داشته باشیم و تا تصمیم نگیریم هیچ اقدام و عملی را به دنبال نخواهد داشت. اول نیاز است که یاد بگیریم چگونه تصمیم بگیریم و چطور میتوانیم نسبت به آن عمل نماییم. با تواضع و فروتنی (اینکه من پاسخ تمام سوالهاي دنیا را نمیدانم پس نیاز است که از یک نیروی برتر کمک بگیرم) باید دریچهي افکارم را باز کنم تا این تصمیمگیری برایم کاربرد داشته باشد. با وجود بسته بودن دریچهي افکارم، عدم تمایل، ارادهي شخصی و کوتهبینی همه ارزشها نفی خواهد شد.
2. آیا میتوانیم این تصمیمات را برای امروز بگیریم؟ آیا ترس و بهانهای در مورد آن دارم؟ آنها چه هستند؟
قسمت اول:بله ـ تصمیمات امروز من بر پایهي باورهای جدید و روشنبینی است و چون فراموشکار هستم بهتر است که بهطور دايم و هر روزه این تصمیم را به اجرا درآورم.
قسمت دوم:بله ـ 1) گاهی اوقات بابت کاری که میخواهم انجام دهم، ترس دارم چون با تصمیم گرفتن باید آن را اجرا و برنامهریزی کنم، برای رسیدن به آن، این خود بهانهای میشود برای عمل نکردن به تصمیم 2) ترس از اینکه نتوانم به خواست خداوند عمل کنم و بگویم که خواست خدا بوده چون آگاهی مطلق را ندارم و از این تصمیمگیری هراس دارم که او برای من تصمیم بگیرد. 3) میترسم به چیزهایی که دوست دارم، نرسم. 4) بهانه میآورم و میگویم الآن وقت آن نرسیده (تصمیم) 5) ترس از اینکه خدا برای رشد من راههایی را انتخاب کند یا پیش رویم بگذارد که من تمایلی به آنها ندارم. 6) ترس از اینکه چیزهایی را که دوست دارم از دست بدهم.
3. چه عملی جهت اجرای تصمیم خود انجام دادهام؟
تمایل مهمترین عامل برای به اجرا گذاردن این تصمیم میباشد. تا تمایل نباشد هیچ وقت نمیتوانیم این تصمیم را بگیریم. کار کردن قدمها، مشورت کردن، آگاهی از انجام سهم خودم در قبال کارها، دعا کردن، انتقال چیزهایی که آموختم و در تمام روز سعی میکنم با مشورت و رفتار سالم آنچه را که خدا در نظر دارد انجام دهم حتّی اگر برخلاف نظر و عقاید من باشد. صبح را با دعا کردن و کمک خواستن از نیروی برتر شروع میکنم و سعی دارم دست از خودخواهیها و خودپسندیها بردارم و در پس وسوسهها هیچ اقدامی نکنم، در انتهای روز خودم را ارزیابی کنم و برنامهای برای فردای خود خواهم داشت و در انتها از خداوند برای یک روز پاک شکرگزاری خواهم کرد.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
4. برای سپردن چه قسمتهایی از زندگیام مشکل دارم؟ چرا مهم است که آنها را به خداوندی که خود درک میکنم بسپارم؟
قسمت اول: به بیشتر چیزهایی که احساس مالکیت میکنم، رنجشهای گذشته، ظلمهایي که در حقّم میشود، دست برداشتن از نقايص اخلاقی (بددهنی، شهوترانی، ...)، با تشخیص سهم خودم مشکل دارم،
قسمت دوم: چون که از جنگ کردن دور میشوم و به
آرامش میرسم.
هر آنچه که میسپارم و لحظهای بعد به دست میگیرم به واقع
یعنی نسپردهام.
هر آنچه که در موردش قدرتی ندارم نشانه آن است که باید بسپارم.
در کل هر چیزی را که در مقابلش توانایی ندارم باید بسپارم.
5. من چگونه طبق ارادهي شخصی خود عمل کردهام؟ انگیزههایم چه بودهاند؟
بعضی مواقع ارادهي شخصی باعث میشود که ما هرگونه ملاحظه و مراعاتی را کنار گذاشته و فقط به دنبال خواسته خود باشیم، ما احساسات و نیازهای دیگران را ندیده میگیریم و با تمام قدرت هر کسی بخواهد با ما روبرو شود او را زیر پا له خواهیم کرد. زمانهایی برای انجام کارهایم فقط به ارادهي شخصی اقدام به عمل میکردم و انگیزهام زود به نتیجه رسیدن بود و گاهی هم برای تایید شدن با انجام کارهای خودمحورانه انگیزهای جزتایید خود و رد دیگران نداشتم ـ در پارهای اوقات شاید نیّت خیری در سر داشتم و اقدام به کاری میکردم ولی در اواسط راه انگیزهام به انگيزهاي منفی تبدیل میشد ارادهي شخصی من همیشه چوبی لای چرخ طبیعت بود، هر کجا حتّی با نیت خیر با استفاده از ارادهي شخصی جلو رفتم دست كم به یک نفر خسارت زدهام. این سوال میخواهد بگوید هر کجا خودخواهانه، بدون مشورت و با ارادهي خود تصمیم بگیرم شکست خواهم خورد.
6. عمل از روی ارادهي شخصی چگونه برروی زندگی ام اثرگذاشته است؟
بارها با استفاده از ارادهي شخصی با مشکلات (زندان، قانون، شکست) مواجه شدم هر گاه از این اراده افراطی استفاده میکردم مصرف مواد هم بیشتر میشد و از انسانیت دورتر میشدم و آشفتگی در تمام امور زندگی حکمفرما میشد. و هر چه خودخواهانهتر زندگی میکردم تنها و تنهاتر میشدم و اغلب اطرافیان و دوستانم را از دست میدادم. بعضی اوقات به علت عدم آگاهی و مشورت، نیت خیرخواهانهام هم برخلاف نظام طبیعت بود. شکستهای متوالی، دردهای غیرضروری، قطع ارتباط با دنیای اطراف و اوج مصرف تاثیرات استفاده از اراده شخصی در زندگیام بود.
7. اراده شخصی من چگونه بر دیگران اثر گذاشته است؟
با بیملاحظگی و خودخواهیها باعث میشدم که رفتارم به دیگران لطمه و آسیب بزند و برای خود دشمنتراشی کنم، آن قدر با دنیای اطرافم سر جنگ داشتم که اطرافیانم در پیگیری اهدافشان با مشکل مواجه میشدند و با استفاده از ارادهي شخصی از نظر روحی روانی و جسمی به دیگران آسیب میرساندم، بسیاری از زندگیها به خاطر خودمحوریهای من از هم پاشید یا با مشکل مواجه شد و بیمسوولیتی و بیتعهدی من باعث شد آنها هیچ وقت نتوانند به انسان دیگری اعتماد کنند، پیشروی از روی ارادهي شخصی یعني بسته شدن دریچهي افکار و در پی آن دوری از خداوند و بیایماني.

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۴۰۱۱۳_۲۲۳۴۳۴_uw1j.jpg
8. آیا پیگیری اهدافم باعث صدمه به دیگران میشود؟ چگونه؟
پیگیری اهداف در بیشتر موارد چون بر پایه خودخواهی و بیملاحظگی بود و یا هر گاه شرایط دلخواه ما نباشد سعی میکنیم به هر نحو ممکن آن را به گونهای تغییر دهیم تا به اهداف خود برسیم حاضریم به هر قیمتی به خواستهي خود برسیم و چنان سرگرم تعقیب افکار و خواستههای خود هستیم که کاملاً رابطهيمان با وجدانمان و خداوند قطع میشود و باعث بروز هر واکنشی نسبت به دیگران و صدمه زدن به آنها میشود و کسانی که با ما در ارتباط بودند خسارت میدیدند و رنجیده میشدند. از نقايصم به عنوان ابزار استفاده میکردم تا به هدفم برسم هر لحظه که منابع مشترک را در نظر نمیگیرم.
نمیتوانم خواست خدا را از رفتار ناسالم تشخیص دهم، فقط کافی است متوجه باشم چه هدفی را دنبال میکنم با مشورت کردن متوجه خواهم شد هدف من منفی است و مخرب یا مثبت و سازنده.
9. آیا در پیگیری اهداف صحیح امکان دارد به صورتی عمل کنم که نتیجهي معکوس برای خودم یا دیگران داشته باشد؟ توضیح دهید.
بله، کافیست با ارادهي شخصی جلو بروم و سعی در دستیابی اهدافم داشته باشم آنگاه چوبی لای چرخ دیگران بشوم. در بدترین نتایج، بزرگترین و زیباترین شرایط وجود خواهد داشت. اگر من تمایل داشته باشم آنها را درک کنم تا به خود و دیگران خسارت نزنم اگر از ارادهي سازنده خود و مشورت استفاده نکنم نتیجه برعکس خواهد شد. گاهی اوقات اهداف صحیح است ولی اگر بخواهم از ارادهي شخصی استفاده کنم. مطمئناً نتیجه معکوس خواهد شد.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
10. آیاهیچوقت برای رسیدن به اهدافی مجبور به مصالحه و سازش درمورد اصول گردیدهام؟مثال: مجبورشدم ناصادق باشم بیرحم یا بیوفا باشم؟
در زندگی شخصی در بسیاری از موارد با اصول سازش کردهام، ناصادق و بیوفا بودهام و خیلی از اصول روحانی که در زندگی کاربرد داشته را زیرپاگذاشتم، هر گاه از ضعفهای خود استفاده میکردم بیماری این اجازه را به من میداد که اصول را نادیده بگیرم ولی امروز با استفاده از اصول روحانی این قدمها میتوان درست زندگی کرد یعنی قبل از اینکه خواسته باشم اقدامی کنم، بسنجم آیا میتوانم با در نظر گرفتن اصول روحانی عمل کنم. امروز در انجمن سعی میکنم که اصول را زیرپا نگذارم و یا در مورد آن سازش و مسامحه نمیکنم.
11. توضیح دهید چه زمانهایی نیروی ارادهي خودتان جهت انجام کاری کافی نبوده است. (مثلاً با نیروی ارادهي خودم نمیتوانستم پاک بمانم.)
اگر میخواستم با اراده و نیروی خودم کارهایم را انجام بدهم امروز هزاران کار داشتم که هنوز هیچ کدام از آنها را انجام نداده بودم نیرو و ارادهي من به تنهایی چوبی لای چرخ طبیعت بود. چرا که تصمیمات من همیشه بر مبنای خودمحوری و خودخواهی بود نیرو و ارادهي من به تنهایی نمیتوانست قدمها را کار کند، مرتب به جلسات برود، خدمت کند، ترسها و وسوسهها را زیر پا بگذارد ولی با استفاده از یک نیروی برتر به علاوه نیروی خودم توانستم این کارها را انجام بدهم.
در زمان مصرف با نیروی ارادهي شخصی با خودمحوری تصمیم به قطع مصرف میکردم چون غرور و منیّت همراهم بود مجدداً این ارادهي شخصی بعد از گذشت زمان کوتاهی رو به تحلیل میرفت و عود بیماری را در پی داشت ولی امروز نیروی ارادهي خداوند راهگشا میباشد.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی

45. آیا امروز از یک نیروی برتر از خودم درخواست کمک کردهام؟ چگونه؟
بله ـ چرا که من متوجه شدهام با داشتن غرور، دور بودن از تواضع و فروتنی هیچگاه نخواهم توانست در بهبودیام رشد کنم. امروز نیازهای روزانهام را به خدا واگذار میکنم و فقط درخواست راهنمایی و مدد از او دارم. باید دریچهي ذهنم را بازگذارم و این را بدانم تمام سوالات دنیا را پاسخگو نیستم و نیازمند راهنمایی و کمک هستم اعتماد کنم. من درخواستهایم را به صورت یک رفتار معمول شده برنامهریزی میکنم تا به صورت روزانه از فیضهاي خداوند بهرهمند گردم.
46. آیا امروز از راهنمایم کمک خواستهام یا به جلسات رفتهام یا در دسترس دیگر معتادان در حال بهبودی بودهام؟ نتایج آن چه بوده؟
بله ـ هر موقع احساس میکنم در مورد چیزی تجربهای ندارم با راهنما مشورت میکنم در جلسات حضور پیدا میکنم و در حد توانم خود را در دسترس دیگر معتادان قرار میدهم در نتیجه به آرامش میرسم و امروز تا حدی به تعادل رسیدهام و با در میان گذاشتن آن چیزی که دارم آن را حفظ نموده و از اعتمادی که کردهام سرخورده نیستم و از خود احساس رضایت دارم. در قدم نهم کتاب پایه در مورد اینکه چه زمانهایی احتیاج به کمک داریم خود موفقیت بزرگی تلقّی شد و میگوید: ما باید در عمل به خودمان ثابت کنیم که به کمک نیاز داریم. در تماس بودن با قدمها، سنتها و خدمت به ما کمک زیادی میکند تا به این باور برسیم که نیاز به کمک گرفتن داریم تا خودمحوریهایمان تعدیل یابد. متاسفانه بيشتر ما وقتی درخواست کمک میکنیم كه روبهراه نیستیم در حالي كه وقتي حالمان خوب است فکر میکنیم احتیاجی به دریافت کمک نداریم. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۳۱۱۲۰_۱۶۳۷۵۰_d6rs.jpg
47. انجام چه اعمالی میتواند به من در فرایند ایمانآوری کمک کند؟
تواضع و فروتنی، امید، باور، مشورت و عملکرد، پیدا کردن باورهای جدید و مثبت، اعتماد به خداوند و درخواست کمک از آن برای حل مسايل، تسلیم شدن و پذيرش اینکه من قدرت مطلق نیستم و یک معتادم، دعای روزانه، قرار دادن شواهد عینی در مقابلم برای باور بیشتر، ادامه دادن قدمها و بالابردن سطح آگاهي از اصول برنامه، زندگی، خودم و خداوند و در نهايت امید داشته باشم که اعتمادی که از طریق اعتقاد به دست آوردهام مرا در مسیر بهبودی کمک خواهد کرد و برای شناخت خداوند لازم است تا بیشتر با او باشم و ارتباط برقرار کنم.
48. من چه اعمالی انجام میدهم تا بر توقعات غیرواقعی خود در مورد پیدا کردن سلامت عقل غلبه کنم؟
تند پیشروی کردن در بهبودی یک توقع غیرواقعی است. اعمالی که انجام میدهم عبارتند از: کشف قابلیتهای درونیام، درک این مطلب که همانطور که من اشتباه میکنم دیگران هم ممکن است اشتباه کنند، مشورت کردن و درخواست کمک خداوند، روی تصوراتم پافشاری نکنم، با صبر و حوصله فرایند برگشت سلامت عقل را بپذیریم و بدانم که این اتفاق یک شبه انجام نخواهد گرفت و به مرور زمان قابل دستيابي است، برای کارهای ناعاقلانه خود سخت نگیرم اما در تلاش برای جلوگیری از تکرارشان جدی باشم، کارهای اشتباه خود را به گردن دیگران و خداوند نیندازم، برای برگشت سلامت عقل نقش خودم را ببینم، توقعات غیرواقعی من از ناآگاهی است، باید بدانم در مسیر بهبودی از چه کسی کمک میخواهم، اگر خداوند است درک صحیحی از او داشته باشم.
49. درک من از قدم دوم چیست؟
در قدم دوم پی بردم که خلا ای در درون من است که رفتارهای ناعاقلانهي من به علت همین خلا درونی از من سر میزند. نیرویی را جایگزین افکار معتادوار خود کردم و از او درخواست کمک نمودم تا بتوانم بر نقايصم غلبه کنم، در قدم دوم نیروهای منفی خود را شناسایی نمودم، نکتهي اساسی در قدم دوم امید است و انسان ناامید مرده است، زمانهایی که از خود احساس رضایت ندارم در انکار هستم، متوجه شدم که قدرتی وجود دارد که میتواند زندگی، دیدگاه، باورها، ارزشها و تفکر مرا تغییر دهد. یکی از نشانههای عدم سلامت عقل، نداشتن آگاهی مثبت بود تمام آگاهیهای من مخرب و منفی بود. در قدم دوم ایمان، باور، امید، فروتنی و تواضع اصول روحانی میباشد و لزومش کاملاً مشهود است. متوجه شدم که فرایند ایمانآوری برای رهایی از بسیاری از مشکلات زندگی کارآمد میباشد. باور کردم کسانی که در راه سلامت عقل قدم برداشتهاند سلامت عقل به طور نسبی به آنها بازگشته و به من هم بازخواهد گشت، لحظهای که پذیرفتم این بیماری با من است متواضع شدم. قدم دوم بعد از فرایند ایمانآوری مرا به سمت قدم سوم و درک شناخت بیشتر خداوند هدایت نمود.
50. دانش و تجربهي گذشتهي من چگونه بر کار کردن این قدم اثر گذاشت؟
تمام تجربههاي من در گذشته به عنوان کارهای ناعاقلانهي من سرمایهای عظیم برای بقا و تضمین بهبودیام میباشد. هر چه بهتر تجربهي گذشته را درک نمایم در بهبودیام تاثیرگذارتر خواهد بود. اگر دانش و تجربهي گذشته را نداشتم هیچ کدام از سوالات مطرح شده را پاسخگو نبودم. در گذشته عدم اعتماد و عملکرد نشانهای از عدم سلامت عقل بود، اگر دردها و اشتباهات گذشته نبود هیچوقت این قدم را درک نمیکردم. امروز با آگاهی و دورنمایی از گذشتهي منفی و مخرب خود سعی در برگشت سلامت عقل دارم و از نیرویی که در قدم بعدی بیشتر با او آشنا خواهم شد درخواست کمک مینمایم.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

Facebook: Mojtaba Dashti
Instagram: socialpathologist
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی

22. چه شواهدی دارم که خداوند در زندگی من کارکرد دارد؟
نظم موجود کاينات بهترین شاهدی که خداوند در زندگی من وجود دارد، همین که امروز پاکم و نیاز به مصرف مواد ندارم، پذیرش خودم و زندگی به همان صورتی که هست، اینکه خودم را یک انسان مثل انسانهای دیگر میبینم، با هیچ کس و محیط اطرافم جنگ ندارم، شهامت بازگو کردن افکار و احساسات بد و مخرب را پیدا کردهام، دست برداشتن از خودخواهی، سعی در رسیدن به تعادل دارم، کمتر شدن کارهای ناعاقلانه، برگشتن حس اعتماد، زنده شدن باورهای جدید، هدفمند و با برنامه شدن، دعا کردن، و ترازنامه نوشتن، مشورت و خدمت کردن، خسارت نزدن به خود و اطرافیان، و انجام ندادن بعضی از اعمال منفی که دلیل انجام دادنش را نمیدانم، و خیلی از اتفاقات که دلیل منطقی برای آن وجود ندارد مثل برطرف شدن میل و وسوسه مصرف و خیلی چیزهای دیگر.
23. خداوند چه مشخصهای ندارد؟
زودرنج، مجازاتگر، عجول، زشت، کینهتوز، احساساتی، ظالم، جبار، مادیگر، نامنظم، سختگیر، حقیر، تلافیکن، ضعیف، دروغگو، خسیس، نظرتنگ نیست و در حد و اندازهي فکر کوچک من هم نیست.
24. خداوند چه مشخصهای دارد؟
هیچ یک از صفتهاي پسندیده تضادی با او ندارد. خداوند هر آنچه را گفته، خود به عنوان مشخصه دارد، هدایتگر و حمایتکننده است، عاشق و مهربان و صادق است و هیچ توقع و انتظاری در قبال تمام نعمتها و مواهبی که به من ارزانی داشته ندارد. دوستی واقعی است و پوشاننده عیبهاست، بینهایت بزرگ است، آگاه، دلسوز، رحمان و رحیم است، امين اسرار است، مدیر و مدبر است و همانطور که هستم مرا پذیرفته است و در اصل مهمترین مشخصهي او این است که او میتواند میل و وسوسهي مواد مخدر را از من بگیرد و سلامت عقل را به من بازگرداند و این چیزی است که من در مسیر بهبودی به آن نیاز دارم.

25. چند مثال به عنوان نمونههایی از داشتن سلامت عقل بنویسید.
دست برداشتن از مصرف مواد مخدر و اطاعت از احساسات ناشناختهام، مشورت کردن، دیدن نکتههاي منفی و رفتار و اعمالم، در نظر گرفتن جنبههای مختلف کار قبل از اقدام و عمل، تعادل نسبی در زندگی، انجام ندادن کارهای غیرقانونی، عدم حضور در محلهایی که رفتار غیرقانونی حاکم است، و مکان مصرف، گذشتهي تلخ را تجربه نمیکنم، بهموقع سر کار حاضر میشوم و برای رسیدن به اهدافم تلاش میکنم، دست برداشتن از تصورات باطل و انحراف فکری، امروز تلاش میکنم تا باورهای قدیمی را تغییر دهم و به سمت اعتدال پیش بروم.
26. چه تغییراتی در افکار و رفتار من نیاز است تا سلامت عقل به
من بازگردد؟
اول اینکه خود را از محوریت زندگی کنار بکشم و خدا را محور زندگی قرار دهم و این را بدانم هر چقدر هم که اطلاعات داشته باشم باز یک انسان هستم و پاسخ تمام سوالات دنیا را نمیدانم. از نظر فكري لازم است: 1ـ افكار منفي و خودمحورانه را تغيير دهم 2ـ فكر انحرافي و فكر انتخابي را تغيير دهم. 3ـ افكار جنسي را تغيير داده و اصل روحاني روشنبيني را تمرين كنيم.4ـ باورهاي روحاني را جايگزين باورهاي غلط گذشته كنم.5ـ تمام افکار خود را در طول روز با شخص مورد اعتمادم بازگو کنم.
از نظر رفتاری لازم است: 1ـ تمرین به خدمت و تغییر افکار پوسیدهي گذشته که به خود میگفتم آن چه را که داری حفظ کن تا بیشتر شود و خود را از کمک فکری معنوی دیگران محروم میکردم ولي الان به خود ميگويم كه باید طبق عادتهای قدیمی عمل نکنم تا سلامت عقل به من بازگردد. 2ـ تمایل داشته باشم و عملکرد از خود نشان دهم.3ـ برای گرفتن یک تجربه جدید در زندگی و عمل کردن نسبت به آن دریچهي افکارم را باز بگذارم 4ـ خدمت کنم.
27. امروز در چه قسمتهایی از زندگیام نیاز به سلامت عقل دارم؟
در مورد آگاهی از خودم، رفتارم با اطرافیانم، مردم، همسر، فرزندان، والدین، راهنما، رهجو، خدماتم و همچنین برای درک و پذیرش بیماری، ضعفها و کمبودها، من فکر میکنم در تمام مراحل زندگی نیاز به سلامت عقل دارم، چون با داشتن این ابزار مطمئن و دیدگاه معقول ترسی از دنیای اطرافم نخواهم داشت و حتی در مورد رابطهي آگاهانه با خدا نیاز به سلامت عقل دارم و با رفتار و افکار سالم ارادهي خدا را در زندگیام جاری خواهم ساخت.
28. برگشت سلامت عقل به چه دلیل یک فرایند میباشد؟
چون از دست دادن سلامت عقل من طی یک فرایند و به مرور اتفاق افتاده، برگشت آن نیز به همین صورت است و یک شبه اتفاق نمیافتد. فرایند یعنی گذراندن سلسله مراحلی تا رسیدن به هدف مشخص یا محصولی «رسیدن به هدف ولی ارضا نشدن و دوباره حرکت کردن». هر فرایندی نیاز به زمان دارد چرا که به آرامی اتفاق میافتد و سال به سال تغییر آن را در زندگی احساس میکنیم، مثل پیدا کردن آرامش و سلامت عقل نسبی تا به امروز.

29. کارکرد باقی قدمها چگونه کمک خواهد کرد تا سلامت عقل به من باز گردد؟
برای برگشت سلامت عقل باید که به مرور ایمان بیاورم. کار کردن بقیه قدمها زمینهي اعتماد و ایمانآوری را برای ما به راحتی فراهم میکند. میان من و خدا حايلی هست که با کارکرد قدمهای بعدی این حايلها برداشته خواهد شد و من به او نزدیکتر خواهم شد. مطمئناً سلامت عقل با حضور خداوند باز خواهد گشت و ایمان من نسبت به این مساله بیشتر خواهد شد، با کارکرد قدمها تعادل بیشتری در زندگی خواهم داشت، آگاهی من بالا خواهد رفت؛ چرا که من هر ضربهای که خوردم از عدم آگاهی خود خوردهام.
30. سلامت عقل چگونه در طول دوران بهبودی به من بازگشته است؟
هرگاه فکری که به سر میزد قبل از اقدام و عمل آن را به مشورت گذاشتم و در راستای انحراف فکری سهم خود را برای رهاییاش انجام دادم و همان طور که تیتر قدم دوم گفته برای من هم به مرور اتفاق افتاده، به صورت نسبی یاد گرفتم و با کارکرد قدمها و مشورت کردن و باز کردن دریچهي افکارم به روی ناشناختهها چیزهای جدیدی یاد گرفتم که در صحت و سلامت عقل من تاثیر داشت و همچنین با استفاده از اصل تواضع و فروتنی، عدم تکرار اشتباهات، و قبل از انجام کار دیدن تمام صورتهاي مساله، رعایت تمام اصول برنامه در حد توانم از سلامت عقل استقبال نمودم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی

12. آیا موانعی بر سر راه من وجود دارند که ایمان آوردن را برایم مشکل میسازند؟ آنها چه هستند؟
ترس یکی از موانع بزرگ است. ترس اساس و ریشهي بیماری اعتیاد است که هزار و یک ضعف را به دنبال دارد که همگی روند ایمانآوری را با مشکل مواجه میکند. موانعی دیگری هم وجود دارند که فرایند ایمانآوری را برای ما مشکل میکنند که عبارتند از: نداشتن امید و باور ـ تجربهي گذشته و باورهای قدیمی ـ توقع زود حل شدن مشکلات ـ خودخواهی ـ کوتهنظری ـ ناآگاهی ـ عدم اعتماد به خداوند و دیگران ـ خودمحوری ـ قضاوت ـ عدم پذیرش ـ غرور ـ لذتجویی و ...
13. جملهي به مرور ایمان آوردیم برای من چه مفهومی دارد؟
مفهومش این است که قرار نیست یکباره به چیزی ایمان بیاوریم، برای ایمانآوری سلسله مراحلی وجود دارد. این جمله مرا از جنگ با خود دور میکند این یعنی اینکه سلامت عقل یک فرایند است نه یک اتفاق. یعنی اینکه به خود فرصت بدهم و صبور باشم تا شواهد عینی بيشتري در ذهنم ظاهر بشود، به یقین برسم و از یقین به ایمان كه ایمانآوری يك فرایند است و انتهایی هم ندارد و همان نوریست که درون قلب ما روشن میشود و تا آخرین لحظهي عمر یک روند رو به تکامل است. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

https://s6.uupload.ir/files/fdgg_8gkv.png
14. آیا هرگز به چیزی ایمان داشتهام بدون اینکه برای اثبات آن چیز دلیل و مدرک مشهودی وجود داشته باشد؟ آن چگونه تجربهای بود؟
بله ـ روند ایمانآوری از عقل و منطق و روشنبینی سرچشمه میگیرد. به طور مثال صدقه دادن، اسپند دود کردن، خدمت کردن، نفرین کردن، تخممرغ شکستن، قربانی کردن، از زیر قرآن رد شدن، جادو، سفره انداختن و به خیلی چیزهای دیگر ایمان داشتم که البته فواید و دلایل علمی تعدادی از آنها بر مفید بودنشان به اثبات رسیده است. اما چه خوب و چه بد، من بدون اثبات و دلیل به آنها ایمان داشتم. به هر چیز ایمان بیاورم مطمئناً در زندگیام تاثیر خواهد داشت و این ایمان یک روزه اتفاق نخواهد افتاد. اگر به چیزی بدون اثبات آن و بدون مدرک و سند ایمان بیاورم، تنها دلیل آن، نبود سلامت عقل ماست.
15. چه تجربههايي از دیگر معتادان در حال بهبودی در مورد فرایند ایمانآوری شنیدهام؟ آیا هیچ یک از آنها را در زندگی خود امتحان کردهام؟
(شخصی) گاهي میگفتند اگر زبانی و در عین شک و تردید هم شده حضور خداوند را تصدیق کن، به مرور زمان و مراتب رشد به این باور و ایمان دست پیدا خواهی کرد.در قرآن خوانده بودم ای کسانی که ایمان آوردهاید ایمان بیاورید (یا ایها الذین آمنوا امنو ...). درک این مطلب برای من خیلی مشکل بود ولی به مرور در زندگی خود به اجرا گذاشتم یا اینکه در انجیل آمده بخواهید، به شما داده خواهد شد. درک اینکه من بخواهم و به من داده خواهد شد، برای من سخت است چه برسد به ایمانآوری یا اینکه نوشته شده بپرسید به شما پاسخ داده خواهد شد، با ایمان هر کار غیرممکن خواهد شد و چیزی فراتر از یک معجزه رخ خواهد داد. هر کدام از ما با قطع مصرف نشانهای هستیم از فرایند ایمانآوری که گاهی اوقات که به دیگران میگوییم درک آن برای آنها مشکل است. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

16. به چه چیز ایمان دارم؟
به چیزی که درون ماست و قابل رویت نیست، نیرویی که تا به حال برای من شر نخواسته و این من بودم که با رفتارم منتهی به شر و نیستی شدم، ایمان به اینکه روزی به جایگاه اصلی خود میرسم، ایمان به حضور خداوند که هر چقدر قلب من وسعت پیدا کند او هم وسعت خواهد یافت، من، حجم و گنجایش کمی دارم باید وسیع گردم، ایمان به قدرت و انرژی که برای من نامحدود است. فرایند ایمانآوری و بهبودی یک سفر بیپایان است، یک مسير است نه مقصد و یک پروژه. امروز ایمان دارم که به مرور سلامت عقل به من بازخواهد گشت ایمان به اصول برنامه، ایمان دارم که همه چیز را نمیدانم ایمان دارم که بیماری فعال من کشنده، درمانناپذير و پیشرونده است و کنترلی ندارد. ایمان به مشورت کردن دارم و خیلی چیزهای دیگر.
17. ایمان من از شروع بهبودیام چگونه رشد کرده است؟
ایمان من از شروع بهبودیام با درک جدیدی که نسبت به زندگی پیدا کردم، فکر و ایدههای نو، و وقتی چیزهایی را که آموختم در زندگی به اجرا گذاشتم، با پذیرفتن خود، با اقرار کردن شروع به رشد کرد.
با اعتماد به دوستان بهبودی و راهنما و توجه به این نکته که جریان بهبودی یک فرایند روحانی است ، ایمان در درونم استارت زده شد. باور کردم و ایمان آوردم که سلامت عقل به من بازخواهد گشت، ایمان آوردم خداوند هست و او مرا یاری خواهد کرد ایمان آوردم که این اتفاقات زندگی کار من نیست و از او خواهش کردم بیشتر حضور پیدا کند. خوب گوش دادم و سعی کردم انجامشان بدهم، با کنار گذاشتن باورهای قدیمی و اقدام به تمرین روشنبینی نمودم، چشمانم را باز کردم و به دنبال تاثیر خداوند گشتم، سعی کردم به اصول انجمن گوش کنم و عمل نمایم و تواضع داشته باشم و بدانم جزيی از کل هستم امیدوار باشم ایمان بیاورم چون به هر چیزی که امیدوار باشم و به آن ایمان داشته باشم به آن دست خواهم یافت و امید و ایمان دارم که خداوند در زندگی من حضور دارد و در جریان است.
18. آیا من برای پذیرش نیروی الهی در خودم مشکل دارم؟
معنی پذیرش نیروی برتر یعنی پذیرفتن بدون چون و چرا. گاهی اوقات با پذیرش بدون چون و چرا نسبت به نیروی برترم مشکل دارم. چرا که در اکثر اوقات این که خداوند (نیروی برترم) چه سرنوشتی برای من رقم خواهد زد برگرفته از دنیای ناشناختههای من است با پذیرش آن مشکل خواهم داشت. چرا که من دوست دارم سرنوشتم طبق میل و خواستههای من باشد و نمیخواهم بفهمم که هر چه برای من در نظر گرفته شده، بهترین است و ترسهای خودمحورانه موجب دور شدن من از او میشود با پذیرش خداوند در جنگ با او نخواهم رفت و با صلح و آرامش زندگی خواهم کرد. با درک قدرت بیماری و اعلام عجز و ناتوانی آماده میشویم تا حضور یک نیروی برتر از خودمان را بپذیریم.
19. بعضی از چیزهایی که قدرتمندتر از خودتان هستند را نام ببرید؟
مجموعه از خوبها و بدها که عبارتند از:
خداوند، نیروی بیماری اعتیاد، قدرت شفابخش دعا و نیایش، گروه همدردان، قدرت وسوسه، مصرفکننده، اصول نهفته در قدم ها و سنتها، خیلی از انسانها که از لحاظ جسمی، فکری اقتصادی از ما قدرتمندترند، در كل هر آنچه که من در مقابل آن عاجز و ناتوانم و هر چیز که قدرت و توان انجام آن را ندارم و دیگران به انجام میرسانند از من قدرتمندتر هستند. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

20. آیا خداوند میتواند به من کمک کند تا پاک بمانم؟ چگونه؟
بله ـ همین طور که تا به امروز اتفاق افتاده با حضور در جلسات پیام او را میشنوم، از طریق انسانها از طریق الهام و شهود و میتواند در جریان کارکردقدمها نهفته باشد و خیلی چیزهای دیگر، به شرطی که من اجازهي فعالیت را به او بدهم و با روشنبینی به دنبال راهی دیگر باشم. باورهای قدیمی و غلط خود را تغییر دهم، قدمها را کار کنم و راهنما داشته باشم. مهم این است که ما این را باور کنیم که او میتواند به ما کمک کند تا پاک بمانیم. او باید آنقدر قوی باشد که با کمک خواستن از این همه دغدغه و وسوسههای فکری رها شویم. قطع مصرف یک اتفاق روحانی بسیار بزرگ است که بايد قدرش را بدانیم و بفهمیم که هیچ کدام از ما نبودهایم که تا به امروز پاک ماندیم. تنها او میتواند به ما کمک کند تا پاک بمانیم.
21. آیا خداوند میتواند به من کمک کند تا بهبود پیدا کنم؟ چگونه؟
او همیشه حاضر است من باید تمایل داشته باشم و تمایل من بستگی از درک و برداشت و عملکرد و همچنین باور من از نیروی برتراز خود دارد. بهبودی یعنی چگونگی عملکرد و استفاده از اصول روحانی در زندگی. اصل روحانی تمایل که توام با حرکت است به من کمک خواهد کرد. با کمک گرفتن از نیروی برتر میتوان بهبود پیدا کرد، تسلیم، صداقت، تواضع و فروتنی، مشورت و اعتماد اصولی هستند که میتوانند به ما کمک کنند.
بهبودی کامل یعنی ایمان کامل، بهبودی یعنی بهتر بودن از قبل. ما از طریق اصول روحانی نهفته در قدمها و سنتها، باید تغییر کنیم به سمت مثبتها و در نهایت ایمان بیاوریم، ایمانی که روز به روز بیشتر میشود و قدرتی به من میدهد که اصول را به اجرا درآورم و من در حد توانم تلاشم را خواهم کرد که این اصول را به اجرا بگذارم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی
قدم 2
ما به این باور رسیدیم که نیروی خداوند میتواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.
ای دانای مطلق!
از نادانیام در گذر و راه را بر اشتباهاتم ببند.
تشنهي دانستنم کن تا به آگاهی منتهی شود. عقل محدودم را با نور خودت سیراب کن.
زيرا اظهارفضل، مرا بر مرکب غرور سوار نموده و از جایگاهی که تو برایم ترسیم کردی خارج مینماید، افکار پوسیده و خودمحورانهاي را که بازتابی افراطی و تفریطی درونم ایجاد مینماید و آرامشم را سلب میکند، بگیر و خدامحوری عطا فرما.
عریانی دانشم را با لباسی از تواضع و آگاهی بپوشان. باشد که در کنار تو هویت پیدا کنم و با آگاهی نجوایت کنم
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

https://s6.uupload.ir/files/img-20231108-wa0141_2g3u.jpg
روح قدم دوم در امیدواری خلاصه میشود، میتوانید امیدوار باشید که دیگر مواد مخدر و الکل مصرف نمیکنید. میتوان امیدوار بود که از نقصها و نقاط منفیتان کمتر استفاده میکنید، میتوان امیدوار بود که خداوند سلامت عقل را بنا به تمایل خودتان به شما بازمیگرداند، میتوان امیدوار بود که با مصرف نکردن، درهای بهبودی به رویتان باز خواهد شد و اوضاع خراب و لاینحل گذشته به مرور اصلاح میشود. میتوان امیدوار بود که باورهای قدیمی را با باورهای جدید تعویض نموده و اثرات مثبتش را در زندگی شاهد خواهید بود، میتوان امیدوار بود که در پس مصرف نکردن مواد مخدر ابزار مناسبی در دستان خداوند برای اجرای ارادهاش و رساندن پیام رهایی برای دیگر همدردانتان خواهید بود.
با برداشتن دومین قدم بهبودی، ایمان، امید، باور، فروتنی، تواضع و تمایل درونتان موج میزند و راهگشای مسیر بهبودیتان خواهد بود.
در گام دوم متوجه خواهید شد که فکرتان قدرتمند نیست و به تنهایی قادر به انجام و حل تمام مشکلاتتان نیستید و با داشتن راهنما و طرف مشورت از توان فکری بیشتری برخوردارید. قدم دوم فرد را از بیاعتقادی برحذر ميدارد. چون به واسطهي اعتقادات، باورها و ارزشها شکل میگیرد و در ذهن نهادینه میشود. قدم دوم سمت و سوی واقعی به اعتقادتان میدهد و پیامش این است با داشتن اعتقادات سالم میتوان به ایمان و در نهایت به خداوند رسید و این چیزیست که لازمهي تداوم بهبودیتان است.
با انجام این قدم میتوانید مسیر زندگیتان را تغییر دهید. باورها و دیدگاهایتان تغییر میکند و ارزشها و الگوهای رفتاریتان به تبعیت از آن تغییر میکند و به آگاهی خواهید رسید و دست از دانش و افکار منفی و مخرب برمیدارید و با خدامحوری افکار و منشتان را سالم و سازنده مینمایید. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

https://s6.uupload.ir/files/img-20231222-wa0067_f23l.jpg
1. امروز من به چه چیزهایی امید دارم؟
امید به برگشتن سلامت عقل با کمک خداوند، امید به پیدا کردن قدرت ارادهي پروردگار در زندگی، رسیدن به روحانیت، امید به رهایی از نقايص اخلاقی، امید به مرتفع کردن کمبودهای اخلاقی، امید به پاک ماندن و پاک زندگی کردن، امید به زندگی بدون ترس، امید به شناخت ابعاد بیشتری از بیماری.
زندگی سراسر امید و باور است، هر آنچه را که باور کنید و به آن امیدوار باشید آن را خلق خواهید کرد. سرچشمه ی امید انگیزه است، حتی خیلی کوچک و کوتاه.
انگیزه باور امید
2. آیا اعتقاد داشتم که میتوانم مصرفم را کنترل کنم؟ چند مثال در مورد تجربه خود با کنترل کردن و چگونگی ناموفق بودنتان بزنید؟
نداشتن سلامت عقل در این سوال یعنی از دست دادن کنترل مصرف و تکرار همان اشتباه از طرف ما. مثلاً برای زمانهای معین (عروسی، عزا و میهمانیها) تصمیم به مصرف داشتم اما اجبار و لذتجویی، این معادلات را بر هم میزد.
3. چه کارهایی کردهام که حالا وقتی به آنها نگاه ميكنم، باورم نمیشود که من واقعاً چنين کاری کرده باشم؟ آیا خود را در شرایط خطرناکی جهت تهیه مواد مخدر قرار دادهام؟ آیا رفتارهایی کردهام که حالا از آن خجالتزده باشم؟ چگونگی آن شرایط را توضیح دهید؟
کارهایی که من در گذشته کردهام و امروز به آنها نگاه میکنم و باورم نمیشود بسیار زیاد است. این حالتها در درون من و از تفکرات من سرچشمه میگرفت و با اشاره و افکار معتادوارم به من حملهور میشد، در هیچ یک از این کارها من هیچگونه تعادلی نداشتم و این خود نشانهي عدم سلامت عقل است که امروز برای جبران آنها نیاز است خود را وقف انجام اصول روحانی نهفته در آن نمایم.
4. آیا به واسطهي اعتیادم تصمیمات دیوانهوار گرفتهام؟ آیا به خاطر مصرف کاری را رها کردهام؟ دوستی یا رابطهای را به زدهام یا دست از هدفی برداشتهام؟
(شخصی) بله ـ تنها هدف ما مصرف بود که هیچ وقت آن را کنار نمیگذاشتیم.ما همیشه یک کار اشتباه را تکرار میکردیم و انتظار نتیجهاي متفاوت داشتیم.
5. آیا در زمان مصرف به خود و دیگران صدمهي جسمی و فیزیکی رساندهام؟
خسارت فیزیکی به خود این بود که با مصرف مواد جسم و کالبدم را به تدریج فرسوده کردم و انواع بیماریهای عفونی را به خود منتقل کردم و در رسیدن به اهداف اعتیادی از آسیب زدن به دیگران و خانوادهام ابايي نداشتم و حتی در این مواقع به واسطهي نیروی تخدیری مواد احساس عذاب وجدان نسبت به خسارتهاي عاطفی سراغم نمیآمد. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

https://s6.uupload.ir/files/img-20240110-wa0069_r1r.jpg
6. چگونه در برابر مسايل و چیزهای مختلف واكنش افراطی یا تفریطی از خود بروز دادهام؟
در مقابل همهي لذتجوییها افراطی و در مقابل تمام کارهای تفکری و جسمی، تفریط کار هستم.
ذهن و اندیشهای که در تعادل نباشد یا در افراط است یا تفریط.
بنابراین همیشه لازم است که به تعادل فکر کنم، فکر نکردن به تعادل نشانهي عمیق بودن بیماری و عدم صحت عقل ماست.
افراط: مشکلات کوچک را بزرگ جلوه میدهیم.
تفریط: مشکلات بزرگ را کوچک جلوه میدهیم.
7. تعادل در زندگی من چگونه برهم خورده است؟
به کسانی که قابل اعتماد بودند اعتماد نداشتم و بالعکس و هرگاه که فکر میکردم که فکر من بهترین است و احساس میکردم به مشورت نیاز ندارم، تعادل از زندگیام خارج شد و همین نقطهي خودمحوری من بود که اوج میگرفت. هرگاه برنامهای برای زندگی شخصی و خدماتم نداشته باشم از تعادل خارج خواهم شد یا به صورت افراطی و تفریطی کارها را انجام میدهم. تعادل زمانی از زندگی من خارج خواهد شد که مانند یک کرم ابریشم به دور خود پیلهای تنيده باشم و دیگران برایم مفهومی نداشته باشند (فقط خودم را ببینم) و فكر كنم مشکلاتشان به من ربطی نخواهد داشت.
8. نداشتن سلامت عقل از چه راههایی به من میگوید که چیزی خارج از خودم میتواند مرا کامل کند و مشکلاتم را حل نماید؟ مصرف مواد مخدر ـ قمار ـ غذا خوردن ـ روابط جنسي یا چیزهای دیگر؟
قسمت دیوانگی من چنین دستوری را به من میدهد.
1ـ هر گاه بخواهم با چیزی خارج از خودم به تعادل برسم لغزش خواهم کرد.
2ـ هرگاه به پوچی برسم دنبال چیزی خارجی میگردم که مرا کامل کند و فکر میکنم که اگر نباشد به مشکل بر خواهم خورد.
3ـ هرگاه عصبانی میشوم به دنبال لذتجویی میروم و میخواهم خود را از طریق آن کامل کنم، مثل پرخوری، ...
4ـ هرگاه تاییدطلبی به سراغم میآید میخواهم با چیزی خارج از خود کامل شوم مثل خدمت زیاد و عشق و محبت زیاد به کسی و تمام مسایل فناپذیری که مرا به سمتی میبرد که میخواهم بیرون از خودم کامل شوم.
5ـ خودمحوری، بستن دریچهي افکار، ندیدن حقیقت. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

9. آیا قسمتی از نداشتن سلامت عقل من بر این باور است که اعتیاد من (به صورت مواد مخدر ـ چه به هر شکلی) تنها شکل من است؟
اعتیاد تنها یکی از مشکلات زندگی من است. زندگی ما از بدو تولد با ترس و وابستگی شروع ميشود. ترسهایی که گاهی خودمان و گاهی هم تربیت ناصحیح و یا اطرافیان به ما پیشکش کردند؛ ترس از محرومیتها، و دست نیافتن به آرزوهایمان، ترس از معلم، پدر و مادر، ترس از بیماری تاریکی و گاهی هم به علت احساس ضعیف بودن و عدم اعتماد به نفس خود را محتاج و وابستهي دیگران میدیدیم و قدرت تصمیمگیری برای خودمان را از دست داده بودیم که همیشه ترس و وابستگی همراه ما بود. بیماری من ماندگاری در عدم تعادل است ولی نباید منحصراً به یک شاخه مثل مصرف مواد نسبت بدهم. در اصل مشکل اصلی مجموعه بیماری اعتیاد است. گاهی در مسیر بهبودی در حرکت هستم ولی مشکلی هست که ربطی به بیماری اعتیاد ندارد، مثلاً اینکه در حال گذر کردن از جایی هستم ولی ناگهان شخصی با سوءتفاهمات به من پرخاش میکند. طرز برخورد من در مسیر الگوهای بهبودی است و شخصی که به من پرخاش میکند یک چیز بیرونی است که ربطی به بیماری اعتیاد من نیز ندارد. مثل یاد گرفتن رانندگی، شنا و غیره ... همهي اینها هنگامی که من نتوانم بیاموزم مشکل من است که ربطی هم به بیماری اعتیادم ندارد.
10. احساسات و افکار من قبل از اینکه علیرغم آگاهی از نتیجه به کاری از روی وسوسه دست بزنم بودهاند؟
دقیقاً لحظهای است که در افکارم به این نتیجه میرسم که یک حرکت اشتباه است، اما زمانی که وسوسهي قوی ظاهر میشود از روی خودمحوری، ترس، لذتجویی، انکار، بیملاحظهگی و گاهی هم خشم موجب میشود دلایل مثبت را کنار زده و افکار و احساسات ما که تابع بیماری است ما را مجاب به انجام هر کاری کند و این ضعفها موجب میشود افکار و احساسات حقیقی و مثبت، خود را نشان ندهند. زیرا وسوسه یک حالت توهم است که همهي مثبتها را منفی جلوه میدهد و برعکس. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

https://s6.uupload.ir/files/capture_3dbq.png
11. آیا در مورد ایمان آوردن ترسی دارم و اگر دارم آنها چه هستند؟
هرگاه در مورد چیزی احساس مالکیت دارم و آن را از دست میدهم، ترس تمام وجود مرا فراخواهد گرفت. ترس از اینکه تمام باورهای من غلط باشد شاید ایمانآوری، زندگی و لذتهای آن را محدود کند. روند ایمانآوری من چون روندی از ناشناختههاست از ایمانآوری و اعتماد کردن نیز میترسم و این منبعی بزرگ برای ترسهای من است. باورهای غلط، خودمحوری، انکار، تصورات باطل، عدم اعتماد، موجب ترس از ایمانآوری میشود.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی

61. آیا قبول دارم که من هیولایی هستم که تمام دنیا را توسط اعتیادم مسموم کردهام؟ یا فکر میکنم که اعتیادم هیچ پیامد و تاثیری در جامعهي اطراف من نداشته است؟ یا چیزی بین این دو؟
بله ـ بیماری اعتیاد خود یک هیولاست، تاثیرات اعتیاد نه تنها خود، بلكه دیگران و اطرافیانم را هم به ورطه نیستی کشانده و در طول دوران مصرف همواره این هیولای درونی را انکار میکردم و هیچ اصول انسانی را رعایت نمیکردم. من تبدیل به هیولایی شده بودم که هر روز با وسعت بیماری اعتیادم در حال رشد بود و هر چه او در من رشد میکرد، رفتار من مخربتر و زیانبارتر میشد که اول خودم و خانوادهام و در مرحلهي بعد جامعهای را که در آن ساکن بودم را مسموم و آلوده کرده بود. نشانههای بارز این نکته (فروش مواد مخدر، سرقت، خیانت، عدم صداقت، در نظر نگرفتن عواطف خانواده و انسانها و ...) میباشد که به واسطهي این ضعفها و پیامدها تبدیل به هیولایی شده بودم که هیچ تاثیر مثبتی در جامعه نداشتم ولي امروز با پذیرش خود به اصل فروتنی دست يافتم و توانستم این هیولا را از فعالیت بازدارم.
62. آیا احساس اهمیت نسبی در حلقهي دوستان و خانواده میکنم؟ در کل جامعه چطور؟ آن احساس چیست؟
بله ـ امروز پس از گذشت سالها دافعه بین انسانها، به کمک خداوند و اصولي فراگرفتهام تبدیل به انسانی شدهام دارای جاذبه و اهمیت نسبی و همگی نتيجهي پیروی از اصولی است که آموختهام. امروز احساسات خوبی در من بوجود آمده، مانند: از خودم فرار نميكنم احساس میکنم که جزيی از کل هستم، احساس مسوولیتپذیری میکنم و در خانواده پذیرفته شدهام. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
امروز از یک سری اصول انسانی پیروی میکنم که اگر به آنها خوب عمل کنم مانند نگینی خواهم درخشیده و از احساس انزوا و تاریکی و بیارزشی رها خواهم شد. امروز برای دفع غرور و تاییدطلبی از خداوند تشکر کرده و اگر رفتار امروزم باعث شده تا مورد تقدیر و تشکر واقع شوم به خود غرّه نمیشوم و همهي این تعاریف را از خالق خود میدانم و در پس این همه دیدگاه احساس نوعی تواضع، فروتنی و غرور موجه روحانی ميكنم.

https://s6.uupload.ir/files/1704879098200_cyc.png
63. در رابطه با کارکرد قدم یک چگونه اصل فروتنی را تمرین میکنم؟
بپذیرم و به این نکته رسیده باشم من مثل تمام انسانها هستم، نه بالاتر نه پایینتر بايد از مثبتها استفاده کنم و از منفیها بپرهیزم. اصول را در تمام مراحل زندگی رعایت کنم، دعا کنم، خدمت صادقانه نمایم، ظاهرسازی نکنم، ماسک نزنم، تسلیم اصول برنامه باشم و سعی در انجام آن نمایم و همیشه بهدنبال سرچشمهي عشق الهی باشم.
64. آیا با این واقعیت که من یک معتاد هستم آشتی نمودهام؟
این برای من از لحظهای که وارد انجمن شدم اتفاق افتاد. امروز واقعیت بیماریام را پذیرفتهام و اقرار میکنم که یک معتادم و چون و چرا هم ندارد و این پذیرش درونی در بسیاری از مواقع مرا از جنگ و کشمکش دور مینماید. امروز برای بقای بهبودی خود، به این اصول احترام میگذارم چون افکارم در بسیاری از مواقع تحت تاثیر بیماری اعتیادم میباشد.
چون نتوانستم بیماریام را تغییر دهم آن را پذیرفتم و از طریق اصول این قدمها میتوانم با واقعیت خود آشتی نمایم.
65. آیا با کارهایی که باید انجام دهم تا پاک بمانم آشتی نمودهام؟
لازمهي پاکی، پذیرش بیماری و رهایی از نقايص و دوری از اعمال و رفتار گذشته است. از ابتدا تا امروز کارهایی را انجام دادهام که گاهی اوقات برخلاف میل باطنیام بوده ولی چون به اصول برنامه و رهنمودهای راهنمایم اعتماد کامل داشتم هر کاری را که برای تداوم پاکی و بهبودیام پیشنهاد شد پذیرفتم و در زندگی اجرا نمودم، چند مورد بیشتر با این اصول قهر نکردهام و آن لحظاتی بود که ضعفهای اخلاقی روی دوش من سوار بود و بیماری مرا احاطه کرده بود، امروز سعیام براین است که همواره رهجو باشم تا آموزشپذیر باشم، باید درک کنم که قدمها جزيی از زندگی من است و برای تمرین آنها نیاز به تلاش دارم.
66. چرا برای بهبودی لازم است تا بیماریام را بپذیرم؟
بیماری یک مساله است و بهبودی راهحل آن. برای پاسخ بهتر باید زوایای بهتر بیماری را شناخت. برای بهبودی، پذیرش لازم است. اگر نپذیریم آن را انکار خواهیم کرد، انکار موجب میشود که به بیماری اشراف نداشته باشم و چیزی از بهبودی متوجه نشوم، با پذیرش بیماری قدرت بهبودی بیشتر خواهد شد، بدون رعایت اصول بهبودی حاصل نمیگردد. پذیرفتن بیماری موجب میشود درهای بهبودی به رویم باز شود تا بهبودی مانند جادهای سرسبز جلوه کند تا از برهوت درون خارج گردم.

https://s6.uupload.ir/files/img_20231013_224106_385_a26t.jpg
67. چگونه میدانم که حالا وقت آن است که به پیش روم؟
بعد از آشنایی با اصول قدم یک و بعد از اینکه فهمیدم عاجز و ناتوانم این حس درونم شعلهور میشود که من به واسطهي مصرف مواد تمام نیروهای محرک و مثبت درونم را خنثی کرده بودم و نیاز است برای سامان بخشیدن و آبادانی این شهر خراب، حرکتی از خود نشان دهم. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
برای درک و فهم قدم اول وقت لازم را بگذارم، بدانم که این اصول دوازده قدمی است و برای پیشبرد آن لازم است قدمهای بعدی را در زندگی به اجرا گذارم، و به این درک برسم که چون بیماری مرموز و لاعلاجی دارم حتماً باید این اصول را در زندگی به کار بندم، دست از انکار بردارم، با صداقت از خود بپرسم آیا من از دستاویزهایم دست برداشتهام، آیا آنها را لغو کردهام، آیا در پی رعایت قدم یک هستم و آیا روش جدید برای زندگی پیدا کردهام و باید توسط درخواست کمک از خداوند بیماریام را متوقف کنم و برای شناخت او وارد قدم دوم شوم.
68. درک من از قدم یک چیست؟
امروز با کارکرد قدم یک و به عمل گذاردن آن در زندگی، میتوانم از بیماریام فاصله بگیرم و به سمت جلو حرکت کنم. امروز با درک قدم یک، پرحرفي نمیکنم بلكه عملکرد نشان خواهم داد. با انجام قدم یک به این باور میرسم که من یک بیماری دارم به نام اعتیاد که کنترل زندگی مرا به دست خود میگیرد. همواره ابعاد مختلفی دارد و از راههای مختلف وارد میشود (جسم، روح و روان، احساس) و همیشه در پی فرصتی میگردد که بر من غالب شود. با تمرین اصول قدم یک، برروی خود کار خواهم کرد. باید تسلیم باشم و در پی مرتفع کردن کمبودهایم مثل (باور، ایمان، امید) باشم. با قدم دوم پیش بروم و باورهای سالم پیدا کنم. من به تنهایی در مقابل خیلی چیزها ناتوانم.
آن قدر به ستوه آمده بودم که جایی برای انکار بیماری خود باقی نگذاشته بودم، آیا توانستم درک خوبی از این قدم و بیماریام داشته باشم، آیا فهمیدم که بیماری مرموز، درمانناپذير و پیشرونده داشتهام، امروز بهترین نوع سرمایه یعنی کارکرد قدمها در اختیار ماست. از تجربهي گذشته برای پاسخ به سوال هایم استفاده کردم، این سوالها میخواهد مرا به سمت کمال پیش ببرد. اگر آن قدر بدبختی نکشید بودم نمیتوانستم به این روشنی درکی از این قدم داشته باشم. هر چه در این قدم نوشتم تجربهي گذشتهي من بود، تجربه گذشته ام توانست برای کارکرد روی این قدم تاثیر زیادی بگذارد با تمرین اصل روحانی صداقت و تجربهي گذشته توانستم قدم یک را درک کنم از دانش گذشته استفاده کردم تا پاسخ قانعکنندهای برای این سوالات داشته باشم اگر تجربهي گذشتهي من وجود نداشت نه درکی از انجمن داشتم نه درکی از پاک بودن و نه درکی از قدم یک.

برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی
48. چه چیز مرا متقاعد میسازد که دیگر نمیتوانم با موفقیت مصرف کنم؟
عجزهای گذشته، شناخت بیماری، آگاهی از ضعفها، با مصرف نقصها در من بروز میکنند، لذت بردن از پاکی امروز، خدمت و لذت بردن از آن، در مصرف مواد مخدر هیچگونه موفقیتی وجود نداشته و ندارد و نمیتوانم خود را به چیزی متقاعد سازم که وجود ندارد. درک شرایط زندگی امروز و بدون مصرف مواد، انتهای مصرف مرگ، ناکامی است و در آخر این نکتهي مهم که زندگی گذشتهي من دلیلی محکم بر این مطلب است که هیچ وقت نتوانستم با موفقیت مصرف کنم حتی با بهترین شرایط
49. آیا پذیرفتهام که بعد از مدتهای طولانی پاکی باز هم کنترلی نخواهم داشت؟
هر چیز که قدرتش از من بیشتر باشد روی آن کنترلی نخواهم داشت. در مقابل هر چیزی که ناتوانم کنترلی ندارم و هر چیزی را که بشود کنترل کرد لذت ندارد. من نميتوانم چيزهايي را كه برايم لذتبخش است، كنترل كنم.
زمان نمیتواند لذت چیزی را از بین ببرد و با یادآوری آن، بهطور مجدد تداعی میشود.
من به اين نتيجه رسيدهام كه هيچگاه نميتوان مصرف موادمخدر را كنترل كرد. و این ثابت شده است، ولی میتوانم روی ضعفهایم به توانایی برسم و آنها را به تعادل برسانم. میتوانم برای از بین بردن لذتهای منفی لذتهای مثبت را جایگزین کنم. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
امروز به این باور رسیدهام که با مصرف دوباره، بیماری عود خواهد کرد و کنترل همه چیز از دستم خارج خواهد شد و، تسلیم نخواهم بود.

https://s6.uupload.ir/files/img-20231030-wa0182_umdk.jpg
50. آیا میتوانم بهبودیام را بدون تسلیم کامل شروع کنم؟
نقطهي آغاز فرایند بهبودی، تسلیم میباشد و تداوم این حرکت در صبر و حوصله نهفته شده است تسلیم به مرور اتفاق میافتد و بهبودی روز به روز ارتقا مییابد. بهبودی را اگر با تسلیم کامل شروع نکنیم دچار لغزش و عود بیماری خواهیم شد. وقتی میتوانیم بگوییم تسلیم کامل شدهایم که به اصول برنامه وفادار باشیم و به آنها عمل نماییم.

51. اگر من بهطور كامل تسلیم شوم زندگی ام چگونه خواهد بود؟
هنگامی که به صورت کامل تسلیم میشویم از تمام چون و چراها دست برمیداریم. تسلیم کامل یعنی به دنبال بهبودی بودن و تاثیر آن روی زندگی، نجنگیدن، پذیرش و آرامش و صبر خواهد بود. احتمالاً با تسلیم، زندگی کمی سختتر خواهد شد ولی همدردان بهبود یافته معتقدند که با تسلیم شدن به زندگی معنوی و آرامش دست خواهیم یافت به شرطی که به خودمان فرصت بدهيم و به تعهد خود عمل کنيم تا در راه کمال گام برداریم. مشورت کردن تسلیم نیست، انجام آن مشورت یعنی تسلیم.
اگر تسلیم کامل نشویم یعنی برای برگشت دستاویزی گذاشتهایم و با این دیدگاه اگر وسوسهای در سر داشته باشیم بدون هیچ دغدغه و نگرانی به وسوسه فکریمان بها میدهیم و وارد دنیای اعتیاد میشویم. اگر تسلیم شویم به سمت رشد و تعالی حرکت میکنیم. با تسلیم شدن آموزشپذیر و حرفشنو و پذیرای کمک دیگران میشویم.
52. آیا میتوانم بدون تسلیم کامل به بهبودیام ادامه دهم؟
(تا تسلیم نشوم هیچ اتفاقی نمیافتد)
میتوان به پاکی از مواد مخدر ادامه داد اما هیچ ضمانتی برای به دست آوردن بهبودی و رسیدن به کمال نیست. بدون پذیرش، صبر و تسلیم نمیتوان به بهبودی کامل رسید. تسلیم یعنی زندگی معنوی. پس بدون اصول برنامه، بهبودی، میسّر نیست. اگر تسلیم نباشیم اصول زندگی معنوی نهفته در برنامه درمانی را تمرین نخواهيم کرد و رشدمان متوقف میگردد و در بیماری اعتیاد و افکار معتادوار خواهیم پوسید. تسلیم یعنی پیروزی. امروز من در مقابل اصول اخلاقی تسلیم کامل هستم نه در مقابل بیماری اعتیاد.
53. آیا هر زمان که فکر مصرف و عمل از روی اعتیاد به من دست داده آن را با راهنمایم یا کس دیگر در میان گذاشتهام؟.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
امروز بنا را بر این گذاشتهام که قبل از اینکه وسوسهای در درون من کاملاشکل گیرد و یا عملی را از روی اعتیاد و افکار معتاد گونه از خود بروز دهم با راهنما و اگر در دسترس نباشد با دوستان بهبودی در میان گذشته و راهکار مناسب را اخذ نمایم. حتی هنگامی که میگویم این مساله زیاد قابل توجه نیست، دقیقاً اصل, روشنبینی، صداقت، تمایل، پذیرش و فروتنی را کنار زدهام. برای رهایی از وسوسه باید به تمرین اصول قدم یک بپردازم و با اقرار از وسوسه و رفتار از روی اجبار رها گردم.

https://s6.uupload.ir/files/img-20231103-wa0006_wfrv.jpg
54. آیا من در تماس دايم با واقعیت بیماریام بودهام بدون در نظر گرفتن اینکه چه مدت زمانی است که از اعتیاد فعال رهایی یافتهام؟
تماس با بیماری یعنی شناخت جنبههای پنهان بیماری، باید مواظب باشیم بیماری ما را هدایت نکند وقتی از تماس هر روزهام با بیماری اعتیاد غافل شوم یعنی بیماری در حال فعالیت در من است. باید از این مجال یک روزه برای پاک ماندن خود استفاده کنم و هیچگاه فراموش نکنم که فقط برای امروز اصول را رعایت میکنم تا از اعتیاد فعال خود رهایی یابم. واقعیت بیماری، مرموز، پیچیده و درمانپذير است كه هر چه از بهبودیام میگذرد، پیشرفت میکند. عدم توجه به واقعیت بیماری خود شاخهای از بیماری اعتیاد میباشد، اکنون بزرگترین سلاح آن را که مصرف مواد بود، متوقف کردهام و هراز چند گاهی که از اصول بازمیمانم اعتیاد من فعال خواهد شد.
55. اکنون که مجبور نیستم روی اعتیادم سرپوش بگذارم آیا توجه کردهام که دیگر نیازی ندارم مثل گذشته دروغ بگویم؟ آیا به خاطر این رهایی و آزادی سپاسگزار هستم؟ با چه روشهایی در بهبودیام شروع به داشتن صداقت کردهام؟
بله ـ لحظهای که مواد مصرف نمیکنیم نیازی نداریم روی خبری سرپوش بگذاریم و دروغ بگوییم. در گذشته از حربهي دروغ برای پیش بردن اهداف اعتیادیام استفاده میکردم و چون صداقت، اعتماد، اعتبار و شخصیت خود را از دست داده بودم دنبال شخصیتی تازه بودم که آن را با دروغ برای خودم دست و پا میکردم ـ امروز خداوند را به خاطر رهایی از اعتیاد شاکر هستم و لحظههای تلخ گذشته را با زندگی پرانرژی و پرنشاط امروز مقایسه و بررسی، میکنم و همین بررسی حاکی از رضایت و سپاسگزاری از خداوند است ـ روشنبینی و صداقت زمانی آغاز میشود که بدانم تمام پنهانکاریهای گذشته، مرا به بنبست و بحرانها کشاند و همه دروغهایی که در گذشته و امروز بهکار میبرم برایم مشکلساز بود شاید بعضی مواقع کاری را با دروغ پیش میبردم و یا از مشکلی میگریختم ولی بعد در چالهای بزرگتر میافتادم ـ درک من از صداقت بدین صورت است که تو همانطور که هستی خوبی، خود را بپذیر با تمام خوبیها و بدیها، اما نیاز به تغییر داری. وقتی صداقت پیدا میکنم شانس بیشتری برای رسیدن به آرامش خواهم داشت.
56. چه چیزی در بهبودیام شنیدهام که برای باورکردنش مشکل داشتهام؟ آیا از راهنمایم یا کسی که آن حرف را به من زده خواستهام که این مساله را برایم توضیح دهد؟
اوایل ورود به انجمن به دلیل شدت بیماری و بسته بودن دریچهي ذهن، هرچه را میشنیدم باورکردنش برایم سخت بود؛ مثلاً خدمت کن حالت بهتر خواهد شد، پیدا کردن خود در گرو گم شدن در دیگران است، ببخش تا بخشیده شوی، تسلیم شو تا پیروز شوی، بدون مصرف مواد هم میتوان نشئه شد، آسایش، آرامش نمیآورد، درد باعث رشد خواهد شد و خیلی چیزهای دیگر. برای چیزی که باورکردنش برایم سخت است باید مشورت کنم: زیرا فکرم بسته است و درک و راهکار مناسبی برای شنیدهها ندارد با مشورت کردن و توضیح خواستن، دریچهي افکارم بازمیشود و برايم آسان خواهد شد مسايل را باور كنم، پس به آساني اجازهي ورود مسايل و راهحلهاي تازهاي به خود خواهم داد. که شاید تا به حال از آن خبر نداشتم. رد نكردن آنچه را كه در موردش آگاهي نداريم، تمريني براي روشنبيني است.
57. به چه شکلی روشنبینی را تمرین میکنم؟
اینکه دید تونلی خود را کنار بگذاریم و واقعیتها را در نظر بگیریم، در مورد دیگران قضاوت نکنیم، چیزی را که درون ما است، انکار نکنیم (بیماری)، فکر خود را بهترین فکر ندانیم، منافع جمعرا در نظر بگیریم، خسارت وارد نکنیم، کارهای خوبي را که میبینیم در گوشهای از ذهن خود بسپاریم، در هنگام بروز بیماری هیچگونه عکسالعملی از خود نشان ندهیم، خوب گوش کنیم، دست از منیّت برداریم، برای فهمیدن این که جزيی از کل هستیم دعا کنیم، پافشاری روی چیزی که میدانیم نکنیم (تعصب نشان ندهیم)، در مورد تمام چیزهایی که ذهنمان را مشغول میکند سوال کنیم، با سوال کردن و مشورت دریچهي افکارمان باز میشود و به خود خواهیم گفت شاید این یک راهحل جدید بوده که من از آن خبر نداشتم و در کل کنار گذاشتن تصورّات باطل یعنی روشنبینی.

58. آیا تمایل به رهنمودهای راهنمایم دارم؟
بله ـ چون راهنما گرفتن و راهنما شدن یکی از اصول میباشد، آنچه را که راهنما بهعنوان رهنمود به من ارايه میدهد تجربهي شخصی او میباشد. اگر اعتماد دارم و من هم طالب آن باشم، حتماً از آن استفاده خواهم نمود، پیش از این نیز راهکارهای او را هر چند که برخلاف میلم بود انجام دادم و نتیجهي مثبت گرفتم.
59. آیا تمایل به شرکت منظم در جلسات دارم؟
حضور مرتب و منظم در جلسات درمانی ضامن بهبودی من است. اولویتبندی و برنامهریزی کردن برای حضور در جلسات بود که زندگی دوباره به من داد و هر بار که حضور پیدا میکنم احساس خوبی دارم. احساس میکنم قدرت و انرژی خاصی دریافت نمودهام، خود را به خداوند نزدیکتر میبینیم و اين برایم عامل رشد خواهد بود. سعی میکنم که مثل تمام رفتارهای معمول شده در زندگیام حضور در جلسات را نيز در زندگی نهادینه کنم.
60. آیا تمایل دارم که بهترین سعی و بیشترین کوشش را برای بهبودیام انجام دهم؟ از چه راههایی؟
تمرین اصول نهفته در کتاب، خدمت صادقانه و دعا ، ارتباط با خداوند و مشورت با راهنما، تلاش در راستای رسيدن به اهداف خود، خانواده و اجتماع، برنامهریزی و اجرای دقیق برنامهها، سعی در رسیدن به تعادل، تصمیم و تسلیم بودن خود را روزانه برای خود بازگو کردن، امروز آمادهام که بهترین راه را براي پیشبرد بهبودیام انجام دهم، راههای آن برای من تفاوتی ندارد چون به این باور رسیدهام که از سمت مواد و بیماری اعتیاد ضربههای زیادی خوردهام كه اگر حرکت نکنم بیماری عود خواهد کرد.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , اعتیاد , بهبودی




